تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 11 مهر 1403    احادیث و روایات:  
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820009225




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

بن مايه هاي غيبت امام عصر عليه السلام در روايات(2)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
بن مايه هاي غيبت امام عصر عليه السلام در روايات(2)
بن مايه هاي غيبت امام عصر عليه السلام در روايات(2)   نويسنده: مهدي غلامعلي*   مرحله ي دوم. دوره ي تصريح (نيمه ي اول قرن دوم هجري)   1.غيبت در کلام امام باقر(ع)   شمار رواياتي که امام باقر(ع) درباره ي غيبت فرموده اند، بيشتر از روايات امامان پيشين ايشان است.اگر چه تعداد اين روايت ها قابل توجه است، اما با دقت دراسناد روايات متوجه مي شويم که نفراتي که بي واسطه از امام باقر روايت کرده اند، انگشت شمارند واين تعدّدها مرهون تعدد راويان طبقات بعدي است. اسامي راويان بي واسطه از امام باقر، به ترتيب الفبا، عبارت اند از: إبراهيم ابن عمر اليماني،(1) أبوبصير (هفت روايت)،(2) أبوجارود (دو روايت)، (3) ام هاني (سه روايت)، (4) جابر،(5) زرارة (سه روايت)، (6) عبدالمک بن أعين(7) ومحمد بن مسلم الثقفي(8) ومعروف بن خربوذ.(9) غير از ام هاني - که ناشناخته است - بقيه افراد از بزرگان ومعتمدان امام باقر وشيعه هستند. چهار نفر از ايشان درشمار گروه اول از اصحاب اجماع هستند. البته زياد بن منذر ابوالجارود نيز درامامي بودن وزيدي بودنش ترديد است، ولي مي توان وثاقت وملازمتش با امام باقر را پذيرفت.هر چند ام هاني وبعضي از اسامي سند روايتش ناشناخته اند، اما به نظر مي رسد که کليني وصدوق روايت او را به عنوان دليل نياورده اند، بلکه به ديد مؤيد به آن نگريسته اند؛ چه اين که روايات ديگري را در ابواب مربوط با اسناد معتبر گزارش کرده اند. گذشته از روايات ام هاني، ديگر گزارش هاي متعدد فوق اطمينان به صدور را همراه دارد، اما قراين مختلف، بيانگر آن است که از جهت کمي، اين گونه روايات درمحافل فوق العاده خاص وبراي خواص بيان شده است. ودليل متقني از بيان عمومي مباحث غيبت در دست نيست. بررسي محتوايي   1. دربيشتر اين روايات- چنان که شيوه ي اهل بيت بوده - از حجت غايب با عنوان «قائم» ياد شده است. روايات اين دوران بيانگر آن است که اعتقاد به قائم دربين شيعه ريشه دوانيده است، اما اين که قائم کيست وقيامش درچه زماني است، مورد سؤال بوده است؛ حتي درمواردي گمان راويان اين است که چه بسا قائم خودِ امام باقر است واز ايشان دراين باره پرسش مي کنند. گاهي نيز امام پنجم با عنوان «غلام: جوان»، (10) «صاحب هذا الامر»(11) ويا «مهدي» (12) از ايشان ياد مي کنند. 2. مفاد روايات گوياي حقايقي از غيبت است واين نخستين باري است که اهل بيت به زواياي گوناگوني از غيبت مي پردازند؛ مثلاً در روايت امام باقر وجود وحتميت غيبت وهمراهي آن با سرگرداني وحيرت شيعيان بيان شده است(13) وگفته شده که قيام به يقين، پس از غيبت خواهد بود، (14) وقائم دوغيبت پيش رو دارد.(15) وحتي به سال غيبت نيز اشاره شده است. (16) همچنين، از چرايي غيبت نيز امام سخن گفته اند.(17) 3.به نظر مي رسد که درميان اين روايات ظهوروقيام نزديک جلوه داده شده است، به گونه اي که امام به مخاطبان خود مي گويد: «إن أدرکت زمانه قرت عينک».(18) «إذا سمعتم به فأتوه ولو حبوا علي الثلج»، (19) «يا طوبي لک إن أدرکتيه، ويا طوبي لمن أدرکه».(20) هر چند مي توان احتمال داد که شيوه سخن گفتن، چنين اقتضايي داشته است وضرورتاً تلازمي با زمان قيام ندارد. 4. دريکي از روايات امام باقر آمده است که «صاحب هذا الامر» داراي سنني از پيامبران است؛ سنت به ارث برده او از يوسف «السجن والغيبة»(21)است.آوردن عبارت «سجن»، با تمام روايات مشابه، حتي از امام باقر، سازگار نيست . دواحتمال قابل تأمل است؛ اول آن که در سند اين روايت، نام دوتن از واقفيان ديده مي شود: «حسن به علي بن أبي حمزة از رؤسا وبزرگان واقفي» و«عبد الله بن جبلة». بعيد نيست آنان براي اثبات قائم بودن امام کاظم از مسأله ي زندان ايشان سوء استفاده کرده باشند و روايات را اين گونه تحريف کرده باشند.احتمال دوم، آن است که تصحيف رخ داده است وعبارت «الحيرة» تبديل به «السجن» شده باشد. مؤيد اين نکته، روايات مشابه است، بويژه آن که بعضي از آنها را همين راوي (ابو بصير) از امام باقر (ع) روايت کرده است: و روي أبوبصير، عن أبي جعفر(ع) قال: في القائم شبه من يوسف، قلت: وما هو؟ قال: الحيرة والغيبة.(22) اکنون متن کامل يکي از روايات امام باقر (ع) را مي خوانيم: زراره گويد از امام باقر شنيدم که مي فرمود: براي قائم غيبتي است، پيش از آن که ظهور کند. پرسيدم که دليل غيبتش چيست؟ فرمود: مي هراسد -وبه شکمش اشاره کرد -زراره گفت: مقصود، کشتن است.(23) بنابرآنچه گذشت، ترديدي نيست که بحث غيبت درعصر امام باقر مطرح شده است، ولي بايد توجه داشت که اين آغازين بيانات امامان دراين باره باخواص جامعه شيعي است.دانشمندان شيعه نيز هنوز تصوري درست از غيبت نداشتند واين بسيار طبيعي است؛ چرا که تا عصر امام باقر هيچ زماني نبوده که شيعيان از ارتباط با امام به طور کامل محروم باشند. از اين رو، لذا اگر کساني همچون زراره نيز از هضم مسأله ي غيبت در آغاز آگاهي از آن، متعجب مي شوند، ايرادي برآنها نيست.(24) 2. غيبت در کلام صادق آل محمد(ع)   مسأله ي غيبت درعصر امام صادق(ع)، بيش از دوران هاي پيش مطرح گرديد . فزوني روايات، تعدد راويان وگوناگوني روايات، بيانگر آن است که مطالب مربوط به غيبت براي بيشتر خواص، تقريباً روشن شده بود ودرميان راويان گفتگوهايي درباره ي اين مسأله ديده مي شود. بي ترديد، شرايط سياسي اين دوران تأثير مستقيمي درگسترش اين مباحث داشته است؛ چه اين که نازعات موجود بين عباسيان وامويان سبب شده بود شيعيان درناملايمات پيش آمده انتظار قيام قائم را در ميان آل محمد داشته باشند.ودرمواردي هم از امام صادق درخواست قيام مي کنند.گذشته از مردم کوفه- که دراين دوران ، بسياري از شيعيان آن، در ارادت به اهل بيت زبانزد هستند، حتي شيعيان خراسان نيز - که در دوردست ترين مکان هاي بلاد اسلامي به سر مي برند- بي صبرانه درانتظار قيام قائم هستند.(25) درچنين فضايي بايد امام، شيعيان را از غيبت پيش از قيام آگاه کند وبه آنان بگويد که غيبت قائم حتمي است وعلائمي ديگر از قائم را هويدا سازد. دررواياتي با عبارت «لابد» از وقوع غيبت ياد شده که به نظر مي رسد به همين منظور است.(26) بررسي سندي   تعداد راويان روايات غيبت از امام صادق(ع) چشمگير است.اسامي اين افراد ، به ترتيب الفبا، چنين است: أبوبصير، (27) إسحاق بن عمار، (28) حازم بن حبيب،(29) حماد بن عبدالکريم الجلاب، (30) حميري، (31) زرارة بن أعين ، (32) زيد الشحام، (33) سدير الصيرفي، (34) صفوان بن مهران، (35) عبدالاعلي مولي آل سام، (36) عبدالرحمن بن سيابة، (37) عبدالله بن أبي يعفور، (38) عبدالله بن الفضل الهاشمي، (39) عبدالله بن سنا، (40) عبيد بن زرارة، (41) علي بن عمر بن علي بن الحسين، (42) محمد بن مسلم الثقفي، (43) مسعدة بن صدقة، (44) مفضل بن عمر، (45) هشام بن الحکم، (46) يحيي بن أبي القاسم، (47) ويمان التمار.(48) درميان اين راويان، زرارة بن أعين ومفضل بن عمر وپس از اين دو، ابو بصير بيشترين حديث غيبت را از امام صادق نقل کرده اند. سه راوي نيز به صورت مشترک، از صادقين(ع) روايات غيبت را گزارش کرده اند که عبارت اند از: أبوبصير، زرارة ومحمد بن مسلم ثقفي.شايد همين اشتراک ها سبب شده بعضي از روايات - که از جهت متني يکي است- در نقلي به امام باقر ودر نقل ديگر به امام صادق نسبت داده شود؛ به عنوان نمونه به اين متن توجه کنيد: ...عن ابني بُکير، عَن زُرَارَةَ قالَ: سَمِعتُ أبا عَبدِاللهِ(ع) يقُولُ: إنَّ لِلقَائِمِ غَيبَةً قَبلَ أن يقُومَ إنَّهُ يخَافُ وَأومَاً بِيدِهِ إِلَي بَطنِهِ يعنِي القَتل؛ (49) زراره گويد: شنيدم مي فرمود: به راستي قائم(عج) پيش از آن که قيام کند، غيبتي دارد؛ زيرا برجان خود مي ترسد وبا دستش اشاره به شکمش کرد، يعني از کشتن. متن حديث فوق در حدود نُه بار از زراره با اسناد مختلف، درکتاب هاي گوناگون نقل شده است.(50) تعدد نقل يک متن واحد قابل بررسي است. مطلب آخر، اين که در اسناد روايات امام صادق در مسأله ي غيبت، تعداد قابل توجهي از اسناد صحيح ويا موثق هستند؛ به گونه اي که يقين به صدور حاصل گرديده وافزون برآن، خواننده اطمينان مي کند که بناي امام آن بوده که مباحث غيبت را پررنگ تر از گذشته بيان نمايد.
بن مايه هاي غيبت امام عصر عليه السلام در روايات(2)
موضوعا ت روايات   تنوع مطالب موجود در روايات امام صادق گوياي آن است که آن حضرت به زواياي مختلفي از غيبت اشاره کرده اند تا بدين روش مخاطبان را از چند و چون غيبت آگاه ساخته وزمينه ي آمادگي براي مدتي به دور از امام زيستن را فراهم آورند. موضوعات اصلي در روايات آن امام را مي توان در موضوعات زير مشاهده کرد: 1. وقوع يقيني غيبت،(51) 2. اوصاف غيبت:( مانند طولاني بودن دوران غيبت ،(52) دوگانه بودن آن، (53) عدم دستيابي به امام، (54) حيرت وگرفتاري هاي شيعه د رعصر غيبت)،(55) 3. بن مايه هاي غيبت در اديان پيشين، (56) 4. چرايي غيبت. (57) درنگي در روايات امام ششم   - به نظر مي رسد که مباحث غيبت در دوره ي طولاني امامت امام صادق به تدريج، بيان شده است. درابتدا، مي گويد اصل غيبت را انکار نکنيد:«إن بلغکم عن صاحب هذا الامر غيبة فلا تنکروها». نظير اين مطلب را امام هم به محمد بن مسلم (58) وهم به ابوبصير(59) فرموده است، اما در دوره هاي بعدي، امام به حتميت آن تصريح وقاطعانه مي فرمودند:«إن لصاحب هذا الامر غيبتة لابد منها يرتاب فيها کل مبطل».(60) ودرنهايت، به بيان زواياي گوناگون اين رخداد عظيم اشاره مي کنند. - روايات مربوط به غيبت از اجداد امام صادق در دست، حداقل، خواص بوده است؛ چه اين که حميري به امام مي گويد: «فقلت له: يا ابن رسول الله! قد روي لنا أخبار عن آبائک في الغيبة وصحة کونها، فأخبرني بمن تقع».(61) بنابراين، حميري رخداد غيبت را مسلّم دانسته و تنها مي پرسد که: (فأخبرني بمن تقع؟) - به نظر مي رسد که از مهم ترين مأموريت هاي امام، آماده سازي شيعه براي غيبت بوده است؛ چه اين که امام براي نيل به اين هدف بزرگ، از فرصت ها به خوبي بهره برداري کرده اند؛ مثلاً امام نظرش به کوه رضوي مي افتد، به يارِ همراه خودعبدالاعلي مولي آل سام مي فرمايد: تري هذا الجبل هذا جبل يدعي رضوي من جبال فارس أحبنا فنقله الله إلينا،أما إن فيه کل شجرة مطعم،ونعم أمان للخائف مرتين.أما إنّ لصاحب هذا الامر فيه غيبتين، واحدة قصيرة، والاخري طويلة.(62) - بيان غيبت در جلسات عمومي واقع درمنزل امام- که ظاهراً بايد فقط شيعيان ويژه اي بوده باشند- از نکات ويژه در روايات امام صادق است که پيش تر سابقه نداشته است.گزارشي را مفضل نقل مي کند که درابتداي آن آمده است: « کنت عند أبي عبدالله (ص) وعنده في البيت أناس»(63) وتمام ضماير روايت نيز به صورت جمع آمده است.(64) - درعصر امام صادق همچنان به غيبت در رديف اسرار باقي مانده است، اما گستره آگاهان از اسرار بيشتر شده است؛ چه اين که امام به مفضل گويد: «لاتحدث به السفل فيذيعونه».(65) بنابراين، بسياري از خواص شيعيان از اصل مسأله ي غيبت آگاه بودند. مرحله ي سوم. دوره ي تثبيت (نيمه ي دوم قرن دوم هجري)   1. غيبت در کلام امام کاظم(ع)   تنها پنج نفر از يارانِ امام کاظم(ع) مطالبي را درباره ي غيبت از ايشان روايت کرده اند. اين پنج نفر عبارت اند از «علي بن جعفر، (66) أبوأحمد محمد بن زياد الازدي(= محمد بن ابي عمير)، (67) يونس بن عبد الرحمن، (68) عباس بن عامر (69) وداود بن کثير رقي (71)». غير از داود بن کثير، چهار نفر ديگر از بزرگ ترين راويان شيعه هستند.(71)، (72) نکاتي درباره ي روايات امام کاظم(ع)   1. بيشتر اين روايات صحيح هستند؛ مانند يکي از دو روايت علي بن جعفر درکمال الدين، (73) روايت ابن ابي عمير، (74) روايت يونس بن عبدالرحمان(75) و روايت عباس بن عامر.(76) 2. دراين روايات، بيشتر به «چرايي غيبت» و«لوازم آن» پرداخته شده است ونشان مي دهد که اصل غيبت براي خواص به خوبي جا افتاده است. 3. استفاده از عبارت دقيق «الخامس من ولد السابع»، براي معرفي صاحب الامر وپيشگيري از استفاده هاي سود جويانه جريان واقفيان است. 4. حالت آماده سازي براي غيبت- که پيش از اين توسط صادقين (ع) آغاز شده بود- همچنان ادامه دارد.اين آماده سازي ها به همان شيوه هاي پيشين، مانند استفاده از فرصت ها ويا سؤال به صورت مطلق پي گرفته مي شود:«إذا فقدتم إمامکم فلم تروه فماذا تصنعون».(77) 5.از فضاي روايات مي توان دريافت که در اين برهه،نه تنها خواص،بلکه جمعي ازعموم شيعه نيزبا مسأله ي غيبت آشنا شده اند. غيبت در کلام امام رضا(ع)   انتظار قيام قائم از خاندان پيامبر خدا در دوران امام رضا بيشتر قوت گرفت؛ چه اين که پس از شهادت امام کاظم وادعاي گروه واقفيان تا مدتي شک وترديد در بدنه جامعه شيعي گسترش پيدا کرد. هر چند در گذر زمان بيشتر شيعيان به امامت امام رضا شهادت دادند و وقتي که امام ولايت عهدي را پذيرفت، آرامشي در دل هاي شيعيان نشست که قيام قائم با اين پذيرش امام سرعت مي يابد وچه بسا قائم خود اوست. اين برداشت با روايات قبلي- که انجام قيام را پس از شک وترديدها در دوران غيبت پيش بيني کرده بود - سازگاري داشت؛ چه اين که شيعه از آن حالت ترديدهاي پس از شهادت امام هفتم خارج شده بود ودر نزديکي حکومت عباسي به امام وپذيرش ولايت عهدي را زمينه ساز قيام و حکومت قائم ارزيابي مي کرد.اين مطلب را از فضاي حاکم برروايت غيبت از امام هشتم مي توان برداشت کرد؛ چنان که «ايوب بن نوح»(78) و «ريان بن صلت»(79) اميدوار بود که صاحب الامر امام رضا (ع) باشد. اشعار دعبل خزاعي (شعر معروف به «مدارس آيات») نزد امام رضا(ع) گوياي آن است که شيعيان، بي ترديد، منتظر خروج نزديک امام عدل گستر بوده اند که البته امام در همان مجلس نيز سخن از حتميت غيبت برزبان مي راند.(80) به هر روي ، درعصر امام رضا(ع) بسياري از مطالب مربوط به امام قائم درميان شيعه گسترش يافته بود وتقريباً جامعه خواص شيعه با راهنمايي هاي امام هشتم با بسياري از زواياي ناپيداي مسأله قيام آشنا شدند. بررسي سندي   روايت هاي مربوط به غيبت را اين افراد از امام رضا روايت کرده اند: أحمد بن زکريا،(81) أيوب بن نوح،(82) حسن بن علي بن فضال، (83) حسن بن محبوب، (84) حسين بن خالد، (85) دعبل بن علي الخزاعي، (86) ريان بن الصلت، (87) محمد بن أبي يعقوب البلخي.(88) بيشتر اسناد روايات رضوي دراين موضوع قابل اعتماد بوده واز جهت رجالي صحيح يا موثق شمرده مي شوند وبراي ارزياب اطمينان به صدور حاصل مي گردد. نکاتي درباره ي روايات امام رضا(ع)   1. تصريح وتعيين فرد قائم دربعضي از روايات رضوي مشهود است.عباراتي همچون «الرابع من ولدي(89)» و «الامام بعدي محمد ابني، وبعد محمد ابنه علي، وبعد علي ابنه الحسن ، وبعد الحسن ابنه الحجة القائم المنتظر في غيبته».(90) 2. دربيشتر اين روايات نگراني شديد امام از سختي هاي شيعه در دوران غيبت به وضوع روشن است. 3. به نظر مي رسد که مسأله قائم براي شيعه از حالت کاملاً سرّي پيشين خارج شده وزمان آن رسيده که جامعه شيعه با او و حوادث پيراموني آن آشنا شود، ولي همچنان نبايد مخالفان از اين جريانات آگاه گردند؛ چه اين که امام در طليعه سخنانش درباره ي قائم(عج) با حسين بن خالد به مسأله «ضروت تقيه تا زمان قيام» اشاره مي کنند.(91) 4. امام، جامعه ي شيعه را براي پيروي از امام کوچک، خردسال وعدم انکار امام آماده مي سازد.(92) 5. پاره اي از روايات مربوط به غيبت از امام کاظم(ع) وامامان پيشين توسط واقفيان پس از شهادت امام هفتم در اين دوره در ميان عموم شايع شد.آنچه مهم است اين است که پاره اي از روايات آنان ساختگي ويا تحريف شده است؛ به گونه اي که بيشتر آنها آشکارا غايب وقائم را امام کاظم معرفي کرده است.(93) مرحله ي چهارم .دوره ي آماده سازي (نيمه ي اول قرن سوم هجري)   غيبت در کلام ائمه ي متأخر(ع)   از امامان متأخر (يعني امام جواد، امام هادي وامام حسن عسکري(ع)) روايات ويژه اي درباره غيبت گزارش شده است. با مطالعه اين روايات به اين نکته رهنمون مي شويم که لسان وفضاي صدور آنها به کلي با روايات پيشين متفاوت است وهر چقدر به زمان غيبت نزديک مي شويم، عبارت ها متفاوت تر وتصريح ها آشکارتر است.همچنان برخي از شيعيان، مانند گذشته، اميدوارند که امام عصرشان، يعني امام جواد، قائم آل محمد(ص) باشد، حتي شخصيتي چون عبدالعظيم نيز از اين سرّ آگاه نيست.(94) اما در دوران امام هادي (ع) وامام عسکري(ع) کسي انتظار ندارد که اين دو بزرگوار قائم آل محمد باشند؛ چرا که: 1. آنان کاملاً تحت مراقبت حکومت بوده وشيعه قيام آنان را تصور نمي کرد؛ 2. امام هادي (ع) بارها از امامت فرزندش امام حسن (ع) سخن گفته بود وشيعه درزمان حيات ايشان مي دانستند امام بعدي کيست. درجريان وفات فرزند بزرگ امام - که اميد امامت به او بود - امام د رحضور عموم اعلام مي دارند که امام بعدي امام حسن است واين گونه معرفي در دوره هاي پيشين امامت سابقه نداشته است؛ 3. بيانات متعدد امام هادي مبين آن است که غيبتي در راه است وآن پس از امامت امام بعدي است؛ 4. امام هادي از فرصت ها استفاده نموده ودر برهه هاي مختلف از غيبت جانشينِ جانشينش سخن مي گفت. دوران امام هادي را بايد نقطه عطفي درتبيين مسأله ي غيبت دانست .گويا طلايي ترين فرصت براي آماده سازي مردم با قائم وحوادث بعدي، اين دوران است. به عنوان نمونه ، سه روايت ازچهار روايت امام جواد(ع) درباره غيبت را جناب عبدالعظيم حسني روايت کرده است.درهيچ کدام از آنها امام جواد براي ايشان، به صورت معين، امام قائم رامعرفي نکرده اند وتنها به توصيفات ومسأله ي غيبت پرداخته اند؛ حال آن که وقتي عبدالعظيم در اواخر عمر به خدمت امام هادي (ع) رسيده ودينش را عرضه مي دارد ويکايک امامان را تا امام هادي برمي شمرد، گويا از امامان بعدي ناآگاه است.امام دراين روايت، او را اين گونه راهنمايي مي کند: «ومن بعدي الحسن ابني، فکيف للناس بالخلف من بعده». وعبدالعظيم - که نمي داند چه حوادثي پس از جانشينِ جانشين امام در راه است - مي پرسد: «کيف ذاک يا مولاي؟» وپاسخ مي شنود که : «لانه لايري شخصه ولايحل ذکره باسمه حتي يخرج فيملاً الارض قسطاً وعدلاً کما ملئت جوراً وظلماً».(95) سؤالي که امام هادي بارها، پس از معرفي فرزندشان به عنوان جانشين امامت،(96) از شيعيان مي پرسند، اين است: «فکيف لکم بالخلف من بعد الخلف؟... لانکم لا ترون شخصه و لا يحل لکم ذکره باسمه».(97) اين عبارات را مي توان بارزترين معرفي و آماده سازي براي غيبت فرض کرد. امام، اين گونه مطالب و سؤالات را از عوام وخواص شيعه حتي درنامه نگاري ها مطرح مي کردند.متن چند نامه در دست است که درتمام آنها امام به کساني همچون علي بن مهزيار (98)، علي بن محمد بن زياد (99) وحتي در پاسخ به جماعت شيعه، مسائل مربوط به غيبت قريب الوقوع حجت آل محمد(ص) را گوشزد مي کردند.روايت زير را صدوق گزارش کرده است: علي بن عبدالغفار گويد چون ابوجعفر دوم درگذشت، شيعه به ابوالحسن صاحب العسکر(ع) نوشتند واز او از امر امامت پرسيدند. فرمود: تا زنده ام با من است وچون تقدير خداي - عز وجل - به من نازل شود، جانشين من براي شما آيد وچگونه خواهيد بود با خلف بعد از اين خلف.(100) در دوران امام هادي بخش قابل توجهي از جامعه شيعه به خوبي با مسأله ي غيبت آشنا شده بودند. وچه بسا سختگيري هاي حکومتي برامام حسن عسکري(ع) ، ناشي از همان هراس حاکمان از تولد قائم آل محمد بوده است.در دوران امام حسن عسکري، اگر پرسشي را کساني نظير احمد بن اسحاق ويا محمد بن عثمان درباره جانشيني امام حسن مطرح مي سازند، بدين جهت است که فرزندي را که پيش تر نويد ولادتش داده شده بود نمي ديدند. از اين رو، امام، فرزند برومندشان را به اين دو بزرگوار نشان مي دهند، ولي آنان بايد بدانند که: «هذا أمر من أمر الله، و سر من سر الله، وغيب من غيب الله»(101) است وبدين ترتيب، احمد - که به دنبال علامتي برامامت وغيبت فرزند امام عسکري است- قلبش مطمئن مي گردد.(102) در دوران امام عسکري شيعيان فهيم خود به اين نتيجه رسيده بودند که امام نبايد درمرآي ومنظر عموم باشد؛ چه اين که ائمه ي متأخر همگي درسنين جواني به شهادت رسيده اندو از سوي ديگر، شيعه آموخته که مي تواند بدون حضور ظاهري امام آموزه هاي ديني اش را از وکيلان و عالمان ديني بياموزد. پس اگر مدتي امام در نقطه اي ديگر حضور داشته باشد، به گونه اي که دست اجانب بدو نرسد، مايه ي خرسندي شيعه خواهد شد. در روايات امام عسکري به دونکته اشاره شده است: نکته ي اول. حيرت وترديدها درميان شيعه:«إن له غيبة يحار فيها الجاهلون، ويهلک فيها المبطلون ، و يکذب فيها الوقاتون»(103) و «إن لولدي غيبة يرتاب فيها الناس إلا من عصمه الله عز وجل».(104) نکته ي دوم. اشاره به طولاني بودن غيبت :«طول الغيبة»، (105) «إن ابني هو القائم من بعدي وهو الذي يجري فيه سنن الانبياء(ع) بالتعمير والغيبة حتي تقسو القلوب لطول الامد».(106) راويان غيبت در دوره امامان متأخر   راويان روايات غيبت از امام جواد(ع) عبارت اند از: «عبدالعظيم بن عبدالله الحسني، (107) صقر ابن أبي دلف(108)» واز امام هادي (ع) «ابوهاشم داود بن قاسم جعفري، (109) بنان بن حمدويه،(110) داود بن قاسم، (111) عبدالعظيم بن عبدالله الحسني، (112) علي بن عبدالغفار، (113) علي بن محمد بن زياد(114) وعلي بن مهزيار(115)» ونيز راويان از امام عسکري (ع) «أحمد ابن إسحاق بن سعد اشعري، (116) حسن بن محمد بن صالح بزاز، (117) محمد بن عثمان العمري(118) وموسي بن جعفر بن وهب البغدادي(119)» هستند. نتايج روايات پيشگويي اهل بيت(ع)   پس از بررسي روايات اهل بيت درپيشگويي غيبت اين نتايج به دست آمد: الف: درسده ي اول هجري   بيان مسأله ي غيبت به صورت اجمالي، اشارات کلي وبسيار سري بوده است.اگر درمحفلي هم گفته شده، اعضاي آن ازخواص ومعتمدان اهل بيت بوده اند. طبيعي است که از بيانات رمز گونه واشاره اي ، تصوري درست ويا تصديقي منطقي براي مخاطبان حاصل نمي شود .بيان اجمالي درسده ي اول، تنها به جهت آشنايي وايجاد خراش هاي ذهني در اذهان بزرگان شيعه بوده است. ب .در نيمه ي اول سده ي دوم   با توجه به حوادث سياسي، ناآرامي ها و...، انتظار قيام قائم آل محمد درميان شيعيان شکل گرفت. صادقين (ع) از فرصت پيش آمده براي معرفي قائم خوب استفاده کردند.در لابه لاي معرفي مهدي، به پيش آمدهاي قبل وبعد از قيام نيز پرداخته شد، که از آن جمله مسأله ي غيبت و زواياي ناپيداي آن است. اگر چه روايات متعدد اين دوامام نشان از شيوع مسأله غيبت دارد، اما همچنان به عنوان يک سر درون گروهي است که نبايد فاش شود. از شيوه ي تعامل راويان اين دوره مي توان دريافت که نگاه آنان از يک تصور اجمالي از غيبت فراتر رفته است، ولي هنوز تا در تفصيلي آن فاصله دارند. ج. در نيمه ي دوم قرن سوم   با زنداني شدن امام کاظم و دور از دسترس بودن ايشان، مي رفت که شيعه، به تدريج، با غيبت آشنا شود ونه تنها دانشمندان بزرگ عصر امام کاظم وامام رضا از مسأله ي غيبت آگاه بودند، بلکه بخش هايي از عموم شيعيان نيز با مسأله ي ضرورت غيبت قائم آشنا شده بودند.از گزارش ها چنين بر مي آيد که امام رضا حتي در جلسات عمومي در خراسان - که حتماً جاسوسان حکومتي هم حاضر بوده اند- از مهدي، قيام و غيبت ايشان سخن به ميان آورده اند. با توجه به ادعاي باطل واقفيان، دراين دوران، غيبت امام کاظم، زمينه ي خوبي براي نشر روايات صحيح غيبت توسط انديشمندان اماميه پيش آمد. د. در دوران ائمه متأخر (ع) (نيمه ي اول سده ي سوم هجري)   بخش قابل توجهي از جامعه شيعه به خوبي با مسأله ي غيبت آشنا شده بودند. روايات اين دوران شيعه را براي غيبت آماده مي کند و«غيبت » را بسيار «قريب الوقوع» معرفي مي کند. بيانات متعدد امام هادي کاملاً مبين آن است که غيبتي در راه است وآن پس از امامت امام بعدي است، و آن حضرت دربرهه هاي مختلف از غيبت جانشينِ جانشينش سخن مي گفت. در دوران امام عسکري شعيان فهيم خود به اين نتيجه رسيده بودند که امام نبايد در مرآ ومنظر عموم باشد؛ چه اين که ائمه ي متأخر، همگي، در سنين جواني به شهادت رسيده اند واز سوي ديگر، شيعه آموخته که مي تواند بدون حضور ظاهري امام آموزه هاي ديني اش را از وکيلان وعالمان ديني بياموزد. بنابراين، با توجه به آماده سازي ائمه، پس از شهادت امام حسن عسکري(ع) و وقوع غيبت، جامعه شيعه، بدون هيچ تزلزل جدي وانشعابات متعدد ، به خوبي غيبت را پذيرفت. چند انشعاب پيش آمده در اين دوران، طرفداراني اندک به خود ديده وعمري کوتاه داشته اند.اکثريت جامعه شيعي مسأله ي غيبت را پذيرفتند ودر انتظار پايان دوره ي غيبت وظهور منجي گرديدند.به اميد روزي که آن وجود نازنين از پس پرده رخ بنماياند. پي‌نوشت‌ها:   * مدرس دانشکده ي علوم حديث. 1- الغيبة(نعماني)، ص 171، ح3. 2- همان، ص 164، ح 5 و ص 172 و ح 7؛ دلائل الامامة، ص 535 ، ح 520؛ کمال الدين ، ص 325 ، ح 3 وص ص 329، ح 11؛ الغيبة (طوسي)، ص 158، ح 115و ص 162، ح 121 و ص 163، ح 125و ص 424، ح 408؛ مختصر بصائر الدرجات، ص 195. 3- کمال الدين، ص 326، ح 5؛ الغيبة (نعماني)ف ص 154، ح 12؛ دلائل الامامة، ص 455، ح 435. 4- الکافي، ج1، ص 341، ح 22 و ح 23 وص 324، ح 1 و ص 330 ، ح 14؛ الغيبة (طوسي)، ص 159، ح 116؛ الغيبة(نعماني)، ص 149، ح 6، و ص 150 ، ح 7. 5- کمال الدين ، ص 330، ح 15. 6- الغيبة(نعماني)، ص 176، ح 18و ح 19 و ص 177، ح 20؛ کمال الدين، ص 481، ح 8 وح 9. 7- الغيبة (نعماني)، ص 176، ح 19. 8- کمال الدين ، ص 327، ص 7؛ الغيبة(نعماني)، ص 173، ح 8؛ کشف الغمة في معرفة الائمة، ج3، ص 329. 9- الکافي، ج1، ص 338، ح 8. 10- الغيبة (نعماني)، ص 177، ح 20. 11- الغيبة (نعماني)، ص 171، ح 3؛ الغيبة (طوسي)، ص 162، ح 121. 12- کمال الدين ، ص 330، ح 14. 13- «تکون له حيرة وغيبة يضل فيها أقوام، و يهتدي فيها أقوام».(همان، ص 330، ح 14). 14- «إن اللغلام غيبة قبل أن يقوم». (الغيبة (نعماني)، ص 177، ح 20). 15- «إن للقائم غيبتين يقال له في إحديهما: هلک ولا يدري في أي واد سلک».(الغيبة (نعماني)، ص 173، ح 8). 16-«إمام يخنس سنة ستين ومائتين، ثم يظهر کالشهاب يتوقد في اليلة الظلماء».(الکافي، ج1، ص 341، ح 22 وح 23) علامه مجلسي مي نوسد دراين سال امام عسکري وفات يافت وامامت قائم وغيبت آغاز شد.گفتني است اسناد اين دو روايت الکافي درميان روايات ديگر امام باقر ضعيف ترين اسناد است. گذشته از اين، بيان سال غيبت با روايات مشابه سازگار نيست. 17- «قلت: ولم قال: يخاف- وأوما بيده إلي بطنه - قال زرارة: يعني القتل.(کمال الدين، ص 481، ح 9) 18- الکافي، ج1، ص 341، ح 22. 19- کمال الدين، ص 326، ح 5. 20- همان، ص 330، ح 14. 21- الغيبة (نعماني)، ص 164، ح 5. 22- الغيبة (طوسي)، ص 163 ، ح 125. 23- کمال الدين، ص 481، ح 9. 24- ر.ک :اختيار معرفة الرجال ، ج1، ص 375، ش 260. 25- ر.ک :الکافي، ج1، ص 231، ح 3. 26- مانند: لابد للغلام من غيبة.الکافي، ج1، ص 342، ح 29ويا: لابد لصاحب هذا الامر من غيبة ولابد له في غيبته من عزلة. (همان، ج1، ص 340، ح 16) 27- همان، ج1، ص 340، ح 16؛ الغيبة (طوسي)، ص 160، ح 118؛ کمال الدين وتمام النعمة، ص 345، ح 31 و ص 358، ح 55. 28- الکافي، ج1، ص 340، ح 19. 29- الغيبة (نعماني)، ص 172، ح 6؛ الغيبة (طوسي)، ص 423، ح 407. 30- الغيبة (نعماني)، ص 155، ح 14؛ الغيبة( طوسي)، ص 423، ح 406. 31- کمال الدين ، ص 33 و ص 342 ، ح 23. 32- الکافي، ج1، ص 338، ح 9 و ص 339، ح 12و ص 340، ح 18 و ص 342،ح 29 ؛ کمال الدين ، ص 342، ح 24 و ص 346، ح 33و ص 440، ح 7 و ص 351، ح 49. 33- کمال الدين، ص 136، ح 6. 34- همان، ص 480، ح 6؛ الغيبة (طوسي)، ص 167 ، ح 129. 35- کمال الدين، ص 333، ح 1و ص 341، ح 22 و ص 411 ، ح 5. 36- الغيبة (طوسي)، ص 163 ، ح 123. 37- کمال الدين، ص 347، ح 36. 38- همان، ص 338، ص 12 و ص 410، ح 4. 39- همان، ص 481، ح 11؛ الصراط المستقيم، ج2، ص 237. 40- کمال الدين ، ص 340، ح 18و ص 152، ح 14؛ الغيبة (نعماني)، ص 159 ، ح 4. 41- الکافي، ج1، ص 337، ح 6 و ص 339، ح 12؛ کمال الدين، ص 346، ح 33 و ص 440، ح 7 و ص 351 ، ح 49. 42- الغيبة (نعماني)، ص 189، ح 44. 43- الکافي، ج1، ص 338، ح 10؛ الغيبة (نعماني)، ص 158، ح 1. 44- إثبات الوصية، ص 225. 45- الکافي، ج1، ص 333، ح 1 و ص 338، ح 11 و ص 340 ، ح 20؛ الغيبة (نعماني)، ص 171، ح 5؛ الغيبة (طوسي)، ص 61، ح 60 و ص 161 ، ح 120؛ کمال الدين، ص 337، ح 10 و ص 339 ، ح 16. 46- دلائل الامامة، ص 535، ح 519. 47- کمال الدين، ص 340، ح 20 وص 17. 48- الکافي، ج1، ص 335، ح 1؛ الغيبة (نعماني)، ص 169 ، ح 11. 49- الکافي ، ج1، ص 340، ح 18. 50- دربعضي از موارد زراره شنيده خود را به امام باقر(ع) نسبت مي دهد (الغيبة (نعماني)، ص 176، ح 19و ص 177، ح 20؛ کمال الدين، ص 481 ، ح 9) ودربعضي موارد به امام صادق(ع) (الکافي ، ج1، ص 337، ح 5 و ص 338 ، ح 9؛ کمال الدين ، ص 342، ح 24). 51- ر.ک :الکافي، ج1، ص 336، ح 3 و ص 338، ح 11 وص 340، ح 16؛ الغيبة (نعماني)، ص 151، ح 9 و ص 188 ، ح 41؛ کمال الدين ، ص 347، ح 35و ص 342، ح 23 و ص 481 ، ح 11؛ الغيبة (طوسي)، ص 337، ح 285؛ بحار الأنوار، ج42، ص 79، ح 8و ج51، ص 145. 52- الغيبة (طوسي)، ص 161، ح120. 53- الکافي، ج1، ص 339، ح 12 وص 340، ح 19 وح 20. 54- همان، ج 1، ص 333، ح 1 و ص 337،ح 6. 55- کمال الدين، ص 345، ح 31، و ص 347، ح 36. 56- ر.ک :همان، ص 136، ح 6 و ص 152، ح 14 و ص 340، ح 18 و ص 352، ح 50 و ص 480 ، ح 6؛ الغيبة (طوسي)، ص 167، ح 129. 57- الکافي، ج1، ص 336،ح 2 و ص 359، ح 1؛ الغيبة (نعماني)، ص 154، ح 11؛ کمال الدين ، ص 315، ح 2 و ص 287، ح 7؛ الغيبة (طوسي)، ص 166، ح 128. 58- الکافي، ج1، ص 338، ح 10. 59- الغيبة (طوسي)، ص 160، ح 118. 60- کمال الدين، ص 481، ح 11. 61- همان، ص 33 وص 342، ح 23. 62- الغيبة (طوسي)، ص 163، ح 123. نمونه هايي ديگر: الغيبة(نعماني)، ص 159، ح 4و ص 172، ح 6؛ کمال الدين، ص 347، ح 36. 63- الکافي، ج1، ص 338، ح 11. 64- مسعدة بن صدقه نيز روايتي از امام صادق نقل مي کند که گويا درخطابه اي جمعي امام سخن گفته اند چه اين که مي گويد: «قال في خطبة له».(اثبات الوصية، ص 225). 65- الغيبة (طوسي)، ص 164، ح 126. 66- کمال الدين، ص 359، ح 1 و ص 360، ح 3؛ الغيبة (طوسي)، 160، ح 117 و ص 166، ح 128و ص 337، ح 284؛ دلائل الامامة، ص 534، ح 516. 67- کمال الدين ، ص 368، ح 6. 68- همان، ص 361، ح 5. 69- همان، ص 360، ح 2. 70- همان، ص 361، ح 4. 71- سه نفر نخست را همگي به جلالت و بزرگي مي شناسند. نفر چهارم جناب عباس بن عامر هم بسيار موثق و محترم بوده است. و نجاشي اورا شيخ صدوق، ثقه وکثير الحديث خوانده است. (رجال النجاشي ، ص 281، ش 744). 72- داود بن کثيب نيز گرچه توسط نجاشي وابن غضايري تضعيف شده است، ولي ابن فضالف کشي، ابن قوويه، شيخ مفيد وشيخ طوسي او را ستوده اند. 73- کمال الدين، ص 360، ح 3. 74- همان، ص 368، ح 6. 75- همان، ص 361، ح 5. 76- همان، ص 360، ح 2. 77- همان، ص 360، ح 3؛ الغيبة (طوسي)، ص 160، ح 117. 78- ايوب بن نوح گويد: به امام رضا عرض کردم: اميدوارم صاحب الامر توباشي وخدا آن را بي شمشير به تو برگرداند، با شما بيعت شده است وبه نام شما سکه زده اند . (کمال الدين، ص 370، ح 1). 79- همان، ص 376، ح 7. 80- همان، ص 372، ح 6. 81- همان، ص 371، ح4. 82- همان، ص 370، ح 1. 83- همان، ص 480، ح 4. 84- عيون أخبار الرضا(ع) ج1، ص 9، ح 14. 85- کمال الدين، ص 371، ح 5. 86- همان، ص 372، ح 6. 87- همان، ص 376، ح 7 و ص 648، ح 2 و ص 370، ح 2. 88- الغيبة (نعماني)، ص 180، ح 27. 89- کمال الدين، ص 376، ح 7 و ص 371، ح 5. 90- همان، ص 372، ح 6. 91- همان، ص 371، ح 5. 92- الغيبة(نعماني)، ص 180، ح 27. 93- هفتاد روايت از واقفه را شيخ طوسي در الغيبة آورده است. (الغيبة ، ص 43). 94- کمال الدين، ص 377، ح 2. 95- کمال الدين ، ص 379، ح 1؛ التوحيد، ص 81، ح 37. 96- با عبارتي نظير: الخلف من بعدي ابني الحسن. 97- کمال الدين، ص 381، ح 5 و ص 648، ح 4. 98- همان، ص 380، ح 2. 99- همان، ص380، ح 3. 100- همان، ص 382، ح 8. 101-همان، ص 384، ح 1 102- يا أحمد بن إسحاق! مثله في هذه الامة مثل الخضر (ع) ومثله مثل ذي القرنين، والله ليغيبن غيبة لا ينجو فيها من الهلکة إلا من ثبته الله - عز وجل- علي القول بإمامته وفقه فيها للدعاء بتعجيل فرجه. فقال أحمد بن إسحاق: فقلت له: يا مولاي! فهل من علامة يطمئن إليها قلبي فنطق الغلام (ع) بلسان عربي فصيح ؟ فقال: أنا بقية الله في أرضه، والمنتقم من أعدائه، فلا تطلب أثراً بعد عين ، يا أحمد بن إسحاق. فقال أحمد بن إسحاق: فخرجت مسروراً فرحاً. 103- همان، ص 409، ح 9. 104- همان، ص 409، ح 8 105- همان، ص 384، ح 1. 106- همان، ص 524، ح 4. 107- همان، ص 377، ح 1 وح 2؛ الغيبة (نعماني)، 186، ح 37. 108- کمال الدين، ص 378، ح 3. 109- همان، ص 381، ح 5 و ص 648، ح 4. 110- الغيبة (طوسي)، ص 162، ح 122. 111- الکافي ، ج1، ص 328، ح 13 و ص 332،ح 1. 112- التوحيد، ص 81، ح 37. 113- کمال الدين، ص 382، ح 8. 114- همان، ص 380، ح3 115- همان،ص380، ح2. 116- همان، ص384،ح1و ص408، ح7. 117- همان، ص 524،ح4. 118- همان، ص409، ح9. 119-همان، ص409،ح8.   کتابنامه - إثبات الوصية للامام علي بن ابي طالب، علي بن حسين مسعودي، قم: مؤسسه ي انصاريان، 1417ق. - إختيار معرفه الرجال، محمد بن عمرکشي، تحقيق: حسن المصطفوي، مشهد: دانشکده الهيات ومعارف اسلامي، 1348ش. - الإختصاص ، محمد بن محمد بن نعمان، تحقيق: علي اکبر الغفاري، قم: جماعة المدرسين في الحوزة العلمية، 1416ق. - الإرشاد في معرفة حجج الله علي العباد، محمد بن محمد بن نعمان ، بيروت: دار المفيد، مؤسسة آل البيت، 1414ق. - الأمالي، محمد بن محمد بن نعمان، تحقيق: حسين الاستاد ولي، قم: جماعة المدرسين، 1412ق. - التوحيد، محمد بن علي ابن بابويه، تهران: مکتبة الصدوق، 1398ق. - الخصال، محمدبن علي ابن بابويه، تحقيق: علي اکبر الغفاري، قم: جماعة المدرسين في الحوزة العلمية، 1414ق. - الرجال، احمدبن حسين بن غضائري، تحقيق: محمد رضا الحسيني الجلالي، قم: دار الحديث، 1422ق. - الرجال ، حسن بن علي ابن داود حلي، تحقيق: محمد صادق آل بحرالعلوم، قم: منشورات الرضي. - الصراط المستقيم إلي مستحقي التقديم، علي بن محمد نباطي، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، تهران: المکتبة المرتضوية، 1384ق. - الغيبة ، محمد بن ابراهيم النعماني، تحقيق: علي اکبر غفاري، تهران: مکتبة الصدوق، بي تا. - الغيبة، محمد بن حسن طوسي، قم: مکتبة بصيري، 1385ق. - الکافي، محمد بن يعقوب کليني، تحقيق: علي اکبر غفاري، تهران: دارالکتب الاسلامية، پنجم، 1363ش. - بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، محمد باقر مجلسي، بيروت: دار احياء التراث العربي، 1412ق. - بصائر الدرجات (الکبري)، محمد بن حسن صفار، تحقيق: محسن کوچه باغي. - تحف العقول عن آل الرسول(ص)، حسن بن علي ابن شعبه، تحقيق: علي اکبر غفاري، تهران: کتابفروشي اسلاميه، 1354ش. - خصائص الأئمه(ع)، محمدبن حسين شريف رضي، تحقيق: محمد هادي الاميني، مشهد: مجمع البحوث الاسلامية، 1406ق. - دانشنامة اميرالمؤمنين(ع) ، محمّد محمدي ري شهري، تحقيق: عبدالهادي مسعودي و... قم: دار الحديث، 1381ش. - «درآمدي برغيبت نگاري»، مهدي غلامعلي، دو فصلنامه ي علمي- تخصصي حديث انديشه، شماره ي 3، سال دوم، بهار وتابستان 86. - دلائل الإمامة، محمد بن جرير طبري آملي، بيروت: مؤسسه ي الاعلمي، 1408ق. - رجال النجاشي ، احمد بن علي نجاشي، تحقيق: محمد جواد النائيني، بيروت: دار الاضواء، 1408ق. - شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار، نعمان بن محمد ابن حيون، تحقيق: محمد الحسيني الجلالي، قم: مؤسسة النشر الاسلامي ، 1409ق. - عيون أخبار الرضا(ع) ، محمد بن علي ابن بابويه، تهران: منشورات الاعلمي. - فضائل اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب(ع)، محمد بن احمد ابن شاذان، تحقيق: عبدالرحمن حويلد، بيروت: دار البلاغة ، 1407ق. - کشف الغمة في معرفة الأئمة، علي بن عيسي اربلي، تحقيق: هاشم الرسولي المحلاتي، بيروت: دار الکتاب الاسلامي، 1401ق. - کفاية الأثر في النص علي الأئمة الأثني عشر، علي بن محمد خزاز، تحقيق: عبداللطيف الحسيني الکوه کمري، قم: بيدار، 1401ق. - کمال الدين وتمام النعمة، محمد بن علي ابن بابويه، تحقيق: علي اکبر الغفاري ، قم: مؤسسة النشر الاسلامي ، 1390ق. -مختصر بصائر الدرجات، حسن بن سليمان حلي، قم: الرسول المصطفي(ص). -معجم رجال الحديث، ابوالقاسم خويي، قم: مرکز نشر الثقافه الاسلاميه، 1413ق. منبع:فصلنامه علوم حديث شماره 53 /ج  
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 333]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن