تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 25 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):خداى عزوجل به موسى وحى كرد: اى موسى در هيچ حالى مرا فراموش نكن و به ثروت زياد شاد نش...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1829898799




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

بزرگداشت مقام علمی هرمز میلانیان در شهر کتاب -


واضح آرشیو وب فارسی:مهر:
بزرگداشت مقام علمی هرمز میلانیان در شهر کتاب

هرمز میلانیان


بزرگداشت مقام علمی هرمز میلانیان یکی از بنیانگذاران زبان‌شناسی در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد. به گزارش خبرگزاری مهر، درگذشت دکتر هرمز میلانیان، جامعه‌ فرهنگی و ادبی ایران را به شدت متأسف و متأثر کرد. میلانیان یکی از بینان‌گذاران زبان‌شناسی در دانشگاه تهران و یکی از مهم‌ترین مترجمان آثار مارتینه است. او پس طی دوره‌ای افسردگی شدید، آبان‌ماه امسال، در پاریس درگذشت.سه‌شنبه، بیست و هفتم آبان‌ماه دوستان، همکاران و علاقه‌مندان میلانیان در مرکز فرهنگی شهر کتاب گرد آمدند، تا یادش را زنده دارند و مقام علمی‌اش را بزرگ. در این نشست، ژاله آموزگار، پیروز سیار، احمد سمیعی گیلانی، محمدرضا باطنی، ایرج پارسی‌نژاد، محمدجواد فریدزاده، هوشنگ رهنما و علی‌اصغر محمدخانی حضور داشتند. نشست بزرگداشت مقام علمی میلانیان به همت مرکز فرهنگی شهر کتاب، نشر هرمس و انتشارات فرهنگ معاصر برگزار شد.دریغ‌های بی‌پایان!در ابتدای نشست، محمدخانی، معاون فرهنگی شهر کتاب، مراتب تاثر و تاسف خود را از درگذشت هرمز میلانیان ابراز داشت. وی تصریح کرد: درگذشت او بسیار ناگوار بود و موجب تاثر همه‌ ما شد؛ متاثریم از اینکه جامعه‌ علمی ما نتوانست از وجود او بهره‌ کافی بجوید؛ متاثریم از اینکه چرخ روزگار زندگی سختی برای او رقم زد؛ متأثریم از اینکه دوستی صمیمی و یکرنگ را از دست دادیم. میلانیان، آن‌چنان که باید در جامعه‌ علمی شناخته نشد. شرایط زمانه و شاید خواست او این شرایط را محقق نکرد. متاثریم از اینکه مراکز علمی ما نتوانستند و یا نخواستند از حضور او بهره‌ لازم ببرند، و او نتوانست شاگردان بیشتری تربیت کند؛ متاثریم از اینکه تاثیر مضاعف وی در گسترش زبان فارسی و فرهنگ ایرانی در خارج از مرزهای ایران محقق نشد؛ متأثریم از اینکه نتوانستیم به قدر کافی از دیدگاه‌های او درباره‌ زبان فارسی بهره جوییم و متأثریم از اینکه نمی‌توانیم از گشاده‌دستی و سخاوت او در بیان اندیشه‌‌هایش بهره‌مند شویم.وی ادامه داد:‌ غالب افراد حاضر، از بدو تاسیس گروه زبان‌شناسی دانشگاه تهران، بنیاد فرهنگ ایران و فرهنگستان زبان فارسی با میلانیان آشنا بوده و ویژگی‌های شخصیتی و جایگاه علمی او را می‌شناسند. دوستی من با او نیز از سال هفتاد و شش، از پس بازگشت دوباره‌اش به ایران، تعمیق شد. در سال‌های گذشته ما میلانیان را ندیدیم، تنها ارتباط از راه دور میسر بود. میلانیان نزد خواص و دانشجویان زبان‌شناسی شناخته بود، چر اکه کم‌تر از خود می‌گفت و می‌نوشت؛ تنها گفتگوهایی محدود به چند روزنامه و کتاب ماه فلسفه و ادبیات از وی موجود است.به لحظات خوشی که با من داشتید، فکر کنیددکتر ژاله آموزگار دوست و همکار زنده‌یاد میلانیان مباحث خود را برگرفته از متنی مکتوب بازخواند: سوگی دیگر در فقدان عزیزی دیگر، ابراز غمی ریشه‌دار به یاد نازنینی دیگر، به کجا می‌رود این رشته‌ دراز؟ به یاد می‌آورم آن میز بزرگ گروه زبان‌شناسی و زبان‌های باستانی را که استاد‌های جوان تازه از راه رسیده در کنار پیشکسوتان شانه به شانه می‌نشستیم، گل می‌گفتیم و گاهی بد می‌گفتیم. اگر هم شکرآبی می‌شد با قند دوستی شیرینش می‌کردیم. در کنار هم خوشبخت بودیم و شاید نمی‌دانستیم چه نعمتی داریم. در این سال‌های اخیر، بسیاری از این جمع گران‌قدر راه دیار نیستی در پیش گرفتند، برخی آرام و برخی با رنج و درد، برخی نابهنگام و در پی حوادثی ناگوار، و برخی چون هرمز میلانیان غریبانه و دلسوزانه.وی ادامه داد:‌ به یاد می‌آورم صدای قدم‌های تند میلانیان را که غالبا دیر می‌رسید و به قول خودش برای اینکه شب را تا دیر وقت کتاب‌ خوانده و بیدار مانده بود دیر می‌رسید، اما پربار می‌رسید. با شتاب وارد کلاس می‌شد و زود و راحت آن را ترک نمی‌کرد و آن‌قدر مطالب تازه داشت که بلافاصله محیطی گرم و قابل استفاده ایجاد کند. دانشجویانش دوستش داشتند از او بهره می‌بردند و بیشترشان اکنون استادان برجسته‌ زبان‌شناسی هستند. قدمت دوستی من و هرمز میلانیان کمی کمتر از نیم قرن است. سخت است، بدرود گفتن به عزیزانی که سال‌های درازی با آنها دمساز بوده‌ای و غم‌ها و شادی‌هایت را با آنها تقسیم کرده‌ای و در شرایط خوب و بد، آنها را در کنار خود داشته‌ای؛ یاد روزگارهای گذشته جان می‌گیرد، به حسرت تبدیل می‌شود و سینه‌ مالامال درد. (نه برای اینکه چرا مرگ از راه رسید، برای اینکه چرا در شرایطی انسان‌ها پیش از مرگ می‌میرند.)ادامه‌ متن آموزگار، شرحی کوتاه از زندگی میلانیان بود، برساخته از زبان خودش. سطور واپسین آن این‌گونه است:‌ من آخرین سفرم را کردم. می‌دانم که عزیز شما هستم. می‌دانم که غم مرا دارید. می‌دانم که از غریبانه مردنم دلگیرید، ولی به لحظات خوشی که با من داشتید، فکر کنید. من آسوده شدم.به‌سختی خارادر ادامه، دکتر محمدرضا باطنی، برخی ویژگی‌های اخلاقی میلانیان را در قالب دو خاطره بیان کرد. وی اظهار داشت:‌ میلانیان به ظاهر فردی آسان‌گیر، کم‌کار و بی‌اهمیت به وقت می‌نمود. از ورای این ویژگی‌ها دیگران تصور می‌کردند فردی جدی نیست. اما من شاهد اتفاقی بودم، مبین اینکه در صورت ایجاب شرایط، میلانیان به سختی خارا خواهد بود. وقتی، در دوره‌ای که او مدیر گروه زبان‌شناسی بود، پلیس شاهنشاهی به دانشگاه هجوم آورد؛ آنها بی‌شرمانه دانشجویان را با باتوم و سرنیزه ضرب و شتم ‌کردند؛ دانشجویان به دپارتمان زبان‌شناسی وارد شدند؛ پلیس خواست به دنبال آنها وارد شود، اما میلانیان در چارچوب در ایستاد و مانع از ورود آنها شد؛ او با شدت تاکید کرد، شما نمی‌توانید وارد دپارتمان شوید؛ به این ترتیب پلیس از آنجا خارج شد. این نشان می‌دهد که شخصیت افراد جنبه‌های مختلف دارد که در شرایط خاص بروز می‌یابد.وی خاطره‌ دیگر خود را به این شرح نقل کرد:‌ میلانیان، به ایران و هر آنچه متعلق به ایران است عشق می‌ورزید. شاید از آنجا که او فرزند ناخدا میلانیان بود، که زمان تهاجم متفقین، در حمله‌ انگلیس‌ها زخمی شد و از باب تعصب مانع انتقال خود به بیمارستان انگلیسی‌ها شد. در سال ۱۳۵۸، او را در پاریس ملاقات کردم و دریافتم مصمم است در پاریس بماند، از این بابت به او معترض شدم که آیا علاقه‌ات به ایران دروغ بود؟ تاکید کرد که خیر.  و افزود: آنجا دیگر ایران نیست و من ایران را دوست داشتم. در پاسخ به او در ماندم، اما پس از تامل، تاکید کردم، پشیمان خواهی شد و بازخواهی گشت؛ همین‌طور شد، او بازگشت و کارهای ارزنده‌ای عرضه کرد. به‌دنبال بیماری و برای معالجه ایران را ترک گفت و دیگر بازنگشت.آیرونی سرنوشتایرج پارسی‌نژاد، ذکر فضایل دکتر میلانیان را بر مرثیه‌ثرایی در مرگ وی ارجح دانست و گفت:‌ به سال ۱۳۴۴، با استاد اسماعیل سعادت و فریدون بدره‌ای در موسسه‌ انتشارات فرانکلین همکار بودم؛ آنجا شنیدم، در دانشگاه تهران واحدی برای زبان‌شناسی افتتاح شده است، به مسئولیت دکتر مقدم. می‌باید به آنجا می رفتیم و امتحان می‌دادیم؛ امتحان دادیم و جزو نخستین دانشجویان بنیاد زبان‌شناسی به دانشگاه وارد شدیم. در آنجا موهبت تدریس دکتر باطنی نصیب ما شد. از آن پس جوانی به نام هرمز میلانیان از پاریس آمد؛ او تنها یک معلم زبان‌شناسی نبود؛ یک انتلکتوئل به معنای فرنگی آن بود. میلانیان، تنها تئوری‌های مارتینه و سوسور و یاکوبسن را آموزش نمی‌داد، بلکه ما را به دنیای رمان نو و شعر مدرن و تئاتر مدرن و شاهنامه می‌برد.پارسی‌نژاد افزود:‌ میلانیان ما را به خانه‌اش می‌برد، شام می‌داد و  از دانش جهان مدرن می‌گفت؛ همه چیز می‌دانست. فضای دلپذیری بود، گویا در ایران نبودیم، در فرنگ بودیم؛ حضور او برای ما تکیه‌گاهی بود از فرهنگ مدرن جهان غرب. اما او با دانشی وسیع از جهان فرنگ، یک ایرانی بود؛ یک ایرانی متمدن. جریانات سیاسی را تعقیب می‌کرد و دلواپس حوادث ایران بود. میلانیان رفیق خوبی بود؛ تفرعن معلمی و استادی را نداشت؛ ما را دنبال خود می‌کشاند؛ ضمن مباحثی که مطرح می‌کرد، بسیار بر اطلاعات ما می‌افزود.وی، بر تاسف خود از مرگ میلانیان تاکید کرد و افزود:‌ می‌باید از آیرونی سرنوشت بگویم. او با این حجم شور و حیات، دچار سرنوشتی غم‌انگیز شد؛ افسردگی‌اش از چه رو بود؟ به هر روی، می‌خواهم قدردانی کنم از جوان‌مردی‌ها و حمایت‌های دکتر علی رواقی در زمانی که میلانیان در ایران بود و همچنین محمدخانی، به رغم تفاوت دیدگاهش با میلانیان و موسایی در فرهنگ معاصر. این نوع حمایت‌ها از روشنفکری بی‌پناه در خور قدرشناسی است.افسردگی شدید، نه آلزایمر!پیروز سیار، دوست دیرینه‌ هرمز میلانیان، نقل قولی از فرزند وی را ضروری دانست و تصریح کرد:‌ ذکر این نکته از قول لادن، فرزند دکتر میلانیان، از این‌روست که او خود بسیار دقیق و باوسواس بود؛ مطلوبش بود، همه‌ اطلاعات به دقت نقل شوند، به‌ویژه آنچه به زندگی خودش مربوط می‌شد. نکته‌ای که می‌باید ذکر کنم، آخرین مطلبی است که به زندگی او مربوط می‌شود؛ اخبار فوت میلانیان در مطبوعات ایران، از ابتلایش به آلزایمر گفته‌اند؛ اما آنچه دخترش تاکید دارد، این است، بیماری وی افسردگی شدید، در پی عوارض قلبی و عروقی تشخیص داده شده است.وی افزود: میلانیان، لطف زیادی به من و خانواده‌ام داشت؛ از این روی ما بسیار یکدیگر را ملاقات می‌کردیم. در ابتدای کار بر روی کتاب مقدس، بسیاری از بخش‌های آن را برای او می‌خواندم؛ هرمز با حوصله‌ترین شنونده‌ای بود که من در طول کار حرفه‌ای خود دیده‌ام؛ هیچ‌گاه خسته نمی‌شد و همواره با حضور ذهن و تمرکز می‌شنید و نکاتی موثر مطرح می‌کرد. او به دنبال ابراز عقیده و اظهار فضل نبود. آنچه به صرف و نحو زبان عبری و یونانی مربوط می‌شد، که در آنها تردید داشتم، با او در میان می‌گذاشتم؛ میلانیان آنها را بی اینکه عبری و یا یونانی بداند، به مدد وسعت خارق عادت اطلاعاتش، تجزیه و تحلیل و گره‌گشایی می‌کرد؛ من در این قبیل موارد همواره او را راهگشا می‌دانستم.وی ضمن اشاره‌ مجدد به نوع بیماری میلانیان افزود:‌ می‌باید تاکید کنم، در سال‌های اخیر که در پاریس او را ملاقات می‌کردم، به رغم افسردگی شدید همچنان ذهنی هوشیار داشت و در همان شرایط، به نکات ریز و دقیقی اشاره می‌کرد؛ اما وضعیت وی در آن مقطع بسیار تاسف‌آور بود. ما او را در بیست و یکم آبان امسال از دست نداده‌ایم؛ جامعه‌ دانشگاهی و فرهنگی ما، حدود یازده سال پیش او را از دست داد و از نعمت وجودش محروم شد.پیروز سیار در ادامه، به تفصیل، به ذکر خاطرات متنوعی از میلانیان پرداخت.
یادبود هرمز میلانیان
صدای او را می‌توان شنیدفریدزاده، در شرح میزان دوستی‌اش با دکتر میلانیان گفت: من اقبال آشنایی بلندمدت با میلانیان را نداشتم. البته با کسی عمری زیستن، دست یافتن به تجربه‌ای است، که تنها از طریق طی همان طریق، به دست می‌آید، و هیچ راه میانبری وجود ندارد. اما برای همدلی، درک متقابل و دوستی، الزاما نباید از آن راه رفت. دکتر میلانیان زود دوست و رفیق می‌شد؛ زود بر موانع دوستی و رفاقت، که بخش بزرگی از آن متاسفانه ناشی از عُجب و توهم عالم بودن است، فائق می‌آمد. دکتر میلانیان زبان‌شناس بوده است؛ از این‌روی می‌باید به این نکته اشاره کنم، اگر بناست مرگ افراد بیان شود، نخستین بار در زبان بیان می‌شود. ما با تغییر فعل از زمان حال و آینده به گذشته، درباره‌ کسی می‌گوییم که دیگر در میان ما نیست. من از این وضع خوشحال نیستم؛ نه درباره‌‌ هرمز میلانیان، درباره‌ هر کسی که انسان تعلق خاطری به او دارد؛ لزومی ندارد فعل ماضی کار بریم. شاید توجه به این نکته‌ زبانی، راهی برای غلبه بر ضایعه‌ای است که مرگ دیگری در ما ایجاد می‌کند.وی ذکر دو نکته‌ خلاف‌آمد عادت را ضروری دانست و افزود:‌ اولی در تمجید افسردگی است. دو نوع افسردگی می‌توان برشمرد: در تعریف نوع اول می‌باید گفت:‌ افسردگی مشترک است به اشتراک در آن‌چیزی که روان‌شناسان بحث می‌کنند و می‌دانیم که روان‌شناسی چه مسیری پیموده است. دیگری، نوعی دل‌مردگی، افسردگی و عدم رضایت است که می‌تواند ایرونیک باشد، می‌تواند تراژیک باشد، یا اشکال مختلف ادبی به خود گیرد؛ هم‌زاد آدمیزاد است و از حوزه‌ دانش روان‌شناسی فراتر. از ورای آن ملالتی که حافظ می‌گوید، می‌باید ذوق کرد؛ این ملالت ناشی از زندگی متفکرانه در جهان پیر بی‌بنیاد است. بی‌بنیادی جهان، همانی است که متفکران به آن پرداخته‌اند و جهان فقط برای کسی که ایمان دارد، بنیاد دارد. اگر این بی‌بنیادی را در ساحت فلسفه و تا مرزهای نهایی آن در فکر خود بپیماییم، خواهیم دید، افسردگی میلانیان برای کسانی که او را می‌شناختند، یک امر خرد و معمولی نیست.فریدزاده در ذکر دومین نکته گفت:‌ وقتی، میلانیان از من پرسید: به چه کاری مشغولی؟ پاسخ دادم درسی دارم در دانشگاه مشهد، در باب ایده‌آلیسم آلمانی و نگاه رمانتیک. در فرصتی کوتاه، حین پایین آمدن از پله‌ای، تاکید کردم، رمانتیسیسم، مثل بسیاری از تعابیر دیگر، آن‌گونه که باید جا نیافتاده است؛‌ به‌ویژه تعابیر مربوط به دوره‌های بسیار تازه؛ مثلا حملات کسانی چون سارتر به این مفهوم، کسانی را که حوصله‌ آشنایی نزدیک با وجوه عمیق آن ندارند به نوعی محرومیت دچار کرده است، و می‌باید به مرور حل شود؛ میلانیان در پله ایستاد و گفت: حرف‌های تو من را یاد شاتو بریان انداخت؛ کتابی دارد به‌نام زان سوی مرگ؛ صدای میلانیان را می‌توان شنید اگر با مرگ مانوس باشیم.غرق شدن در کتابسمیعی گیلانی، به چگونگی آشنایی خود با میلانیان اشاره کرد و گفت:‌ من با او در سال ۱۳۵۵ آشنا شدم. دوره‌ای هفته‌ای داشتیم با حضور دکتر رحیمی، نجفی، سیدحسینی و میلانیان؛ گاه کسان دیگری هم می‌آمدند. در آنجا شیفته‌ اخلاق و سلوک او شدم. در فاصله‌ زمانی کوتاهی بسیار صمیمی شدیم. در این جلسات، گاه مباحثی از زبان‌شناسی مطرح می‌شد، که من به هیچ‌روی با آن آشنا نبودم، حتی شاید تصور غلطی از آن داشتم. میلانیان مرا به شرکت در دوره‌ فوق لیسانس زبان‌شناسی در دانشگاه تهران تشویق کرد. من در آن وقت، ۵۷ سال داشتم؛ پس از امتحان ورودی، به تحصیل در این رشته مشغول شدم. دکتر آموزگار، ثمره، باطنی و میلانیان استادان من بودند. میلانیان، بیشتر زبان‌شناسی نوین درس می‌داد. من پایان‌نامه‌ خود را نیز با او ارائه دادم.  مدت‌ها طول کشید تا کار من را دید؛ سر آخر هم می‌باید با هم آن را ویرایش می‌کردیم.وی افزود: در جلساتی که یاد شد، میلانیان گاه کتاب می‌خواند، گاه به بحث ورود می‌یافت؛ حواسش متوجه هر دو مبحث بود. شکل مطالعه‌ او گاه مشکلاتی بار می‌آورد؛ وقتی، با تاخیر بسیار در کلاس حاضر شد، آن‌قدر که دیگران کلاس را ترک کردند؛ در حین مطالعه به کلی از یاد برده بود که می‌باید برای تدریس در کلاس حاضر شود. میلانیان بسیار ایران‌دوست بود و این را نشان می‌داد. او صفایی کودکانه داشت، آن‌چنان که با هرکه هم‌کلام می‌شد، گویی سال‌هاست می‌شناسدش.با جوهر رود زمان هم‌خانه خواهم شدرهنما از علاقه‌ زیاد و تسلط میلانیان به زبان و ادبیات انگلیسی گفت. وی پس از بازخوانی برخی از اشعار مورد علاقه‌ وی، تصریح کرد: یاد و خاطره‌ رفیق حجره و گرمابه و گلستانم را به شعری که سروده‌ام زنده می‌دارم. این شعر ملهم است از این دو بیت مولانا:
مرگ اگر مرد است گو پیش من آی/ تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ/ من از او جانی ستانم جاودان/ او زمن دلقی بگیرد رنگ رنگرهنما، در ادامه خواند: یک روز یا یک شب، نمی‌دانم/ در لحظه‌ای جاری میان خواب و بیداری/ با زندگی بدرود خواهم گفت/ بی‌اشک، بی‌زاری/ چشم از جهان و هرچه در آن هست خواهم بست/ تا جاودان آرام خواهم خفت/ از خاک تا افلاک خواهم شد/ شاید هم از افلاک تا خاک خواهم شد/ گو پیشم آید مرگ اگر مرد است/ تا یک نفس تنگش به بر گیرم/ تا قوز من بستاند این تن‌پوش/ تا من از او جانی دگر گیرم/ یک روز یا یک شب نمی‌دانم/ از پای جان، بند تن آخر باز خواهم کرد/ با کوله‌بار نیستی بر دوش/ سوی روان‌شهر آسمان‌شهر پرواز خواهم کرد/ درد سفر درد جدایی‌هاست/ درد جدایی‌های بعد از آشنایی‌هاست/ با آشنایان زمین بیگانه خواهم شد/ با جوهر رود زمان هم‌خانه خواهم شد/ افسانه خواهم شد/ ای آن‌که بر خاکم گذر داری/ زین خفته‌ی دوران دیرین یاد کن، یاد/ زین تا ابد با ده زبان خاموش/ زین تا قیامت همسفر با باد/ از بیش و کم، غم یا ستم آزاد/ یک دم تامل کن در این باری/ آخر تو هم با کوله‌بار نیستی بر دوش/ سوی دیار رفتگان آخر گذار آری/ در لحظه‌ای جاری میان خواب و بیداری/ یک روز یا یک شب نمی‌دانم.گفتنی است علاوه بر خانواده‌ دکتر میلانیان، اسماعیل سعادت، ضیاء موحد، حسین معصومی‌همدانی، رضا نیلی‌پور، محمدرضا خواجه‌پور، علی‌ رواقی، طهمورث ساجدی، محمد شهبا، علی صلح‌جو، محمدرضا نصیری، مهشید نونهالی، مهری بهفر، علاءالدین طباطبایی، هادی خورشاهیان، رائد فرید‌زاده و ... در این مراسم حضور داشتند.



چهارشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۳ - ۱۱:۰۸





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 44]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن