واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: خداوند آغازگر تحريم است!
فلسفه تحريم چيست؟ آيا تحريم از اصل و اساس باطل و غيراخلاقي است؟ اساساً چه هنگام ميتوان فرد يا جامعهاي را تحريم نمود؟
نویسنده : علي طحاني*
آيا مسلمانان اجازه دارند كفار و غيرمسلمانان را تحريم كنند؟ اين مجوز چه زماني صادر ميشود؟ از نظر اخلاقي يك غيرمسلمان ميتواند دشمن خود را تحريم نمايد؟ اين امر با همزيستي مسالمتآميز در تضاد نيست؟ ريشه گرايش به تحريم چيست؟ از آنجايي كه هميشه تحريمكننده در شرايط برتري بالفعل يا بالقوه قراردارد، آيا از تحريمكننده بوي استعلا و برتريجويي به مشام نميرسد؟ اين پرسشها در ظاهر ساده يا فرعي و كماهميتند! اما در حقيقت پرسشهاي مبنايي هستند كه پاسخِ انديشهورزانه به آنها ميتواند اساس تحريم را آشكار كند و مباني قابل اتكايي را براي سير در اين مباحث براي انسان فراهم آورد. آيه شريفه «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زينَةَ اللَّهِ الَّتي أَخْرَجَ لِعِبادِه» چه كسي زينتها و نعمات الهي را كه او براي بندگانش عيان و آشكار نموده حرام كرده است؟ (32 اعراف) در ظاهر، تحريم نعمات الهي را بر بندگان خود نفي ميكند الا آنچه را خداي متعال خود آن را براي بندگانش حلال شمرده است. پس ميتوان نتيجه گرفت كه جز با اذن و اجازه خداوند هيچ فرد يا گروهي حق ندارد بندهاي را اعم از كافر يا مسلمان تحريم كند و هر جا كه قصد تحريم به وجود ميآيد بايد با مجوز شرعي همراه شود. از سويي ديگر خداوند خود آغازگر ممنوعيت و تحريم بوده است. چون بندگانش را از بعضي امور نهي كرده و خط حرمتي براي انسانها قائل شده است. حتي ميتوان از تحريم به عنوان اولين آزمون جدي الهي از انسان مخلوق نام برد. جايي كه خداوند به آدم ابوالبشر فرمان ميدهد كه در بهشت مكان گيرند و هر آنچه ميخواهند بخورند؛ اما به درخت خاصي نزديك نشوند: «وَلا تَقرَبا هذِهِ الشَّجَرَهَ فَتَكونا مِنَ الظّالِمينَ.» شايد بتوان گفت فلسفه تحريم؛ تأديب و تنبيه است. به تعبيري خاص وقتي خداوند بندگانش را از نعماتي مشخص محروم ميكند، حكمت او بر آموختنِ مرام و آداب تعالي و تقرب است و آنجا كه قومي سركشي و طغيان كند با تحريم مواهب و نعمتي از نعماتش آن قوم را تنبيه ميكند. چه اينكه ممكن است عذاب و هلاكت قومي قضاي محتوم باشد؛ كه محروميت از نعمت حيات است و نيز ممكن است تحريم مقطعي باشد مانند آنچه براي قوم موسي تقدير گشت كه خدا به موسى فرمود: قالَ فَإِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلَيْهِمْ أَرْبَعينَ سَنَةً يَتيهُونَ فِي الْأَرْضِ فَلا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفاسِقينَ. «[ورودبه] آن[سرزمين] چهل سال برايشان حرام شد، [كه] در بيابان سرگردان خواهند بود. پس تو بر گروه نافرمانان اندوه مخور.» (26مائده) جالب آنجاست كه تحريم در فلسفه اسلام گاهي با هدف رشد، كمال و بروز ظرفيتهاي نهفته انساني به كار ميرود و ممانعت از برخي امور حلال در مقاطع خاص –يا به عبارتي رياضت يا زهد اسلامي- ميتواند زمينهساز كسب معرفت و ارتفاع مقام عبوديت گردد؛ چنانچه در داستان ايوب نبي(ع) خداوند براي امتحان به شيطان اين اختيار را ميدهد كه اين نبي را از بسياري از مواهب دنيوي از جمله ثروت، فرزندان و سلامتي محروم سازد و صبر مقابل همين محروميتها ايوب را به درجات رفيعي از بندگي خداوند نزديك ميسازد و اجر مجاهدت خود را دريافت ميكند. «فَاستَجَبنا لَهُ فَكشَفنا ما بهِ مِن ضُرٍّ وَآتَيناهُ اَهلَه وَ مِثلَهُم مَعَهُم رَحمَهً مِن عِندِنا وَ ذِكري لِلعابِدينَ». اما از نگاهي ديگر ميتوان از حيث اخلاقي نيز اين موضوع را بررسي كرد فارغ از نوع نگاهِ فلسفه يا اخلاقي به مسئله اخلاق و اينكه آيا اخلاق ريشه در شرع دارد يا يك ويژگي فطري و وجداني است؟! ما با يك نگاه ظاهري و مطابق با عرف از اين پرسشهاي دشوار ميگذريم و با يك روش عرفپسند، سعي ميكنيم به اين مسئله پاسخ دهيم كه؛ آيا تحريم يك فرد يا جامعه ميتواند مطابق با ارزشهاي اخلاق باشد؟ و اين امر چگونه با يك همزيستي انساني و اخلاقي سازگار است؟ اگر تحريم را مانند يك جنگ و مبارزه در نظر بگيريم كه به منظور تأديب و تنبيه صورت ميپذيرد؛ نه تنها لزوماً نميتواند يك امر غيراخلاقي باشد بلكه گاهي اوقات يك رفتار ستوده و قابل تحسين است زيرا مقاومت و دفاع از حق و ايستادن در برابر ظلم و زورگويي يك فضيلت اخلاقي است. اما همين تحريم گاهي به منظور اعمال فشار براي تبعيت از باطل و تأديب شيطاني و تنبيه موحدان است كه نمونه بارز آن تحريم شعب ابيطالب است. لذا اگر حيات و فعاليت انسانها براي تقرب و تعالي را همزيستي انساني و اخلاقي بدانيم؛ نه تنها تحريم به اين همزيستي خللي وارد نميكند بلكه در راستاي تحقق جامعه آرماني مد نظرما است. اگر اين همزيستي را در پارادايم سكولار و ليبرال امروز غرب تعريف كنيم باز هم تحريم مخل اين همزيستي نخواهد بود. لذا اگر غرب در دوران معاصر؛ ايران را تحريم ميكند هيچگاه اين تحريمها را ناقض همزيستي مسالمتآميز نميانگارد بلكه مدعي است تحريمها در راستاي رسيدن به آن جامعه مد نظر در انديشه ليبراليسم سكولاراست. از آنجايي كه تحريم با هدف اعمال فشار براي همسانسازي و همراهسازي ديگران با خود است؛ نوعي استعلا و برتريطلبي را همراه خود دارد و ريشه گرايش به آن نيز از همين عامل نشأت ميگيرد. جريان حق خود را برتر از هر آنچه غير خود است ميداند. لذا به قصد هدايت و سعادت تمام بشر از اهرم تحريم براي همراهسازي ديگران با خود بهره ميبرد. اما جريان باطل چه در گذشته كه تفرعون و استعلاطلبياش با فَقالَ أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى(24 نازعات) شناخته شده و با يُذَبِّحُونَ أَبْناءَ كُمْ وَ يَسْتَحْيُونَ نِساءَكُم (49 بقره) به اعمال فشار بر مخالفان پرداخته و چه در امروز كه خود را پايان تاريخ ميداند، و با بهره بردن از اهرم تحريم سعي بر ساختن دهكده جهاني و از پيشرو برداشتن مقاومت جبهه حق دارد. *دانشجوي كارشناسي ارشد فلسفه علم
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۲۳ فروردين ۱۳۹۴ - ۱۵:۰۲
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 77]