تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 28 شهریور 1403    احادیث و روایات:  انبر مناسب دستگاه تسمه کش اگر نگاهی به یک یخچال یا اجاق گازی که در کارتن است بیندازید، تسمه هایی د...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816445180




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

مبادي يوناني اخلاقي مسلمانان (5 )


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
مبادي يوناني اخلاقي مسلمانان (5 )
مبادي يوناني اخلاقي مسلمانان (5 ) نويسنده:حجت الاسلام و المسلمين محمد نصر اصفهاني اخلاق ناصري ، خواجه نصيرالدين طوسي مهمترين کتاب اخلاقي خواجه نصير طوسي اخلاق ناصري است . وي چنانچه در مقدمه ي کتاب متذکر شده است ، با واسطه ي تهذيب الاخلاق ابن مسکويه اين کتاب را تنظيم نموده است .طبيعي است که او از اين طريق اخلاق خود را بر مباني فلسفه ي يوناني افلاطون و ارسطو بنا کرده است . 1 ـ خواجه موضوع علم اخلاق را نفس انساني ازآن جهت که از او افعالي ارادي که جميل و محمود يا قبيح و مذموم صادر تواند شد دانسته است .ايشان اکثر مبادي اين علم را مربوط به علوم طبيعي مي داند . (1) 2 ـ نفس را که جوهربسيط دارد،داراي دو شان ادراک معقولات و تدبير و تصرف در بدن مي داند . (2) او بر همين اساس دو فضيلت و سعادت براي انسان قابل فرض مي داند ؛يکي کمال قوه ي نظري و ديگري کمال قوه ي عملي . (3) 3 ـ خواجه در فصل سوم کتاب به قواي نفس اشاره دارد . وي مي گويد : در علم نفس مقرر شده است که نفس انساني را سه قوت متباين است که به اعتبار آن قوت ها ، مصدر افعال و آثار مختلف مي شود ؛ به مشارکت ارادت .چون يکي از آن قوت ها بر ديگران غالب شود ديگران مغلوب يا مفقود شوند .يکي قوت ناطقه که آن را نفس ملکي خوانند و آن مبدا فکر و تمييز و شوق نظر در حقايق امور بود ؛ و دوم قوت غضبي که آن را نفس سبعي خوانند و آن مبدا غضب و دليري و اقدام بر احوال و شوق تسلط و ترفع و مزيد جاه بود ؛و سيم قوت شهواني که آن را نفس بهيمي خوانند و آن مبدا شهوت و طلب غذا و شوق التذاذ به مآکل و مشارب و مناکح بود . پس عدد فضايل نفس به حسب اعداد اين قوا تواند بود . او نفس را بر سه قسم نباتي و حيواني و انساني تقسيم کرده است . نفس نباتي دو کار دارد : الف ) تغذيه ، به کمک جاذبه ، ماسکه ، هاضمه و دافعه ب) توليد مثل ، به کمک غاذيه و مصوره .نفس حيواني نيز دو کار دارد : الف ) ادراک آلي با حواس باطني ، مثل حس مشترک ، خيال ، فکر ، وهم و ذکر و حواس پنجگانه .ب ) تحريک ارادي با جذب نفع ( شهوت ) و دفع ضرر (غضب ) نفس انساني ( قوه ي نطق ) دو شاخه دارد : عقل نظري :توجه به حقايق موجودات ؛ و عقل عملي :توجه به تصرف و تمييز بين مصالح و مفاسد . (4) 4 ـ خواجه با اشاره به کلام ارسطو خير را بر دو قسم مطلق و اضافي تقسيم کرده است . خير مطلق را غايت همه ي غايات مي داند و خير نسبي يا اضافي را به نسبت به مطلق و شخص رونده قابل سنجشمي داند . (5) 5 ـ به نظر خواجه هم فضيلت وسطي است و رذايل که به ازاي اوباشند به منزله ي اطراف ، مانند مرکز و دايره ... به ازاي هر فضيلتي رذيلت هاي نامتناهي است ؛ چه ، وسط محدود به اطراف نامحدود است و شرايط هر فضيلتي به حسب هر شخص مختلف مي شود . (6) وي اظهار مي کند : به ازي هر فضيلتي دو جنس رذيلت باشد که آن فضيلت وسط بود و آن دو رذيلت دو طرف . (7) ايشان سپس تقسيمات دوازده گانه اي براي حکمت ، شجاعت ، عفت و عدالت ذکر مي کند و آنگاه انواع هر يک را بر مي شمرد . تقسيم بندي فضايل اخلاقي و شاخه هاي حکمت و شجاعت ، عفت و عدالت خواجه نصير تقريباً عيناً اقتباس از کتاب تهذيب الاخلاق ابن مسکويه است . به همين جهت ذکر دوباره ي اين تقسيمات تکرار خواهد بود . (8) خواجه نصير در سر تا سر کتاب اخلاق ناصري ،با شرح مستوفا سعي در تطبيق اخلاق ارسطويي با شرع دارد . او در ادامه ي کتاب به مبحث عدالت به سبک ارسطويي مطالب را دنبال مي کند و سعي دارد عدالت اسلامي را نيز بر آن بيفزايد . خواجه در مساله ي معالجه ي امراض نفس و کسب فضايل و دفع رذايل از آيات و روايات بهره ي فراوان برده است . او سپس از تدبيرمنزل و سياست مدن سخن به ميان مي آورد . نکته ي عجيب از خواجه نصير اين است که در مبحث تربيت و تدبير منزل بخشي را در آداب شراب خوردن باز کرده است و مي گويد : بايد که سخن بر نديم قطع نکند ، و در همه ي احوال اقبال به مهتر اهل مجلس کند و استماع سخن او را باشد بي آنکه به ديگران بي التفاتي کند ...بايد که به هيچ حال چندان مقام نکند که مست گردد ... پس اگر ضعيف شراب بود ، اندک خورد يا ممزوج کند ... اگر حريفان مست شوند جهد کند تا از ميان ايشان بيرون رود ... (9) احياء العلوم ، ابوحامد محمد غزالي ديدگاه هاي اخلاقي ابو حامد غزالي را بايد در احياء العلوم جستجو نمود ، هر چند وي در مقاصد الافلاسفه نيز اشاراتي به قواي نفس و شيوه ي عملکرد آن دارد . غزالي سعي در نگاه استقلالي به اخلاق دارد و دوست ندارد تحت تاثير انديشه اي از متون ديني باشد ، ولي با اين حال در تهافت الفلاسفه ، نظريات ارسطو و افلاطون را به نحوي مورد تاييد قرار داده است . 1 ـ ابو حامد احياء العلوم را به چهار بخش « عبادات »، «عادات » ،«مهلکات » و « منجيات » تقسيم کرده است . فقط دو بخش اخير آن مربوط به اخلاق مي شود . نوع تقسيم مسايل اخلاقي اين مطلب را به ذهن متبادر مي کند که غزالي اخلاق را به دو قسمت ، يعني فضايل و رذايل تقسيم کرده است .وي مي گويد : آنچه مرا بر آن داشت که کتاب را بر چهار ربع تقسيم کنم دو چيز بود : اولي و انگيزه ي اصلي اين بود که اين تقسيم بندي در تحقيق و تفهيم ضروري است . به نظر غزالي علمي که آخرت گراست ، دو نوع است : علم معامله و علم مکاشفه . منظور از علم مکاشفه آن چيزي است که از ان کشف معلوم مد نظراست ،ولي در علم معامله غير از کشف ، عمل نيز مقصود است . او هدف کتاب احياء العلوم را تنها علم معامله مي داند . غزالي علم معامله را بر دو قسم دانسته است : علم ظاهر ( علم به اعمال و جوارح ) و علم باطن ( اعمال قلب ) آنچه بر جوارح جاري است يا عبادت است يا عادت . علم باطن متعلق به احوال قلب و اخلاق نفس است که تقسيم مي شود بر آنچه مذموم و آنچه محمود است . (10) 2 ـ ابو حامد همچون ديگر علماي اخلاق نظريات اخلاقي مورد قبول خود را در ابتداي ربع سوم که در واقع شروع کتاب اخلاق اوست بيان نموده است . وي نخست به توضيح معاني الفاظ نفس ، روح ، عقل و قلب به شرح زير مي پردازد . قلب : لفظ قلب دو معني دارد : الف ) گوشت صنوبري شکل که غرض اطباع است . ب ) لطيفه ي رباني روحاني که حقيقت انسان است و آن مدرکي است عالم و عارف و مخاطب و معاتب و مطالب که تعلقي به قلب جسماني دارد و هر جاي کتاب از آن ياد شده منظور همان قلب لطيف است . علم معامله صفات قلب و احوال آن را شرح مي دهد و علم مکاشفه حقيقت آن را توصيف مي کند . روح : روح نيز دو معني دارد : الف ) جسم لطيفي است که منبع آن مرکز قلب جسماني است . ب ) لطيفه ي رباني مدرک انسان . روح امر عجيب رباني است که اکثر عقول و انديشه ها از درک حقيقت آن عاجزند : « قل الروح من امر ربي » (11) نفس : نفس نيز دو معنا دارد : الف ) معني جامعي از قوه ي غضب و شهوت در انسان است که منظور حديث نبوي است : «اعدي عدوک نفسک التي بين جنبيک » (12) دشمن ترين دشمنان تو نفسي است که در ميان جان شماست . ب ) لطيفه ي ذکر شده اي است که حقيقت انسان است . اين نفس به اوصاف مختلف برحسب اختلاف احوال توصيف مي شود . هنگامي که سکون و آرامش داشته باشد و اضطراب آن در اثر مقابله با شهوات از بين رفته باشد به آن « نفس المطمئنه » گفته مي شود و اگر سکون تمام نشده و هم مدافع و هم معترض نفس شهواني باشد به آن « نفس لوامه » گفته مي شود و اگر اعتراض را ترک کرد و مطيع شهوات و انگيزه هاي شيطاني گرديد به آن « نفس الاماره بالسوء » گفته مي شود . منظور از نفس اماره همان نفس به معني اول است که مذموم است در نهايت ذم و به معني دوم محمود مي باشد چون ذات و حقيقت انسان است و عالم به خداوند و ساير معلومات است . عقل : عقل را نيز دو معناست : الف ) منظور علم به حقايق علوم است و عبارت است از صفتي عملي که محل آن قلب است . ب) گاه از آن منظور مدرک علوم است و منظور از آن همان لطيفه است . گاه منظور از آن محل ادراک است :«فاذن قد انکشف لک ان معاني هذه الاسماء موجوده و هو القلب الجسماني و الروح الجسماني و النفس الشهوانيه و العقل العلمي و فهذه اربعه معان يطلق عليها الالفاظ الاربعه و معني خامس و همي اللطيفه العالمه المدرکه من الانسان . (13) 3 ـ غزالي براي قلب لشکرياني که در ظاهر و باطن هستند معرفي کرده است . لشکريان ظاهر مثل حواس پنجگانه و بدن لشکريان باطن که شهوت و غضب هستند . براي جلب منجيات و دفع مهلکات هر يک نيازمند لشکر ديگرند که همان ادراک است . فجمله جنود القلب تحصرها ثلاثه اصناف ؛ صنف باعث و مستحث ،اما الي جلب المنافع الموافق کالشهوه و اما الي دفع الضار المنافي کالغضب و قد يعبر عن هذا الباعث بالاراده .الثاني ؛هو المحرک للاعضاء الي تحصيل هذه المقاصد و يعبر عن هذا الثاني بالقدره ...و الثالث و هو المدرک المتعرف للاشياء کالجواسيس و هي قوه البصر و السمع و الشم و اللمس ، و هي مبثوثه في اعضا معينه و يعبر عن هذا بالعلم و الادراک و مع کل واحد من هذه الجنود الباطنه و جنود ظاهره و هي الاعضاء المرکبه من الحلم و الشحم و العصب و الدم و العظم . (14) غزالي از اينجا به بعد نگاه ارسطويي را وارد مباني اخلاقي اش مي کند . در نظر غزالي انسان هر گاه از لشکر علم و حکمت و تفکر کمک بگيرد ،حزب الله است و اگر از لشکر شهوت و غضب ياري بجويد به حزب شيطان مي پيوندد .پس اگر از فکر و حکمت کمک نگرفت و لشکريان غضب و شهوت بر او مسلط شدند يقيناً به هلاکت مي افتد و « خسر خسراناً مبيناً » و اين حال اکثر مردم است که عقلشان مسخر شهوات آنهاست و شيوه هاي مختلف استيفاي شهوات را از آن استنباط مي کنند . النفس متي استعانت بالعقل و ادبت الحميه الغضبيه و سلطتها علي الشهوه و استعانت باحديهما علي الاخر،تاره بان يقلل مرتبه الغضب و غلوائه و بمخالفه الشهوه و استدراجها ، و تاره بقمع الشهوه و قهرها بتسليط الغب و الحميه عليها و تقبيح مقتضياتها ،اعتدلت قواها و حسنت اخلاقها (15) شهوت و غضب ، ظاهر و باطن آن ، در حيوانات نيز وجود دارد ولي علم به حقايق مخصوص انسان هاست ، چون علوم کليه ضروري ازخواص عقل است . اما اراده ي انساني که همراه با ادراک عقلي به عاقبت امور و طريق صلاح در آن بر وجه مصلحت اعمال مي شود غير از اراده ي شهوي حيوانات است بلکه ضد آن است . 4 ـ غزالي انسان را مرکب از چهار چيز مي داند . بنابراين ترکيب ، اوصافي براي انسان حاصل مي شود که عبارتند از : سبعيه ،بهيميه ،شيطانيه و ربانيه . و کل انسان ففيه شوب من هذه الاصول الاربعه اعني الربانيه و الشيطانيه و السبعيه و البهيميه و کل ذلک مجموع في القلب و کان المجموع في اهاب الانسان خنزيرو کلب و شيطان و حکيم . (16) بايد توجه داشت که تعبيراتي همچون سبع و بهيمه و خنزير و کلب و حکمه همان تعبيراتي است که ابن مسکويه ازآن استفاده مي کرد ولي غزالي تعبير شيطان را اضافه کرده و يک قوه ي اضافي براي انسان نسبت به نظر مسکويه قايل شده است . ظاهراً اين ويژگي را براي انسان از روايات زيادي که در مورد تحريکات شيطان آمده است استفاده مي کند و وصف رباني را که به جاي وصف حکمت و نفس ناطقه ي ابن مسکويه و ارسطو به کار برده از روايات خواطراستفاده نموده است .غزالي نظر خاصي در مورد خواطر دارد که ريشه هاي آن را ولفسن در کتاب فلسفه علم کلام بحث کرده است . پي نوشتها : 1 ـ خواجه نصيرالدين طوسي ،اخلاق ناصري، تصحيح : مجتبي مينوي ، عليرضا حيدري ، ص 48 .2 ـ همان .3 ـ همان ، ص 70 .4 ـ همان ، ص 108 .5 ـ همان ، ص 81 .6 ـ همان ، صص 117 ـ 118 .7 ـ همان، ص 119 .8 ـ همان ، صص 112 ـ 115 و ص 121 .9 ـ همان، ص 235 .10 ـ ابوحامد محمد غزالي ، احياء العلوم ، ج 1 ، حاشيه السهرودي ، ص 4 .11 ـ اسراء / 85 .12 ـ بحارالانوار ، ج 67 / 64 ، ح 1 .13 ـ همان ، ص 3 ـ 4 .14 ـ همان ، ج 2 ، ص 5 ـ 6 .15 ـ همان ، ص 7 .16 ـ همان ، ص 10 .17 ـ ولفسن ، هري اوسترين ،فلسفه علم کلام ؛ ترجمه : احمد آرام ، صص 672 به بعد .منبع:نشريه پايگاه نور ،شماره 7
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 200]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن