تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 12 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):سخن گفتن درباره حق، از سكوتى بر باطل بهتر است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820306182




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

طباطبایی سنت را اساس اندیشه قومی می داند/ مواجهه با تمدن جدید مهمترین مسئله ما در تاریخ ایران است


واضح آرشیو وب فارسی:مهر:


دین و اندیشه نشست نقد و بررسی آثار سید جواد طباطبایی؛
طباطبایی سنت را اساس اندیشه قومی می داند/ مواجهه با تمدن جدید مهمترین مسئله ما در تاریخ ایران است
دکتر حسین آبادیان مورخ و پژوهشگر گفت: تمایز سید جواد طباطبایی با دیگر کسانی که از سنت و مدرنیزم سخن می گویند این است که منظور ایشان از تجدد، نادیده گرفتن قدیم نیست بلکه قدیم اساس اندیشه قومی است و اندیشه میسر نمی شود مگر اینکه از قدیم پرسش کنیم و تجدد هم تقلید از ممالک غربی نیست.



به گزارش خبرنگار مهر، دکتر حسین آبادیان در نشست نقد و بررسی آثار سید جواد طباطبایی پژوهشگر ایرانی که با حضور جمعی از اساتید دانشگاه و دانشجویان عصر پنج شنبه در کتابخانه ملی برگزار شد، گفت: دکتر طباطبایی مورخ نیست، بلکه مورخ با نقد و توصیف سروکار دارد ولی دکتر در ماهیت رویدادها تامل کرده و از آن نتایج فلسفی می گیرد و واژه های او هم ماهیت فلسفی دارد. بحث عمده ایشان درباره دوران اسلامی است از زمان هجوم ترکان تا مشروطه. او معتقد است که دو قشر حاملان اندیشه بودند یکی متشرعین و سخنگویان رسمی شریعت و دیگری صوفیان و از این میان صاحبان اندیشه از همه ضعیف تر بودند و تنها در یک دوره کوتاهی ظهور داشتند که آقای دکتر، فارابی را مثال می زند و برای همین در آثار متعددشان از بحران آگاهی سخن می گویند. آبادیان، دکتر طباطبایی را به دو دوره قدیم و جدید تقسیم کرد و گفت: آقای دکتر طباطبایی قدیم معتقد است در ایران با گسست مواجه هستیم و بین قدیم و جدید هیچ دیالوگی صورت نمی گیرد و دلیل آن فقدان اندیشه فلسفی است. تمایز او با دیگر کسانی که از سنت و مدرنیزم سخن می گویند این است که منظور ایشان از تجدد، نادیده گرفتن قدیم نیست بلکه قدیم اساس اندیشه قومی است و اندیشه میسر نمی شود مگر اینکه از قدیم پرسش کنیم و نه اینکه تجدد تقلید از ممالک غربی است. وی با اشاره به نگاه انتقادی دکتر طباطبایی نسبت به آثار کسانی چون شریعتی، داریوش شایگان و دکتر نصر گفت: دکتر طباطبایی نوع کار آنها را موجب تعارض در نظر و عمل توصیف می کند و وقتی از سنت سخن می گوید صرف بازتولید اندیشه های گذشته مثل صوفیان نیست از این منظر او سید حسین نصر را نقد می کند چون معتقد است صوفی گری دشمن اندیشه است و اگر در غرب به عرفان روی آوردند این گرایش به خرافه پرستی تنه می زند، اما در جامعه ای مثل جامعه ما که بالفعل اهل خرافه هستند این مسئله باعث انحطاط مضاعف ما می شود. او معتقد است اندیشه های قضا و قدری و ... باعث سکون و آرامش و عدم تامل و پرسش می شود و زهری است که قرنهاست در اعماق جامعه ما ریخته شده است. این مورخ و پژوهشگر تاکید کرد: منظور دکتر طباطبایی از تقدیرگرایی و فقدان تامل در خود و در غیر نیست چیزی که در آثار شاعرانه ما فراوان دیده می شود. گاهی تلقیات عرفانی که در کشور ما به خرافه تنه می زند موجب فاشیسم بومی می شود. دکتر طباطبایی معتقد است این گونه آثار بیشتر بر اخلاق فردی تاکید می کند و باعث بی توجهی به اخلاق عمومی می شود مثل اینکه خواجه نصیر طوسی اخلاق ناصری را در یک زمان می نویسد اما وقتی ایلخانان مغول می آیند او مقدمه را به نفع هلاکوخان تغییر می دهد با این سامان از فکر، دکتر طباطبایی از چیزی به نام تعارض در نظر و عمل یاد می کند. دکتر آبادیان افزود: به نظر دکتر طباطبایی سیطره اخلاق فردی و اندیشه های ظاهری و هجوم ترکان از قرن 4 و 5 را مقدمات انحطاط ایران زمین عنوان می کنند. دکتر طباطبایی در آثارشان وقتی از فلسفه سخن می گوید مرادش حتی افرادی مثل ابن سینا نیست حال آنکه از نظر او اندیشه سیاسی امری مستقل است که تنها از خرد فلسفی بر می خیزد. دکتر در آثار جدیدشان بویژه "نظریه حکومت قانون" به این جمع بندی نائل شدند که یکی از امکان های اندیشه در ایران، اندیشه ماخوذ از احکام شرع است. وی افزود: به نظر دکتر طباطبایی ایرانیان و روشنفکران ایران در آستانه تجدد ایستاده اند و همچنان این ایستادن ادامه دارند و هنوز افق و دیدگاه استوار نظری برای اینکه آینده مان را طراحی کند در اختیار روشنفکری ما نیست. در ادامه این نشست قباد منصوربخت به مهمترین سئوال دکتر طباطبایی در آثارش اشاره کرد و گفت: مواجهه با تمدن جدید مهمترین مسئله ما در تاریخ ایران است. این به دو دلیل است یکی آنچه که از تمدن جدید وارد جامعه ما شده است که اساس زندگی مادی و معنوی ما را تکان داده و نیز قدرت نابود کردن گذشته را هم دارد. این گذشته به معنای مورد نظر دکتر طباطبایی نیست به این معنی است که سنت را باید کنار گذاشت و ویژگی بعدی آن این است که بسیار این مسئله پیچیده است و در این دو قرن اساسی ترین مشکل ما است و مهمتر اینکه مسئله رویارویی ما با تمدن جدید، خود برای ما بحران های مختلفی را ایجاد کرده که اگر بین نظر و عمل تفکیک کنیم اینجا از منظر نظر دو بحران ایجاد می کند. اولین بحران درک تمدن جدید است که من آن را بحران یکسان هم انگاری تمدن جدید با تمدن های قدیم نامیده ام بحرانی که از مرحله رویارویی ما با تمدن جدید شروع شد و تفاوت ماهوی تمدن جدید و تمدنهای قدیم را درک نکرده ایم. بر این اساس فکر کردیم تمدن جدید مرحله استکمالی تمدن قدیم است و نسبتش با تمدن قدیم تنها نسبت درجه ای و مرتبه ای است، لذا این چنین دریافتی باعث شد در همان درک حسی متوقف شویم و حاصل عدم ظهور عقلانیت جدید بود یعنی پاسخ نظری به تمدن جدید داده نشد و نتیجتا ما به جای اینکه بنیان های تمدن جدید را بشناسیم در دام ایدئولوژی های جدید افتادیم و این ایدئولوژی ها بدون اینکه پاسخ نظری بدهند پاسخ های عملی ناقص به ما دادند و تمدن جدید به اجزا تقلیل پیدا کرد و در نتیجه ما به جای درک انضمامی به درک انتزاعی رسیدیم. این استاد دانشگاه افزود: بحران دوم، بحران تاریخ نگاری و تاریخ پژوهشی است. ما در مواجهه با تمدن جدید همانقدر که به لحاظ نظری دچار مشکل شدیم از جنبه عمل امکان استنکاف نداشتیم  یعنی از نظر عمل در رابطه تمدن جدید غرب  و تمدن قدیم شرق آنچه اتفاق افتاد سیل ورود کالاهای مادی و معنوی تمدن جدید است. چیزهایی که وارد جامعه ما شدند و به تدریج تمدن قدیم ما را در معرض تغییرات زیاد قرار دادند و از اینجاست که تاریخ نگاری ما شروع می شود و به بررسی ماهیت این تغییر می پردازد و یک پرسش فلسفی مطرح می شود و توضیح می دهد که این تغییری که اتفاق افتاده جایگاه جدید تاریخی ما کجاست؟. در نخستین گامهای ظهور تاریخ نگاری جدید تلاشهایی شد اما این کار نافرجام ماند یعنی تاریخ نگاری با مبنایی که بتواند مسائل دوره جدید مان را تبیین کند فراهم نگردید البته با روش های اتخاذی تحقیقات خوبی شد، اما این تحقیقات قادر به تبیین شرایط جدید ایران نبود یعنی از تولید آگاهی و درک تاریخی از وضعیت جدید ناتوان ماندند. منصوربخت در ادامه تصریح کرد: شما می توانید هزاران صفحه در مورد وقایع تاریخی بنویسید اما این مجموعه آثار یا تولید اطلاعات کردند و یا در بهترین شرایط به تبیین های جزئی پرداختند و قادر به توضیح شرایط جدید ما نبودند اما آنچه که جامعه ما و شرایط تاریخی ما بدان نیازمند است این است که تولید نظری و تفکر تاریخی است. در مرحله دوم مسئله تفکر تاریخی یعنی مواجهه تاریخی با مسائل جامعه ما که ماهیت تاریخی دارد. مسائلی که امروز ما با آن روبرو هستیم ماهیت تاریخی دارند، یعنی اینکه در یک دوره تاریخی بوجود آمدند اما جواب مناسب پیدا نکردند و لاینحل باقی ماندند. وی تصریح کرد: تفکر امروز الزاما تاریخی است یعنی بدون ملاحظه مقدمات تاریخی نمی توان به تفکر پرداخت و باید تاریخ پژوهشی به تفکر منتهی شود و از اینجا مسئله اصلی طباطبایی که رویارویی با تمدن جدید است آغاز می شود. مهمترین مسئله طباطبایی این است که بحران رویارویی با تمدن جدید و عدم توفیق در حل این بحران را داریم. مسئله اینجاست که در گذشته چیزی بوده است که الان برای ما قابل درک نیست و از آن فاصله گرفته ایم به همین دلیل آن گذشته هم باید شناخته شود و هم در حل مسئله امروزمان ناتوان هستیم. اینجا دو مسئله اساسی پیدا می شود و آن اینکه جامعه وقتی در معرض تغییرات اساسی قرار می گیرد گذشته چه نسبتی با آینده و وضعیت حاضر پیدا می کند و یا آینده چه نسبتی با گذشته دارد و این دو مسئله کانون تمام پرسش های طباطبایی را تشکیل می دهند. وی با اشاره به نقد کسانی که دکتر طباطبایی را متهم به ندانستن تاریخ می کنند، اظهار داشت: من نمی فهمم این تاریخ ندانستن یعنی چه؟ این تاریخ ندانستن خود مدعیان و منتقدان است چون در این نگاه تاریخ منحصر به حوادث سیاسی و نظامی می شود و اکتفا به توضیح و توصیف می شود و به تاریخ تفکر اهمیتی داده نمی شود. بنابراین آنچه مهم است اینکه مسئله دوران ما تاریخی است اما توجه به آن و حل آن در انحصار دانشجویان تاریخ نیست. تاریخی بودن مسائل به این معنا ست که همه علوم انسانی که در جامعه ما رواج دارد ناگزیرند که با مسائل دوران جدید از مجرای تاریخ روبرو شوند لذا به نظرم اساس علوم انسانی ما تاریخی است یعنی محتوای تمام تئوری ها و استنتاج های علوم انسانی امروز تاریخی است لذا به نظرم باید ارباب علوم انسانی در رشته های دیگر به تاریخ وارد شوند، البته با رعایت اقتضائات آن و علوم انسانی جدید حاصل ازدواج تاریخ و فلسفه است، بنابراین هیچ یک از علوم انسانی در انحصار هیچ کس نیست.


۱۳۹۳/۲/۵ - ۱۲:۰۳





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 97]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن