تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 19 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):دانش منافق در زبان او و دانش مؤمن در كردار اوست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1827614485




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

حسن و قبح ذاتى و عقلى


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
حسن و قبح ذاتى و عقلى
حسن و قبح ذاتى و عقلى مساله حسن و قبح ذاتى و عقلى از بحثهاى مهم و ارزشمندى است كه براى‏خود پايگاهى در علومى همچون علم كلام،علم اخلاق و علم اصول دارد. اين مساله ازمسائل مهم و زير بنايى علم كلام است كه‏در عين حال مى‏توان از آن در پاره‏اى ازعلوم بهره گرفت و به عنوان اصل موضوعى‏و قاعده ثابت‏شده در علم كلام، از آن‏استفاده برد مانند علم اخلاق و علم اصول. بطور كلى اصولى كه اختلاف محيط وتمدن و گوناگونى عادات و تقاليد،خدشه‏اى بر آن وارد نسازد و از دوام وثبات آن نكاهد، از اين مساله سرچشمه ‏مى‏گيرد; به تعبير ديگر اگر يك اصل‏ اخلاقى زيباست، همواره زيباست و اگر زشت است تا ابد زشت است. بدون اعتقاد به حسن و قبح عقلى و ذاتى ارزشهاى اخلاقى نسبى مى‏شوند و انديشه ثبات و دوام در آن خيالى بيش‏نخواهد بود. آنچه در اين مختصر نگارنده را به طرح ‏اين موضوع و مساله برانگيخت، زيربنايى ‏بودن مساله تحسين و تقبيح عقلى نسبت‏ به ‏بسيارى از مسائل كلامى بود كه اميد است‏ مورد توجه محققان و جويندگان اين مساله ‏واقع شود. تعريف حسن و قبح تعاريف زيادى براى حسن و قبح ارائه ‏شده است، اما به نظر مى‏رسد تعريف زير براى آن مناسبتر باشد: هر فعل اختيارى كه تصور شود، به يكى‏از دو صفت‏حسن يا قبيح، متصف مى‏گردد;يعنى هم فعل است و هم صفتى زايد دارد،كه‏نيك است‏يا بد; و فعل حسن يا نيكو آن‏است كه از نظر شرع كيفر و عقاب ندارد وفاعل آن از نظر عقلى مذمت نمى‏شود. اين نوع فعل نيز چهار قسم است :واجب، مستحب، مكروه و مباح. فعل قبيح يا بد آن است كه مرتكب آن‏مذمت و ملامت‏شود و سزاوار جزاى بدگردد و جزاى بدى چون از حق صادر شود،آن را عقاب خوانند، و فعل قبيح يك قسم‏است و آن حرام مى‏باشد. شك نيست كه هر عاقلى كه به مرتبه‏رشد و تشخيص رسيده باشد حكم به بدى‏ظلم و قبح آن، و حسن و خوبى عدل مى‏كند;خواه آن عاقل مسلمان و در زمره اهل‏اسلام و از اهل شرايع باشد يعنى دين‏به او رسيده باشد، و خواه بر فرض،هرگز نام اسلام را نشنيده و حتى ازكسانى باشد كه دين به‏او نرسيده‏است. معانى حسن و قبح حسن و قبح به سه معنى به كارمى‏رود: الف - هر صفت كمالى را حسن وهر صفت نقصى را قبيح گويند; مانندعلم و جهل. ب - هر چه ملايم و سازگار با طبع‏باشد حسن است; مانند لذائذ. ومنافى و ناسازگار با طبع را قبيح نامند;مانند آلام. ج - هر فعلى را كه فاعل مختار آن‏مستحق مدح و ستايش در دنيا ومستحق ثواب در آخرت باشد، حسن‏گويند و هر فعلى را كه فاعل مختار آن‏مستحق مذمت و نكوهش در دنيا ومستحق عذاب در آخرت باشد، قبيح‏نامند. تعريف حسن و قبح از نظر خواجه‏نصيرالدين طوسى كارها منقسم به حسن و قبيح يعنى‏خوب و بد و زيبا و زشت مى‏شود.زيبايى و زشتى را معانى گوناگونى‏است: يكى آنكه، كارى يا چيزى‏سازگار با خوبى و ناسازگار با بدى‏باشد، ديگر آنكه كار يا چيز كاملى‏توصيف به خوبى و چيز ناقصى‏توصيف به زشتى شود. در اينجا مراداين دو معنا نيست، بلكه مراد آن خوبى‏كردار است كه عامل آن سزاوارنكوهش‏و عقاب نباشد و بدى است كه‏عامل‏آن سزاوار نكوهش‏و عقاب‏باشد. در نزد اهل سنت و جماعت هيچ‏چيزى از افعال جز به حكم شرع حسن‏و قبيح نيست. ( ۱) بطورى كه گفته‏اند: " الحسن ماحسنه الشارع و القبح ما قبحه الشارع " تعريف حسن و قبح از نظر تفتازانى حسن و نيكو بودن افعال، كارهاى‏ستوده اين جهان است كه در آن جهان‏موجب ثواب آخرت گردد. قبيح وزشت، كارهاى ناستوده و نكوهيده‏اى‏هستند در اين جهان، كه موجب عقاب‏در آخرت مى‏شوند. در نتيجه كارهاى‏نيكو و حسن به رضاى خداى تعالى‏است و افعال قبيح و زشت، به رضاى‏او نيست و موجب ناخشنودى اومى‏باشد. ( ۲) مصلحت و مفسده: براى روشن‏تر شدن مبحث‏حسن‏و قبح و بررسى نظريات مختلف دراين زمينه و به دليل اينكه در نظربسيارى، حسن و قبح افعال داير مدارمصالح و مفاسد است، به توضيح اين‏دو مى‏پردازيم. مصلحت و مفسده عبارت است ازفوايد يا ضررهايى كه بر فعل مترتب‏مى‏شود كه از آن به علت غايى تعبيرمى‏كنند و در تصور، مقدم و در وجود،مؤخر است; مثلا فايده‏اى كه برساختن تخت‏يا صندلى مترتب‏مى‏شود و عبارت از نشستن روى آن‏مى‏باشد، مصلحت اين فعل است وتصور آن بر فعل مقدم است; زيرا نجاراول فايده آن را در نظر مى‏گيرد وسپس به ساختن آن اقدام مى‏كند ولى‏وجود آن بعد از فعل محقق مى‏شودزيرا پس از آنكه ساخته شد بر روى آن‏مى‏نشيند. ( ۳) اقسام حسن و قبيح: حسن و قبيح را به چند وجه‏مى‏توان تقسيم نمود: وجه اول - فعل حسن اگر داراى‏مصلحت و خالى از مفسده باشد،حسن صرف است و اگر مصلحت آن‏بر مفسده‏اش اقوى باشد، حسن مطلق‏است. فعل قبيح نيز اگر داراى مفسده وخالى از مصلحت‏باشد، قبيح صرف واگر مفسده‏اش بيش از مصلحتش‏باشد، قبيح مطلق است. وجه دوم فعل حسن هرگاه داراى‏مصلحت ملزمه باشد، واجب است; به‏اين معنى كه فوايد دنيوى يا اخروى رامتضمن باشد كه موجب لزوم آن گرددو تركش باعث ضرر و خسران در اين‏جهان و جهان ديگر باشد مانندواجبات عقلى چون استعمال دوا براى‏مريض و واجبات شرعى چون نماز وروزه، و هرگاه داراى مصلحت راجح‏و غير ملزم باشد مندوب و مستحب‏است‏به اين معنى كه فعلش داراى‏رجحان باشد ولى تركش مشتمل برضررى كه وجوب آن را ايجاب كند،نباشد نظير مستحبات شرعى. فعل قبيح: حرام است اگر داراى‏مفسده ملزمه باشد يعنى داراى ضرردنيوى يا اخروى يا هر دو باشد به‏حدى كه موجب لزوم ترك آن شود;مانند محرمات عقلى و شرعى چون‏قتل نفس و زنا. مكروه است اگر داراى مفسده غيرملزمه باشد يعنى تركش رجحان داشته‏باشد ولى فعلش شامل ضررى كه‏موجب حرمت آن شود نباشد مانندمكروهات شرعى. مباح فعلى است كه به جا آوردن آن‏و تركش يكسان باشد و فاضل مقدادآن را در زمره فعل حسن شمرده ولى‏ظاهرا اين طور نيست زيرا نفس مباح‏خالى از هرگونه مصلحت دنيوى واخروى است و اگر قبيحش نگويندحسن هم نخواهند ناميد و علت اينكه‏فاضل مقداد مباح را از افراد حسن‏شمرده اين است كه ملاك حسن و قبح‏را تنفر يا عدم تنفر عقل از آنچه بر فعل‏مترتب است دانسته و چون مفسده‏اى‏كه موجب تنفر عقل باشد بر فعل مباح‏مترتب نيست، لذا آن را از افراد حسن‏محسوب نموده است، ولى مجرد تنفرعقل براى فعل حسن فعل كافى‏نيست، بلكه تمايل هم لازم دارد وتحقيق در اين مقام اين است كه هرفعلى در صورت تحقق يافتن سه امر، حسن خواهد بود: اول - داراى مصلحت ملزمه ياراجحه باشد. دوم فاعل با انگيزه و قصد آن‏مصلحت را به جا آورد; زيرا اگر به‏قصد ترتب آن مصلحت را به جانياورد، حسن نخواهد بود اگر چه آن‏مصلحت‏بر وى مترتب شود; مثل زدن‏يتيم كه اگر به قصد تاديب باشد، حسن‏و اگر به‏قصد ظلم باشد، قبيح است ولواينكه تاديب هم بر آن مترتب شود. سوم فاعل، مختار باشد; بنابراين‏اگر از روى قهر يا جبر به جا آورد،حسن نمى‏باشد ولو مصالحى نيز بر آن‏مترتب شود. ( ۴) حالات و اقسام مختلف ارتكاب‏قبيح ازنظر خواجه نصيرالدين طوسى كار قبيح يا زشت از سه قسم خالى‏نيست: اول - شخص خود را ملزم نكرده‏است كه مردى پارسا و نيكو كار باشدو باك از آن ندارد كه وى را ملامت‏يامذمت كنند، يا در كيفر كار زشت‏خويش شكنجه و عذاب ببيند. دوم - نداند كارى زشت و قبيح‏است و نادانسته مرتكب شود. سوم - حاجت، او را به كار زشت وادارد و در خداى تعالى هيچ يك از اين‏سه احتمال نيست. در طريقه فلاسفه و حكما خداوندتعالى عين وجود است و وجود عين‏خير است و شر عدم است و آنچه‏خداى مى‏دهد وجود است; پس ازفاعل خير جز نكويى نايد و هر عملى‏كه شر و قبيح پنداريم چون درست‏بنگريم متضمن خير و مصلحتى است‏و نيز گفته‏اند آنچه را ما شر و قبيح‏پنداريم مقصود بالعرض است‏يعنى‏شر را براى خيرى كه از آن بهتر وبيشتر است انجام مى‏دهند; چون ترك‏كردن نفع كثير براى شر قليل، شر كثيراست و هرچه نيكو باشد خداوندتعالى به خوبى آن عالم است و آن راايجاد خواهد كرد و ترك ايجاد آن بخل‏و ظلم است. ( ۵) مقصود از ذاتى بودن حسن و قبح‏چيست؟ مقصود از ذاتى در عنوان مساله‏همان عقلى است، يعنى خود در درك‏حسن و قبح بدون استمداد از خارج‏حسن و قبح افعالى را درك كند ومقصود اين است كه حسن و نيكو وقبيح و زشت‏به خودى خود نيكو وزشت است; خواه آن كه شرع به آن‏حكم كرده باشد يا نكرده باشد، مانندنيكى ، راستى، بدى و دروغ. عقل در ادراك اين امور استقلال‏دارد و به تنهايى و قبل از اينكه از شرع‏چيزى به او رسيده باشد، قادر به درك‏و تشخيص آنهاست; از اين رو حسن وقبح ذاتى به نام حسن و قبح عقلى نيزخوانده مى‏شود و از آن تعبير به‏مستقلات عقليه مى‏شود. جميع ذوى‏العقول از كافه طوايف، خواه امم‏متشرعه و ارباب ملل و خواه قائلان به‏نفى شرايع در حسن عدل و قبح ظلم،به اين معنى كه ذكر شد معترفند و آن‏را قبول دارند و از احدى در هيچ‏عهدى منقول نشده كه متصف به عقل‏متعارف باشد، و معنى عدل را بداند ومع ذلك عدل را قبيح بشمارد، يا حسن‏نداند و همچنين ظلم را حسن بداند ياقبيح نداند. ( ۶) ويژگى هاى حسن و قبح ذاتى چيست؟ ويژگى حسن و قبح ذاتى عبارت است از: ۱- خرد در حكم خود مستقل وباصطلاح خودكفاست. ۲- خرد در حكم خود بى‏نياز ازتعليل خارج از اركان قضيه است و تنهادرك موضوع (عدل) و محمول(حسن) و نسبت (كه از مقايسه آن بانفس والا سرچشمه مى‏گيرد) كافى دراذعان به نسبت است و شان اين نوع‏قضاياى عقل عملى شان قضاياى اوليه‏در عقل نظرى است; مانند "كل از جزءبزرگتر است". ( ۷) نظر اماميه و پيروانشان از جمله معتزله اماميه و معتزله كه در كتب كلامى‏به "عدليه" تعبير مى‏شوند، معتقدندحسن و قبح افعال ، عقلى است وافعالى هستند كه حسن و قبحشان به‏ضرورت عقل، مشخص و معلوم‏است; مانند علم ما به حسن و خوبى‏صدق نافع و قبح و بدى دروغ مضر كه‏هيچ عاقلى در اين مورد شكى ندارد. و نيز افعالى هستند كه حسن و قبح‏آنها اعتبارى است; مانند قبح صدق‏مضر و حسن دروغ نافع و نيز افعالى كه‏عقل از علم به حسن و قبحشان عاجزاست كه در اين صورت به وسيله شرع‏براى عقل روشن مى‏شود مانندعبادات. ( ۸) اماميه و معتزله مى‏گويند: شارع به‏حسن و قبح افعال حكم بكند يا نكند،عقل حسن و قبح ذاتى آنها را درك‏مى‏كند. معتزله بشدت طرفدار حسن‏و قبح ذاتى عقلى شدند و مساله‏مستقلات عقليه را طرح كردند و گفتندما بالبداهه درك مى‏كنيم كه افعال ذاتامتفاوتند و بالبداهه درك مى‏كنيم كه‏عقول ما بدون اينكه نيازى به ارشادشرع داشته باشد، اين حقايق مسلم رادرك مى‏كند. ( ۹) و چون اين حكم در سرشت آدمى‏نهفته است وقتى به شخصى مى‏گوييم"اگر راست‏بگويى يك دينار مى‏گيرى‏و اگر دروغ نيز بگويى باز يك دينارمى‏گيرى و اين امر نسبت‏به او يكسان‏باشد، او به مجرد عقل خود به راستى‏ميل مى‏كند. ( ۱۰) همچنين عدليه مى‏گويند: افعالى‏كه از طرف شارع نسبت‏به‏آنها امر يانهى وارد شده‏از سه قسم خارج‏نيست: اول - مستقلات عقليه، يعنى افعالى‏كه عقل مستقلا حسن يا قبح آنها رادرك مى‏كند اگر چه از سوى شرع‏حكمى درباره آنها نرسيده باشد مانندحسن احسان و قبح ظلم. دوم امورى هستند كه عقل پس ازبيان شرع حسن يا قبح آنها را درك‏مى‏كند مانند قبح ربا. سوم امور تعبدى، كه كاشف‏حسن و قبح آنها امر يا نهى شارع است‏مانند حسن روزه آخر ماه رمضان وقبح روزه اول ماه شوال. ( ۱۱) از نظر آنها بطور كلى كارها داراى‏حسن يا قبح است; مثلا راستى، امانت‏و احسان، نيكو و بايستنى است ودروغ و خيانت، زشت و نبايستنى‏است و فاعل قادر اين افعال به خاطرانجام حسن در نزد عرف مستحق مدح‏و در نزد خدا مستحق ثواب باشد و به‏خاطر انجام قبيح در نزد عرف مستحق‏مذمت و نكوهش و در نزد خدامستحق عقاب باشد. و فعل را فى نفسه قطع نظر از واردشدن به شرع، جهت‏حسنى و جهت‏قبحى مى‏باشد كه موجب مدح و ثواب‏و مذمت و عقاب مى‏گردد و آن جهت‏را گاه هست كه به بديهيه عقل ، همه‏كس او را مى‏داند، مانند نيكى راست‏گفتن كه نفع رساند و قباحت و بدى‏دروغ گفتنى كه ضرر رساند و گاه‏هست كه آن جهت‏به فكر معلوم‏مى‏شود; مانند راستى كه به كسى‏ضرر رساند مثل سخن‏چينى كردن كه‏باعث دشمنى مردم مى‏شود، يادروغى كه نفع رساند، مثل دروغى كه‏براى اصلاح ميان دو كس باشد; پس‏در مورد اول راست گفتن قبيح است ودر مورد دوم دروغ گفتن نيكو و خيراست وليكن قبح آنها در اول و حسن‏آنها در ثانى بعد از نظر و فكر معلوم‏مى‏شود، و گاه هست كه عقول مردم ازفهم آنها عاجز است، ليكن بعد ازورود از شرع حسن و قبح آنها رامى‏دانند. ( ۱۲) نظر اشاعره در مورد حسن و قبح اشاعره قايلند به اينكه حسن وقبحها شرعى هستند و عقل اصلاحكم به حسن يا قبح افعال نمى‏تواندبكند بلكه حكم آنها به عهده شرع‏است و آنچه را كه آن(شرع)، حسن‏شمارد، حسن و آنچه را كه قبيح‏شمارد، قبيح است. ( ۱۳) آنها معتقدند كه تمام افعال در نظرعقل يكسان است و بكلى حسن و قبح‏عقلى و مصلحت و مفسده را انكارمى‏نمايند و مى‏گويند اگر مثلا شرع به‏ظلم و اسائه و كذب، امر و از عدل وصدق و احسان، نهى كرده بود آنها راحسن و اينها را قبيح مى‏دانستيم. ( ۱۴) متكلمان در معناى سوم حسن وقبح كه عبارت بود از ستايش براى كارنيك در اين دنيا و ثواب براى آن درآخرت و مذمت و نكوهش براى كارقبيح و زشت در اين دنيا و عذاب وعقاب براى آن در آخرت اختلاف‏كرده‏اند و اشاعره نيز از جمله مخالفان‏هستند و مى‏گويند در عقل چيزى كه برحسن و قبح اين معنى دلالت كندنيست‏بلكه دلالت‏شرعى است وآنچه را كه شرع تحسين كند و نيكوبشمارد، پسنديده و هر آنچه را كه‏تقبيح كند و ناپسنديده انگارد، آن چيزيا كار ناپسنديده است و در نفس الامرهيچ چيز حسن يا قبيح نيست. ( ۱۵) بطور كلى اشاعره حسن و قبح راامورى نسبى و تابع شرايط خاص‏محيط و زمان و تحت تاثير يك سلسله‏عوامل از قبيل تقليد و تلقين دانسته، ونيز عقل را در ادراك حسن و قبح تابع‏راهنمايى شرع مى‏دانند. ( ۱۶) وضع سه معنى براى حسن و قبح ‏از طرف يكى از اشاعره اول - به معنى كمال و نقص و آن درصفات است نه در افعال، به معنى‏موافقت غرض و عدم آن، و آن درافعال يافت‏شود و عقلى است كه دراين مساله اختلاف و نزاع وجود ندارد. دوم حسن و قبح در احكام‏الله‏يعنى استحقاق ثواب اخروى يا عقاب‏اخروى، و اين مساله است كه محل‏نزاع است و نمى‏تواند عقلى باشد،زيرا عقل نمى‏داند كه به كدام فعل‏مى‏تواند مستحق ثواب اخروى ياعقاب اخروى باشد و جوابش آن‏است كه معنى دوم(موافقت غرض) درعدل مثلا جهت‏حسن است نه معنى‏حسن، بلكه معنى حسن در او، آن‏استحقاق مدح و جزاست. سوم استحقاق ثواب اخروى نيزيكى از افراد همين معنى است زيرااستحقاق جزا اعم است از اينكه ازجانب خالق باشد يا از جانب خلق. ( ۱۷) رد نظريه اشاعره و اثبات آن از نظرعدليه الف - راى اشعريان در رد حسن وقبح عقلى و پاسخ به شبهه آنان : ۱) اگر حسن و قبح عقلى بود نيكى‏و بدى هر عمل بر ما واضح بودچنانكه (كل از جزء بزرگتر است‏برماواضح است)، جواب آن است كه‏بسيارى از ضروريات بر بعضى مردم‏مخفى مى‏شوند براى آنكه تصور آنهارا نكرده‏اند و نيز ما ادعا نموديم حسن‏و قبح عقلى است نه ضرورى . ۲- اگر حسن و قبح عقلى باشدجهات با يكديگر تعارض مى‏كنند وانسان فرو مى‏ماند و نمى‏داند چه كندمثلا دروغى كه پيغمبرى را از قتل‏برهاند، دروغ قبيح است و رهانيدن‏پيغمبر، واجب و نيز اگر كسى وعده‏كند فردا دروغى خواهم گفت، اگردروغ بگويد قبيح است و اگر نگويدخلاف وعده و آن هم قبيح است . درجواب بايد گفت: اين سخن منافى‏دعوى ما نيست; زيرا نجات دادن‏پيغمبر نيكو است در عقل ، و دروغ‏گفتن زشت است در عقل ، و عاجزبودن يك تن از عمل به مقتضاى هردوموجب آن نيست كه نجات پيغمبرنيكو نباشد يا دروغ قبيح نباشد، چنانكه ظالمى كه بر شهرى مسلط‏است و از كشتن و غصب اموال و زجرو آزار خلق دريغ ندارد، نجات دادن‏مردم از شر او نيكو است و كسى‏نمى‏تواند اين عمل واجب را انجام‏دهد، عجز دليل آن نيست كه بايد ظلم‏را كار نيكويى شمرد اما وظيفه شخص‏آن است كه در هنگام تعارض، يكى راكه قباحتش كمتر است مرتكب شود وتخلص جويد، مثلا دروغ نگويد وپيغمبر را برهاند و فردا راست‏بگويد وخلف وعده كند و عذر بخواهد ازكسى كه وعده دروغ به او داده است. ( ۱۸) ۳- اگر عقل مستقل به حسن و قبح‏باشد و امر و نهى شارع تعلق نگيردمگر به حسن و قبح واقعى، پس‏بايستى تكليف كافر به ايمان جايزنباشد، با علم خدا به عدم قبول ايمان‏از سوى او، زيرا تكليف نمودن كافر باءقطع به قبول نكردن او آيا فايده‏اى برآن مترتب است‏يا خير؟ اگر نباشدتكليف او عبث و لغو خواهد بود وصدور آن از خدا محال است و اگرفايده‏اى مترتب باشد، آن فايده آيا به‏خدا مى‏رسد يا به مكلف يا عايد غير؟ اما خدا، كه محال است زيرا اوغنى بالذات است، و اما مكلف، آن‏فايده نفع است‏يا ضرر؟ ضرر نيزمحال است; زيرا تكليف نمودن براى‏ايصال ضرر، قبيح است و اگر نفع‏است فرض اين است كه خدا مى‏داندكه قبول ايمان نمى‏كند پس چه نفعى‏در آن متصور است و اما اگر آن فايده‏عايد غير باشد، چگونه تصور مى‏شودكه خدا بنده را براى ايصال نفع به غيرعذاب كند، و آن محال است; حال‏آنكه قطعا مى‏دانيم كه خداوند كفار رامكلف به ايمان كرده و اجماع بر آن‏قائم است و از اينجا مى‏فهميم كه عقل‏حاكم به حسن و قبح قبل از ورود شرع‏نيست، يا بناى امر و نهى شارع برحسن و قبح واقعى نيست. ( ۱۹) در جواب بايد گفت: تكليف كافربه ايمان عقلا حسن است هرچند علم‏به عدم آن از سوى او باشد زيرا عرضه‏داشتن حيات دائمى اخروى و منافع به‏اوست و اين امرى است مطلوب وحسن براى كافر و مسلمان و آنچه‏شرط تكليف است از اختيار و قدرت‏و تمكن براى او موجود است و علم‏الهى به عدم قبول او سلب اختيار از اونمى‏كند و علت‏براى عدم صدور ايمان‏از او نمى‏شود، پس امتناع از قبول‏ايمان به سوء اختيار او خواهد بود وحجت‏بر او تمام مى‏شود و فايده ديگرآنكه نمى‏تواند در قيامت متعذر شود وبگويد خدايا تو اگر مرا به ايمان‏مى‏خواندى البته قبول مى‏كردم و اكنون‏به منافع دائمى مى‏رسيدم، تو لطف‏خود را از من منع كردى . ( ۲۰) اثبات حسن و قبح عقلى قبل از شرعى ۱- حسن و قبح افعال به عقل ثابت‏است نه به شرع، براى اينكه: اولا : وجدان هركس حتى ملاحده‏و حكماى هند كه منكر شرايع و اديان‏هستند به خوبى برخى از افعال مانند احسان، راستى، درستى‏ و زشتى ‏و برخى ‏ديگر چون ظلم و دروغ و نادرستى به‏ضرورت عقل حكم مى‏كند. ( ۲۱) ثانيا : اگر عقل حسن و قبح افعال رادرك نكند بكلى بنيان و اساس شرايع،عاطل و باطل خواهد بود. ۲- اگر حسن و قبح ذاتى و عقلى‏نباشد لازم مى‏آيد كه شرعى هم نباشداز جهت انتفاى قبح كذب، از جانب‏شرع، زيرا هرگاه كذب عقلا قبيح‏نباشد صدور آن از شارع جايز خواهدبود، زيرا خداوند در قرآن مجيدوعده‏هاو وعيدها داده‏پس خلف وعده‏از او جايز است، و ديگر اعتبارى به‏اين وعده وعيدها نخواهد بود. ۳- با انكار حسن و قبح عقلى اثبات‏شرايع ممكن نيست; بنابراين قول‏چون دروغ گفتن قبيح نيست، اگرپيغمبرى هم كه نبوت او ثابت‏شده‏خبر دهد كه دروغ قبيح است، از اونمى‏توان قبول كرد; زيرا احتمال كذب‏آن مى‏رود، و ثبوت هيچ پيغمبرى ثابت‏نخواهد شد چون خلاف حكمت وتصديق دروغگو بر خدا قبيح نيست وبعيد نيست كه كسى به دروغ دعوى‏پيغمبرى كند و خدا معجزاتى بر دست‏او جارى سازد و او را تصديق نمايد واوهم بسيارى چيزها را كه خدا منع‏نكرده و يا امر نفرموده، براى مردم‏حرام و واجب گرداند. ( ۲۲) و نيز ممكن است فرداى قيامت‏خداوند اهل طاعت را به دوزخ و اهل‏معصيت را به بهشت‏ببرد، زيرا بنا برقول آنها( مخالفان حسن و قبح عقلى )طاعت و معصيت، يكسان و مطيع وعاصى به حسب عقل ، تفاوتى با هم‏ندارند، بلكه ثواب و عقاب هم يكسان‏است و حسن و قبحى ندارد. ( ۲۳) آنچه گذشت‏خلاصه‏اى بود درمورد مساله بسيار مهمى كه جايگاه‏عظيمى در علوم كلام، اصول و اخلاق‏دارد. اجمالا بايد گفت‏حسن و قبح‏عقلى يا مستقلات عقليه همان امورى‏هستند كه عقل به تنهايى و بدون كمك‏شرع آنها را درك مى‏كند. در مورد اين‏مساله اختلافها و نزاعهايى پيش آمده‏كه عمده آن اختلافات مربوط به دودسته عدليه و اشاعره است. اشاعره همچنانكه عدل را به‏عنوان يك صفت ذاتى و قبلى منكرشدند، حسن و قبح ذاتى عقلى را نيزمورد انكار قرار دادند. آنان حسن وقبح‏ها را امورى اعتبارى و نسبى و تابع‏شرايط خاص محيط و زمان و تحت‏تاثير يك سلسله تقليدها و تلقينها وعقل را نيز در ادراك حسن و قبحها،تابع راهنمايى شرع دانستند. اشاعره‏چون به عقل مستقل و به عبارت ديگربه "مستقلات عقليه" اعتراف نداشتندو عقيده معتزله را مبنى بر اينكه عقل‏بشر بدون نياز به ارشاد شرع، حسن وقبح و بايستنى و نبايستنى را درك‏مى‏كند، تخطئه مى‏كردند و مدعى‏بودند كه بطور كلى اينكه: عدل‏چيست؟ و ظلم چيست و نيكو چيست‏و ناپسند چيست؟ همه بايد از زبان‏شرع اخذ شود و بايد در اين مسائل‏تابع و تسليم "سنت اسلامى " بود وخود را "اهل سنت‏يا اهل حديث"خواندند از اين نام و عنوان، يك پايگاه‏اجتماعى محكم براى خود در ميان‏توده مردم ساختند; يعنى اختلاف‏معتزله و اشاعره كه بر اساس قبول ياعدم قبول "مستقلات عقليه" بود ازنظر توده مردم به صورت قبول و عدم‏قبول "سنت" و "حديث" و يا به‏صورت تعارض عقل و سنت تلقى شدو همين پايگاه اجتماعى اشاعره رادرميان توده مردم تقويت و پايگاه‏معتزله را تضعيف كرد. معتزله هرگز به سنت‏بى‏اعتنانبودند; ولى اشاعره با انتخاب اين نام‏و قرار دادن معتزله در مقابل خود درواقع آنها را اغفال كردند. مسلما اين‏جهت در شكست معتزله، در اوايل‏قرن سوم در ميان توده مردم و عوام‏تاثير بسزايى داشت. اگر چه اختلاف‏معتزله و اشاعره در مورد حق عدل واستقلال و عدم استقلال عقل در موردمسائل مربوط به "عدل" يعنى حسن وقبح ذاتى افعال آغاز نشد ولى دامنه‏اين بحث‏بعدها به مسائل "توحيد" نيزكشيده شد. در آن مسائل نيز معتزله‏براى عقل، حق دخالت قايل بودندولى اشاعره تعبد به ظواهر حديث رالازم مى‏شمردند. با طرح اين مساله (حسن و قبح‏عقلى ) و بعضى ديگر از مسائل كلامى‏صفوف گروههاى كلامى كاملامشخص شد; معتزله بشدت طرفدارعدل، عقل، اختيار و حكمت (معلل‏بودن افعال بارى به اغراض ) شدند واشاعره كه تا آن زمان هنوز "اهل‏السنة" يا "اهل الحديث" ناميده‏مى‏شدند بشدت در مقابل معتزله وطرز تفكر آنان ايستادند. معتزله به نام"عدليه" خوانده شدند و اين كلمه تنهانمايانگر مفهوم عدل نبود و از اين كلمه‏علاوه بر مفهوم عدل به شكل معتزلى،مفاهيم اختيار و حسن و قبح عقلى ونيز معلل بودن افعالى بارى به اغراض‏نيز فهميده مى‏شد. ( ۲۴) پي نوشت : ۱) مشكور - محمدجواد : سير كلام در فرق‏اسلام، تهران ، شرق، ۱۳۶۸ ه.ش، چاپ اول ،ص ۲۰۱ ۲) همان منبع، ص ۲۰۳ ۳) طيب - سيد عبدالحسين: كلم الطيب درتقرير عقايد اسلام، تهران، بنياد فرهنگ‏اسلامى حاج محمد حسين كوشاپور، ۱۳۵۲ ه.ش، ص ۱۰۵ ۴) طيب - سيد عبدالحسين: همان منبع ، ص‏ ۱۰۲-۱۰۴ ۵) طوسى - خواجه نصير الدين: كشف المراددر شرح تجريد الاعتقاد، ترجمه و شرح‏ابوالحسن شعرانى، تهران ، اسلاميه ، چاپ‏ششم ، ۱۳۷۰ ه. ش ، ص ۴۲۵ ۶) فياض لاهيجى - ملا عبدالرزاق : گوهرمراد، تحقيق و تصحيح زين‏العابدين قربانى‏لاهيجى، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاداسلامى، ۱۳۷۲ ه.ش، چاپ اول،ص‏ ۳۴۴ ۷) سبحانى - جعفر : حسن و قبح عقلى ياپايه‏هاى اخلاق جاويدان، تهران، مؤسسه‏مطالعات و تحقيقات فرهنگى ، ۱۳۷۰ ه.ش ،چاپ دوم، ص ۲۳-۲۴ ۸) علامه حلى : نهج‏الحق و كشف الصدق،تعليق عين الله الحسنى الامورى ، قم،دارالهجرة، ۱۴۰۷ ه. ق، چاپ اول ، ص ۸۲ ۹) مطهرى - مرتضى : عدل الهى ، تهران وقم ، صدرا، ۱۳۷۴ ه.ش ، ص ۲۰ ۱۰) طيب - سيد عبدالحسين: همان‏منبع ، ص ۱۰۵ ۱۱) مقداد فاضل: شرح باب الحادى عشر،ترجمه على اصغر حلمى ، تهران، اساطير،چاپ اول ، ۱۳۷۳ ه.ش، ص ۱۲۷ ۱۲) مرعشى شوشترى - سيدمحمود: مسلك‏اماميه در اصول عقايد، دفتر انتشارات اسلامى‏وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم(بى‏جا); چاپ اول ، ۱۳۶۹ ه.ش، ص ۳۵-۳۶ ۱۳) علامه حلى: همان منبع ، ص ۸۳ ۱۴) طيب - سيد عبدالحسين: همان منبع ، ص‏ ۱۰۶ ۱۵) حلبى - اصغر: همان منبع ، ص ۱۲۶; لاهيجى - ملاعبدالرزاق: همان منبع، ص ۳۴۴ ۱۶) مبانى عقيدتى اسلامى ، مركز نشردانشگاهى ، تهران ۱۳۶۶ ه.ش ، چاپ ششم،ص ۱۲۴ ۱۷) لاهيجى - ملا عبدالرزاق : همان منبع، ص‏ ۳۴۵ ۱۸) طوسى - خواجه نصيرالدين: همان منبع،ص ۴۲۴-۴۲۵ ۱۹) علم الهدى- سيدعلى : معاد و عدل يامراحل نهايى بشر، قم، دفتر نشر انتشارات‏اسلامى،۱۳۷۲ ه.ش،چاپ دوم،ص۳۱-۳۲ ۲۰) همان منبع ، ص ۳۲ ۲۱) طيب - سيد عبدالحسين: همان منبع، ص‏ ۱۰۶ ۲۲) طوسى - خواجه نصيرالدين: همان منبع ،ص ۴۲۴ ; علامه حلى : همان منبع، ص ۸۴ ۲۳) طيب - سيد عبدالحسين: همان‏منبع، ص ۱۰۶ ۲۴) مطهرى مرتضى: همان منبع، ص ۲۰-۲۴ ارسال مقاله توسط عضو محترم سایت با نام کاربری : sm1372/س
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 229]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن