تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 11 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هرگاه نيت فاسد شود، بلا و گرفتارى پيش مى آيد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

کاشت پای مصنوعی

میز جلو مبلی

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1803278219




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

حلقه نقدي پيرامون حكومت ديني، انديشه ديني (2)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
حلقه نقدي پيرامون حكومت ديني، انديشه ديني (2)
حلقه نقدي پيرامون حكومت ديني، انديشه ديني (2)     گفتگو با آقايان حجج اسلام و المسلمین ارسطا و كعبي تمام اعمال انسان گذشته از این كه می‏تواند در این دنیا آثاری داشته باشد، در آخرت هم آثاری دارد و این مبتنی بر جهان‏بینی‏ای است كه در آن ما معتقد به وجود خدا هستیم. بر اساس این دیدگاه ، ما می‏توانیم هر كدام از مسائل اجتماعی و حكومت را تقسیم به حكومت دینی و غیر دینی بكنیم؛ یعنی حكومتی كه واقعیت وجود خدا و دستوراتی كه از ناحیه‏ی خداوند صادر می‏شود و تكالیفی كه انسان در رابطه با خداوند دارد و تكالیفی را كه در برابر هم نوعان خود در این دنیا دارد، مدّ نظر قرار داده است، پس متصف به یك حكومت دینی می‏شود و گاهی یك حكومت این نكات را مدّ نظر قرار نداده است پس متصف می‏شود به یك حكومت غیر دینی. در واقع كسی كه حكومت را به حكومت دموكراتیك و غیر دموكراتیك تقسیم می‏كند، او یك چیزی را پیش فرض در نظر گرفته است و آن را برای خود ثابت دانسته است و بدون این كه آن پیش فرض را مطرح كند، این تقسیم را انجام داده است و آن پیش فرض این است كه حاكمیت از آن مردم است و اصل این است كه مردم دارای نیروی حاكمیت هستند؛ حال باید صحبت كرد كه یك حكومت آیا منشأ حاكمیت را مردم می‏داند تا حكومت دموكراتیك باشد یا منشأ حاكمیت را مردم نمی‏داند تا حكومت غیر دموكراتیك باشد و این پیش فرض است كه او برای خود ثابت دانسته و این تقسیم را انجام داده است. بعد می‏گوید در پرتوِ این كه ما حكومتی را مبتنی بر حاكمیت مردمی بدانیم، ممكن است این حكومت صبغه‏ی دینی به خودش بگیرد و ممكن است نگیرد؛ در حالی كه این سخن یك طرفه به میدان رفتن و قضاوت كردن است. بعد از تقسیم، ما بیاییم در خود همان پیش فرض‏ها صحبت كنیم كه چرا ما حاكمیت را باید از آنِ مردم تلقی بكنیم بلكه اندیشه‏ی دیگری هم در حاكمیت وجود دارد و آن این كه حاكمیت از آنِ خداوند است. نكته‏ی دیگر این كه این تقسیم‏بندی به نظر بنده تقسیم‏بندی دقیقی نیست. اشكال فنی كه دارد این است كه حكومت دموكراتیك یعنی حكومتی كه بر مبنای دموكراسی باشد. حال باید دید كه تعریف خود دموكراسی چیست؟ در مورد دموكراسی دست كم سه بینش وجود دارد: لیبرالیستی، ماركسیستی و اسلامی. اگر ما دموكراسی را بر اساس بینش اسلامی تعریف بكنیم آن وقت تقسیم اولی (حتی بر اساس همین دیدگاهی كه این نویسنده ارایه داده) تقسیم حكومت دموكراسی دینی و غیر دینی خواهد بود. در كلام این نویسنده دموكراسی هنوز تعریف نشده است؛ به عبارت دیگر نویسنده كلمه‏ای را به كار برده كه آن كلمه محل تعریف‏های مختلف است و كسی كه از این كلمه (دموكراسی) استفاده می‏كند ابتدا باید مشخص بكند كه بر چه اساس به كار می‏برد تا بعد از آن تقسیم خودش را ارایه بدهد. بعضی‏ها معتقدند از حدیث معروف «لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِیرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ» استفاده می‏شود كه حاكمیت نیكان یا بدان مجاز است؛ منتها مشروط به این كه مردم انتخاب بكنند كه انتخاب آن‏ها مؤثر باشد و بر این مبنا می‏گویند حكومت، چیزی جز انتظام بخشیدن به امور جامعه نیست و این انتظام بخشیدن به امور جامعه همان‏طور كه می‏تواند كار خوبان باشد، می‏تواند كار بدان هم باشد؛ منتها تفاوت حكومت دینی و غیر دینی این است كه در حكومت دینی چون مردم مسلمان هستند، كسانی را انتخاب می‏كنند كه به خواسته‏های دینی آن‏ها احترام بگذارد. سؤالی كه مطرح می‏شود این است كه آیا از این حدیث چنین استفاده‏ای را می‏توان كرد؟ كعبی: همان طور كه مشخص است حدیث، اصل نیاز انسان به قانون و حكومت را بیان می‏كند، نه بیش‏تر. این حدیث بیان‏گر این است كه زندگی اجتماعی بدون قانون و اصل حكومت پیش نمی‏رود و این كه این مسئله را ربط بدهند كه وظیفه‏ی حكومت انتظام بخشی به زندگی انسان است و این كار هم از انسان نیك بر می‏آید و هم از انسان بد، این قضاوت ارزشی و یك نگاه ویژه‏ای است به حكومت و وظایف حكومت. ابتدا باید دید كه وظیفه یا نگاه فونكسیونالیستی به حكومت چیست؟ از این حدیث وظایف حكومت درنمی‏آید؛ چرا كه می‏فرماید بر مردم است كه برای خود امیر داشته باشند؛ چون زندگی اجتماعی بدون امیر و زمام‏داری پیش نمی‏رود. امّا وظیفه‏ی زمام‏دار همان طور كه آن نویسنده می‏گوید انتظام‏بخشی است یا فراتر از آن مثل مسائل اخلاقی و اجتماعی و فرهنگی. این‏ها در حدیث بیان نشده است. چگونه یك زمام‏دار بد می‏تواند عدالت اجتماعی را محقق بكند و این قضاوت ارزشی كه بگوییم ماهیت حكومت خوب و بد نمی‏شناسد و بعد استناد به حدیث كنیم چیز درستی نیست؛ نكته‏ی بعد این كه، وقتی شاهدِ حدیث و به قولی شأن نزول آن را در نظر بگیریم، می‏فهمیم كه این حدیث در رابطه با كسانی آمده است كه اصل پذیرش حاكم الهی را نفی می‏كردند كه بعد امام این حدیث را فرمودند؛ یعنی اگر عقل دایر مدار باشد بین پذیرش قانون و بی قانونی، قانون بَد از بی‏قانونی بهتر است. امّا این كه حاكم نداشته باشیم و هرج و مرج طلب باشیم و فرقی نیست بین حاكم بد و حاكم خوب، یك قضاوت ارزشی است كه از حدیث به طور مطلق و عموم فهمیده نمی‏شود. جناب آقای ارسطا نظر خودتان را در این رابطه بیان فرمایید. ارسطا: همان طور كه جناب آقای كعبی فرمودند شأن نزول حدیث نشان دهنده‏ی این است كه در بیان مقام این مطلب نیست. بنده عرض كنم كه قبل از این كه نوبت به شأن نزول برسد، ما می‏توانیم ادله‏ی دیگری ارایه بدهیم كه این گونه استناد به حدیث كاملاً نارواست. نكته‏ی اول این است كه باید دنباله‏ی حدیث را نگاه كرد. حضرت امیر وقتی می‏فرماید: «لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِیرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ» دنباله‏اش این نكته را بیان می‏كند كه حكومت برّ و شخص نیكوكار مشخص است كه حكومت خوبی است امّا چرا حكومت فاجر را مطرح می‏كند؟ حضرت می‏فرماید حكومت فاجر، بر بی‏حكومتی ترجیح دارد؛ به دلیل این كه در سایه‏ی حكومت فاجر، لا اقل افراد مؤمن هم به واسطه‏ی برقراری نظم، به اندكی از حقوق خود برسند؛ در حالی كه در یك كشور بی‏حكومت چون هرج و مرج وجود دارد، هیچ كس نمی‏تواند حتّی پاره‏ای از حقوق خودش را استیفا بكند؛ بلكه به دلیل هرج و مرج، هر كس كه زورمندتر باشد بر دیگران تسلط پیدا می‏كند و بالای هر دستی دست دیگری قرار می‏گیرد؛ در نتیجه تمام افراد جامعه متضرر خواهند شد. نكته‏ی دوّم این است كه این كلام از حضرت امیر صادر شده است. امیرالمؤمنین كسی بود كه از حكومت خودش كه حق هم بود و در روایات زیادی به آن اشاره شده، وقتی كه دید اصل اسلام در خطر است صرف نظر كرد. بعد از پیامبر صبر كرد تا بتواند حكومت حقانی خودش را استقرار ببخشد. اگر واقعاً ملاك این بود كه هر كسی - هر چند فاجر - می‏تواند در رأس قدرت قرار بگیرد، چه دلیلی داشت كه حضرت برای این كار مبارزه بكند؟ در حالی حضرت دنبال مبارزه رفت و تا زمانی كه برای حضرت احراز نشده بود كه اصل اسلام به خطر می‏افتد از این كار دست نكشید؛ لذا بعد از این كه حضرت بعد از سه خلیفه روی كار آمد، در خطبه‏ی معروف شقشقیه، باز به حقانی بودن حكومتش كه فقط خودش سزاوار آن بود اشاره می‏كند. كه می‏فرماید «چه زمان در صلاحیت من برای حكومت شك و تردید به وجود آمد كه مرا با بعضی دیگر مقایسه كردند در همان شخص اول كه به حكومت رسید من افضل بودم به مراتب». باز همین امیرالمؤمنین به خاطر این كه هیچ گاه حكومت شخص فاجر را نمی‏پذیرفت، در مقابل معاویه ایستاد و آن جنگ طولانی مدت صفین بین آن دو پیش آمد. اگر حضرت حكومت فاجر را می‏پذیرفت چرا با معاویه كه مردم شام از وقتی چشم باز كردند او را دیدند و قبول كردند جنگ كرد؛ بنا بر این اگر این استنباط درست باشد، می‏بایست حضرت در مقابل حكومت معاویه صبر می‏كرد؛ چرا كه مردم شام هم معاویه را پذیرفته بودند؛ حتّی به حضرت پیش‏نهاد شد كه در مقابل معاویه با نرمش برخورد كند تا بعداً كه به قدرت رسید او را از قدرت بر كنار كند؛ ولی حضرت قبول نكرد و گفت: من حاضر نیستم كه در حكومت من حتّی برای یك روز شخص ظالمی بر مردم حكومت داشته باشد. دعوی مظلومیت امیرالمؤمنین هم نشان دهنده‏ی این است كه حقی را از خودش ضایع شده می‏دیده. كعبی: ایشان حتّی از وسیله‏ی باطل هم استفاده نكرده كه دفع افسد به فاسد كنند. سؤال بعد از جناب آقای كعبی، این است كه بعضی از نویسندگان گفته‏اند: از آن‏جا بین یین شخص و واقعیت راهی نیست (كه بر مبنای نسبی‏گرایی این مسئله را مطرح كردند) بعد می‏گویند نمی‏توان یقین فقها را حاكی از واقعیت‏ها دانست؛ بنا بر این مطلب، قائل شده‏اند كه حكومت باید مبتنی بر رأی مردم باشد.... تا آخر سؤال و جواب حذف شده است. حدیثی است كه می‏فرماید: «اذا رأیت العلماء علی باب الأمراء فبئس الامراء فبئس العلماء و اذا رأیت الأمراء علی باب العلما فنعم العلماء و نعم الامراء» از این حدیث بعضی از نویسندگان استفاده كردند كه رابطه‏ی عالمان دینی با حكّام دینی باید یك رابطه‏ی منفی باشد. نظر حضرت عالی در این مورد چیست؟ كعبی: در این روایت باید دید كه منظور چه عالمانی و چه امیرانی است؟ نویسنده در مورد این روایت عالمان را اعم گرفته است و شامل روشن‏فكران هم دانسته است (جدای از این كه روایت از لحاظ سند قابل خدشه است). منبع:andisheqom.com ارسالي از طرف کاربر محترم : omidayandh ادامه دارد... /ج  
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 475]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن