پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان
پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1850139951
جهانىسازى و مهدويت
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
جهانىسازى و مهدويت اغلب انديشهها و مذهبها، در پى ايجاد نظمى نوين و نظامى مطلوب براى آينده جهانند؛ اما طى سه دهه اخير، سه نظريه جهانگرايانه پايان تاريخ (فوكوياما)، جنگ تمدنها (هانتينگتون) و حكومت مستضعفان (امام خمينى) بيش از ديگر تئورىها، توجه جهانيان و انديشمندان را به خود جلب كرده نداى ساختن جهانى جديد را سر دادهاند. حال بايد ديد كدام يك از اين نظريهها، ظرفيت و توان لازم را براى تأسيس يك نظام جهانى دارا مىباشند؛ نظامى كه ظالمانه نباشد و تأمينكننده خواستههاى فطرى بشر بوده، سعادت هر دو جهان را برايش به ارمغان آورد؟پايان تاريخپايان تاريخ، نظريهاى است كه از سوى فرانسيس فوكوياما، معاون وقت بخش برنامهريزى سياسى وزارت خارجه آمريكا، در سال 1989م. در نشريه منافع ملى مطرح شد. وى نظريه خود را نخست به صورت مقاله و سپس با انتشار كتابى تحت عنوان «پايان تاريخ و واپسين انسان»1 مطرح ساخت. به اعتقاد وى، ليبرال دموكراسى، شكل نهايى حكومت در جوامع بشرى است و تاريخ بشريت، مجموعهاى منسجم و جهتدار است كه بخش اعظمى از جامعه بشرى را به سوى ليبرال دموكراسى سوق مىدهد. فوكوياما، در تشريح نظريات خود، چنين ابراز مىدارد: «پايان تاريخ، زمانى است كه انسان به شكلى از جامعه انسانى دست يابد كه در آن، عميقترين و اساسىترين نيازهاى بشرى، برآورده شود و چنين اتفاقى در غرب و در نظام ليبرال دموكراسى، افتاده است. به بيان ديگر، بشر، امروزه به جايى رسيده كه نمىتواند دنيايى متفاوت از جهان كنونى را تصور كند؛ زيرا هيچ نشانهاى از امكان بهبود بنيادى نظم جارى، وجود ندارد». فوكوياما معتقد است كه در طول چند سده گذشته، همگام با پيروزى ليبرال دموكراسى بر رقباى ايدئولوژيك خود - نظير سلطنت موروثى، فاشيسم و جديدتر از همه كمونيسم - در سراسر جهان، اتفاقنظر مهمى درباره مشروعيت ليبرال دموكراسى، به عنوان تنها نظام حكومتى موفق به وجود آمد. از اين رو، ليبرال دموكراسى، ممكن است نقطه پايان تكامل ايدئولوژيك بشريت و آخرين شكل حكومت بشرى باشد و در اين صورت، پايان تاريخ، اتفاق مىافتد. در واقع، شكست كمونيسم، دليل پيروزى ارزشهاى ليبرال غربى و پايان درگيرىهاى ايدئولوژيك است. وى، سپس چنين مىگويد: «من قائل به پايان يافتن تاريخ هستم؛ زيرا تاريخ به مثابه يك فرآيند منسجم و متحول است كه وقوع آن، با توجه به تجربه همه مردمان، در همه زمانها، ممكن است اتفاق بيفتد». چنين دركى از تاريخ بشر، بيش از همه، با نام هگل، فيلسوف آلمانى، شناخته مىشود. كارل ماركس نيز با امانت گرفتن اين مفهوم از تاريخ، آن را به صورت بخشى از فضاى فكرى روزمره ما درآورد.2فرض اصلى نظريه فوكوياما، بر اين مسئله نهاده شده كه يك مسير تكاملى زيربنايى، براى تاريخ وجود دارد و اين مسير، به يك نقطه پايانى مىرسد. در آنجا، تلاش ذاتى انسان، براى به رسميت شناختن خود، سرانجام تحقق خواهد يافت و به گفته هابرماس، پايان تاريخ، شايد يك زمان بسيار غمانگيز باشد؛ زيرا در تلاش انسانها براى به رسميت شناخته شدن، ممكن است كه پيكار ايدئولوژيكى در جهان، جاى خود را به محاسبات اقتصادى، نگرانى زيست محيطى و تأمين نيازهاى مصرفى بدهد و در اين دوره، به جاى هنر و فلسفه، فقط نگهدارى دائمى روح بشر، در موزه مطرح خواهد بود.فوكوياما، اين نظريه را پس از شكست كمونيسم، مطرح كرد و گفت: «تاريخ جهان، به هدف و پايان خود رسيده، دموكراسى ليبرال، به عنوان تنها ساختار سياسى، ابقا شده است». او، سقوط كمونيسم را نه تنها عامل بقاى جهان سرمايهدارى مىداند، بلكه موجب رسيدن به هدف نهايى و پايانى خود، يعنى همان ليبرال دموكراسى، ارزيابى مىكند. در واقع، انفعال و واكنش شديد انديشمندان غربى در قبال كمونيسم و پيشبينى سقوط غرب كه با پيشگويىهاى نوسترآداموس در هم آميخته، از ديدگاه عامه، تحت عنوان پايان دنيا، گرد آمده، منجر به وضع و تدوين فلسفهاى شد كه بعدها در آراى نظريهپردازان غرب - امثال هانتينگتون و فوكوياما - و در آراى فلسفى، به ظهور رسيد.3در اين نظريه، فوكوياما در پى آن است كه چگونه مىتوان نهادها و ارزشهاى غربى را بهگونهاى مطلوب، به جهان غيرغرب تعميم داد و تثبيت كرد. نظريه فوكوياما، نظريه مشروعيتبخشى به الگوها، انديشهها، برداشتها، كردارها و ساختارهاى غربى، در سراسر جهان است. بر پايه اين نظريه، توليد كالاى مطلوب، تنها از ارزشها و نهادهاى غربى ساخته است. پايان تاريخ، بيش از آن كه برترىهاى كمىو كيفى كالاهاى مادى و غيرمادى غرب را مطرح كند، برترى ذهنى آن را مطرح نموده است و در اين بين، تنها كشورهاى اندكى در جهان - چون ايران - با پشتوانهاى پربار از انديشه اسلامى، در مقابل انديشههاى سلطهگرايانهاى چون پايان تاريخ و مصداق عينى آن، يعنى جهانى شدن انديشه آمريكايى، ايستادهاند. بنابراين، نظريه فوكوياما را بايد در زمره نوشتههايى دانست كه مربوط به پايان عصر ايدئولوژى و يا بنياد ايدئولوژى آمريكايى هستند.جنگ تمدنهاهانتينگتون بى آنكه همچون برخى از تحليلگران، پايان جنگ سرد را پايان مناقشات ايدئولوژيك تلقى كند، آن را سرآغاز دوران جديد برخورد تمدنها مىانگارد و براساس آن، بسيارى از حوادث و رخدادهاى جارى جهان را بهگونهاى تحليل مىكند تا در جهت تحكيم انگارهها و فرضيات نظريه جديدش قرار گيرند. نظريه برخورد تمدنها، از بدو انتشار، با واكنشهاى گستردهاى در محافل فكرى، مذهبى، فرهنگى و سياسى جهان، روبهرو شده است.منتقدان هانتينگتون، طيف وسيعى را تشكيل مىدهند. برخى از دولتمردان غربى، طرح اينگونه مسائل را در اين مقطع، به لحاظ پيامدهاى سياسى آن، جايز نمىدانند و برخى انديشمندان و روشنفكران محافل سياسى غرب، آن را طرحى خام مىپندارند و هانتينگتون را به عنوان عامل پاشيدگى درونى، پوچى اخلاقى و خلأ معنوى جهانِ غرب، متهم مىسازند و از او مىخواهند تا براى ترميم خانه از پاىبست ويران غرب، چارهانديشى كند. جيمز كورث )James Kurth(، از منتقدانى است كه از هانتينگتون، به دليل ناديده گرفتن مشكلات داخلى تمدن غرب، انتقاد كرده است.با وجود انتقادهاى گسترده محافل آكادميك از نظريه برخورد تمدنها، برخى از شخصيتهاى سياسى و دانشگاهى و همچنين بعضى مراكز مطالعاتى بانفوذ در آمريكا و اروپا، نظريه هانتينگتون را شايسته تأمل يافته، آن را در تحليل مسائل جارى بينالمللى، مورد توجه قرار دادهاند كه از اين ميان، مىتوان به هشدارهاى گراهام فولر، متخصص ارشد سابق امور خاورميانه سازمان و كارشناس برجسته مركز مطالعاتى راند اشاره كرد. وى در مقالهاى با عنوان فراسوى جنگ سرد، مىنويسد: «جهان، در ورطه يك بحران فرهنگى بىسابقه گرفتار شده است. فرضيات برترى فرهنگى غرب، به ويژه در دامن پيكره فرهنگى اسلام و تمدن كنفوسيوسى، به شدت مورد حمله قرار گرفته است و چنان كه ساير نقاط جهان كه از سوى غرب، بىارتباط با منافع غرب تلقى مىشوند، در جستوجوى ايفاى نقش بارزترى در صحنه مسائل بينالمللى باشند. اين دو جريان، مىتوانند به دشمنان اقتصادى، سياسى و حتى نظامى تبديل شوند». هنرى كيسينجر نيز معتقد است كه در دنياى بعد از جنگ سرد، شش قدرت جهانى، قدرتهاى برتر خواهند بود كه در درون پنج تمدن بزرگ هستند. كيسينجر گرچه تمام مسائل جهان را در خطوط گسل مورد نظر هانتينگتون، متمركز نمىداند، اما با تحليل وى درباره وضعيت جهان، بعد از جنگ سرد، موافق است.در مقابل، آن دسته از دولتمردان و روشنفكران غيرغربى كه تاريخ جنگ سرد را فراموش نكردهاند، طرح مقوله برخورد تمدنها را توطئه حساب شده و خطرناكى مىدانند كه از تفكرات تفرقهافكنانه غرب، نشئت گرفته، با هدف پايمال كردن منافع كشورهاى در حال توسعه، ارائه شده است.هانتينگتون با طرح به موقع اين نظريه، موجب شد تا سياست بينالمللى، اهداف، تحليلها و ارزشهاى در حال شكلگيرى آن، مورد بازانديشى قرار گيرند و پژوهشگران علم روابط بينالملل نيز در تحليل اوضاع جديد جهانى، در صدد ارائه نظريات نو برآيند؛ هر چند كه تاكنون در تلاش براى ارائه جايگزينى براى نظريه هانتينگتون، موفق نبودهاند. با و جود نقدهاى متعددى كه درباره نظريه برخورد تمدنها منتشر شده است، هانتينگتون همچنان بر ديدگاه بدبينانه خويش، درباره آينده روابط بين تمدنها، تأكيد مىكند و از شكست دولت - ملت، به عنوان واحد اصلى روابط بينالملل، تشديد تنشهاى ناسيوناليستى، گرايش فزاينده به درگيرى، افزايش سلاحهاى كشتار جمعى و رشد بىنظمى در جهان، سخن مىگويد. هانتينگتون از رهبران غربى مىخواهد كه بكوشند تا كيفيت تمدن غربى را بازسازى و نگهبانى نمايند. وى، اين مسئوليت را بيش از آن كه متوجه اروپا بداند، متوجه آمريكا مىداند. از نگاه او، براى حفظ تمدن غربى، تعقيب و تحقق اهداف زير، اجتنابناپذير است:الف) دستيابى به همگرايى سياسى، اقتصادى و نظامى بيشتر و هماهنگ كردن سياستها، با اين هدف كه كشورهاى متعلق به تمدنهاى ديگر، اختلافات خود را با كشورهاى غربى حل كنند.ب) پذيرش جايگاه روسيه، به عنوان كشور كانونى آيين ارتودوكسى و يك قدرت محلى عمده، با منافعى مشروع، در حفظ امنيت مرزهاى جنوبى خود.ج) ادغام كشورهاى غربى اروپاى مركزى در اتحاديه اروپايى و ناتو؛ يعنى كشورهاى گروه ويسگراد، جمهورىهاى حوزه بالتيك، اسلوونى و كرواسى.د) كمك به غربى شدن آمريكاى لاتين تا حد امكان و ايجاد پيوندهاى نزديكتر بين كشورهاى آمريكاى لاتين با غرب.