محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1846039132
چيزي خير است كه كارآمدتر باشد!
واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: فلسفه اخلاق چيست؟
فلسفه اخلاق يا اخلاق شناسي فلسفي معمولا به سه حوزه و شاخه تقسيم مي شود. فرااخلاق، اخلاق هنجاري و اخلاق توصيفي. گاهي هم اخلاق كاربردي را به عنوان شق چهارم اين تقسيم وارد مي كنند. در فرااخلاق ما با تحليل مفهومي اصطلاحات و مفاهيم اخلاقي سروكار داريم. همچنين در فرااخلاق ما در پي آنيم كه ببينيم گزاره هاي اخلاقي چگونه موجه و توجيه مي شوند. اينكه مي گوييم فلان كار خوب است، چگونه قابل توجيه است؟ آيا خوبي در جهان وجود دارد و يا خوبي مفهومي عيني است يا ذهني؟
اينها پاره اي از پرسش هايي هستند كه در فرااخلاق به بحث گذاشته مي شوند. اما ما در اخلاق هنجاري تعيين مصداق مي كنيم و مي خواهيم بدانيم چه كاري خوب يا درست و چه كاري بد يا نادرست است. اينجا است كه مكتب هاي مختلف اخلاقي كه ما مي شناسيم همچون: فايده گرايي، تكليف گرايي و خودگرايي سر بر مي آورند. در اخلاق توصيفي ما مي خواهيم بدانيم كه انسان ها علي الاصول در زندگي خود چگونه با اخلاق كنار مي آيند؟ سرشت اخلاقي انسان در مجموع چه سرشتي است. خوب است يا بد؟ در اخلاق كاربردي با كاربرد اخلاق و تاملات اخلاقي در عرصه هاي مختلف از سياست و حرفه هاي مختلف گرفته تا حقوق و پزشكي سروكار داريم. واضح است هنگاميكه از سودگرايي به عنوان يك نحله اخلاقي سخن مي گوييم، به گونه اي اخلاق هنجاري توجه مي كنيم. يعني سودگرايي به عنوان يك مكتب در نظر گرفته مي شود كه مي خواهد به ما بگويد چه كاري درست و خوب و چه كاري نادرست و بد است.
فايده گرايي و بديل هايش
هر چيزي را با ضد آن بهتر مي توان شناخت. سودگرايي يا فايده گرايي اخلاقي دو بديل مهم دارد كه اگر فهمي نزديك به واقع از اين رقيبان داشته باشيم، فهم اخلاق سود گرا يا فايده گرا راحت تر خواهد بود. براي اشاره به اين بديل ها از يك مقاله ي مهم در تاريخ فلسفه شروع مي كنم. اليزابت آنسكومب در سال 1958 مقاله ی معروفي با عنوان «فلسفه اخلاق مدرن» در نشريه ی فلسفه مي نگارد. وی با نگارش اين مقاله تحولي در فلسفه اخلاق نيمه دوم قرن بيستم به وجود آورد. سه مدعاي اصلي اين مقاله يكي اين بود كه تاسيس فلسفه اخلاق بدون روانشناسي اخلاقي ممكن نيست. ديگري اينكه دو مكتب اخلاقي جديد يعني فايده گرايي و وظيفه گرايي از روانشناسي اخلاقي استفاده نكرده اند. آخر اينكه فلسفه اخلاق پس از سيدويك - به عنوان پايه گذار فلسفه اخلاق در افكار آنگلوساكسون - پيشرفت قابل توجهي نكرده و آراي وي تكرار شده اند. به نظر آنسكومب مبناي اخلاق هنوز هم بايد اين پرسش باشد كه چه چيز براي بهبود زندگي خير لازم است؟ اين پرسش همانطور كه از ظاهرش پيداست كاملاً يوناني است. فيلسوفاني چون افلاطون و ارسطو و همچنين سقراط با آن كلنجار رفته اند. اين پرسش بر ماهيت فضيلت تاكيد مي كند. از شخصيت اخلاقي مي پرسد و اينكه چگونه فردي مي تواند فضيلتمند شود. اين رويكرد همچنين به اين پرسش مي پردازد كه براي فضيلتمند شدن چه نهادها و روابطي مورد نياز است و آموزش اخلاقي چه نقشي در بهبود نقش احساسات در زندگي اخلاقي دارد. همچنين تاثير دوستي و روابط خانوادگي بر شخصيت اخلاقي چيست؟ آنسكومب و متاخران وي چون مك اينتاير و داول تصريح مي كنند اخلاق فضيلت محور گستره اي جدي تر و ژرف تر از دو رويكرد اخلاقي فايده گرا و وظيفه گرا است كه بر «چه بايد كرد؟» تاكيد دارند. به نظر اين افراد مكاتب اخلاقي جهان جديد پرسش مهم اخلاق بد را مطرح كرده اند. آنها بايد از زندگي خير و خوب بپرسند. نه آنكه چه بايد كرد؟ يعني نظريه ي اخلاقي يوناني بر خلاف نظريه اخلاقي جهان جديد كه عمل محور است بيشتر عامل محور قلمداد مي شود.
نتيجه گرايي و غيرنتيجه گرايي
نظريه هاي اخلاقي جديد همانطور كه آنسكومب گفته بود نظريه هايي در مورد آنچه عاملان فردي و نهادي بايد انجام دهند به حساب مي آيند. اين نظريه ها معمولاً به صورت صريح يا به صورت تلويحي مي گويند چه چيز درست، خير يا ارزشمند است و كدام كيفيات هستند كه ما بايد بخواهيم كه در اعمال مان يا در جهان تحقق يابند. نظريه هاي اخلاقي در كلانترين معناي خود به دو دسته نظريه هاي نتيجه گرا و نظريه هاي غير نتيجه گرا تقسيم مي شوند. نظريه هاي نتيجه گرا ارزش عمل و اخلاقي بودن آن را با توجه به نتيجه اي كه از آن حاصل مي شود تعيين مي كنند. بر طبق اين رويكرد، نتيجه گرايي تاكيد مي كند اعمال با توجه به نتايجشان مطلوب، درست و خوب هستند. از اين نتيجه گرايي مي توان تفسيرهاي بسيار متفاوتي صورت داد. اما يكي از مسلط ترين اين تفسيرها اين است كه درستي اعمال از جهت اخلاقي به نتايح آن عمل يا چيزي مرتبط با آن وابسته است. چون انگيزه هاي عمل و يا قواعد مورد نياز براي آن عمل در این امر دخیلند.
نظريه هاي غيرنتيجه گرا عموماً تصريح مي كنند كه خير و درستي يك عمل را نتيجه و اثر آن تعيين نمي كند. به نظر طرفداران اين رويكرد بسياري از اعمال ممكن است نتايجي به بار نياورند. اما بايد آنها را انجام داد. مهمترين طرفدار نظريه ي غيرنتيجه گرا در تاريخ فلسفه، كانت است. فلسفه اخلاق وي به وظيفه گرايي يا تكليف گرايي معروف است. بر طبق نظر كانت، كاري اخلاقي است كه از سر وظيفه يا تكليف انجام شده باشد. كانت البته اين وظيفه را هم ناشي از قوة عقل انساني مي داند.
خاستگاه نتيجه گرايي و فايده گرايي
رشد نتيجه گرايي- و بزرگترين نماد آن فايده گرايي- بي ارتباط با تحولات جهان جديد نيست. جهان جديد، جهاني است كه بهره مندي از مزاياي اين جهاني را بسيار مورد توجه خود قرار مي دهد. ميل به تمتع و بهره مندي از جهان يكي از مشخصه هاي ممتاز جهان جديد است. مكتب پروتستان به خوبي مي تواند اين ميل را نشان دهد. همانطور كه مي دانيم اين مكتب تاكيدي زياد بر ساختن اين دنيا به عنوان يكي از راه هاي رسيدن به خدا و ساختن آخرت دارد. چيزي كه معادل هاي آن را در اخلاق اسلامي هم مي توانيم بيابيم. گونه اي نتيجه گرايي در اين اخلاق قابل رديابي است. در ساحت سياست اين نتيجه گرايي با آراي ماكياولي قابل پيگيري است كه متاسفانه انديشه هاي وي به درستي در ديار ما تعريف و معرفي نشده اند. او مشغول كاويدن اخلاق سياسي بود آنگونه كه موجود است. به اين جهت برگونه اي نتيجه گرايي حاد دست مي گذارد. هر چند خاستگاه هاي لذت گرايي و سودگرايي حتي در آثار يونانيان هم قابل رديابي است. افلاطون و ارسطو اگر آن را تاييد هم نكرده باشند در آثار خود از اين رويكرد سخن به ميان آورده اند. اين لذت گرايي با مكتب اپيكوري به اوج خود مي رسد.
با اين همه نگاه لذت گرايانه به اخلاق در جهان جديد به يك قاعده تبديل مي شود. به تعبير بودلر، جهان جديد جهاني است كه انسان را آنگونه كه هست مي پذيرد، نه آنگونه كه بايد باشد. بشر آنگونه كه هست. البته بسي بر نتيجه و فايده اي كه از عملش فراچنگ مي آيد دست مي گذارد. مكتب ليبراليسم هم كه با سودگرايي اخلاقي پيوندهاي نزديكي برقرار مي كند بر اين نكته بسيار دست مي گذارد. بر طبق آموزه هاي اين مكتب، سيئات فردي حسنات جمعي اند. يعني بايد اجازه داد كه افراد به سود و منفعت خود بپردازند و اين سود فردي عملا براي جامعه هم منفعت به همراه دارد. يعني ما نبايد از افراد انتظار داشته باشيم كه حسد نداشته باشند يا مغرور نباشند يا رقابت را از زندگي فردي خود حذف كنند. اينها بخش ذاتي زندگي انساني اند. اين ويژگيها- كه ويژگي هاي انسان متوسط جهان جديد هست - تا تعرضي براي اجتماع ايجاد نكرده اند، محترمند. به همين جهت است كه انسانِ جهانِ جديد را انسان متوسط لقب داده اند. يعني او بيش از پيش به دوگانگي موجود در سرشتش و اينكه نه تنها انگيزه هاي مثبت، بلكه انگيزه هاي منفي هم عامل پرداختن به كارها و امور زندگي هستند، دست مي گذارند. گويي در اين جهان بيني ما از هنگامي كه به دنيا مي آييم با اين ويژگي زاده مي شويم كه برايمان مهم است كه چه فايده و چه سودي از اعمال و افكارمان به دست مي آيد؟ فايده گرايان براي اثبات مدعاي خود به كودكان نيز توجه نشان مي دهند. آنها فايده گرايي و سود گرايي اي را كه در آنها موجود است دليلي بر درستي مدعاي خود مي پندارند. به تعبير ديگر آنها تذكارمان مي دهند كه ما ذاتاً منفعت طلب هستيم.
فايده گرايي كلاسيك
سودگرايان تنها معيار نهايي درباره ي صواب، خطا و الزام را سود مي دانند و معتقداند غايت اخلاقي اي كه بايد در تمام اعمالمان به دنبال آن باشيم، بيشترين غلبه ممكن خير بر شر (يا كمترين غلبه ممكن شر بر خير) در كل جهان است. آنها اشاره دارند به اينكه خوب و بد را مي شود به روش كمي اندازه گيري كرد. جرمي بنتام به عنوان بنيانگذار فايده گرايي يا سودگرايي كلاسيك با استفاده از هفت مولفه و شاخص، خوشي ها و دردها را محاسبه مي كند: شدت، دوام، ميزان يقين، قرابت، بارآوري، خلوص و وسعت.
ميل هم سعي مي كند علاوه بركميتِ بنتامي، كيفيت را هم در ارزش گذاري لذات وارد كند. اما اين كار در هنگام فهم معيار سود با مشكل روبرو مي شود.
به نظر فايده گرايان كلاسيك در حالي كه در طول تاريخ، اكثريت افراد بر طبق اصول و قواعد فايده گرايي رفتار مي كردند، اما اين افراد جرات و شجاعت گفتن اين نكته را نداشتند كه انگيزه ي رفتارشان فايده بوده است. جرمي بنتام كتابي مي نگارد با عنوان: "مقدمه اي بر اصول اخلاقيات و قانون گذاري". وی با تكيه بر آراي افرادي چون: هابز و هيوم، خير اخلاقي را با فايده توام کرده و با سودمندي معادل مي گيرد. او اين فايده سودمند را هم افزايش لذت و كاهش درد تعريف مي كند. به همين جهت به اين مكتب، فايده گرايي لذت گرا نيز مي گويند. به جهت تعصب ها و دشمني هايي كه نسبت به اين مكتب روا داشته شده است، به دلیل درست فهم نشدن این نظریه در طول تاريخ است. همانطور كه ما رواقيان و ايپكوريان را درست فهم نكرده ايم.
بنتام، ميل و سيدويك پيشتازان فايده گرايي كلاسيك اند. اين نوع فايده گرايي كه گاهي فايده گرايي عمل محورِ لذت گرا هم ناميده مي شود تاكيد دارد كه عملي از جهت اخلاقي درست است كه آن عمل شادي و لذت را به حداكثر ممكن خود برساند. يعني عملي درست است كه ميزان خيرش براي حداكثر افراد بيشتر از ميزان شرش براي همه ي افراد باشد. لذت گرايي تصريح مي کند كه لذت تنها خير ذاتي و رنج تنها شر ذاتي است. مجموع اين آراء اشاره دارد به اينكه يك عمل در صورتي از جهت اخلاقي درست است كه بيشترين ميزان خوشي را براي بيشترين تعداد افراد به همراه داشته باشد. همانطور كه گفتيم با اين تعبير از سودگرايي، اين مكتب در مقابل نظريه هاي تكليف گرا قرار مي گيرد كه به مولفه هايي جز فايده و سود چون وظيفه و تكليف بها مي دهند. فايده گرايان البته مي گويند كسي كه تعهدي كرده بايد به تعهد خود وفادار باشد. این صرفاً بدان جهت است كه صداقت داشتن در مجموع سود بيشتري براي انسان به همراه دارد. هر چند ممكن است فايده گرايي، مكتب اخلاقي ساده و مشخصي به نظر آيد. همانگونه كه پاره اي از پژوهشگران ايراني هم اينگونه تصورمي كنند. اما با توجه به تفسيرهاي مختلفي كه از نتيجه، سود، فايده، سود بالفعل، لذت، نتيجه كلي وجود دارند، به شقوق و شئون مختلفي می رسيم. در اين ميانه دو گونه فايده گرايي پررنگتر از دسته بندي هاي ديگر هستند: فايده گرايي قاعده محور و فايده گرايي عمل محور
فايده گرايي قاعده محور و عمل محور
دوگونه تفسير نسبتا متفاوت از فايده گرايي جان استوارت ميل وجود دارد كه اين دو تفسير به فايده گرايي قاعده محور و عمل محور معروفند. فايده گرايان عمل محور با تامل بر تك تك اعمالي كه جلوي روي ما قرار دارند مي خواهند قضاوت كنند كه چه كاري را بايد انجام دهیم. آنها مي پرسند: اين عمل من در اين موقعيت چه تاثيري بر غلبه كلي خير بر شر يا لذت بر رنج دارد؟ اين در حالي است كه سودگرايي قاعده محور تاكيد دارد كه اين نوع غلبه كلي خير بر شر يا لذت بر رنج دارد؟ اين در حالي است كه سودگرايي قاعده محور تاكيد دارد كه اين نوع عمل از هر كسي در اين نوع اوضاع و احوال چه تاثيري بر غلبه كلي خير بر شر دارد؟ به تعبير ديگر فايده گرايي قاعده محور تاكيد ندارد كه كدام عمل بيشترين سود را دارد، بلكه سخن اين نحله این است كه كدام قاعده بيشترين سود را به همراه دارد. پاره اي افراد از كتاب فايده گرايي ميل، فايده گرايي قاعده محور را برداشت كرده اند. سود گرايي قاعده محور به طول مثال تاكيد مي كند؛ «اگر هميشه راست بگوييم خير بيشتر است» يا «در اكثر موارد راست گفتن متضمن خير بيشتر است».
اديان و فايده گرايي
يكي از پرسش هاي مهم اين است كه مي توان از تعابير اخلاقي اديان مختلف گونه اي سودگرايي و يا فايده گرايي را برداشت كرد؟ به نظر مي رسد در دل اديان هم سودگرايي و هم فضيلت گرايي وجود دارد. از سويي در اديان ما با شخصيت و هويت و نه صرف اعمال روبرو هستيم. اين رويكرد مي تواند پيوندهايي با فضيلت گرايي برقرار كند. از سوي ديگر بسياري از اديان از ما نخواستند جلوي حب ذات و نتيجه خواهي طبيعي را بگيريم. آنها صرفاً جلوي حالت هاي افراطي آن را گرفته اند. به تعبير ديگر اگر بخواهيم به صورت ارسطويي در اين زمينه بحث كنيم، توجه به سود و فايده در ميانه ي طيفي است كه در يك طرف آن بي تفاوتي كامل به خود قرار دارد؛ چيزي كه پاره اي از عارفان و صوفيان ترويج كرده اند. در طرف ديگر طيف، خودخواهي محض قرار دارد. توجه به سود و منفعت شخصي و نتيجه در وسط اين طيف قرار مي گيرد. اديان و پيامبران خواهان آن نيستند كه ما اين جنبه از وجود خود را ناديده بگيريم. سخن همه بر سر اين است كه اولاً راه افراط و تفريط نپوييم. ثانياً بدانيم كه خود ما چيزي فراتر از شخص خودمان است. به تعبير ديگر اگر ما عميق تر به گستره ي خودمان نظر كنيم آن را بسيار وسيع تر از شخص خودمان مي بينيم و بسياري از پديده ها را مشاهده مي كنيم كه بر ما به صورت مستقيم و غيرمستقيم اثر دارند. بنابراين ما بايد نسبت به آنها حساس باشيم. همانطور كه مي دانيم بخش مهمي از مباني اخلاق ديني، نتيجه گرا است. قواعد اين اخلاق براي رسيدن به خدا و بهشت صادر مي شوند. با اين همه در يك سطح خاص، اين اخلاق هم گونه اي اخلاق غيرنتيجه گرا را ترويج مي كند. آموزه ي مهم همه ي اديان این است كه كاري را كه براي خود نمي پسندي براي ديگري هم مپسند.این آموزه صرفاً مروج فايده گرایی و نتيجه گرایی يا غايت گرایی نيست؛ بلكه مي تواند گونه اي اخلاق تكليف گرا را هم پي جويي كند.
نقد فايده گرايي
انتقادات زيادي كه به فايده گرايان و سودگرايان وارد آمده باعث شده طرفداران اين مكتب تا آنجا كه ممكن است به اصلاح آراي خود بپردازند. همين امر سبب شده اكثر آنها به گونه اي نتيجه گرايي برسند كه اين نتيجه گرايي با سودگرايي اوليه تفاوت هاي بسياري دارد. به طور مثال راس و مور به گونه اي نتيجه گرايي قايل هستند كه به جاي لذت و شادي بر خير تاكيد مي ورزد.
مثال هاي زيادي زده مي شود تا ابهامات و ضعف هاي مكتب فايده گرايي را نشان دهند. حادترين مثالي كه در اين زمينه وجود دارد شايد مثال يك پزشك فايده گرا باشد. پزشكي را مجسم كنيد كه با چند بيمار در حال مرگ روبرو است. يكي نياز به قلب جديد دارد و ديگري به كليه و غیره. آيا او براي آنكه اين افراد را نجات دهد مي تواند فردي را بكشد تا چند نفر از مرگ نجات پيدا كنند؟ مگر نه آنكه ما قاعده ي بيشترين فايده براي بيشترين افراد موجود را بايد مد نظر داشته باشيم؟
سودگرايان تاكيد مي كنند كه تخطي از مقررات بد است. چون اين كار اعتقاد به مقررات را كمرنگ مي كند. دروغ گفتن و غيبت کردن و تهمت زدن هم بيشتر از اين منظر مورد توجه سودگرايان قرار مي گيرد. اما اگر دروغ بگوييم اين دروغ همگاني مي شود. بنابراين ما بايد از دروغ گفتن و نقض تعهد پرهيز كنيم. حال فردي را مجسم كنيد كه تعهدي را به فردي مي دهد كه آن فرد دارد مي ميرد. اگر چنين فردي تعهد خود را انجام ندهد ضربه اي به اعتقاد به اين تعهد كردن وارد نمي كند. فايده گرایی در اين مورد چه مي تواند بگويد؟ او البته ممكن است بگويد تعهد را به جا نياوردن اين عادت به جا آوردن را در خود فرد مي شكند. بنابراين فرد بايد آن تعهد را انجام دهد. بدين گونه يك فايده گرا به يك فضيلت گرا به معناي ارسطويي آن نزديك مي شود.
اخلاق سياسي هم مي تواند مشكلات فايده گرايي اخلاقي را نشان دهد. از ماكياولي سخن گفتم كه معتقد بود خيلي وقت ها در سياست بايد دروغ گفت، تهمت زد و انسان هايي را كشت. آيا اين اخلاق نمي تواند بهانه اي به دست افراد بدهد براي اينكه هرگونه جنايتي را تجويز كند؟ بزرگترين ايرادي كه در مقام عمل به فايده گرايي وارد می شود آن است كه فايده گرايي مي تواند توجيه گر هر كار و مشي در زندگي براي رسيدن به فايده و سود بيشتر باشد. اين نقدها بايد دركنار نقاط قوت آن كه مهمترينشان نزديكي به سرشت انساني و اقتضائات زمانه ي ما هستند مورد توجه و نظر قرار گيرند./ پایان.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 319]
-
گوناگون
پربازدیدترینها