محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1844731172
جستارى در مفهوم و ماهیت تجربه دینى از دیدگاه اقبال لاهورى
واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
جستارى در مفهوم و ماهیت تجربه دینى از دیدگاه اقبال لاهورى
اقبال بر تجربه بودن تجربه دینى تأکید مى کند. از این رو، به همان میزان که دیگر تجربه هاى انسان مانند تجربه هاى بیرونى معرفت بخش هستند، تجربه هاى درونى بالمعنى الاعم و به ویژه تجربه دینى نیز مى تواند مورد تفسیر قرار گرفته و معرفت دینى ما را تشکیل دهد.
بخش اول چکیده اقبال لاهورى از منظر تجربه دینى به دین نگریسته و اساس معرفت دینى را تجربه دینى مى داند. از این رو، رویکرد دین شناسى اقبال تحت رهیافت تجربه دینى است که به دین به منزله معرفتى که محصول نوعى تجربه است مى نگرد. او معرفت دینى را تفسیر تجربه دینى، و مانند دیگر تجربه هاى انسان، معرفت بخش مى داند. اقبال اولین کسى است که از تجربه دینى و همسان بودن وحى با آن سخن به میان آورده و از تحویل و ارجاع وحى اسلامى به تجربه دینى سخن گفته است. این دیدگاه داراى لوازمى همچون نفى سرشت زبانى وحى، نفى عصمت پیامبر و خطاپذیرى وحى، بشرى بودن و الهى نبودن دین، نفى خاتمیت و بسط تجربه نبوى مى باشد. هدف نوشتار حاضر، بیان توصیف ماهیت تجربه دینى و تبیین رویکرد معرفت شناسى، روش شناسى و دین شناسى و تجربه دینى اقبال مى باشد که با روش توصیفى و تحلیلى، با تبیین دیدگاه اقبال به پیامدها و اشکالات و نقد و بررسى آن خواهیم پرداخت. مقدّمه اصطلاح تجربه دینى در گفتمان دینى جدید، مضمون اساسى رهیافتى است که به دین به منزله معرفتى که محصول نوعى تجربه است، مى نگرد. طبق این رهیافت، تجربه شامل انواع تجربه ها (حسى، اخلاقى، زیبایى شناسانه و دینى) مى شود که ویژگى هاى منحصر به فرد هریک از انواع تجربه نمى تواند خصلت تجربى بودن را از آنها بگیرد و در واقع، خصلت تجربى بودن است که این ساحات را مستعد و متوجه نظریه پردازى مى کند. در این رویکرد در نهایت، تلاش مى شود از طریق تشبیه تجربه دینى به تجربه حسى و به دست دادن ساختار مشابه این دو، مسائل مربوط به آن همچون منشأ دین، اعتبار دینى و مانند آن، در ظلّ مفهوم تجربه دینى تبیین گردند و از این مفهوم براى موجه کردن اعتقادات استفاده شود. با تأمل بیشتر مى توان دریافت که این رویکرد کاملاً متأثر از شأن و منزلتى است که تجربه در نظام معرفتى عقل جدید ـ که عقلى تجربى است ـ پیدا کرده است و از همین رو، گوشه چشمى به مناسبات و منازعات عقل و دین در جهان جدید دارد. به همین دلیل، توجه به معرفت شناسى مدرنیستى براى فهم بهتر این رویکرد حایز اهمیت است. در غرب، کسانى همچون ویلیام جیمز، رودلوف اوتو، والتر استیس، و از معاصران، ویلیام آلستون، آلوین پلنتینجا و دیگران، براساس این رهیافت، نظریه پردازى نموده و تلاش کرده اند از این طریق رویکردى جدید براى معرفت شناسى دینى فراهم کنند. اما در میان متفکران اسلامى، محمد اقبال لاهورى(1877ـ1938) نخستین کسى است که از این منظر به دین نگریسته است. از این رو، رویکرد دین شناسى اقبال باید تحت رهیافت تجربه دینى آورده شود.اقبال تلاش کرده است در پرتو این مفهوم، قرائت جدیدى از تاریخ اندیشه دینى در اسلام، و تحویل و ارجاع وحى به تجربه دینى ارائه دهد. با وجود طرح پژوهش هایى در خصوص مقوله وحى و تجربه دینى و نیم نگاهى به رویکرد اقبال لاهورى به این موضوع ـ از جمله: عباسى (1384)، عباسى (1381) و ماکان (1386) ـ ضرورت پرداختن مدون به مقوله تجربه دینى از دیدگاه اقبال و تحلیل و نقد آن ضرورتى اجتناب ناپذیر مى نماید که این مقوله در پى جبران این خلأ مى باشد. در این نوشتار قصد داریم ضمن توصیف اجمالى تجربه دینى، به رویکرد دین شناختى اقبال پرداخته، آراى وى را در خصوص تجربه دینى، و نقش آن در معرفت دینى و لوازم نظریه اقبال بیان کنیم و در پایان به تحلیل و نقد و بررسى نظریات مطرح شده بپردازیم. تجربه دینى به اجمال مى توان گفت: تجربه زمانى دینى است که از تجربه هاى متعارف نباشد و متعلق آن یک موجود فوق طبیعى باشد. در واقع، اگر موضوع تجربه خدا یا تجلّیات او باشد و به نحوى در ارتباط با خداوند قرار بگیرد و در محدوده دینى صورت گیرد، تجربه دینى خواهد بود. همچنین در تجربه دینى لازم است فاعل تجربه در توصیف آن از واژه هاى دینى استفاده کند. پس دو شرط براى دینى شدن تجربه وجود دارد: یکى آنکه در حوزه و محدوده دین صورت گیرد و دوم آنکه، فاعل تجربه در توصیف حالات خود از مفاهیم دینى بهره برد. ممکن است متعلق تجربه اى از محتواى متون دینى نباشد و در عین حال، آن تجربه، دینى باشد؛ مثل کسى که با مشاهده گسترش ریشه هاى یک درخت زاید و از بین رفتن بوته هاى باغچه، به نحوه پیش روى گناه و تسلط و نقش مخرّب در آن، تجربه اى حاصل کند و این تجربه تأثیر دینى بر او بگذارد که این تجربه اصطلاحا دینى خواهد بود. از سوى دیگر، دانشمندى با استفاده از یک گزاره علمى در متون دینى، نکته اى را بفهمد و سپس با آزمایش آن، به توفیقات علمى دست یابد، منتها این تجارب و یافته هاى علمى، او را به امر متعالى و حضور مافوق طبیعى منتقل نکند. گاهى اصطلاح «تجربه دینى» به تجربه امرى خارق العاده و شگفت آور اطلاق مى شود. چنین اطلاقى بسیار رایج است؛ یعنى هر کس که حالت بهت زدگى و تعجب را آزموده باشد، چنین حالتى را تجربه دینى مى نامد (1989, p. 29 Davis,). اقبال و جریان تجربه گرایى دینى اولین اندیشمند مسلمانى که به بحث تجربه دینى پرداخته و تا حد زیادى از آن سوده برده است اقبال لاهورى است. برخى معتقدند: او اولین کسى است که در بحث تجربه دینى سه مرحله را مشخص کرده است: 1. مرحله اول، با آثار شلایر ماخر شروع مى شود و هدف آن، تبیین گوهر دین و اصلاح نظرى مسیحیت است. 2. مرحله دوم، با آثار رودلف اتو آغاز مى شود و هدف آن، تبیین گوهر دین و بخصوص گوهر مسیحیت است. در این مرحله، مباحث تجربه دینى دقت و عمق بیشترى یافته اند. 3. مرحله سوم با مباحث معرفت شناختى تجربه دینى آغاز مى شود و بیشتر در قرن بیستم رواج یافته است. در این مرحله، سخن از تعیین گوهر دین نیست، بلکه مقصود، تعیین رابطه تجربه دینى با معرفت دینى و توجیه باورهاى دینى براساس آن است؛ مرحله اى که تلاش مى شود از طریق تشبیه تجربه دینى به تجربه حسى و به دست دادن ساختار مشابه این دو، دین و مسائل مربوط به آن، همچون منشأ دین، اعتبار اعتقادات دینى و امثال این موارد در سایه مفهوم تجربه دینى تعیین شود و به دنبال موجه کردن اعتقادات دینى از طریق مفهوم تجربه دینى باشد. این مرحله کاملاً متأثر از شأن و منزلتى است که تجربه در نظام معرفتى عقل جدید ـ که عقل تجربى است ـ پیدا کرده است. از این رو، اشاره به مناسبات و منازعات عقل و دین و نسبت عقل و دین در جهان جدید از منظر اقبال براى فهم بهتر این مرحله حایز اهمیت است. از سنخ مباحث اقبال چنین به دست مى آید که وى تحت تأثیر مباحث تجربه دینى در مرحله اول است و در این باره سخنى نگفته که گوهر اسلام تجارب دینى است. روشن است که اقبال اصول اساسى و ثابتى براى اسلام قایل است و احیاى اسلام را به نوعى تواناسازى این اصول با استفاده از اندیشه هاى نافذ و تجربه هاى جدید مى داند. او گرچه در مواردى به تجربه دینى روى مى آورد، اما هیچ گاه، احیاى دین را به معناى بازگشت به تجارب دینى نمى داند (قائمى نیا، 1380). رویکرد معرفت شناسى اقبال هر رویکرد دین شناسى در نسبت با نوعى رویکرد معرفت شناسى قرار دارد؛ یعنى دین شناسى ما معرفت شناسى ما را تعیین مى کند و بعکس. البته ممکن است یک رویکرد معرفت شناسى با چندین رویکرد دین شناسى سازگار باشد یا بعکس، یک رویکرد دین شناسى با چندین رویکرد معرفت شناسى. البته این گونه نیست که هرگونه رویکرد دین شناسى که اخذ کنیم، با هرگونه رویکرد معرفت شناسى سازگار بیفتد. حال با این مقدمه، ابتدا به سراغ رویکرد معرفت شناسى اقبال مى رویم تا از طریق آن، به دین شناسى وى راه پیدا کنیم. اقبال معتقد است: زندگى انسان و حرکت تکاملى و معنوى او بسته به این است که با واقعیتى که روبه روى اوست، ارتباط برقرار کند و آنچه این ارتباط را برقرار مى کند «معرفت» است که داراى سطوحى است (کافى، 1378). اقبال براى معرفت بشرى سه منبع عمده قایل است: 1. اشراق (تجربه درونى)؛ 2. عالم طبیعت (تجربه بیرونى)؛ 3. تاریخ (تجربه گذشتگان). اقبال علاوه بر منابع سه گانه معرفت بشرى، به سه ابزار معرفتى، یعنى حس، عقل و ادراک قلبى مطابق آیات قرآن تأکید مى کند. این سه، منابع اصلى معرفت بشرى هستند و عقل بشر، پردازشگر داده هایى است که از طریق این منابع به دست مى آید، به تعبیرى، مى توان تجربه را در یک سو و عقل را در سوى دیگر (در برابر تجربه) قرار داد. تجربه مواد لازم را براى نظریه پردازى فراهم مى کند و اساسا معرفت از این طریق حاصل مى شود. در واقع، اگر بخواهیم کانتى سخنى بگوییم، عقل صورت معرفت را بر ماده تجربه مى افکند. اگر این تفسیر از «منابع معرفت» اقبال صحیح باشد، مى توان گفت: «عقل» اقبال، عقلِ تجربى است؛ زیرا اقبال تقسیم بندى اش را از منابع معرفت، از قرآن کریم اخذ کرده و اساس و مبناى دین و نیز بخش مهمى از تاریخ اندیشه هاى دینى در اسلام را بر محور اولین منبع معرفت (تجربه درونى) متکى و در پرتو آن تفسیر مى کند (ر.ک. سروش، 1370). معرفت شناسى اقبال دربردارنده دو سطح از معرفت است: یکى، معرفت هایى که از تجربه بیرونى و علوم به دست مى آید و در حیطه تأثیر زمان و مکان است. اقبال تا حدى در این سطح با کانت هم نظر است، اگرچه اختلاف نظرهایى با کانت دارد (ر.ک: سروش، 1373)؛ زیرا او مانند کانت زمان و مکان را امورى ذهنى مى داند؛ ولى کانت از ذهنى بودن زمان و مکان نتیجه مى گرفت که تمامى آگاهى هاى ما فقط از نمودهاست؛ یعنى از اشیا آنچنان که آنها را مشاهده مى کنیم، اما اقبال این انحصار را که تمام آگاهى هاى ما فقط از نمودهاست نمى پذیرد (انور، 1378). سطح دوم معرفت اقبال این است که او برخلاف کانت معرفت را تنها به یک سطح محدود نمى سازد؛ چون زمان و مکان که کانت آنها را قالب هایى براى هر تجربه اى مى دانست، مفهومى ثابت ندارند، و با افزایش یا تقلیل نیروهاى روانى تغییر مى کنند. این امر سطح دیگرى از تجربه را متفاوت با سطح متعارف تجربه مکانى ـ زمانى که کانت معرفت را بدان محدود مى کرد، ممکن مى سازد. این سطح، ماهیت واقعیت را چنان که هست، آشکار مى کند. اقبالقویا معتقد است که علاوه بر سطح متعارف تجربه، سطح دیگرى نیز وجود دارد: تجربه اى که از شهود حاصل مى شود. این تجربه اى است منحصر به فرد، تجربه اى خاص خود و اصولاً متفاوت با دیگر انواع تجربه؛ از این رو، با ادراک حسى فرق دارد و با اندیشه و تفکر نیز متفاوت است. در شهود، از مضیق زمان و مکان درمى گذریم؛ زیرا حقیقتى را بر ما عیان مى سازد که نه ادراک آن را فهم کند و نه اندیشه. اقبال در این سطح از معرفت، که بالطبع بالاتر از معارف دیگر است، تحت تأثیر تجربه هاى باطنى، کشف و شهود، یا به تعبیر خودش «آداب صوفى» است. او معتقد است که تجربه درونى داراى ارزش معرفت است؛ چون تجربه باطنى صوفیانه روشى از روش هاى کسب معرفت است که از حواس و تجربه بیرونى استقلال دارد (کافى، 1378). البته اقبال به خلاف صوفیه وحدت وجودى معتقد به مقام فنا نیست، بلکه مى گوید که خود انسان پس از طى مراحل سلوک، در کنار خود اعلى جاى مى گیرد و خداى گونه مى شود. در این مورد، به تمثیل زیباى مثنوى مولوى استناد مى جوید که آهن پس از در افتادن به آتش، همانند آتش مى شود، ولى هویت و ذات خود را از دست نمى دهد. اقبال با اعتقاد به چنین اندیشه اى، به تصوفى معتقد است که بنیادش بر عقل، طریقتش بر تپیدن و تلاش دایم و هدفش در رسیدن به کمال منِ نامتناهى باشد. عرفان او چندان متعالى است که حتى منِ نامحدود هم در پى دیدار من محدود برمى آید. اقبال همانند مولوى کسى را عارف واقعى مى داند که وقتى به چنان منزلت و مرتبتى نائل آمد، به دنیاى ملموسات بازمى گردد و آنچه را که در سیر و سلوک خود تجربه کرده، براى پیشرفت جامعه خویش به کار مى گیرد و لذت حضور را به دیگران مى چشاند (بقائى ماکان، 1368). اقبال، دین و عرفان را، همراه با علم و فلسفه، چهار شیوه بر حق کسب معرفت مى داند. البته نزد اقبال، ساحت عرفان و اشراق، ساحتى برتر از علم و عقل است. وى ترجیح مى دهد ماوراى عقل را تجربه کند و آن را مکمل فعالیت هاى فکرى و عقلانى انسان تلقى مى کند (همان). در نظر او، علم باید ابزارى براى حفظ زندگى و سروسامان دادن به آن باشد. رویکرد روش شناسى اقبال به استناد برخى محققان، از جمله فاضلى (1381)، به روش شناسى اقبال مى توان از سه جنبه پرداخت: 1. اهمیت تجربه بیرونى: به نظر اقبال، قرآن توجه به تجربه را یکى از مراحل ضرورى زندگى روحى بشر مى داند و به همه میدان هاى تجربه بشرى بااهمیت یکسان مى نگرد و همه را در شناختن حقیقت و واقعیت نهایى که علایم آن در باطن و ظاهر تجلى مى کند، سهیم مى داند. بنابراین، او روش تجربى علوم وتقدیس طبیعت راامرى اسلامى و اساسى تلقى مى کند که مورد غفلت مسلمانان قرار گرفته است. 2. اهمیت تجربه باطنى: اقبال در عین تأکید بر تجارب بیرونى، تجربه باطنى و آگاهى معنوى را نیز نوعى تجربه مى داند که همچون همه تجارب دیگر، حقِ وجود داشته است. اقبال، اهمیت الهام را که در فلسفه او جایگاه والا دارد، مورد بحث قرار مى دهد و در کنار عقل چوبین پاى، الهام وعشق رامطرح مى کند. وى شور عشق را داراى معرفت حقیقى مى داندومى گویدعقل جزاطلاع چیزى ندارد؛ازاین رو، علاج درد انسان فقط در بصیرت و الهام است (همان). 3. ردّ عقل گروى محض: به نظر اقبال، عقل گرایى ضدتجربى مناسبتى با قرآن ندارد و قرآن کاملاً به طبیعت ناظر است. عقل با هزاران اندیشه به تنهایى نمى تواند انسان را راهنمایى کند. از این رو، سعادت و هدایت انسان در گرو محبت و عشق به خداست و شناخت واقعى حقیقت جهان از راه عقل، نیرنگ است و به وسیله آن نمى توان به حقیقت و هدف رسید. این عقل اگر رها شود و خودسرانه عمل کند انسان را گرفتار مى کند، ولى اگر در کنار دل و عشق حرکت کند و از نور آنها استفاده نماید لذت بخش مى شود؛ زیرا دل از تنوع و کشفیات عقل، و عقل از روشنایى و لطافت دل بهره مند مى شوند. رویکرد دین شناسى اقبال: تجربه دینى تجربه دینى که مقصود اقبال است، تفاوتى با تجربه عرفانى ندارد. از محتواى کلام اقبال این گونه برمى آید که وى تفاوتى میان تجربه دینى و عرفانى قایل نیست و هردو را به یک معنا به کار مى برد و این گونه بیان مى کند: «تجربه دینى... در اصل حالتى از احساس است که جنبه شناختى دارد، با مضمونى که ـ جز در قالب یک گزاره ـ نمى توان براى دیگران بیان کرد (Iqbal, 1984, p. 26-27). در توضیح، باید گفت: این «گزاره» نیز در واقع، آن تجربه دینى را تفسیر مى کند و محتواى آن محسوب نمى شود و اساسا ـ چنان که اقبال خود تصریح مى کند ـ محتواى تجربه دینى انتقال پذیر نیست، مگر اینکه در تعبیر ما از آن، شکل حکمى و گزاره اى به خود بگیرد. از دیدگاه اقبال، تجارب دینى «بیش از آنکه به اندیشه شباهت داشته باشند به احساس شباهت دارند.» تفسیر و تعبیرى که مرد باطنى یا پیغمبر به محتواى خودآگاهى دینى خویش مى دهد، ممکن است به صورت جمله (گزاره ها) به دیگران انتقال داده شود، ولى خود محتوا قابل انتقال نیست (اقبال لاهورى، 1346، ص 26). اقبال بر تجربه بودن تجربه دینى تأکید مى کند. از این رو، به همان میزان که دیگر تجربه هاى انسان مانند تجربه هاى بیرونى معرفت بخش هستند، تجربه هاى درونى بالمعنى الاعم و به ویژه تجربه دینى نیز مى تواند مورد تفسیر قرار گرفته و معرفت دینى ما را تشکیل دهد. اقبال مى گوید: «قلب نوعى شهود درونى از بصیرت است که موجب تماس ما به جنبه هایى از واقعیت ـ غیر از آنهایى که در برابر ادراک حسى قرار دارند ـ مى شود. به بیان قرآن، چیزى است که مى بیند و گزارش هاى آن، اگر به درستى تعبیر و تفسیر شوند هرگز خطا نیستند. با این همه، نباید آن را قوه مرموز خاصى تلقى کنیم. به بیان دقیق تر، نحوه اى از رؤیارویى با واقعیت است که احساس، به معناى فیزیولوژیکى کلمه، نقشى در آن ندارد و مع ذلک دورنمایى از تجربه که بدین نحو در برابر ما گشوده مى شود به اندازه هر تجربه دیگرى عینى و واقعى است. توصیف آن به عنوان روحانى، عرفانى یا مافوق طبیعى از ارزش آن به عنوان تجربه نمى کاهد (Iqbal, 1984, p. 15-16). اقبال در جاى دیگر بیان مى کند که «خداوند نشانه هاى خود را هم در تجربه درونى آشکار مى کند و هم در تجربه بیرونى و وظیفه آدمى است که قابلیت معرفت بخشى تمام جنبه هاى تجربى را در معرض داورى قرار دهد (Ibid, p. 127). به نظر مى رسد مطلب فوق، تفسیر اقبال از آیه «سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفِی أَنفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ» (فصلت:53) باشد. از منظر اقبال، تجربه دینى مانند دیگر تجربه ها، تجربه اى کاملاً طبیعى است. این نکته ظریفى است که توجه بیشترى مى طلبد. اینکه اقبال تجربه دینى را تجربه طبیعى تلقى مى کند، فروکاستن دین که امرى معنوى است به امرى مادى و طبیعى نیست، بلکه سخن در این است که این تجربه مورد تفسیر قرار مى گیرد و گویى تجربه دینى مدخلى براى سیر در باطن هستى و روحانى دیدن عالم است. او مى گوید: «تجربه عرفانى هر قدر هم که غیرعادى و عجیب باشد، باید تجربه اى کاملاً طبیعى تلقى شود» (Ibid, p. 129). دلایل اقبال بر معرفت بخش بودن تجربه دینى اقبال تجربه دینى را مانند تجربه حسى معرفت بخش مى داند؛ بدین معنا که متعلقات و علل تجربه دینى واقعا وجود دارد. به تعبیرى، امرى واقعى و عینى است نه اینکه صرفا امرى روان شناختى و اعتبارى باشد. از این رو، تجربه دینى همان نقش معرفتى را ایفا مى کند که ادراک حسى نسبت به باورهاى ناظر به جهان طبیعى ایفا مى کند. در مقابل، افرادى مثل پرادفوت معتقدند: تجربه دینى مانند تجربه حسى نیست، بلکه اندیشه اى است حامل اعتقاد که واقعى و عینى نیست، بلکه اعتبارى و روان شناختى است. اقبال سه دلیل مطرح مى کند که تجربه دینى مانند تجربه حسى معرفت بخش است: 1. همان گونه که ما در تجربه حسى با مجموعه اى از واقعیت ها مواجهیم که در نتیجه تعبیر و تفسیر آنها معرفت تجربى را بنا مى کنیم، تجربه دینى نیز یک امر واقع است که رخ مى دهد و همان گونه که واقعیت هاى تجربى حسى ماده، علم تجربى را تشکیل مى دهد، ما حق داریم واقعیت تجربه دینى را ماده معرفت دینى قرار داده و معرفت دینى را براساس آن بنا کنیم: «داده هاى تجربه دینى داده هایى هستند در میان دیگر داده هاى تجربه بشرى و از جهت قابلیت معرفت بخشى هرکدام از داده ها به همان اندازه اهمیت دارد که داده هاى دیگر دارد (Ibid, p. 16). پس نتیجه این مى شود که تجربه دینى براى کسى که چنین تجربه اى داشته است، نوعى معرفت به همراه دارد. 2. دلیل دوم بر ارزش معرفتى تجربه دینى، دلیل تاریخى است. اقبال در این باره مى گوید: «آثار مکتوب وحیانى و عرفانى نوع بشر بر این امر گواهى مى دهد که تجربه دینى به قدرى در تاریخ بشریت نفوذ و دوام داشته است که نمى توان آن را با عنوان توهم محض، نفى و طرد کرد. ظاهرا دلیلى وجود ندارد که سطح متعارف تجربه بشرى را به عنوان واقعیت بپذیریم، اما سطوح دیگر آن را با این عنوان که عرفانى و عاطفى اند نفى کنیم» (Ibid). 3. دلیل سوم که باعث مى شود ما در عینیت و واقعیت تجربه دینى تأمل کنیم، تحول شخصیتى اى است که در شخص صاحب تجربه به وجود مى آید، به گونه اى که شخصیت وى را بکلى دگرگون کرده، هویت جدیدى به او مى بخشد. عموم کسانى که تجربه دینى داشته اند، از این تحول درونى خبر داده اند. این امر گاه با این تعبیر بیان مى شود که دگرگونى حاصل از تجربه دینى، ماهیت فرد را عوض نمى کند، بلکه وجود جدیدى به وى مى بخشد. اقبال با بیان این دلایل در واقع، به طرف مبنایى بودن تجربه دینى در معرفت دینى کشیده شده است و منشأ آن، پذیرش رویکردى است متأثر از تجربه دینى ویلیام جیمز که تجربه دینى را یک نوع حالت ایمانى و از نوع تجربه حسى مى داند. ویژگى هاى تجربه دینى از منظر اقبال پیش تر به ویژگى هاى تجربه دینى اشاره شد. در اینجا به ویژگى هاى آن از منظر اقبال اشاره مى کنیم. اقبال برخى از ویژگى هاى تجربه دینى را این گونه بیان مى کند: 1. تجربه دینى مستقیم و بى واسطه است: «از این جهت با دیگر سطوح تجربه بشرى که داده هایى براى معرفت فراهم مى آورند تفاوتى ندارد. هر تجربه اى بى واسطه است. همان طور که در مورد علم ما به عالم خارج، ساحات تجربه متعارف، تابع تفسیر داده هاى حسى هستند، در مورد معرفت ما به خداوند نیز ساحت تجربه عرفانى تابع تفسیر است. بى واسطگى تجربه عرفانى به این معناست که در مورد خداوند درست به همان نحو شناخت حاصل مى کنیم که در مورد چیزهاى دیگر. خدا یک موجود ریاضى یا دستگاهى از مفاهیم به هم پیوسته نیست که هیچ استنادى به تجربه نداشته باشد» (Ibid, p. 18). 2. محتواى آن قابل انتقال به دیگرى نباشد. البته این عدم انتقال به خاطر بى واسطگى تجربه دینى است. اقبال مى گوید: «حالت هاى عرفانى بیشتر شبیه احساس هستند تا اندیشه» (Ibid, p. 20). البته باید در نظر داشت که «احساس عرفانى، مانند هر احساس دیگرى، واجد عنصر شناختى نیز مى باشد. به عقیده من، به علت همین عنصر شناختى است که احساس عرفانى مستعد آن است که شکل اندیشه به خود بگیرد» (Ibid, p. 21). 3. تجربه دینى بسیط و تجزیه ناپذیر است، برخلاف تجربه حسى که مى توان آن را به عناصر و اجزاى مختلف تجزیه کرد. 4. در تجربه دینى، شخص با یک «خود» دیگر مواجهه یا پیوستگى حاصل مى کند که متعالى و محیط بر همه چیز است که به او «خدا» مى گوییم.اقبال درباره چگونگى پى بردن به وجود خدا مى گوید: خواهید پرسید اساسا چگونه تجربه بى واسطه از خدا، به منزله یک «خود دیگر مستقل از من» امکان پذیر است؟ این امر که حالت عرفانى ـ انفعالى است، در نهایت، «دیگر بودگى» واقعى خود تجربه شده را اثبات نمى کند. این سؤال از آن جهت در ذهن ایجاد مى شود که ما بدون هیچ نقادى مى پنداریم علم ما به عالم خارج که از طریق ادراک حسى به دست مى آید، نمونه تام و تمام هرگونه معرفتى است. در حالى که اگر چنین بود، هیچ گاه نمى توانستیم نسبت به واقعیت خود خویش اطمینان حاصل کنیم. با این همه، در پاسخ به این سؤال، تمثیلى از تجربه اجتماعى روزمره مان مطرح مى کنم. در مراودات اجتماعى، چگونه ما به اذهان دیگر معرفت پیدا کنیم؟ به وضوح مى دانیم که خود و طبیعت خویش را به ترتیب به واسطه تأمل درونى و ادراک حسى مى شناسیم، اما هیچ حسى براى تجربه اذهان دیگر نداریم (Ibid, p. 19). اقبال در پاسخ به این سؤال که چگونه به حضور یک خود دیگر پى مى بریم، دو گونه روند را مطرح مى کند که معمولاً در فرایند پى بردن به حضور دیگرى طى مى شوند: یک راه، دیدن و به طور کلى، ادراک حسى حرکت هاى مادى اوست که شبیه به حرکات من است. البته این در حالتى است که آن موجود مادى باشد. راه دیگر، ناظر به امر آگاهى است که هم شامل موجودات آگاه پیرامون ما مى شود و هم شامل آن خود دیگر. اقبال مى گوید: «همنوعانمان را از آن جهت واقعى مى دانیم که به پیام هاى ما پاسخ مى دهند و به این ترتیب، پیوسته مکمل موردنیاز براى اهداف ناتمام ما را فراهم مى سازند، مطمئنا پاسخ، محک حضور یک خودآگاه است» (Ibid). این امر درباره خداوند، از طریق دعا و نیایش میسر است، چنان که در قرآن کریم آمده است: «وَقَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ» (غافر: 60)؛ پروردگارتان گفت: مرا بخوانید تا شما را پاسخ دهم. «وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ» (بقره: 186)؛ و چون بندگانم درباره من از تو پرسند، من نزدیکم و به کسى که مرا بخواند پاسخ مى دهم. اقبال نیایش را شرط لازمى براى شرکت در تجربه دینى مى داند: «تاریخ نوع بشر نشان مى دهد که حالت ذهنى تجسم یافته در عملِ نیایش، شرط لازمى براى چنین تجربه اى است» (Ibid, p. 90). به این ترتیب،اقبال تجربه دینى را به مدد معارف دینى و عرفانى به ساحت نیایش مى کشاند که تنها تجلى و محمل دیالوگ و گفت وگوى میان انسان و خداست. منابع آکوچکیان، احمد، «احیاى فکرى دینى از منظر تحول گفتمان ترقى در ایران معاصر» (تابستان 1376)، کیهان اندیشه، ش 73، ص 30ـ53. اقبال لاهورى، محمد (1346)، احیاى فکر دینى در اسلام، ترجمه احمد آرام، تهران، رسالت قلم. انور، عشرت، «کانت، اقبال و سطوح معرفت»، ترجمه محمد بقایى ماکان (پاییز 1378)، نامه فلسفه، ش 7، ص 160ـ166. باقرى، على، «وحى و تجربه دینى از منظر قرآن و اندیشمندان» (تابستان و پاییز 1381)، الهیات و حقوق، ش 4و5، ص 101ـ126. بقائى ماکان، محمد، «شمس اندیشه اقبال، حسرت فهم درست، نگاهى به تشابهات اندیشه مولوى و اقبال» (بهار 1386)، اطلاعات حکمت و معرفت، ش 3، ص 59ـ61. سروش، عبدالکریم (1370)، قبض و بسط تئوریک شریعت، تهران، صراط. ـــــ (1373)، قصه ارباب معرفت، تهران، صراط. شاه محمدى، رستم، «تعامل علم و دین از دیدگاه اقبال لاهورى» (بهاروتابستان 1384)، ذهن، ش 21و22، ص 87ـ100. عباسى، ولى الله، «آیا وحى نوعى تجربه دینى است» (تابستان و پاییز 1384)، پژوهش هاى قرآنى، ش42و43، ص 298ـ323. ـــــ «خاتمیت از دیدگاه استاد مطهرى و اقبال لاهورى» (بهار 1383)، رواق اندیشه، ش 28، ص 6ـ22. ـــــ «لوازم و پیامدهاى نظریه تجربه گرایى وحى» (زمستان 1381)، قبسات، ش 26، ص 104ـ122. قائمى نیا، علیرضا (1381)، تجربه دین و گوهر دین، قم، دفتر تبلیغات اسلامى. کافى، مجید، «اقبال لاهورى و جامعه شناسى معرفت» (زمستان 1378)، حوزه و دانشگاه، ش 21، ص 59ـ83. مطهرى، مرتضى (1369)، وحى و نبوت، تهران، صدرا. نبویان، سیدمحمود، «حقیقت وحى و تجربه دینى» (بهاروتابستان 1380)، رواق اندیشه، ش 1، ص 44ـ66. Davis, Caroline Franks (1989), The Evidential Force of Religious Experience, Oxford, NewYork. Iqbal, mohammad (1984), The Reconstruction of Religious thought in islam, New-Delhi, kitab Bharan. منبع: فصلنامه معرفت– شماره 183 ادامه دارد/
93/09/16 - 00:42
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 124]
صفحات پیشنهادی
اميرالمومنين علی عليه السلام در اشعار اقبال -
مركز تحقيقات امام علی ع برگزار می كند اميرالمومنين علی عليه السلام در اشعار اقبال اميرالمومنين علي عليه السلام در اشعار اقبال توسط مركز تحقيقات امام علی ع در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار می شود به گزارش خبرگزاری مهر بيست و هشتمين نشست علمي با عنوان امياقبال لاهوری معتقد بود اگر میخواهیم رستگار شویم باید خود را وقف اهل بیت (ع) کنیم -
رئیس موسسه فرهنگی اکو اقبال لاهوری معتقد بود اگر میخواهیم رستگار شویم باید خود را وقف اهل بیت ع کنیم افتخار حسین عارف رئیس موسسه فرهنگی اکو میگوید نظر جدی اقبال لاهوری این بود که اگر میخواهیم در جهان به رستگاری برسیم باید خودمان را وقف اهل بیت ع و پیامبر کنیم به گفته عارهر کسی رای کمیته انضباطی را شکسته، میتواند رای کمیته استیناف را هم بشکند سیاسی: در این چند روز مفهوم فساد در
هر کسی رای کمیته انضباطی را شکسته میتواند رای کمیته استیناف را هم بشکندسیاسی در این چند روز مفهوم فساد در فوتبال برایم ملموس شد دیدگاهها نسبت به درخشان تغییر کردمدیرعامل پرسپولیس درباره تغییر رای کمیته انضباطی در خصوص حضور تماشاگران در بازی پرسپولیس و ذوبآهن اعتقاد دارد اینآغاز کنگره جهانی بررسی خطر جریانهای تکفیری از دیدگاه علمای اسلام
یکشنبه ۲ آذر ۱۳۹۳ - ۰۹ ۲۹ کنگره بینالمللی بررسی خطر جریانهای افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام با حضور نمایندگان مذاهب اسلامی در مدرسه علمیه امام کاظم ع آغاز شد به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا منطقه قم مراسم افتتاحیه این کنگره با حضور علمای فرق مختلف اسموانع اخلاقورزی از دیدگاه ملاصدرا
موانع اخلاقورزی از دیدگاه ملاصدراپیروی از امیال و غرایز ناشی از فقدان معرفت به عمل و محتوی واقعی قواعد و قوانین اخلاقی است بر اساس نظریۀ تلازم معرفت و فضیلت میتوان گفت نتیجه معنای اول جهل معنای دوم آن یعنی ضعیف شدن دستگاه عقل و ناکارآمدی آن در مقابل دستگاه جهل و قوای شهوت ودیدگاههای تعدادی از نمایندگان کشورهای شرکتکننده در کنگره ضدتکفیر
سهشنبه ۴ آذر ۱۳۹۳ - ۰۹ ۱۱ در دومین روز کنگره بررسی خطر جریانهای تکفیری و افراطی از دیدگاه علمای اسلام تعدادی دیگر از نمایندگان کشورهای اسلامی شرکت کننده در این کنگره به بیان دیدگاهها و پیشنهادات خود پرداختند ریشهیابی اندیشه تکفیری برای مقابله با آنها ضروری است به گزارش خبرگکنگره خطر جریانهای تکفیری از دیدگاه علمای اسلام به کار خود پایان داد
سهشنبه ۴ آذر ۱۳۹۳ - ۰۸ ۱۸ کنگره جهانی بررسی خطر جریانهای تکفیری از دیدگاه علمای اسلام که از روز یکشنبه با حضور اندیشمندانی از 83 کشور جهان در قم آغاز شده بود دوشنبه شب به کار خود پایان داد به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا منطقه قم روسای چهار کمیسیون تخصصی در این مراسنشست تجربه «قانونگذاری فرهنگ» برگزار میشود -
با حضور مرتضی آقاتهرانی نشست تجربه قانونگذاری فرهنگ برگزار میشود نشست تجربه قانونگذاری فرهنگ با حضور حجتالاسلام والمسلمین دکتر مرتضی آقاتهرانی 4 آذرماه برگزار می شود به گزارش خبرگزاری مهر پنجمین نشست از سلسله نشستهای حلقه تجربه با حضور حجتالاسلام والمسلمین دکتر مرتگزارش ایسنا از کنگره بررسی جریانهای تکفیری از دیدگاه علمای اسلام
یکشنبه ۲ آذر ۱۳۹۳ - ۱۰ ۳۵ کنگره جهانی بررسی خطر جریانهای افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام با حضور نمایندگان مذاهب اسلامی در مدرسه علمیه امام کاظم ع قم در حال برگزاری است به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا منطقه قم حجتالاسلام والمسلمین علیزاده موسوی در ابتگذري بر پيشينه و مفهومشناسي دموكراسي
گذري بر پيشينه و مفهومشناسي دموكراسي پيروزى انقلاب اسلامى در ايران موجب شكلگيرى ساختارى از حكومت در ايران شد كه بر پايه دين استوار بود و پيش از آن جايگاهى در گفتمان سياسى نداشت نویسنده مهدي ابوطالبي بشر در گذشته مجموعهاى از ايسمها و ايدههاى سياسى را تجرنشست «مفهوم بومیسازی در برنامه فلسفه برای کودکان» برگزار میشود -
در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی نشست مفهوم بومیسازی در برنامه فلسفه برای کودکان برگزار میشود پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی قصد دارد در ادامه سلسله نشستهای هم اندیشی مربیان و فعالان فلسفه برای کودکان نشست مفهوم بومیسازی در برنامهی فلسفه برای کودکان رانقش دانش اصول فقه در تفسیر قرآن از دیدگاه علامه طباطبائی
نقش دانش اصول فقه در تفسیر قرآن از دیدگاه علامه طباطبائیبا استفاده از دانش اصول فقه هیئت انشایی امر بهمعنای وجوب و نهی بهمعنای حرمت است و مطابق آن آیات تفسیر میشود براساس دانش اصول فقه برخی از جملات معنای التزامی و مدلول سیاقی دارد و مطابق آن آیات تفسیر میشود بخش دوم و«فلسفه تعلیم و تربیت در عمل»: از مفهومی «این همان» تا مفهومی «متناقض» -
چگونه فلسفهورزی کنیم 12 فلسفه تعلیم و تربیت در عمل از مفهومی این همان تا مفهومی متناقض فلسفه همان است که فیلسوفان در طول تاریخ پدید آورده اند و کم اهمیت پنداشتن یا نادیده انگاری آنها به سبب هایی چون دشواری و انتزاعی بودن بی توجهی به ذات فلسفه است به گزارش خبرگزاری مهرصورت اعمال و مناسك حج از ديدگاه مذاهب اسلامی بررسی شد -
در فصلنامه میقات حج صورت اعمال و مناسك حج از ديدگاه مذاهب اسلامی بررسی شد شماره ۸۷ و ۸۸ فصلنامه فرهنگی اجتماعی سیاسی و تاریخی میقات حج از سوی حوزه نمایندگی ولیفقیه در امور حج و زیارت منتشر شد به گزارش خبرگزاری مهر هشتاد و هفتمین و هشتاد و هشتمین شماره فصلنامه فرهنگی اجتماعبرگزاری کنگره بینالمللی «جریان های افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام» در قم
برگزاری کنگره بینالمللی جریان های افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام در قم فرهنگ > دین و اندیشه - خبرگزاری مهر نوشت کنگره بین المللی «جریان های افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام» با اشراف و نظارت آیت الله مکارم شیرازی و مدیریت علمی آیت الله سبحنشست شناخت ماهیت فکری و مذهبی معارضان قیام کربلا برگزار میشود -
نشست شناخت ماهیت فکری و مذهبی معارضان قیام کربلا برگزار میشود شناسه خبر 2432904 تاریخ مخابره یکشنبه ۹ آذر ۱۳۹۳ - ۱۶ ۴۶ دین و اندیشه > همایش ها و میزگردها پژوهشگاه حوزه و دانشگاه با همکاری دانشگاه باقر العلوم ع نشست علمی عاشورا پژوهی با عنوان شناخت ماهیت فکری و مذهبی معارضادیدگاههای نماینده آذربایجان، افغانستان و امام جمعه پاوه در کنگره ضد تکفیر
دوشنبه ۳ آذر ۱۳۹۳ - ۱۱ ۱۷ در دومین روز برگزاری کنگره بررسی خطر جریانهای افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام مفتی اعظم آذربایجان نماینده پارلمان افغانستان و امام جمعه اهل سنت پاوه به بیان دیدگاههای خود پرداختند مفتی اعظم آذربایجان گفت جریان تکفیریها امروز تهدید بسیار جدی-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها