واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:
به بهانه 20 آذرسالگرد سومین شهید محراب؛
ستارگان آسمان فقاهت(2)/ عکس
تالیف کتاب هایی همچون قلب قرآن، معراج قیامت و ساخت مساجدی همچون مسجدالمهدی، روح الله و امام حسین(ع) را می توان از جمله خدمات سومین شهید محراب نام برد.
به گزارش سرویس دینی جام نیوز، بی تردید بررسی ابعاد اخلاقی بزرگ مردان تهذیب و پارسایی، موقعیت مناسبی برای تأمل، سنجش و ارزیابی برای فرد ایجاد می نماید و به سان چراغی در مسیر تهذیب نفس، فراروی سلوک معنوی پرتو افشانی نموده، الگوی مناسبی برای دست یابی به اهداف مطلوب این مسیر ترسیم می کند. شهید بزرگوار آیت اللّه سید عبدالحسین دستغیب شیرازی، از چهره های درخشان و تابناک عرصه اخلاق و تهذیب نفس است که زندگانی سراسر مبارزه و صفات اخلاقی برجسته او، ارائه کننده الکوی کاملی در بهره گیری از صفات پسندیده و سجایای اخلاقی نیکوست. روز بیستم آذرماه، یادآور عروج عارفانه آن مرد سترگ عرصه تهذیب و حماسه است که این نوشتار تلاش دارد ؛ با نگاهی گذرا به خاطراتی از زندگانی ایشان، به بررسی چهره اخلاقی آن شهید سعید بپردازد.
تهجد و شب زنده داری
خلوت با معبود و عبادت های نیمه شب، رمز بزرگی از وارستگی شهید دستغیب است، آن گونه که فرزندش حجة الاسلام سید محمد هاشم دستغیب در این زمینه می نویسد: «پدرم چه روزهای گرم تابستان را که به روزه گذرانید و چه شب های سرد زمستان را که با عبادت به صبح رسانید. فراموش نمی کنم که در کودکی، بعضی نیمه شب ها از خواب بیدار می شدم و صدای ناله اش رادر سجده می شنیدم. خودم را به خواب می زدم، اما به زمزمه های همراه با گریه ها و اشک های روانش گوش می دادم. گویا هم اکنون نیز صدایش از اتاق مجاور در گوشم طنین می افکند و آه جان سوزش دلم را می آزاد».
توکل به خدا
اطمینان و توکل، نشانه بارز مردان خداست. شهید دستغیب در ضرورت دست یابی به این باور سترگ، در یکی از درس های اخلاق خود به جریانی شنیدنی اشاره می کند که به خوبی گویای نفس مطمئن و خدامحور ایشان است. او می گوید: روز اول ماهی که می خواستم شهریه طلاب را واریز نمایم، وقتی پول ها را شمردم و محاسبه نمودم، متوجه شدم که یازده هزار و پانصد تومان کمبود بودجه دارم. دست به دعا برداشتم و گفتم: «خدایا، تو خود می دانی که من دست پیش غیر از تو دراز نمی کنم. اینک هم همچنان بر باور خود هستم و امید و اطمینانم به توست». لحظاتی بیش نگذشت که درب منزل به صدا درآمد. یک نفر برای محاسبه وجوهات شرعی اش مراجعه کرده بود. میزان وجوهات او، بیست هزار تومان بود، اما وقتی می خواست آن را بپردازد گفت: آقا، معذرت می خواهم، بیشتر از این را فعلاً نتوانستم تهیه کنم. وجه را که شمردم، دیدم یازده هزار و پانصد تومان است.
نفوذ در دل ها
سخن شهید دستغیب چنان تأثیر گذار بود که افراد، شیفته گفتار او می شدند. نوشته اند روزی مردی میانسال که سرو وضعش نشان می داد از عشایر و قبایل شیراز است، نزد مرحوم دستغیب می آید و می گوید مردی است که سال ها سابقه دزدی و شرارت داشته و به جرم سرقت های فراوان، تحت تعقیب و متواری بوده است. او همچنین می گوید که به هیچ وجه اهل نماز و روزه و عمل به تکالیف شرعی نبوده و جنایت های بسیاری را هم مرتکب شده است، اما سخنان شیوا و دل نشین شهید دستغیب که آن را هفته قبل در خطبه های نماز جمعه از طریق رادیو شنیده بوده، او را وادار به تأمل و درنگ در رفتار خود کرده و سبب بیداری او شده است و اکنون نیز آمده تا توبه نماید.
ارشاد دیگران با رفتار
رفتار شهید دستغیب برگرفته از سیره وحی و سنت پیامبران و امامان علیهم السلام بود. در دوران رژیم پهلوی، ایشان را دستگیر کرده و زندانی می کنند و برای اینکه بیشتر مورد آزار روحی اش قرار دهند، وی را با فردی کمونیست و محکوم به حبس ابد هم سلول می نمایند؛ فردی که هیچ گونه رابطه ای با معنویات نداشت. نیمه شب، شهید دستغیب را وارد سلول او می نماید، اما مرد کمونیست هیچ روی خوشی نشان نمی دهد. نزدیک طلوع آفتاب، شهید دستغیب که او را نمی شناسد، برای خواندن نماز بیدارش می کند، ولی او به شدت پرخاش کرده و با تندی فریاد می زند: «من کمونیستم و نماز نمی خوانم». شهید دستغیب از او بسیار پوزش می خواهد. رفتار شهید دستغیب در مدتی که با او هم سلول بودند، به قدری بر وی تأثیر می گذارد که آن شخص همواره ارادت فراوان خود را به ایشان اظهار می دارد.
ساده زیستی
شهید دستغیب، زندگی ای بسیار ساده و به دور از زرق و برق دنیایی،و خانه ای کوچک با اثاثیه ای ساده در کوچه های قدیمی و پرپیچ و خم شیراز داشت. محافظان ایشان که وظیفه حفظ امنیت و پاسداری از آن شهید را بر عهده داشتند، وضع زندگی ایشان را مناسب با مسایل امنیتی ندیده و از آن بزرگوار می خواهند که منزل خود را از درون کوچه های باریک و کهن شهر، به نقطه ای دیگر تغییر دهند تا محافظت از ایشان نیز آسان تر شود، اما مورد قبول ایشان قرار نمی گیرد و پاسخ می شنوند: «من در میان این مردم بوده ام و تا آخرین نفس هم باید در بین آنها باشم و در سختی و شادی هاشان شریک باشم».
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 203]