واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
راهكارهاي سعادت نويسنده:حسام الدین برومندمنبع: روزنامه كيهان از جمله واژه هايي كه بسيار مورد استفاده انسانهاست واژه توجه برانگيز سعادت است و آن ناشي از دغدغه هميشگي انسانها نسبت به اين امر است؛ بطوريكه غالب انسانها آرزو و تمايل دروني خود را رسيدن به سعادت توصيف مي نمايند و آن را سرمنزل مقصود و خواسته نهايي و غايي خود قلمداد مي كنند. اما تفكر و نگرش انسانها نسبت به مقوله سعادت يكسان نيست و هر كس برپايه جهان بيني خود قرائت خاصي از آن را ارائه مي كند و براساس همين جهان بيني و قرائت، به دنبال طي طريق در سبيل سعادت است؛ ليكن گاهي به جهت عدم شناخت صحيح نسبت به سعادت، آدمي با تلقي سعادت و رسيدن به آن در مسيري گام برمي دارد كه انتهاي آن سرابي بيش نيست؛ بنابراين نياز به راهنما و دستورالعملي بدون نقص است كه انسان را به سبيل سعادت رهنمون كند و اين راهنما و دستورالعمل از جانب خالق انسانها براي عموم افراد از طريق انبياء و امامان تبيين شده است. از همين رو در اين وجيزه براساس جهان بيني توحيدي و با استفاده از سخنان بزرگان و آيات و روايات درتلاشيم تا گذري به سبيل سعادت داشته باشيم.كسب معرفتپيروزي و سعادت بشر در طول عمر محدودش متوقف بر معرفت نفس است و آن گام نخست براي معرفت الله است؛ «من عرف نفسه فقد عرف ربه» بهمين جهت كاري بس سترگ و با اهميت است تا جائيكه در آيات و روايات از معرفت نفس بعنوان «فوز اكبر» ياد شده است، از سويي ديگر چون عمر انسان محدود مي باشد لحظه اي درنگ جايز نيست و هرچه زودتر بايد در راه خودشناسي گام برداشت و فرصت ها را از دست نداد چرا كه به تعبير علي عليه السلام فرصتها همچون ابر درمي گذرد (الفرصه تمر مر السحاب فانتهزوا فرص الخير)(1) و از دست دادن فرصت ها شجر وجودي انسان را بي ثمر مي كند و انسان از عمر خود بي بهره مي ماند به قول علامه حسن زاده آملي: در حسرتم ز عمر گرانمايه اي كه رفتكاخر چه بود از شجر من ثمر مراپس بايد لحظات عمر را غنيمت شمرد، به بيان سعدي:كاشكي قيمت انفاس بدانندي خلقتا دمي چند كه مانده است غنيمت شمرندبعلاوه انسان سعادت خواه بايد در پيمودن مسير پرفراز و نشيب جاده زندگي با حركت در راه ميانه به چپ و راست منحرف نشود زيرا كه «اليمين و الشمال مضله و الطريق الوسطي هي الجاده»(2) و از جهتي انحراف به چپ و راست خودخواهي است و خودخواهي مشكل بزرگ بشريت است. مآلاً آن چه بايد همواره معيار باشد حق است و نه افراد و مدعيان. اميرالمؤمنين- علي عليه السلام- مي فرمايند: «ان اين اسر لايعرف بالرجال بل بآيه الحق، فاعرف الحق تعرف اهلي: همانا دين خدا را نمي توان با اشخاص شناخت بلكه با معيار حق مي توان شناخت، پس حق را بشناس در آن صورت اهل آنرا خواهي شناخت.»(3)و راه پيشرفت در مسير سعادت رعايت تقوا و اجراي نظم است، دو امري كه بايد سرلوحه همه كارها و فعاليت ها قرار گيرد و اين وصيت امام علي(ع) به 2 فرزند بزرگوارشان است (اوصيكما و جميع ولدي و اهلي و من بلغه كتابي بتقوي الله و نظم امركم)(4) به زعم اين قلم، ضمانت اجراي همه اين گفتارها و دستورات ناب و آموزه هاي ديني اعتقاد به معاد و يوم الحساب است، بنابراين آدمي همواره بايد ياد مرگ را در خود زنده نگه دارد چرا كه ياد اين واقعيت انكارپذير زمينه اي است براي آمادگي و مهيا شدن براي رفتن و هجرت كردن بسوي سراي آخرت و چه زيباست با زاد و توشه رفتن. امام حسن مجتبي(ع) در موقع ارتحال به جناده ابن ابي اميد وي را به آمادگي براي مرگ و تجميع زاد و توشه به جهت آن سفر عظيم هشدار مي دهد:«استعد لسفرك و حصل زادك قبل حلول اجلك»(5)براي سفر (ابدي) خودت آماده شو و توشه (سفر آخرت) خود را قبل از رسيدن اجل خود مهيا كن.جان كلام آن كه توشه اصلي انجام واجبات و ترك محرمات است.مؤلفه هاي عمليبا توكل بر خدا، تمسك بر قرآن و توسل بر ائمه اطهار(ع) بايد بذرهاي تحول را در دل كاشت و لازمه بارور شدن بذرهاي تحول، تهذيب، تحصيل و تحرك است. و اما تهذيب: براي تهذيب نفس شرايط و اموري لازم است، بنابراين به شرايط تهذيب نفس و امور لازم براي تهذيب نفس مي پردازيم.الف) شرايط تهذيب نفس: 1-تفكر: «بدان كه اول شرط مجاهده با نفس و حركت به جانب حق تعالي تفكر است» 2-عزم: يعني بنا را بر ترك معصيت گذاشتن و اهتمام جدي بر گناه نكردن. 3-تذكر: يعني زنده نگه داشتن ياد خداي تعالي و شكر كردن نعمت هايي كه به انسان مرحمت فرموده است.(6)ب) امور لازم براي تهذيب نفس: 1-مشارطه: به اين معنا كه انسان در اول صبح شرط كند كه گناه نكند و فلان خلاف را انجام ندهد. 2-مراقبه: يعني در تمام مدت شرط، مراقب اعمال خود بودن (با عنايت به اينكه خداوند همواره مراقب اعمال انسانهاست- ان الله كان عليكم رقيبا) 3-محاسبه: يعني در آخر شب حساب نفس را كشيدن در آن شرطي كه با خود كرده است4- معاقبه (قول برخي از فقها و عرفا): يعني اينكه براي خود مشقتي و سختي اي در قبال گناه و خلافي كه صورت گرفته قرار دادن و خود را مجازات كردن.(7)تحصيل علم علاوه بر تهذيب نفس، تحصيل علم و آگاهي نيز لازم است. امام علي(ع) عابد بي علم را به خرآسياب تشبيه مي نمايند كه همواره در يك جا مي چرخد و گامي پيش نمي رود (المتعبد بغير علم كحمار الطاحونه يدور و لايبرح من مكانه)(8) البته در تحصيل علم نكاتي بايد مورد مداقه قرار گيرد و نصب العين انسان باشد؛ اولا آنكه مراد از تحصيل علم، علم نافع است، ثانيا آنكه تحصيل علم حجاب انسان و مانع او از رسيدن به سعادت نشود، ديگر آنكه خودمحوري و خود را از همه عالم تر دانستن از آسيب هاي جدي اين عرصه است و نكته پاياني آنكه از ياد گرفتن مطالب سخت و پيچيده علمي نبايد احساس يأس ايجاد شود چرا كه با تقواي الهي (واتقواالله يعلمكم الله) و ممارست و تمرين مي بايست بر مسائل سخت علمي فائق شد.تحركمراد از تحرك از سويي ورزش و تقويت بنيه جسماني است آنهم با نيت روحاني بخاطر روحيه خدمت و بندگي (قوعلي خدمتك جوارحي) و از سوي ديگر كار و فعاليت و كسب رزق و روزي حلال است، چنانكه پيامبر اعظم(ص) انساني را كه در كسب رزق و روزي حلال براي خود و خانواده اش تلاش مي كند به مجاهد في سبيل الله تشبيه نموده اند (الكاد علي عياله كالمجاهد في سبيل الله) پس هيچ گاه نبايد توقف كرد، همواره بايد حركت كرد، چون هستي انسان به حركت است، به قول علامه اقبال لاهوري:ساحل افتاده گفت؛ گرچه بسي زيستمهيچ نه معلوم گشت، آه كه من كيستمموج ز خود رفته اي تيز خراميد و گفتهستم اگر مي روم، گر نروم نيستمتكملهرعايت دو نكته اساسي نيز در تمام اين مراحل و طي طريق در سبيل سعادت، لازم و درخور تأمل است: يكم، استفاده از استاد و راهنمايي كه داراي شناخت و معرفت است و از بصيرت كافي نيز برخوردار است، ضمن آنكه عملا در مسير عبوديت گام برداشته و طي طريق كرده است، علماي اعلام و رباني مصداق بي چون و چراي اين كسوت و شأنيت هستند، به قول شاعر: طي اين مرحله بي همرهي خضر مكنظلمات است بترس از خطر گمراهيدوم، مبحث مهم مديريت زمان است چرا كه در مسير معرفت نفس و بالاتر از آن گام گذاشتن در مسير خداشناسي و طي كردن مراحل تهذيب، تحصيل و تحرك، آن چيزي كه بستر موفقيت براي انجام اين مراحل را ميسر مي كند «مديريت زمان» است و منظور از آن توانايي در بكارگيري بهينه از زمان حاضر است بطوريكه از حال و اكنون به گونه مفيد بهره برداري شود تا فردايي پربازده حاصل شود.در نهايت بايد گفت سعادت و خوشبختي واقعي پس از طي طريق در سبيل سعادت، رسيدن به مرحله عبوديت است و انتها و كنه اين مرحله ربوبيت است بدين توضيح كه انسان پس از اينكه عبد شد مالك نفس و از آن بالاتر مالك خاطرات نفس و ضمير خود مي شود.(9) و در اين صورت تمام زندگي رنگ خدايي مي گيرد و انسان مرد خدا مي شود.خلق اطفالند جز مرد خداكيست بالغ جز رهيده از هوا
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 235]