تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 17 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام سجاد (ع):هر كس در مسجد سهله دو ركعت نماز بخواند، خداوند، دو سال بر عمر او مى‏افزايد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805462097




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

طبیعت‏ شناسى و لوازم تربیتى آن


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
طبیعت‏ شناسى و لوازم تربیتى آن
مى‌توان ویژگى‌هایى نظیر نظام بودن طبیعت، هدفدار، برنامه ریزى شده و منظم بودن طبیعت، زیبا بودن و آیت الهى بودن طبیعت، را به عنوان مبانى تعلیم و تربیت از قرآن و نهج البلاغه استخراج نمود.

خبرگزاری فارس: طبیعت‏ شناسى و لوازم تربیتى آن


بخش اول چکیده «طبیعت» در فلسفه تعلیم و تربیت اسلامى، از اساسى ترین منابع شناخت محسوب مى شود که مى توان به وسیله ابزار شناخت همچون حواس، عقل و قلب، عالى ترین مراتب شناخت یا معرفت را به دست آورد. بر این اساس، «طبیعت شناسى» یکى از مهم ترین مباحث، در کنار مباحثى همچون خداشناسى، انسان شناسى، دنیاشناسى و مرگ شناسى است که مى توان از آن در موضوعات تربیتى بهره فراوان برد. هدف این مقاله استخراج و تبیین برخى از مهم ترین ویژگى هاى «طبیعت» از متن قرآن کریم و نهج البلاغه، به عنوان «مبانى تعلیم و تربیت» است. بدین منظور از روش توصیفى ـ تحلیلى در قالب پژوهشى نظرى با مبانى کتابخانه اى استفاده شده است. نتایج تحقیق نشان مى دهد که مى توان ویژگى هایى نظیر نظام بودن طبیعت، هدفدار، برنامه ریزى شده و منظم بودن طبیعت، زیبا بودن و آیت الهى بودن طبیعت، را به عنوان مبانى تعلیم و تربیت از قرآن و نهج البلاغه استخراج نمود. کلیدواژه‌ها: قرآن، نهج البلاغه، طبیعت شناسى، مبانى تعلیم و تربیت، لوازم تربیتى. مقدّمه تعلیم و تربیت اسلامى روش سنّتى نقل شفاهى در تدریس قرآن را به ذهن مى آورد. اما تعلیم و تربیت اسلامى هرگز به این روش منحصر نشده و این نوع تعلیم و تربیت به مطالعه قرآن محدود نیست. البته قرآن به عنوان اساس و زیربناى تمام معارف، رفتار را هدایت مى کند. 1 هدف از آنچه در اصطلاح «تربیت اسلامى» نامیده مى شود، آن است که متعلّم از گرایش به رذایل نهى شود و با مبانى و احکام شرع خو بگیرد و خود را به زیور فضایلى بیاراید که در آموزه هاى دین بر آن تأکید شده است. 2 قرآن کریم و سنت شریف دربردارنده اصول تربیتى معینى است که مبانى نظرى تربیتى اسلام را تشکیل مى دهد و آن را از دیگر نظریه هاى تربیتى گوناگون، متمایز مى کند. 3     رویکردهاى تعلیم و تربیت اسلامى را مى توان به چهار دسته تقسیم کرد: رویکرد مبتنى بر کتاب و سنت، رویکرد صوفیانه، رویکرد فلسفى، و رویکرد اجتماعى. رویکرد مبتنى بر کتاب و سنت در تعلیم و تربیت اسلامى غالب است و در آن سعى مى شود همه اصول و فروع نظرى و عملى از قرآن کریم و سنت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آلهو امامان معصوم علیهم السلام گرفته شود.      مبانى نظرى تحقیق حاضر چنین رویکردى دارد و در آن تلاش شده است برخى از ویژگى هاى شناخت انسان (طبیعت)، که جایگاه رفیعى در تربیت او داراست، از متن قرآن کریم و نهج البلاغه استنباط و استخراج گردد و سپس آثار و نتایج توجه به این ویژگى ها، در تعلیم و تربیت استنتاج و بررسى شود. به عبارت دیگر، با در نظر گرفتن وجه اول، مى توان سخن از لوازم تربیتى مرتبط با آن ویژگى ها گفت.      آنجا که سخن از ویژگى هاى طبیعت است، طبیعت همان گونه که هست توصیف مى شود. هست ها در واقع، مبانى طبیعت شناختى تربیت و یا مبانى تعلیم و تربیت در حیطه طبیعت شناسى بررسى مى شود و چون بر اساس این مبانى، استنتاج هاى تربیتى، که قسمتى از آنها مشتمل بر «بایدها» و اصول در رهنمودهاى تعلیم و تربیت و سایر موارد مشابه است صورت مى گیرد، به نوعى لوازم تربیتى مطرح مى شود. براساس چنین لوازمى، مى توان برخى از رهنمودها و قواعد اصلى جهت گیرى خود را در عرصه خطیر تعلیم و تربیت اسلامى مشخص ساخت.      بدین روى، هدف اساسى از انجام این تحقیق استخراج و شناسایى ویژگى هاى «طبیعت» از قرآن کریم و نهج البلاغه و استنتاج وتشریح لوازم تربیتى مرتبط با آن ویژگى هاست. به عبارت دیگر، شناسایى مبانى طبیعت شناختى قرآن کریم و نهج البلاغه لوازم تربیتى مرتبط با آن مبانى، نوآورى این پژوهش است و تاکنون تحقیقى با این هدف، که ویژگى هاى طبیعت را مبناى استخراج لوازم تربیتى قرار دهد، انجام نشده است.      بر این اساس سؤالات اصلى نوشتار حاضر از این قرار است: مبانى طبیعت شناسى و لوازم تربیتى آن در قرآن و نهج البلاغه کدامند؟ سؤال هاى فرعى به قرار زیرند: 1. ویژگى هاى طبیعت در قرآن کریم و نهج البلاغه کدامند؟ 2. لوازم تربیتى مرتبط با ویژگى هاى طبیعت در قرآن کریم و نهج البلاغه کدامند؟      به منظور نیل به هدف فوق و پاسخ گویى به سؤالات مزبور از روش تحقیق توصیفى ـ تحلیلى در قالب تحقیقى نظرى و کیفى با مبناى کتابخانه اى استفاده شده است. منابع کتابخانه اى مورد استفاده کتاب و دیگر آثار مکتوب بوده است. در شیوه هاى پردازش اطلاعات، عمدتا از «استنتاج» یا «استدلال» استفاده شده، بخصوص در مواردى که استخراج لوازم تربیتى از گزاره هاى مرتبط با هر ویژگى یا مبناى مرتبط، موردنظر بوده است. مبانى طبیعت شناسى در قرآن کریم و نهج البلاغه 1. طبیعت یک نظام است. قرآن کریم در موارد گوناگون از تمامى کائنات و اجزاى تشکیل دهنده طبیعت به عنوان یک «کل» یاد مى کند و چه بسا بتوان از چنین تعبیرى دریافت که تک تک اجزاى طبیعت با هم یک «نظام» را تشکیل مى دهند که از اجزاى متفاوتى تشکیل شده است و مى توانند با یکدیگر تعامل (یعنى تأثیر و تأثّر، فعل و انفعال و کنش و واکنش) داشته باشند. هریک از این اجزا در حال تحول و تغییر است و ضمن آنکه هر جزء هدف خاص خود را دارد، در مجموع، کل اجزا با هم نیز داراى هدف ویژه اى است. 4 بدین روى، امیرالمؤمنین على علیه السلام مى فرمایند: «همه موجودات سنگین و سبک، بزرگ و کوچک، نیرومند و ضعیف، در اصول حیات و هستى، بسان یک پیکرند و خلقت آسمان و هوا و باد و آب یکى است.» (چنان که خالق آنها هم یکى است.) 5 همچنین آن حضرت مى فرمایند: «با قدرت خداوندى بین اشیاى متضاد، هماهنگى ایجاد کرد و وسایل ارتباط آنان را فراهم ساخت.» 6 2. طبیعت هدفدار، برنامه ریزى شده و منظّم است. قرآن کریم در موارد گوناگونى از هدف دارى هستى و آسمان و زمین سخن مى گوید 7 و پروردگار هستى را کسى معرفى کرده است که به هر موجودى آنچه را لازمه آفرینش او بوده، داده و سپس آن را هدایت کرده است. 8 همچنین قرآن بر برنامه ریزى براى اجزاى طبیعت تأکید دارد. 9 حضرت على علیه السلام نیز بر هدف دارى طبیعت و برنامه ریزى دقیق و سنجیده آن تأکید کرده اند. 10 روشن است که هدف دارى و برنامه ریزى، نظم و سنجیدگى را نیز دربر دارد. بر این اساس، قرآن کریم و نهج البلاغه از نظم و توازن در هستى سخن مى گویند. 11 3. طبیعت زیباست. از زیباى کل و جمیل على الاطلاق، خداى متعال، چیزى جز زیبایى صادر نخواهد شد: «الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ» (سجده: 7)؛ آنکه هرچه را آفرید، نیکو گردانید. همچنین قرآن از آراستن آسمان پایین با چراغ هاى ستارگان سخن مى گوید. 12 همین نکته مورد تأکید حضرت على علیه السلام در نهج البلاغه نیز هست. 13 از دیدگاه حضرت على علیه السلام خداوند در آفرینش، پدیده هاى شگفتى از جان داران آفریده و نمونه هایى از لطافت صنعتگرى  و قدرت عظیم خویش را ارائه داده که تمام خردمندان را به اندیشه واداشته است تا سر به فرمان او نهند و در گوش هاى ما براهین یکتایى او پیچیده است. 14 اصولاً حضرت على علیه السلام معتقد است خداوند تمام پدیده ها را به نیکوترین صورت زیبا، صورتگرى کرده است. 15 4. طبیعت آیت الهى است. «آیه» یا «آیت» به مفهوم علامت و نشانه است. بدین روى، مى توان گفت: طبیعت علامت و نشانه خداوند است. خداوند در قرآن کریم، زمین مرده را از آیه و نشانه خود معرفى مى کند؛ زمین را زنده کرد و دانه را از آن خارج ساخت تا از آن بخورند: «وَآیَةٌ لَّهُمُ الْأَرْضُ الْمَیْتَةُ أَحْیَیْنَاهَا وَأَخْرَجْنَا مِنْهَا حَبّا فَمِنْهُ یَأْکُلُونَ»(یس: 33)؛ یا آنکه شب از نشانه هاى الهى معرفى نمود؛ خداوند روز را از آن برمى گیرد و انسان ها در تاریکى فرو مى روند: «وَآیَةٌ لَّهُمْ اللَّیْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهَارَ فَإِذَا هُم مُظْلِمُونَ» (یس: 37)؛ یا آنکه خورشید پیوسته به سوى قرارگاهش در حرکت است: «وَالشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا.» (یس: 38) قرآن کریم بیان مى دارد که در آسمان ها و زمین و در خلقت انسان و در جنبندگانى که خداوند (در سراسر زمین) پراکنده ساخته و در آمد و شد شب و روز و رزقى (و بارانى) که خداوند از آسمان نازل مى کند و به وسیله آن زمین را پس از مردنش حیات مى بخشد و همچنین در وزش بادها، نشانه هاى روشنى از خداوند وجود دارد: «إِنَّ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَآیَاتٍ لِّلْمُؤْمِنِینَ وَفِی خَلْقِکُمْ وَمَا یَبُثُّ مِن دَابَّةٍ آیَاتٌ لِّقَوْمٍ یُوقِنُونَ وَاخْتِلَافِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ وَمَا أَنزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاء مِن رِّزْقٍ فَأَحْیَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَتَصْرِیفِ الرِّیَاحِ آیَاتٌ لِّقَوْمٍ یَعْقِلُونَ.»(جاثیه: 3ـ5) از این رو، از دیدگاه قرآن کریم، خلقت آسمان ها و زمین «وَمِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» (روم: 22) شب و روز و خورشید و ماه «وَمِنْ آیَاتِهِ اللَّیْلُ وَالنَّهَارُ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ» (فصلت: 37) هریک از نشانه هاى الهى محسوب مى گردد.      از نظر حضرت على علیه السلام، یکى از فلسفه هاى بعثت پیامبران این است که آنان آمدند تا نشانه هاى قدرت خدا همچون سقف بلند پایه آسمان ها بر فراز انسان ها، گاهواره گسترده زمین در زیر پاى آنها، و وسایل و عوامل حیات و زندگى و جز آن را به انسان ها بنمایانند: «و واتر عَلَیهِم أنبیائَهُ... یروُهُمْ آیاتِ المَقْدِرَهِ مِنْ سَقْفٍ فَوْقَهُمْ مَرْفوع، وَ مِهادٍ تَحْتَهْمْ مَوضوع، وَ معاشٍ تُحییهِم...» 16 بدین روى، حضرت على علیه السلاممواردى همچون آسمان و زمین را از نشانه هاى الهى معرفى مى نمایند. 5. طبیعت مسخّر انسان است. طبیعت و اجزاى گوناگونش ضمن آنکه مسخّر خدایند، از جانب خداوند به گونه اى خلق شده اند که در حد لازم، مسخّر انسان نیز باشند تا آدمى با تسلّط بر آنها، بتواند از آنها بهره بردارى کند. نیز از جمله اهداف و برنامه هایى که به هستى داده شده همین است، وگرنه یکى از اهداف آفرینش محقّق نمى شد. اصلاً در یک نگاه نظام مند به طبیعت، مى توان گفت: انسان ها هم از جمله اجزاى تشکیل دهنده همان نظام هستند که با سایر اجزا و قسمت هاى آن، تعامل لازم را دارایند. قرآن مجید در موارد متعددى به این نکته اشاره مى نماید که خداوند آنچه را در آسمان ها و آنچه در زمین است از جانب خویش، مسخّر آدمیان ساخته است: «وَسَخَّرَ لَکُم مَّا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعا مِنْهُ»(جاثیه: 13)؛ شب و روز و خورشید و ماه را به تسخیر انسان ها درآورده است: «وَسَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَالْنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ»(نحل: 12)؛ جویبارها را مسخّر انسان ها ساخته است: «وَسَخَّرَ لَکُمُ الأَنْهَارَ» (ابراهیم: 32)؛ دریا را مسخّر آدمى ساخته است: «اللَّهُ الَّذِی سخَّرَ لَکُمُ الْبَحْرَ» (جاثیه: 12)؛ و اصلاً خداوند انسان را مسلّط بر زمین قرار داده و انواع وسایل زندگى را برایش فراهم ساخته است: «وَلَقَدْ مَکَّنَّاکُمْ فِی الأَرْضِ وَجَعَلْنَا لَکُمْ فِیهَامَعَایِشَ.»(اعراف: 10)      حضرت على علیه السلام در این باره که طبیعت براى خدمت انسان مهیّا گشته است، مى فرمایند: «(خداوند) تمام نیازمندى ها و وسایل زندگى را براى اهل زمین مهیا نموده است. 17 از دیدگاه ایشان، «برکت آن دو (زمین و آسمان) به شما نه از روى دل سوزى یا براى نزدیک شدن به شما، و نه به امید خیرى است که از شما دارند، بلکه آن دو مأمور رساندن منافع به شمایند و اوامر خدا را اطاعت کرده اند. به آنها دستور داده شده است که براى مصالح شما قیام کنند و چنین کرده اند.» 18 لوازم تربیتى مرتبط با مبانى طبیعت شناسى در قرآن کریم و نهج البلاغه 1. لوازم تربیتى مرتبط با ویژگى «نظام بودن طبیعت» علاوه بر لزوم نظر به تک تک اجزاى طبیعت، ضرورى است از درک ارتباط دقیق بین آن اجزا از نگاه گشتالتى و کل گرایانه غافل نمانیم؛ هستى را به عنوان یک نظام بنگریم که در آن هر جزء در عین آنکه تا آخرین حدّ ممکن به انجام وظایف انفرادى خود مشغول است، نهایت همکارى را هم در پرتو روابطى منطقى با سایر اجزا داراست. حتى هر جزء نیز خود از هزاران جزء دیگر تشکیل شده است، به گونه اى که دقیقا همین حالات و روابط مذکور بین آنها هم به چشم مى خورد. بر این اساس، مى توان عالى ترین درس همکارى را از طبیعت آموخت و جوامع انسانى را به سوى اهداف متناسب سوق داد. قرآن کریم به تمامى انسان ها چنین توصیه مى کند: «تَعَاوَنُواْ عَلَى الْبرِّ وَالتَّقْوَى وَلاَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ» (مائده: 2)؛ (همواره) در راه نیکى و پرهیزگارى به یکدیگر کمک کنید و (هرگز) در راه گناه با یکدیگر همکارى نکنید.      حضرت على علیه السلام در خطبه 215 نهج البلاغه اینچنین توصیه مى فرمایند: «... پس بر شماست که یکدیگر را نصیحت کنید و به خوبى با یکدیگر همکارى نمایید... یکى از واجبات الهى آن است که یکدیگر را در حد توان خود نصیحت کنید و در برپایى حق کمک نمایید. هیچ کس ـ هرقدر هم در حق بزرگ، و ارزشش در دین زیاد باشد ـ بى نیاز نیست از اینکه او را در انجام حق یارى رسانند و هیچ کس ـ گرچه مردم او را خوار شمارند و در دیده ها بى ارزش باشد ـ کوچک تر از آن نیست که کسى را در انجام حق یارى کند، یا دیگرى در انجام حق به یارى او برخیزد.»      هرگاه از یک سو، هدف مجموعه سازمان هدف تک تک افراد آن سازمان نیز باشد و از سوى دیگر، هدف مجموعه مبتنى بر نیازهاى واقعى و اهداف حقیقى افراد طرّاحى شود، سازمانى متعالى شکل خواهد گرفت که در آن، هر کس بالاترین انگیزه را در جهت نیل به اهداف به دست خواهد آورد. در چنین حالتى، دیگر نمى توان از اهداف و رفتارهاى شخصى سخن گفت که به نوعى با کل مجموعه مرتبط نباشد. هرکس فقط متعلّق به خود نیست، بلکه متعلّق به مجموعه اى عظیم از افراد در مکان ها و زمان هاى گوناگون است. در این صورت، هرکس به نوعى، مى تواند گروه را تحت تأثیر خود قرار دهد. بر این اساس، چنین نیست که افعال و یا حتى مشکل هرکس به خود وى مربوط باشد. در نتیجه، احساس مسئولیتى عظیم در قبال هر تصمیم و رفتار فردى در هر انسانى شکل خواهد گرفت. از دیدگاه قرآن کریم، «إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولـئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً»(اسراء: 36)؛ گوش و چشم و دل همه مسئولند.      قرآن کریم از مجموعه اى از افراد در کنار هم، که به ظاهر یک گروه را تشکیل داده اند اما بین دل هایشان هیچ پیوندى وجود ندارد به شدت گله و شکایت دارد: «تَحْسَبُهُمْ جَمِیعا وَقُلُوبُهُمْ شَتَّى» (حشر: 14)؛ گمان مى کنى آنها متحدند، در حالى که دل هایشان پراکنده است. در اینجاست که امیرالمؤمنین علیه السلام نزدیک ترین نوع مودّت را دوستى و پیوند بین قلب ها معرفى مى کند: «أقرَبَ القُرب مَوَدّات القُلوُب»؛ 19 زیرا بى شک، تا وقتى قلب هایتان هماهنگ و متحد نیست بسیارىِ شما دردى را درمان نمى کند. 20 در ادامه آیه شریفه، قرآن کریم علت پراکندگى بین دل هاى برخى انسان ها و عدم اتحاد آنان را عدم تعقّل معرفى مى نماید: «ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَّا یَعْقِلُونَ» (حشر: 14). بنابراین، مى توان گفت: هر قدر دانش راستین و حقیقى و تعقّل در انسان ها کاهش یابد، اختلاف و تفرقه در بین آنان افزایش خواهد یافت. همچنین وحدت بین اعضاى گوناگون یک جامعه بدان اندازه مهم است که حضرت على علیه السلام آن را ارمغان بعثت رسول اکرم صلى الله علیه و آلهمعرفى مى نمایند: «... با نعمت وحدت، منت نهاد که هیچ آفریده اى بهایش را نمى یابد؛ از هر بهایى پربهاتر است و از هر سترگى سترگ تر.» 21     روشن است وحدت افراد در محور حق، که باید هدف حقیقى جوامع انسانى باشد، مورد تأیید است و نه وحدت آنها بر محور باطل. حضرت على علیه السلاممى فرمایند: «به خدا سوگند که چنین وصفى قلب را مى میراند و از هر سو غم و اندوه را برمى انگیزاند که این قوم بر باطل خویش متحد و هم داستانند و شما در محور حقتان پراکنده اید.» 22 ایشان اتحاد بر محور حق را توصیه مى فرمایند که نتیجه اش قدرت و عزّت و موفقیت است: «خود را به جریانى بسپارید که بدان در جایگاه عزّت نشستند و دشمنانشان ناپدید شدند؛ عافیت از هر سو بر سرشان سایه افکند و امکانات در اختیارشان قرار گرفت و بزرگ منشى شیرازه روابطشان را پیوند داد. این جریان عبارت است از: پرهیز از پراکندگى، پاى بندى بر همبستگى، تأکید بر آن و توصیه همدیگر بدان. و دور شوید از جریانى که ستون فقرات امت هاى پیشین را در هم شکست و نیروهایشان را به تحلیل برد؛ یعنى از کینه ورزى دل ها به هم، سینه تنگى و تنگ نظرى متقابل، پشت کردن به یکدیگر، روى گرداندن از هم و ناهمکارى دست ها با همدیگر.» 23     با وجود تنوع اهداف جزئى و کلى و رفتارها، باید هدف غایى که تمام اهداف به آن ختم مى گردد، واحد باشد و یک روح بر تمامى رفتارها حاکم گردد تا مبیّن مقصد و مقصودى واحد باشد. انسان پس از سازمان دهى ارزش ها، خود تبلور و تجسمى از ارزش هاى سازمان یافته در شخصیت خود مى گردد، به گونه اى که مظهر همگون و وحدت یافته اى از آن ارزش ها مى شود. در این حالت، ممکن است شکل ظاهرى رفتارهایش متفاوت باشد، در حالى که همه برخاسته از شخصیتى واحد و باثبات است که باعث بروز مجموعه رفتارهایى متناسب با چنان شخصیتى شده است. از دیدگاه قرآن کریم، هرکس مطابق شخصیت، روش (و خلق و خوى) خود رفتار مى کند: «کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَى شَاکِلَتِهِ.» (اسراء: 84) از دیدگاه حضرت على علیه السلام، کسى که شخصیت خود را و یا به طور کلى، خود را گرامى دارد، هوا و هوس خود را خوار خواهد شمرد و از رفتارهاى مبتنى بر هوا و هوس اجتناب مى ورزد: «مَن کَرُمَتْ عَلَیهِ نَفْسَهُ هانَتْ عَلَیهِ شَهَواتهُ.» 24 براى مثال، سرسختى در برابر کفار به جاى خود «أَشِدَّاء عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاء بَیْنَهُمْ» (فتح: 29)، اما خداوند دوست ندارد کسى با سخنان خود بدى هاى دیگران را اظهار کند، مگر آنکه مورد ستم واقع شده باشد. «لاَّ یُحِبُّ اللّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوَءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَن ظُلِمَ» (نساء: 148)، رأفت و رحمت به جاى خود «رُحَمَاء بَیْنَهُمْ» (فتح: 29)، اما آنجا که باید سخن گفت، خاموشى سودى ندارد؛ «لا خَیرَ فِى الصَّمتِ عَنِ الحُکم»؛ 25 و آنجا که باید خاموش ماند، سخن گفتن خیرى ندارد. «لا خَیرَ فِى القَوْلِ بِالجَهْل» 26 نیز سایر صفاتى که ممکن است به حسب ظاهر، متناقض به نظر آیند، اما هر کدام متناسب با زمان مقتضى براى بروز، مى تواند نمایانگر حالتى واحد باشد که بر شخصیتى ارزشى سایه افکنده است و بدین روى، همه مکمّل یکدیگر و عین ارزش و ثبات و هماهنگى به شمار آیند که در کنار هم مى توانند یک شخصیت رشد یافته و جامع را شکل دهند. چنین نیست که کوچک ترین خرده نظامى در دستگاه کلان طبیعت، برون دادها و در نهایت، بازخوردهاى خاص خود را داشته باشد، اما آدمیان و رفتارشان، که نشانگر عالم اکبرند، مستثناى از این قانون جهان شمول باشند. این جامع ترین قاعده اى است که وسعت و شمولش تمام انسان ها را با هر دینى دربر مى گیرد؛ زیرا غریزه حبّ ذات در بشر سبب مى شود انسان ها ذاتا به سوى آنچه به نفعشان است و شادى و آرامش آنها را در پى دارد سوق یابند و از آنچه سبب غصه و اندوهشان مى گردد فاصله بگیرند. در نظام طبیعت، با دریافت درون دادهایى، طى انجام فرایندهایى، برون دادهایى حاصل مى گردد که بازده سودمند چنان نظامى به شمار مى آید. با توجه به چنین نظمى، باید پیوسته این حقیقت را در نظر بگیریم که در مقابل آنچه از نعمت هاى فراوان و گوناگون الهى در حیات دریافت مى داریم، بازده و محصول زندگى مان به گونه اى ارزشمند باشد که هم سنگ عمر گران مایه مان باشد. از سوى دیگر، باید توجه کنیم که معادله و توازنى بر نظام کائنات حاکم است که هر کس دقیقا متناسب با وزن رفتار نیک یا بدش به طور قطعى و مسلّم، بازخوردهایى هماهنگ با چنان رفتارهایى دریافت خواهد کرد: «إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِأَنفُسِکُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا» (اسراء: 7)؛ اگر نیکى کنید، به خودتان نیکى مى کنید، و اگر بدى کنید براى خودتان است. «براى آنان که نیکى مى کنند نه تنها در این دنیا سزاى نیک است» 27 بلکه در آخرت پاداش و نتیجه اى است بالاتر. 28 اصلاً این یک قاعده کلى و عمومى است که «براى کسانى که نیکى کردند، پاداش نیک (همانند عملشان) و افزون بر آن خواهد بود، و غبار (غم) و ذلّت، چهره شان را نمى پوشاند.» 29 در یک نگاه نظام مند و جامع، مى بینیم وقایع و رخدادهاى زندگى یک انسان به هم مربوط است. براى مثال، یک واقعه خاص در یک لحظه از لحظات زندگى، مى تواند به نوعى متأثر از وقایع قبل و مؤثر بر تمام وقایع بعد زندگى و حتى در دیدى جامع، مؤثر بر زندگى کل افراد و شاید کل طبیعت باشد. اما تفسیر کامل و دقیق یک واقعه و قضاوت صحیح درباره خوبى یا بدى آن، فقط از عهده کسى ساخته است که از روح فلسفى سرشار از جامعیت و ژرف نگرى و احاطه و اشراف کامل بر ربط و تأثیر و تأثر کل وقایع زندگى در مقیاس فوق برخوردار باشد. بر این اساس، دقیق ترین نوع تفسیر، قضاوت و محاسبه فقط از عهده خداوند ساخته است که از ویژگى هاى مذکور در حدّ کمال برخوردار است، و پس از او، کسانى به طور نسبى مى توانند به حقیقت هر قضیه واقف گردند که از ویژگى هاى مزبور در حد بالاترى برخوردار باشند. پرورش روحیه کل نگرى و جامع بینى و تحصیل دانشى جامع و ژرف مى تواند انسان ها را به این تفسیر و ارزیابى و در نتیجه، به حقیقت بینى و در پرتو آن، کسب آرامش، رضایت و شادى نزدیک تر سازد. پی‌نوشت‌ها: 1 ـ نعمت حافظ برزنجى، تعلیم و تربیت، در: دائره المعارف جهان نوین اسلام، ج 2، ترجمه و تحقیق حسن طارمى و همکاران، ص 180ـ188. 2 ـ یونس کرامتى، تعلیم و تربیت، در: دائره المعارف جهان نوین اسلام، ترجمه، نقد و اضافات بهروز رفیعى، ج 15، ص 618. 3 ـ ماجد عرسان کیلانى، سیر آراى تربیتى در تمدن اسلامى، ترجمه، نقد و اضافات بهروز رفیعى، ص 97. 4 ـ از جمله، ر.ک: رعد: 3ـ4؛ نحل: 68ـ69. 5 ـ نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتى، خ 185. 6 ـ همان، خ 91. 7 ـ انبیاء: 16؛ دخان: 38؛ قمر: 12. 8 ـ طه: 50. 9 ـ فصلت: 12؛ یونس: 5. 10 ـ نهج البلاغه، حکمت 78؛ خ 91، 182 و 65. 11 ـ اعلى: 1ـ3؛ مزمّل: 20؛ طلاق: 3؛ نهج البلاغه، خ 1 و 91. 12 ـ فصلت: 6و12؛ ملک: 5؛ ق: 6. 13 ـ نهج البلاغه، خ 91. 14 ـ همان، خ 165. 15 ـ همان، خ 163. 16 ـ همان، خ 1. 17 ـ همان، خ 91. 18 ـ همان، خ 143. 19 ـ ر.ک: عبدالواحدبن محمد تمیمى آمدى، غررالحکم و دررالکلم. 20 ـ نهج البلاغه، خ 119. 21 ـ همان، خ 192. 22 ـ همان، خ 27. 23 ـ همان، خ 192. 24 ـ همان، حکمت 499. 25 ـ همان، حکمت 471. 26 ـ همان. 27 ـ زمر: 10؛ نحل: 30. 28 ـ نحل: 30. 29 ـ یونس: 26. سید حمیدرضا علوى/ استاد علوم تربیتى دانشگاه شهید باهنر کرمان.                                                                              منبع: ماهنامه معرفت شماره 176 ادامه دارد.........

93/02/03 - 01:00





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 41]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن