محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1843197726
سیره رسول نوراز منظر جوادى آملى/ پیامبرگواه ونوید وهشدار و دعوت دهنده -
واضح آرشیو وب فارسی:مهر: مقاله ای ازحجت الاسلام مصطفى پور؛
سیره رسول نوراز منظر جوادى آملى/ پیامبرگواه ونوید وهشدار و دعوت دهنده
شناسهٔ خبر: 2460736 جمعه ۱۹ دی ۱۳۹۳ - ۰۷:۳۷
دین و اندیشه > آیین ها و تشکل های مذهبی
خدادر قرآن می فرماید: اى پیامبر، تو را فرستاده ایم که گواه و نوید دهنده و هشدار دهنده و باذن پروردگار دعوت کننده مردم به سوى خدا و چراغ نوربخش براى امت باشى. به گزارش خبرگزاری مهر، مقاله اى که در پیش رو دارید در موضوع سیره پیامبر اعظم(ص) در دعوت به سوى حق است که با مطالعه آن دریافت مى شود، بر خلاف پندار مغرضان، پیشرفت اسلام و موفقیت آن حضرت در گرو منطق قوى است نه چیز دیگر: بنابراین، آنان که مى گویند رمز پیشرفت اسلام شمشیر و خشونت بوده، سخنى بى اساس و پندارى غرض ورزانه است. حال خواننده محترم را به مطالعه و دقت در محتواى آن فرا میخوانیم.خداى سبحان در قرآن کریم پیامبر اکرم(ص) را با ویژگى هایى معرفى کرده و فرموده است «انا ارسلناک شاهداً و مبشراً و نذیراً و داعیاً الى اللّه باذنه و سراجاً منیراً» (۱) اى پیامبر، تو را فرستاده ایم که گواه و نوید دهنده و هشدار دهنده و باذن پروردگار دعوت کننده مردم به سوى خدا و چراغ نوربخش براى امت باشى.با توجه به این آیه یکى از وظائف پیامبر بزرگوار اسلام دعوت مردم به سوى خداست، دعوت مردم به سوى خدا ابزار مى طلبد، ابزارى که خداى سبحان براى دعوت معرفى کرده است سه تا است: حکمت، موعظه حسنه، جدال احسن «ادع الى سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنه و جادلهم بالتى هى احسن» (۲) با حکمت و اندرز نیکو مردم را به سوى پروردگارت دعوت نما و با آنها به طریقى که نیکوتر است استدلال و مناظره کن.با استفاده از این آیه نخستین گام براى دعوت مردم به سوى خدا استفاده از حکمت و منطق صحیح و استدلالهاى حساب شده است، و چون رسالت پیامبر اسلام(ص) بیدارى افکار و اندیشهها و شکوفایى گنجینههاى عقلانى است بهترین روش براى تحقق این هدف استفاده از منطق و استدلال و برهان است.دومین گام براى دعوت استفاده کردن از موعظه حسنه و اندرز نیکوست که به منظور تأثیر گذارى بر عواطف از آن بهرهبردارى مىشود، موعظه زمانى اثر عمیق خود را مىبخشد که «حسنه» بوده و به صورت زیبایى اجرا گردد. زیرا اگر دعوت با تحقیر طرف مقابل و حس برترىجویى و همراه با خشونت و مانند آن باشد نه تنها اثر مثبت ندارد بلکه به عکس آثار و پىآمدهاى منفى خواهد داشت.سومین گام براى دعوت به سوى خدا مناظره و جدال احسن است یعنى مناظرهاى که با حق و عدالت و درستى و امانت و صدق و راستى باشد و باطل در آن راه پیدا نکند.از آن جایى که خداى سبحان داراى حجّت بالغه(۳) است، رسالت پیامبرى که از طرف خدا فرستاده شده باید همراه با استدلال بالغ باشد که در نتیجه امت او نیز از محبت بالغه برخوردار باشد.چون محور رسالت پیامبران ابلاغ حجت و تمامیت دلیل است، از این رو خداوند رسول اکرم(ص) را به احتجاجهاى متعدد مأنوس نمود که گاهى با حکمت و برهان عقلى و گاهى با موعظه و خطابه و گاهى با جدال احسن. محاوره و احتجاج مىکرد فرق جدال احسن و برهان آن است که اگر مقدمات استدلال از جنبه حق و معقول بودن، مورد استفاده قرار بگیرد آن استدلال برهان نام دارد و اگر از جنبه حق و مقبول و مسلم بودن مورد استشهاد قرار گیرد جدال احسن است.دعوت به خدا با استفاده از حکمت و موعظه حسنه و جدال احسن، دعوت همراه با بصیرت است، از این رو خداى سبحان به آن حضرت فرمود: «قل هذه سبیلى ادعوا الى اللّه على بصیرة انا و من اتبعنى؛ (۴) بگو! اى پیامبر(ص) راه و رسم من چنین است که خود و پیروانم با بصیرت، همه را به سوى خدا مى خوانیم.»در واقع پیامبر اسلام(ص) به امر خدا، آئین و روش خود را مشخص مىکند که همه مردم را از روى آگاهى و بصیرت به سوى این طریق دعوت کند. پیروان آن حضرت نیز باید با آگاهى و بصیرت مردم را به سوى آئین الهى دعوت کنند.بنابراین با توجه به این آیه: هر مسلمان که پیرو پیامبر(ص) است باید با سخن و عملش دیگران را به راه اللّه دعوت کند.برهان و دعوت به توحیدیکى از راههایى که براى دعوت مردم به توحید از آن استفاده مىشود، برهان است البته برهان در اصطلاح قرآن با آن چه اصطلاح منطقى است از جهت مصداق وسیعتر است، گرچه در اصل مفید علم بودن با مفهوم جامع آن تفاوتى ندارد.در اصطلاح منطق برهان عبارت از دلیل عقلى است که از مقدّمات یقینى تألیف یافته و نتیجه مىدهد که به آن قیاس واجد شرائط مى گویند ولى علم شهودى، معجزه و جدال احسن، هیچ یک در منطق مطرح نمىگردد، در قرآن به عنوان برهان مطرح است. زیرا هر یک از آنها، هم در خود باصر و روشن است و هم سبب روشن شدن مطلبى است که بر آن دلیل اقامه شده است. اطلاق برهان بر علم شهودى مانند: «لولا ان را برهان ربّه» (۵) اگر او برهان ربّ را با علم شهودى نمىدید و اطلاق بر معجزه مانند: «فذانک برهانان من ربّک» (۶) آن دو معجزه یعنى مار شدن عصا و دست روشن دو برهانى هستند از طرف پروردگار تو.قرآن کریم آن جا که بر خداشناسى و توحید تام برهان اقامه مىکند، گاهى طریق عقلى را ارائه مىدهد، زمانى با جدال احسن به آن مىپردازد و گاهى با سیر درونى یعنى شهود و فطرت آن را بیان مىکند. در برهان عقلى بر معقولیت آن تکیه دارد و در جدال احسن بر مقبولیت آن اصرار مىورزد و در شهود، بر صفا و پاک بودن دل از هوا و هوس تأکید مىکند.از باب مثال خدا به پیامبر(ص) مىفرماید که در برابر مشرکان بر صحت شرک برهان طلب کند: «ءاله مع اللّه قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین.»(۷) آیا شما معتقدید که معبودى با خداست به آنها بگو اگرچنین اعتقادى دارید دلیل و برهانتان را بیاورید اگر راست مىگویید.برهان در این آیه به معناى قرآنى است یعنى فقط برهان عقلى از آنها طلب نمىکند که مشرکان باید ادعاى خود را با دلیل عقلى مبرهن کنند بلکه این برهان اعم از برهان شهودى یا عقلى یا نقل قطعى است.نمونه هایى از برهان عقلىبرهان اثبات مبدأ جهان و انسان۱- یکى از براهین که پیامبراکرم(ص) در قرآن در برابر بت پرستان اقامه مىکند برهان اثبات مبدأ براى عالم است، قرآن مىفرماید: «ام خلقوا من غیر شىءام هم الخالقون، ام خلقوا السموات و الارض بل لایوقنون» (۸) آیا آنان بى هیچ مبدأ فاعلى و آفرینندهاى آفریده شدهاند یا خود خالق خویشند، آیا آنها آسمان و زمین را آفریدهاند، بلکه جویاى یقین نیستند و اگر هم شواهد یقینى را بیابند ایقان ندارند.این آیات دلایل عقلى بر اثبات حضوص مبدأ جهان امکان یا مبدأ افاضه هستى و توحید آن است.با توجه به این آیات به نظر مىرسد، نخست این شبهه را طرح مىکند که انسان و جهان خود به خود به وجود آمدهاند و مبدئى در پیدایش آنها نقش نداشته است. آن گاه براى حل این شبهه با قرار دادن انسان در برابر چند سؤال هشدار دهنده، منطق فطرى او را بر مىانگیزد تا وى با دقّت در این سؤالها، پاسخ لازم را بر اساس رهنمود وحى به دست آورد. بدین ترتیب که مىپرسد: آیا مىشود انسان بدون هیچ پدید آورندهاى به وجود آمده باشد؟ آیا ممکن است انسان پدید آورنده خویش باشد؟ اگر انسان خود را پدید آورده باشد، آسمانها و زمین را که پیش از پیدایش انسان بوده، چه کسى آفریده است؟ آیا آنها هم به وسیله انسان پدید آمده است؟ خلاصه آن که: ۱- آیا انسان علت فاعلى ندارد یا دارد. ۲- اگر علت فاعلى دارد، آیا آن علت، خود اوست یا دیگرى؟ ۳- اگر انسان علت فاعلى خود باشد، آیا علت فاعلى اجرام سپهرى و آسمانها و زمینهم خود اوست؟ قرآن با طرح این سؤال مىخواهد انسان تنبیه شده و بگوید: او علت فاعلى دارد و علت فاعلى او خود او نیست، زیرا اگر انسان پدیده و آفریده است بدون شک پدیدآورندهاى دارد و هرگز نمىتواند پدید آورنده خویش باشد بلکه هیچ پدیدهاى نمىتواند پدید آورنده خود باشد و نیازمند به مبدأى است که هستى او عین ذات او و ازلى است و چنین موجودى همواره وجود داشته و دارد و پدیده نیست تا بگوئیم محتاج به مبدأ است یا پدید آورنده خویش است.در جواب سؤال سوم نیز اعتراف مىکند که انسان با آن که قدرت خلاقیت دارد و مىتواند کارهاى زیبا و شگفتى داشته باشد، لکن در خلقت زمین و آسمان کمترین نقشى ندارد، پس در آیات فوق برهان براى اثبات وجود مبدأ براى انسان و جهان، اقامه شده است.۲- برهان تمانعیکى از براهین متقن و خللناپذیر قرآن کریم و توحید، پروردگار عالم، برهان تمانع است که از آیه ۲۲ سوره انبیاء است که غرض اصلى آن اثبات توحید ربوبى و یگانه بودن مدبّر عالم است. آیه مىفرماید: «لوکان فیهما آلهة الا الله لفسدتا» (۹) اگر در آسمان و زمین، خدایان دیگر جز اللّه بود فاسد مى شدند.این آیه به ضمیمه آیه سوره ملک، استدلال تام عقلى و قیاس استثنایى است که مقدمه شرطى آن در سوره انبیاء و مقدمه حملى آن در سوره ملک قرار دارد، در سوره انبیاء فرمود: «اگر جز خداوند، خدایانى دیگر بود زمین و آسمان تباه مىشد و در سوره ملک فرمود: در گستره خلقت ناهماهنگى و نقصان نخواهى یافت: «ماترى فى خلق الرحمن من تفاوت، فارجع البصر هلترى من فطور، ثم ارجع البصر کرتین ینقلب الیک البصر خاسئاً و هو حسیر» (۱۰) در آفرینش خداى بخشایشگر هیچ فوت و زوال و ناهمانگ و تفاوتى نمىبینى، باز در نظام مستحکم آفرینش بنگر، هیچ خلل و کاستى در آن نتوان یافت، باز دوباره بنگر تا دیده زبون و خسته سوى تو بازگردد، وقتى کمترین ناهماهنگى و بىنظمى و کوچکترین خلل و ناسازگارى در سراسر گیتى یافت نشود و مجموعه نظام آفرینش داراى همبستگى و وابستگى باشد، قطعاً هیچ نوع تباهى و فساد براى آسمان و زمین نخواهد بود.با تلفیق این دو آیه صورت قیاس استثنایى چنین خواهد بود: اگر غیر از خدا در عالم، مدبّران دیگرى بوده و باشند، حتماً عالم تباه خواهد شد، لیکن هیچ گونه فساد و کمبودى در عالم نیست. پس غیر از خدا مدبّر دیگرى براى عالم نیست.ناگفته نماند: مراد از فساد و تباهى در عالم، در هم ریختن سازمان عالم هستى و فروپاشى نظام تکوینى است نه صرف ناهنجارىهاى اجتماعى و نابسامانىهاى اقتصادى و فرهنگى.خلاصه آن که: ۱- وحدت عالم و انسجام جهان موجود محرز و مسلّم است. ۲- تعدد مبدأ تصمیم در تکثر مصدر تدبیر، مستلزم جمع دو نقیض است، زیرا از دو مبدأ متفاوت و دو مصدر متباین یک اثر منسجم و هماهنگ صادر نخواهد شد و جهان کنونى هم واحد باشد و هم نباشد و هم منسجم و هماهنگ باشد و هم نباشد با جمع دو نقیض است و بطلان آن اوّلى که فوق بدیهى است. ۳- تعدد خداوند با وحدت رویه مستلزم اوصاف متعدد و متباین است. زیرا وقتى خدایان در جوهر ذات و حقیقت وجود، از هم متمایز باشند باید صفات ذاتى آنان نیز متفاوت باشد. چون صفات ذاتى خدا عین ذات اوست، در نتیجه علم واراده هر یک از خدایان غیر از علم و اراده دیگرى است و نظام علمى و مقام تدبیر غیر از نظام و تدبیر دیگرى است و شک نیست که نظام عینى تابع نظام علمى و ارادى مبدأ فاعلى است و موجود خارجى معلول علم و اراده فاعل بالذاتاند.۴- بنابراین با تعدد خدایان متمایز و مستقل و متفاوت، با علم و اراده متمایز باید چند نظام عینى متمایز و ناهماهنگ و متباین وجود داشته باشد و حال آن که جز یک عالم هماهنگ و منسجم وجود ندارد. پس آفریدگار و مدبر عالم واحد است، تا اینجا دو نوع برهان به عنوان شاهد مطرح شد که پیامبر اکرم(ص) از آن به عنوان وسیله دعوت به خدا مورد استفاده قرار داده است.در قرآن کریم براهین فراوانى توسط پیامبراعظم اسلام(ص) درباره توحید و معاد و رسالت اقامه شده است که به همین مقدار بسنده مى شود.موعظه حسنه و دعوت به خدایکى از ابزارهایى که پیامبراکرم(ص) از آن براى دعوت به خدا استفاده کرده است موعظه حسنه است.موعظه آن است که کارهاى نیک طورى یادآورى و بیان شود که قلب شنونده از شنیدن آن بیان رقت پیدا کند و در نتیجه تسلیم گردد. (۱۱) و به گفته مرحوم علامه طباطبائى موعظه عبارت است از بیانى که نفس شنونده را نرم و قلبش را به رقت درآورد و آن بیانى خواهد بود که آن چه مایه صلاح حال شنونده است از مطالب عبرتآموز که آثار پسندیده و ثناى جمیل دیگران را در پى دارد، دارا باشد(۱۲) البته چون قرآن موعظه را به حسنه مقید کرده است نشان مىدهد برخى مواعظ، حسنه نیستند و موعظه حسنه، موعظهاى است که توسط انسانى که عامل به حق است و نه فقط به زبان به حق دعوت مىکند، انجام گیرد. حسن موعظه از جهت اثر آن در احیاء حق مورد نظر است و حسن اثر وقتى است که واعظ خودش به آن چه وعظ مىکند متعظ باشد. از آن گذشته در وعظ خود، آن قدر حسن خلق نشان دهد که کلامش در قلب شنونده مورد قبول بیفتد، قلب با مشاهده آن خلق و خوى، رقّت یابد و گوشش آن را یافته و چشم در برابر وى خاضع شود.پیامبر اکرم(ص) در قرآن کریم از روش موعظه حسنه فراوان استفاده کرده است که به چند نمونه آن اشاره مىشود.۱- دعوت اهل کتاب به توحیددر سوره آل عمران خطاب به اهل کتاب فرمود: «قل یا اهل الکتاب تعالوا الى کلمة سواء بیننا و بینکم الّا نعبد الّا اللّه و لانشرک به شیئاً ولایتخذ بعضنا بعضاً اربابا من دون اللّه، فان تولّوا فقولوا اشهدوا بانّا مسلمون؛ (۱۳) بگو اهل کتاب! بیایید به سوى سخنى که میان ما و شما یکسان است، که جز خداى یگانه را نپرستیم و چیزى را همتاى او قرار ندهیم و بعضى از ما بعض دیگر را غیر از خداى یگانه به خدا نپذیرد، هرگاه از این دعوت سرباز زنند، بگویید گواه باشید که ما مسلمانیم.پیامبر اکرم(ص) در این آیه از زبان موعظه حسنه استفاده کرده است و به دعوت اهل کتاب پرداخته است زیرا:اولاً: این آیه پس از دعوت به مباهله و لعن گروهى از اهل کتاب که در آیه قبل مطرح شد تعبیر بسیار محترمانه «یا اهل الکتاب» را که حاکى از اسرار برابر قهر است، استفاده کرد و خطاب «یا اهل الکتاب» جاذبه ویژهاى دارد و نشان مىدهد که خداى سبحان پس از مباهله همه راههاى نجات را نبسته است بلکه راه نجات باز است.ثانیاً: تعبیر به «تعالوا» نشان مىدهد که دعوت کننده هرچند خود در بلندى است لکن در مقام دعوت به گونهاى سخن مىگوید که گویا هنوز بالا نرفته است. زیرا با تواضع که سیره و رفتار اجتماعى رسول خداست، آمیخته است و متواضعانه سخن گفتن باعث جاذبه بیشتر سخنان براى هدایت به صراط مستقیم است.ثالثاً: از مقبولات طرف مقابل استفاده مىکند یعنى باور به اصل توحید مقبول پیروان ادیان الهى است که آدمیان مىتوانند بر اساس اعتقاد به باور مشترک به وحدت برسند.رابعاً: در پایان آیه فرمود: اگر آنها بعد از این دعوت منطقى به سوى نقطه مشترک توحید، سرتابند و رویگردان شوند بگویید: گواه باشید که ما مسلمان و تسلیم حق هستیم چون راه مشخص و حق است و بدانید جدایى شما آسیبى به ما نمىرساند.در واقع مجموعه این مطالب نشان مىدهد که پیامبر(ص) در دعوت از شکل موعظه استفاده کرده است گرچه مدعوالیه یعنى آن چه به آن دعوت شده برهان است که این موعظه براى پذیرش برهان است.در سوره مبارکه انعام خداى سبحان پس از نفى احکام ساختگى مشرکان آنها را به احکام الهى دعوت مىکند و در آن از بیان موعظه استفاده مىکند و مىفرماید: «قل تعالوا اتلها حرّم ربکم علیکم الّا تشرکوا به شیئاً و بالوالدین احسانا و لاتقتلوا اولادکم من املاق نحن نرزقکم و ایّاهم ولاتقربوا الفواحش ماظهر منها و مابطن ولاتقتلوا النفس التى حرّم اللّه الّا بالحق ذلکم وصّیکم به لعلّکم تعقلون، و لا تقربوا مال الیتیم الّابالتى هى احسن حتى یبلغ اشتدّه واوفوا الکیل و المیزان بالقسط لاتکلف نفسا الّاوسعها و اذا قلتم فاعدلوا و لوکان ذاقربى بعهد اللّه اوفوا ذلکم وصّیکم به لعلّکم تذکّرون، و ان هذا اصراطى مستقیما فاتبعوه و لاتتّبعوا السبل فتفرّق بکم عن سبیله ذلکم وصّیکم به لعلّکم تتّقون» (۱۴) بگو بیائید آن چه را پروردگارتان بر شما حرام کرده است، برایتان بخوانم، اینکه چیزى را شریک خدا قرار ندهید و به پدر و مادر نیکى کنید، و فرزندانتان را از ترس فقر نکشید، ما شما و آنها را روزى مىدهیم و نزدیک کارهاى زشت و قبیح نروید چه آشکار باشد و چه پنهان و نفسى را که خداى سبحان محترم شمرده به قتل نرسانید. مگر به حق و از روى استحقاق، این چیزى است که خداى متعال شما را به آن سفارش کرده تا تعقّل کنید و به مال یتیم جز به نحو احسن و براى اصلاح نزدیک نشوید تا به حد رشد برسد و حق پیمانه و وزن را به عدالت ادا کنید، هیچکس را جز به مقدار توانایى تکلیف نمىکنیم و هنگامى که سخنى مىگویید، عدالت را رعایت نمایید، حتى اگر در مورد نزدیکان بوده باشد، این چیزى است که خداوند شما را به آن سفارش مىکند تا متذکر شوید.و این که این راه مستقیم من است از آن پیروى کنید و از راههاى مختلف و انحرافى پیروى نکنید که شما را از راه حق دور مىسازد، این چیزى است که خداى سبحان شما را به آن سفارش مىکند تا پرهیزکار شوید.جالب است که توجه داشته باشیم داستانى نقل شده که این آیات تأثیر فوق العادهاى در نفوس شنوندگان داشته است و دو نفر از اهالى مدینه به نام اسعدبن زراره و ذکران بن عبد قیس با شنیدن این آیات مسلمان شدند و از پیامبر(ص) درخواست کردند تا فردى را به مدینه اعزام کند که اسلام را به مردم تعلیم داده به اسلام دعوت نماید و پیامبر نیز مصعببن عمیر را به همراه آنها به مدینه فرستاد که با رفتن او چهره مدینه دگرگون شده است. (۱۵)۲- موعظه حسنه و جامعترین برنامه اجتماعى، یکى از آیاتى که نمونهاى از جامعترین تعلیمات اسلام در زمینه مسائل اجتماعى و انسانى و اخلاقى را بیان کرده آیه زیر است: «ان اللّه یامر بالعدل و الّاحسان و ایتاء ذى القربى و ینهى عن الفحشاء و المنکر و البغى یعظکم لعلّکم تذکرون» (۱۶) خداى متعال فرمان مىدهد به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان، و از فحشاء و منکر و ظلم و ستم نهى مىکند، خداوند به شما اندرز مىدهد شاید متذکّر شوید. احیاء اصول سه گانه عدل و احسان و ایتاء ذى القربى و مبارزه با انحرافات سه گانه فحشاء و منکر و بغى در سطح جهان کافى است که دنیایى آباد و آرام و خالى از هرگونه بدبختى و فساد بسازد. از این رو از مسعود نقل شده است که این آیه جامعترین آیات خیر و شر در قرآن است.آیات موعظه در قرآن فراوان است به ویژه از خود قرآن در آیات به موعظه یاد شده است.جدال احسن و دعوت به حقیکى از ابزارهاى دعوت توسط پیامبر اسلام(ص) جدال احسن است.جدال عبارت است از دلیلى که صرفاً براى منصرف نمودن خصم از آن چه بر سر آن نزاع مىکند به کار گرفته شود بدون آن که خاصیت روشنگرى حق را داشته باشد، در واقع در مقام جدل، آن چه را که خصم خودش به تنهایى و یا او و همه مردم قبول دارند استفاده و اخذ کنیم و با همان ادعایش را رد کنیم چه آن چه را قبول دارند حق باشد یا باطل. ولکن چون مجادله و مناظرهاى که در آن از مسلمات باطل استفاده شود احیاء باطل است نه احیاء حق. از این رو جدال مقیّد به قید احسن شده است زیرا اگر از راه جدال دعوت مىکند باید از هر سخنى که خصم را بر رد دعوتش تهییج مىکند و او را به لجبازى و عناد وادار مىکند پرهیز کند و مقدمات کاذب و باطل را، هرچند خصم آن را راست بپندارد مورد بهره بردارى قرار ندهد و نیز باید از بى عفّتى در کلام و سوء تعبیر اجتناب کند و به مقدسات طرف مقابل توهین نکند و فحش و ناسزا نگوید و از هرچه که خلاف حق است دورى گزیند زیرا در صورت استفاده از باطل گرچه حق را احیاء کرده است اما با احیاء باطل و کشتن حقى دیگر احیاء کرده است.شایان توجه است که جدال به سه قسم بد، خوب و خوبتر تقسیم مىشود که در مقام دعوت فقط استفاده از جدال خوبتر رواست زیرا افرادى که معاند و لجبازند و باطل را سرمایه خود کرده و مىخواهند با آن حق را سرکوب نمایند، مردمى هستند که آراء باطل در دلهاشان رسوخ نموده است، از این رو تنها راه مقابله با آنها و دعوت آنها، بهره بردارى از مجادله احسن است.ریشه جدال احسن و جدال باطللازم به تذکر است که از نظر قرآن ریشه جدال احسن وحى و الهام الهى و حکمتطلبى است و ریشه جدال باطل القائات شیطان رجیم و حمیت خواهى و عصبیتطلبى است، «انّ الشیاطین لیوحون الى اولیائهم لیجادلوکم و ان اطعتموهم انکم لمشرکون» (۱۷) شیطانها به دوستان خود مطالبى مخفیانه القاء مىکنند تا با شما مجادله کنند و اگر از آنها اطاعت کنید شما هم مشرک خواهید شد.چون جدال در مسائل فکرى از مقدمات وهمى و خیالى و در مسائل علمى از تعصب و حمیت باطل (که هر دو خصلت از ابزار شیطان است) سرچشمه مىگیرد، اگر کسى حق را نفهمیده و گرفتار عصبیت شده، در تحت ولایت شیطان قرار دارد و داراى جدال باطل است.چگونگى جدال رسول خداخداى سبحان پیامبرش را به جدال احسن امر فرمود و او نیز آن امر را امتثال کرد.روزى در محضر امام صادق(ع) سخن از جدال به میان آمد که آیا رسول خدا(ص) اهل جدال بودند یا از آن نهى مىکردند: امام(ع) فرمود: رسول خدا به طور مطلق از جدال نهى نکرد بلکه طبق دعوت خداى سبحان به جدال احسن، سیره آموزنده آن حضرت، حفظ جدال احسن و ترک جدال غیر احسن بود و پیروانش را نیز از جدال غیر احسن باز مىداشت. (۱۸) «و لاتجادلوا اهل الکتاب الّا بالّتى هى احسن» (۱۹) تو و پیروانت با اهل کتاب جز با جدال احسن جدال نکنید.معیار جدال احسناز امام صادق(ع) پرسیدند، جدال غیر احسن چیست؟ آن حضرت فرمود: جدال غیر احسن و نازیبا و ناپسند آن است که در اثر ضعف فکرى خود، حقى را انکار کنید و یا باطلى را بپذیرید یا در اثر سوء استفاده از ضعف فکرى رقیب چنین کارى را انجام دهید. (۲۰)وقتى کسى اهل تفکر و استدلال نبود، ناچار جاهلانه سخن مىگوید، گاهى حق رقیب را انکار مىکند، گاهى باطلى را که رقیب ارائه مىدهد، مى پذیرد، این جدال غیر احسن است.اما جدال احسن آن است که مقدمات حق مبرهن بوده مورد پذیرش و تسلّم طرف مقابل باشد و به عبارت دیگر حق مقبول جدال احسن است.نمونه اى از جدال احسن رسول خدا(ص) روزى عدهاى از صاحبان مذاهب گوناگون نزد رسول خدا(ص) باریافتند و هر کدام سخنى گفتند، یهودیان مىگفتند عزیر فرزند خداست، تو اگر ادعاى ما را پذیرفتى، باید از ما تبعیّت کنى، زیرا ما در این مطلب حق و صحیح پیشگامتر از تو هستیم و اگر این مطلب را نپذیرفتى مابه مبارزه فکرى و مخاصمه با تو برمىخیزیم.مسیحیان گفتند: عیسى فرزند خدا و با خدا متحد است، ما براى مناظره آمدهایم، تو اگر دعوت ما را پذیرفتى باید تابع ما باشى زیرا درتشخیص حق پیشگامتر از تو بودیم و گرنه با تو به مناظره برمى خیزیم.مادیین و ملحدان گفتند: اشیاء ابتداء و انتها ندارد و چون عالم ماده ازلى است نیاز به فاعل ندارد، زیرا تحولات و تطورات در شکل ظاهرى جهان ماده است نه در ذات ماده ازلى، اگر تو این معنا را پذیرفتى باید تابع ما باشى در غیر این صورت با تو به مبارزه فکرى برمىخیزیم.ثنویه و دوگانه پرستان گفتند: نور و ظلمت دو مبدأ براى عالم هستند خیرات را به نور و شرور را به ظلمت نسبت مىدهیم، آنها نیز همان سخن یهودیان و دیگران را گفتند.مشرکان حجاز نیز گفتند: جهان خالقى دارد و آن خداست. اما تدبیر امور آن را بتها به عهده دارند و احترام و عبادت آنها سودمند بوده و انسان را از زیان مى رهاند، آنها نیز مانند دیگران گفتند ما براى مناظره آمدهایم باید از ما پیروى کنى، در غیر این صورت باتو مبارزه خواهیم کرد.رسول خدا(ص) پس از استماع سخنان پیروان مذاهب، در پاسخ فرمود: «آمنت باللّه وحده لاشریک له و کفرت بالجبت و بکل معبود سواه» به خداى یگانه بدون شریک ایمان دارم و به جبت و هر معبودى غیر خداى سبحان کفر مىورزم، من هم به اصل وجود مبدأ هستى معتقدم و هم به وحدت آن، آنگاه فرمود: آیا من سخن شما را بدون حجت بپذیرم یا آن را بابرهان قبول کنم؟ من حجت خدا هستم و حجت خدا نه بدون برهان سخن مىگوید: و نه بدون برهان سخن کسى را مى پذیرد.پاسخ پیامبر(ص) به یهودیانرسول اکرم(ص) به یهودیان فرمود: «اگر حق به برهان متکى است، شما که مدعى هستید، عزیر فرزند خداست، دلیلى بر فرزندى عزیر ذکر کنید. گفتند دلیل آن است که او تورات را احیاء کرده و در خاطرهها و کتابها زنده نگه داشته است، بعد از آن که از خاطرهها و کتابها رخت بربسته بود، پس هیچ کس جز او سمت او را که همان فرزندى خداست نخواهد داشت.رسول خدا(ص) ابتدا اصل موضوع را تحلیل کرد، آن گه به نقد و بررسى آن پرداخت حضرت فرمود: منظورتان از این که مىگویید، عزیر فرزند خداست چیست؟ اگر منظور فرزندى مادى است، آن طور که هر پدر جسمانى پسر مادى دارد، این معنا از نظر عقل بر خداى سبحان محال است و شما هم محال بودن آن را مىپذیرید زیرا خدا همسرى ندارد، چیزى از خدا جدا نشده و خدا از چیزى جدا نشده، او بسبیط محض و مجرد صرف است. همتا و همسر و زاد و ولد ندارد، آن چه شما مى گویید: مستلزم تجسم مادیت و ترکّب است که هم عقل آن را محال مىداند و هم وحى و کتابهاى آسمانى و هم موسى کلیم و هم شما محال بودن آن را مىپذیرید. و اگر منظورتان فرزندى تشریفى و کرامت است، مانند آن که استاد فرزانه و حکیم درباره شاگرد هوشمندش بگوید: او فرزند من است نه به معناى ولادت در این صورت نیز قابل نقض است. زیرا اگر شما عزیر را فرزند خدا مىدانید و موسى را فرزند خدا ندانید با این که اصل تورات و دین یهود را آورده است و عصاى معروف و ید بیضاء و آیات و بینات دیگر چون غرق کردن آل فرعون از ره آورد موسى کلیم بود، اگر عزیر را پسر خدا دانستید، لقب بالاترى را باید به موساى کلیم بدهید. زیرا اگر استاد دانشمندى به شاگرد هوشمند خود بگوید: فرزند من، به هوشمندتر مىگوید: برادر من چه این که به افضل از خود مىگوید: استاد من، شما هم درباره موساى کلیم باید بگویید او برادر خداست.چون مقام برادر بالاتر از مقام پسر است و مقام موسى هم بالاتر از مقام عزیر است اگر آن مقدار کرامت عزیر باعث شود که او فرزند خدا باشد. کرامت موساى کلیم که از او به مراتب بیشتر است باید باعث شود که او برادر و رفیق خدا باشد در حالى که شما این تعبیر را درباره عزیر دارید و درباره موساى کلیم هرگز جایز نمى دانید.این پاسخ در واقع جدال احسن بود و وقتى سخن رسول خدا(ص) به اینجا رسید: گفتند: اى محمّد(ص) به ما مهلت بده تا در این زمینه بیندیشیم. حضرت فرمود به شما مهلت دادم، اما از تعصب و جمود بکاهید و بر انصاف و تفکر بیفزایید، تا خداوند شما را هدایت کند، در واقع رسول اکرم(ص) به آنها توصیه کرد که اهل نظر و تحقیق باشند نه تقلید.پاسخ پیامبر(ص) به مسیحیانبا توجه به این که مسیحیان گفته بودند: عیسى فرزند خدا و متحد با اوست، رسول خدا در پاسخ آنها فرمود: این که شما مىگویید: خدابا عیسى متحد شده، براى این که از ابتداى محاوره موضوع آن شناخته شود، اتحاد را معنا کنید، آیا منظور شما از اتحاد حقیقى است؟ و یا کنایه از کرامت و بزرگداشت؟ اگر منظور شما اتحاد حقیقى است، اتحاد حادث با قدیم و ممکن با واجب محال است، چون یا مستلزم جمع بین حدوث و قدم(جمع بین نقیضین) است و یا تبدیل حادث به قدیم و قدیم به حادث که هر دو مستحیل است.توضیح مطلب: «قدیم» یعنى موجودى که مسبوق به عدم یا غیر نیست و «حادث» یعنى موجودى که مسبوق به عدم یا غیر است. اتحاد قدیم و حادث، یعنى شىء معیّن در حالى که قدیم است، حادث باشد و در حالى که مسبوق به عدم نیست، مسبوق به عدم باشد جمع بین نقیضین است. و چیزى که قبلاً قدیم بود، بدل به حادث شود، یعنى چیزى که قبلاً مسبوق به عدم نبود، مسبوق به عدم گردد. نیز مستحیل است زیرا چیزى که نبود، هرگز تبدیل به بود نخواهد شد، اگر چیزى سابقه عدم نداشت، دیگر براى او سابقه عدم، فرض صحیح ندارد. اگر چیزى به خود متکى بود و مسبوق به غیر نبود، دیگر ممکن نیست مسبوق به غیر گردد. زیرا اگر هستى چیزى عین ذات او بود، نه مسبوق به غیر است و نه مسبوق به عدم، و این ذات هم قابل تغییر و تحول نیست. و اگر هستى چیزى عین ذات او نبود، به یقین مسبوق به غیر و عدم خواهد بود و چیزى که مسبوق به غیر و عدم است، نمىتواند مسبوق به غیر و عدم نباشد.بنابراین، شىء واحد در حالى که واحد است نمىتواند هم قدیم و هم حادث باشد و شىء قدیم نمىتواند به حادث تحول یافته و یا شىء حادث به قدیم متحول گردد. پس اگر منظور شمااز اتحاد، معناى حقیقى آن باشد، این محال است چه به صورت جمع و یا به صورت تحول و انقلاب؛ لذا فرمود: چون خداى سبحان قدیم است و عیساى مسیح حادث است و عیسى، مسبوق به عدم و غیر است و خداى سبحان، مسبوق به عدم و غیر نیست، اگر خداى قدیم بخواهد حادث بشود، دو صورت دارد که هر دو صورت آن چنانکه بیان شد مستحیل است و ریشه قرآنى مسئله نیز همان است که فرمود: «لیس کمثله شىء».(۲۱) خداى سبحان غنى محض است بنابراین نیازى به غیر ندارد، پس هستى او عین ذات اوست و در این صورت نه سابقه عدم دارد و نه مسبوق به غیر است و نمىتواند با محتاج که مسبوق به عدم و غیر است، متحد باشد.اینکه فرمود: «یا أیها الناس أنتم الفقراء الى اللّه و اللّه هو الغنى الحمید.»(۲۲) اختصاص به غیر عیسى ندارد، بلکه عیسى و غیر عیسى در این حکم یکسانند، همه ممکنها مسبوق به غیر و محتاج به خدا هستند.اما اگر مراد شما از این اتحاد، کرامت است، زیرا عیسى(ع) موجودى کریم و برجسته است، در نقض این حکم باید گفت: این کرامت، اختصاصى به حضرت مسیح ندارد، زیرا انبیاى دیگر چون ابراهیم، نوح، آدم و...(علیهم السلام) هم از کرامات برخوردار بودهاند. چگونه درباره انبیاى دیگر، قایل به اتحاد نشدید اما در خصوص عیسى(ع) سخن از اتحاد به میان آوردید؟ بعد از ارائه این برهان، عدهاى از ترسایان ساکت شدند و به یکدیگر نگاه کرده برخى از آنان گفتند: همان طور که خداوند در قرآن، ابراهیم را خلیل خود معرفى کرد، «واتخذ اللّه ابراهیم خلیلاً» (۲۳) عیسى(ع) را هم به عنوان فرزند خود گرامى داشت. حضرت رسول (ص) فرمود: این قیاس مع الفارق است زیرا خلیل بودن ممکن است، اما فرزند بودن و متحد شدن با خدا محال است. ممکن است انسانى بر اثر کمال علمى و عملى خلیل اللّه بشود ولى اتحادش با خدا مستحیل است.معناى خلیلخلیل یا از «خَلّت» به معناى فقر و نیاز است و یا از «خُلّت» به معناى رازدارى و رازدانى است، اگر به معناى فقر و نیاز باشد ابراهیم را خلیل مىگویند، براى اینکه احساس کرد که به غیر خدا محتاج نیست، گرچه همه نیازمند به خدا هستند «یا أیها الناس أنتم الفقراء الى اللّه» (۲۴) لیکن عدهاى آن را ادراک مىکنند و عدهاى درک نمىکنند. آنها که ادراک نمىکنند، یا به خود متکى هستند و یا به دیگران و آنها که فقر عمومى را درک مىکنند و سراسر جهان را فقیر و نیازمند مىدانند، نه به خود متکى هستند و نه به غیر خدا تکیه مىکنند بر خلاف کسى که این حقیقت را نفهمیده خود را غنى یا مستغنى مىپندارد و طغیان مىکند: «انّ الانسان لیطغى* أن رآه استغنى»(۲۵) ابراهیم خیلیل(ع) این واقعیت را مشاهده نمود یعنى فهمید که نیازمند است. تنها خداى سبحان مىتواند نیازهاى او را رفع کند.کسى که خود را بىنیاز بپندارد یا نیازمند بداند اما گمان کند دیگرى یا دیگران، توان رفع نیاز او را دارند، حقیقت خود رانشناخته است، زیرا واقعیت انسان و هر موجود ممکن دیگر، عین فقر به خدا و ربط به اوست، وقتى خود را نشناخت به یقین خدا را هم نشناخته است، نه از آیات آفاقى خدا اطلاعى دارد و نه از آیات انفسى وى سهمى برده است، اما ابراهیم(ع) خود را شناخته، در سرّاء و ضرّاء فقط به خدا تکیه کرد، آن روز که ظفرمندانه بتها را شکست، فقط به خدا متکى بود، آن روزى هم که محکوم به آتش شد، «حرّقوه و انصروا الهتکم» (۲۶) جز به خدا تکیه نکرد، مىگویند: وقتى جبرئیل عرض کرد من مأمورم به خواستههاى تو پاسخ دهم، در حالى که او را به آتش مىانداختند، فرمود، من محتاجم، ولى نه به تو زیرا تو نیز مانند من محتاجى و قدرتى که دارى قدرت خداست که در تو ظهور کرده است.«ان کل من فى السموات و الأرض الّا آتى الرحمن عبداً» (۲۷): هیچ موجودى در آسمان و زمین یافت نمىشود جز اینکه ازجهت ذات، صفت و فعل، نیازمند خداست و این عبودیت به عنوان فقر ذاتى، از هر سه جهت، فراگیر هر موجود ممکن است، لذا خلیل خدا که از توحید ناب برخوردار است گفت: حتى سؤال هم نمىکنم، زیرا علم خدا به حال من کافى است و نیازى به سؤال نیست و این مقام از برجستهترین مقامات کسانى است که در اثر آگاهى فوق العاده، حتى در محضر خداوند به خود اجازه سؤال هم نمىدهند، زیرا مىدانند خداى سبحان که ولىّ محض است، آنها را اداره مىکند، تنها تحت ولایت خداى سبحان هستند و خداى سبحان هم که فعال ما یشاء است، جز حکمت و مصلحت چیزى نمىخواهد و کارى نمىکند، گرچه اگر اذن خاص صادر گردد خواسته خود را با او در میان مى گذارند.ابراهیم خلیل(ع) در کمال انقطاع، به خداى سبحان توکّل کرد و از این جهت خلّت و فقر خود را به او سپرد تا آن غنى محض، به فقرش پاسخ مثبت دهد. و چون در خَلّت منقطع و در احساس نیاز، کامل بود و در رفع نیاز، به خدا تکیه و به علم خدا بسنده کرد، حتى رفع نیاز را به زبان هم نیاورد، از این جهت خلیل اللّه شد. ………………………………….پی نوشت ها:۱. سوره احزاب، آیه ۴۵ ـ ۴۶.۲. سوره نحل، آیه ۱۲۵.۳. سوره انعام، آیه ۱۴۹.۴. سوره یوسف، آیه ۱۰۸.۵. همان، آیه ۲۴.۶. سوره قصص، آیه ۳۲.۷. سوره نمل، آیه ۶۴.۸. سوره طور، آیه ۳۵ ـ ۳۶.۹. سوره انبیاء، آیه ۲۲.۱۰. سوره ملک، آیه ۳ـ۴.۱۱. مفردات، ذیل کلمه موعظه.۱۲. المیزان، ج ۱۲، ص.۱۳. سوره آل عمران، آیه ۶۴.۱۴. دعوت به فرمان های توحیدی و الهی.۱۵. سوره انعام، آیات ۱۵۱ ـ ۱۵۳.۱۶. بحارالانوار، ج ۱۹، ص ۸ و ۹ و ۱۰.۱۷. سوره انعام، آیه ۱۲۱.۱۸. تفسیر برهان، ج ۳، ص ۲۵۳.۱۹. سوره عنکبوت، آیه ۴۶.۲۰. تفسیر برهان، ج ۳، ص ۲۵۳.۲۱. سوره شوری، آیه ۱۱.۲۲. سوره فاطر، آیه ۱۵.۲۳. سوره نساء، آیه ۱۲۵.۲۴. سوره فاطر، آیه ۱۵.۲۵. سوره علق، آیات ۷ ـ ۸.۲۶. سوره انبیاء، آیه ۶۸.۲۷. سوره مریم، آیه ۹۳.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 109]
صفحات پیشنهادی
روش رسولخدا(ص) با همنشینان چگونه بود/ شمهای از سیره رحمة للعالمین -
به مناسبت رحلت جانگذار حضرت ختمی مرتبت ص روش رسولخدا ص با همنشینان چگونه بود شمهای از سیره رحمة للعالمین شناسهٔ خبر 2446919 یکشنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۳ - ۰۸ ۱۲ دین و اندیشه > آیین ها و تشکل های مذهبی حضرت رسول ص اوقات خویش در منزل را سه قسمت مى کرد قسمتى براى عبادت خداوند قسنماینده بروجرد در مجلس: سیره علوی ترجمه اسوه بودن حضرت رسول (ص) است
جمعه ۱۲ دی ۱۳۹۳ - ۱۳ ۱۹ نماینده مردم بروجرد در مجلس گفت سیره علوی ترجمه اسوه بودن حضرت رسول ص است بهرام بیرانوند در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا منطقه لرستان افزود سیره علوی الگوی در دسترس ما برای زندگی است او ادامه داد سیره علوی ترجمه اسوه بودن حضرتهفتمین و هشتمین نشست از سلسله مباحث تخصصی سیرهنگاری برگزار میشود -
هفتمین و هشتمین نشست از سلسله مباحث تخصصی سیرهنگاری برگزار میشود شناسهٔ خبر 2459840 چهارشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۳ - ۱۰ ۴۳ دین و اندیشه > همایش ها و میزگردها هفتمین و هشتمین نشست از سلسله مباحث تخصصی سیرهنگاری با عنوان تطبیقات پیوستهنگری در سیرهنگاری و سیره ائمه معصومین ع از دوظایف منتظران مهدی موعود از منظر آیت الله جوادی آملی -
یادداشت وظایف منتظران مهدی موعود از منظر آیت الله جوادی آملی شناسهٔ خبر 2455268 چهارشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۳ - ۰۹ ۳۲ دین و اندیشه > آیین ها و تشکل های مذهبی بر منتظران راستین بایسته است که در مسیر هدایتی که خدای سبحان آنها را به آن رهنمون شده است استقامت ورزند و با تمسّک به علم و ایمبانی نظری هنرهای تجسمی ایران در سه دهه اخیر از منظر جامعهشناسی -
انجمن علمی هنرهای تجسمی ایران برگزار می کند مبانی نظری هنرهای تجسمی ایران در سه دهه اخیر از منظر جامعهشناسی شناسهٔ خبر 2458460 سهشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۳ - ۱۶ ۲۸ دین و اندیشه > همایش ها و میزگردها دومین همایش ملی مبانی نظری هنرهای تجسمی ایران در سه دهه اخیر از منظر جامعه شناسی درمهندسی جامع علمدینی از منظر آیتالله جوادی آملی -
مقاله مهندسی جامع علمدینی از منظر آیتالله جوادی آملی شناسهٔ خبر 2449589 شنبه ۶ دی ۱۳۹۳ - ۰۹ ۵۵ دین و اندیشه > اندیشمندان در این مقاله با هدف روشن ساختن نقشه جامع از علم دینی و مهندسی آن به تبیین و توصیف نظریه آیت الله جوادی آملی در باب مهندسی جامع علم دینی پرداخته می شودبهترین نوشته ها درباره امام حسن(ع) / رسولی محلاتی دو کتاب از آیت الله خامنه ای را پیشنهاد می دهد
بهترین نوشته ها درباره امام حسن ع رسولی محلاتی دو کتاب از آیت الله خامنه ای را پیشنهاد می دهد فرهنگ > دین و اندیشه - خبرگزاری ایبنا نوشت آیتالله سید هاشم رسولی محلاتی از عالمان پرکار و اثرگذار در حوزه تاریخ تفسیر و حدیث است از وی کتابهایی متعدائمه اطهار نجات دهنده بشریت از خطا و هواهای نفسانی هستند
چهارشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۳ - ۱۳ ۲۹ آیتالله وحیدخراسانی با بیان اینکه بشر آلوده به خطا و هوای نفس بوده و نیازمند هدایت است گفت ائمه اطهار ع فلک نجات هستند و همه باید به وسیله این فلک از گرداب امواج خطا و هواهای نفسانی بیرون بیایند به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا منطقه قمندای «لبیک یا رسول الله (ص)» فردا در امامزادگان کشور طنینانداز میشود -
ندای لبیک یا رسول الله ص فردا در امامزادگان کشور طنینانداز میشود شناسهٔ خبر 2446656 شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۳ - ۱۲ ۱۴ دین و اندیشه > همایش ها و میزگردها معاون سازمان اوقاف گفت همایش لبیک یا رسول الله ص صبح فردا یکشنبه 30 آذرماه مصادف با 28 صفر سالروز رحلت پیامبر اعظم ص وماجرای پاشایی، نشاندهنده ورود ما به دهه تحولات اجتماعی- فرهنگی است -
رئیس پژوهشگاه فرهنگ هنر و ارتباطات ماجرای پاشایی نشاندهنده ورود ما به دهه تحولات اجتماعی- فرهنگی است شناسهٔ خبر 2451430 دوشنبه ۸ دی ۱۳۹۳ - ۱۱ ۳۵ دین و اندیشه > اندیشکده ها جوادی یگانه گفت یک پدیده ساده که تشیع جنازه یک هنرمند است به شدت تعجب برانگیز بوده و تفسیرهای اینمعنای زهد در منظر امام علی (ع)
معارف معنای زهد در منظر امام علی ع هنگامی که وقت نماز فرا میرسید امیرالمؤمنین علیهالسلام رنگ صورتش تغییر میکرد و بدنش به لرزه میافتاد به گزارش سرویس دینی جام نیوز آیت الله ابراهیم امینی در یکی از بیانات خود پیرامون شخصیت بی نظیر و مقدس امیرالمومنین حضرت امیرالتعامل با اهل سنت برای گسترش تشیع نیست /سیره ائمه بهترین الگوی وحدت -
یادداشتی از حجت الاسلام مسائلی تعامل با اهل سنت برای گسترش تشیع نیست سیره ائمه بهترین الگوی وحدت شناسهٔ خبر 2460003 چهارشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۳ - ۱۳ ۵۶ دین و اندیشه > آیین ها و تشکل های مذهبی سیره عملی و رفتاری ائمه شیعه در موضوع وحدت بهترین الگو برای شیعیان است رفتاری که موجب میدعوت مرکز مدیریت حوزههای علمیه از مردم برای شرکت در راهپیمایی 9 دی
دوشنبه ۸ دی ۱۳۹۳ - ۱۰ ۳۸ مرکز مدیریت حوزههای علمیه کشور با صدور بیانیهای از مردم دعوت کرد که حضوری باشکوه در مراسم سالگرد حماسه 9 دی داشته باشند به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا منطقه قم مرکز مدیریت حوزههای علمیه کشور در این بیانیه بیان کرده است حماسه عظیم یوم السخنان تکان دهنده و تقیه امام حسن عسکري(ع) در سنين کودکي
گوشه ای از زندگانی امام عسکری علیه السلام سخنان تکان دهنده و تقیه امام حسن عسکري ع در سنين کودکي حضرت در همان موقعيّت و با همان زبان كودكى لب به سخن گشود و بهلول را مخاطب قرار داد و اظهار نمود اى كم عقل مگر ما انسان ها براى سرگرمى و بازى آفريده شده ايم كه با من اين چنين سخبرگزاری جشن میلاد رسول الله(ص) ممنوع می باشد
فتوای وهابیون برگزاری جشن میلاد رسول الله ص ممنوع می باشد مفتی های وهابی در حالی برگزاری جشن میلاد رسول الله ص را بدعت می دانند که جشن های 17 روزه عربستان را می ستایند به گزارش سرویس دینی جام نیوز مفتی عربستان سعودی و گروهک تروریستی داعش در شهر موصل عراق جشن میلاد پیارزمایش محمد رسولالله(ص) نشاندهنده بخشی از توان رزمی ایران بود
جمعه ۱۲ دی ۱۳۹۳ - ۱۹ ۰۴ امام جمعه شیراز گفت بدبختی اسلام و مسلمانان از افراطیونی است که در قالب نخبگان و خواص جامعه مطرح شدهاند یک عالم سنی در گوشهای از جهان فتوا میدهد شیعه کافر است و یک عالم شیعه انگلیسی به مقدسات اهل تسنن توهین میکند به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویانازدواج صحیح از منظر کلیسای انگلیس
pinknews گزارش داد ازدواج صحیح از منظر کلیسای انگلیس ازدواج پیوند ناگسستنی بین یک مرد و زن است به همین دلیل در صورت ازدواج برای همیشه بین زن و مرد پیوندی مستحکم به وجود می آید و هیچ چیز نمی تواند این پیوند را بر هم زند به گزارش سرویس دینی جام نیوز به نقل از پینک نیوز-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها