تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 12 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):از خوشبختى انسان درخواست خير از خداوند و خشنودى به خواست اوست و از بدبختى انسان...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820266827




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

اصطلاحات آزادگان در اسارت (5)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
اصطلاحات آزادگان در اسارت (5)
اصطلاحات آزادگان در اسارت (5) تهیه کننده : حجت الله مومنیمنبع : راسخون عنوان اصطلاح : حبّانهحبّانه به ظرف سفالي نسبتاً بزرگي گفته مي‏شد كه ظرفيت60 ليتر آب را داشت. برادران آزاده از اين ظرف جهت نگهداري آب آشاميدني استفاده مي كردند. چنانچه بعضي از مواقع اين ظرف مي‏شكست - كه عمدتاً هم به دليل تهاجم و ضرب و شتم بعثي‏ها اين حادثه اتفاق مي‏افتاد- عراقي ها 5 دينار ازحقوق مجموع اسراي آسايشگاه كسر مي‏كردند و يك حبّانه‏ي ديگر مي‏آوردند.عنوان اصطلاح : حاجي مرغياسم مستعار يكي از برادران آزاده بود كه بظاهر از مرغ بدش مي‏آمد.عنوان اصطلاح : چهل قوطي"كنايه‏اي بود از عمليات منافقين موسوم به«چهل چراغ» كه در اردوگاه رايج شده بود.عنوان اصطلاح : چهل تكّهكنايه از لباس هاي دوران اسارت بود كه تعداد و صله‏هاي آن‏گاه بسيار زياد مي‏شد.عنوان اصطلاح : چهارپاياندر نامه‏هاي آزاده‏ها به خانواده‏هايشان، اصطلاح چهارپايان به تانكها و نفربرهاي دشمن اطلاق مي‏شد و در خود اردوگاه هم منظور از «چهارپايان»، نظاميان و نگهبانان بعثي بودند.عنوان اصطلاح : چهار راه صمّونبه چهار راهي گفته شد كه ماشين توزيع نان در آنجا مي‏ايستاد و نانهاي صمّون را بين اسرا توزيع مي‏كرد.عنوان اصطلاح : چهار راه پلنگيبه محلّي در اردوگاه موصل 2 گفته مي‏شد، زيرا يكي از افسران عراقي كه هميشه لباس پلنگي به تن داشت و بدين نام هم مشهور شده بود، در آنجا مي ايستاد و اقدام به ضرب و شتم اسرا مي كرد.عنوان اصطلاح : چلودرختدر اردوگاه غذايي از برنج و برگ چغندر تهيه مي‏شد كه اكثر اوقات شاخ و برگ درخت نيز در آن به چشم مي‏خورد، بدين جهت به اين غذا اصطلاحاً «چلو درخت» مي‏گفتند.عنوان اصطلاح : چلو كابلكنايه از شكنجه كه در محاوره به عنوان مزاج بكار برده مي‏شد.عنوان اصطلاح : چكمه پوشكنايه از سربازان و افسران عراقي.عنوان اصطلاح : چاه در چاههنگامي كه برادران آزاده با عراقي ها به مخالفت بر مي‏خواستند، عراقي ها تهديد مي‏كردند كه آنها را به زنداني به مراتب بدتر از زندان فعلي منتقل خواهند كرد. در اين گونه موارد بچّه‏ها به يكديگر مي‏گفتند به «چاه در چاه» منتقل مي‏شويم.عنوان اصطلاح : جيش الوحشي"«جيش الشعبي» اصطلاحي بود كه در مورد ارتش مردمي عراق بكار برده مي‏شد، ولي به جهت خوي وحشيگري كه بر اين ارتش حكمفرما بود و به عنوان تمسخر، در بين اسرا به «جيش الوحشي» معروف بود.عنوان اصطلاح : جواريبدر بعضي از اردوگاه ها عراقي ها هر شش ماه يك جفت جوراب، كه به آن «جواريب» مي‏گفتند، به اسرا به عنوان سهميه مي‏دادند. البته بعد از ماه اول و دوم ديگر اين جورابها وصله‏دار و پاره مي‏شد.عنوان اصطلاح : جندي مجهولاين اصطلاح به يكي از سربازهاي عراقي گفته مي‏شد كه يك ليسانسيه روان شناسي بود ولي به خاطر اهداف شومي كه داشت، با لباس نظامي وارد اردوگاه مي‏شد و سعي مي‏كرد همواره عنوانش ناشناخته باقي بماند و كسي از كارهاي او سر در نياورد. لذا اسرا به او «جندي مجهول» مي‏گفتند.عنوان اصطلاح : جندي چوپانيكي از سربازان عراقي به نام عبده چون هميشه لباس‏هاي مندرس و كهنه مي‏پوشيد و سر و وضعي مناسب داشت و در ضمن باتوم را به پشت كمر مي‏گذاشت و دستهايش را مثل چوپان‏ها به دو طرف آن آويزان مي‏كرد و با اين شكل و شمايل، بيشتر شبيه به يك چوپان بود تا سرباز، به اين لقب مشهور شده بود.عنوان اصطلاح : جندي آمريكاييرجوع شود به «علي كابلي، علي كافر».عنوان اصطلاح : جمعة سياهجمعه سياه اصطلاح رايجي بود كه در برخي از اردوگاه ها يادآور روز خاصي بود كه اكثر اسرا در آن روز مورد ضرب و شتم و شكنجه واقع شده بودند و يا اعتراض همگاني به شورش انجاميده و باعث شهادت چند تن شده بود. به عنوان مثال جمعة سياه در اردوگاه هاي تكريت و بعقوبه مشهور بوده است.عنوان اصطلاح : جعبة جادو يا جعبة شيطاناصطلاحي بود كه به دستگاه تلويزيون اطلاق مي‏شد.عنوان اصطلاح : جشن تموزدر 17 ژوئيه هر سال به مناسبت سالروز حاكميت حزب بعث در عراق توسط نظاميان، جشني در اردوگاه ها برگزار مي‏شد كه به آن «جشن تموز» مي‏گفتند.عنوان اصطلاح : جرّاحي به سبك عراقيدر برخي از درمانگاههاي اسارت، عراقي ها بدون رعايت نكات بهداشتي و يا استريل بهداشتي و يا استريل وسايل و محل عمل و حتي بدون اقدام به بي‏حسّي موضعي و يا بيهوشي، به بخيه يا جرّاحي مي‏پرداختند و در صورتي كه بيمار داد و فرياد راه مي‏انداخت، با ضربه‏اي او را بيهوش و ساكت مي‏كردند.عنوان اصطلاح : جرب خانه (جربستان)جرب يا گال نوعي بيماري پوستي است. در دوران اسارت، عراقي ها اسرايي را كه مبتلا به اين بيماري مي‏شدند، در محلي به نام «جرب خانه» نگهداري مي‏كردند. جرب‏خانه‏ها گاه به شكنجه‏گاه و گاه نيز به محل تبادل اخبار اردوگاه ها مبدّل مي‏شد. به جرب خانه«جربستان» نيز گفته مي‏شد.عنوان اصطلاح : جاسم چوپانلقب يكي ديگر از سربازان عراقي بود كه هميشه مثل چوپانها باتوم خود را روي دوش قرار مي‏داد.عنوان اصطلاح : جاسم چركييكي از سربازان عراقي به دليل وضع بسيار كثيفي كه داشت، به «جاسم چركي» معروف بود.عنوان اصطلاح : ثواب جمع كن ها (شهردار، خادم ، خادم الحسين)در اردوگاه ها هميشه كارها تقسيم مي‏شد ولي عده‏اي از آزادگان بودند كه با ايثار و فداكاري، به كمك سايرين بر مي‏خاستند و اين عمل را داراي ثواب و اجر اخوري مي‏دانستند. شهردار، خادمان اردوگاه و زحمتكشان از اين قبيل بودند و به آنها «ثواب جمع كن‏ها» مي‏گفتند.عنوان اصطلاح : ثِلِجثلج به قالبهاي يخي گفته مي‏شد كه در برخي از اردوگاه ها با اخذ مبلغ بيست فلس، براي هر آسايشگاه صد و بيست نفري يكي از آنها داده مي‏شد. وجود يخ براي جلوگيري از شيوع و يا درمان بيماريهايي از قبيل يرقان، گرمازدگي و اسهال كمك مؤثري به نظر مي‏رسيد.عنوان اصطلاح : تيم تعاوني چهاردر مسابقات ورزشي كه در موصل برگزار مي‏شد اغلب تيم تعاوني چهار شركت داشت. يكي از برادران اسير كه در ايران در تعاوني چهار ترمينال اصفهان راننده اتوبوس بود، نام اين تيم را «تعاوني چهار» گذاشته بود.عنوان اصطلاح : تيپ الاسيراكثر اسراي اردوگاه 3 رمادي را افراد تيپ الغدير يزد تشكيل داده بودند، بطوريكه از يگان‏هاي ديگر جز چند نفر در ميان آنها به چشم نمي‏خوردند. به همين سبب بچّه‏ها به شوخي آنها را «تيپ الاسير» مي‏ناميدند.عنوان اصطلاح : توّابينبه افرادي كه در دوران اسارت موجب آزار و اذيت برادران شده و احياناً جاسوسي كرده بودند ولي بعد از پذيرش قطعنامه به هر دليل توبه كرده و دست از اعمال ناشايست برداشته بودند، «توّابين» گفته مي‏شد.عنوان اصطلاح : تونل مرگ (تونل وحشت، تونل گوشتي، كوچة مرگ)موقعي كه اسراي جديد را به اردوگاه ها مي‏آوردند، عراقي ها در دو ستون طولاني مي‏ايستادند و در نتيجه تونلي به وجود مي‏آوردند كه اسرا مي‏بايد از آن عبور مي‏كردند در حالي كه در دست هر كدام از بعثي‏ها يك باتوم، ميله آهني، نبشي و چيزهايي از اين قبيل بود و با آن اسرا را مي‏زدند. البته كمتر كسي بود كه از اين تونل عبور كند و دچار آسيب‏ديدگي جدّي نشود.عنوان اصطلاح : توليد انبوهدر يكي از اردوگاه ها اسرا تصميم به درست كردن مُهر گرفتند و با ساختن طرحهاي جالبي از قبيل حرم حضرت امام حسين (ع) و ...هشتصد مُهر درست كردند. اصطلاح «توليد انبوه» به آن روز اختصاص داده شد.عنوان اصطلاح : توپ پتوييدر برخي از اردوگاه ها هيچ گونه وسيله سرگرمي يا تفريح وجود نداشت. در يكي از اين اردوگاه ها اسرا با پيچيدن تكّه‏هاي پارچه درهم، توپي درست كرده بودند و براي تفريح از آن استفاده مي‏كردند.عنوان اصطلاح : تِمّنعراقي ها برنجي را كه در اردوگاه براي غذا توزيع مي‏كردند «تِمّن» مي‏ناميدند و اين برنج را درون پيمانه‏اي به نام «قُصعه» مي‏ريختند كه سهميه ده نفر بود.عنوان اصطلاح : تلويزيون قبله نماعراقي ها براي خرد كردن روحيه ديني اسرا تلويزيون و ويدئو به اردوگاه ها مي‏آوردند. دشمن تلويزيون را درست در جهت مخالف قبله قرار مي‏داد تا در كار كساني كه احياناً اقدام به خواندن نماز مي‏كردند اختلال بوجود آورد و بدين صورت، جهت قبله هميشه مشخّص بود.عنوان اصطلاح : تشويق و تنبيهمزدوران بعثي مي‏دانستند كه برادران آزاده از برنامه‏هاي تلويزيون عراق استقبال نمي‏كنند و حتي تمايلي به بودن تلويزيون در آسايشگاه ندارند، از اين رو هر وقت تصميم به آزار و اذيت برادران مي‏گرفتند به مدت يك هفته تلويزيون را از آسايشگاه مجاور به آسايشگاه مورد نظر منتقل مي‏كردند. در اين مواقع بود كه برادران آسايشگاهي كه تلويزيون آنجا را برده بودند. خوشحال مي‏شدند و مي‏گفتند ما تشويق شده‏ايم متقابلاً عزيزاني كه تلويزيون را به آسايشگاهشان آورده بودند ناراحت مي‏شدند و مي‏گفتند ما تنبيه شده‏ايم.عنوان اصطلاح : تشك ضدّ رطوبتبراي اينكه رطوبت و سرماي كف آسايشگاه كه سيماني بود اسرا را دچار كمر درد بيشتر و رماتيسم نكند، بچّه‏ها تكه‏هاي نايلون را كف زيلو مي‏دوختند و مابين آن تكّه‏هاي پارچه مي‏ريختند تا مانع نفوذ سرما و رطوبت باشد. البته اين امر به دور از چشم نگهبانان عراقي انجام مي‏پذيرفت.عنوان اصطلاح : تسبيح اسارتدر اسارت، بچه‏ها با كمترين امكانات اقدام به ساختن تسبيح مي‏كردند. انواع تسبيح‏هايي كه در اردوگاه ساخته مي‏شد از هسته خرما، سيم برق، گِِل و يا نخ پتو بود كه با گره گره كردن درست مي‏شد.عنوان اصطلاح : ترازوي اردوگاهدر يكي از اردوگاه ها، اسرا مخفيانه به برگزاري مسابقات كشتي همّت گمارده بودند و براي اينكه در مسابقات جنبه قانوني هم رعايت شده باشد، يكي از اسراي درشت اندام با دست، كشتي‏گير اسير را بلند مي‏كرد و اعلام وزن مي‏نمود و چون در اين كار تبحّر خاصي داشت، به او «ترازوي اردوگاه» مي‏گفتند.عنوان اصطلاح : تبعيدگاهبيمارستان رماديه 9 به دليل شرايط سخت و ناهنجاري كه داشت. تبعيد‏گاه نام گرفته بود. به يكي از قاطعهاي كمپ 9 نيز كه منحصر به افراد بسيجي بود، به جهت داشتن شرايط سخت، تبعيدگاه مي‏گفتند.عنوان اصطلاح : تاكسي برگشتيدولت بعثي، در راستاي اهداف پليد خود و به خاطر رفع نيازهاي نظامي خويش، بدون هيچ گونه محدوديت سنّي به اعزام آحاد افراد جامعه به مناطق جنگي دست مي‏زد در اين خصوص يكي از نگهبانهاي مسنّ عراقي چون بسيار ناتوان و نحيف بود، در بين برادران به «تاكسي برگشتي» معروف شده بود.عنوان اصطلاح : تابلو شدناين اصطلاح در مورد اسرايي بكار مي‏رفت كه به دلايلي هر روز از عراقي ها كتك مي‏خوردند و بي‏دليل يا با دليل هر روز زير شكنجه و آزار بودند. لذا به چنين اشخاصي مي‏گفتند: «انگار تابلو شده است».عنوان اصطلاح : تئاتر اردوگاهيگروهي از اسرا اقدام به تشكيل يك گروه تئاتر كرده بودند و با امكانات بسيار كم و ابتدايي، چند كار تئاتري ارائه دادند كه نمايشنامه‏هاي بيت‏المقدس، داستان مردم فلسطين و فتح المبين از آن جمله بود. به شيوه اجراي اين تئاترها با امكانات ويژه اردوگاه، «تئاتر اردوگاهي» گفته مي‏شد.عنوان اصطلاح : پيش‏نماز و ماموماين لفظ به اسراي ايراني اطلاق مي‏شد، زيرا روزي يك افسر عراقي در جمع كادر اردوگاه گفته بود اگر دو تا عراقي با هم در يك جا باشند، يكي طبل مي‏زند و ديگري مي‏رقصد، ولي اگر دو نفر را ديديد كه يكي مأموم و ديگري پيش‏نماز است، بدانيد آنها ايراني هستند.عنوان اصطلاح : پيازلقب يكي از رهبران حزب منحلّه دمكرات بود كه همه اسراي زنداني در دست كردها او را به اين نام مي‏شناختند.عنوان اصطلاح : پنج پنجدر اردوگاه هاي عراق، وقتي كه سوت آمار زده مي‏شد بعثي ها با بكار بردن اصطلاح «خمسه خمسه» در بين آزادگان اين منظور را القا مي‏كردند كه: هر چه سريعتر جهت آمارگيري در قالب گروه‏هاي پنج نفري صف ببنديد و سرها را پايين بگيريد.عنوان اصطلاح : پليكان جهنملقب يك سرباز عراقي به نام يحيي بود كه رفتاري خشن و ضدّ انساني داشت.عنوان اصطلاح : پلنگ صورتي(محمد موجي)جندي محمد مسئول قاطع 4 در سال 76 با اندامي كشيده و لاغر از جهت طرز راه رفتن و رفتار، شباهت زيادي به پلنگ صورتي شخصيت كارتون معروف تلويزيوني داشت. به هنگام سوت آمار، اسرا براي مسخره كردن او آهنگ پلنگ صورتي را زير لب زمزمه مي‏كردند تا اينكه جريان لو رفت.عنوان اصطلاح : پسر داييعدنان خيرالله پسردايي صدام حسين بود و به سبب اعتمادي كه صدام به او داشت در طول جنگ پست وزارت دفاع رژيم بعثي عراق را عهده‏دار بود. پس از پايان جنگ، هليكوپتر حامل عدنان خيرالله و چند نفر ديگر از سران ارتش در بازگشت از استان اربيل به طرز مشكوكي سقوط كرد و همگي به هلاكت رسيدند و اين شايعه كه «سيفون (يكي از القاب صدام حسين) پسر دايي را كشت» در اردوگاه پيچيد.عنوان اصطلاح : پُرزِ پتودر آسايشگاه‏ها بيشترين چيزي كه به چشم مي‏خورد، پُرزِ پتوها اسرا بود، يعني كم ارزش‏ترين چيز هم همين پُرزهاي پتو بود. لذا به هر چيز بي ‏ارزش اصطلاحاً «پرز پتو» گفته مي‏شد. مثلاً هر وقت اسرا مي‏خواستند از رفتار توهين آميز عراقي ها شكايت كنند، مي‏گفتند انگار ما پُرز پتو هستيم. يعني انگار ما هيچ ارزشي نداريم.عنوان اصطلاح : پذيراييمفهوم استعاري شكنجه بود كه در محاوره مورد استفاده قرار مي‏گرفت.عنوان اصطلاح : پدر بزرگرجوع شود به «بابابزرگ».عنوان اصطلاح : پدر اسرالقبي بود براي آزاده سرافراز حجت الاسلام ابوترابي كه در پاره‏اي از اردوگاه ها سر زبانها بود. دلسوزي و فداكاري ايشان زبانزد خاص و عام بود.عنوان اصطلاح : پالاندوز قادسيهيكي ديگر از ترفندهاي حزب بعث، ارتقاي درجه نظاميان بعثي بود. البته اين هم نوعي شيوه تبليغاتي بود كه رژيم عراق بكار مي‏گرفت، به اين شكل كه حزب بعث، از صدام حسين به عنوان «سردار قادسيه» ياد مي‏كرد و همه ساله نيز مراسمي در اين خصوص تدارك مي‏ديد و شخص خبيث صدام، به نظاميان خود درجه مي‏داد. از اين رو، برادران آزاده اين مراسم را «علميات پالاندوزي قادسيه» مي‏ناميدند و از شخص صدام با نام «پالاندوز قادسيه» ياد مي‏كردند.عنوان اصطلاح : پاپتي‏هااين اصطلاح به اسراي تازه واردي اطلاق مي‏شد كه اكثراً پابرهنه بودند، چون به اسراي جديد الورود تا مدتها كفش و يا دمپايي نمي‏دادند و آنها مجبور بودند پابرهنه راه بروند و حتي به توالت نيز با پاي برهنه مي‏رفتند، لذا به آنها «پاپتي» مي‏گفتند.عنوان اصطلاح : پا لگد كنبه علّت كمبود جا در آسايشگاه‏ها و قاطعها، شب هنگام كه برادري جهت راز و نياز و مناجات از خواب بر مي‏خواست، هر مقدار هم كه احتياط به خرج مي‏داد ولي باز ناچار پاي يكي دو نفر را لگد مي‏كرد. به همين جهت نماز شب خوان به «پا لگد كن» معروف شده بود.عنوان اصطلاح : بين القفسيناردوگاه رماديه 7 كه مابين اردوگاه عنبر 8 و رماديه 6 قرار داشت، به اردوگاه «بين القفسين» مشهور شده بود و اغلب در آن اسراي كم سن و سال نگهداري مي‏شدند (رجوع شود به «اردوگاه اطفان»).عنوان اصطلاح : بيشرفيعراقي ها در بعضي مواقع در قسم‏هاي خود مي‏گفتند «بِشَرَفي» يعني به شرفم سوگند، و اسراي ايراني جهت تمسخر آنان و دست انداختن مي‏گفتند: نُچ سيدي، بيشرفي!!عنوان اصطلاح : بيجينوعي شيريني كوچك بود از آرد و نان خشك و شكر و آب، اين شيريني‏ها در فرهايي كه توسط حلب روغن 17 كيلويي درست شده بود روي علاءالدين در فصل زمستان كه عراقي ها چراغ مي‏دادند، پخته مي‏شد.عنوان اصطلاح : بيت الا حزانكنج يكي از آسايشگاه‏ها كه براي عراقي ها و نگهبانان ديد نداشت، محل مناجات شبانه و راز و نياز و عبادت اسرا بود و آنجا را آغلب حسينيه، زينبيه، فاطميه و بيت‏الاحزان مي‏ناميدند.عنوان اصطلاح : بي سيمرجوع شود به «آنتن».عنوان اصطلاح : بنطلونبنطلون در زبان عربي به شلوار اطلاق مي‏شود كه اين لفظ در دوران اسارت مورد استعمال زيادي داشت. در برخي اردوگاه ها هر شش ماه يك بار يك عدد شلوار به اسرا مي‏دادند و نشانه بارز اين شلوارها اغلب وصله‏هاي فراوان آنها بود.عنوان اصطلاح : بلدوزوراين اصطلاح در مورد فرمانده اردوگاه تكريت كمپ 18 بكار مي‏رفت و علت نامگذاري اين بود كه يك بار دستور داده بود تا اسرا گودالي حفر كنند و تهديد مي‏كرد كه اگر گودال را حفر نكنيد، دستور مي‏دهم همه‏تان را با بلدوزور زنده‏بگور كنند. از آن پس، بچّه‏ها به او «بلدوزر» مي‏گفتند.عنوان اصطلاح : بطانيهلفظ عربي بطانيه به پتو اطلاق مي‏شد كه به جهت استعمال زياد آن، در بين اسراي ايراني نيز رايج شده بود. در بعضي از اردوگاه ها هر اسير ايراني دو الي سه پتو داشت كه يكي به عنوان زيرانداز و ديگري روانداز بكار برده مي‏شد. در شبهاي بسيار سرد زمستان در اردوگاه هاي فاقد بخاري كه خوابيدن بر روي كف سيماني آنها مغز استخوان انسان را به درد مي‏آورد، اين پتوها تنها بالاپوش اسرا به شمار مي‏رفت.عنوان اصطلاح : بشكهدر يكي از اردوگاه ها سربازي بود به نام جندي حسين كه بسيار چاق و اغلب وِلو بود و به بشكه‏اي پر از آب مي‏ماند.عنوان اصطلاح : بستني فروشيك سرباز عراقي به نام جندي احمد كه قدّي كوتاه، صدايي نازك و سبيلي پرپشت داشت، با لحني خاصي و كوچه بازاري صحبت مي‏كرد كه بيشتر شباهت به بستني‏فروشهاي دوره‏گرد داشت و به جهت اين شباهت، به «بستني فروش» معروف شده بود.عنوان اصطلاح : بز شدندر اردوگاه، منافقين به «بُز» معروف بودند، به همين جهت اگر كسي به آنها پناهنده مي‏شد، اصطلاحاً مي‏گفتند «بز شده»، يعني پناهنده شده.عنوان اصطلاح : برنامه سه استرجوع شود به «وضعيت قرمزه».عنوان اصطلاح : برق رفت خميني(ره)در طول اسارت، مزدوران بعثي بارها به زور شكنجه سعي بر اين داشتند كه اسراي ايراني را مجبور به اهانت به مسئولان نظام كنند. برادران آزاده در ابتكاري به منظور رهايي از شكنجه عراقي به جاي «شعار مرگ بر...» همه يكصدا مي‏گفتند «برق رفت خميني». و از اين قبيل است: «برگ برگ خميني»، «مَرد مَرد خميني» و «مَِرد است خميني».عنوان اصطلاح : برادران مزدوردر اسارت وقتي در مورد ارتش عراق صحبت مي‏شد، آن گروه از سربازان عراقي را كه بظاهر هم مسلمان بودند، به مزاح «برادران مزدور» لقب داده بودند.عنوان اصطلاح : برادر ساعترجوع شود به «ساعت آسايشگاه».عنوان اصطلاح : بت پرستيكي از برادران آزاده، به عوض مُِِهر با سنگ نماز مي‏خواند و آن را بعد از هر نماز زير پتو پنهان مي‏كرد. يك روز نگهبان عراقي كه متوجه موضوع شده بود، او را احضار كرد و گفت: اين چيست؟ چرا سنگ را پرستش مي‏كني؟ مگر تو بت‏پرستي؟ از آن پس، بچّه‏ها نگهبان عراقي را «بت پرست» مي‏ناميدند.عنوان اصطلاح : بانك قرض الحسنة سيگاراسرا حقوق ناچيزي دريافت مي‏داشتند كه با آن سيگارو مايحتاج اوليه خود را خريداري مي‏كردند. اسرايي نيز بودند كه اعتياد شديدي به سيگار داشتند و در مواقع نبودن سيگار حتي عصبي و پرخاشگر مي‏شدند از اين رو، به ابتكار يكي از بردران، بانك قرض الحسنه سيگار براي كمك به سيگاريها درست شد كه علاوه بر رفع نياز آنها، كاربردهاي فراواني نيز در جذب بسياري از افراد بي‏تفاوت داشت.عنوان اصطلاح : بالشتك زير سربه علت نبودن امكانات اوليه، اسرا در برخي از آسايشگاه‏ها صابون و يا كفش و يا قوطي تايد پر از خاك را به عنوان پالش زير سر مي‏گذاشتند و به آنها «بالشتك زير سر» مي‏گفتند.عنوان اصطلاح : بالش شيشه‏اي (ليوان بالشي)در يكي از اردوگاه ها به علت نبودن امكانات اوليه زندگي، از يك ليوان استفاده‏هاي مختلف بعمل مي‏آمد و از آن به عنوان ظرف غذا، ظرف آب و حتي زيرسري براي خواب استفاده مي‏شد.عنوان اصطلاح : بالجِيش ماكو لِيشاغلب برادران به منظور متقاعد ساختن افسران و سربازان عراقي به مباحثه با آنها مي‏پرداختند. بعضي وقتها هم عراقي ها دعوت به بحث مي‏كردند، ولي هر وقت كه در اين بحث محكوم مي‏شدند و حرفي براي گفتن نداشتند، مي‏گفتند: «بالجيش ماكو ليش» يعني ارتش چون و چرا ندارد.عنوان اصطلاح : باغچة مخفيگاهداشتن اشياءِ ممنوعه از قبيل قلم و كاغذ در برخي از اردوگاه ها جرمي نابشخودني بود و گروهي از برادران به محض مطلع شدن از آغاز تفتيش، قلمها و كاغذ‏ها را در داخل قوطي شيرخشك مي‏گذاشتند و آن را در باغچه محوّطه دفن مي‏كردند و بدين سان آن باغچه به عنوان مخفيگاه معروف شده بود.عنوان اصطلاح : باغ ملكوتعدّه زيادي از برادران متديّن و عابد و زاهد را درون آسايشگاه شماره سه اردوگاه يازده زنداني كرده بودند و چون صداي مناجات ملكوتي و شبانه آنها فضايي معنوي از آسايشگاه مذكور ساخته بود، آن را «باغ ملكوت» مي‏ناميدند.ادامه دارد .....منبع: سایت نوید شاهد /س
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 485]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن