تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 دی 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):حق، شمشير بُرَّنده اى است بر ضد اهل باطل.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1846334922




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

ورزش‌ رسانه‌اي


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
ورزش‌ رسانه‌اي
ورزش‌ رسانه‌اي ‌مترجم: سعيد جعفري‌ مقدم ‌ در ميان‌ تمامي‌ ابزارهاي‌ مورد استفاده‌ براي‌ نيل‌ به‌ سلطه، هيچ‌ يك‌ بيش‌ از رسانه‌هاي‌ گروهي‌ در عرصه‌ ورزش‌ وارد نشده‌اند. از ميان‌ انواع‌ مختلف‌ رسانه‌ها نيز تمركز بر مطبوعات‌ و راديو و تلويزيون‌ ضروري‌ است، زيرا اين‌ نهادها هستند كه‌ در مقايسه‌ با سينما، انتشار كتاب‌ و... در تماس‌ آني‌ يا مستمر با اكثريت‌ افراد جامعه‌ هستند. بيشتر كار انجام‌ شده‌ روي‌ رسانه‌ها و «قدرت» بر بخش‌ اخبار و امور جاري‌ تمركز يافته‌ است، بدين‌ ترتيب‌ اهميت‌ ساير جنبه‌هاي‌ حاصل‌ از رسانه‌ها مورد بي‌توجهي‌ قرار گرفته‌اند. بديهي‌ است‌ كه‌ ورزش‌ در رسانه‌ها چيزي‌ نيست‌ كه‌ با آن‌ مانند مقولات‌ قدرت، سياست‌ و ايديولوژي‌ برخورد شود؛ بلكه‌ پديده‌اي‌ است‌ براي‌ انجام‌ فعاليتهاي‌ ماهرانه، جذاب‌ و بالاتر از همه‌ تفريحي‌ و سرگرم‌ كننده. هنگامي‌ كه‌ به‌ ياد مي‌آوريم‌ بيشتر مردم‌ از طريق‌ مطبوعات‌ و راديو و تلويزيون‌ با ورزش‌ ارتباط‌ برقرار مي‌كنند تا راههاي‌ ديگر، اهميت‌ آزمون‌ اين‌ ادعا آشكار مي‌گردد. علاوه‌ بر اين، وابستگي‌ شديدتر طبقه‌ كارگر به‌ رسانه‌ها در فعاليتهاي‌ اوقات‌ فراغتشان، اين‌ فرضيه‌ را تقويت‌ مي‌كند كه‌ ورزش‌ در رسانه‌ها، وفاداري‌ بخش‌ عمده‌اي‌ از افراد جامعه‌ را از آنِ‌ خود كرده‌ است. امروزه‌ بخش‌ ورزشي‌ روزنامه‌هاي‌ مورد اقبال‌ عموم، نقشي‌ حياتي‌ در حفظ‌ جايگاه‌ آنان‌ در بازار فروش‌ نشريات‌ دارد. همانگونه‌ كه‌ «هال»(96) متذكر مي‌گردد، روزنامه‌هاي‌ عامه‌پسند(97)، روزنامه‌هايي‌ هستند كه‌ به‌ راحتي‌ مي‌توان‌ آنها را زير و رو كرد؛ مطالعه‌ آنها را مي‌توان‌ از هر طرف‌ شروع‌ كرد و حتي‌ تيترهاي‌ بزرگ‌تر آنها در قسمت‌ ورزشي، خواننده‌ را به‌ شروع‌ مطالعه‌ ترغيب‌ مي‌كند. ما دريافتيم‌ كه‌ هر چه‌ خوانندگان‌ طبقه‌ كارگر يك‌ روزنامه‌ بيشتر باشند (روزنامه‌هاي‌ «ديلي‌ استار»(98)، «دِ‌ سان»(99)، «ميرور»(100» سهم‌ بيشتري‌ از آن‌ روزنامه‌ به‌ مطالب‌ ورزشي‌ اختصاص‌ داده‌ مي‌شود. فضايي‌ كه‌ «ديلي‌ استار» به‌ مطالب‌ ورزشي‌ اختصاص‌ مي‌دهد، 55% بيشتر از فضايي‌ است‌ كه‌ «ديلي‌ ميل»(101) (بعنوان‌ روزنامه‌اي‌ عامه‌پسند با كمترين‌ تعداد خواننده‌ از طبقه‌ كارگر)، به‌ اين‌ مطالب‌ اختصاص‌ مي‌دهد.اگر چه‌ روزنامه‌ها شمار نسبتاً‌ زيادي‌ از ورزشهاي‌ مختلف‌ را پوشش‌ مي‌دهند، يكي‌ از چشمگيرترين‌ صحنه‌ها، اشباع‌ كاذب‌ فضاي‌ موجود درمطبوعات‌ با مطالب‌ مربوط‌ به‌ فوتبال‌ و اسب‌سواري‌ است، ورزشهايي‌ كه‌ بطور سنتي‌ بخش‌ عمده‌اي‌ از طبقه‌ كارگر از آن‌ لذت‌ مي‌برند. گاهي‌ اوقات، اسب‌سواري‌ در مقايسه‌ با فوتبال‌ فضاي‌ بيشتري‌ را به‌ خود اختصاص‌ مي‌دهد. اما در مقايسه‌ با رويدادهاي‌ مهم‌ ورزشي، اكثريت‌ عظيمي‌ از مردم‌ به‌ فوتبال‌ گرايش‌ دارند. اين‌ خطمشي‌ كاملاً‌ روشن‌ است‌ كه‌ يك‌ نشريه‌ براي‌ جذب‌ خوانندگان‌ طبقه‌ كارگر، با مطالب‌ مربوط‌ به‌ ورزشهايي‌ پر شود كه‌ اين‌ طبقه‌ با آن‌ پيوندي‌ نزديك‌ دارند.واقعيت‌ اين‌ است‌ كه‌ ورزش‌ در كسب‌ و كار بعنوان‌ يك‌ «هدف‌ درآمدزا» طبقه‌بندي‌ مي‌شود تا يك‌ هدف‌ اطلاع‌رساني‌ و اين‌ واقعيت‌ كه‌ انتشار مطالب‌ ورزشي‌ به‌ جاي‌ جذب‌ مستقيم‌ خبر يا آگهي، شمارگان‌ نشريه‌ را افزايش‌ مي‌دهد؛ مويد اين‌ تفسير است. البته‌ ممكن‌ نيست‌ درصد خوانندگاني‌ كه‌ نشريات‌ را بخاطر محتواي‌ ورزشي‌ آن‌ خريداري‌ مي‌كنند، تعيين‌ نمود؛ اما بعنوان‌ مثال‌ مي‌دانيم‌ كه‌ بيش‌ از نيمي‌ از مردان‌ و يك‌ سوم‌ از زنان، صفحات‌ ورزشي‌ روزنامه‌هاي‌ «سان‌ دي»(102)را مطالعه‌ مي‌كنند. ظهور ورزش‌ تلويزيوني‌ از دهه‌ 1950 به‌ بعد بيانگر گامي‌ حياتي‌ در گسترش‌ مخاطبين‌ انبوه‌ براي‌ ورزش‌ بود. ويژگيهايي‌ چون‌ دسترسي‌ آسان، سرعت‌ عمل‌ و اعتبار و اصالت‌ آشكار تلويزيون، اين‌ رسانه‌ را رقيب‌ عمدة‌ نشريات‌ عامه‌پسند نموده‌ است. همانگونه‌ كه‌ درصد برنامه‌هاي‌ اختصاص‌ يافته‌ به‌ ورزش‌ را مي‌توان‌ تعيين‌ نمود؛ برآورد تعداد مخاطبين‌ برنامه‌هاي‌ ورزشي‌ نيز امكان‌پذير است. نزديك‌ به‌ پايان‌ دهة‌ 1970، برنامه‌هاي‌ ورزشي‌ 2/12 درصد از برنامه‌هاي‌ شبكه‌ تلويزيوني‌BBC را به‌ خود اختصاص‌ داده‌ بود. به‌ اين‌ ترتيب، برنامه‌هاي‌ ورزشي‌ از نظر تعداد ساعات‌ اختصاص‌ يافته‌ به‌ آن‌ در رتبه‌ چهارم‌ بعد از برنامه‌هاي‌ مربوط‌ به‌ مسايل‌ جاري، فيلم‌هاي‌ بلند و برنامه‌هاي‌ مستند دانشگاه‌ آزاد مكاتبه‌اي‌ و ساير فيلمها قرار داشت، در حالي‌ كه‌ راديو بي‌بي‌سي، تنها 45/3 درصد از اوقاتش‌ را به‌ ورزش‌ اختصاص‌ داده‌ بود و به‌ اين‌ ترتيب‌ ورزش‌ در ميان‌ ساير مقولات‌ در رتبه‌ ششم‌ قرار مي‌گرفت.در حدود 5/11 درصد از تصاويري‌ كه‌Independent Broodcasting Authority) IBA ) بعنوان‌ ورزش‌ تلويزيوني‌ نمايش‌ مي‌دهد، به‌ يكديگر شبيه‌ هستند.ورزش‌ از آنچه‌ موارد مذكور به‌ آن‌ اشاره‌ داشتند مهم‌تر است‌ و از آن‌جا كه‌ ساير مقولات‌ قابل‌ پخش‌ معمولاً‌ نتايج‌ ناهمساني‌ به‌ دنبال‌ دارند، اغلب‌ براي‌ پخش‌ در بهترين‌ ساعات‌ برنامه‌ريزي‌ مي‌شود. در دهه‌ 1970، برنامه‌هاي‌ ورزشي‌BBC كه‌ به‌ نام‌هاي‌Grandstand وSportsnight معروف‌ بودند مخاطبين‌ زيادي‌ را جذب‌ نمودند كه‌ تعداد آنها به‌ ترتيب‌ به‌ 3 ميليون‌ و 7 ميليون‌ نفر رسيد و رويدادهاي‌ ويژة‌ ورزشي، حتي‌ بيش‌ از اين‌ مخاطب‌ جذب‌ نمودند كه‌ از جمله‌ باشكوه‌ترين‌ آنها عبارتند از: 10 ميليون‌ نفر براي‌ «مسابقات‌ كشورهاي‌ مشترك‌المنافع» (Commonwelth Games) و بوكس‌ حرفه‌اي، 13 ميليون‌ نفر يا به‌ عبارتي‌ بيش‌ از نيمي‌ از جمعيت‌ كشور براي‌ فينال‌ جام‌ جهاني‌.(Worldcup final) اين‌ نمايش‌ها در مقايسه‌ با عامه‌پسندترين‌ برنامه‌ها در زمينه‌هاي‌ ديگر، چه‌ در شبكه‌هاي‌ دولتي‌ و چه‌ در شبكه‌هاي‌ مستقل، بسيار جذاب‌تر بودند. واضح‌ است‌ كه‌ برنامه‌هاي‌ ورزشي‌ در مسابقه‌ مقام‌ و رتبه‌ بين‌BBC وITV سلاحي‌ عظيم‌ است. بي‌شك‌ تعداد بي‌شماري‌ از طرفداران‌ ورزش‌ را طبقه‌ كارگر تشكيل‌ مي‌دهند. ورزش، نه‌ تنها مخاطبين‌ زيادي‌ را جذب‌ مي‌كند، بلكه‌ نسبتاً‌ ارزان‌ تمام‌ مي‌شود. اگر چه‌ ممكن‌ است‌ هزينه‌هاي‌ اجراي‌ آن‌ بسيار زياد باشد (هزينه‌هاي‌ ماهواره، حقوق‌ قانوني‌ و...). هزينه‌هاي‌ بالاي‌ هر واحد توليد در هر ساعت‌ براي‌ مقادير بسيار زياد، در مقايسه‌ با هزينه‌هاي‌ نمايشنامه‌ و تفريحات‌ معمولي‌ معقول‌تر و مناسب‌تر است. در اين‌ شرايط‌ هزينه‌ يك‌ ساعت‌ نمايشنامه‌ تلويزيوني‌ برابر با 30 ساعت‌ پخش‌ جام‌ جهاني‌ است.اين‌ استدلال‌ كه‌ محتواي‌ كاركرد و برونداد رسانه‌ها توسط‌ نيروهاي‌ بازار و تجارب‌ و زمينه‌هاي‌ اجتماعي‌ كاركنان‌ آن، تعيين‌ شده‌ و اين‌كه‌ رسانه‌ها در نهايت‌ در خدمت‌ منافع‌ گروههاي‌ سلطه‌ هستند، استدلالي‌ بجاست. اين‌ كه‌ همه‌ گزارشگران، مجريان‌ و مديران‌ درجه‌ اول‌ ورزشي، چه‌ در راديو و تلويزيون‌ دولتي‌ و چه‌ در راديو و تلويزيون‌ خصوصي، از طريق‌ نشريات‌ تجاري‌ پيشرفت‌ كردند، نمي‌تواند كاملاً‌ بي‌اهميت‌ باشد، همچنان‌ كه‌ بسياري‌ از آنها از طريق‌ خودFleet streat جلو رفتند. اما اين‌ واقعيت‌ ندارد كه‌ ساختار مالكيت‌ و كنترل‌ رسانه‌ها بعنوان‌ يك‌ كل‌ (كه‌ در بريتانيا به‌ نحو چشمگيري‌ بر آن‌ تمركز شده‌ است) در جايي‌ كه‌ پخش‌ برنامه‌هاي‌ بخش‌ دولتي‌ مورد توجه‌ قرار مي‌گيرد، به‌ مالكان‌ بخش‌ خصوصي‌ و دولتها قدرتي‌ براي‌ عزل‌ و نصب‌ مديران‌ مي‌دهد. رابطه‌ بين‌ افراد حرفه‌اي‌ ورزشي‌نويس‌ در رسانه‌ها و ساير اعضاي‌ جامعه‌ ورزشي‌ كه‌ از اين‌ طريق‌ زندگي‌ نمي‌كنند، از نظر ساختاري‌ و فرهنگي، رابطه‌اي‌ نزديك‌ است. سهم‌ قابل‌ توجهي‌ از روزنامه‌نگاران‌ و مديران‌ ورزش‌ از بازيگران‌ پيشين‌ عرصه‌ ورزش‌ يا خود از مديران، مربيان‌ و ورزشكاران‌ قديمي‌ هستند. «جيمي‌ هيل»(103) فوتباليست‌ حرفه‌اي‌ پيشين، دبير «انجمن‌ فوتباليست‌هاي‌ حرفه‌اي»(104) و رييس‌ كنوني‌ «باشگاه‌ فوتبال‌ كاونتري‌ سيتي»(105) و نيز مجري‌ ورزشي‌ «بي‌بي‌ سي» و شمار زيادي‌ از افراد مشابه‌ كه‌ شايد كارشان‌ به‌ اندازه‌ وي‌ تماشايي‌ نباشد، مصاديقي‌ از اين‌ پديده‌اند. گزارش‌ و تفسير ورزشي‌ در رسانه‌ها نيز شبيه‌ نقد هنر در رسانه‌ها، به‌ ادغام‌ و يكي‌ شدن‌ با جامعه‌اي‌ كه‌ گزارش‌ و تفسير در آن‌ ارايه‌ مي‌شود، گرايشي‌ مثبت‌ دارد. همچنين‌ با توجه‌ به‌ موفقيت‌ آشكاري‌ كه‌ ورزش‌ رسانه‌اي‌ در ميان‌ مخاطبين‌ طبقه‌ كارگر كسب‌ نموده‌ است، شايد اين‌ نكته‌ حايز اهميت‌ باشد كه‌ روزنامه‌نگاري‌ فوتبال‌ و چه‌ بسا روزنامه‌نگاري‌ در ساير رشته‌هاي‌ ورزشي‌ در مقايسه‌ با ساير زمينه‌هاي‌ روزنامه‌نگاري‌ اعضاي‌ جديد بيشتري‌ را از يك‌ پيش‌ زمينه‌ طبقه‌ كارگري‌ جذب‌ مي‌نمايد. اين‌ روزنامه‌نگاران‌ بعنوان‌ يك‌ گروه‌ در ميان‌ همكارانشان‌ از جايگاهي‌ پايين‌ برخوردارند. در واقع‌ روزنامه‌نگاران‌ ورزشي‌ و گزارشگران‌ رويدادهاي‌ جنايي‌ پايين‌ترين‌ حقوق‌ را در ميان‌ روزنامه‌نگاران‌ دريافت‌ مي‌كنند. همچنين‌ اين‌ واقعيت‌ كه‌ روزنامه‌نگاران‌ ورزشي‌ در مقايسه‌ با ساير روزنامه‌نگاران‌ به‌ فرهنگ‌ طبقه‌ كارگر نزديك‌ترند، واقعيتي‌ است‌ كه‌ آنها را در «تعامل‌ بهتر با اين‌ فرهنگ» و «القاي‌ تأثير آن‌ در كارشان» توانمند مي‌سازد. به‌ شيوه‌اي‌ كه‌ با سبك‌هاي‌ آشناي‌ تأثيرگذاري‌ و ساختارهاي‌ ادراك، گزارشها و تفسيرهاي‌ مورد نظر را قابل‌ فهم‌تر و دلخواه‌تر به‌ مخاطبين‌ طبقه‌ كارگر منتقل‌ مي‌كنند.يك‌ ديدگاه‌ بر محدوديتهاي‌ ساختاري‌ و فرهنگي‌ بيروني‌ (محيطي)و تأثير آن‌ بر رسانه‌ها تأكيد مي‌نمايد. براساس‌ اين‌ ديدگاه‌ و با توجه‌ به‌ تحليل‌ محتواي‌ انجام‌ شده‌ از اخبار و قضاياي‌ جاري، محدوديتهاي‌ ياد شده‌ بعنوان‌ يك‌ تصحيح‌ كننده‌ موثر با مشكل‌ رسانه‌ها و قدرت‌ مطلقه‌ برخورد مي‌كند. همانگونه‌ كه‌ «گولدينگ» و «مارداك»(106) متذكر مي‌گردند: فشارهاي‌ بنيادين‌ وارده‌ شده‌ بر ساخت‌ و تركيب‌ آنچه‌ كه‌ در نهايت‌ به‌ مخاطبان‌ ارايه‌ مي‌شود را نمي‌توان‌ به‌ سادگي‌ و بدون‌ توجه‌ به‌ محتواي‌ آن‌ دريافت. اما از طرف‌ ديگر، هيچ‌ يك‌ از ويژگيهاي‌ ياد شده‌ خصيصه‌اي‌ نيست‌ كه‌ ورزش‌ رسانه‌اي‌ را به‌ محيط‌ اقتصادي‌ و سياسي‌ و زمينه‌ اجتماعي‌ كاركنان‌ آن‌ تنزل‌ دهد. براي‌ برخورد با اين‌ موضوع‌ في‌نفسه‌ بايد از ويژگي‌ خود رسانه‌ها بعنوان‌ نهادهايي‌ كه‌ قادرند ورزش‌ رسانه‌اي‌ را به‌ نحوي‌ موفقيت‌آميز با مخاطبين‌ انبوه‌ درگير نمايند، چشم‌پوشي‌ نمود. ورزش‌ رسانه‌اي‌ را نيز مانند همه‌ محصولات‌ فرهنگي‌ مي‌توان‌ با توجه‌ به‌ ويژگي‌ خاص‌ نهادهاي‌ فن‌آوري‌ مورد استفاده‌ در آن‌ و بالاتر از همه‌ فرهنگ‌ اختصاص‌ يافته‌ به‌ افراد حرفه‌اي‌ فعال‌ در آن، توجيه‌ و تبيين‌ نمود. جنبه‌ ديگري‌ كه‌ در ادامه‌ مي‌خواهيم‌ بطور خاص‌ بر آن‌ تمركز كنيم، ارزشهاي‌ خبري‌ ورزش‌ رسانه‌اي‌ است. افراد حرفه‌اي‌ رسانه‌ها ادعا مي‌كنند كه‌ به‌ گونه‌اي‌ بي‌طرفانه‌ و واقع‌گرا گزارش‌ مي‌كنند يا آنچه‌ حقيقتاً‌ روي‌ داده‌ است‌ را صرفاً‌ به‌ مخاطب‌ «انتقال‌ مي‌دهند». اما اين‌ اعتقاد طبيعت‌گراي‌ معرفت‌شناختي، از آزمون‌ «نحوه‌ برخورد رسانه‌ها با ورزش»، سربلند بيرون‌ نمي‌آيد. در مقابل، اكنون‌ در جامعه‌شناسي‌ رسانه‌ها اين‌ امري‌ عادي‌ است‌ كه‌ اخبار با توجه‌ به‌ ارزشهاي‌ مخبران‌ حرفه‌اي‌ و نيز مشاهدات‌ و تجارب‌ روزمره‌ آنان‌ شكل‌ مي‌گيرند. رويدادهاي‌ ورزشي‌ هنگامي‌ كه‌ در رسانه‌ها ارايه‌ مي‌شوند، دستخوش‌ تغيير مي‌گردند. لذا آنچه‌ بر صفحه‌ تلويزيون‌ ظاهر مي‌شود، از راديو شنيده‌ مي‌شود يا انتشار مي‌يابد، همان‌ چيزي‌ نيست‌ كه‌ ناظران‌ يا ايفاگران‌ رويداد، شاهد آن‌ بوده‌اند. ورزش‌ رسانه‌اي، جهان‌ را همان‌ گونه‌ كه‌ هست‌ ارايه‌ نمي‌كند، بلكه‌ جهان‌ را با توجه‌ به‌ چارچوب‌ ادراكي‌ و استنباطي‌ خود و به‌ شيوه‌اي‌ از پيش‌ تعيين‌ شده‌ به‌ نمايش‌ مي‌گذارد. بنابراين‌ رويدادها را به‌ صورت‌ رويدادهاي‌ رسانه‌اي‌ با ويژگيهاي‌ خاص‌ ارايه‌ مي‌كند. روزنامه‌نگاران‌ ورزشي‌ و كاركنان‌ تصحيح‌ و انتشار برحسب‌ «ذخيره‌ دانش» در اختيار خود اطلاعاتي‌ از دنياي‌ ورزش‌ انتخاب‌ نموده، آنها را درجه‌بندي، طبقه‌بندي‌ و دستكاري‌ مي‌كنند و اين‌ دستكاري‌ به‌ اندازه‌ رويدادهايي‌ كه‌ اخبار ورزشي‌ را ايجاد كرده‌اند، در شكل‌گيري‌ اخبار مؤ‌ثرند. رموز يك‌ چارچوب‌ تفسيري‌ در جريان‌ ارتباط‌ با مخاطبان‌ آشكار مي‌گردد. اين‌ فرآيند با توجه‌ به‌ موضوعات‌ انتخاب‌ شده، زبان، تجسم‌ بصري(107) و سبك‌شناسي‌ ارايه‌ و اجرا كه‌ در مخاطبين‌ انگيزه‌اي‌ براي‌ تفسير جهان‌ به‌ وجود مي‌آورد، صورت‌ مي‌گيرد. انگيزه‌اي‌ براي‌ تفسير گزارش‌هايي‌ كه‌ به‌ روشهاي‌ برتر به‌ وي‌ ارايه‌ شده‌اند. مثل‌ وقتي‌ كه‌ خوانندگان، شنوندگان‌ و تماشاگران‌ ورزشي‌ در رسانه‌ها، بطور همزمان، آموزشها و قواعدي‌ را براي‌ نحوه‌ خواندن، شنيدن‌ و ديدن‌ كلام، دريافت‌ مي‌كنند. اين‌ چارچوب‌ استنباطي‌ براي‌ اجراي‌ موفقيت‌آميز بايد به‌ فرهنگ‌ اكثريت‌ مخاطبان‌ مرتبط‌ باشد. براي‌ انتقال‌ ورزش‌ از يك‌ منظر رسانه‌اي‌ نه‌ تنها بايد بر ارزشهاي‌ حرفه‌اي‌ تمركز كرد كه‌ اين‌ ارزشها خود دانش، ارزشها و انتظارات‌ مخاطبان‌ را تحت‌ تأثير قرار مي‌دهد، بلكه‌ به‌ همان‌ اندازه‌ نيز بايد بر وجوه‌ اشتراك‌ جامعه‌ ورزشي‌ تاكيد نمود. اين‌ واقعيت‌ كه‌ ورزش‌ به‌ واقع‌ دستخوش‌ تغيير شده‌ است‌ تا راحت‌تر در چنگ‌ پوشش‌ خبري‌ رسانه‌ها قرار گيرد، نمايانگر آن‌ است‌ كه‌ ورزش‌ رسانه‌اي‌ به‌ جاي‌ آن‌كه‌ موضوع‌ مورد گزارش‌ را همان‌گونه‌ كه‌ هست‌ ارايه‌ دهد، در آن‌ مداخله‌ مي‌كند. به‌ هر حال‌ فرآيند ايجاد و شكل‌گيري‌ ورزش‌ در رسانه‌ها كه‌ در اين‌ مبحث‌ به‌ تحليل‌ آن‌ مي‌پردازيم، موضوع‌ ديگري‌ است. در ساده‌ترين‌ سطح، آنچه‌ براي‌ گزارشگري‌ و تفسير انتخاب‌ مي‌شود، اغلب‌ تابع‌ نحوه‌ توزيع‌ منابع‌ گردآوري‌ اطلاعات‌ است. اين‌ منابع‌ به‌ دلايل‌ اقتصادي‌ بيشتر مايلند در زمينه‌هايي‌ متمركز شوند كه‌ حرفه‌ايها قبلاً‌ از آن‌ بعنوان‌ «اخبار شايسته» يا «اخبار با ارزش» ياد نموده‌اند. بنابراين، جمع‌آوري‌ اخبار ورزشي‌ به‌ يك‌ پيش‌بيني‌ خود واقعيت‌پذير يا خودرضايت‌ بخش(108) گرايش‌ مي‌يابد به‌ نحوي‌ كه‌ افراد با تكيه‌ بر پيشگويي‌ خود اخبار را كامل‌ مي‌كنند. ما اخبار ورزشي‌ زيادي‌ دربارة‌ ملتهاي‌ طراز اول‌ دريافت‌ مي‌كنيم‌ و افراد حرفه‌اي‌ رسانه‌ها با ديدن‌ آشفتگي‌ها و نتايج‌ غيرمنتظره‌ همواره‌ شگفت‌زده‌ مي‌شوند؛ بويژه‌ هنگامي‌ كه‌ افرادي‌ گمنام‌ از كشورهاي‌ جهان‌ سوم‌ بر كشورهاي‌ طراز اول‌ جهان‌ غلبه‌ مي‌كنند. شايد در بسياري‌ از موارد، اين‌ شگفتي‌ به‌ اين‌ دليل‌ به‌ وجود آمده‌ است‌ كه‌ آنها شكست‌ خورده‌اند تا زودتر مورد توجه‌ قرار گيرند.ورزش‌ رسانه‌اي‌ با قبول‌ قواعد طبيعي‌ دنياي‌ اجتماعي، ديدگاه‌ برگزيده‌اي‌ از اين‌ جهان‌ ارايه‌ مي‌دهد. اين‌ به‌ واسطه‌ آن‌ است‌ كه‌ ورزش، آشكارا فيزيكي‌ و مرتبط‌ با پيكر آدمي‌ است، از طريق‌ قوانين‌ طبيعي‌ اداره‌ مي‌شود و بدون‌ توجه‌ به‌ اين‌كه‌ فكر يا احساس‌ بيننده‌ درباره‌ آن‌ چيست، عمل‌ مي‌كند. چنانكه‌ مي‌توان‌ ادعا نمود كه‌ ورزش‌ رابطه‌اي‌ با سياست‌ يا جامعه‌ ندارد و اين‌كه‌ در واقع‌ مي‌توان‌ رموز ارزشها را در گزارشهاي‌ ورزشي‌ آشكار نمود. به‌ هر حال‌ ورزش‌ نيز به‌ اندازه‌ ساير فعاليتهاي‌ آدمي‌ طبيعي‌ است، اما به‌ گونه‌اي‌ اجتماعي‌ ساختار يافته‌ است. روش‌ اصلي‌ كه‌ ورزش‌ و نظم‌ اجتماعي‌ از طريق‌ آن‌ قواعد ورزش‌ رسانه‌اي‌ را پذيرفته‌اند، اين‌ فرض‌ است‌ كه‌ ورزش‌ يك‌ واقعيت‌ مجزا ايجاد مي‌كند. اين‌ واقعيت‌ مجزاي‌ ورزشي‌ از طريق‌ تجربة‌ روزمرة‌ تفكيك‌ ورزش‌ از ساير اخبار و منحصر نمودن‌ آن‌ به‌ يك‌ بخش‌ مجزا آشكار شده‌ است. بخشهاي‌ ورزشي‌ روزنامه‌ها، برنامه‌هاي‌ ورزشي‌ و اخبار ورزشي‌ از آن‌ جمله‌اند. وضعيتهايي‌ كه‌ ورزش‌ از جايگاه‌ خاص‌ خود بعنوان‌ يك‌ واقعيت‌ مجزا دور مي‌شود، نسبتاً‌ نادرند. اين‌ شرايط‌ هنگامي‌ رخ‌ مي‌دهد كه‌ تعريف‌ مجدد ارايه‌ شده‌ از ورزش، آن‌ را خارج‌ از اين‌ واقعيت‌ مجزا قرار مي‌دهد و اين‌ تعريف‌ مجدد را مي‌توان‌ از زاويه‌اي‌ خاص‌ تعريف‌ نمود. در تجزيه‌ و تحليل، از اخبار يك‌ هفته‌ روزنامه‌هاي‌ عمومي‌ از ميان‌ چند صد گزارش‌ و خبر ورزشي، تنها در چهارده‌ مورد، يك‌ رويداد ورزشي‌ در جايي‌ خارج‌ از بخش‌ ورزشي‌ روزنامه‌ ارايه‌ شده‌ بود و از ميان‌ موارد فوق، تنها در دو مورد ورزش‌ محور اصلي‌ مطالب‌ ارايه‌ شده‌ بود. نيمي‌ از اين‌ مطالب‌ نيز به‌ مسايل‌ جنسي، سياستها و جرايم‌ مي‌پرداخت‌ و ساير موارد در گروه‌ موضوعات‌ «عجيب‌ و خيالي» و «مباحث‌ شخصيتي» قرار مي‌گرفت. تنها يكي‌ از چهارده‌ مورد فوق‌ توانست‌ به‌ صفحة‌ اول‌ روزنامه‌ راه‌ يابد و همانطور كه‌ قابل‌ پيش‌بيني‌ بود اين‌ خبر مربوط‌ مي‌شد به‌ زن‌ متأهلي‌ كه‌ به‌ دليل‌ آشكار شدن‌ ارتباطش‌ با يك‌ فوتباليست‌ بين‌المللي‌ انگليسي، اقدام‌ به‌ خودكشي‌ كرده‌ بود. در همين‌ هفته‌ هيچ‌ يك‌ از رويدادهاي‌ ورزشي‌ برخوردار از جايگاه‌ بين‌المللي‌ موفق‌ نشدند به‌ صفحه‌ نخست‌ روزنامه‌ها راه‌يابند. اگر چه‌ در همين‌ مدت‌ سه‌ رويداد كه‌ از لحاظ‌ نظري‌ واجد شرايط‌ راه‌يابي‌ به‌ صفحه‌ نخست‌ بودند رخ‌ داده‌ بود:مسابقه‌ قهرماني‌ بوكس‌ جهاني(109)، جام‌ «وايتمن‌ و ويلز(110») و فوتبال‌ «راگبي‌ آل‌ بلكس»(111).متداول‌ترين‌ شيوه‌اي‌ كه‌ ورزش‌ از طريق‌ آن‌ گزينه‌هاي‌ رقيب‌ را كنار مي‌نهد و به‌ صفحه‌ نخست‌ نشريه‌ راه‌ مي‌يابد يا بعنوان‌ برجسته‌ترين‌ اخبار راديويي‌ و تلويزيوني‌ ارايه‌ مي‌شود، زماني‌ است‌ كه‌ جشن‌ پيروزي‌ بريتانيا در يك‌ رويداد بين‌المللي‌ برگزار مي‌شود. مثلاً‌ در جريان‌ المپيك‌ مسكو در سال‌ 1980 هنگامي‌ كه‌ شانس‌ پيروزي‌ ورزشكاران‌ در معرض‌ خطر قرار گرفت‌ و نيز هنگامي‌ كه‌ بريتانيا مدال‌ها را از آنِ‌ خود كرد، رويدادهاي‌ ورزشي‌ مجال‌ آن‌ را يافتند كه‌ در صفحه‌ نخست‌ روزنامه‌ها قرار گيرند. در موارد ديگر نيز هنگامي‌ كه‌ رويدادهاي‌ ورزشي‌ به‌ مسايلي‌ كشيده‌ مي‌شوند كه‌ قبلاً‌ نيروهاي‌ سياسي‌ بر آن‌ تمركز داشته‌اند، مانند آفريقاي‌ جنوبي‌ و تحريم‌ المپيك‌ مسكو يا خشونت‌ در فوتبال‌ و قانون‌ و نظم‌ عمومي، اين‌ رويدادها در ميان‌ اخبار برجسته‌ و حايز اهميت‌ جاي‌ مي‌گيرند. تمايز نهادين‌ ورزش‌ از ساير واقعيتها در رسانه‌ها تفكري‌ را در ذهن‌ ما رمزگشايي‌ مي‌نمايد كه‌ همه‌ با آن‌ آشنا هستيم. اين‌ كه‌ با طرح‌ پرسشي‌ دربارة‌ رابطه‌ بين‌ ورزش‌ و قدرت‌ به‌ اين‌ نتيجه‌ برسيم‌ كه‌ ورزش‌ را با سياست‌ سر وكاري‌ نيست. همانگونه‌ كه‌ خواهيم‌ ديد رسانه‌هاي‌ ورزشي‌ در سايه‌ قانون‌ «هيچ‌ سياستي‌ در ورزش‌ وجود ندارد»؛ مي‌توانند كار ايديولوژيكي‌ بيشتري‌ انجام‌ دهند.اين‌ ادعا كه‌ رسانه‌ها صرفاً‌ به‌ بازتوليد واقعيتها مي‌پردازند در ارتباط‌ با تلويزيون‌ فوق‌العاده‌ متقاعد كننده‌تر به‌ نظر مي‌رسد. به‌ اين‌ معنا كه‌ اين‌ رسانه‌ در واقع‌ رويدادها را همانگونه‌ كه‌ حقيقتاً‌ رخ‌ داده‌اند به‌ نمايش‌ مي‌گذارد. اما حتي‌ در اين‌ مورد نيز تكنولوژي‌ پخش‌ تلويزيوني‌ و تجارب‌ انتخاب‌ حرفه‌ايها، ورزش‌ را به‌ نحوي‌ متفاوت‌ از آنچه‌ بيننده‌ مشاهده‌ نموده‌ است، ارايه‌ مي‌كند. مثلاً‌ هنگام‌ پخش‌ تلويزيوني‌ فوتبال، جايگاه‌ دوربين‌ اصلي‌ در يك‌ قسمت، در يك‌ طرف‌ زمين‌ يا در جايگاه‌ تماشاچي، ديدگاه‌ خاصي‌ را از بازي‌ ارايه‌ مي‌دهد كه‌ از ديدگاه‌ دوربيني‌ كه‌ در پشت‌ دروازه‌ قرار گرفته‌ كاملاً‌ متفاوت‌ است. زاويه‌ نخست‌ به‌ ديدگاه‌ بيننده‌ طبقه‌ متوسط‌ نزديك‌تر است؛ با دوربينهايي‌ كه‌ در جايگاهي‌ بي‌طرفانه‌ نصب‌ شده‌اند، ديدگاهي‌ برابر از هر دو تيم‌ ارايه‌ مي‌دهند و مفسريني‌ دارند كه‌ از هيچ‌ يك‌ از تيمها حمايت‌ نمي‌كنند. در حالي‌ كه‌ زاويه‌ ديد دوم‌ بر حاميان‌ طبقه‌ كارگر منطبق‌ است؛ كساني‌ كه‌ بطور سنتي‌ و در همه‌ شرايط‌ آب‌ و هوايي‌ بر روي‌ سكوها به‌ پشتيباني‌ تيم‌ خود ايستاده‌اند و به‌ شيوه‌اي‌ كاملاً‌ متعصبانه‌ از آن‌ حمايت‌ مي‌كنند. كيفيت‌ تصويري‌ نسبتاً‌ ضعيف‌ تلويزيوني‌ به‌ معناي‌ آن‌ است‌ كه‌ دوربين‌ در پرتابهاي‌ بلند حداكثر مي‌تواند يك‌ هشتم‌ از مسافت‌ پرتاب‌ را نمايش‌ دهد. ضمن‌ اين‌كه‌ در اين‌ وضعيت‌ بازيگران‌ به‌ هيچ‌ وجه‌ قابل‌ تشخيص‌ نمي‌باشند. به‌ نظر مي‌رسد حرفه‌ايهاي‌ اين‌ رشته‌ در انگليس، هنگام‌ مواجهه‌ با اين‌ محدوديت‌ فن‌آوري، در مقايسه‌ با همسايگان‌ خود، مثلاً‌ در آلمان‌ غربي، ترجيح‌ مي‌دهند به‌ تكرار متناوب‌ پرتابهاي‌ بلند با «نماهاي‌ نزديك»(112) از تك‌ تك‌ بازيكنان‌ يا گروههاي‌ كوچكي‌ از بازيكنان‌ بپردازند. براساس‌ محاسبات‌ انجام‌ شده‌ در بازيهاي‌ فوتبال‌ نمايش‌ داده‌ شده‌ در تلويزيون‌ بريتانيا، نرخ‌ زمان‌ صرف‌ شده‌ براي‌ نمايش‌ نماهاي‌ نزديك‌ از اين‌ نوع‌ در مقايسه‌ با زمان‌ صرف‌ شده‌ براي‌ نمايش‌ پرتابهاي‌ بلند به‌ مراتب‌ بيشتر است. به‌ اين‌ ترتيب، توجه‌ بيننده‌ به‌ دور شدن‌ از استراتژي‌ تيم‌ و نزديك‌ شدن‌ به‌ جنبه‌هاي‌ فردي‌تر بازي‌ گرايش‌ مي‌يابد. سهم‌ بيشتري‌ از بازي‌ كه‌ در زاويه‌ ديد دوربين‌ قرار نمي‌گيرد نيز بايد بوسيله‌ گزارشگر براي‌ مخاطب‌ پر شود و اين‌ به‌ گزارشگر آزادي‌ عمل‌ بيشتري‌ مي‌دهد تا بازي‌ را تفسير كند. به‌ علاوه، گزارشگر آنچه‌ را در زاويه‌ ديد دوربين‌ قرار دارد نيز تفسير مي‌كند (مثلاً‌ با بيان‌ اين‌ جمله‌ كه‌ «گل‌ خوبي‌ بود»). در مقابل، مشاهدات‌ بيننده‌ تلويزيوني‌ در مقايسه‌ با مشاهدات‌ بيننده‌ مستقيم‌ رويداد، از طرق‌ زير دچار وقفه‌ مي‌شود: تكرار صحنه‌ كه‌ نوعاً‌ با نزديك‌ شدن‌ به‌ بازيگر فعالي‌ همراه‌ است‌ كه‌ بعنوان‌ مهره‌اي‌ كليدي‌ و برجسته‌ از آن‌ ياد شده‌ است؛ لحظات‌ سرگرم‌ كننده، سد ايجاد كردن‌ در مقابل‌ حريف‌ و درگير شدن‌ با حريف، گل، شوت، نجات‌ يافتن‌ از دست‌ حريف‌ و لحظات‌ نيل‌ به‌ موفقيت‌ يا شكست، با برداشتهاي‌ سطحي‌ فردي‌ و بزرگنمايي‌ ژستهاي‌ بازيكنان. بويژه‌ اين‌ روزها متوسط‌ بينندگان، شاهد نمايش‌ فوق‌العاده‌ خلاصه‌ و اصلاح‌ شده‌اي‌ از صحنه‌هاي‌ جذاب‌ و تركيب‌ چندگانه‌اي‌ از واقعيت‌ها مي‌باشند. يك‌ برنامه‌ كوتاه‌ شده‌ با صحنه‌هايي‌ مملو از تحرك‌ كه‌ به‌ سرعت‌ به‌ بينندگان‌ تزريق‌ مي‌شود؛ صحنه‌هايي‌ كه‌ بخش‌هاي‌ كسل‌ كننده‌ و طولاني‌ آن‌ حذف‌ شده‌اند. در اين‌جا نكته‌ حايز اهميت‌ آن‌ است‌ كه‌ تلويزيون‌ انگلستان‌ در ميان‌ انواع‌ پوشش‌ خبري‌ به‌ سادگي‌ برنامه‌هاي‌ سرگرم‌ كننده‌ را در اولويت‌ قرار مي‌دهد. مثلاً‌ بي‌ بي‌ سي‌ آشكارا اذعان‌ مي‌دارد كه‌ نمايش‌ آهسته‌ فيلم‌ به‌ جهت‌ منافع‌ ناشي‌ از تماشاي‌ مادران‌ و دختران‌ انجام‌ مي‌شود كه‌ در مقايسه‌ با صاحب‌نظران‌ به‌ اين‌گونه‌ صحنه‌ها بيشتر علاقه‌ نشان‌ مي‌دهند. تجربة‌ تهيه‌ كنندگان‌ تلويزيوني‌ بر ضرورت‌ تحرك‌ و سرعت‌ در فيلم‌ با هدف‌ همراهي‌ مخاطب‌ با برنامه‌ تأكيد مي‌نمايد. موافقت‌ مطبوعات‌ بريتانيا با تجارب‌ ياد شده، شواهد ديگري‌ مبني‌ بر خصايص‌ منحصر به‌ فرد فرهنگي‌ آنان‌ ارايه‌ مي‌كند. تلويزيون‌ آلمان‌ غربي‌ در جام‌ جهاني‌ سال‌ 1974 براي‌ ارايه‌ يك‌ پوشش‌ خبري‌ بي‌طرفانه‌تر از پخش‌ صحنه‌هايي‌ با نماي‌ نزديك‌ پرهيز مي‌كرد و بر بازي‌ گروهي‌ بازيكنان‌ و شوتهاي‌ بلند تمركز مي‌نمود. اين‌ پوشش‌ خبري‌ از سوي‌ ورزشي‌نويساني‌ مانند «برايان‌ گلانويل»(113) نويسنده‌ «ساندي‌ تايمز»(114)و «دِرِك‌ دوگان»(115) با عنوان‌ «فقدان‌ مهارتهاي‌ حرفه‌اي» ارايه‌ كنندگان‌ اين‌ برنامه‌ مورد انتقاد قرار گرفت.دليل‌ محكم‌تري‌ كه‌ نشان‌ مي‌دهد رسانه‌ها صرفاً‌ به‌ گزارش‌ يا نمايش‌ رويدادها همان‌گونه‌ كه‌ رخ‌ داده‌اند نمي‌پردازند، از اين‌ حقيقت‌ آشكار مي‌گردد كه‌ ميزان‌ قابل‌ توجهي‌ از كار آنان‌ از قبل‌ انجام‌ شده‌ است. اقداماتي‌ كه‌ مخاطبين‌ را براي‌ چگونه‌ ديدن‌ و چگونه‌ تفسير كردن‌ آماده‌ مي‌كند و از اين‌ طريق‌ به‌ رويداد جان‌ مي‌بخشد. بعنوان‌ نمونه، تلويزيون‌ و راديوي‌ تايمز و تلويزيون‌ مجله‌ تايمز در جام‌ جهاني‌ 1974 با جريان‌ سازي‌هاي‌ بي‌شمار خود و با معرفي‌ زود هنگام‌ چندين‌ ستاره‌ بعنوان‌ نمايندگان‌ سبكهاي‌ بازي‌ ويژگيهاي‌ ملي‌ كشورشان‌ به‌ تبليغ‌ بازيها پرداختند. صحنه‌هاي‌ باز برنامه‌هاي‌ ورزشي‌ تلويزيون‌ بلافاصله‌ قبل‌ از نمايش‌ رويداد، چشم‌ انداز خاصي‌ را ارايه‌ مي‌نمايد. صحنه‌هاي‌ زنده‌ توجه‌ بيننده‌ را به‌ جنبه‌ها و موضوعهاي‌ از پيش‌ تعيين‌ شده‌ سوق‌ مي‌دهد، مثلاً‌ نشان‌ دادن‌ نماد نوازندگان‌ سازهاي‌ مخصوص‌ اسكاتلندي‌ در آغاز پوشش‌ خبري‌ جام‌ جهاني‌ 1978 در آرژانتين، شهرت‌ ملي‌ اين‌ كشور را در مقايسه‌ با ساير كشورها در اين‌ رقابت‌ مخابره‌ مي‌نمود. تدوين‌ صحنه‌هاي‌ اضافي‌ پويا و پرتحرك‌ و تركيب‌ و همراهي‌ آن‌ با مسابقات‌ ورزشي‌ در آغاز برنامه‌ تلويزيوني‌ شبكه‌ «بي‌ بي‌ سي» ما را براي‌ يك‌ گزارش‌ بي‌وقفه‌ و هيجان‌انگيز آماده‌ مي‌كند. استفاده‌ از فضاي‌ آهنگين‌ و پخش‌ آرم‌ و آهنگ‌ مخصوص‌ برنامه‌هاي‌ راديويي‌ و تلويزيوني‌ (آهنگهاي‌ شبه‌ نظامي‌ همراه‌ با نشانه‌هاي‌ قومي‌ و نژادي) با اشاراتي‌ ضمني‌ برسرگرمي، هيجان‌ و ديدار از مكانهايي‌ غريب‌ و بيگانه‌ همراه‌ مي‌شود.از سوي‌ ديگر، بي‌طرفي‌ و عينيت‌گرايي‌ با استفاده‌ از تحليل‌ عملكردهاي‌ كارشناسان‌ اعزامي‌ نيز مخابره‌ مي‌شود. دستيابي‌ ساختار يافته، يك‌ جنبة‌ بنيادي‌ سازمان‌ رسانه‌ها است‌ و استفاده‌ از كارشناسان‌ اعزامي‌ در پخش‌ راديويي‌ و تلويزيوني‌ در حال‌ حاضر ابزاري‌ كهنه‌ و قديمي‌ است. ابزاري‌ كه‌ ابتدا در برنامه‌هاي‌ امور جاري‌ و اخبار شبكه‌ «بي‌ بي‌ سي» توسعه‌ يافت. هدف‌ از اين‌ اقدام، ارايه‌ راه‌حلي‌ براي‌ استقرار عينيت‌گرايي‌ و دستيابي‌ به‌ موازنه‌ در مسايل‌ بحث‌انگيز سياسي‌ بود.همان‌گونه‌ كه‌ راديو و تلويزيون‌ براي‌ اثبات‌ عينيت‌ و بي‌طرفي‌ از اعزام‌ كارشناسان‌ استفاده‌ مي‌كند، در مطبوعات‌ نيز از نقل‌ قولهاي‌ مربوط‌ به‌ افراد خاص‌ و همكاري‌ نويسندگاني‌ با عنوان‌ شخصيتهاي‌ ورزشي‌ استفاده‌ مي‌شود. اظهار عقيده‌ كارشناسان‌ در بيان‌ عينيت، رفتارهاي‌ واقعي‌ و ايده‌هاي‌ انديشمندانه، كاركردهايي‌ است‌ كه‌ به‌ منظور تفويض‌ اختيار به‌ مفسرين‌ برگزيده‌ مورد استفاده‌ قرار مي‌گيرد. كارشناسان‌ بعنوان‌ نخستين‌ تبيين‌كنندگان‌ واقعيت‌ در رسانه‌ها محسوب‌ مي‌شوند. اما كساني‌ كه‌ بعنوان‌ كارشناس‌ معرفي‌ مي‌شوند، از ميان‌ كارشناسان‌ موجود انتخاب‌ شده‌اند و اين‌كه‌ گزارشگران، ارايه‌ كنندگان‌ و ساير هماهنگ‌ كنندگان‌ برنامه‌ چه‌ نوع‌ پرسشهايي‌ را براي‌ آنان‌ مطرح‌ مي‌كنند، در تعريف‌ و تبيين‌ واقعيت‌ حايز اهميت‌ بسيار است. كارشناسان‌ به‌ رسميت‌ شناخته‌ شده، از سوي‌ افراد حرفه‌اي‌ انتخاب‌ شده‌اند. آنها تقريباً‌ هميشه‌ از ميان‌ ورزشكاران‌ قبلي‌ يا دست‌اندركاران‌ باتجربه‌ ورزش‌ يا مربيان‌ و مسؤ‌ولان‌ رسمي‌ برگزيده‌ شده‌اند. اما اين‌ افراد ضرورتاً‌ بهترين‌ كارشناسان‌ و صاحب‌نظران‌ اين‌ عرصه‌ نمي‌باشند. شرط‌ ديگر آن‌ است‌ كه‌ آنها بايد از ميان‌ افراد سرشناس‌ يا ستاره‌هايي‌ با شخصيتها يا ويژگيهاي‌ جذاب‌ و سرگرم‌ كننده‌ انتخاب‌ شوند. كساني‌ كه‌ در تلويزيون، خوب‌ درخشيده‌اند. يك‌ فوتباليست‌ مي‌گويد چهره‌هاي‌ كمتر شناخته‌ شده‌ و نسبتاً‌ ناموفق‌ هرگز نمي‌توانند بعنوان‌ كارشناسان‌ خبره‌ ظاهر شوند. اين‌ افراد بايد نخبگاني‌ شناخته‌ شده‌ باشند، چرا كه‌ آنچه‌ به‌ خوبي‌ مورد توجه‌ قرار مي‌گيرد تنها آنچه‌ گفته‌ مي‌شود نيست، بلكه‌ گويندة‌ سخن‌ نيز مهم‌ است. انتخاب‌ و تبيين‌ مسايل‌ در هنگام‌ تجزيه‌ و تحليل‌ هر رويداد، ضرورتاً‌ مبتني‌ بر چارچوبي‌ از ارزشها است‌ و لذا در پس‌ آنچه‌ به‌ مخاطب‌ ارايه‌ مي‌شود همواره‌ رأي‌ و نظري‌ نهفته‌ كه‌ منعكس‌ كنندة‌ ارزشهاي‌ افراد حرفه‌اي‌ و مشاوران‌ رسانه‌هاست. عملكردها بر اين‌ مبنا ارزيابي‌ مي‌شوند، موفقيتها يا شكستها براين‌ اساس‌ ثبت‌ مي‌شوند و تحسينها يا سرزنشها با توجه‌ به‌ اين‌ مباني‌ بيان‌ مي‌شوند. بر همين‌ اساس، ستاره‌ها معرفي‌ مي‌شوند، سطح‌ سرگرم‌ كننده‌ بودن‌ برنامه‌ تعيين‌ مي‌شود و معلوم‌ مي‌شود كه‌ آيا قوانين‌ مورد حمايت‌ قرار گرفته‌اند و به‌ درستي‌ اجرا شده‌اند و آيا كشورها و نمايندگان‌ آنان‌ با اجماع‌ و توافق‌ كليشه‌اي‌ آنان‌ هماهنگ‌ بوده‌اند. بنابراين، زاويه‌اي‌ كه‌ از آن‌ منظر به‌ ورزش‌ مي‌نگرند نه‌ تنها بعنوان‌ نمونه، مدل‌ و معيار قضاوت‌ مهارت‌ فني‌ مورد استفاده‌ قرار مي‌گيرد، بلكه‌ ارزشهاي‌ اخلاقي‌ را نيز تجويز مي‌نمايد و روابط‌ اجتماعي‌ را به‌ نحوي‌ بايدي‌ تفسير مي‌كند. حال‌ مي‌خواهيم‌ بر جنبه‌هايي‌ از مباحث‌ ورزش‌ در رسانه‌ها و تجارب‌ روزمره‌اي‌ در اين‌ زمينه‌ تمركز نماييم‌ كه‌ در اين‌ عرصه‌ از بيشترين‌ اهميت‌ برخوردارند. جنبه‌هايي‌ كه‌ فرآيندهاي‌ كليدي‌ شكل‌گيري‌ و تحقق‌ سلطه‌ را به‌ دقت‌ آشكار مي‌نمايند. ما مي‌خواهيم‌ دريابيم‌ چگونه‌ نظم‌ و كنترل، فردگرايي‌ رقابت‌جويانه‌ و خصوصي‌گرايي، جنس‌ و جنسيت، برتري‌ ملت‌ و قوميت‌گرايي‌ توأم‌ با نژادپرستي‌ در ورزشهاي‌ رسانه‌اي‌ شكل‌ گرفته‌اند. پيش‌ از آن‌ بايد آشكار شود كه‌ نحوة‌ شكل‌گيري‌ خود ورزشهاي‌ رسانه‌اي‌ متفاوت‌ از يكديگر است‌ و براي‌ آشكار نمودن‌ اين‌ تفاوتها كارهاي‌ بيشتري‌ بايد انجام‌ داد. ما ادعا نمي‌كنيم‌ كه‌ ورزش‌هاي‌ رسانه‌اي‌ درونداد واحد و يكساني‌ به‌ شبكه‌ قدرت‌ وارد مي‌نمايند، بلكه‌ آنچه‌ ما در اين‌جا ادعاي‌ آن‌ را داريم‌ اين‌ است‌ كه‌ ورزش‌هاي‌ رسانه‌اي‌ دروندادي‌ حايز اهميت‌ را به‌ شيوه‌هايي‌ قابل‌ تشخيص‌ و معين‌ ايجاد مي‌نمايند.ورزش‌ رسانه‌اي، اغلب‌ مانند كتاب‌ راهنمايي‌ از معرفت‌ و خرد و قراردادي‌ به‌ منظور ايجاد نظم‌ و كنترل‌ اجتماعي‌ به‌ شمار مي‌آيد. مديريت‌ مؤ‌سسات‌ كارآمد و شايسته‌ نيز اصولي‌ مانند اهميت‌ كار، وظيفه‌ و اجبار، تصحيح‌ طرز تلقي‌ها نسبت‌ به‌ اختيار، اداره‌ يا مشاجره‌ و جدال، كه‌ رفتار مدني‌ و معقول‌ و قانون‌ و نظم‌ را در مفهوم‌ عمومي‌ جامعه‌ بنيان‌ مي‌نهند، تبليغ‌ مي‌كنند. اما ورزش‌ رسانه‌اي، ايديولوژي‌ نظم‌ و كنترل‌ را رمزگشايي‌ مي‌كند و نشان‌ مي‌دهد كه‌ چگونه‌ اين‌ ايديولوژي‌ شركت‌ كنندگان‌ در رويدادهاي‌ ورزشي‌ را هدايت‌ مي‌كند.ارزشهاي‌ خبري‌ اصلي‌ كه‌ نظم‌ و كنترل‌ را بعنوان‌ يك‌ موضوع‌ ساختار مي‌بخشند، براين‌ تفكر بنا يافته‌اند كه‌ اخبار را بايد درون‌ چارچوبي‌ آشنا قرار داد تا براي‌ مخاطب‌ قابل‌ فهم‌ باشند. اين‌كه‌ ورزش‌ بايد به‌ نحوي‌ چشمگير، مهيج‌ و مملو از هيجان‌ نمايش‌ داده‌ شود، اين‌كه‌ ورزش‌ درباره‌ رقابت‌ ساختار يافته‌ و راه‌حل‌ منظم‌ تعارض‌ است‌ و اين‌كه‌ جنبه‌هاي‌ غيرقابل‌ پيش‌بيني، انحرافي، نادر و خشونت‌زا را نيز مي‌توان‌ در روزنامه‌ چاپ‌ نمود. چرا كه‌ موارد فوق‌ در واقع‌ مانعي‌ در برابر تغييرات‌ منفي‌ به‌ شمار مي‌آيند. بنابراين، تجارب‌ موجود توجه‌ ما را به‌ اين‌ نكته‌ سوق‌ مي‌دهد كه‌ آيا شركت‌ كنندگان‌ در مسابقات‌ به‌ شيوه‌اي‌ تجويزي‌ و بايدي‌ عمل‌ مي‌كنند؟ افراد حرفه‌اي‌ ورزش‌ در رسانه‌ها به‌ مقررات‌ و رويه‌هايي‌ مي‌پردازند كه‌ رفتار شركت‌كنندگان‌ را به‌ گونه‌اي‌ نهادي‌ يا مقدس‌ كنترل‌ مي‌كنند. بنابراين، از شركت‌ كنندگان‌ انتظار مي‌رود كه‌ به‌ اين‌ قوانين‌ پايبند باشند و از آن‌ مهم‌تر اين‌ كه‌ از آنها انتظار مي‌رود تسليم‌ بي‌چون‌ و چراي‌ تصميماتي‌ باشند كه‌ بوسيله‌ همين‌ افراد حرفه‌اي‌ اتخاذ مي‌شود. بوسيله‌ كساني‌ كه‌ بر اين‌ جريانها كنترل‌ دارند، فرد نبايد راجع‌ به‌ مسؤ‌وليت‌ اين‌ افراد بحث‌ كند. او بايد بازي‌ را دنبال‌ كند و انجام‌ وظيفه‌ آنان‌ را به‌ خودشان‌ واگذار كند. وقتي‌ كه‌ قوانين‌ نقض‌ مي‌شوند انتظار مي‌رود گروههاي‌ مجرم‌ بعنوان‌ يك‌ واقعيت‌ اجتناب‌ناپذير، توسط‌ مسؤ‌ولان‌ تنبيه‌ شوند، مگر اين‌كه‌ مسؤ‌ولان‌ ياد شده‌ از كشوري‌ ديگر باشند كه‌ در اين‌صورت‌ نيز مقررات‌ را به‌ گونه‌اي‌ بي‌طرفانه‌ اجرا مي‌كنند. وقتي‌ كه‌ مقررات‌ بطور مداوم‌ نقض‌ مي‌شوند، وضعيت‌ بغرنجي‌ به‌ وجود مي‌آيد كه‌ تهديد و چالشي‌ براي‌ اقتدار و قانون‌ است، در اين‌صورت‌ بايد قاطعانه‌ برخورد نمود و بار ديگر شرايط‌ را تحت‌ كنترل‌ درآورد. نمونه‌هايي‌ از نقض‌ قوانين‌ و مقابله‌ با نمادهاي‌ قدرت‌ در هيجان‌انگيزترين‌ لحظات‌ در ورزش‌ رسانه‌ها بطور مكرر آشكار شده‌ است. همين‌ چارچوب‌ است‌ كه‌ تجارب‌ روزمرة‌ رسانه‌ها براي‌ تمركز بر مسايل‌ را تعيين‌ مي‌كند. تمركز بر اين‌كه‌ آنچه‌ روي‌ داده‌ در محدوده‌ قانون‌ بوده‌ است‌ يا خير؟ توپ‌ وارد دروازه‌ شد يا نه؟ آيا بازيكن‌ ما روي‌ بازيكن‌ حريف‌ خطا كرد؟ بين‌ مسؤ‌ولان‌ رسمي‌ و ديگران‌ اختلاف‌ نظري‌ به‌ وجود آمده‌ است؟ و... و مهم‌تر از آن‌ اين‌كه‌ آيا تصميمات‌ مسؤ‌ولان‌ صحيح‌ بوده‌ است‌ و آيا عدالت‌ و انصاف‌ رعايت‌ شده‌ است؟ در اين‌جا فن‌آوري‌ تلويزيوني‌ با تكيه‌ بر ابزار نمايش‌ مجدد حركت‌ آهسته، حامي‌ ادعاي‌ بسيار قوي‌ لغزش‌ناپذير است. ابزاري‌ كه‌ امروزه‌ بعنوان‌ معياري‌ براي‌ تجزيه‌ و تحليل‌ تصميمات‌ مورد استفاده‌ قرار مي‌گيرد و افراد حرفه‌اي‌ رسانه‌ها و كارشناسان‌ اعزامي‌ بخش‌ قابل‌ توجهي‌ از اوقات‌ خود را صرف‌ بحث‌ راجع‌ به‌ تصحيح‌ اين‌ تصميمات‌ مي‌كنند. بطور كلي، حس‌ ميهن‌پرستي‌ افراطي‌ به‌ آرامي‌ در گزارشهاي‌ اين‌ افراد نفوذ مي‌كند؛ قدرت‌ مسؤ‌ولان‌ رسمي‌ مورد حمايت‌ رسانه‌ها قرار مي‌گيرد و اشتباهات‌ اين‌ مسؤ‌ولان‌ بجز برخي‌ موارد استثنايي‌ با فهمي‌ دلسوزانه‌ مواجه‌ مي‌شود. مگر مواردي‌ كه‌ برگزاركنندگان‌ و مسؤ‌ولان‌ مسابقات‌ از كشورهاي‌ ديگر باشند. در واقع‌ مسؤ‌ولان‌ رسمي‌ بارها و بارها بخاطر نشان‌ ندادن‌ قدرت‌ خود در جريان‌ رويدادها از سوي‌ رسانه‌ها مورد انتقاد قرار گرفته‌اند. قانون‌شكني‌ها و نحوه‌ برخورد با آنها را مي‌توان‌ با تكيه‌ بر منطق‌ تعيين‌ نمود؛ مواردي‌ مانند مشاجرات‌ بين‌ بازيكنان‌ و مسؤ‌ولان، حوادث‌ و رويدادهايي‌ كه‌ بين‌ شركت‌كنندگان‌ اتفاق‌ مي‌افتد و بويژه‌ قانون‌شكني‌ همراه‌ با خشونت‌ برگزيده‌ مي‌شوند و توسط‌ رسانه‌ها با برجستگي‌ بيشتري‌ نشان‌ داده‌ مي‌شوند، زيرا موارد مذكور نه‌ تنها هيجان‌انگيز و چشمگيرند، بلكه‌ موقعيتهاي‌ مناسبي‌ براي‌ نشان‌ دادن‌ راه‌حل‌هاي‌ صحيح‌ تعارضات‌ محسوب‌ مي‌شوند و اين‌ اطمينان‌ مجددي‌ است‌ مبني‌ بر اين‌كه‌ مقررات‌ قانوني‌ حاكم‌ است‌ نه‌ هرج‌ و مرج‌ و بي‌نظمي. رويدادهاي‌ مقابله‌ و رويارويي، شوتهاي‌ بازيكنان، برخوردهاي‌ مستقيم‌ بازيكنان‌ و مسؤ‌ولان، خطاها، عصبانيت‌ها و بدخلقي‌ها و...، همه‌ در يك‌ رديف‌ قرار مي‌گيرند. در عين‌ حال، رويه‌ استاندارد آن‌ است‌ كه‌ چنين‌ رفتارهايي‌ بعنوان‌ رفتارهاي‌ «بچگانه»، «غيرورزشي»، «خشونت‌ نابجا» و...، مردود و نامطلوب‌ به‌ شمار آيند. رويه‌هاي‌ موجود اين‌ مفهوم‌ را القا مي‌كنند كه‌ عدالت‌ و انصاف‌ نخست‌ بايد ديده‌ شوند تا به‌ مرحله‌ عمل‌ در آيند. بنابراين، آداب‌ و روشهاي‌ تنبيه‌ در اين‌ ساخت‌ از جايگاه‌ ويژه‌اي‌ برخوردارند: به‌ بازيكنان‌ كارت‌ (اخطار) نشان‌ داده‌ مي‌شود؛ عموماً‌ مسؤ‌ولان‌ رسمي‌ و داوران‌ به‌ افراد هشدار مي‌دهند؛ آنها را از صحنه‌ بازي‌ اخراج‌ مي‌كنند و بازيكنان‌ را مورد بازخواست‌ قرار مي‌دهند. تنبيه‌هاي‌ عبرت‌انگيزي‌ براي‌ توجه‌ دقيق‌تر افراد در نظر گرفته‌ شده‌ است‌ و بطور كلي‌ در حال‌ حاضر، بازي‌ خشن، نامنظم‌ و پر جرو بحث‌ بعنوان‌ يك‌ «نمونه‌ بد و ناشايست» مورد سرزنش‌ قرار مي‌گيرد و تنبيه‌هاي‌ متعدد و كنترل‌هاي‌ جدي‌تري‌ بر اين‌ بازيها اعمال‌ مي‌شود.يك‌ ابزار عمومي‌ به‌ كار گرفته‌ شده‌ براي‌ كسب‌ نتايج‌ اخلاقي، آن‌ است‌ كه‌ عاملان‌ را با اصطلاحات‌ كليشه‌اي‌ مانند قهرمانان‌ يا آدمهاي‌ پست، نمايش‌ دهند. در نظر گرفتن‌ جايگاه‌ قهرماني، جذابيت‌ و هيجان‌ بيشتري‌ براي‌ شركت‌ كنندگان‌ ايجاد مي‌كند. جايگاهي‌ كه‌ براساس‌ قواعدي‌ خاص‌ تعيين‌ مي‌شود. اين‌ قهرمانان، شخصيتهايي‌ هستند كه‌ بيشتر براي‌ تحسين‌ و تمجيد انتخاب‌ شده‌اند. در حقيقت‌ هنگامي‌ كه‌ رسانه‌ها ميان‌ ورزشكاران‌ مرد و زن‌ جوايزي‌ اهدا مي‌كنند، يكي‌ از معيارهاي‌ اصلي‌ انتخاب‌ آنها آن‌ است‌ كه‌ فرد، نمونه‌ و الگويي‌ براي‌ ديگران‌ باشد. از سوي‌ ديگر، شورشيان‌ و افراد ناهماهنگ‌ با اجتماع، مايلند الگو و قالبي‌ از افراد پست‌ و شرور باشند. نمونه‌هايي‌ از اين‌ شخصيتهاي‌ كليشه‌اي‌ را در برخورد رسانه‌ها با افراد مي‌توان‌ ديد. افرادي‌ شبيه‌ «جورج‌ بست»(116)، «ايلاي‌ ناستيس»(117) و «جان‌ مك‌ انرو»(118)كه‌ در معرض‌ جرياني‌ از تبليغات‌ مخالف‌ و انتقاد، به‌ بي‌نظمي، عياشي، نامردي‌ و... متهم‌ شده‌اند. اما ورزشهاي‌ رسانه‌اي‌ در تحريف‌ خود از افراد شرور بار ديگر به‌ نحوي‌ خود را با فرهنگ‌ طبقه‌ كارگر سازگار مي‌نمايند، به‌ نحوي‌ كه‌ بطور سنتي‌ صبر و حوصله‌ خاصي‌ از خود نشان‌ مي‌دهند و حتي‌ به‌ نحوي‌ پوشيده‌ و مخفي‌ از اين‌ انحراف‌ آنان‌ حمايت‌ مي‌كنند. اشتباه‌ شماري‌ از رسانه‌ها آن‌ است‌ كه‌ اغلب‌ به‌ تحسين‌ مخفيانه‌ و پنهاني‌ افراد شرور و قانون‌شكن‌ مي‌پردازند. كساني‌ كه‌ با قانون‌ مقابله‌ مي‌كنند و بر آن‌ طعنه‌ مي‌زنند. اما اين‌ شكل‌ نسبتاً‌ مطمئني‌ از سازگاري‌ است‌ كه‌ معمولاً‌ حمايت‌ از قانون‌ را تنزل‌ مي‌دهد. اين‌ روية‌ معمول‌ رسانه‌ها بويژه‌ نشريات‌ عمومي‌ بوده‌ است‌ كه‌ در عين‌ حمايت‌ از قدرتهاي‌ حاكم، از جذابيتهاي‌ رفتارهاي‌ انحرافي‌ براي‌ مخاطب‌ بهره‌برداري‌ نموده‌اند. زبان‌ گزارشها و رويدادهاي‌ فوتبال‌ نيز همان‌گونه‌ خشن‌ است‌ و محكوميت‌ و مورد اعتراض‌ قرار دادن‌ آن‌ نيز به‌ اندازه‌ هر پديده‌ مشابه‌ ديگر دشوار است. به‌ اين‌ معنا گويي‌ مشكل‌ ياد شده‌ به‌ خودي‌ خود، همة‌ مشكل‌ را شكل‌ مي‌دهد.اگر چه‌ مشكل‌ بي‌نظمي‌ و رفتارهاي‌ ناشايست‌ به‌ نحو فزاينده‌اي‌ در ميان‌ همة‌ انواع‌ ورزشها رسوخ‌ نموده‌ است، اما در حال‌ حاضر در بيشتر ورزشهاي‌ طبقه‌ متوسط‌ مانند تنيس‌ مشكلي‌ وجود ندارد. اين‌ بازي‌ فوتبال‌ متعلق‌ به‌ طبقه‌ كارگر است‌ كه‌ توجه‌ اكثريت‌ رسانه‌ها را به‌ خود جلب‌ مي‌نمايد؛ با توجه‌ به‌ اين‌ كه‌ نمايش‌ و ارايه‌ اين‌ ورزش‌ از طريق‌ رسانه‌ها، مستقيماً‌ و با رعايت‌ دقيق‌ مشاجرات‌ سياسي‌ مربوط‌ به‌ وضعيت‌ كنوني‌ جامعه‌ انجام‌ مي‌گيرد. ارايه‌ گزارشهايي‌ مبني‌ بر اوباشگري‌ (119) فوتبال، در دهه‌ 1960 بطور منظم‌ آغاز شد و در همه‌ سالهاي‌ دهه‌ 1970 و 1980 يكي‌ از موضوعات‌ اصلي‌ خبري‌ رسانه‌ها بود و يكي‌ از مناسب‌ترين‌ نمونه‌هاي‌ آشفتگي‌ ورزشي‌ و پيچيدگي‌ آن‌ با مسايل‌ اجتماعي‌ و اخيراً‌ با مسايل‌ سياسي‌ در اين‌ دوران‌ آشكار گرديد.
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 271]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن