تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 15 دی 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):زبان مؤمن در پس دل اوست، هرگاه بخواهد سخن بگويد درباره آن مى انديشد و سپس آن را...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای اداری

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1850409179




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

تا گفتم خانواده شهيد است، بلند شدند


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
 تا گفتم خانواده شهيد است، بلند شدند
تا گفتم خانواده شهيد است، بلند شدند     آن مرد که رفت و دل‎ها در گروي جذبه الهي‎اش ماند، نه با سخن که در رفتار و کردارش، چنان کرده بود که حضرت حق، نوري آن‎چنان پر جذبه به او بخشيده بود. جامعيت رفتار وي، در آگاهان به سيره بزرگان دين، تلقي پيروي مو به موي او از راه آنان را ايجاد مي‎کند. با هم، اندکي از جرعه خاطراتش بنوشيم. شما به راه خودتان برويد   يادم مي‎آيد هنگام رفتن به حرم، در اواسط راه و در کوچه به امام برخورد کرديم و چون دوست داشتيم که همراه ايشان باشيم، پشت سر ايشان به طرف حرم مطهر حرکت کرديم. امام وقتي متوجه حضور ما شدند، ايستاده و فرمودند: «آقايان فرمايشي دارند؟» گفتيم: «نه! عرضي نداريم. فقط دوست داريم که همراه شما باشيم و از اين کار لذت مي‎بريم». فرمودند: «شکرالله سعيکم. من از اين کار شما تشکر مي‎کنم. شما آقا هستيد، طلبه هستيد، محترم هستيد. من دوست ندارم که شخصيت شما با دنبال من حرکت کردن کوچک شود. شما به راه خودتان برويد و من هم به راه خودم مي‎روم». اين طور زيارت شايسته نيست   يک وقت بعضي از طلاب و اهل علم ايراني از راه آبادان به طور غيرقانوني و بدون اخذ ويزا وارد عراق مي‎شدند و از اين رو بعضاً در مرز گرفتار مأمورين عراقي شده و روانه زندان مي‎شدند و چه بسا مورد اهانت قرار مي‎گرفتند و سپس با وساطت و توصيه آقايان علما نجات پيدا مي‎کردند و به زيارت کربلا و نجف مي‎رفتند. يک شب که در نجف در محضر امام بودم، معظم له در همين رابطه اظهار نگراني کردند و فرمودند: «زيارت امام حسين(ع) به هيچ وجه شايسته نيست که با اين ذلت و خواري توأم باشد». اسلام را بشناسيد   مقاله جالبي در يکي از روزنامه‎هاي غيرمذهبي ترکيه خواندم که نويسنده آن مثل اکثر نويسندگان روزنامه‎هاي ترکيه، قبل از پيروزي انقلاب ايران هرچه توانسته بود در حق امام ياوه و مهمل گفته بود و بعد به ديدار ايشان رفته بود. جريان اين ديدار بسيار جالب توجه بود. اين نويسنده مي‎گفت که با فهرست مفصلي از سؤالات ابلهانه‎اي نظير وضع اقليت‎هاي مذهبي چه خواهد شد؟ با زنان چه کار خواهند کرد؟ آيا شما مي‎خواهيد کارخانه‎ها را از بين ببريد؟ و مهملاتي از اين قبيل به ديدن امام خميني رفته و به محض رسيدن به حضور ايشان آنچنان منفعل و شرمسار و دست پاچه شده که ترجيح داده به جاي طرح آن سؤالات ياوه، سکوت کند و هيچ نگويد! تنها چيزي که اين روزنامه نگار توانسته بود از امام خميني بخواهد اين بوده که وي را در زندگي خصوصي‎اش کمي نصيحت و ارشاد نمايند و امام نيز به وي توصيه کرده بودند که اسلام را بشناسد و آيين‎هاي عبادي آن را به جاي آورد. تا گفتم خانواده شهيد است، بلند شدند   در اوقاتي که امام به اندروني تشريف مي‎آوردند، بعضي از خانواده‎هاي معظم شهدا يا مجروحين به دفتر مراجعه مي‎کردند و تمنايي داشتند يا چيزي را مي‎آوردند که امام تبرک بفرمايند يا استخاره مي‎خواستند. به ياد دارم هر وقت، چه شب و چه روز که به در اتاق ايشان مي‎رفتم و در مي‎زدم امام مي‎گفتند: «بسم الله!» تا مي گفتم خانواده شهيد يا مجروحي است که التماس دعا يا تبرکي دارد، بلافاصله بلند مي‎شدند و آن خواسته را انجام مي‎دادند. يک بار به امام عرض کردم خجالت مي‎کشم که اين همه مزاحم مي‎شوم. فرمودند: «تو چرا خجالت بکشي؟ من آماده‎ام براي اين کارها! کار ديگري که از من بر نمي‎آيد!» از سحرخيزي من بوده است   امام تقيد خاصي به نماز شب داشتند. مرحوم حاج آقا مصطفي نقل مي‎کردند که امام فرموده است اگر به مطالبي رسيده‎ام از سحرخيزي من بوده است. من خودم شنيدم که ايشان به بعضي از شاگردان‎شان از جمله آقا شيخ مجتبي تهراني مي‎فرموده سحرخيزي را از دست ندهيد! روش ساليان دراز امام اين بود که يک ساعت يا بيشتر مانده به اذان صبح بيدار مي‎شدند؛ سماور را روشن نموده چاي درست مي‎کردند و تا طلوع آفتاب مشغول عبادت مي‎شدند. پس از طلوع آفتاب قدري مي‎خوابيدند و بعد صبحانه مي‎خوردند. من از همه نزديکان امام متفقاً شنيده‎ام که هيچ وقت به ياد ندارند که نماز شب امام ترک شده باشد. سادگي امام مرا مجذوب خود کرد   بيشتر از هر چيز، زندگي ساده امام مرا مجذوب خود کرد. امام در پاريس، در يک خانه کوچک زندگي مي‎کرد که دو اتاق بيشتر نداشت که يکي از آن‎ها، اتاق خواب و ديگري اتاق کار و ملاقات‎هاي ايشان بود. در زندگي ايشان فرش‎ها و اشياء گران‎بهايي ديده نمي‎شد! غذاي ايشان هم بسيار ساده يعني مقداري شير و برنج بود. خيمه‎اي هم که در آن نماز مي‎خواندند، بسيار ساده بود. گويي با دوستان قديمي‎شان صحبت مي‎کنند   يکي از شب‎ها در حرم مطهر اميرالمؤمنين(ع) جماعتي از دانشجويان مسلمان اروپا براي ديدار با امام آمده بودند که ظاهر آن‎ها در محيط ما ناپسند بود؛ چه از نظر قيافه و لباس و چه از نظر طرز برخورد و صحبت. ليکن ما شاهد بوديم که امام به گونه‎اي با آن‎ها برخورد کردند که گويي با دوستان قديمي‎شان نشسته‎اند و مشغول صحبت مي‎باشند. آن‎ها آنچنان مجذوب امام بودند که پس از چند دقيقه صحبت با يک دنيا نيرو و ايمان و اميد از کنار ايشان برخاستند. فرقي بين اين‎ها نيست   يک روز پسر يکي از وزرا شهيد شده بود. به امام عرض کردند که آقا براي شهادت ايشان يک پيام بدهيد. امام فرمودند: به خاطر اينکه وزير است، مي‎گوييد پيام بدهم؟! شما فکر مي‎کنيد تنها پسر ايشان شهيد شده است؟ تمام اين شهدا فرزندان من هستند و من اگر بخواهم پيام بدهم بايد براي همه آنان پيام بدهم و براي من فرقي بين اين‎ها نيست. فارسي نمي‎دانستند، اما پاي صحبت امام مي‎نشستند   يک بار وقتي متوجه شديم که تعدادي از دانشجويان فرانسوي، هر شب پاي سخنراني امام مي‎آيند، توسط يکي از برادراني که به زبان فرانسوي مسلط بود از آن‎ها سؤال کرديم: آيا شما فارسي مي‎دانيد و از صحبت‎هاي امام چيزي مي‎فهميد؟ در جواب گفتند: ما فارسي بلد نيستيم و به هيچ وجه هم متوجه گفته‎هاي امام نمي‎شويم! سؤال کرديم: پس چرا هر شب پاي صحبت ايشان مي‎آييد؟ آن‎ها گفتند: ما وقتي که اينجا مي‎آييم و ايشان صحبت مي‎کنند، حالتي روحاني در خودمان احساس مي‎کنيم. حساسيت بر روابط نامحرمان   خانم فهيمه مصطفوي نقل مي‎کند که امام درباره نامحرم خيلي سخت‎گير بودند. زماني که پسرهاي من و حاج احمد آقا پانزده - شانزده ساله بودند و ما براي ناهار به منزل آقا دعوت مي‎شديم. پسرها حق آمدن نداشتند يا اگر مي‎آمدند ما در منزل خانم مي‎نشستيم و سفره مي‎انداختيم و آنان در خانه احمدآقا، تا دختر و پسرهاي فاميل با هم غذا نخورند. مراعات مصرف، حتي در دستمال کاغذي   يک بار خدمت امام بودم. از من خواستند پاکت داروي‎شان را بدهم که داخل آن دارويي بود که بايد به پاي‎شان مي‎ماليدند. شايد کسي باور نکند، اما امام بعد از مصرف دارو، يک دستمال کاغذي را به چهار قسمت تقسيم کردند و با يکي از آن قسمت‎ها چربي روي پاي‎شان را پاک کرده و بقيه را توي پاکت گذاشتند تا براي دفعات بعد استفاده کنند. به امام گفتم: اگر برنامه زندگي اين گونه است، پس همه ما جهنمي هستيم. چون ما اين طور رعايت‎ها را درباره دستمال کاغذي نمي‎کنيم. امام فرمودند: شما اين طور نباشيد، اما بايد رعايت کنيد! نظم براي همه چيز   نظم امام در پاريس به گونه‎اي بود که مي‎دانستم سر ساعت يازده صبح، ايشان چاي يا ميوه ميل مي‎کنند که اگر نيم ساعت زودتر يا ديرتر مي‎برديم، ميل نمي‎کردند و حتي ساعات وضو گرفتن ايشان معلوم بود. من آن‎ها را مي‎دانستم. منبع: نشريه امتداد- ش 48 /ن  
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 344]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن