تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 24 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):دانش پيشواى عمل و عمل پيرو آن است. به خوشبختان دانش الهام مى‏شود و بدبختان از آ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1829370023




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

علت همکاری امیرالمومنین(ع) با خلفا / بخش اول


واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:



علت همکاری امیرالمومنین(ع) با خلفا / بخش اول
ديـدم گـروهى از مردم از آيين اسلام بازگشتند و مى خواهند آيين محمد(ص) را محو كنند.



به این مطلب امتیاز دهید


به گزارش سرویس دینی جام نیوز، در اولین بخش از تاریخ صدر اسلام به چگونگی تشکیل و علل سقیفه پرداختیم در این بخش نیز به دوران پس از سقیفه و همکاری امیرالمومنین سلام الله علیه از دو منظر می پردازیم.

اميرمؤ مـنـان(ع) بـعـد از رحـلت پـيـامـبـر(ص) بـه مـدت 24 سـال و انـدى از قـدرت بـركـنـار مـانـد. در اين مدت زمام امور جامعه اسلامى در دست ابوبكر (دو سـال و سـه مـاه)، عـمـر (ده سـال و شـش مـاه) و عـثـمـان (نـزديـك دوازده سال) بود.   امام(ع) در طول اين مدّت، به اقتضاى مصلحت اسلام در برابر خلفا و نيز برخى از جريانات سـيـاسـى مـوضـعـگـيرى هايى داشت كه در ضمن دو بخش به تفكيك ، مورد اشاره قرار مى دهيم. ابتدا موضع عمومى امام ، يعنى همكارى وى با سه خليفه را بررسى مى كنيم.   همكارى با دولت مردان
امـيـرمـؤ مـنـان(ع) پـس از مـاجـراى غـصـب خـلافـت مـدّت 24 سال و اندى سكوت اختيار كرد. سكوت امام در اين دوران به معنى دورى وى از جامعه و مردم نبود، بلكه در عين حال كه خلفا زمام حكومت را در دست داشتند، اميرمؤ منان(ع) به راهنمايى آنان مى پرداخت و در مشكلات يارى شان مى كرد.   هـدف حـضـرت عـلى(ع) از ايـن كـار پـايـدارى و بقاى اسلام بود، چرا كه اگر آن حضرت به يارى جامعه اسلامى و حل مشكلات آن نمى پرداخت، چه بسا انحراف ها گسترش مى يافت و جامعه اسلامى دچار تزلزل مى گرديد.   آن حضرت در اين رابطه فرمود: ديـدم گـروهى از مردم از آيين اسلام بازگشتند و مى خواهند آيين محمد(ص) را محو كنند. ترسيدم كـه اگـر بـه يـارى اسـلام و مسلمانان نشتابم، رخنه اى در پيكره آن به وجود آيد كه مصيبت و انـدوهش بالاتر از حكومت چند روزه اى است كه به زودى مانند سراب و يا ابر، از ميان مى رود و مـن بـراى ايـن حـوادث بـرخـاسـتـم و مـسـلمـانـان را يـارى كـردم تـا ايـن كـه باطل محو گرديد و آرامش به جامعه اسلامى بازگشت.(1)   نمونه هايى از همكارى امام(ع)
الف ـ حل مشكلات عقيدتى
در دوران خـلفـا، هـرگـاه مـشـكـل عـقـيـدتى پيش مى آمد، اميرمؤ منان(ع) به حلّ آن مى پرداخت و از تزلزل عقيده مردم جلوگيرى مى كرد.
به عنوان نمونه، يكى از دانشمندان يهود نزد ابى بكر آمد و گفت: شما خليفه پيامبر هستى؟
ابوبكر جواب داد: بله.
يهودى گفت: من در تورات خوانده ام كـه جـانـشـينان پيامبران از داناترين امت هايشان هستند. اگر تو جانشين پيامبرى به من خبر ده كه خدا كجاست آيا در آسمان است يا در زمين؟
ابوبكر گفت: خدا در آسمان و بر روى (عرش) اسـت.
دانـشمند يهودى گفت: بنابر اين، خدا در زمين نيست!
ابوبكر عصبانى شد و گفت: اينها حـرف هـاى بـى دينهاست، از اينجا دور شو وگرنه تو را مى كشم.
مرد يهودى در حالى كه از ايـن برخورد، شگفت زده بود، از نزد وى بيرون رفت.   اميرمؤ منان(ع) از قضيه اطلاع پيدا كرد و هنگامى كه يهودى را ديد، به او فرمود: خداوند متعال مكان ها را آفريد و خود مكان خاصى ندارد و بالاتراز آن است كه مكان ها بتوانند او را فـرا گـيـرنـد. او در هـمه جا هست، ولى هرگز با موجودى تماس و مجاورت ندارد، و بر همه چيز احاطه علمى دارد و چيزى از قلمرو تدبير او بيرون نيست.   امام(ع) دليل هاى ديگرى نيز از تورات براى آن مرد يهودى آورد و وى را قانع ساخت.   يهودى، زبان به حقانيت آن حضرت گشود و با خوشحالى از خدمتش مرخص شد.(2)   همچنين پس از وفات رسول خدا(ص ) مردى يهودى نزد ابوبكر آمد و گفت: مى خواهم از تو سؤ ال هايى كنم كه جز پيامبر يا وصى و جانشين او، ديگرى جواب آنها را نمى داند.   ابوبكر گفت : آنچه به نظرت آمده، بپرس.
يهودى گفت: مرا خبر بده از آنچه براى خدا نيست و از آنچه نزد وى نـيـسـت و آنـچـه را كـه خـدا نـمـى دانـد.
ابـوبـكـر در جـواب مـانـد و گـفـت: ايـنـهـا سـؤ ال هاى كافران است. سپس تصميم گرفتند يهودى را آزار دهند.   (اِبـْنِ عَبّاس) گفت: شما با اين مرد به انصاف رفتار نمى كنيد، اگر جوابى داريد به او بدهيد وگرنه او را نزد على بن ابى طالب ببريد تا جوابش را بدهد، زيرا من از پيامبر(ص) شـنـيـدم كـه در حق على (ع) دعا مى كرد و مى فرمود: خدايا قلبش را هدايت كن و زبانش را گويا نما.   ابـوبكر به همراه جمعيتى كه نزد وى بودند، يهودى را نزد اميرمؤ منان(ع) آوردند.   آن حضرت پس از شنيدن سؤ ال هاى او فرمود:امّا آنچه را خدا نمى داند، اين گفته شما يهوديان است كه (عُزَيْر)پسر خداست و خدا براى خود پـسـرى نـمـى دانـد و آنـچـه نـزد خـدا نـيـسـت، آن ظـلم اسـت و آنچه براى خدا نيست، شريك است.(3)  
ب ـ مرجعيّت قضا
يكى ديگر از فعاليت هاى چشمگير اميرمؤ منان(سلام الله علیه) در دوران خلفا، قضاوت هاى تحسين برانگيز آن حضرت بود.   امام على(ع) در اين رابطه نقشى تعيين كننده داشت، به طورى كه عمر مى گفت: (اَللّهـم لا تـَبْقَنى لِمُعضَلَةِ لِيْسَ لَهَا ابْنُ اَبى طالِبٍ)؛(4) خدايا مرا با مشكلى كه على(ع) آنجا نباشد، باقى مدار.   در اينجا به نمونه هايى از قضاوت هاى حضرت على (ع ) در زمان هر يك از خلفا اشاره مى كنيم.   1ـ قـضـاوت در زمـان خـلافـت ابـوبـكـر: مـردى را كـه شـراب خورده بود، نزد ابوبكر آوردند. ابـوبـكـر خـواسـت (حـدّ شـراب ) را بر وى جارى كند، امّا آن مرد ادعا كرد كه من از حرمت شراب آگـاهـى نـداشـتـم، زيـرا در مـحـيـطـى پـرورش يـافـتـه ام كـه شـراب را حـلال مـى دانـنـد.   ابـوبكر در رابطه با حكم اين مرد متحير ماند و نمى دانست چه كند. بعضى از حـاضـران بـه او اشـاره كـردنـد كـه از عـلى(ع) سـؤ ال كند.   فورى كسى را نزد آن حضرت فرستاد. امام در جواب فرمود:دستور بده، دو نفر از مسمانان مورد اعتماد اين مرد را در مجالس مهاجران و انصار بگردانند و از آنـها سؤ ال كنند كه آيا كسى آيه حرمت شراب را براى اين مرد خوانده يا او را از دستور پيامبر خدا در اين رابطه آگاه كرده است يا نه ، اگر دو نفر گواهى دادند كه بله ، حدّ را بر او جارى كن و گرنه وى را توبه بده و رها ساز.(5)   2ـ قـضـاوت در زمـان خـلافت عمر: در زمان خلافت عمر، زنى شش ماه پس از ازدواج ، فرزندى را بـه دنـيا آورد. بستگان وى او را متهم به زنا كرده و نزد عمر آوردند، عمر خواست او را سنگسار كند، امّا اميرمؤ منان وى را از اين كار بازداشت و فرمود: حدّ رَجْم بر اين زن نيست، زيرا قرآن مى فرمايد: مدّت باردارى و شيرخوارگى سى ماه است،(6) و در آيه ديگر مى فرمايد: مـادران بـايـد فـرزنـدان خـود را دو سـال كـامـل شـيـر دهـنـد(7) و بـا كـم كـردن دو سـال از مـجموع سى ماه ، شش ماه براى دوران باردارى مى ماند. بنابر اين، زاييدن اين زن پس از شش ماه نمى تواند دليل گناهكارى وى باشد.(8)   3ـ قضاوت در زمان خلافت عثمان: مردى در زمان عثمان دو همسر داشت، يكى از انصار و ديگرى از بنى هاشم. آن مرد، زن انصارى را طلاق داد و پس از مدتى خودش از دنيا رفت. زن انصارى ادعا كـرد كـه مـن در عـدّه (طـلاق) هـسـتـم و از شوهر سابقم ارث مى برم (9) دعوا را پيش عثمان آوردند، ولى عثمان حكم مساءله را ندانست و آن را به حضرت على (ع ) ارجاع داد.   اميرمؤ منان (ع ) فرمود:اين زن بايد قسم ياد كند كه بعد از طلاق، سه مرتبه عادت ماهانه نديده است، در اين صورت ارث مى برد.   آن زن كـه بـه دروغ چـنـيـن ادعـايـى كـرده بـود، از قـسـم خـوددارى كـرد ودعـوا خـاتـمـه يـافـت.(10)  
ج ـ راهنمايى در امور سياسى و نظامى
امـيرمؤ منان(ع) در زمان خلافت خلفا از هيچ گونه راهنمايى و اظهارنظر كه مصلحت اسلام در آن بـود، دريـغ نـداشـت. بـه عـنـوان نمونه پس از اين كه اهواز و مناطق اطراف آن توسط مسلمانان فتح شد، پادشاه ايران سپاهى مجهز در حدود صد و پنجاه هزار نفر روانه نهاوند كرد و درصدد بـود بـا مـسـلمـانان بجنگد. حاكم كوفه، عمر را از قضيه باخبر كرد و آمادگى سپاه كوفه را براى جنگ با آنان اعلام نمود.   عمر پس از شنيدن اين خبر، سران اصحاب را جمع كرد و با آنان به مشورت پرداخت و گفت: من بـنـا دارم خـودم هـمـراه سـپـاه حركت كرده ، آنان را از نزديك فرماندهى كنم، ديدگاه شما در اين بـاره چـيست؟   ابتدا طلحة بن عبيداللّه برخاست و طى سخنانى عمر را به اين كار تشويق كرد و آمادگى مردم را براى همراهى با وى اعلام داشت.   سپس عثمان گفت: به نظر من، نه تنها خودت به همراه نيروهاى مكّه و مدينه در جبهه حاضر شو، بلكه به سپاه شام و يمن هم بنويس تا به لشكريان كوفه بپيوندند و اينك كه دشمن نيروهاى زيادى را وارد صحنه كرده، تو هم با همه نيروهايت با آنان روبه رو شو و فرماندهى اين جبهه را به ديگرى واگذار مكن.   سـخـنـان ايـن دو نـفـر عـمـر را قـانـع نكرد و از ديگر اصحاب نيز نظر خواست.   اميرمؤ منان (ع ) فرمود: بـه نـظـر مـن فـراخـوانـدن سـپـاه شـام و يـمـن بـه هـيـچ وجـه كـار درسـتـى نـيـسـت ، زيـرا احتمال دارد با خالى شدن مرزهاى شام و يمن ، سپاهيان روم و حبشه از فرصت استفاده كرده و بر سرزمين مسلمانان بتازند. بيرون رفتن شما از مدينه هم صلاح نيست، زيرا ممكن است دشمنانى از اطـراف سـر بـرآورده و مـشكلاتى فراهم كنند. تو خود در مدينه بمان و بگذار سپاه شام و يمن نـيز در مناطقشان مستقر باشند و تنها به سپاه بصره دستور بده سه قسمت شوند، قسمتى نظم داخـلى را بـه عـهـده بـگـيرند و قسمتى از مرزها حفاظت كنند و گروه ديگر به لشكريان كوفه بپيوندند.   اگر فردا نيروهاى دشمن تو را در ميدان جنگ ديدند پيش خود اين چنين مى گويند: اين فرمانده كل عرب و ريشه و اساس آن است، بايد تمام همّت و تلاش خود را به كار بريم تا او و سـپـاهـش را نـابـود كـنـيـم.   بـنـابـر ايـن ، حـضـور تو در جبهه مايه جراءت دشمن است. اما از گـزارشـى كه درباره زيادى نفرات دشمن داده اند واهمه نداشته باش، زيرا مى دانى كه ما در زمـان پـيـامـبـر(ص) بـا اعـتـمـاد بـه زيـادى نـفـراتـمـان نـمـى جـنـگـيـديـم، بـلكـه بـا توكل به خدا، نبرد مى كرديم.   عمر از اين پيشنهاد و اظهار نظر اميرمؤ منان خرسند شد و آن را پذيرفت.(11)   ابـوبـكـر نـيـز مـردد بـود كـه آيا با سپاهيان روم بجنگد يا نه، اميرمؤ منان(ع) او را به جنگ تشويق كرد و فرمود:انْ فَعَلْتَ ظَفَرْتَ؛ اگر با آنان بجنگى، پيروز خواهى شد.   ابوبكر گـفـت: بشارت به پيروزى دادى و به دنبال فرمايش امام، سپاه اسلام را متوجه روم كرد و به پيروزى هايى دست يافت .(12)   نـمـونـه ديگر: هنگامى كه مردم نزد آن حضرت رفته و از رفتار ناعادلانه عثمان شكايت كردند، امام پيش وى رفت و پس از ابلاغ مواضع مردم به ارشاد و راهنمايى او پرداخت و خطر اطرافيان فاسد را گوشزد كرده فرمود: فـَلا تـَكـُونـَنَّ لِمـَروانَ سـَيِّقـَةً يـَسـُوقـُكَ حـَيـْثُ شـاءَ بـَعـْدَ جـَلالِ السِّنـِوتـَقـَضِّى الْعُمْرِ!!(13)بـا ايـن پـيرى و گذشت عمر، آلت دست شخصى همچون (مروان حكم ) مباش كه تو را شتروار، هر كجا خواهد بكشاند.   انشاء الله در بخش بعدی این نوشتار به دیگر خدمات حضرت امیرالمومنین(ع) در زمان خلفاء و همچنین احتجاجات ایشان با خلفا در مورد خلافت، غصب فدک و ... می پردازیم.       پی نوشت ها: 1ـ نهج البلاغه ، فيض الاسلام ، نامه 62.
2- ـ ارشاد، شيخ مفيد، ص 192.
3- ـ الغدير، علامه امينى ، ج 7، ص 178.
4- ـ همان ، ج 6، ص 93.
5- ـ الارشاد، ص 190.
6- ـ احقاف (46)، آيه 15.
7- ـ لقمان (3)، آيه 14.
8- ـ كنز العمال ، على بن حسام الدين المتقى ، ج 5، ص 256.
9- ـ از جـمـله حـقـوق زن در اسـلام ايـن اسـت كه اگر مردى ، همسر خود را طلاق رجعى بدهد و هـنـوز عـده زن سـپـرى نـشـده ، شـوهـر از دنـيـا بـرود، زن هـمـانـنـد قبل از طلاق ارث مى برد. (تحرير الوسيله ، امام خمينى ، ج 2، ص 356.)
10- ـ مستدرك الوسايل ، حسين نورى ، ج 3، ص 166.
11- ـ كامل ، ابن اثير، ج 3، ص 7؛ تاريخ طبرى ، ج 4، ص 124.
12- ـ تاريخ يعقوبى ، ج 2، ص 122 ـ 134.
13- ـ نهج البلاغه ، صبحى صالح ، خطبه 164، ص 235.  
 




۲۰/۰۶/۱۳۹۳ - ۱۲:۴۲




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام نیوز]
[مشاهده در: www.jamnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 47]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن