تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 16 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام سجاد (ع):گناهانى كه باعث نزول عذاب مى‏شوند، عبارت‏اند از: ستم كردن شخص از روى آگاهى، تجاوز...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826571603




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

آنچه اخلاق تجويز مي كند


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
آنچه اخلاق تجويز مي كند
آنچه اخلاق تجويز مي كند نويسنده:حسين كاجيمنبع:روزنامه قدس اشاره: فلسفه اخلاق هم اكنون از زنده ترين و البته بحث برانگيزترين شاخه هاي فلسفه قلمداد مي شود. يكي از مدخلهايي كه بخشي از مهمترين مسايل و جريانهاي اين فلسفه درجه دوم را بخوبي معرفي كرده دايرة المعارف فلسفي "راتلج" است. آنچه مي خوانيد ترجمه به همراه شرح مختصري از اين مدخل است كه به بررسي دقيق تر حوزه ها و مسايل فلسفه اخلاق مي پردازد. فلسفه اخلاق و فرااخلاق فلسفه اخلاق چيست؟ در ابتدا نظامهاي اخلاقي كه در زندگيهاي گروههاي متفاوتي از افراد حضور دارند، به عنوان فلسفه اخلاق اين گروهها قلمداد مي شود. فيلسوفان ممكن است خود را با تأمل بر تدوين اين نظامها سرگرم كنند، اما اين كار بيشتر وظيفه انسان شناسان و مردم شناسان است. دوم اينكه اين اصطلاح براي اشاره به يك مفهوم موجود در اين نظامها هم به كار مي رود، يعني مفهوم "اخلاقيات" كه با تصوراتي نظير درستي و نادرستي، گناه، شرم و نظاير آنها پيوند برقرار مي كند. پرسش محوري در اينجا اين است كه چگونه اين نظام به بهترين نحو تعريف شود؟ آيا يك نظام اخلاقي با كاركردي مشخص نظير اين كاركرد كه بين افراد مشاركت ايجاد مي كند يا با گرايشهاي مشخصي گره مي خورد نظير آن نظامهايي كه با شرم پيوند برقرار مي كنند وجود دارند يا نه؟ سوم اينكه اخلاق مي تواند در درون خود اين نظام اخلاقيات، به اصول اخلاق عيني اشاره كند : "چرا اين كتاب را برگردانديد؟" "در اين شرايط تنها كاري اخلاقي كه مي توانستم انجام دهم همين است". عاقبت اينكه فلسفه اخلاق حوزه اي از فلسفه است كه با مطالعه اخلاق در معاني ديگرش ارتباط برقرار مي كند. اخلاق شناسي فلسفي مستقل از ديگر حوزه هاي فلسفي نيست. پاسخ دادن به بسياري از مسايل اخلاقي به پاسخ در مابعدالطبيعه و ديگر حوزه هاي معرفت بشري متكي است. علاوه بر اين، فيلسوفان به بسط پيوندهايي ميان گستره اخلاقي زندگي و ديگر حوزه ها انديشيده اند. بعضي از فيلسوفان به دلايل فلسفي در باب اينكه آيا فلسفه بهترين رويكرد را براي مواجهه با اخلاق فراهم مي كند يا نه ايرادها و شكهايي روا داشته اند ( به طور مثال ويتگنشتاين). حتي كساني كه باور دارند فلسفه مشاركتي جدي در اين زمينه دارد ممكن است اذعان كنند كه توجيه اخلاقي بايد در خارج از فلسفه به باورهاي عقل مشترك يا مثالهاي زندگي واقعي اشاره كند. وظيفه محوري اخلاق شناسي فلسفي تدوين موضوعاتي است كه اخلاق يا اخلاقيات را مي سازند. اين طرح "فرااخلاق" ناميده مي شود. آن چيست كه ديدگاهي اخلاقي را در تقابل با ديدگاههاي ديگر به وجود مي آورد؟ بعضي از افراد از اين نكته بحث كرده اند، آنچه اخلاق تجويز مي كند همان است كه عقل تجويز مي كند، در حالي كه ديگران تأكيد مي كنند كه اخلاقيات صرفاً مبنايي براي دلايل به شمار مي آيند. با اين همه افرادي هم هستند كه مي گويند همه دلايل براي علايق شخصي اند و توجه به ديگر افراد غيرمعقول است. هرچند كه اين افراد تأكيد مي ورزند اين خوددوستي دشمن مفهوم اخلاق به شمار نمي آيد، زيرا يك نظام اخلاقي مي تواند به عنوان سود مشاركت با ديگر افراد قلمداد شود. خود اين ديدگاه اخلاقي اغلب به عنوان تصوري از احترام متقابل و برابر بسط مي يابد. اما بحثي در باب اينكه اخلاقيات بي طرفانه ما را ملزم به چگونه بودني مي كند وجود دارد. مجموعه اي ديگر از مضامين هم در اين باب كه موقعيت اخلاقي انسان چيست، وجود دارد خواه اين موقعيت دغدغه اخلاقي يا شيئ يا عامل اخلاقي واقعي باشد. همچنين در اين باب كه چگونه فهم ما از سرشت انساني بر تصور ما از اخلاق و عامل اخلاقي تأثير مي گذارد مباحثي جدي مطرح هستند. هنگامي كه فهمي از چيستي فلسفه اخلاق داشته باشيم مي توانيم پرسشهايي در باب خود اصول اخلاقي مطرح كنيم. اصول اخلاقي اغلب بر حسب آنچه وظيفه حكم مي كند، تعريف مي شوند، اما واكنشي هم نسبت به اين موضع وجود دارد. بعضي از افراد، اين اصول را از مد افتاده مي دانند و قوانيني قلمداد مي كنند كه مناسب جهان مدرن نيست. اين در حالي است كه پاره اي ديگر از افراد اين تأويل را بر نمي تابند و آن را نتيجه تأكيد زياد بر قواعد در مقابل همدلي و مراقبت قلمداد مي كنند. اين شكها با تصورات كلي در باب نقشي كه اصول بايد در تفكر اخلاقي ايفا كنند ارتباط برقرار مي كند. اخلاق گرايان قايل به موقعيت، اذعان مي كنند كه شرايط مي تواند لغو هر اصلي اخلاقي را اثبات كند. جزءگرايان هم پيشنهاد مي كنند اين امر بدين جهت است كه نمي توان اين گونه پنداشت كه عقلي كه در يك موقعيت به كار مي رود در موقعيتهاي ديگر هم به كار رود. اين سنت، معيارگرايي اصول اخلاقي را به كار برده است اما با تكيه بر اين فهم كه هيچ اصل برتري كه در هنگام تعارض اصول تصميم بگيرد وجود ندارد. در انتهاي ديگر اين طيف، بعضي از فيلسوفان در جستجوي فهم اخلاقيات كه با اصلي واحد ساخته مي شوند هستند. نظير اين اصل كه دروغ نگوييد. وظايف همچنين به عنوان سازنده فقط بخشي از اخلاقيات به شمار آمده اند. اين وظايف فرمان فراتر رفتن از وظايف را هم صادر مي كنند. اين امر مستلزم گستره اي از تصور وظيفه در دل اخلاقيات است. همچنين مضاميني در ارتباط با حوزه اي از اصول اخلاقي كه كلي تر هستند وجود دارند. آيا يك اصل اخلاقي مفروض در هر جا و در همه زمانها به كار مي رود؟ يا آيا اخلاقيات تا حدي با زمان و مكان محدود مي شوند؟ اين پرسش با اين سؤال كه هنگامي كه فردي اجازه مي دهد اخلاقيات او را هدايت كنند، چه رخ مي دهد در ارتباط است؟ همچنين با اين پرسش كه چگونه قابليت حكم اخلاقي به دست مي آيد؟ مربوط است. اين ديدگاه كه انسانها حس اخلاقي ويژه اي را در اختيار دارند يا قابليتي براي شهود در اختيار دارند، اغلب با خودآگاهي معادل گرفته مي شود. اين رويكرد در ميان شهودگرايان معاصر فراوان و به وضوح موجود است. شك گرايان در باب مدعيات اخلاقيات، پيرو رويكردي هستند كه هنوز در بين عده زيادي طرفدار دارد. در قرون اخير دوگانگي و شكافي ميان آنها كه باور دارند اخلاقيات صرفاً بر عقل متكي هستند و آنها كه اجزايي غيرعقلاني چون خواست يا احساس را در امر اخلاقيات اثرگذار مي دانند به وجود آمده است. البته عقل گرايي مطلق در اينجا به معناي از ريشه كندن اخلاقيات نيست. بيشتر كارهايي كه در اين زمينه در قرن بيستم موجودند به اين پرسش پرداخته اند كه آيا احكام اخلاقي بايد به عنوان باورها ( كه مي توانند صدق و كذب بردار باشند) فهم شوند يا صرفاً بايد بيان احساسات و امرها به شمار آيند؟ آيا هر فردي به تمامي مسؤول پيشرفت اخلاقي انسانها است؟ اصول اخلاقي مي توانند مبتني بر ارزشهاي اخلاقي به شمار آيند. با اين همه هنوز بحثهايي در باب اينكه چگونه اين ارزشها را تشخيص دهيم و چگونه فرضهاي ارزشي بيشتري مورد نيازند تا مدعيات اخلاقي را اثبات كنيم وجود دارند. در مقابل احساس گرايان و خط فكري نزديكي به آنان، رئاليستهاي اخلاقي بيان كرده اند كه وجود ارزشها را مي توان اثبات كرد و بخشي از كيفيات اخلاقي با كيفيات علمي رابطه اينهماني دارند. مفاهيم اخلاقي و نظريه هاي اخلاقي بعضي از اخلاق شناسان فلسفي به دنبال يافتن اصولي كلي مي گردند يا در صدد هستند تا اخلاقيات را با تبيينهايي نشان دهند. يكي از اين مفاهيم كلي كه محور بسياري از بحثها در سالهاي اخير بوده بحث "استقلال" است. علاقه به هدايت و قيموميت خود با مباحثي چون خود، سرشت اخلاقي اين خود و نسبت اين خود با ديگران پيوند برقرار مي كند. اين ارتباطهاي خودها البته در بستري اجتماعي مطرحند. مضاميني ديگر در باب سرشت آرمانهاي اخلاقي و تصورهاي ما از لياقت و مسؤوليت اخلاقي در اين گستره مطرح مي شوند. اين پرسش كه چه چيز زندگي انسان را يك زندگي خوب مي سازد در مركز اخلاق از دوران يونان باستان تاكنون بوده است و اين پرسش بحث خوشبختي و سعادت را به ميان مي آورد. در اينجا هم نظريه فلسفي در باب خير با ديدگاههاي كلي ديگر پيوند برقرار مي كند. به طور مثال آنها كه بر تجربه حسي براي فهممان از جهان دست مي گذارند، به وسيله اين ديدگاه تحريك مي شوند كه خير بر انواع مشخصي از تجربه و لذت متكي است. ديگران البته مدعي اند كه براي زندگي چيزي بيش از لذت صرف، مورد نياز است و زندگي خير بر تحقق سرشت پيچيده جهانمان متكي است. در اين ميان فيلسوفان توجه به امر شر را نيز فراموش نكرده اند. اخلاق شناسي فلسفي يا فلسفه اخلاق در بخشي با طرفداري از روشهاي ويژه زندگي يا عمل گره خورده است. بعضي از سنتها هم اكنون از فروغ سابق برخوردار نيستند، اما هنوز ديدگاههاي گسترده اي در اين باب كه چگونه بايد زندگي كنيم وجود دارند. يك سنت مدرن و فربه البته "نتيجه گرايي" است. طبق اين ديدگاه ما از جهت اخلاقي مقيد هستيم كه بيشترين خير را به وجود آوريم. سرشت هر ديدگاه نتيجه گرايانه خاص، بر ديدگاهي از خير متكي است. بدين گونه است كه نتيجه گرايي به يكي از معروفترين جنبه هاي خود كه "فايده گرايي" است نزديك مي شود. در نيمه دوم قرن بيستم مقاومت و واكنشي در مقابل پاره اي ازافراط پويي نتيجه گرايي و اخلاق تكليف گرايانه به وجود آمد و بازگشتي به مفهوم فضيلت را دامن زد. بيشتر كارهاي اين جريان با حمله به اخلاق مدرن نضج گرفتند، با اين همه اين نظريه ها از دقت بيشتري نسبت به نظريه هاي سابق با رويكرد فضيلت گرايانه بهره مند بودند. اخلاق كاربردي اخلاق شناسي فلسفي هميشه تا حدي با زندگي واقعي پيوند داشته است. به طور مثال ارسطو باور دارد كه تصور تأمل بر اخلاق بدون تفطن بر زندگي عادي و معمولي انسانها بي معناست. با اين همه از دهه 1960 علاقه اي جديد و نو به بحثهاي عيني و انضمامي اخلاق رخ داد. يك گستره كه اخلاق نقشي قابل توجه داشته حوزه پزشكي است؛ بخصوص مسايلي كه به مرگ و زندگي مربوط مي شوند. اخيراً و پيرو پيشرفتهاي علمي و فناورانه، گستره هاي جديدي هم مورد تفحص فيلسوفان اخلاق قرار گرفته اند. علاوه بر اين بخشهايي از پزشكي كه قبلاً كمتر مورد توجه اخلاق شناسي فلسفي بوده اند، اخيراً بسيار پررنگ شده اند. اين پيشرفت از يك جنبه ناشي از پيشرفت كلان ترو گستره تري است كه در زمينه پژوهشهاي اخلاقي در اين تخصصهاي خاص صورت گرفته اند. برخي از اين پژوهشها با پيشرفت علمي و الزامات آن براي سياستگذاري دولتي مرتبط است. توجهات هم اكنون به تخصصهايي چون تجارت، روزنامه نگاري و حقوق كه پيشتر كمتر مورد توجه بوده اند، جلب شده اند. كره زميني كه هم اكنون در آن زيست مي كنيم، بسيار مورد توجه است و توجهات سياسي كه به آن مي شود، بر فلسفه هم تأثير گذاشته است. علاوه بر اين از آنجا كه فلسفه حوزه اي بسيار گسترده را در بر مي گيرد، حتي فلسفه به روابط بين انساني نيز عطف توجه نشان داده است، اين انديشه به روابط بين افراد، حتي به گستره خانواده و دولت هم كشيده شده است.
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 287]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن