واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: «دين»، تنها منبع حقوق و روابط بينالملل
تعاملات اجتماعي با زندگي انسان گره خورده و از سرشت اجتماعي آدمي جدا نيست و همانگونه كه در حوزه مسائل اقتصادي در تمامي...
تعاملات اجتماعي با زندگي انسان گره خورده و از سرشت اجتماعي آدمي جدا نيست و همانگونه كه در حوزه مسائل اقتصادي در تمامي سطوح حتي بستن پيمان اقتصادي با كافر بابي عظيم به نام باب معاملات در دانش فقه گشوده شده، جايگاه روابط اجتماعي و مناسبات انساني نيز در علم فقه، حقوق و اخلاق مغفول نمانده است.لذا بر آن شديم طي چند شماره مباحثي از كتاب «روابط بينالملل» اثر ارزشمند آيت الله جوادي آملي را متناسب با ظرفيت اين ستون (فلسفتنا) به صورت خلاصه طرح نماييم. در اين شماره به اين حقيقت ميپردازيم كه دين، تنها منبع تعيين روابط بينالملل است. براي اثبات اين در ادامه ويژگيهاي بايسته دين براي تعيين روابط بينالملل را بررسي ميكنيم. ويژگيهاي مؤثر دين در تنظيم روابط بينالملل 1. جهانشمولي فقط مكتبي توان تبيين اصول مشترك را دارد، كه جهانشمول است و نيز ميتواند قانون حقوق بشر و روابط بينالملل را تدوين كند، زيرا اگر ملتها و امتها حقيقت مشتركي نداشته باشند، هرگز نوشتن قوانين ياد شده عملي نيست. آئين جهاني بايد براي تنظيم روابط جهانيان قانون متقني ارائه كند و منبع اين قانون آداب و رسوم و سنن فرهنگي ملتها نخواهد بود، چون همانگونه كه قبلاً بيان شد، چنين قانوني جهاني نخواهد شد، زيرا عادتها، سنتها و رسمها طبق شرايط تاريخي و اقليمي گوناگون هستند؛ ولي اگر قوانين از فطرت بشر انتزاع و استنباط شوند، چون فطرت همه بشر يكي است، اصول مستخرج از منبع ثابت و مشترك ميتوانند جهاني باشند؛ و از فطرت بشر، هم اصول مشترك الهي برميآيد و هم اصول انساني؛ و ازآنرو كه اسلام فطرتمدار است، براي روابط با كافران و نيز كافران و مسلمانان قوانين مخصوصي دارد. اسلام افراد بشر را از خاك، خُلق و خوي طبيعي آنان را گوناگون، و ساختار فطري روحشان را يكسان ميداند: همه انسانها داراي فطرت واحدند و آن فطرت يگانه و يكتا يك چيز ميطلبد و نيز بعد از مرگ همه به يك عالَم خاص رهسپار ميشوند و در برابر قانوني مشترك مسئولند و هركدام پاسخگوي اعمال خود درباره آن مكتب الهي در محكمه حقّاند و همچنين از ديدگاه اسلام، مبدأ فاعلي همه انسانها يكي است؛ يعني آفريدگار و پروردگار همه بشر خداي واحد است. به سخن ديگر، اسلام در سه عنصر اصلي، داراي مكتب تحليلي بوده و اصولي مشترك ارائه داده است: 1. مبدأ قابلي: ساختار فطري همه انسانها يكي است. 2. مبدأ غايي: هدف و پايان سير وجودي بشر واحد است. 3. مبدأ فاعلي: آفريدگار آدميان يكي است. بر اساس وحدت مبدأ فاعلي، مبدأ غايي و مبدأ مادي انسانها، قانون اداره آنان نيز بايد يكي باشد و آن اسلام است كه مدّعي است هم جهانشمول و همگاني است و هم حقوق بشر و قانون روابط بينالملل دارد، زيرا از مبدأ عالم و آدم و از هدف نهايي آنها وضع شده است. 2. تغيير ناپذيري از منظر قرآن، اصل مشترك ميان همه انسانها فطرت است كه داراي اين سه ويژگي است: 1. خدا را ميشناسد و او را ميخواهد و نيز دين خدا را ميطلبد و بس. 2. در همه آدميان به وديعت نهاده شده است، به گونهاي كه هيچ بشري بدون فطرت الهي خلق نشده و نميشود. 3. از گزند هرگونه تغيير و تبديل مصون است. قرآن در اين باره ميفرمايد: (فِطرَتَ اللهِ الَّتي فَطَرَ النّاسَ عَلَيها لاتَبديلَ لِخَلقِ الله)؛ يعني از فطرت الهي پيروي كن كه خداوند مردم را بر پايه آن آفريده است؛ آفرينش خدا تغيير نميپذيرد. چون فطرت تغييرناپذير است، خطوط و اصول كلي دين نيز تغييرناپذير است. آنچه را همه اديان الهي و نيز فطرت انسان آگاهانه ميپذيرند، خطوط كلّي دين در اصول اعتقادي، اخلاق، احكام فقهي و حقوقي است كه قرآن كريم از آن به «اسلام» ياد ميكند: (اِنَّ الدّينَ عِندَ اللهِ الاِسلم) و آنچه با گذر زمان و اختلاف اعصارْ مختلف ميشود، «شريعت» و «منهاج» معرفي ميكند. اصول كلّي دين كه ثابت است با فطرت ثابت انسان هماهنگ است و شريعت و منهاج متحوّل، با طبيعت متحوّل انسان، همسوست. خلاصه آنكه همه انبيا يك دين آوردهاند و پيروانشان نيز امّت واحد به شمار ميروند. اختلاف شرايع نيز بدان معناست كه همه از نهر بزرگ دين سيراب ميشوند؛ ولي راههاي ورود به شريعه مختلف است: (لِكُلٍّ جَعَلنا مِنكُم شِرعَةً ومِنهاجا). 3. فطرت مداري پذيرش حقوق محدود و قانونِ خاص، براي پيروان نحله مخصوص سهل است، زيرا همگان به منابع و مباني و نيز به اهداف آن مكتب مخصوص آشنا و معتقدند، ازاينرو به موادّ و فروع جزئي آن نيز علاقهمند خواهند بود و مانعي براي اجراي آن نميبينند؛ ليكن پذيرش حقوق نامحدود و قانون عام براي پيروان مِلَل متنوّع و نِحَل متفاوت آسان نيست، زيرا صاحبان مكاتيب متنوع هر كدام ديگري را باطل ميداند و هر يك ميكوشد حقوق مصوب بر اساس مِلت يا نِحلت وي تدوين شود؛ امّا قبول چنين حقوق جامع براي برخي دشوار نيست و آن اينكه با بينش صحيح انسانشناسي، حقيقت وي را همان فطرت مصون از تبدّل و روح مُلهَم محفوظ از تحوّل بداند و بدن وي را كه بر اثر ارتباط با خصوصيتهاي اقليمي گوناگون خواهد بود، فرع حقيقت انسان تلقّي كند نه اصل آن؛ و براي واقعيت جامع افراد، كه همان فطرت توحيدي و نفس مُلهَم انساني است، حقوقِ مشخّصي بپذيرد كه در اين حالْ ملّت و نحلَتهاي ويژه سهمي در آن اصل جامع و مشترك نخواهند داشت. جامع بودن رهبران الهي نيرومندترين عامل براي استنباط حقوق جهانشمول بشري بدون تبعيض و نيز براي پذيرش و اجراي آن بوده و هستند؛ يعني انسان كامل كه از سطح تجرّد عقلي به مَنظَر هستي مينگرد و از بام شهود وحدت جامع، كثرت را ميبيند و مظهر خداي منزّه از سهو و نسيان و جهل و خطاست، از جهت علمي با مشكل روبهرو نخواهد شد و با امداد وحي، تمام قوانين حقوقي انسانها را از نظام هستي هماهنگ با طبيعت و فطرت استخراج ميكند، چنانكه در پرتو صيانت از عصيان و تعدّي، صلاحيت اجراي آن را خواهد داشت و از جهت عملي با دشواري روبهرو نميشود. تنظيم كننده: محمد زند
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۲۹ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۷:۰۲
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 75]