تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 16 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):تا ده ميل اطراف قبر حسين بن على عليه‏السلام بركت است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805068054




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

اصطلاحات آزادگان در اسارت (2)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
اصطلاحات آزادگان در اسارت (2)
اصطلاحات آزادگان در اسارت (2) تهیه کننده : حجت الله مومنیمنبع : راسخون عنوان اصطلاح : مسئول فحشا و منكراتاين نام به مسئول تبليغات عراقي ها اطلاق مي‏شد كه وظيفه پخش نوار ترانه‏هاي مبتذل از بلندگو رابه عهده داشت.عنوان اصطلاح : مسئول صابوندر اردوگاه مسئوليتها و وظايف تقسيم شده بود و به رأي و انتخاب ساير برادران هر كسي مسئول انجام خدمتي بود. در اين رابطه، برادري هم مسئول نان بود و چون تلفّظ كلمه «صمّون» شبيه كلمه «صابون» است، لذا بعضي از عزيزان آزاده از سر مزاح و شوخ طبعي به مسئول صمّون، «مسئول صابون» مي‏گفتند.عنوان اصطلاح : مسئول ربّنادر يكي از قرارگاه‏ها در ماه مبارك رمضان، يكي از برادران كه صداي خوبي داشت، قبل از افطار، دعاي «ربّنا» را مي‏خواند، به همين جهت هر وقت اسرا مي‏‏خواستند او را صدا بزنند، مي‏گفتند «مسئول ربّنا» بيايد.عنوان اصطلاح : مسئول دعابه برادراني كه طي دوران اسارت، به انتخاب ساير برادران، مسئوليت تهيه و توزيع برگه‏هاي دعا و برگزاري مراسم را عهده‏دار شده بودند، «مسئول دعا» گفته مي‏شد.عنوان اصطلاح : مسئول داروبرادراني كه حدود 100 تا 150 قرص مختلف نزد خود داشتند و آنها را از راه‏هاي گوناگون به دست آورده بودند و جهت درمان دردهاي اسپاسم، دل درد، درد كليه و ساير امراض در اختيار بيماران قرار مي‏دادند و به همين دليل به «مسئول دارو» معروف شده بودند.عنوان اصطلاح : مسئول حانوتبه برادري كه مسئوليت خريد مايحتاج سايرين را از فروشگاه اردوگاه به عهده داشت، «مسئول حانوت» مي‏گفتند.عنوان اصطلاح : مسئول تداركاتدر دوران اسارت، داشتن هر نوع امكانات زندگي ممنوع بود و اوضاع شديداً كنترل مي‏شد. در همين راستا يكي از برادران، مسئول حفظ و نگهداري وسايل داخل آسايشگاه از قبيل سطل، جارو، المنت، كوزه، و غيره بود، ضمن اينكه وظيفه مهم اختفا و حفظ اين وسايل به هنگام تفتيش را نيز به عهده داشت. برادري كه عهده‏دار اين مسئوليت بود، «مسئول تداركات» ناميده مي‏شد.عنوان اصطلاح : مسئول آويزاندر يكي از ازدوگا‏ه‏ها اين نام به كسي اطلاق مي‏شد كه در مواقع شستشوي بالكُن، به منظور جلوگيري از ريزش آب به پايين، موظف بود سطلي را زير لوله خروجي آب نگه دارد.عنوان اصطلاح : مُزاحمسال 67 در اردوگاه موصل افسر عراقي درشت هيكلي حضور داشت با اخلاق تند و خشن به نام سرهنگ «مَزاحم». هر وقت كه او در اردوگاه قدم مي‏زد، درد سري براي اسرا ايجاد مي‏كرد و به همين دليل بچّه‏ها اسم او را گذاشته بودند سرهنگ «مُزاحم».عنوان اصطلاح : مركّب اسارتيدر اردوگاه هاي عراق در حالي كه داشتن هر نوع نوشت‏افزار ممنوع بود و يافتن نزد اسير مساوي بود با تحمّل انواع شكنجه‏ها از جانب او، برادران از مخلوط كردن دوده آبگرمكن و نفت، مركّبي ساخته بودند كه در مواقع لزوم چوب كبريت را با آن آغشته مي‏كردند و چيز مي‏نوشتند.عنوان اصطلاح : مرغ پريدچنانچه شبهاي چهارشنبه حادثه‏اي اتفاق نمي‏افتاد، به ازاي هر ده نفر يك مرغ مي‏دادند كه در همين رابطه بعضاً مرغها توسط عراقي ها دزديده مي‏شد و استخوانهايش به جا مي‏ماند. لذا در چنين مواقعي برادران مي‏گفتند «مرغ پريد».عنوان اصطلاح : مرده شور ‏خانهاين نام به حمّام اردوگاه موصل اطلاق مي‏شد، چرا كه هيچگاه آب گرم در آن نبود و از چند دقيقه بيشتر هم اجازه استحمام نمي‏دادند، به همين جهت به «مرده شور خانه» (مرده شويخانه) معروف شده بود.عنوان اصطلاح : مردان گلدوزعده‏اي از برادران با لباسها و پارچه‏هاي اضافي‏شان جانماز مي‏دوختند و آن را با گلدوزي تزيين مي‏كردند، از اين رو به «مردان گلدوز» معروف شده بود.عنوان اصطلاح : مردابگاهدر شرايط بسيار سخت اردوگاه هاي عراق كه محدوديت، همراه با شكنجه و آزار حاكم بود، عراقي ها دائماً سعي در سركوبي برادران آزاده داشتند و مي‏خواستند كه محيط آنجا ساكت و راكد باشد و صدايي از كسي شنيده نشود، دقيقاً مثل يك مرداب بي‏روح و خاموش. به همين دليل برادران آنجا را «مردابگاه» ناميده بودند.عنوان اصطلاح : مرد است خمينييكي ديگر از پليديهاي دشمن بعثي درخواست توهين به مقام بنيانگذار جمهوري اسلامي بود، لذا برادران آزاده در مقابل شكنجه بعثي‏ها شعار «مرد است خميني» را سر مي‏دادند.عنوان اصطلاح : مرافقاين نام به توالت اطلاق مي‏شد كه اغلب، بعثي ها براي آزار وشكنجه روحي اسرا، منبع توالتها را تخليه نمي‏كردند و اين امر موجب مي‏شد تا بوي تعفّن، فضاي آسايشگاه را انباشته سازد.عنوان اصطلاح : مراسم ختم اسارتياتحاد و همبستگي ايرانيان در اردوگاه هاي عراق نيز به اثبات رسيده بود تا جايي كه اگر اقوام و بستگان يكي از اسرا دار فاني را وداع مي‏گفت، ساير برادران در اردوگاه برايش مراسم ختم ترتيب مي‏دادند و به صاحب عزا تسليت مي‏گفتند.عنوان اصطلاح : مدرسه فرهنگيدولت بعثي عراق در راستاي اهداف سياسي خود و به منظور تبليغات جهاني، بعد از تشكيل اردوگاه بين القفسين، به ايجاد يك مدرسه فرهنگي براي برادران نوجوان بسيجي دست زد كه خوشبختانه عزيزان نوجوان ما نيز نهايت تلاش خود را در جهت ارتقاي سطح علمي خود و تبادل اخبار نمودند.عنوان اصطلاح : مدرسه اطفال ايرانيدولت عراق براي تبليغات سياسي، در اردوگاه‏ رمادي 2 مكاني را براي تحصيل 45 نفر از برادران بسيجي نوجوان تدارك ديده بود كه آنجا را «مدرسه اطفال ايراني» نامگذاري كرده بود و در مقابل در ماه محرّم كماندوهايش را براي شكنجه به آنجا مي‏فرستاد.عنوان اصطلاح : مداواي پشت پنجرهرجوع شود به «دكتر پنجره‏اي».عنوان اصطلاح : مخصوص گاليهايكي از بيماريهاي رايج در اردوگاه كه از عدم بهداشت ناشي مي‏شد، بيماري گال بود. در اين خصوص دو تا از توالتهاي اردوگاه را به مبتلايان اين بيماري اختصاص داده و روي درِ آنها با خط درشت نوشته بودند: «مخصوص گاليها».عنوان اصطلاح : مخرّبين قفصاين نام به برادراني اطلاق مي‏شد كه در اجراي برنامه‏هاي مذهبي نقش مهم و مؤثري داشتند و به همين دليل در ميان عراقي ها به «مخرّبين قفص» معروف شده بودند.عنوان اصطلاح : مُخَدّةعراقي ها به بالش يا متّكا «مُخَدّه» مي‏گفتند ولي از آنجا كه تعداد آنها كم بود، اسرا ابر و روكش آن را دو نيم مي‏كردند و از آن دو بالش مي‏ساختند.عنوان اصطلاح : محمود قصّابدر اردوگاه هاي رژيم بعثي، حتي دكترها هم به وظيفه خودشان عمل نمي‏كردند. يكي از آنها به نام دكتر محمود با قيافه‏اي خشن و سبيلهايي تاب داده هر وقت برادر آزاده‏اي جهت مداوا به او مراجعه مي‏كرد، برايش سيلي و سينه‏خيز تجويز مي‏كرد و از اين جهت به «محمود قصّاب» معروف شده بود.عنوان اصطلاح : محمّد موجيرجوع شود به «پلنگ صورتي».عنوان اصطلاح : محمّد مسمارلقبي بود كه بچّه‏ها به يكي از سربازان عراقي داده بودند كه هميشه داخل آسايشگاه به دنبال ميخ (به عربي «مسمار») مي‏گشت.عنوان اصطلاح : محمّد امشيدر بين سربازان عراقي سربازي به نام جندي محمد حضور داشت كه بسيار خشن و وحشي بود. هر وقت هم كه سوت آمار مي‏زد، اگر يكي از برادران آزاده به او نزديك مي‏شد، با صداي بلند فرياد مي‏زد: «امشي امشي» يعني برو برو. به همين دليل به «محمد امشي» معروف شده بود.عنوان اصطلاح : محسن كوچولودر بين سربازان بعثي سرباز بلند قامت و درشت هيكلي حضور داشت كه به گفته خودش كوچكترين فرد خانواده‏شان بود و از هيچ آزاري هم دريغ نمي‏كرد ولي فقط به اين دليل كه كوچكترين فرد خانواده خود بود، علي رغم درشتي هيكل، به «محسن كوچولو» معروف شده بود.عنوان اصطلاح : مجسّمه يخيدر شرايط بسيار محدود و دشوار اردوگاه، عراقي ها هر كسي را كه در حال اداءِ فرايض ديني بخصوص نماز جماعت مي‏ديدند، او را با لباس به داخل حوض آب وسط حياط مي‏انداختند، و بعد او را چند دقيقه‏اي با همان لباس خيس در معرض هواي سرد قرار مي‏دادند و در نتيجه آزاده نمازگزار تبديل به مجسّمه يخي مي‏شد.عنوان اصطلاح : مثلّث شوميك گروهبان دوم و دو سرباز عراقي بودند كه هر وقت نگهباني اين سه نفر به هم مي‏افتاد، روزگار اسرا سياه بود. لذا بچّه‏ها به اين سه نفر «مثلّث شوم» مي‏گفتند.عنوان اصطلاح : مثل اينكه من ...اين عبارت وقتي بكار مي‏رفت كه يكي از اسرا متوجه انجام عمل مستحبّيِ يكي از برادران مي‏شد و از سر شوخي تحسين و تمجيد مي‏كرد. مثلاً اگر كسي در حال قدم زدن، ذكر و تسبيحات مي‏گفت و شخص ديگري متوجه مي‏شد، مي‏گفت ببينيد چه ذكري مي‏گويد و در اين لحظه شخص ذاكر به شوخي مي‏گفت: «مثل اينكه من روزه هم دارم.».عنوان اصطلاح : ماكو«ماكو» از اصطلاحات رايج دورات اسارت بود. چون هر چه از عراقي ها درخواست مي‏كرديم فقط مي‏گفتند: ماكو!عنوان اصطلاح : ماماناسرا اين عنوان را به مسئول حانوت داده بودند. چون او ضمن تهيه مايحتاج بسيار ساده و اندك سايرين از فروشگاه اردوگاه، مسئول درست كردن چاي نيز بود. در ضمن، هر صبح جمعه يا روزهايي كه مراسم دعا برگزار مي‏شد، معجوني هم تهيه مي‏كرد و به ديگران مي‏داد، لذا اسرا به او «مامان» مي‏گفتند.عنوان اصطلاح : ماء زمزمبه جيره آب روزانه «ماء زمزم» (آب زمزم) گفته مي‏شد.عنوان اصطلاح : ليوان بالشيرجوع شود به «بالش شيشه‏اي».عنوان اصطلاح : لفته سياهاسم مستعار جندي لفته يكي از سربازان عراقي بود. جندي لفته علي‏رغم كم سوادي آدم باانصافي بود و اسرا را اذيت نمي‏كرد و به افراد خائن و جاسوس نيز روي خوش نشان نمي‏داد و از آنها متنفّر بود و به صورت مخفيانه آنها را به اسرا معرفي مي‏كرد.عنوان اصطلاح : لبخند خلاصهدر شرايط بسيار سخت و بحراني اسارت، عراقي ها حتي اجازه خنديدن نيز به اسرا نمي‏دادند. در چنين شرايطي در يك لحظه همه با هم ولي پنهاني و آهسته و كوتاه مي‏خنديدند به آن «لبخند خلاصه» مي‏گفتند.عنوان اصطلاح : لباس بيلرسوتنوعي لباس بود كه در اوايل اسارت بين اسرا توزيع شد. اين لباس يكسره شباهت به لباس مكانيكي‏ها و يا به اصطلاح لباس خلباني داشت.عنوان اصطلاح : لانه جاسوسياتاقي كه به اصطلاح درمانگاه بود و دكتر عراقي در آنجا مستقر بود ولي در اصل به منظور شكنجه و تبادل اطلاعات منافقين مورد استفاده قرار مي‏گرفت و بدين جهت به «لانه جاسوسي» مشهور بود.عنوان اصطلاح : گيوهرجوع شود به «ستون پنجم».عنوان اصطلاح : گيج ميريلقبي بود كه به سرباز يونس عراقي در اردوگاه موصل 3 داده شده بود. وي اخلاق متعادلي نداشت و آدم ساده و بي خيالي بود.عنوان اصطلاح : گوشت سگيعراقي ها هر چند وقت يك بار گوشت يخ زده‏اي را به آشپزخانه مي‏آوردند و با آن غذا درست مي‏كردند كه هر كس از آن مي‏خورد دچار ناراحتي‏هاي گوارشي مي‏شد، چون گوشت مزبور تاريخ بيست و پنج يا بيست و هفت سال پيش را داشت.عنوان اصطلاح : گوش بريدهيكي از سربازان بعثي به دليل نامعلومي، قسمتي از گوشش بريده شده بود و او نسبت به اين قضيّه حسّاسيت زيادي داشت. در نتيجه، اگر تصادفاً اسيري را در حال خنده مي‏ديد، مي‏گفت تو به گوش من خنديدي، لذا تا سر حدّ مرگ آن اسير بيچاره را كتك مي‏زد. نام آن مزدور عبدالرحمن بود امّا بچّه‏ها به او «گوش بريده» مي‏گفتند.عنوان اصطلاح : گوجهلقبي بود براي يكي از سربازان عراقي.عنوان اصطلاح : گلّة گوسفنداندر محاوره‏ها و مكاتبه‏ها از تعداد اسراي عراقي به عنوان « گله گوسفندان» به جهت جلوگيري از اطلاع عراقي ها استفاده مي‏شد.عنوان اصطلاح : گلچينهر چند وقت يك بار جاسوسان عراقي ها نخبگان اسرا (حزب‏اللهي‏ها) را شناسايي و آنها را به دشمن معرفي‏مي‏كردند و اين نخبگان به اردوگاه سخت‏تري انتقال مي‏يافتند. در چنين مواقعي مي‏گفتند اردوگاه «گلچين» شده است.عنوان اصطلاح : گروه ضدّ خرابكاريگروه و قسمت ويژه‏اي بود از استخبارات عراق.عنوان اصطلاح : گروه سمپاشيدر اردوگاه صلاح الدين 5 گروهي از برادران به ارشاد و راهنمايي سايرين و بعضاً فريب خوردگان همّت گمارده بودند و در اين زمينه سخت تلاش مي‏كردند. عراقي ها و منافقين به اين گروه از برادران «گروه سمپاشي» لقب داده بودند.عنوان اصطلاح : گروه چهاردههر آسايشگاه در اردگاه موصل، 13 گروه داشت و نام گروه 14 نيز در كنار 13 قرار مي‏گرفت و به گروهي اطلاق مي‏شد كه مسئول رسيدگي و تدارك افراد بيمار، ضعيف و ... بودند.عنوان اصطلاح : گربه آشپزخانهاگر چه عراقي ها براي تبليغات هر از چندي در غذاي اسرا مقدار بسيار كمي گوشت مي‏ريختند، امّا سربازان بعثي از آن مقدار بسيار ناچيز هم روگردان نبودند و در اين بين يكي از سربازان وارد آشپزخانه مي‏شد و گوشتها را در مي‏آورد و مي‏خورد. لذا اين سرباز به «گربه آشپزخانه» معروف شده بود.عنوان اصطلاح : گرازرجوع شود به «سيفون».عنوان اصطلاح : گاوكشبه سرنگهاي كه براي جلوگيري از سل، واكسن به اسرا تزريق مي‏كردند «گاوكش» گفته مي‏شد، چون سوزن بسيار كلفت و ناجوري داشت.عنوان اصطلاح : گاو صندوقسلول‏هاي زندان استخبارات به «گاوصندوق» معروف بود و دليل اين امر، شباهت آن از لحاظ ضخامت و قفل رمزي و ساير ويژگي‏هاي آن به گاو صندوق بود.عنوان اصطلاح : كيوچيرجوع شود به «كلاوچي».عنوان اصطلاح : كيسة وحشتبه يكي از وسايل شكنجه عراقي ها اطلاق مي‏شد بدين ترتيب كه يك اسير را داخل كيسه مي‏كردند و سر آن را با طناب مي‏بستند و از بالاي پلّه‏ها غلت مي‏دادند و يا با شلاّق و باتوم آنقدر مي‏زدند تا كيسه خون‏آلود شود.عنوان اصطلاح : كوزه آب را برداريدجمله رمزي بود كه هنگام نزديك شدن عراقي ها به آسايشگاه، توسط نگهبان خودي تكرار مي‏شد تا اسرا وسايل مراسم و نماز و غيره را جمع كنند.عنوان اصطلاح : كوچة مرگرجوع شود به «تونل وحشت».عنوان اصطلاح : كميليهرگاه برادري بر اثر شكنجه مجبور به دادن شعار مي‏شد، به گونه‏اي كه عراقي ها متوجه نمي‏شدند، به جاي نام حضرت امام كلمه «كميلي» را تكرار مي‏كرد.عنوان اصطلاح : كميتة بهداشتگروهي از برادران در اردوگاه تكريت 12 كه سررشته‏اي در امور بهداشتي داشتند، به طور خودجوش اقدام به تشكيل گروهي معروف به «كميته بهداشت» براي شناسايي و كمك به بيماران و سالم سازي محيط اردوگاه كرده بودند.عنوان اصطلاح : كمپ شورشيهاعراقي ها كمپ 17 را «كمپ شورشيها» مي‏ناميدند و بسياري از اسرا را از اردوگاه هاي مختلف به اين كمپ منتقل كرده بودند.عنوان اصطلاح : كليد جهنّمبه پلاكي كه عراقي ها به دور گردن داشتند، «كليد جهنم» گفته مي‏شد و ريشه اين نامگذاري به مشاجره‏اي بر مي‏گردد كه بين يك برادر بسيجي و افسر عراقي در خط مقدّم صورت گرفته بود.عنوان اصطلاح : كليد بهشتبه پلاك آويز تعاون كه از طريق تعاون لشكرها و يگانهاي خودي به نيروها داده مي‏شد، «كليد بهشت» مي‏گفتند.عنوان اصطلاح : كلاوچي (كيوچي)لقبي بود كه عراقي ها به افراد به اصطلاح كلاهبردار، شيطان و دغلكار داده بودند.عنوان اصطلاح : كلاه نگهبانروزي كه يك سري از اسرا را به اردوگاه منتقل مي‏كردند، وقتي يكي از آنها از افسر عراقي سراغ دستشويي را گرفت، او با عصبانيت كلاهش را از سر برداشت و نشان داد. از آن پس «كلاه نگهبان» به معناي دستشويي در ميان اسرا رايج شد.عنوان اصطلاح : كلاه قرمزيبه سربازان و نگهبانان عراقي اطلاق مي‏شد و در مواقع نزديك شدن آنها به آسايشگاه، نگهبان ايراني اين كلمه رمز را اعلام مي‏كرد. وجه تسميه آن هم كلاه كج قرمزي بود كه سربازان و بعثي‏ها به سر مي‏گذاشتند.عنوان اصطلاح : كلاه ضدّ سينوزيتنوعي پيشاني‏بند بود كه از آستين پيراهن با توجه به هواي سرد موصل درست مي‏شد.عنوان اصطلاح : كلاس اسارتيبعد از مذاكرات صليب سرخ با مقامات عراقي، مجوّز برقراري كلاسها در اردوگاه با شرايط خاصي، كه تعداد افراد هر كلاس بيش از پنج نفر نباشد، در اسارت شروع شد كه صدها حافظ قرآن و مترجم و سوادآموز و طلبه نتيجه آن كلاسها بود.عنوان اصطلاح : كفتارافسر پير بعثي عراقي.عنوان اصطلاح : كشيك ايثاريبه كار اسرايي كه شبها در آسايشگاه بيدار مي‏ماندند تا در صورت يورش سربازان عراقي اشياء ممنوعه را مخفي كنند و يا در شبهاي سرد زمستان اگر پتو از روي كسي كنار رفته بود آن را درست مي‏كردند تا كسي سرمانخورد، «كشيك ايثاري» گفته مي‏شد.عنوان اصطلاح : كشاورزرجوع شود به «فلاح».عنوان اصطلاح : كريم مورچه خوارلقبي بود براي جندي كريم سرباز عراقي به جهت اخلاقهاي زشت و چهره كريهي كه داشت.عنوان اصطلاح : كريم دجّال (كريم كافر، كريم دجّال منافق)لقبي بود براي كريم عرفات، گروهبان عراقيِ كمپ 17، به جهت قساوت و بيرحمي‏اش.عنوان اصطلاح : كتلت دمپايياسرا به تكّه‏هاي نپخته به اصطلاح گوشتي كه معلوم نبود گوشت چه حيواني است و اصلاً قابل خوردن نبود، «كتلت دمپايي» مي‏گفتند.عنوان اصطلاح : كبابخانهلفظي كنايه بود كه به كتابخانه اردوگاه تكريت نسبت داده مي‏شد زيرا در آنجا اسرا را شكنجه مي‏دادند.عنوان اصطلاح : كامپيوتر بهداريلقبي بود كه عراقي ها به يكي ازبرادران اسير ايراني داده بودند. وي شماره صليب سرخ، و شماره بهداري، اسامي تمامي افراد اردوگاه و نام بسياري از داروها را از حفظ بود.عنوان اصطلاح : كافرمعمولاً در محاوره بين برادران، صفت «كافر» به افسران عراقي اطلاق مي‏شد.عنوان اصطلاح : كاغذ اسارتيداشتن و تهيه كاغذ در اردوگاه‏ ممنوع بود، ولي راه‏هاي مختلفي براي تهيه آن وجود داشت كه به شرح زير بود و به آن «كاغذ اسارتي» گفته مي‏شد. 1ـ لايه لايه كردن قوطي‏هاي تايد پس از خيس كردن 2ـ زرورق سيگار، كاغذ پاكت سيگار 3ـ مقوّا و غيره.عنوان اصطلاح : كارت دعوتبه هنگام برگزاري مسابقات كشتي كه به صورت مخفي انجام مي‏شد. چون امكان تجمع كل افراد اردوگاه در يك آسايشگاه وجود نداشت به هر آسايشگاه 10 قطعه كارت دعوت داده مي‏شد تا به نوبت جهت ديدن مسابقات بيايند و يا در مسابقات شركت كنند.عنوان اصطلاح : قوطيكلمه رمزي بود كه براي راديو انتخاب شده بود. در اردوگاه تكريت مجازات داشتن راديو اعدام و شايد با يك درجه تخفيف حبس ابد بود.عنوان اصطلاح : قوانين دقيقه‏ايهر زمان كه فرمانده اردوگاه تغيير مي‏كرد و فرمانده موقّتي به اردوگاه مي‏آمد، يك سري قوانين جديد نيز ابلاغ مي‏شد كه با توجه به موقّتي بودن فرمانده، اسرا آنها را زياد جدّي نمي‏گرفتند و به آنها «قوانين دقيقه‏اي» مي‏گفتند.عنوان اصطلاح : قُندُرَة«قُندُرَة» به معناي كفش است ولي در فرهنگ عراقي ها اطلاق نام «قُندُرَة» به كسي از بدترين توهينها محسوب مي‏شود و به هنگام فحّاشيها اين لغت به كرّات از زبان آنها شنيده مي‏شد. گفته مي‏شود بر عكس گذاشتن دمپايي نيز معنايي بمراتب بدتر از قندره دارد و اگر عراقي ها آن را مشاهده مي‏كردند، مجرم بشدّت مجازات مي‏شد.عنوان اصطلاح : قليرجوع شود به «سيفون».عنوان اصطلاح : قلعه‏ايهادراردوگاه 18 بعقوبه از دو قسمت اصلي و قلعه تشكيل شده بود. قلعه حدود 200 متر از اردوگاه فاصله داشت و به دليل ديوارهاي بلندش به اين نام مشهور شده بود. حدود 900 اسير تبعيدي از اردوگاه هاي ديگر آورده شده بودند و در آنجا نگهداري مي‏شدند كه به آنها «قلعه‏ايها» مي‏گفتند.عنوان اصطلاح : قفسعراقي ها به مجموع چند قاطع قفس (به عربي «قفص») مي‏گفتند و به عبارت ديگر كمپ و يا اردوگاه و بازداشتگاه را قفس مي‏ناميدند. حال، اين قفس يا به صورت قلعه‏اي مانند اردوگاه موصل بود و يا به شكل سوله‏اي مثل اردوگاه تكريت.ادامه دارد .....منبع: سایت نوید شاهد /س
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 408]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن