واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: دلایل فراوانی بر اشرف بودن انسان در میان مخلوقات وجود دارد که به دو مورد آن اشاره میشود: الف) دلیل عقلی موجودات از یک نگاه به جامدات، گیاهان، حیوانات و انسان تقسیم میشوند. جامدات فقط حاوی نیروهای طبیعی در خود هستند که به صورت پتانسیل در آنها ذخیره شده است. گیاهان دارای رشد و نمو هستند و برای رسیدن به کمال خود، از نیروهایطبیعی موجود در جامدات (خاک) استفاده میکنند. حیوانات علاوه بر رشد و نمو دارای حرکت ارادی و اختیاری در سطحی بسیار محدوداند. آنها نیز از رده پایین خود یعنی گیاهان به منظور رسیدن به کمال خود بهره میجویند. اما انسان دارای رشد و نمو و حرکت ارادی آگاهانه استبه طوری که در جهت دهی این حرکت اختیاری آگاهیهای اکتسابی او نقش ایفاء میکند که منشأ آن عقل او است. برای رسیدن به بخشی از کمالات خود از ردههای پایین موجودات (حیوانات و گیاهان) استفاده میکند. گفتنی است که هر یک از ردههای بالا یک عنصر اضافی نسبت به رده پایین خود دارد همان طور که مثلاً حیوان در مقایسه با گیاه، عنصر حرکت ارادی را اضافه دارد. هم چنین هر یک از ردههای بالاتر به اندازهای از رده پایین استفاده میکند که در کمال ویژه او مؤثر است واستفاده از رده پایین دقیق و همراه با حساب و کتاب است. آنچه گذشت شرافت انسان در بین موجودات دنیا را نشان داد اما نسبت به عالم فرشتگان (مخلوقات مجرد از ماده) شرافت و برتری انسان در امکان کمال اختیاری است ؛ زیرا در فرشتگان امکان کمال اختیاری وجود ندارد و رتبه کمالی آنها تغییر نمیکند. پس به طور کلیانسان از دو جهت بر سایر مخلوقات برتری دارد: عقل و شعور - کمال اختیاری. تجربه تاریخی نیز شاهد تحول بسیار در زندگی مادی و معنوی انسان است در حالیکه در زندگی سایر موجودات مادی، تحول چندانی مشاهده نمیکنیم. ب) دلیل قرآنی: در آیات متعددی از قرآن به اشرف بودن انسان اشاره شده است: و لقد کرمنا بنی آدم و حملنا هم فی البر و البحر و رزقناهم من الطیبات و فضلنا هم علیکثیر ممن خلقنا تفضیلاً ما فرزندان آدم را کرامت بخشیدیم و بر دریا و خشکی سوار کردیم و از چیزهای پاک و پاکیزه روزی دادیم و بربسیاری از مخلوقات خویش برتریشان نهادیم{M (اسراء آیه 17) در خصوص آیه شریفه توجه به چند نکته ضروری است: 1- در آیه هم تکریم و هم تفضیل و برتری دادن ذکر شده است. در تفضیل شخص با دیگران جهات اشتراک هم دارد ؛ اما تکریم اختصاص دادن به شرافتی است که در دیگران نیست. 2- آن خصوصیتی که سبب تکریم انسان شده است داشتن عقل است البته چون علاوه بر تکریم انسان بر دیگر موجودات تفضیل و برتر نیز داده شده است بنابراین در سایر خصوصیات و صفات نیز بر دیگران برتری دارد ؛ یعنی هر کمالی که در سایر موجودات است، حد اعلای آن درانسان وجود دارد ؛ مثلاً شیوههایی که انسان در زندگی فردی خود از قبیل خوراک، لباس، مسکن و ازدواج دارد و نیز فنونی که در نظم و تدبیر اجتماع به کار میبرد در هیچ موجود دیگری نمیبینیم به علاوه انسان برای رسیدن به هدفهایش سایر موجودات را استخدام میکند. از طرفیسایر موجودات، تاکنون از وضعیت خود قدمی فراتر نگذاشتهاند و تحول محسوسی در خود ایجاد نکردهاند ؛ در حالی که انسان در تمام ابعاد زندگی خود گامهای بزرگی در راستای تحول و کمال برداشته است و همچنان بر میدارد. بنابراین انسان هم دارای خصوصیت ویژه و اختصاصی به نام عقل است که به وسیله آن خیر و شر را تمیز میدهد و هم نسبت به جهات مشترک با موجودات دیگر برتریهایی دارد. این برتریها مقایسه در نحوه تغذیه انسان با حیوانات که یک مسأله زیستی صرف استمشهود میباشد البته دو بعد اصلی شرافت انسان در واقع مسأله خلافت الهی و کرامت ذاتی اوست (ر.ک انسانشناسی، مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی، قم، صص -81 93) حال این سؤال پیش میآید که آیا این اشرف بودن اختصاص به انسانهای مذکر (مرد) دارد یا شامل هر دو گروه مرد و زن است؟ آنچه مسلم است به دلیل مطلق بودن آیات قرآن در خصوص اشرف بودن انسان نمیتوان گفت آنها مربوط به اشرفیت گروهی خاص از انسانهامثلاً مردها است اما در عین حال وجود یک سری تفاوتها را در ضعف مردان و زنان نباید نادیده گرفت تفاوتهایی که منشأ امتیازاتی برای هر یک شده است. به عنوان نمونه در قرآن آمده است: الرجال قوامون علی النساء بما فضلالله بعضهم علی بعض و بما انفقوا من اموالهم مردان از آن جهات که خدا بعضی را بر بعضی برتری داده است و از آن جهت که از مالخود نفقه میدهند بر زنان تسلط دارند{M.» در مورد این آیه توجه به نکات زیر لازم است: 1-«قوامون» جمع قیم است و قیم به کسی میگویند که امر مهم شخص دیگری را انجام میدهد مردان مطابق این تعبیر در آیه شریفه سرپرست و خدمتگزار زنان هستند خانواده که یک واحد کوچک اجتماعی است همانند یک اجتماع بزرگ باید رهبر و سرپرست واحدی داشته باشدزیرا رهبری و سرپرستی مشترک زن و مرد مفهومی ندارد. قرآن در این جا تصریح میکند که مقام سرپرستی باید به مرد داده شود البته منظور از این تعبیر استبداد، اجحاف و تعدی نیست بلکه منظور رهبری واحد منظم با توجه به مسؤولیتها و مشورتهای لازم است بدیهی استسپردن این وظیفه به مردان نه دلیل بالاتر بودن شخصیت انسانی آنان است و نه سبب امتیاز ایشان در جهان دیگر همان طور که شخصیت انسانی یک معاون ممکن است در جنبههای مختلفی از یک رئیس بیشتر باشد ؛ ولی به هر حال رئیس برای سرپرستی کاری که به او محول شدهاست از معاون خود شایسته است. 2- موقعیت فوق به جهت وجود خصوصیاتی در مرد است ؛ مانند غلبه قدرت تفکر او بر نیروی عاطفه و احساسات و نیز داشتن نیروی جسمی بیشتر که با اولی میاندیشد و نقشه طرح میکند و با دومی شداید و کارهای سخت روبهرو شده و از حریم خانواده خود دفاع میکند درمقابل زندگانی زنان احساسی و عاطفی است و بر ناز کردن و ظرافت مبتنی است. ترجیح و تقویت جانب عقل سلیم انسانی بر عواطف و احساسات شدید از نظر قرآن از امور مسلم و روشن است از دلایل اهمیت دادن اسلام به عقل و استوار نمودن بنای احکام شرع بر آن این است کههمه اعمال و احوال اخلاقی که باعث بر هم زدن سلامت عقل و موجب خطای آن در قضاوتها اداره امور اجتماع است مانند میگساری، قمار، معاملات غرری، دروغ، تهمت، بهتان، غیبت و.... تحریم از سوی شرع و ابطال شده است با دقت در این موارد روشن میشود که اداره کارهایهمگانی اجتماعی که باید در آنها عقل تدبر کند از فرمانروایی عواطف جلوگیری گردد. لازم است به دست کسانی داده شود که عقل آنان ممتاز و عواطفشان ضعیف باشد و آنها مردان هستند نه زنان. البته اسلام هر چند زن را از میدان جهاد تن به تن با مشرکان و کافران معاف کرده است اما عرصه جهاد دیگری را برای او ترسیم نموده است امام موسی(ع) فرمود: جهاد المرئة حسن التبعل ؛ جهاد زن خوبشوهر داری است.{M اسلام محرومیتهای زنان (مانند محرومیت از جهاد در راه خدا) را بدون عوض و جبران نگذاشته ؛ بلکه کمبود آن را با ثوابها و فضیلتهای بیشتری تدارک نموده است مثلاً نیکو شوهرداری را معادل جهاد قرار داده است. گفتنی است که خداوند متعال هر چیز را به ارزش آنمقدر فرموده است و راه مخصوص هر کس را فرا روی او نهاده و او را به ان راه ملتزم ساخته است پس در اسلام شهادت در میدان نبرد و گذشت از خون، بر خانهنشینی و خوب شوهرداری، رجحانی ندارد و حاکم که چرخ زندگی اجتماع را میچرخاند یا قاضی که بر مسند قضاوتتکیه میکند بر زنی خانهدار که وظایف خانه داری خود را نیکو انجام میدهد مایه افتخاری ندارند. 3- تعهد مرد در برابر زن و فرزندان نسبت به پرداختن هزینههای زندگی و پرداخت مهر و تأمین زندگی آبرومندانه همسر و فرزندان این حق را به او میدهد که وظیفه سرپرستی به عهده او باشد. 4- ممکن است زنانی در جهات فوق، بر شوهران خود امتیاز داشته باشند، ولی قوانین به تکتک افراد نظر ندارد، بلکه نوع و کلی را در نظر میگیرد و شکی نیست که از نظر کلی مردان نسبت به زنان برای این کار (سرپرستی) آمادگی بیشتری دارند هر چند زنان نیز میتوانند وظایفی رابه عهده بگیرند که اهمیت آن مورد تردید نیست. {J
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 400]