ه) محدود كردن گسترش قدرت نظامى متعارف و غيرمتعارف كشورهاى مسلمان و چين.و) كند كردن شتاب دور شدن ژاپن از غرب و نزديك شدن اين كشور به چين.ز) حفظ برترى فنى و نظامى غرب بر تمدنهاى ديگر.4با تحقق اين اهداف كه تحقق بخشى از آنها آغاز شده، ديگر فرهنگها و تمدنها، بايد نابود شوند و يا به اطاعت محض غرب، تن در دهند. فراهم آوردن چنين نظمى، تنها سفيدپوستهاى غربى را شايسته تكريم مىداند. حكومت مستضعفانحكومت اسلامى مستضعفان، رهآورد وحى الهى، بعثت انبيا و امامت اولياست و عقل و فطرت اصيل انسانى، بر آن، مهر تأييد مىزند. اين حكومت، نويددهنده جهانى شدن تمدن اسلامى است. برخى از مهمترين مشخصات اين حكومت، عبارتند از:الف) فطرتجويىتوحيد، نخستين شرط تشرف انسان به اسلام و لازمه ورود به جامعه جهانى اسلام است. يكتاپرستى، نقطه اشتراك همه انسانهايى است كه در حكومت مستضعفان، مشاركت مىورزند و اين، فراگيرترين عامل همگرايى اجتماعى انسانها در اين حكومت و در طول تاريخ، به شمار مىرود. به همين دليل، خداوند در قرآن مىفرمايد:«پس روى خود را متوجه آيين خالص پروردگار كن. اين فطرتى است كه خداوند، انسانها را بر آن آفريد؛ دگرگونى در آفرينش الهى نيست؛ اين است آيين استوار؛ ولى اكثر مردم نمىدانند».5ب) سرانجامگرايىعاقبتجويى، فرجامخواهى و آخرتگرايى، ديگر مشخصه اين حكومت است و در انديشه دينى و اسلامى، به عنوان اعتقاد به معاد از آن ياد شده است. تأكيد اسلام بر معاد، به منظور تأسيس يك نظام جهانى است تا در كنار اعتقاد به مبدأ، بر سرنوشتساز بودن نقش اين باور ( اعتقاد به معاد)، در جهتگيرى زندگى فردى، جمعى و جهانى، هويدا گردد؛ زيرا چنين اعتقادى، رفتار اجتماعى را متأثر مىسازد و آن را تحت كنترل در مىآورد. قرآن كريم در اين باره مىفرمايد:«آيا چنين پنداشتيد كه شما را بيهوده آفريدهايم و هرگز به سوى ما باز نمىگرديد»؟6ج) عزت انسانىخداوند، انسان را گرامى داشته است. از نظر دين، انسان، موجودى مادى و رحمانى است. از اين رو، برنامه حكومت جهانى مستضعفان، با برنامه جهانى شدن غربى كه در پى سلطه بر انسان است، از بنيان، متفاوت است؛ زيرا اسلام در پى ارج نهادن به انسانهاست و تنها به استقلال آگاهانه و آزادانه او از پيام دين مىانديشد و هرگز درصدد تحميل عقيده بر او نيست. با توجه به اين سه اصل، برنامههاى حكومت مستضعفان اسلامى عبارتند از:1. طبقهبندى انسانها بر مدار عقيده و ايمان.2. نفى سلطهگرى و سلطهپذيرى بر اساس قاعده نَفى سَبيل.3. طرح و اجراى اصول و حقوق مشترك براى همه انسانها.در نظريههاى مطرح شده غرب براى ايجاد نظم نوين جهانى، هيچ يك از اصول مذكور به چشم نمىخورد. تحقق ايده جهانى شدن اسلام و قوام آن بر پايه مبانى فكرى و فلسفى، منوط به اركان و ساختارى مناسب است كه برخى از آنها عبارتند از:حاكميت اللَّهحاكميت بر جهان هستى، تنها از آن خداست و در واقع، اراده الهى، بر سراسر گيتى، حاكم و ادامه هستى، به مدد و فيض او وابسته است. به بيان ديگر، جهان و تمامى اركان و عناصرش، تحت قدرت لايزال الهى قرار دارند و اوست كه انسان را بر سرنوشت خويش حاكم كرده اداره جامعه بشرى را به وى سپرده است. خداوند سبحان، حاكميت خويش در تدبير جامعه را به انسان واگذاشته و اين نيز تجلى اراده خداست. در حقيقت، حاكميت خدا بر روى زمين، به دست رهبر برگزيده الهى صورت مىگيرد كه خود او نيز از سوى امت، به جايگاه و منصب رهبرى دست يافته است. در چينن نظامى، عقلانيت، معنويت و عدالت، جامعه را به جهانى در مسير كمال، تبديل مىكند. خليفةاللَّه مهمترين ويژگى امامت و رهبرى در ساختار نظام جهانى اسلام، برگزيدگى انسان است. مولاى متقيان، على بن ابىطالبعليهالسلام در اين باره مىفرمايد:«او (پيامبر) نيز چون پيامبران امتهاى ديرين، براى شما ميراثى گذاشت؛ زيرا كه او امت خود را رها نكرده، مگر به رهنمون راهى روشن و نشانهاى معين».7 علاوه بر اين، امامت و رهبرى، از ويژگىهاى ديگرى برخوردار است؛ مانند مركز وحدت و يكپارچگى اجتماعى، زعامت معنوى و سياسى مردم، اساس و پايه فعاليت بشريت، هسته مركزى نظم اجتماعى، مشروعيت بيعت مردمى و اسوه فردى و جمعى. همچنين، رهبرى و امامت در نظام جهانى اسلام، محور و قطب ايدئولوژيك به شمار مىرود. امام على عليهالسلام مىفرمايد: «آگاه باشيد؛ به خدا سوگند! كه فلان (ابابكر) خلافت را چون جامهاى بر تن كرد و قطعاً مىدانست كه جايگاه من نسبت به حكومت اسلامى آنان، چونان محور است در رابطه با آسياب».8ملت واحدانسانها در نظام جهانى اسلام يا همان حكومت جهانى مستضعفان، در دوران بلوغ و شكوفايى عقلى و معنوى قرار خواهند داشت و به مرحله والاى تعالى خواهند رسيد و از ارزشهاى واقعى انسانى، برخوردار مىشوند. جامعه جهانى اسلامى، جامعهاى همگون و متكامل است و در آن، استعدادها و ارزشهاى انسانى، شكوفا و نيازهاى اساسى فطرى، برآورده مىشوند و از همه ابزارها، براى تحقق صلح و عدالت، بهره مىگيرند. به اين دلايل است كه خداوند در قرآن مىفرمايد: «و اين امت شما، امت واحدى است و من، پروردگار شما هستم؛ پس، از مخالفت فرمان من بپرهيزيد».9قانون واحدحديث ثقلين، گوياى آن است كه راز دستيابى به سعادت دنيا و آخرت، پيروى و اقتدا به قانون خوب (كتاب الله) و مجرى خوب (اهل بيت) است. گرچه جامعه بشرى از نقصان قانون رنج مىبرد، ولى رنجِ فقدان مجريان صالح، همواره عميقتر بوده است. در تهيه قانونى كه در جامعه جهانى اسلام حاكميت مىيابد، عقل كه قادر به ترسيم حدود و تعيين همه جانبه مسائل انسان نيست، دخالتى ندارد. اين قانون، قانون شرع است كه از سوى خداوندى كه به همه نيازهاى انسان آگاهى دارد، نازل شده است و از اين جهت، همهجانبه، كامل و سازگار با فطرت انسانها است. در دوره تحقق حكومت جهانى اسلام، قانون اسلام يا در حقيقت، ساختار حقوقى اسلام، به طور كامل، به اجرا در مىآيد. همه در برابر اين قانون، يكسان هستند و براى هر شخصى، به اندازه توان و استعدادش، حقوق و وظايفى تعيين شده است. ويژگىهاى نظام جهانى اسلام (حكومت جهانى مستضعفان) با هيچ نظام پيشنهاد شده بشرى ديگرى، قابل مقايسه نيست. در اين نظام، جهانى بر پايه معنويت، عقلانيت، انسانيت، عدالت، امنيت و. . . شكل مىگيرد؛ از اين رو، جامعهاى كامل و متعال است. برخى ويژگىهاى اين جامعه عبارتند از:عدل و عدالتعدالت در نظام جهانى اسلام، فراگير، گسترده و عميق است و به اين جهت، نظام جهانى اسلام، به تاريخ سراسر ظلم و جورِ جهان، پايان مىدهد؛ به ريشهكنى ستمها و تبعيضها از جامعه بشرى مىپردازد و يك نظام اجتماعى، بر پايه مساوات و برابرى، مستقر مىكند. پيامبر اكرمصلىاللَّهعليهوآله فرمود: «شما را به ظهور مهدى عليهالسلام بشارت مىدهم كه زمين را پُر از عدالت مىكند؛ همانگونه كه از جور و ستم پر شده است. ساكنان آسمانها و زمين، از او راضى مىشوند و اموال و ثروتها را به طور صحيح، تقسيم مىكند». كسى پرسيد: معناى تقسيم صحيح ثروت چيست؟ حضرت فرمود: «به طور مساوى در ميان مردم». سپس فرمود: «دلهاى پيروان محمد را از بىنيازى پر مىكند و عدالتش، همه را فرا مىگيرد».10رشد و پيشرفتاطلاعات و صنعت، در دوره حكومت جهانى امام عصر عليهالسلام، به آخرين درجه تكامل خود مىرسد. به بيان ديگر، در اين دوران، توسعه علمى و اقتصادى، به صورت همه جانبه اتفاق مىافتد. از اين رو، تمام علوم، براى دستيابى به حداكثر پيشرفت و توليد، مورد استفاده قرار مىگيرند.امام صادق عليهالسلام فرمود:«علم و دانش، بيست و هفت حرف [بيست و هفت شعبه و شاخه] است؛ تمام آنچه پيامبران الهى براى مردم آوردهاند، دو حرف بيش نبود و مردم تاكنون، جز آن دو حرف را نشناختهاند؛ اما هنگامى كه قائم ما قيام كند، بيست و پنج حرف ديگر را آشكار و در ميان مردم، منتشر مىكند و اين دو حرف موجود را هم به آن ضميمه مىكند تا بيست و هفت حرف، كامل و منتشر شود».11صلح و امنيتدر يك حكومت ايدهآل، امنيت، شرط توسعه و لازمه پرداختن به معنويت است. در حديثى چنين مىخوانيم:«راهها امن مىشود؛ چندان كه زن از عراق تا شام برود و پاى خود را جز بر روى گياه نگذارد؛ جواهراتش را بر سرش مىگذارد و هيچ درندهاى، او را به هيجان و ترس نيفكند و او نيز از هيچ درندهاى نترسد».12رضا و رضايتحكومت جهانى اسلام، حكومتى است كه آسمان و زمين، از آن اظهار رضايت و خشنودى مىكنند و آسمانيان و زمينيان، آن را دوست دارند؛ حكومتى كه نتيجه و بركات آن، براى همه، حتى مردگان، فرج و گشايش است.13نعمت و اطاعتخدا به واسطه صالحانى كه حكومت جهانى را در دست دارند، بركت خود را بر جامعه ارزانى مىكند. در آن زمان، اطاعت از امام زمان، در حكومت جهانىاش، خالص و كامل است. در حديثى آمده است: «مردم با جانشان، امام را در جنگها يارى مىكنند و هر دستورى به آنها بدهد، انجام مىدهند».14فرجام سخنمهدويت و جهانى شدن، هر دو از مباحث مهم روزگار ما هستند. اعتقاد به ظهور منجى و مهدويت در يك معناى عام، يك باور دينى در بين همه انسانهاست. از منجى، با تعابير مختلفى چون كاكلى (در آيين هندو)، مسيحا (در دين يهود و مسيحيت) و مهدى عليهالسلام، در فرهنگ اسلامى، ياد شده است. از طرف ديگر، ما با پديده ديگرى به نام جهانى شدن و يا به قول مارشال مكلوهان، دهكده جهانى، روبهرو هستيم. ما چه بخواهيم و چه نخواهيم، تحت تأثير چنين پديدهاى در قرن 21 خواهيم بود. اين پديده با مهدويت و ظهور منجى موعود، ارتباط دارد. در واقع، نسبتى بين نظم نوين جهانى (جهانى شدن) و حكومت حضرت مهدى عليهالسلام وجود دارد و شايد جهانى شدن، براى ما، مفهوم روشنترى باشد؛ البته نظم نوين جهانى (جهانى شدن)، در معرض انتقادهايى قرار دارد و اين مفهوم، در تمامى قرائتهاى خود، با مهدويت اسلامى، سازگارى ندارد. بنابراين، تطبيق مهدويت اسلامى و جهانى شدن، از ضرورت بسيارى برخوردار است. ما بايد بر بعد فكرى و فرهنگى تأكيد كنيم تا به آسانى بتوانيم انديشه جامعه ايدهآل را با جهانى شدن امروزى، مقايسه كنيم. حاصل اين مقايسه، غربى بودن جهانى شدن است. گر چه جهانى شدن از طريق ماهواره و فناورى ارتباطات، غسل تعميد داده شده، ولى جنبش اسلامگرايى با درك واقعيات، در ستيز با غرب است و عقيده دارد كه مدينه فاضله مهدوى از ديدگاه اسلام، به هيچوجه با آنچه در غرب آمده است، سازگارى ندارد. نگرش اسلام از معرفت و اعتقاد به انسان بر اصول منطقى قرار دارد و با نگرش مدرن يا با نگرش جهانى شدن غربى، بيگانه است. در جهانى شدن غربى، سكولاريسم و روشهاى سكولاريستى حاكم است و در آن، فهم بشريت، در عقلانيت ابزارى خلاصه شده كه آن نيز حكم به مرگ خدا داده، و امر قدسى را از زندگى بشرى جدا كرده است. جهانى شدن، به دليل رشد فناورى ارتباطى در قرن 21، به صورت كامل صورت گرفته، شايد به همين زودى به حد كمال خود برسد. در دورههاى قبل، كلام، وسيله ارتباط بود و انسانها مىتوانستند از طريق لفظى و كتبى، با ديگران ارتباط برقرار كنند؛ اما با تحولاتى كه امروزه صورت گرفته، ارتباط به صورت كمىوكيفى انجام مىشود. در گذشته، افراد، آگاهى چندانى نسبت به محيط پيرامون خود نداشتند؛ اما در حال حاضر، اين آگاهى، به علت رشد جهانى شدن، فزونى پيدا كرده است. در دورههاى گذشته، قبايل و اقوام به خاطر تعلق مكانى و زمانى، داراى هويتهاى مختلفى بودند؛ اما پديده جهانى شدن، باعث يك بحران، در هويت آنان شد و آنها را در هويت جديدى قرار داد. اين ويژگىها، در عصر ظهور هم پديد مىآيد. از اين رو، مهدويت مىتواند با مفهوم جهانى شدن، ارتباط پيدا كند.15در نگرش اسلامى، سرانجام تاريخ بشرى، تحقق وعده الهى، حاكميت حق و مدينه فاضله اسلامى است. چنين مدينهاى، يك سنت الهى مىباشد و عصر مهدوى، تعلق به قوم، قبيله و نژاد خاصى ندارد و اين تدبير الهى، براى همه انسانهاست. مهدويت اسلامى، بر فطرت بشرى تأكيد مىكند. انسانها فطرتاً هويت الهى دارند. از اين رو، طالب جامعهاى جهانى و عادلانهاند. اگر جهانى شدن را به معنى غربى شدن يا آمريكايى شدن بدانيم، با آموزههاى دينى مهدويت اسلامى، سازگارى چندانى ندارد و مهمترين وجه تمايز آنها، در ايدهها و نظرات است. مهدويت اسلامى، بر محور خالق هستى است و بر عقل، عدل و رهايىبخشى تمام انسانها تأكيد دارد؛ ولى تمدن غربى، بر پايه سياست استوار است و بر سيطره و استثمار غيرغرب، تكيه دارد. علاوه بر اين، اگر نظم نوين جهانى (جهانى شدن) با اقتصاد و گسترش نظام سرمايهدارى غربى همراه و همگام باشد -كه هست - در اين صورت، جهانى شدن، با مهدويت، هرگز سازگارى ندارد؛ اما اگر جهانى شدن، همان فرآيند گسترش فناورى ارتباطى باشد، با مهدويت اسلامى، سازگارى دارد. بنابراين، جهانى شدن مىتواند در راستاى مهدويت قرار گيرد؛ ولى وضعيت فعلى جهانى شدن، از چنين كار ويژهاى برخوردار نيست؛ اما با ظهور و گسترش مهدويت اسلامى، محتواى چنين قدرتى در جهان فراهم مىآيد. پی نوشت:1. The end of history and the last man.2. غلام رضا على بابايى، فرهنگ روابط بين الملل، دفتر مطالعات سياسى و بين المللى، تهران 1383، ص 57. 3. رامين جهانبگلو، نقد عقل مدرن، فروزان، تهران1380، ص 78. 4. مجتبى اميرى، نظريه برخورد تمدنها :هانتينگتون و منتقدانش (تهران : دفتر مطالعات سياسى و بين المللى، 1375)ص22. 5. روم، آيه 30. 6. مؤمنون، آيه 115. 7. نهج البلاغه، خطبه اول.8. نهج البلاغه، خطبه 3. 9. مؤمنون، آيه 52. 10. الشيخ الشبابخى، نورالابصار فى مناقب آل بيت النبى المختار(بيروت:الدارالعلميه، 1405)ص200. 11. محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، دارالمعرفه، بيروت 1304، ص 336. 12. صافى گلپايگانى، منتخبالاثر، ص 474. 13. محمد محمدى رى شهرى، ميزان الحكمه، ترجمه حميدرضا شيخى، دارالحديث، قم 1379، ص 187. 14. همان. 15. عبدالقيوم سجادى، اسلام و جهانى شدن، ص 631
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
جهانىسازى و مهدويت اغلب انديشهها و مذهبها، در پى ايجاد نظمى نوين و نظامى مطلوب براى آينده جهانند؛ اما طى سه دهه اخير، سه نظريه جهانگرايانه پايان تاريخ (فوكوياما)، جنگ ...
جهانی سازی، پايان تاريخ و مهدويت نويسنده:حسن رحيم پور ازغدى تعابير بسيار بلندى از همه انبيا، از ازل تا خاتم(ص) راجع به حضرت حجت(ع) رسيده و تقريباً جزء ...
16 آگوست 2008 – پروفسور سيد حميد مولانا، استاد دانشگاه امريكا نيز در اين همايش گفت: در مقابل جهانى شدن و جهانى سازى بايد جهانشمولى مهدويت ارائه شود و دكترين ...
جهانىسازى و جهانگرایى علاوه بر اینكه همواره یكى از اهداف مصلحین بزرگ بشرى بوده ... لذا این عناصر را مىتوان در عقلانیت، اجتهاد، عدالت، مهدویت و فرازمانى و فرامكانى ...
8 نوامبر 2008 – رئيس مجلس خبرگان در مورد جهانى شدن نيز اظهار داشت: بحث جهانى سازى كاملاً مرتبط با مهدويت است و شايد يكى از شرايط ظهور حضرت حجت باشد.
24 آگوست 2008 – نقد و نظر سخنرانى پروفسور مولانا درهمايش «دكترين مهدويت»انديشه مهدويت ... جهانى شدن و جهانى سازى غرب، ما مى توانيم جهانى سازى مهدوى را ارائه دهيم.
انديشمندان اسلامى با توجه خاص به این نکته، همواره آموزه مهدويت را در فرهنگ سازی برای ... تفكر در سطح جهاني پرداخته و تا كنون بيش از پانصد اثر اعم از: فيلم، نمايشنامه، ...
عقلانيت در دكترين مهدويت نويسنده:منبع: چكيده مقاله حاضر با عنوان "دكترين ... به سمت صلح جهانى و جامعه پر از عدل و داد را كه آرمان هميشگى بشر بوده است، تحقق بخشد. .... شدن، بىنيازى از وحىمدرنيزاسيون مستلزم يك فرآيند دنيوى سازى است يعنى به ...
حكومت جهانى امام عصر و نظریه جهانىشدن در عصر ما (3)-حكومت جهانى امام عصر و نظریه جهانىشدن ... چنین جهانىشدنى با هیچ پروژه و یا طرح جهانىسازى فعلى نه از حیث نظرى و نه عملى و نه از حیث .... مطالعه تطبيقي نظريّه پايان تاريخ فوكوياما و اندیشه مهدویت ...
هنگامى كه قدرت در اختيار عباسيان بود، مهدويت چيزى جز ظاهر سازى نبود. .... نهايتاً، كاربرد جهانى تقويم مسيحى (حتى زمانى كه تحت پوشش CE به كار مىرود نه AD) و اين ...
-