تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 29 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):كسى كه بهره‏اى از دانش ندارد معنا ندارد كه ديگران او را سعادتمند بدانند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1831206348




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

اعجاز تشریعی قرآن


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
اعجاز تشریعی قرآن
احکام شرعی قرآن از سنخ قوانین عادی نیست، قوانین قرآن، جامع و خالی از هر گونه تناقض است و سازگار با عقل و فطرت می‌باشد به گونه‌ای که در مدتی کوتاه عرضه و نهادینه شد.

خبرگزاری فارس: اعجاز تشریعی قرآن


بخش دوم و پایانی مبانی قانون گذاری قرآن در این مجال به برخی از مهم‌ترین مبانی، پیش‌انگاره‌ها و اصول موضوعه قانون‌گذاری که در قرآن به آن اشاره شده است آورده می‌شود تا سازگاری با عقل و فطرت، جامعیت و بی‌سابقه بودن قوانین قرآن بیشتر نمایان گردد. الف) خدای متعال حاکم و قانون‌گذار حقیقی قرآن‌کریم در تبیین جایگاه خداوند در نظام هستی می‌فرماید: (لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَابَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَیُحِیطُونَ بِشَیْ‏ءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ َالْأَرْضَ)؛ «آنچه در آسمان‏ها و آنچه در زمین‌ است، فقط از آنِ اوست. کیست آن کس که در پیشگاهش، جز به رخصت او، شفاعت کند؟! آنچه در پیش رویشان (در آینده) و آنچه در پشت سرشان (در گذشته) است مى‏داند و به چیزى از علم او احاطه نمى‏یابند، جز به مقدارى [که او] بخواهد. کرسی (علم و قدرت) او، آسمان‏ها و زمین را دَر بر گرفته و نگاه‏دارى آن دو بر او دشوار نیست» (بقره/ 255). به اعتقاد علامه طباطبایی مراد از وسعت کرسی احاطه مقام سلطنت الهی یا همان مقام رُبوبیّت است. (طباطبایی، المیزان، 2/ 335 ـ 336) قرآن در جای دیگر می‌فرماید: (أَلاَ لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ تَبَارَکَ اللّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ)؛ «آگاه باشید که آفرینش و فرمان (تدبیر جهان)، تنها براى اوست؛ خجسته (و پایدار) است خدایى که پروردگار جهانیان است». (اعراف/ 54) حاکم اصلی جهان هستی خود ذات باری تعالی است، بنا‌براین لازم است قوانین در راستای تحقق خواسته‌های او وضع گردد. به عبارت دیگر، اگر قوانین در راستای تحقق احکام الهی باشند معتبرند وگرنه هیچ اعتباری ندارد، از همین روست که یعقوب(ع) پس از بیان دستورات لازم به فرزندانش متذکر می‌شود که: (وَمَا أُغْنِی عَنکُم مِنَ اللَّهِ مِن  شَیْ‏ءٍ إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ)، «و هیچ چیزى را که از طرف خدا (حتمى شده) است از شما دفع نمى‏کنم. حکم، جز براى خدا نیست». (یوسف/ 67) ب) پروردگار پشتوانه عمل به قوانین (قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِیعاً فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدَایَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ)؛ «گفتیم: «همگى از آن فرو آیید! و اگر رهنمودى از طرف من براى شما آمد، پس کسانى که از رهنمود من پیروى کنند، پس نه هیچ ترسى بر آنان است و نه آنان اندوهگین مى‏شوند»، (بقره/ 38) به گفته مفسران این آیه اولین تشریعی است که پس از هبوط آدم به زمین صادر شد و کل دین را در دو جمله خلاصه کرده است که تا روز قیامت چیزی به آن دو جمله اضافه نمی‌شود. (طباطبایی، المیزان، 1/ 134) از این آیه برداشت می‌شود که تشریعات دین از جانب باری تعالی صادر شده است و نافرمانی از آن‌ها موجب بیم و اندوه خواهد گشت. به عبارت دیگر خدای متعال پشتوانه قوانین دینی است و قیام علیه این قوانین در حقیقت قیام علیه خود خداوند بوده و عاقبتی جز اندوه و پشیمانی نخواهد داشت. می‌توان گفت تشریعات دین بر مبنای میثاق طرفینی میان خدا و انسان استوار است، بنا‌بر‌این لازم است که انسان به تعهدات خود در قبال خدا وفا کند تا خدا نیز به عهد خود در مورد سعادت انسان وفا نماید، چرا که در ادامه آیه چنین می‌خوانیم: (وَأَوْفُوا بِعَهْدِى أُوفِ بِعَهْدِکُمْ)؛ «و به پیمانم وفا کنید، تا به پیمانتان وفا کنم» (بقره/40)، از همین روست که خداوند چنین وعده داده است که فرجام نیکو از آن پرهیزگاران فرمان بردار و فرجام بد از آن سرکشان خواهد بود: (هذَا ذِکْرٌ وَإِنَّ لِلْمُتَّقِینَ لَحُسْنَ مَآبٍ جَنَّاتِ عَدْنٍ مُفَتَّحَةً لَهُمُ الْأَبْوَابُ مُتَّکِئِینَ فِیهَا یَدْعُونَ فِیهَا بِفَاکِهَةٍ کَثِیرَةٍ وَشَرَابٍ وَعِندَهُمْ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ أَتْرَابٌ هذَا مَا تُوعَدُونَ لِیَوْمِ الْحِسَابِ إِنَّ هذَا لَرِزْقُنَا مَالَهُ مِن نَفَادٍ هذَا وَإِنَّ لِلطَّاغِینَ لَشَرَّ مَآبٍ)؛ «این یادآورى است؛ و قطعاً براى خودنگه‏داران بازگشتى نیکوست. (همان) بوستان‏هاى ماندگار (بهشتى)، در حالى که درها برایشان گشوده شده است؛ در آن‏جا (برتخت‏ها) تکیه کرده‏اند؛ در آن‏جا میوه‏هاى فراوان و نوشیدنى فرا مى‏خوانند. و نزد آنان (همسران)چشم فرو هشته همسال‏اند. این چیزى است که براى روز حساب (بدان) وعده داده مى‏شوید. قطعاً، این روزىِ ماست درحالى که هیچ پایانى براى آن نیست. این (پاداش پارسایان است)؛ و قطعاً براى طغیانگران بدترین بازگشت است». (ص/ 49ـ55) ج) کرامت ذاتی انسان (وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى‏ کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً)؛ «و به یقین، فرزندان آدم را گرامى داشتیم و آنان را در خشکى و دریا، (بر مرکب‏ها) سوار کردیم و آنان را از پاکیزه‏ها روزى دادیم و ایشان را بر بسیارى از کسانى که آفریدیم، کاملاً برترى دادیم». (اسراء/ 70) «تکریم»، شرافتی است که اختصاص به شخص تکریم شده داشته و دیگران در آن شریک نیستند و «تفضیل» شرافتی است که دیگران نیز در آن شریکند لکن سهم شخص تفضیل شده از سایرین بیشتر است. هم‌چنین «بنی آدم» شامل تمامی انسان‌ها اعم از مؤمن و کافر می‌گردد. تکریم بنی‌آدم به واسطه عقل است که اختصاص به انسان دارد و تفضیل وی در این است که هر شرافتی که سایر موجودات دارند، حد اعلای آن در انسان وجود دارد. (طباطبایی، المیزان، 13/ 156) می‌بینیم که قرآن کریم چه جایگاه رفیعی را برای انسان فرض کرده است. د) پذیرش حق تصرف انسان در پدیده‌های هستی (وَسَخَّرَ لَکُم مَا فِی السَّماوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً)؛ «و (منافع) آنچه در آسمان‏ها و آنچه در زمین است را، در حالى که همگى از اوست، براى شما مسخر ساخت». (جاثیه/ 13) در نگاه قرآن، آنچه در آسمان‌ها و زمین است مسخر او و تحت اراده او و در راستای تأمین منافع او قرار داده شده است. (مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، 21/ 245) نه تنها انسان حق تصرف دارد بلکه آبادانی زمین نیز بر عهده انسان گذاشته شده است: (هُوَ أَنشَأَکُم مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَکُمْ فِیَها)؛‌ «او شما را از زمین پدید آورد و سازندگى آن را به شما وا گذاشت». (هود/ 61) مراد از آباد کردن زمین تبدیل آن به حالتی است که بتواند در راستای رفع نیازهای انسان به کار آید. (طباطبایی، المیزان، 10/ 310) هـ ) ممنوعیت سلب آزادی از انسان آزادی و حق انتخاب انسان دائماً در آیات متعددی مورد تأکید قرآن قرار گرفته است: (ق/ 44؛ هود/28؛ عنکبوت/29 و...) تا آنجا که حتی در پذیرش اصل دین و به عبارت دیگر، در انتخاب سعادت ابدی یا گمراهی ابدی انسان را مختار می‌داند: (أَفَأَنْتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّى‏ یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ)؛ «و آیا تو مردم را وا مى‏دارى تا این‏که مؤمن شوند؟!». (یونس/ 99) امیرالمؤمنین(ع) در شأن نزول این آیه می‌فرمایند: روزی مسلمانان به پیامبر(ص) عرض کردند: اگر کسانی که بر آن‌ها قدرت دارید وادار به پذیرش اسلام نمایید، عدد و قدرت مسلمانان افزایش می‌یابد، آیه نازل شد و پاسخ داد که من می‌خواهم آن‌ها با اختیار خود و بدون هیچ گونه اجباری ایمان آورند. (صدوق، محمد بن بابویه، عیون اخبار، 1/ 134) مضمون این آیات به صراحت تهمت بدخواهانی که می‌گویند اسلام دین شمشیر است را رد می‌نماید. البته نباید فراموش کرد که بین این آیات و آیاتی که دلالت  لزوم اطاعت از پیامبر(ص) و اولوالامر را دارند (نساء/ 59) تهافتی نیست، زیرا لزوم اطاعت در جایی است که شخص اصل مسأله را با اختیار خود پذیرفته است و بالطبع باید به لوازم آن نیز پایبند باشد. نکته دیگر این‌که، ممکن است در برخی موارد یک آزادی با آزادی دیگر و یا مصالح دیگر تزاحم ایجاد کند که به حکم عقل ناچاریم از امری که اولویت کمتری دارد چشم‌پوشی کرده و موقتاً آن را کنار گذاریم. به عنوان مثال قرآن کریم بدون اجازه وارد شدن به خانه دیگران را ممنوع می‌داند. در این مورد ما دو آزادی داریم: نخست آزادی انسان در رفت آمد به مکان‌های مختلف؛ دوم آزادی انسان در انتخاب حریم خصوصی برای خود. این دو آزادی تا زمانی که تزاحمی برای یک‌دیگر ایجاد نکرده‌اند هر دو به قوت خود باقی‌اند، اما اگر در موردی با یک‌دیگر تزاحمی ایجاد کردند باید آن آزادی را مقدم دانست که مصالح و فواید بیشتری دارد. در این مورد اولاً بدیهی است که احترام به حریم خصوصی نسبت به حق رفت و آمد به آن مکان خاص، به مراتب اهمیت و فواید بیشتری دارد و ثانیاً از لحاظ زمانی صاحب خانه مقدم بوده است، پس به حکم عقل لازم است حق رفت آمد افراد در این مورد خاص سلب شود تا حق حریم خصوصی صاحب خانه پابرجا بماند: (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَتَدْخُلُوا بُیُوتاً غَیْرَ بُیُوتِکُمْ حَتَّى‏ تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَى‏ أَهْلِهَا)؛ «اى کسانى که ایمان آوردید! در خانه‏هایى غیر از خانه‏هایتان وارد نشوید تا این‏که با دوستى رخصت طلبید و بر اهل آن (خانه) سلام کنید». (نور/ 27) قرآن کریم در ادامه بیان می‌دارد تقدم حق حریم خصوصی بر حق ورود به آن مکان بی‌علت نبوده و از مصلحت بیشتری برخوردار است: (ذلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ)؛ «این براى شما بهتر است؛ باشد که شما متذکّر شوید». و) تشدید قوانین با توجه به بالا رفتن جایگاه حقوقی و اجتماعی افراد بر خلاف آنچه در نظام‌های پادشاهی و دیکتاتوری شاهد هستیم که خواص را فراتر قانون معرفی می‌کنند، قرآن کریم در رابطه با خواص و افرادی که از جایگاه اجتماعی بالاتری برخوردار هستند قوانین سخت‌تری وضع کرده است و برای نافرمانی از قوانین جزای سنگین‌تری تعیین کرده است. به عنوان مثال در مورد همسران پیامبر که از جایگاه اجتماعی بالایی برخوردار هستند می‌فرماید: (یَا نِسَاءَ النَّبِیِّ مَن یَأْتِ مِنکُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُّبَیِّنَةٍ یُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَیْنِ)؛ «و هر کس این [اعمال‏] را از روى تجاوز و ستم انجام دهد، پس به زودى او را در آتشى وارد مى‏کنیم (و مى‏سوزانیم)». (احزاب/ 30) هم‌چنین در مورد عدم راز داری دو زن که در جایگاه  همسری پیامبر نشسته‌اند بسیار شدید برخورد می‌نماید و آن دو زن را به مقابله با خدا و جبرئیل و صالح مؤمنان و ملائکه فرا می‌خواند. (تحریم/ 3ـ4). از همین دیدگاه است که قرآن حتی در مورد شخص پیامبر که مقرب‌ترین انسان‌ها به خداست نیز تعبیرات بسیار شدیدی به کار می‌برد: (وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِیلِ لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْیَمِینِ ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ  الْوَتِینَ)؛ «و اگر (بر فرض) برخى سخنان را به ما (به دروغ) نسبت مى‏داد، حتماً، با دست راست (قدرتمند)، او را گرفتار مى‏ساختیم، سپس رگ قلبش را مسلماً قطع مى‏کردیم». (حاقه/ 44 ـ 46) علامه طباطبایی معتقد است این تعبیرات و تهدیدات تنها متوجه کسانی است که به جایگاه رسالت دست یافته‌اند، نه افراد عادی که بعضاً به خدای  متعال دروغ می‌بندند، چرا که در خارج می‌بینیم بسیاری از مدعیان نبوت آمده‌اند و افترائات فراوانی را بر خدا بسته‌اند، لکن هیچ یک به چنین عقابی گرفتار نشده‌اند. (ر.ک: طباطبایی، المیزان، 19/ 405) با توجه به اطاعت محض پیامبر اسلام از دستورات الهی این تهدیدات هیچ گاه عملی نشد، لکن در مورد بعضی از انبیاء شاهد عملی شدن برخی عقاب‌ها هستیم. مانند یونس(ع) که به واسطه ترک محل خدمت گرفتار عقاب الهی شد و مدتی در شکم ماهی حبس گردید. (انبیاء/ 87) به گفته دانشمندان، عقاب انبیاء به واسطه گناه یا سوء ظن داشتن آنان به خدا نیست بلکه تنها به واسطه ترک اولی است. ترک اولی برای افراد عادی نه خطاست و نه عقابی دارد، لکن برای کسانی که به مقام نبوت می‌رسند حتی ترک اولی نیز پیگرد خواهد داشت. (ر.ک: معرفت، التمهید، 3/ 458) ز) نفی برتری‌های قومی و نژادی (یَاأَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِن ذَکَرٍ وَأُنثَى‏ وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ)؛ «اى مردم! در واقع، ما شما را از مرد و زنى آفریدیم و شما را نژادها و قبیله‏هایى قرار دادیم تا یک‏دیگر را بشناسید؛ در حقیقت، ارجمندترین شما نزد خدا خودنگه‏دارترین شماست؛ به راستى که خدا داناى آگاه است». (حجرات/ 13) در سبب نزول این آیه ذکر شده است هنگامی که پیامبر در روز فتح مکه بلال را برای اذان به بالای کعبه فرستاد برخی گفتند: آیا محمد(ص) جز این کلاغ سیاه را نیافته است که موذن خود سازد؟ در این هنگام این‌ آیه نازل شد و مسلمانان را از نگاه تبعیض  آمیز به نژادهای مختلف باز داشت (طبرسی، فضل بن حسن، مجمع‌البیان، 9/ 204).سبب نزول‌های دیگری نیز برای آیه ذکر شده است که همگی به رفتار تبعیض گونه برخی افراد نسبت به نژادهای مختلف اشاره دارد (طبرسی، فضل بن حسن، همان). ح) تقدم اخلاق بر اجرای احکام حقوقی و کیفری قرآن‌کریم ضمن معتبر دانستن حقوق افراد، آنان را دعوت به حل و فصل مسالمت آمیز مشکلات می‌نماید: (وَجَزاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لاَیُحِبُّ الظَّالِمِینَ)؛ «و کیفر بدى، (مجازات) بدى همانند آن است؛ و هر کس ببخشد و اصلاح نماید، پس پاداش او بر خداست؛ [چرا ] که او ستمکاران را دوست ندارد». (شوری/ 40) قرآن‌کریم در ادامه تاکید می کند که تقدم اخلاق بر حقوق به معنی نادیده گرفتن و یا پایمال کردن حق مظلوم نیست: (وَلَمَنِ انتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولئِکَ مَا عَلَیْهِم مِن سَبِیلٍ)؛ «و هرکس که بعد از ستم (دیدگى)اش یارى جوید (تا آن را دفع کند)، پس آنان هیچ راهى (براى ایراد) بر ایشان نیست». (شوری/ 41) قرآن‌کریم نه تنها مردم را به اخلاق و گذشت فرا می‌خواند بلکه آن را بر اجرای احکام حقوقی مقدم می‌دارد. به عنوان نمونه قرآن صلح را بر جنگ مقدم دانسته و حتی پس از نبرد نیز مؤمنان را مجددا به صلح فرمان می‌دهد و در همان حال از صلح و برادری صحبت به میان می‌آورد: (وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى‏ فَقَاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّى‏ تَفِی‏ءَ إِلَى‏ أَمْرِ اللَّهِ فَإِن فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ)؛ «و اگر دو گروه از مؤمنان با هم به جنگ (و نزاع) پرداختند، پس میان آن دو صلح برقرار کنید و اگر یکى از آن دو بر دیگرى ستم (و تجاوز) کند، پس با آن کسى که ستم مى‏کند، بجنگید، تا به فرمان خدا بازگردد و اگر بازگشت، پس در میان آن دو عادلانه صلح برقرار سازید و دادگرى کنید، [چرا] که خدا دادگران را دوست مى‏دارد. مؤمنان فقط برادران یک‏دیگرند، پس میان دو برادرتان (هنگامى که اختلاف کردند) صلح برقرار کنید و خودتان را از [عذاب‏] خدا حفظ کنید باشد که شما (مشمول) رحمت شوید».  (حجرات/ 9ـ10) این آیه جلوه‌ای از شگفتی بیانی قرآن است، زیرا امر نا ملایم قتال را بین دو امر ملایم و زیبا یعنی صلح قرار داده است. و در کنار چهار کلمه نا‌ملایم، ده کلمه ملایم را به کار برده است.نمونه‌های تقدم اخلاق بر اجرای قوانین حقوقی و کیفری در قرآن فراوان است. در آیه‌ای سازش بین زن و مرد و گذشت از حق را بهتر از جدایی معرفی می‌کند: (نساء/ 128) و در جایی، در مورد اهل کتاب که عهد‌شکنی کرده و به تحریف کلام الهی پرداخته‌اند به پیامبر سفارش می‌کند که از آنان در گذر و چشم پوشی کن که خدا نیکوکاران را دوست دارد. (مائده/13) و حتی نسبت به مشرکی که از پیامبر پناه می‌خواهد می‌فرماید به وی پناه بده و وی را به مکان امنش برسان (توبه/ 6) و... . ط) وضع قوانین در راستای تحقق قسط و عدل علامه طباطبایی در تفسیر آیه ذیل می‌فرماید:(لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ)؛ «به یقین فرستادگانمان را با دلیل‏هاى روشن (معجزه‌آسا) فرستادیم، و همراه آنان کتاب (الهى) و ترازو را فرو فرستادیم تا مردم به دادگرى برخیزند». (حدید/ 25)مراد از کتاب، دستوراتی است که در قالب وحی ارسال شده است نتیجه سه امر مذکور قیام مردم به قسط است. یعنی غرض نهایی این است که مردم با عدل خو گرفته و عدالت در جامعه نهادینه گردد. (ر.ک: طباطبایی، المیزان، 19/ 172) دعوت به تحقق عدالت و پرهیز از تجاوز از حدود بارها مورد تاکید قرآن قرار گرفته است از جمله: (یَاأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ لِلّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلاَ یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى‏ أَلَّا تَعْدِلُوا إِعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى‏ وَاتَّقُوا اللّهَ إِنَّ  اللّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ)؛ «اى کسانى که ایمان آورده‏اید! قیام کنندگان براى خدا، [و] گواهى دهندگان به دادگرى باشید؛ و البته کینه‏ورزى گروهى، شما را وا ندارد بر این‏که عدالت نکنید؛ عدالت کنید! که آن به خود نگه‏دارى نزدیک‏تر است؛ و [خودتان را] از [عذاب‏] خدا حفظ کنید؛ که خدا به آنچه مى‏کنید آگاه است». (مائده/ 8). همچنین: (بقره/ 190؛ نساء/ 3؛ نحل/ 90 و ...) ی) تکلیف تابع توانایی قرآن تکلیف هر شخص را تابعی از توانایی‌های وی می‌داند و می‌فرماید:(لاَتُکَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَا)؛‌ «هیچ‌کس جز به اندازه‏ توانایى‏اش، تکلیف نمى‏شود». (بقره/ 233)؛ همچنین: بقره/286؛ انعام/152؛ اعراف/ 42؛ مومنون/ 62.فقها از آیه فوق استفاده نموده‌اند که اگر ادای واجب از توانایی مکلف خارج باشد، وجوب آن  برداشته می‌شود. به عنوان مثال، شیخ طوسی با استناد به این آیه، ذمّه فقیر را از پرداخت جزیه معاف می‌داند. (طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، 5/ 547) این قانون و قوانین مشابه در حقیقت کنترل کننده سایر قوانین هستند و هر قانونی می‌بایست از کانال آن گذر کرده و با توجه به توانایی هر شخصی تعدیل گردد، از همین روست که تشریعات الهی در صورت عدم توانایی شخص تغییر یافته و یا از وجوب می‌افتد، این حقیقت با عباراتی چون: الاّ من اُکره؛ من کان مریضا؛ الاّ ما اضطُررتم و... بیان گردیده است. قاعده فوق نه تنها در امور شخصی بلکه در حوزه اجتماعی نیز جریان دارد. به عنوان مثال لزوم جهاد که سرپیچی از آن جزء بزرگترین گناهان محسوب می‌شود نیز تابع توانایی افراد می‌باشد: (لَیْسَ عَلَى الضُّعَفَاءِ وَلاَ عَلَى الْمَرْضَى‏ وَلاَ عَلَى الَّذِینَ لاَیَجِدُونَ مَایُنْفِقُونَ حَرَجٌ إِذَا نَصَحُوا لِلّهِ وَرَسُولِهِ مَا عَلَى الْمُحْسِنِینَ مِن سَبِیلٍ وَاللّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ وَلاَ عَلَى الَّذِینَ إِذَا مَا أَتَوْکَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لاَأَجِدُ مَاأَحْمِلُکُمْ عَلَیْهِ تَوَلَّوا وَأَعْیُنُهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَناً أَلاَّ یَجِدُوا مَا یُنفِقُونَ إِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَى الَّذِینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ وَهُمْ أَغْنِیَاءُ)؛ «بر کم‏توانان و بر بیماران و بر کسانى که چیزى را نمى‏یابند که (در راه جهاد) مصرف کنند، هیچ تنگى (و تکلیفى) نیست، هنگامى که براى خدا و فرستاده‏اش خیرخواهى کنند؛ بر نیکوکاران هیچ راه (مؤاخذه‏اى) نیست؛ و خدا بسیار آمرزنده [و] مهرورز است. و (نیز تکلیفى نیست) بر کسانى که وقتى نزد تو آمدند تا سوارشان کنى، گفتى: «چیزى نمى‏یابم که شما را بر آن سوار کنم.» (آنان) روى برتافتند، در حالى که در اثر اندوه، اشک از چشمانشان سرازیر مى‏شد، به خاطر این‏که چیزى نمى‏یابند که (در راه خدا) مصرف کنند. راه (مؤاخذه)، تنها بر کسانى است که از تو رخصت مى‏خواهند، در حالى‌که آنان توانگرند، (آنان) راضى شدند به این‏که با (خانه) نشستگان باشند». (توبه/ 91ـ93) ک) تنبیه تابع اتمام حجت (وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّى‏ نَبْعَثَ رَسُولاً)؛ «و (ما) عذاب کننده نیستیم، تا این‏که فرستاده‏اى برانگیزیم». (اسراء/ 15)دانشمندان با استدلال به این آیه اصل برائت را ثابت نموده‌اند. امام خمینی(ره) می‌فرماید: اگر مکلف با تمام توان به دنبال وظیفه شرعی خود برود و چیزی نیابد، بدون شک مشمول آیه شریفه «ما کنا معذبین...» خواهد شد و بازخواستی نخواهد داشت.‌ (موسوی‌خمینی، سید روح‌الله، تهذیب‌الاصول،2/ 207). فیض کاشانی نیز نوعی از کفر را «کفر جهالت» معرفی کرده و می‌گوید: «هر که از امور دینیه و مسائل شرعیه ضروریه به او نرسیده باشد یا آن را نفهمیده باشد از این کفر او را بهره‌ای باشد... و عذاب هیچ صنف از کافران سبک تر از عذاب این قوم نباشد... بلکه بسا باشد که ایشان را اصلا عذابی نباشد، چنان که حق تعالی می‌فرماید: ما کنا معذبین حتی نبعث رسولا». (فیض کاشانی، محمد حسن، رسائل، 1/ 35) ل) مسئول بودن انسان در قبال رفتار خود و جامعه (وَکُلَّ إِنسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِی عُنُقِهِ)؛ «و هر انسانى فالِ (نیک و بد و عمل) او را بر گردنش بسته‏ایم». (اسراء/ 13)عبارت «به گردن آویختن» کنایه از جدایی ناپذیر بودن است، زیرا گردن عضو جدا ناپذیر انسان به حساب می آید و بدون آن انسان از بین خواهد رفت. مراد از طائری که همراه جداناپذیر انسان است، همان عمل اوست. آیه در صدد بیان این مطلب است که: هر عملی وابسته به عاملش بوده و خیر و شر و نفع و ضرر آن، به خود او بر می‌گردد و هرگز از او جدا نخواهد شد. (طباطبایی، المیزان، 13/ 55) از نظر قرآن انسان نه تنها در قبال رفتار خود مسئول است بلکه در قبال رفتار جامعه نیز مسئولیت دارد: (وَتَرَى‏ کُلَّ أُمَّةٍ جَاثِیَةً کُلُّ أُمَّةٍ تُدْعَى‏ إِلَى‏ کِتَابِهَا الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ)؛ «و هر امّتى را به زانو نشسته مى‏بینى، هر امتى به سوى نامه‏ى (اعمال) خود فراخوانده مى‏شود؛ (و به آنها گفته مى‏شود:) امروز آنچه را انجام مى‏دادید جزا داده مى‏شوید». (جاثیه/ 28) علامه طباطبایی ذیل آیه می‌فرمایند: از ظاهر آیه استفاده می‌شود که در روز قیامت علاوه بر نامه عملی که فرد فرد انسان‌ها دارند، هر امتی هم نامه عمل مخصوص به خود را دارد. (طباطبایی، المیزان، 18/ 177) از همین روست که قرآن در جایی مردم را نسبت به فتنه‌ای که تنها دامنگیر ظالمان نیست هشدار می‌دهد (انفال/ 25) و در جای دیگر، کشتن شتر صالح را به کل افراد قوم نسبت می‌دهد و همه را مستحق عذاب می‌داند با آنکه کشنده شتر تنها یک فرد بود. (شمس/12ـ14) همچنین نقض میثاق و قتل انبیا را با صیغه جمع به قوم یهود نسبت می‌دهد. (نساء/ 155). همه این موارد نشان از مسئولیت تک تک افراد جامعه نسبت به اجتماع دارد. البته همان‌گونه که گذشت مسئولیت هر فرد  تابع توانایی وی است، بنا‌براین افراد جامعه به اندازه قدرت و توانایی خود مسئول خواهند بود و اگر شخصی هیچ گونه توانایی نداشته باشد، هیچ مسئولیتی نخواهد داشت. م) عدم مسئولیت فرد خطا کار نسبت به خطای دیگر افراد (وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّى‏ نَبْعَثَ رَسُولاً)؛ «و (ما) عذاب کننده (ى کسى) نیستیم، تا این‏که فرستاده‏اى برانگیزیم». (اسراء/ 15)بسا گمراهی است که پندار شود مسئولیت گمراهی گمراهان برعهده پیشوایان ایشان است و یا مسئولیت اشتباهات مقلدین بر عهده نیاکان ایشان است. هنگامی که در جامعه وِزری اتفاق افتد، آنکه پایه گذار وِزر بوده، به علت پایه گذاری و آنکه به پیروی کور کورانه پرداخته به علت پیروی کورکورانه و آن که چنین وِزری را دیده ولی سکوت کرده به علت سکوت بازخواست خواهند شد. (ر.ک: طباطبایی، المیزان، 13/ 57) محقق کرکی با استدلال به این آیه شریفه نتیجه گرفته است آنچه عبد بدون اذن مولا تلف می‌کند، بر عهده خود او بوده و چیزی بر گردن مولا نخواهد بود. (محقق ثانی، علی بن حسین، جامع المقاصد، 6/ 10) ن) لزوم بکارگیری خرد جمعی (وَالَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلاَةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى‏ بَیْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ)؛ «همه‏ى این‏[ها] گناهش نزد پروردگارت ناخوشایند است». (شوری/ 38)«شور العسل» به معنی استخراج عسل از کندو است و تشاور، مشاوره و مشورت به معنای استخراج رای صحیح از طریق مراجعه به دیگران است (راغب اصفهانی، مفردات). آیه شریفه در توصیف مومنین می‌فرماید: آنان در راستای تعالی و پیشرفت، با یک‌دیگر رایزنی کرده و بر مبنای بهترین ایده، رفتار خود را پایه‌ریزی می‌نمایند. (ر.ک: طباطبایی، المیزان، 18/ 63) به عبارت دیگر، مشورت و اهتمام به آن از ویژگی‌های اهل ایمان است و نظام اجتماعی آنان متکی بر مشورت می‌باشد. در اهمیت و لزوم مشورت همین بس که در میان نماز و انفاق قرار گرفته است که از پر‌تأکید‌ترین فرایض قرآنی به شمار می‌آیند. از اضافه «امر» به ضمیر «هم» برداشت می‌شود که جایگاه مشورت در محدوده اموری است که برعهده مومنین گزارده شده است و نه همه امور. به عبارت دیگر،  مشورت تنها در جایی است که از جانب شارع قانونی ارایه نشده باشد ـ امور اجرایی و شناسایی موضوعات ـ و شامل اصل تشریع احکام نمی‌شود، چراکه همه احکام مورد نیاز مردم از جانب شارع به نحو خاص و یا عام تبیین شده است و هیچ کمبودی در کار نیست. تفصیل مطلب را باید در کتب اصول فقه جستجو کرد. (ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، 20/ 463) دو نمونه از تشریعات قرآنی در پایان، دو نمونه از قوانین مترقی قرآن اجمالاً مورد تحلیل قرار می‌گیرد تا فوق العاده بودن آن به شکل ملموس‌تری روشن گردد؛ 1ـ قانون  قصاص (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصَاصُ فِی الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالْأُنْثَى‏ بِالْأُنْثَى‏ فَمَنْ  عُفِیَ لَهُ مِنْ أَخِیهِ شَیْ‏ءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَیْهِ بِإِحْسَانٍ ذلِکَ تَخْفِیفٌ مِن رَبِّکُمْ وَرَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدَى‏ بَعْدَ ذلِکَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِیمٌ، وَلَکُمْ فِی الْقِصَاصِ حَیَاةٌ یَا أُوْلِی الْأَلْبَابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ)؛ «اى کسانى که ایمان آورده‏اید، (حکمِ) قصاص درباره‏ کشتگان بر شما مقرر شده است: آزاد عوض آزاد، و بنده عوض بنده، و زن عوض زن؛ و کسى که از برادر (دینى) او، چیزى (از قصاص) به او بخشیده شود، پس (راه) پسندیده در پیش گیرد و به نیکى [خون بها] را به او بپردازد؛ این، تخفیف و رحمتى از طرف پروردگارتان است؛ و کسى که بعد از آن تجاوز کند، پس عذابى دردناک برایش خواهد بود، و اى خردمندان! براى شما در قصاص، زندگانى است، تا شاید شما خود نگه‏دار باشید». (بقره/ 178ـ179) در این آیه شریفه شاهد وجود ویژگی‌ها و رعایت اصول و مبانی ذیل هستیم: این حکم قرآنی کاملاً با عقل سازگاری دارد. اصولاً روی سخن قرآن در این آیه با خردمندان است چرا که این گونه خطاب نموده است:(یَا أُوْلِی الْأَلْبَابِ) و مسأله را به گونه‌ای بیان می‌کند که هر فرد خردمندی آن را تصدیق می‌کند. قرآن کریم بیان می کند که اجرای قانون قصاص ضامن بقای حیات است و فایده وجود چنین قانونی را پرهیزگار شدن آنان معرفی می‌کند: (لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ). امام سجاد(ع) در تفسیر آیه می‌فرمایند: این حکم هم موجب حیات کسی است که قصد جانش شده و هم موجب حیات کسی که قصد جان دیگری را دارد و هم موجب بقای حیات کل جامعه است، زیرا با وجود چنین عاقبتی هیچ کس جرأت انجام قتل را پیدا نمی‌کند. (طبرسی، ابومنصور، الاحتجاج، 2/ 319). از کلام امام می‌توان برداشت کرد که اثر مهم قانون قصاص بازدارندگی آن است. به عبارت دیگر، در صورتی که همه افراد جامعه بدانند که این قانون به طور کامل و دقیق اجرا می‌گردد و راه گریزی از آن نیست، هیچ کس به سراغ چنین جنایتی نمی‌رود و بالطبع هرگز نوبت به قصاص نمی‌رسد، هر چند همیشه گروه اندک کم‌خردی یافت می‌شوند که بدون توجه به عاقبت کار به جنایت بپردازند لکن وجود برخی افراد سرکش به معنی بی اثر بودن حکم نیست، چرا که این حکم در صورت اجرای دقیق و بدون نقص آن نسبت به غالب افراد جامعه از بازدارندگی لازم برخوردار خواهد بود. خلاصه این‌که در مقام تزاحم بین بقای حیات  یک قاتل و بقای حیات کل افراد جامعه از جمله کسی که بدون وجود چنین قانونی تبدیل به قاتل می‌شود، عقل بی گمان دومی را مقدم می‌دارد. این تشریع با فطرت انسانی کاملا سازگار است، چرا که در ضمن بیان حکم، هرگز از رعایت جانب مروت و برادری غافل نشده است و قاتل را به عنوان برادر معرفی می‌نماید: (فَمَنْ عُفِیَ لَهُ مِنْ أَخِیهِ شَیْ‏ءٌ).از جهت دیگر، با توجه به این‌که فطرت بشری بیش از آن‌که با قتل و موت آشنا باشد با حیات و عفو آشناست، قرآن هنگامی که می‌خواهد از قتل صحبت کند از آوردن لفظ مستقیم قتل اجتناب نموده و از واژه قصاص استفاده نموده که از ریشه «قصّ» به معنای پی‌گیری مشتق شده است (مفردات). عرب به انتهای رستنگاه مو «قصاص» ـ به کسر و رفع و فتح قاف ـ گوید زیرا رویش مو به آن قسمت منتهی می‌شود (مجمع البحرین). از جهت دیگر، در این آیه شریفه تنها یک کلمه ـ قتل ـ با بار معنایی منفی وجود دارد و همان گونه که اشاره شد لفظ «قصاص» هیچ بار معنایی مثبت یا منفی ندارد. در مقابل هفت کلمه با بار معنایی مثبت در این آیه به کار رفته است که عبارتند از: عفو، اخیه، معروف، احسان، تخفیف، رحمت و حیات. به این هفت کلمه اضافه نمایید سه کلمه منفی موجود در فراز ذیل را که به دلیل سیاق منفی فراز، بار معنایی مثبت پیدا می‌کنند: (فَمَنِ اعْتَدَى‏ بَعْدَ ذلِکَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِیمٌ) مراد از «تعدّی» اموری از قبیل قتل پس از عفو، زیاده روی در اجرای قصاص، قصاص دیگری به جای قاتل و امثال آن است (طبرسی، فضل بن حسن، مجمع‌البیان، 1/ 480) خلاصه این‌که فراز فوق در مقام حمایت از حقوق قصاص شونده بوده و معنای مثبتی را افاده می نمایند. مشاهده می‌شود که تنها در مقابل یک کلمه با بار معنایی منفی، ده کلمه با بار معنایی مثبت ذکر شده است. از سوی دیگر، با مقایسه‌ای بین این قانون قرآنی و آنچه در زمان جاهلیت اتفاق می‌افتاد برتری قانون قرآن و بی سابقه بودن آن کاملا روشن می‌گردد. مردم عصر جاهلیت ملتزم به قصاص شخص قاتل نبودند و اگر قاتل از لحاظ شرافت در درجه پایینی قرار داشت به جای او، شخص شریفی از قبیله وی را قصاص می‌کردند تا به این ترتیب بر عظمت قبیله خود بیفزایند. (سیوطی، جلال الدین، الدرالمنثور، 4/181) اهل جاهلیت حتی پس از مصالحه بر دیه، اگر به قاتل دست می‌یافتند می‌توانستند وی را به قتل رسانده و دیه اخذ شده را عودت دهند (سیوطی، الدرالمنثور، 1/ 173) از همه بالا‌تر این که آنان ملتزم به توافق جرم و جزاء از لحاظ عدد نبودند و دیده می‌شد که گاه در ازای قتل یک نفر ده نفر از قبیله قاتل را از دم تیغ می‌گذراندند (مغنیه، محمد جواد، الکاشف، 1/ 275). قوانین قوم یهود نیز علاوه بر نژادپرستانه بودن، به مثل قانون قرآن کامل نبود، زیرا در قانون یهود چیزی به نام دیه وجود نداشت و ولی دم تنها بین قصاص یا عفو اختیار داشت. (طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، 3/ 308) در حالی که به گفته مفسران این فراز از آیه اشاره به حکم دیه دارد: (عُفِیَ لَهُ مِنْ أَخِیهِ شَیْ‏ءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَیْهِ بِإِحْسَانٍ ذلِکَ تَخْفِیفٌ مِن رَبِّکُمْ وَرَحْمَةٌ) (طبرسی، مجمع البیان، 1/ 480). در این قانون قرآنی، مبانی تشریع نیز کاملا مشهود است از جمله این که خداوند را پشتوانه عمل به این قانون معرفی نموده است: (فَمَنِ اعْتَدَى‏ بَعْدَ  ذلِکَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِیمٌ)؛ کرامت ذاتی انسان را رعایت کرده است، آنجا که مخاطبین را با عنوان خردمندان خطاب می‌کند و این حکم را مایه حیات آنان برمی‌شمرد؛ این قانون را در راستای پاسداری از بزرگترین حق انسان یعنی حق حیات معرفی می‌کند؛ تقدم اخلاق بر اجرای حکم کیفری نیز در این تشریع به چشم می‌خورد آنجا که از قاتل با عنوان برادر یاد می‌کند و سخن از عفو و گذشت به میان می‌آورد؛ از جهت دیگر، این تشریع عدالت کامل را مد نظر داشته است زیرا اولاً در اجرای حکم دستور به رعایت تساوی بین جرم و جزا دارد: «الحر بالحر...» و ثانیاً نسبت به تجاوز از حد هشدار می‌دهد. مسئول بودن انسان نسبت به رفتار خود و جامعه نیز در این قانون در نظر گرفته شده است، زیرا علت برخورد با قاتل را بقای حیات اجتماع معرفی می‌کند و این به دان معناست که قاتل علاوه بر جرم شخصی جرم عمومی نیز مرتکب شده است که اگر با آن برخورد نشود به فساد جامعه منتهی می‌گردد و در نهایت عدم کیفر دیگری، به جای فرد خطا کار نیز در آیه اشاره شده است: (فَمَنِ اعْتَدَى‏ بَعْدَ  ذلِکَ) مفسران یکی از مصادیق را قصاص دیگری به جای قاتل بیان کرده‌اند. (‌مجمع البیان، 1/ 480) 2ـ قوانین قرآن در مورد اموال یتیم خداوند می‌فرماید: «و اموال یتیمان را به آنان بدهید و (مال) پلید را با (مال) پاکِ [نیکو] عوض نَکنید و اموالِ آنان را همراه اموالتان نخورید؛ [چرا] که این گناهى بزرگ است!، و اگر مى‏ترسید که دادگرى را در (مورد ازدواج دختران) یتیم رعایت نکنید، پس آنچه از زنان، دل‏خواهتان است، دو دو و (یا) سه سه و (یا) چهار چهار، به زنى بگیرید؛ و اگر مى‏ترسید عدالت را رعایت نکنید، پس (به) یک (همسر)، یا آنچه (از کنیزان) مالک شده‏اید، (اکتفا کنید.) این [کار] به (عیال‏وار نشدن و ستم نکردن و) منحرف نشدن نزدیک‏تر است، و مَهریه‏هاى زنان را (به عنوان هدیه یا) بدهى به آنان بپردازید؛ و اگر به میل خودشان چیزى از آن را به‏شما [ببخشند]، آن را گوارا (و پاک و) دل‏چسب بخورید، اموالتان را، که خدا (وسیله‏ى) قِوامِ (زندگى) شما قرار داده، به سبک‏سران ندهید؛ و[لى‏] از (فواید) آن، به آنها روزى دهید و لباس بر آنان بپوشانید و با آنان سخنى پسندیده بگویید، و یتیمان را بیازمایید تا وقتى به (سن) ازدواج برسند؛ پس اگر از آنان هدایت (و رشد فکرى و تجربى) یافتید، پس اموالشان را به آنان بدهید و آن را [از بیم آن‏که مبادا] بزرگ شوند، با زیاده‏روى و شتاب نخورید. و هر کس که توانگر است، پس باید (از گرفتن اُجرت سرپرستى) خوددارى کند؛ و کسى که نیازمند است، پس به طور پسندیده (مطابق عرف از آن مال) بخورد. و هر گاه که اموالشان را به آنان بازمى‏گردانید، پس بر ایشان گواه بگیرید؛ و حساب‏رسىِ خدا کافى است، براى مردان، از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان (آنان) بر جاى گذاشته‏اند، سهمى است؛ و براى زنان (نیز) از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان (آنان) بر جاى گذاشته‏اند، سهمى است؛ چه آن [میراث] کم باشد یا زیاد؛ [در حالى که این] سهمى تعیین شده است، و اگر هنگام تقسیم (ارث)، نزدیکان و یتیمان و بینوایان حاضر شدند، پس [چیزى‏] از آن به آنها روزى دهید؛ و با آنان سخنى پسندیده بگویید، و کسانى که اگر (بر فرض) نسل کم‏توانى بعد از خودشان بر جاى گذارند، بر (آینده‏ى) آنان مى‏ترسند، باید (از ستم در باره‏ى یتیمان مردم نیز) بهراسند؛ پس باید خودشان را از (عذاب) خدا حفظ کنند، و باید ‌سخنى استوار گویند،در حقیقت کسانى که اموال یتیمان را به ستم مى‏خورند، جز این نیست که آتشى در درونشان مى‏خورند. و به زودى در شعله‏ى فروزان (آتش) در آیند [و بسوزند]». (نساء/ 2ـ10) این آیات بیان کننده توصیه‌های شدیدی است در مورد آن‌چه که عرب جاهلی در مورد اموال یتیمان انجام می‌داد. قرآن این گونه رفتار‌های ستم آلود را از بین برد و به صراحت هشدار داد که:اموال یتیم را می بایست به او تحویل داد، (وَآتُوا الْیَتَامَى‏ أَمْوَالَهُمْ)؛اموال نامرغوب خود را با اموال مرغوب آنان جابجا ننمایید، (وَلاَ تَتَبَدَّلُوا الْخَبِیثَ بِالطَّیِّبِ)؛اموال یتیم را داخل در اموال خود نکنید؛ (وَلاَ تَأْکُلُوا أَمْوَالَهُمْ  إِلَى‏ أَمْوَالِکُمْ). آیت الله معرفت(ره) می‌فرمایند: این خطابات متوجه عرب جاهلی بوده است که عادت داشته‌ است که به اموال یتیمان دست درازی نموده و یا این که در آن دخل و تصرف نمایند تا منفعتی را برای خود به دست  آورند. (معرفت، التمهید، 6/ 262) تا این‌جا حکم قانونی مسأله به طور کامل بیان شد، اما می‌بینیم که آیات هم‌چنان ادامه دارد و چندین آیه دیگر نیز در مورد اموال یتیم ذکر می‌شود. علت چیست؟ سید قطب ذیل این آیه می‌نویسد: مسأله تعدی به مال یتیم و حتی اشخاص غایب هم‌چنان در جهان امروز وجود دارد. او نتیجه گرفته است که قوانین بشری با همه شدت و سخت‌گیری‌شان نتوانسته‌اند جلوی این مسأله را بگیرند. وی معتقد است که قانون به تنهایی قادر به اجرای عدالت نیست و این تقوای الهی است که می‌تواند عدالت را به طور کامل به اجرا در آورد. این جاست که متوجه می‌شویم چرا قرآن بیان حکم قانونی را این چنین با توصیه‌های اخلاقی و هشدار‌های شدیدی همراه کرده است (معرفت، التمهید، 1/ 262). این سبک از تشریع آن قدر موثر بود که ابن عباس می‌گوید پس از نزول این آیه، مسلمین تمامی اموال یتیمان را از اموال خود جدا نموده و حتی آب و غذای خود را نیز از طعام و شراب یتیمان جدا نمودند به گونه‌ای که مشکلات فراوانی به وجود آمد. این مسأله تا جایی پیش رفت که وحی جدیدی رسید و آنان را از نگرانی در آورده فرمود نیازی به این جداسازی نیست، تنها از فساد جلو گیری نمایید: (وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الْیَتَامَى‏ قُلْ إِصْلاَحٌ لَهُمْ خَیْرٌ وَإِن تُخَالِطُوهُمْ فَإِخْوَانُکُمْ وَاللّهُ یَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ وَلَو شَاءَ اللّهُ لأَعْنَتَکُمْ إِنَّ اللّهَ  عَزِیزٌ حَکِیمٌ)؛ «و از تو درباره‏ یتیمان مى‏پرسند؛ بگو: «اصلاحِ [کار] برایشان بهتر است؛ و اگر با آنان هم‏زیستى کنید، پس برادران (دینى) شما هستند.» و خدا فسادگر را از اصلاح‏گر، معلوم مى‏دارد. و اگر (بر فرض) خدا مى‏خواست، حتماً شما را به زحمت مى‏اندخت؛ که خدا شکست‏ناپذیرى فرزانه است». (بقره/ 220) نتیجه احکام شرعی قرآن از سنخ قوانین عادی نیست، قوانین قرآن، جامع و خالی از هر گونه تناقض است و سازگار با عقل و فطرت می‌باشد به گونه‌ای که در مدتی کوتاه عرضه و نهادینه شد. عرضه چنین قانون جامعی پیش نیاز‌های دانشی و تجربی فراوانی را می‌طلبد که هرگز در زمان نزول قرآن وجود نداشته است بنا‌بر‌این می‌توان معتقد شد که عرضه تشریعاتی این چنینی خرق عادت بوده و نمودی روشن از اعجاز قرآن است.   منابع 1. قرآن کریم. 2. کتاب مقدس. 3. آخوند خراسانی، محمد کاظم،کفایه الاصول، موسسه آل البیت (ع)، قم، 1426 ق. 4. آلوسی، سید محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، دار الکتب العلمیه، بیروت، 1425 ق. 5. ابن کثیردمشقی، اسماعیل بن عمرو، تفسیر القرآن العظیم، دار الکتب العلمیه، بیروت، 1419 ق. 6. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، دار الصادر، بیروت، 1414 ق. 7. باقلانی، محمد بن طیب، اعجاز القرآن، تحقیق احمد صقر، دار المعارف، قاهره، بی تا. 8. بلاغی نجفی، محمد جواد،آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن، بنیاد بعثت، قم، 1420. 9. جعفری، محمد تقی، قرآن نماد حیات معقول، موسسه تدوین نشر آثار علامه جعفری، تهران، 1382 ش. 10.  خویی، سیدابوالقاسم الموسوی، البیان فی تفسیر القرآن، المطبعه العلمیه، قم،1394 ق. 11.  خمینی، سید روح الله الموسوی، تهذیب الاصول، انتشارات اسماعیلیان، 1383 ق . 12.  راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، دار العلم،دمشق، 1412ق. 13.  رشید رضا، تفسیر القرآن الکریم ( المنار)، الهیئه المصریه العامه للکتب، قاهره، 1990 م. 14.  زرقانی، محمد عبد العظیم، مناهل العرفان فی علوم القرآن، انشارات عیسی البابی، بی مکان، بی تا. 15.  سیوطی، جلال الدین عبد الرحمن، الاتقان فی علوم القرآن، مکتبه المشهد الحسینی، قاهره، بی تا. 1. ـــــــــــــــــــــــــــــ ، الدرالمنثور فی تفسیر الماثور، کتابخانه مرعشی نجفی، قم، 1404 ق. 17.  صدوق، محمد ابن بابویه، عیون اخبار الرضا(ع)، انتشارات جهان، قم، 1378 ش . 18.  طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1417 ق، چاپ پنجم. 19.  طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، نشر مرتضی، مشهد، 1403 ق . 20.  طبرسی، ابو منصور، الاحتجاج، نشر مرتضی، مشهد، 1403 ق. 1. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی علوم القرآن، انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1372. 22.  طبری، محمد بن جعفر بن جریر، جامع البیان فی تاویل آی القرآن، دار المعرفه، بیروت، 1412 ق. 23.  طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1407 ق . 24.  عاملی، کرکی ، محقق ثانی، علی بن حسین ، جامع المقاصد فی شرح القواعد، موسسه آل البیت(ع)، قم، 1414 ق . 25.  عراقی، ضیاء الدین ، نهایه الافکار، دفتر انتشارات اسلامی ، قم، 1417 ق. 26.  عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نورالثقلین، انتشارات اسماعیلیان، قم،1415 ق. 27.  فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، انتشارات هجرت، قم، 1410 ق. 28.  فیض کاشانی، محمد محسن، رسائل، مدرسه عالی شهید مطهری،  تهران، 1429 ق . 29.  کلینی، محمد، الکافی، دار الکتب الاسلامیه ، تهران، 1365 ش. 30.  مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، تهران، 1381ش. 31.  مظفر، محمد رضا، اصول الفقه، موسسه نشر اسلامی قم، بیتا. 32.  مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، دار الکتب الاسلامیه، تهران،1374 ش . 33.  معرفت، محمد هادی، التمهید فی علوم القرآن، موسسه التمهید، قم، 1386. 34.  ـــــــــــــــــــ ، علوم قرآنی، موسسه تمهید، قم، 1385. 35.  ـــــــــــــــــــ ، نقد شبهات پیرامون قرآن کریم، موسسه التمهید، قم، 1385. 36.  مغنیه، محمد جواد، الکاشف، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1424ق. 37.  صادق بن محمد، البیضانی، نزهه الطرف شرح بناء الافعال فی علم الصرف، العین، 1421ق. 38.  مهیار، رضا، فرهنگ ابجدی، بی تا. 39.  ویل دورانت، تاریخ تمدن،ترجمه حمید عنایت و دیگران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، 1385 ش. 40.  هاشمی رفسنجانی، اکبر، فرهنگ قرآن، بوستان کتاب، قم، 1386 . 41.  دائره المعارف قرآن کریم، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، بوستان کتاب، قم، 1385. 42.  http://www.kaheel7.com   حجت‌الاسلام دکتر عبدالکریم بهجت‌پور/عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی حامد معرفت/کارشناسی ارشد تفسیر و علوم قرآن منبع: مجله قرآن و علم شماره 8 پایان متن

93/02/13 - 00:06





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 56]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن