تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 15 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):نماز شب، موجب رضايت پروردگار، دوستى فرشتگان، سنت پيامبران، نور معرفت، ريشه ايم...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804593209




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

چرا امام حسن عليه‏السلام صلح كرد؟


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
چرا امام حسن عليه‏السلام صلح كرد؟
چرا امام حسن عليه‏السلام صلح كرد؟ نويسنده:محمد عابدى‏ جريان‏شناسى دقيق دو طيف متعارض (صالحان و ناصالحان)، نشان مى‏دهد كه، «دنيازدگى و عدم ديندارى» مردم، موجب پذيرش صلح از سوى امام حسن عليه‏السلام شد. از اين رو، آن حضرت، اين دو را به عنوان عامل صلح معرفى و با تعبير «عبيد الدنيا» از آنان ياد كرد.1 نقاط اوج اين رويكرد را مى‏توان در استقبال نكردن مردم از حضور در اردوگاه جنگ امام حسن عليه‏السلام يافت؛ به گونه‏اى كه امام حسن عليه‏السلام فرمود: «... شگفتا از مردمى كه پى در پى نه حيا دارند، نه دين... اف بر شما اى بردگان دنيا»!2 امام همچنان خطاب به مردم فرمود: «معاويه ما را به چيزى فراخوانده است كه عزت و عدالت در آن نيست؛ اگر زندگى دنيا را مى‏خواهيد، مى‏پذيريم و اين خار در چشم را تحمل مى‏كنيم و اگر مرگ را بخواهيد، آن را در راه خدا ارزانى مى‏داريم». در پاسخ امام، همه فرياد زدند: ما زندگى و ماندن را مى‏خواهيم.3 اكنون مباحث مترتب بر دنياگرايى مردم را مرور مى‏كنيم.آثار دنياگرايى و بى‏دينى در رفتار مردم‏اين آثار، در قالب‏هاى مختلف، خود را نشان داد. برخى محققان، اين آثار و معلول‏ها را به جاى علت صلح مطرح مى‏كنند. برخى از اين آثار، عبارتند از:1. پيمان‏شكنى‏وقتى سپاه قيس بن سعد، قبيله به قبيله، به معاويه پيوستند، امام فرمود: «... [پس از شهادت پدرم‏] با من به اختيار بيعت كرديد و من هم پذيرفتم و در اين راه بيرون آمدم و خدا مى‏داند كه چه تصميمى داشتم؛ ولى از شما سرزد، آن‏چه سرزد».42. خيانت به امام‏رويكرد دنياگرايى مردم، به‏ويژه خواص را در قيام و صلح حسنى و در آيينه خيانت‏هايشان بايد ديد؛ چنان كه معاويه در آغازين لحظات، اكثر آن‏ها را جذب كرد؛ از جمله فرماندهى از قبيله كنده را با پانصد هزار درهم خريد و او با دويست نفر، به معاويه پيوست. امام فرمود: «من بارها به شما گفته‏ام كه شما وفا نداريد و بنده دنياييد».53. مصمم نبودن به مبارزه‏وقتى جارية بن قدامه نزد امام عليه‏السلام آمد و تقاضاى حركت به سمت دشمن كرد، امام فرمود: «اگر همه اين مردم مثل تو بودند، رهسپارشان مى‏كردم؛ ولى نصف يا يك دهم مردم، اين عقيده را ندارند».6بازتاب دنياگرايى مردم در جبهه امام‏1. تنها ماندن امام حسن عليه‏السلام‏در آغاز جنگ، وقتى لشكر به پل منيع رسيد، حجر بن عدى از سوى امام، مردم را در مسجد جمع كرد و كوشيد تا آنان را براى جنگ، تهييج كند؛ اما همه سكوت كردند؛ به گونه‏اى كه عدى بن حاتم برخاست و گفت: سبحان الله! چقدر سكوت شما زشت است. آيا به امام و فرزند پيامبر خود پاسخ نمى‏دهيد؟7 امام عليه‏السلام، بارها با اين حقيقت تلخ روبه‏رو شد.امام عليه‏السلام در برابر اعتراض مردم به صلح هم فرمود: «سوگند به خدا! حكومت را به معاويه نسپردم؛ مگر اين‏كه يارانى نيافتم».82. نااميدى از وصول به هدف با اقدام نظامى‏هدف اصلى نظام امامت، جامعه‏سازى و صيانت از جامعه نبوى است. جنگ و صلح، امورى فرعى‏اند كه در مسير جامعه‏سازى، به دليل تعارض بناى جامعه جديد با منافع گروه‏هايى كه از وضع سابق بهره مى‏برند، پيش مى‏آيد وگرنه ائمه فارغ از اين امور، مشغول جامعه‏سازى اسلامى و تحقق مدينة النبى مى‏شدند.امام حسن عليه‏السلام هم در اين مسير، ناچار به جنگ شد و پس از تنهايى و نااميدى از ادامه وصول به هدف، با اقدام نظامى پيش آمد. امام، هنگام امضاى صلح‏نامه فرمود: «اينك پيش‏آمد من، به نااميدى از حقى كه زنده دارم و باطلى كه بميرانم، رسيد».93. پذيرش گزينه صلح‏اين بخش از تصميم امام، پيامد طبيعى حوادث قبلى و نااميدى از وصول به هدف به وسيله جنگ بود. امام حسن عليه‏السلام، در اين باره مى‏فرمايد: «اگر يارانى داشتم، صلح نمى‏كردم». اين جمله، گوياى اين است كه امام، صلح را به عنوان يك راه اساسى، انتخاب نكرد؛ بلكه طبق وضعيت موجود، ناچار به استفاده از آن شد.10آثار صلح‏آيا منافعى كه امام از ترك جنگ به دست آورد، قابل رقابت با دستاورد معاويه بود و آيا دستاورد امام حسن عليه‏السلام از اين اقدام، بيشتر از دستاورد احتمالى وى از جنگ بود؟در صورت كم ارزش بودن دستاوردهاى امام، آن حضرت، نبايد صلح را مى‏پذيرفت. آثار آينده نشان مى‏دهد كه در هر دو صورت دستاوردهاى امام، ارزشمندتر از دستاوردهاى معاويه بود. براى اين منظور بايد آثار صلح را مرور كنيم. اين آثار، عبارتند از:1. بقاى نظام امامت‏اصلى‏ترين اثر صلح، بقاى نظام امامت براى حفظ اسلام بود. امام در جواب ابوذر غفارى فرمود: «خواستم حافظى براى دين باقى بماند».112. بقاى شيعيان‏امام به ابوسعيد عقيصا فرمود: «اگر صلح نمى‏كردم، روى زمين، كسى از شيعيان ما باقى نمى‏ماند».123. حفظ دين و رعايت مصلحت امت پيامبردر آن موقعيت، روم شرقى آماده حمله به نظام اسلامى بود و جنگ داخلى، موجب وصول آنان به هدف و نابودى اساس اسلام مى‏شد.13امام عليه‏السلام در اين باره فرمود: «ترسيدم ريشه مسلمانان از زمين كنده شود... خواستم دين خدا حفظ شود».14 گر چه اين سخن عام است و ممكن است منظور غير از خطر روم شرقى باشد، ولى اصل حفظ دين، در آن، لحاظ شده است. امام بارها اشاره مى‏كرد كه مصلحت و حكمت اين كار، هر چند پنهان، خيلى مهم است. وى نزد معاويه فرمود: «من مصلحت امت را در نظر گرفتم... و در اين كار، جز صلاح و دوام مردم را نخواستم».154. ترجيح امنيت بر اختلاف‏امام، هنگام كوچ از ساباط فرمود: «انس، آسودگى و آشتى ميان مردم از جدايى، ناامنى، كينه‏ورزى و دشمنى كه شما خواهانيد، بهتر است».165. تأمين عزت واقعى‏صلح هر چند در ظاهر عقب‏نشينى بود، اما در واقع، عامل عزت شيعيان و شكست‏ناپذيرى ابدى آنان شد. از اين رو، امام در برابر سليمان بن صرد كه با عنوان مذلّ المومنين به امام سلام كرد، فرمود: سوگند به خدا! اگر زير دست و در عافيت باشيد، نزد من محبوب‏تر است از اين‏كه عزيز باشيد و كشته شويد».17مقايسه آثار جنگ و صلح 1. اقدام نظامى و تداوم جنگ، فاقد دستاورد معين و قابل اعتنايى بود و صلح تاكتيكى (ترك مخاصمه) نسبت به جنگ، ارجح بود. همچنين مقايسه دستاوردهاى دو طرف از صلح، نشان مى‏دهد كه دستاورد امام، به مراتب بيشتر بود؛ زيرا يكى از دستاوردهاى امام، از ترك مخاصمه، حفظ اصل موجوديت نظام امامت و شيعيان بود و اگر چنين نمى‏كرد اينها از بين مى‏رفتند و آن‏چه معاويه به دست آورد، وصول به حكومت بود كه البته دوام چندانى هم نياورد و با قيام امام بعدى از همين نظام امامت در خطر، به طور كلى متزلزل شد؛ اما نظام امامت، با حفظ اصل امامت و موجوديت شيعه، هر چند به گونه‏اى حداقلى، بقاى خود را تضمين كرد و موجب شد كه شيعيان در فرصت‏هاى مناسب، به بازسازى خود بپردازند.2. ادعاى ناكارآمدى صلح، به دليل وفادار نماندن معاويه به شرايط و اعمال استبداد عليه شيعيان، صحيح نيست؛ چون تأمين هدف اصلى (تداوم نظام امامت به عنوان نگهبان انقلاب پيامبر)، به عصرهاى بعد هم مربوط مى‏شود و اين هدف، با اين صلح، تأمين شد و اقليت شيعه و اصل امامت، با حفظ موجوديت خود، از اين تنگه سخت گذشت.3. ادعاى برابرى صلح با شكست و ذلت نيز درست نيست؛ چون با حفظ امامت و تشيع، خطر نابودى كامل آنها از بين رفت و هيچ پيروزى‏اى از اين بالاتر نيست.4. تدبير صلح در برابر خطراتى كه اساس تشيع، اسلام و امامت را تهديد مى‏كرد، نشان مى‏دهد كه اين تصميم، از روى جهل و كم‏كارى هم نبود. امام نيز با اشاره به پنهان بودن مصلحت صلح و تشبيه آن به داستان سوراخ كردن كشتى و... توسط حضرت خضر و شكايت موسى... فرمود: «وقتى من از جانب خدا امام مسلمانانم، نبايد در جنگ و صلح، مرا به نادانى متهم كنيد؛ گرچه حكمت و علت آن را ندانيد و امر بر شما مشتبه شود».5. اتهام نداشتن خط مشى ثابت توسط ائمه نيز درست نيست؛ زيرا هدف اصلى، حفاظت از نظام پيامبر و جامعه‏سازى اسلامى، در سايه حفظ امامت است كه طبق شرايط، به شيوه‏هاى مختلفى اجرا مى‏شود. صلح يا جنگ، هدف نيستند تا ائمه متهم به تشتت و پراكندگى هدف‏ها شوند؛ بلكه شيوه‏هاى وصول به هدف مى‏باشند. از اين رو، شهيد مطهرى، چنين معتقد است: «اگر واقعاً امام حسن به جاى امام حسين بود، كار امام حسين را مى‏كرد و اگر امام حسين به جاى امام حسن بود، كار امام حسن را مى‏كرد».186. اين صلح، از روى روحيه سازشكارى و ترس و راحت كردن خود نبود. از اين رو، امام در پاسخ عبدالله بن زبير فرمود: «گمان مى‏كنى من از روى ترس و زبونى با معاويه صلح كردم... واى بر تو! هرگز ترس و ناتوانى در من راه ندارد. علت صلح من، وجود يارانى همچون تو بود كه ادعاى دوستى با من داشتند و در دل، نابودى مرا آرزو مى‏كردند».19نتيجه‏دليل اصلى پيشنهاد صلح از سوى معاويه، رسيدن به حكومت، با هزينه كم بود و عامل اصلى در پذيرش صلح از سوى امام‏عليه‏اسلام، عدم همراهى و فداكارى مردم، به ويژه خواص بود كه ناشى از دنياگرايى و راحت‏طلبى آنان بود و به بروز رفتارهايى چون پيمان‏شكنى، خيانت و... انجاميد. بازتاب اين رفتارها، موجب تنها ماندن امام، نااميدى از وصول به هدف به وسيله جنگ و پذيرش ترك مخاصمه بود. آثار صلح (بقاى نظام امامت، شيعيان، دين و ...) هم نشان داد كه دستاورد امام، به مراتب بيشتر از دستاورد معاويه بود. اين آثار، گوياى اين است كه اين صلح، كارآمد، برابر با پيروزى، هوشيارانه، براساس حفظ خط مشى اصلى و بر طبق رعايت مصالح امت اسلامى بود. اين صلح، آثارى را در پى داشت كه قيام حماسى امام حسين عليه‏السلام آن را تكميل و بقاى اسلام را تضمين كرد.براى مطالعه بيشتر در اين زمينه، به آثار زير مراجعه نماييد:1. حقايق پنهان، پژوهشى از زندگى سياسى امام حسن مجتبى، احمد زمانى.2. صلح امام حسن، پرشكوه‏ترين نرمش قهرمانانه تاريخ، شيخ راضى آل‏ياسين، ترجمه سيد على خامنه‏اى.3. فصلنامه فرهنگ كوثر، ش 55 (ويژه‏نامه امام حسن(ع)، ش 56).4. سيرى در سيره ائمه اطهار، شهيد مرتضى مطهرى.1. مجلسى، بحارالانوار، ج 44، ص 21.2. همان؛ به نقل از راوندى، الخرائج و الجرائح، ج 2، ص 575.3. بحارالانوار، ج 44، ص 21.4. الفتوح، ج 4، ص 290.5. بحارالانوار، ج 44، ص 20.6. همان، ج 34، ص 18.7. مقاتل الطالبيين، ص 59.8. طبرسى، احتجاج، ج 2، ص 71.9. شيخ صدوق، علل الشرايع، ص 221.10. نمونه‏اى در پاسخ امام به زيد بن وهب جهنى؛ ر.ك. احتجاج، ج 2، ص 69.11. حقايق پنهان، ص 215.12. بحارالانوار، ج 44، ص 1.13. پيشوايى، سيره پيشوايان، ص 97.14. حقايق پنهان، ص 197. 15. بحارالانوار، ج 44، ص 54.16. الفتوح، ج 3، ص 289 و 295.17. الامامة و السياسة، ص 163. 18. سيرى در سيره ائمه اطهار، 60.19. حياة الامام الحسن بن على، ج 2، ص 280.
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 375]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن