محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1842228933
بررسی عدالت زیستمحیطی در مکتب تربیت توحیدی -
واضح آرشیو وب فارسی:مهر: مقاله؛
بررسی عدالت زیستمحیطی در مکتب تربیت توحیدی
کسانی که سعی دارند «اخلاق زیست محیطی» را از دین جدا کنند و به طور مستقل آنرا بپرورانند، سخت در اشتباهند؛ چرا که چنین اخلاقی پایه و اساسی برای التزام و تعهد نخواهد داشت و «رعایت هنجارها» و «پرهیز از ناهنجارها» بدون انگیزه قوی اعتقادی و عدم وجود امید اجر اخروی، سست و ناپایدار خواهد بود. به گزارش خبرگزاری مهر، محیط زیست به عنوان یک منبع خدادادی در گذر زمان از سوی انسان متحمل خسارات جبران ناپذیری شده است گرچه از این رهگذر خود همان آدمیان و نسل های بعدیشان هم آسیب های عدیده ای دیده و خواهنددید. تخریب محیط زیست در یک سده اخیر و به ویژه با شدت گرفتن سرعت رشد جوامع مدرن و خودمداری بیش از حد و بدون قید بشر مدرن، روندی شتابان به خود گرفته است، اما از منظر مکتب توحیدی چنین چیزی مورد تاکید نبوده و موجب به هم خوردن تعادل در نظام موزون خلقت گردیده و به شکل آشکار، ظلمی در حق محیط زیست و به ویژه نسل های آینده است. درواقع بحران زیست محیطی امروز حاصل بحران اخلاقی ای است که به بی تعهدی انسان معاصر بر می گردد. در این مقاله نویسنده با رویکردی تحلیلی با بازکاوی و بازشناسی عدالت در عرصه زیست محیطی در چهارچوب مکتب توحیدی اسلام می پردازد.اکنون اصل این مقاله را با هم می خوانیم:اشارهبر اساس جهانبینی توحیدی، انسان فقط و فقط به واسطهی خلقت خداگونهاش بر عرصهی کائنات حاکم گردیده، نمایندهی مستقل در تصرف نبوده و حق تعدی از مدار حق و عدل را ندارد؛ یعنی نمیتواند در بهرهبرداری خود بهگونهای رفتار کند که آسیبی به منابع خدادادی وارد آورده و حیات نسل خود و نسلهای آتی را به خطر اندازد. در حقیقت در این جهانبینی -که هدفش سعادت حقیقی و رستگاری ابدی انسان است- بایستی هماهنگ با نظام موزون خلقت، همهی ابعاد انسان رشد نموده و اعتدال در تمام قوای انسانی پیاده شود تا هم خواستههای کنونی وی و هم نیاز نسلهای آتی مورد توجه قرار گرفته باشد؛ چرا که این مِلکی است که نسل به نسل بایستی به ارث رود و در نهایت همه چیز به خدا بازگشت کند. محیطزیست؛ مخلوق خدا، مخدوم ماطی سدهی گذشته، بیشترین آسیب به طبیعت و محیطزیست ناشی از استیلای بشر بر طبیعت از طریق علم و فناوری به عنوان ابزاری برای رام نمودن طبیعت بکر و وحشی بوده است. البته انسان نه تنها به طبیعت تسلط نیافت، بلکه مورد خشم و قهر طبیعت نیز قرار گرفت 1و دور از انتظار نیست بحرانی که بشرِ امروز با فناوریهای تخریبگر خود آفریده و آیندهی او و کل بشریت را مورد تهدید قرار دادهاند، ثمرهی تلخ آن نه تنها نسل ما را دچار آشفتگی کند، بلکه به کام نسلهای آینده نیز فرو بنشیند.آنچه در واقع امر اتفاق افتاده این است که انسان با افزایش قدرت علمی و صنعتی خود، کمکم این بهرهبرداری را به بهرهکشی مبدل نموده و تعادل طبیعی محیطزیست را به زیان انسان و طبیعت بر هم زده است2 و این روند بحرانی تا آنجا ادامه پیدا کرده که میتوان به جرئت گفت نگرش مادی و اومانیستی انسان مدرن در مدیریت و حفظ منابع زیستمحیطی فرو مانده است. در واقع، آنچه اکنون از وضعیت انسان معاصر میبینیم نه نشأتگرفته از تسلط انسان بر طبیعت و عصیان در آن، بلکه ناشی از عدم تسلط بشر بر خویشتن و خودباختگی در مقابل مطامع و خواهشهای نفسانی و جدایی از منبع وحیانی است3.خداوند متعال سرنوشت انسان را به گونهای رقم زده که در دامن طبیعت رشد کرده و ببالد و به طور کامل بدان وابسته و نیازمند باشد4. متقابلاً طبیعت را نیز بهگونهای آفریده که در خدمت انسان قرار گیرد، نیازهای وی را برآورده سازد و آرامش و لذت را برایش به ارمغان آورد5. بنابراین هر جا تباهی و فسادی در عرصهی محیطزیست صورت پذیرد، بیانگر اعمال آن مردمان است که بروز نموده6 و در خود یک هدف تربیتی هم به دنبال دارد و آن این که بر اساس سنت رایج الهی، مردم نتیجهی اعمال بد خود را میچشند7، شاید که به خود بیایند8.همانطور که گفته شد، خداوند بر اساس تقدیر خود، زمین را محل زیست انسان و دیگر موجودات زنده و جمادات قرار داده و هر آنچه را در آن است تا زمانی که آدمی در آن سکونت دارد، در اختیار و دسترس او قرار داده است9. حال انسان، این فرمانروای اکولوژیک، به حکم جانشینی خداوند- در طول اراده و قدرت الهی- اختیار و احاطهی لازم را در تغییر و سازگار نمودن عناصر و منابع طبیعت داشته تا آن را برای بهرهبرداری خود آماده سازد10؛ تسلطی همچون احاطهی پدر بر فرزند که هرگز نميتواند هر رفتاري را با فرزندش داشته باشد. بنابراین، آدمی به عنوان فرمانروای اکولوژیک در عرصهی محیطزیست که قدرت احاطه و انتفاع او هرگز معنای مالکیت و اطلاق ندارد11، نه تنها باید هماهنگ با نظام عالم عمل کند، بلکه بایستی به اصلاح وضع زمین و زمینیان نیز بپردازد12.در یک تحلیل کلی میتوان گفت بحران زیستمحیطی جهان امروز، در حقیقت حاصل بحران اخلاقی است که به بیتعهدی انسان معاصر باز میگردد و مسلماً خروج از این بحران، راه حل اخلاقی میطلبد. حتی میتوان گفت روی آوردن غرب به مباحث اخلاق زیستمحیطی نیز از این جهت بوده که به این باور رسیدهاند که بسیاری از ارزشها و عقاید حاکم و رایج در الگوهای کنونی توسعه نمیتواند باعث ارتقای «توسعهی پایدار» بر اساس محیطزیست شود و زمان آن فرارسیده که علم و اخلاق با هم بیامیزند؛ آنچنان که در بخشی از بیانیهی بیش از 1600 نفر از دانشمندان بزرگ جهان- از جمله 102 برندهی جایزهی نوبل- که به عنوان یک هشدار رسمی و بینالمللی انتشار یافت، به آن اشاره شده است13. البته برخی نیز معتقدند اخلاق سنتي تاکنون پاسخ كافي و مناسبی براي حل بحرانهاي زيستمحيطي امروزي نداشته است14 که مسلماً در جای خود قابل بحث و بررسی است.بنابراین ما برای تربیت زیستمحیطی، نیازمند اصول و قوانینی هستیم که به آیین الهی گره خورده باشد، مبتنی بر آرمانهای اخلاقی باشد و در عین حال توسعه و بهبود زندگی مادی را نیز در بر بگیرد. منطقی است که قوانین خودساختهی بشر، بدون ارتباط با منبعی فراسوی طبیعت، نتواند از عهدهی چنین امر خطیری برآید؛ مگر آنکه بهدرستی با آیین الهی پیوند خورده و به تعالیم ادیان الهی در زمینهی تربیت زیستمحیطی توجه داشته باشد. تحقیقات نیز چنین نشان میدهد که اکنون برای برقراری نظام اخلاقی جهانی، بهترین و قویترین ابزار شناخته شده در این رابطه، جز «دین و مذهب» نمیتواند باشد15.تربیت زیستمحیطی در مکتب توحیدیبر مبنای یک نگاه کلان به جهان هستی و مبتنی بر نگرش اینجهانی و آنجهانی(مبدأ و معاد)، ما معتقدیم که وضع انسان بر کرهی خاکی، به عنوان حاکم منصوب الهی16، تنها از منظر بینشی بهدرستی ترسیم و تنظیم میشود که هدفش در آخرین مرحله، رفاه مادی انسان در حد عالی نباشد و زندگی مادی را هم در صورتی ارزشمند بداند که وسیلهای برای نیل به اهداف معنوی باشد17. این بینش دینی، احکام و قوانینش در عین سادگی، گنجینهای از حکمت، عرفان و مابعدالطبیعه است و بر این اساس میتواند شناخت دقیقتر و عمیقتری از انسان و جهان هستی ارائه کند.از دیدگاه ما اسلام میتواند چنین مجموعهای از اصول و مبانی را - به نحو اکمل و اتم آن- به جهان بشریت عرضه نماید؛ مجموعهای که در آن انسان، به حکم الهی، صاحب مقام والای حکومت بر طبیعت است، برای کلیهی اموری که نام پیشرفت بر آن مینهد، حدود و ثغوری را معین میکند و در محدودهی این مرزها به ضرورت حفظ تعادل عالم آفرینش با نظم و سامانی ملهم از مصدر عالم میاندیشد تا انسان بتواند به «زندگی مطلوب در عرصهی محیطزیست» یا همان «حیات طیبه» نایل گردد18.چنانچه رابطه ی ما با محیط زیست مان، بر اساس نظام ارزشی و اعتقادی باشد، حوادث و پدیدههایی که در راستای ایجاد خلل در نظم و تعادل طبیعی جهان پیرامون میبینیم و با نظام ارزشی ما در تعارض است، بایستی ما را به واکنش واداشته و حس مسؤلیت ما را نسبت به آن برانگیزاند. لذا ما علاوه بر مکلف بودن به اصلاح عملکرد خود، نسبت به آنچه دیگران در مواجهه با محیطزیست مرتکب میشوند نیز مسؤلیم؛ چرا که وقتی محیطزیست ما در اثر عملکرد غلط عدهای دچار بحران و آسیب شد، این مصائب تنها دامن انسانهای خطاکار را نخواهد گرفت، بلکه همه را گرفتار خواهد کرد.19در حال حاضر نیز یکی از عوامل عمدهی نابسامانیهای جهانی در عرصهی محیطزیست، عدم تعهد اخلاقی -چه فردی و چه اجتماعی- و احساس مسوولیت افراد در قبال تعهدات و وظایف مورد انتظار جامعهی انسانی است. از این رو «دعوت به رفتارهای بهنجار زیست محیطی» در قالب «امر به معروف» و «باز داشتن از رفتارهای ناهنجار زیست محیطی» در قالب «نهی از منکر»، وظیفهای همگانی تعریف میشود20 که این دستهبندی، معرف الگویی از اخلاق زیستمحیطی است که در آن فضایل و رذایل اخلاقی بدین گونه قابل تعریفاند و این یکی از پایههای تربیت زیستمحیطی در مکتب توحیدی اسلام است.نکتهی دیگر این که یكی از جهات بسیار مهم این مکتب، تربیت زیستمحیطی که خاصیت پویایی و انطباق بخشیده و آن را زنده و جاوید نگه داشته، یك سلسله قواعد و قوانین است كه كار آنها كنترل و تعدیل قوانین دیگر است و از آن به «قواعد حاكمه» تعبیر میشود. در حقیقت اسلام برای این قاعدهها نسبت به سایر قوانین و مقررات خود «حق وِتو» قائل شده است21.یكی از این قاعدههای حاکمه كه در بسیاری از مسائل سیاسی و اجتماعی كارساز است، «قاعده ی لاضرر و لاضرار» است که در حقیقت روح حاکم بر تمام قوانین شریعت اسلامی است22. یک قاعدهی عدالتمحور که ضامن حفظ و جبران حقوق تضییعشدهی دیگران است و طبق آن هیچ کس حق ضرر رساندن به دیگران را ندارد و متضرر نیز باید به بازپسگیری حقوق از دست رفتهی خود و یا دریافت جبران ضرر اقدام نماید23. از جمله مصادیق بارز این اِضرار، تخریب محیطزیست و آسیب رساندن به حقوق فردی و اجتماعی دیگران است که البته این دایرهی حقوق دیگران در عرصهی محیطزیست چنان وسیع است که گذشته از کلیهی انسانهای کرهی خاکی، هر موجودی دیگر از مجموعهی عالم طبیعت را نیز در بر میگیرد و نادیده گرفتن حق او و یا تضییع آن، در «مکتب تربیت زیستمحیطی» ضد ارزش بوده و در روابط اکولوژیک عالم طبیعت، یک رفتار ناهنجار به حساب میآید.عدل الهی در تار و پود هستیشاید دیدگاه یک گرایش مذهبی مانند اسلام نسبت به محیطزیست که بر تقدیس عالم طبیعت تاکید داشته و از طرفی بر تأمین خواستهها و نیازهای انسانی اشاره دارد، برای دنیای غرب حائز اهمیت باشد؛ مکتبی که از دید آن، هر ذرهای نقش و رسالتی در این عالم به عهده دارد و همگی بر اساس یک نقشهی علمی و حساب شده، اندازهگیری و آفریده شده است.از این منظر، محیطی که ما در آن زیست میکنیم تمامی اجزایش به هم مرتبط است؛ هر واقعهای که در آن روی میدهد مانند حلقههای بههمپیوستهی زنجیر است که اگر تنها یکی را به سویی بکشی، هزاران حلقه را حرکت دادهای و حوادث مقارن دیگری را رقم زدهای و این یعنی بههمپیوستگی و استواری نظام خلقت که در علم محیطزیست از آن به «تعادل اکولوژیک» تعبیر میشود.برهان «تعادل اکولوژیک» در واقع زیر شاخهای از برهان نظم است که بیانگر موازنه و تعادل اولیه و ذاتی در عرصهی محیطزیست ماست؛ یعنی تغییر در وضع یکی، موجب به هم خوردن تعادل کل این نظام اکولوژیکی میگردد و چنین شبکهی تعادلی و موازنهی دقیقی را میتوان در کلیهی عرصههای حیات طبیعی موجودات مشاهده نمود. مانند زنجیرههای غذایی، چرخههای حیات، شبکههای ارتباطی و تولید نسل موجودات زنده که همگی شگفتآور و بسیار پر رمز و راز است.همچنین بین اعمال انسان و نظام تکوینی عالم نیز ارتباط مستقیم و نزدیکی وجود دارد؛ بدین صورت که اگر فرد به انحراف و اعوجاج گراید و از حد بگذرد، اینجاست که همه ی اسباب این گردونهی نظاممند هستی، وی را برنتابیده و بر علیه او قیام مینمایند و در حفظ اعتدال و ثبات خویش با او به تقابل برخواهند خاست و این گونه فساد و رنجِ عصیانی که دیگران را بدان مبتلا نموده، دامان خود او را هم خواهد گرفت24 و این یکی از سنتهای الهیِ جاری در عالم است. از این رو حتی بهناحق کشتن یک جاندار و یا قطع یک درخت نیز میتواند اقدامی نامشروع و ناهنجار در اخلاقمداری زیستمحیطی تلقی شود. بر اساس این سنت، مرتکب آن با جزای عملش مواجه میگردد و بالعکس، اگر بر اساس اصول فطرت روی به هنجارها آورد و اعتدال نظام اکولوژیک را حفظ و مراقبت نماید، اسباب عالم به یاری او آمده و فیوضات منتشرهی عالم بنا به سنت الهی او را بهرهمند خواهند ساخت25.پس میبینیم که با وضع چنین احکام و سننی، در واقع آیین الهی با مقررات اخلاقی و تعالیم حیاتبخش خود، غرایز انسان را به نحو صحیحی تعدیل و او را به عزت نفس و مناعت طبع دعوت نموده تا در این راه با وعدهی پاداشهای بزرگ و وعید کیفرهای سخت، از حرص و طمعهای نامشروع او بکاهد. آری، خداوند اراده فرموده که نظم و توازن مقرر در نظام هستی حفظ گردیده و از بر هم زدن آن پرهیز شود؛ از این رو هرگونه دخل و تصرفی در طبیعت و منابع آن که لطمهای به ارادهی تکوینی الهی وارد میآورد، از مصادیق «رفتار ناهنجار زیستمحیطی» بوده که مذموم و محکوم است و بهتبع آن، هر گونه عمل و تلاشی در جهت حفظ این موازنه و اعتدال نظام طبیعت، «رفتار بهنجار زیستمحیطی» تلقی شده که خواسته خداوند و مطلوب و مرضی اوست.یک قاعدهی کلی دیگر در نظام سراسر عدل الهی این است که خداوند، نعم مادی و معنوی خود را بر همگان روا میدارد و تنها از آنان میخواهد که شکر آن را که همانا بهکارگیری صحیح آن در مسیر حق است، به جا آورند تا نعمت شان را پایدار و بلکه افزون سازد؛ اما هنگامی که این مواهب را در جهت سخط الهی و عصیان که در واقع کفران نعمت است بهکار برند، در این هنگام نعمت را از آنان گرفته و یا به نقمت و بلا مبدل میگرداند26. بنابراین، سرنوشت آنچه در دست ماست به واسطه ی عملکرد خود ما رقم میخورد27 و خداوند نیازی به شکر و کفران ما برای ثواب یا عقاب ما ندارد28. از اینرو اگر انسان رسالت مقدس خود را در زمین بازشناسد و طبیعت و مواهب آن را امانت الهی دانسته، در حفظ و بهرهبرداری صحیح آن بکوشد، بقا و دوام این منابع را تضمین نموده و در مقابل، هر گونه تعدی و تجاوزی که حدود را بشکند و موجب تباهی منابع طبیعت شود، گرفتاری به بلایای شوم آن را در پی خواهد داشت29.عدالت در نسلها؛ چرا و چگونه؟درست است که خداوند طبیعت را بهگونهای آفریده و روابط اجزای آن را طوری ساماندهی نموده که پاسخگوی همهی نیازهای بشر باشد، اما مسلماً طبیعت نمیتواند جوابگوی این همه حرص و ولع انسانها باشد؛ زیرا این جهان بر پایهی قانونمندیهای خاصی بنا شده که هر چیزی در آن قدر و اندازهی معینی دارد30 و ما را نیز از تجاوز به حدود الهی پرهیز دادهاند. بنابراین برای حفظ و تداوم نظام اجتماعی بشر در زیستکُرهی زمین، یکی از ضروریات، تنظیم روابط انسان با محیط پیرامون -از طریق وضع قوانین اعتباری- است و از طرف دیگر هم این انسان، عنصر جداییناپذیر از مجموعهی نظام هستی است31 و بایستی موضع او در برابر طبیعت، هماهنگ با نظام توحیدی و آفرینش حقِّ خالق آن باشد32.اگر اعتراف به چنین حقیقتی داشته باشیم، آنگاه خواهیم پذیرفت آن کسی که انسان را حاکم بر طبیعت گردانیده و نعمتهای بیمنتهای خود را بر وی ارزانی داشته33، خود نیز قوانین و آدابی را تعیین نموده تا به آدمی بیاموزد که چگونه جانب اعتدال را رعایت نموده و جانشین شایستهای برای خداوند خویش باشد34.در مکتب تربیت زیستمحیطی اسلام، «قسط» و «عدل» از اصول اساسی در امور اجتماعی به حساب آمده، به طوری که هیچ فرد یا گروهی مجاز نیست منابع را به طریقی مورد بهرهکشی قرار دهد که موجب زیان به دیگران شود یا عرصهی کار را بر دیگران تنگ کند. بر این اساس ضروری است که در برخورد با طبیعت و منابع آن، همواره دو اصل بسیار مهم مورد توجه قرار گرفته و رعایت شود: یکی «عدالت درون نسلها» و دیگری «عدالت بین نسلها». این یعنی اینکه بایستی روابط جدیدی با طبیعت که پایه آن بهرهبرداری منصفانه و توزیع عادلانهی منابع است، شکل گیرد؛ رعایت انصاف و اعتدال بین افرادی که در حال حاضر در «زیستکُرهی زمین» به سر میبرند- «عدالت درون نسلها»- و هم رعایت انصاف و اعتدال میان آنها و نسلهای آتی- «عدالت بین نسلها».در دهههاي اخير با طرح مسئلهی توسعهی پايدار و تأكيد فراوان بر محيطزيست، اين مسئله با وسعت و دقت بيشتري مورد توجه قرار گرفته و راهكارهاي عملي نيز براي تحقّق آن ارائه شده است35. در تعريفهاي گوناگوني كه تاکنون براي «توسعهی پايدار» شده، به اصل «عدالت بيننسلي» توجه بیشتری شده است، به گونهای که در برخي از تعريفها، بر حقوق نسلهاي بعدی به قدري توجه شده كه گفتهاند: هر نسل بايد منابع آب و هوا و خاك را خالص و بدون آلودگي، همانند زماني كه اين منابع بر روي كرهی زمين بودهاند حفظ كرده و براي نسل بعد باقي بگذارد36؛ چرا که این تنها ما نیستیم که باید نیازهای خود را برطرف نماییم، بلکه نسلهای آینده نیز باید از نعمتهای الهی در روی زمین بهرهی لازم را ببرند.با این توجه که مواهب طبیعی مورد استفاده بشر لایتناهی نیست و علاوه بر آن ضایعاتی که بهرهبرداری بیرویه به طبیعت وارد میکند میتواند نسلهای بعدی را در معرض خطر قرار دهد، صحیح نیست که نسلهایی که امروز زندگی میکنند، منابع و فرصتهای انتفاع را از نسلهای بعدی سلب کرده و با کسب منافع از آنها، عوارض و تاوان آن را به عهدهی آن نسلها واگذارند. البته زمانی هم که منابع مختلف زیستمحیطی را دچار انواع آلودگیها کرده و کیفیت محیطزیست سالم را از بین ببریم، باز هم امکانات زیستی نسلهای آینده را دچار آسیب نمودهایم. پس شکی نیست که افراط در بهرهبرداری از منابع خداداد موجود در عرصهی محیطزیست که حیات کنونی موجودات را به مخاطره انداخته و ظلمی آشکار به نسلهای حاضر است، وضع را برای نسلهای آینده نیز بسیار سخت خواهد کرد.خاتمهحال به هر اندازه ما در جهانبینی خود قوی و راسخ باشیم به همان اندازه در مقابل کوچکترین جریان مخالف آن واکنش نشان میدهیم و در صدد رفع، دفع یا اصلاح آن بر میآییم و چنانچه پایگاه اعتقادی ما از ثبات لازم برخوردار نبوده و متزلزل باشیم، در مقابل رد و یا انکار عقاید خود نیز نخواهیم توانست عکسالعمل درخوری نشان دهیم. از اینرو کسانی که سعی دارند «اخلاق زیستمحیطی» را از دین جدا کنند و به طور مستقل آن را بپرورانند، سخت در اشتباهند؛ چرا که چنین اخلاقی پایه و اساسی برای التزام و تعهد نخواهد داشت و «رعایت هنجارها» و «پرهیز از ناهنجارها» بدون انگیزهی قوی اعتقادی و عدم وجود امید اجر اخروی، سست و ناپایدار خواهد بود.