تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 5 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):شيطان ، در عالِمِ بى بهره از ادب بيشتر طمع مى كند تا عالِمِ برخوردار از ادب . پ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1833626660




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

سیمای حجاب در قرآن


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
سیمای حجاب در قرآن
سیمای حجاب در قرآن نويسنده: سيد احمد فقيهى مقدمه پوشش شانى از شؤون انسانى است، كه عمرى به قدمت‏ خود انسان دارد. تا جايى‏كه مطالعات مردم شناسانه قد مى‏دهد، تلبس، دست كم سه نياز متفاوت ، حفاظت در مقابل سرما، گرما و برخى ديگر از عوارض طبيعى "نياز طبيعى"، حفظ عفت "نياز اجتماعى" و بالاخره آراستگى و زيبايى "نياز روانى" را در عرض‏ هم تامين مى‏كرده است. نوع پوشش در هر جامعه ، علاوه برخصوصيات جغرافيايى و طبيعى، موفقيت جنسى، سنى، شغلى ‏و ديگر عوامل اقتصادى و اجتماعى تابعى از فرهنگ و جهان‏بينى حاكم برآن جامعه است. تن‏پوش يك جامعه بيش ازآنكه تبلور سليقه ورزيها و تنوع طلب‏هاى بى‏حد و حصر انسانى ‏باشد، آئينه تمام‏نماى جهان‏بينى و ارزش‏هاى حاكم بر فرهنگ ‏يك جامعه است. البته نمى‏توان منكر شد كه عوامل شناخته و ناشناخته ديگرى نيز همواره وجود دارد كه افراد را به نقض ‏ارزش‏ها و عدم تمكين الگوهاى فرهنگى حاكم سوق مى‏دهد. اسلام به‏ عنوان يك مكتب جامع، ارزش‏هايى را متناسب با بينش‏هاى خود بر رفتارها و آداب فردى و اجتماعى دينداران، ازجمله پوشش آنها حاكم كرده و با توجه به ضرورتهاى طبيعى، اجتماعى و روانى معيارهايى را در كم و كيف لباس مدنظر قرارداده است كه برخى واجب و برخى مستحب مى‏باشند. طبيعى‏است عينيت‏يابى اين‏الگوها نيز همچون سايرين رهين علم وآگاهى به مطالبات دين و ميزان دغدغه خاطر در اجراى فرامين‏الهى است. در اين مقاله سعى ما برآن است تا در حد بضاعت‏ خود، ديدگاه اسلام را با استناد به آيات و رواياتى چند مطرح سازيم. اميد آنكه مقبول اهل نظر افتد. قل ‏للمؤمنين يغضوا من ‏ابصارهم ويحفظوا فروجهم ذلك ازكى ‏لهم ‏ان‏الله ‏خبير بما يصنعون و قل للمؤمنات يغضضن من ‏ابصارهن ويحفظن ‏فروجهن و لايبدين زينتهن الا لبعولتهن او آبائهن اوآباء بعولتهن او ابنائهن او ابناء بعولتهن او اخوانهن او بنى‏اخوانهن او بنى‏اخوانهن ‏اونسائهن او ماملكت ‏ايمانهن او التابعين غيراولى‏الاربة من‏الرجال او الطفل الذين لم ‏يظهروا على عورات النساء ولايضربن بارجلهن ليعلم ما يخفين من زينتهن و توبوا الى الله جميعا ايه المؤمنون لعلكم تفلحون.(نور:30-31) ترجمه آيات اى پيامبر، به مردان باايمان بگو كه نگاههاى خود را از زنان فروگيرند و فرجهاى خود را حفظ كنند (بپوشانند) اين كار براى آنهاپاكيزه ‏تر است. به درستى‏ كه خداوند به آنچه انجام مى‏دهند آگاه ‏است. و به زنان باايمان بگو كه چشمان خود را از مردان فروگيرند و دامنهاى خود را حفظ كنند (بپوشانند) و زينتهاى خود را آشكار نكنند مگر آنچه كه ضرورة ظاهر است و بايد كه گردن وسينه ‏هاى خود را با روسريهاى خود فرو بندند و زينتهاى خود را آشكار نكنند، مگر براى همسرانشان يا برادرانشان يا پسران‏ برادرانشان يا پسران خواهرانشان يا زنان آزاده يا كنيزان يا مردانى‏كه تمايلى به زنان ندارند يا اطفالى كه به عورت زنان آگاهى ‏ندراند. و زنها نبايد پاهاى خود را چنان برزمين بكوبند كه ‏زينتهاى مخفى آنها معلوم شود واى مؤمنان، به سوى خدا توبه ‏كنيد شايد رستگار شويد. تفسير مفردات آيه الغض: از نظر لغت، دومعناى عمده براى غض بيان شده ‏است، يكى نقصان و كم كردن و ديگرى بستن به چشم و هركدام از اين‏ دو معنا قابل تبيين به دو صورت مى‏باشد كه میتوان در مجموع ، چهار معنا براى غض بيان كرد: الغض: النقصان. (1) 1- كم كردن ديد چشم، به اين صورت كه سر را به زير بيندازد و يا صورت را برگرداند. 2- كم كردن، به معناى نگاه آنى كردن نه نگاه استقلالى. الغض: اطياق الجفن. (2) 1- بستن چشم به صورت كامل و نگاه نكردن. 2- بستن چشم به معناى انصراف و اعتنا نكردن. باتوجه به متعلقهاى مختلفى كه براى غض بصر مى‏توان‏گرفت و با توجه به اين مطلب كه استعمال لفظ در اكثر از معناى واحد در قرآن، صحيح باشد،هر كدام از چهار معناى غض با توجه به يكى‏از متعلقها مى‏تواند صحيح باشد; مثلا اگر متعلق را فروج بگيريم، معناى آن، بستن چشم به طوركامل مى‏باشد و اگر متعلق را زن‏ يا مرد بگيريم معناى آن،كم‏كردن ديد يا آنى ‏نگاه ‏كردن مى‏باشد. الخمار: روسرى و هرچيزى ‏كه سر را بپوشاند (3) و از اين‏كه در آيه‏ كريمه دستور داده كه زنها به وسيله خمار گردن وسينه‏هاى خودرا بپوشانند، معلوم مى‏شود كه خمار، اضافه براين كه سر و موهارا مى‏پوشاند اطراف آن، مقدارى اضافه دارد كه بتوان به وسيله‏ آن گردن و سينه‏ ها را پوشاند و همان طور كه از شان نزول آيه نيزاستفاده مى‏شود، اطراف آن را قبلا پشت‏ سر مى‏انداختند. پس‏ خمار پارچه ‏اى بزرگتر از روسرى مى‏باشد. الفرج: به معناى شكاف است، اما در اضافه شدن به كلمه ‏اى ‏ديگر، معانى مختلفى دارد اگر به ضميريا اسم انسان اضافه شودبه معناى محل مخصوص و يا كنايه از عورتين است (4) و (5) عورة: هر چيزى را كه انسان حيا دارد كه آن را آشكار كند، عورة‏گويند (6) و اگر به ضمير انسان اضافه شود معناى همان محل‏ مخصوص را دارد. الزينه: چيزى كه به وسيله آن زينت مى‏كنند. (مايترين به) (7) معناى لغوى زينت ‏يا رواياتى كه زينت استثناء شده در آيه ‏كريمه را "انگشتر" معنا كرده سازگاراست اما با توجه به رواياتى‏كه زينت استثنا شده را مقدارى از بدن، مثل"صورت و دست"تعبير مى‏كند و با توجه به قول اكثر مفسرين كه معناى زينت را"مواضع زينت" گرفته ‏اند، مى‏توان در معناى لغوى زينت توسعه‏ داد كه هم شامل وسايل زينت‏ شود و هم شامل مواضع زينت كه‏ مقدارى از بدن باشد. «الزينة تحسين الشى‏ء بغيره من لبسه او حلية‏ او هيئة‏» (8) الجيب: در اصل، طوقه و گشادى سرلباس است ولى براى‏گردن و سينه ، كنايه آورده مى‏شود (9) و در آيه كريمه هم كه‏ جيوب به ضمير نساء اضافه شده ‏است، معلوم مى‏شود كه معناى‏آن، طوقه لباس نيست‏ بلكه منظور ، همان گردن زنان است كه‏ همان محل طوقه لباس است. الاربه: به معناى حاجت (10) و گاهى شديد منظور است. (11) متعلق غض در آيه شريفه 1- چون متعلق ذكر نشده‏است ، ممكن است آن را مطلق آنچه كه ‏نگاه كردن به آن حرام است ‏بگيريم; (12) چنانچه صاحب‏ مجمع‏البيان، تفسير كرده‏اند «عما لايحل لهم النظر اليه‏». (13) 2- ممكن است ‏به قرينه جمله بعدى كه حفظ فروج است، متعلق ‏غض را فروج بگيريم; چنانچه مرحوم، علامه طباطبايى‏ فرموده‏اند: «و على هذا يمكن‏ ان‏تقيد اولى ‏الجملتين ‏بنابنتها و يكون‏ مدلول الاه هو التهى عن ‏النظر الى‏ الفروج ‏» (14) . 3- مى‏توان به قرينه‏ مقابله دو آيه كه اولى خطاب به مردان و دومى خطاب به زنان‏است، متعلق غض را در آيه اول، زنان و در آيه دوم، مردان‏ بگيريم و از شان نزول آيه نيز اين وجه بيشتر از دو وجه قبلى ‏استنباط مى‏شود. شان نزول آيه 1- عن محمد بن يحى عن احمدبن محمد عن على‏بن الحكم عن‏ سيف ‏ابن عميره عن سعدالاسكاف عن‏ابى‏جعفر عليه ‏السلام قال:«استقبل شاب من الانصار امراة بالمدينة وكان النساء ينقنعن خلف ‏آذانهن فنظر اليها و هن مقبله فلما جازت نظر اليها و دخل فى زقاق ‏قد سماه بين فلان فجعل ينظر خلقها و اعترض وجهه عظم فى الحائط او زجاجه فشق وجهه فلما مضت المراه نظر فاذا الدماء تسيل على توبه‏ و صدره فقال والله لاتين رسول‏الله صلى‏الله‏ عليه‏ وآله و لاخيره فهبط جبرئيل عليه‏السلام بهذه الايه «قل‏ للمؤمنين ‏يغضوا من ‏ابصارهم‏»». (15) اين شان نزول، احتمال سوم در متعلق غض راتاييد مى‏كند; چون‏صحبتى ‏از فروج ياكل‏ محرمات نيست ‏بلكه مورد، زن و مرد است. مساله ملازمه قبل از ورود در بحث، مناسب است كه ابتدا، مساله ملازمه‏اى را كه در جريان بحث و استدلات، از آن گفتگو مى‏شود روشن كنيم. بين وجوب پوشش و نگاه، چهار صورت ملازمه، تصور مى‏شودكه بين دو مورد ، ملازمه ، عقلا و شرعا و عرفا ثابت است و بين ‏دو مورد، ملازمه‏اى نيست. 1- وجوب ستر و پوشش، ملازم است ‏با حرمت نگاه. در هر مورد و موضعى كه امر به پوشش شده‏است، نگاه كردن به آن‏حرام است والا شرعا و عقلا و عرفا مناط و دليلى براى وجوب‏ پوشش به ‏نظر نمى‏رسد و كاملا روشن است كه مثلا زن بايد بدن‏خود را بپوشاند اما آيا در منزل كه هيچ فردى نيست ‏يا در حمام‏ نيز پوشاندن بدن واجب است‏يا خير؟ پس معلوم مى‏شود كه‏ وجوب پوشش، براى حفظ ‏از نگاه ‏است و معلوم‏ مى‏شود مواضعى‏كه وجوب پوشش دارد حرمت نگاه هم دارد. 2- بين عدم وجوب پوشش و جواز نظر، ملازمه‏اى نيست; زيرا ممكن است ‏براى رفع حرج يا موارد ديگر، به عده‏اى ‏رخصت داده‏شده كه مواضعى از بدن را نپوشانند ولى به ديگران ‏نيز اجازه نگاه داده نشده ‏است; مثل مقدارى از بدن مرد كه‏ وجوب پوشش ندارد ولى نگاه كردن زن هم جايز نيست. 3- بين جواز نگاه و عدم وجوب پوشش، ملازمه هست; زيرا اگر نگاه كردن جايز است، پس معلوم مى‏شودكه پوشش، واجب نيست ، به همان بيان سابق. 4- بين عدم جواز نظر و وجوب پوشش ملازمه‏اى نيست. براى زن، نگاه به بدن مرد جايز نيست ولى براى مرد هم‏پوشاندن واجب نيست ، به همان بيان سابق. در اين دو آيه ، موضوعات ذيل، اهم مسائل طرح شده مى‏باشند. 1- مساله نگاه و به تعبير قرآن ، غض بصر. 2- مساله ستر و پوشش و به تعبير آيه، حفظ فروج. 3- مساله عدم جواز اطهار زينت ‏براى زنان به ضرب خمار. 4- استثناى مقدارى از بدن ، از حكم وجوب پوشش، به ‏تعبير «الا ما ظهر منها». 5- استثناى افرادى كه در مقابل آنها حكم الزامى پوشش از او براى زن، برداشته شده ‏است، به تعبير«الا لبعوتهن...». 6- منع زنان از هرگونه عمل محرك و جلب كننده ، به تعبير«و لا يضربن بارجلهن...». مساله نگاه اما در خصوص نگاه چند مساله دراين آيه، مورد بحث قرارگرفته‏است. 1- حرمت نظر و نگاه به فروج (عورتين) 2- حرمت نظر و نگاه مرد و زن اجنبى به يكديگر 3- حرمت نظر و نگاه شهوانى مطلقا 4- جواز نظر و نگاه به دست و صورت زن اجنبى 1- حرمت نظر و نگاه به فروج اولا، نگاه به عورتين، چه نگاه مرد به مرد يا مرد به زن يا بالعكس، تمام موارد حرام است. آيه كريمه مى ‏فرمايد: «يغضوا من ابصارهم و يحفظوا فروجهم‏» به‏ دليل روايت كه مى ‏فرمايد: منظور از حفظ فروج در اين آيه، حفظ از نگاه است; يعنى بايد بپوشانند و هر موضعى از بدن كه واجب باشد پوشانده شود. مسلما نگاه به آن محل، حرام است; چون پوشاندن براى اين‏است كه ديده نشود، پس نگاه كردن به آن حرام است و همچنين‏ به دليل مقابله بين غض يصر و حفظ فرج كه اولا، نگاه مطرح ‏شده بعدا حفظ، معلوم مى‏شود كه منظور از حفظ ، همان حفظ از نگاه است (16) و شايد كلام امام عليه‏السلام هم اشاره به همين ‏مقابله باشد. استدلال قبل به آيه كريمه ، براى حرمت نگاه به عورتين از راه‏ ملازمه بين وجوب پوشش و حرمت نظر بود با توسل به جمله‏ حفظ فروج; اما خود جمله «يغضوا من ابصارهم يا بغضض من‏ ابصارهن‏» نيز دلالت ‏بر حرمت نظر به فروج (عورتين) دارد كه ‏متعلق غض را به قرينه حفظ فروج كه بلافاصله بعد از آن‏آمده‏ است‏ خود فروج بگيريم و معناى غض چشم، بستن باشد; پس آيه كريمه مى‏فرمايد: (امر مى‏كند) كه به عورتين نگاه نكنيد.اما صرف نظر از آيه، حرمت نگاه به عورتين بين فقها و مسلمين‏اجماعى است و قابل ترديد و تشكيك نيست. 2- حرمت نظر و نگاه زن و مرد اجنبى به يكديگر «قل للمؤمنين يغضوا من ابصارهم‏» آيه اول، به قرينه آيه دوم و تقابل بين اين دو آيه، خطاب به ‏مردان و متعلق خطاب زنان است; يعنى مردان چشمان خود را از زنان فرو گيرند و به آنها نگاه نكنند و همچنين «قل للمؤمنات‏» خطاب به زنان بوده و متعلق خطاب، مردان هستند; يعنى زنان ‏نيز به مردان نگاه نكنند و يا از اين قسمت آيه، حرمت نگاه به ‏زنان يا بخشى از بدن آنها معلوم مى‏شود « و لا يبدين زينتهن‏» به‏زنان دستورداده شده كه زينتهاى خود را بپوشانند وآشكار نكنند و منظور از زينت ، مواضع زينت است، چون كه خود زينت، به‏ خودى خود ، حرمت آشكار كردن ندارد بلكه چون اظهار زينت ‏موجب اظهار موضع آن و بدن زن مى‏شود لذا آشكار كردن آن‏ حرام‏ است. (17) بعضى، وجوب پوشش دارد و به بيانى كه گذشت ‏هر موضعى كه پوشش آن واجب باشد نگاه به آن حرام است. 3- حرمت نظر و نگاه شهوانى «قل للمؤمنين يغضوا من‏ابصارهم ... و قل للمؤمنات يغضضن‏» متعلق ‏غض در آيه، هركدام از زن و مرد است. و معناى غض بصر، بستن چشم و ترك نظر نيست ‏بلكه كنايه است از ترك استمتاع‏ هركدام از زن و مرد از ديگرى، مگر از زوج و زوجه و مملوكه. پس استمتاع و لذت بردن هركدام از زن و مرد از ديگرى جز در آن‏دومورد، حرام است. حال اگر نگاه در موردى كه اصل آن جايز است همراه شد با نوعى استمتاع ولذت و شهوت، همان چيزى‏است كه آيه از آن نهى مى‏كند. مرحوم، آيت الله خويى -رحمة‏الله عليه - مى‏فرمايند: «فانها الايه تدل على لزوم كف النظرالذى هو بعمنى الانصراف عن الشى تماما فتدل على حرمة جميع ‏انواع الاستمتاع من المراة. ماعدا المملوكه والزوجه، و عليه فاذا ثبت من‏الخارج جواز النظر الى بعض اعضاء المراة علم ان المراد من ذلك انماهوالنظر البحت لاالمشوب ينوع من الاستمتاع والتلذذ» (18) 6- جواز نظر و نگاه به صورت و دست ‏بدون شهوت «لاييدين زينتهن الا ماظهر منها». براى حرمت نظر به زن اجنبه ، به‏ اين قسمت از آيه كريمه استدلال شد كه مى‏فرمايد: «لا يبدين‏ زينتهن‏» ولى اين بخش نيز استثنايى دارد «الا ماظهر» مگر آنچه كه ‏ظاهر است. در باره اين استثناء و اقوال مختلفى كه ذيل آن بيان ‏شده‏ است ان شاءالله، در مساله پوشش وجه و كفين ، به صورت‏مفصل بحث‏خواهد شد اما مختصرا بايد گفت كه از «لايبدين‏»كه‏ آشكار نكنند و بپوشانند، مقدارى استثناء شده كه «الا ماظهر منها»است و منظور از «الاماظهر» به ضميمه روايات، صورت و دستها است در نتيجه صورت و دست از حرمت نظر به اجنبيه استثناء شده‏است، البته فقها; دراين مساله، سه قول دارند: 1- جواز نظر به وجه كفين ، بدون شهوت 2- عدم جواز، مطلقا 3- تفصيل بين دفعه اول كه جايز است و دفعه بعدى كه‏ حرام است. مساله پوشش در مساله پوشش نيز دو مساله، قابل بررسى است كه آيه كريمه، آن را بيان نموده است: يكى مساله پوشش فروج كه بين زن و مرد، يكسان است و ديگرى مساله پوشش بقيه بدن، كه احكامى‏ مخصوص به زنان بيان شده‏است. مساله پوشش فروج مساله پوشش فروج، در اين آيه كريمه براى مردان و زنان يكسان بيان شده‏است «يحفظوا فروجهم‏» خطاب به مردان و «يحفظن‏ فروجهن‏» خطاب به زنان. معلوم مى‏شود كه اين حد از پوشش‏كه مربوط به فروج‏است ‏بين زنان و مردان مشترك ‏است و تفاوتى ‏بين آنها نيست اما خود آيه، اولا، به وسيله «بحفظوا» دلالت‏ برالزام دارد، يا اين كه به صورت خبر آمده‏است كه تاكيد بيشترى ‏بر امر دارد و يا اين كه لام امر، محذوف است‏ يا جواب مشروط مقدر (19) ولى در هر صورت شكى نيست كه دلالت ‏بر الزام دارد. و ثانيا: كلمه حفظ در اين آيه كريمه، به معناى پوشاندن فروج ‏است، به دو دليل: 1- به قرينه صدر آيه كه مساله غض بصر را مطرح مى‏كند و بعدا مساله حفظ فروج را ، معلوم مى‏شود كه در مقابل نگاه ‏نكردن دستور به پوشاندن مى‏دهند. (20) 2- از امام صادق عليه‏السلام ذيل همين آيه، نقل شده ‏است‏كه فرمودند: هر آيه‏اى كه در قرآن درباره حفظ فرج آمده‏است، منظور حفظ از زناست مگر اين آيه كه منظور، حفظ از نگاه است‏كه همان پوشش است. «... كل شى فى القرآن من حفظ الفرج فهو من‏الزنا الا هذه الايه فهو من النظر»روايات زيادى نيز دلالت ‏بر وجوب پوشش عورة، در باب ‏آداب حمام (21) دارد. اضافه بر اين كه سيره عملى قطعى، بر پوشش عوره، موجود بوده و هست. مساله پوشش مخصوص زنان « و لايبدين زينتهن ‏» در اين آيه، تا اين جمله، احكام براى مردان و زنان يكسان بيان شده‏است و از اينجا به بعد، احكامى مخصوص ‏به زنان است و معلوم مى‏شود كه زنان، در مساله پوشش ‏احكامى بيشتر از مردان دارند. اولا، زن بايد تمام بدن خود را اضافه بر عورتين بپوشاند واين مساله، بين مسلمين متفق عليه است (22) و آيه كريمه نيز دلالت‏ براين مطلب دارد: 1- «يحقطن فروجهن‏» فرج در آيه ، اشاره به همان عورتين‏است و در مورد زنها چندين روايت وارد شده‏ است مبنى براين‏كه تمام بدن زن عورة است و در نتيجه، بايد پوشانده شود; مثل‏«المراة كلها عوره‏»، قال عليه‏السلام: «انماالنساء عى و عورة‏». (23) 2- «و لا يبدين ‏زينتهن‏» منظور از زينت، مواضع زينت ‏است;يعنى بدن را بايد بپوشانند و فروج هم كه وجوب پوشش آن، قبلا بيان شد. 3- «ولايضربن بخمرهن على جبوبهن‏» ظاهر آيه كريمه، اين‏است كه زنها بدن را مى‏پوشاندند ولى مقدارى از گردن آنها بازبود كه اين را هم مى‏فرمايد: بپوشانند. ضمنا آيه «قواعد» (24) مى‏گويد كه زنان سالخورده مى‏توانند مقدارى از پوشش خود را كنار بگذارند. معلوم مى‏شود كه زنان‏ ديگر بايد تمام بدن خود را بپوشانند. و همچنين آيه‏«جلباب‏» (25) ظهور واضحى در وجوب پوشش كل ‏بدن دارد; چون‏كه جلباب جامه‏اى تقريبا سراسرى است كه كل بدن را مى‏گيرد، البته توضيح كامل آيه قواعد و جلباب ان شاالله بعدا مى‏آيد. مرحوم، آيه‏الله حكيم - رضوان‏الله عليه - مى‏فرمايند: «يحب سترالمراة تمام بدنها اجماعا بل ضرورة من الدين و يشيراليه‏ قوله تعالى "وليضربن يخمرهن على جبوبهن ولايبدين زينتهن ‏الا ليعولتهن ..." و قوله تعالى " والقواعد من النساء" وصحيح الفضيل وصيحيح البزنطى (26) وماورد فى حرمة النظر الى الاجنبيه نباء على‏الملازمه بين حرمة النظر و وجوب الستر المفروغ عنها فى ظاهرالنص و الفتوى‏». (27) مقدار استثنا از مساله وجوب ستر در مساله وجوب ستر در اين آيه كريمه، دو استثنا واقع شده‏است: يكى استثناء مقدارى از ستر و ديگرى مقدارى از مردان يازنان كه حكم الزامى پوشش در مقابل آنها برداشته شده‏است. اما مقدار استثناء از خود پوشش «الا ما ظهرمنها» براى روشن شدن ‏معناى اين بخش از آيه كريمه قبلا بايد چند نكته را بيان كنيم: 1- منظور از زينت در آيه، خود زينت نيست; چون كه ‏مسلما خود زينت ‏به خودى خود، حكم وجوب پوشش ندارد وآشكار كردن آن هم اشكالى ندارد (28) بلكه منظور، مواضع زينت ‏است كه لازمه پوشاندن زينت ، پوشاندن بدن و لازمه آشكاركردن آن، آشكار كردن بدن است. 2- استثناء «الا ما ظهر منها» متصل است نه منقطع; زيرا كه ‏اولا، اصل در استثناء، متصل بودن است و منقطع بودن، احتياج ‏به قرينه دارد كه در اين‏جا قرينه‏اى وجود ندارد. مگر اين كه قول ابن مسعود را درتفسير"الا ما ظهر"بگيريم كه ‏مى‏گويد: منظور لباس رويى است. دراين صورت استثنا منقطع‏ مى‏شود. ولى قول ‏ابن مسعود هم اولا"با قول‏ابن عباس و سايرين‏ كه تفسير كرده‏اند به صورت و دست معارض است اضافه براين‏كه از ظاهر آيه هم چنين بر مى‏آيد كه مقدارى از بدن كه قابل ‏پوشاندن است مى‏خواهد استثناء كند. و ثانيا، ضمير «منها» كه به‏ زينت ، برمى‏گردد، علامت اين است كه مستثنى از جنس‏مستثنى منه است و استثناء متصل است و ثالثا، اين كه لباس رالازم نيست‏ بپوشانيد، مثل كلام لغوى مى‏ماند; چون لباس، خودش براى پوشش است و اگر لباس را هم‏ بنا باشد بپوشانند اولا دور لازم مى‏آيد و ثانيا كسى چنين چيزى را نمى‏گويد. 3- حال كه زينت مواضع زينت‏ يعنى بدن شد و استثنا هم ‏متصل شد مقدار استثنا شده از بدن چه مواضعى است؟ كاملا مشخص است كه اگر زنى در مقام پوشش بدن خود باشد و تمام بدن را بپوشاند تنها صورت و دست است كه خود به خود ظاهر مى‏ماند، البته مى‏تواند اين دو موضع را نيز بپوشاند اما اگر نخواهيم كه عسر و حرج و زحمت زيادى بر او تحميل كنيم، صورت و دست او باز مى‏ماند و منظور «الا ما ظهر منها» هم به ‏قرينه روايات، همين دو موضع يعنى صورت و دست است.چند نمونه از روايات 1- رواية ابى‏الجارورد «الا ما ظهر منها» فهى الثياب و الكحل والخاتم و خضاب الكف و السوار (29) 2- صحيحه زراره «الا ماظهر منها» قال الكحل والخاتم (30) 3- ابى صير ... «الا ما ظهر منها» قال الخاتم والمسكه (31) و قول ابن عباس ... رفعه الوجه و باطن الكف (32) و قول مرحوم‏ شيخ طوسى – رحمة ‏الله ‏عليه - اجمعوا ان الوجه والكفان ليسابعورة الجواز اظهارها فى الصلاة (33) و قول و مرحوم علامه طباطبايى - رحمهماالله - (35) البته قابل تذكر است كه در روايات، سرمه چشم كنايه از صورت، و النگو كنايه از دست است كه مواضع اين زينتها هستند. در نتيجه آيه كريمه از مقدار پوشش لازم ، وجه و كفين را استنتاء كرده‏است. علاوه براين كه اين بخش از آيه نيز دلالت ‏برعدم لزوم پوشش وجه وكفين دارد: « وليضربن‏ بخمرهن ‏على جيوبهن‏» بايد به وسيله روسرى خود ، گردن و سينه‏هاى خود را بپوشانند. آيه كريمه، در مقام بيان حد و كيفيت پوشش زنان‏است و ابتدا ، حفظ فروج و بعد ، آشكار نكردن مواضع زينت را بيان نموده‏است. تنها موضعى كه باقى مانده و ممكن است كه‏ گمان شود كه جزو استثنا «الا ما ظهر منها» مى‏باشد، گردن و سينه‏ها است كه دستور مى‏دهد اين موضع را نيز بپوشانند اگرصورت و دست هم كه بيشتر از گريبان آشكار است و بيشتر مورد توهم استثنا «الا ماظهر منها» مى‏باشد لازم بود پوشانده ‏شود، بايد آيه كريمه آن را بيان مى‏كرد. مرحوم، آيت الله حكيم - رحمة‏الله عليه - مى‏فرمايند: «ولايضربن بخمرهن على جیوبهن‏» مشعر باختصاص الحكم ‏بالجيوب فلا يعم الوجوده. (36) مرحوم، علامه طباطبايى - رحمة‏الله‏عليه - مى‏فرمايند: (37) «... وليلقين باطراف مقانعين صدورهن ليسترتها بها». مرحوم، طبرسى - رحمه‏الله‏عليه - مى‏فرمايند: «امرن بالقاء المقاتع‏ على صدورهن تعطيه لنحورهن ... قال ابن عباس: تغطى شعرها وصدرها و ترائبها و سوالفها» (38) مساله پوشش وجه و كفين دراين باره، ميان فقها و مفسرين، اختلاف نظر است. عده‏اى قائل ‏به وجوب پوشش صورت و دستها و در مقابل، عده‏اى قائل‏به عدم ‏وجوب پوشش شده‏اند. علاوه براين كه همه قائل شده‏اند كه‏ پوشاندن آن بهتر است. اما هركدام براى نظريه خود، ادله‏اى از آيات و روايات بيان كرده‏اند كه جهت تكميل‏ بحث ارائه مى‏شود. ابتدا ادله قائلين به وجوب پوشش را بيان مى‏كنيم همراه با جوابى براى هركدام و بعد، ادله قائلين به عدم وجوب پوشش. ادله وجوب پوشش وجه و كفين دليل اول: 1- اطلاق آيه غض «يغضوا من ابصارهم‏» مى‏فرمايد چشم فرو گيريد و نگاه نكنيد. اين كلام، اطلاق دارد ودر نتيجه، همه جاى بدن را مى‏گيرد از جمله ، وجه و كفين را. بعد مى‏فرمايند: باالملازمه هر جايى از بدن را كه نبايد نگاه كرد زن ‏لازم است ‏بپوشاند از جمله ، وجه و كفين را. جواب دليل اول: اولا، آيه اطلاق ندارد و حذف متعلق هم‏دليل بر اطلاق نمى‏شود; چون متعلق معلوم بوده و حذف‏ شده‏ است وجود كلمه «من‏» شاهد بر عدم عموميت در متعلق‏است;چون تبعيضيه ‏است. مرحوم آية‏الله حكيم(ره) مى‏فرمايند:« والامر بالغض لاعموم فى متعلقه و حذفه لا يقتضيه اذ حمله على‏العموم لكل شى‏ء ممتنع و لا سيما بملاحظه التعبير بقوله تعالى"من‏ابصارهم" فان كلمه من ظاهره فى التبعيض والظاهر كونه بلحاظ‏المتعلق و تقدير كل شى من بدن المراة لا قرينة عليه بل‏المناسب‏ جدا بقرينة ما بعده ان يكون متعلقه الفروج‏» (39) و مرحوم، علامه‏ طباطبايى - رحمة‏الله‏عليه - نيز متعلق را فروج گرفته‏اند: «ويكون‏ مدلول الايه هوالنهى عن النظر الى الفروج‏» (40) ثانيا: هيچ ملازمه‏اى ‏بين حرمت نگاه و وجوب پوشاندن نيست. همان‏طورى كه‏ عده‏اى از فقهاء فرموده‏اند، نگاه زن به بدن مرد حرام است ولى‏ براى مرد پوشاندن واجب نيست. دليل دوم: «لايبدين زينتهن الاماظهر منها» مى‏فرمايند: اطلاق‏«لايبدين زينتهن‏» وجه و كفين را نيز مى‏گيرد كه جزو زينتهايى ‏است كه نبايد آشكار شوند و مى‏گويند: منظور از استثناى‏« الا ما ظهر منها » هم، بدن نيست، بلكه منظور، لباس است; كما اين‏كه ابن مسعود گفته است. جواب: اولا، با وجود استثناى «الا ما ظهر منها» بلافاصله بعد از «لايبدين‏» اطلاقى منعقد نمى‏شود. ثانيا، قول ابن مسعود معارض است ‏با قول ابن عباس و ديگران. ثالثا: لازمه قول ابن‏مسعود ، منقطع بودن استثناء و لغويت آن است; زيرا اگر بگويد: لباس را لازم نيست ‏بپوشانيد، كلامى لغو است; چون قابل‏ پوشاندن نبوده و دور لازم مى‏آيد. رابعا: روايات زيادى داريم‏ مبنى براين‏ كه منظور از استثناء وجه و كفين است كه روايات ‏بعدا مى‏آيد. دليل سوم: «لايبدين زينتهن الا لبعولتهن ....» مرحوم، آية‏الله‏خويى - رضوان‏الله‏عليه - براى اثبات وجوب پوشش وجه و كفين، به اين قسمت از آيه، استدلال كرده‏اند و فرموده‏اند:«هرچند از قسمت اول آيه، كه استثناء «الا ما ظهر» دارد، وجوب‏ پوشش كل بدن، غير از وجه و كفين و عدم وجوب پوشش وجه‏ و كفين استفاده مى‏شود، ولى قسمت قبل، در مقام بيان حكم‏ظاهر شدن قسمتى از بدن است نه بيان حكم اظهار بدن براى‏ديگران و حكم اظهار بدن براى ديگران را قسمت دوم، يعنى‏«لايبدين زينتهن الا لبعولتهن‏» بيان مى‏كند كه مطلقا بدون هيچ‏استثنايى آيه كريمه مى‏فرمايد: جز براى شوهر... بدن را آشكارنكند. در نتيجه، در مقام اظهار براى ديگران، هيچ موضعى از بدن‏ استثناء نشده‏است و فقط بعضى از افراد استثناء شده‏اند. پس تمام‏ بدن حتى وجه و كفين، در مقابل مردان بايد پوشيده باشد. و اين‏كه قسمت اول كه همراه ‏استثنا است فقط حكم ظهور فى حد نفسه ‏را بيان مى‏كند و قسمت دوم، حكم اظهار براى ديگران را مى‏فرمايد: فعل"بداء"اگر متعلق آن بدون "لام" بيايد معناى‏آشكار نكردن در مقابل پوشاندن دارد و اگر متعلق آن همراه "لام"باشد معناى پوشاندن در مقابل ارائه به ديگران دارد لذا قسمت ‏اول، معناى ظهور فى نفسه و قسمت دوم، معناى اظهار براى ‏ديگران را دارد. «البداء بمعنى ‏المظهوركما فى قوله تعالى"بدت لهما سؤاتهما"و الابداء بمعنى الاظهار فاذا كان متعلقا شى و لم يكن متعديا يا للام يكون ‏فى مقابل الستر واذا كان متعلقا باللام كان فى مقابل الاخفاء بمعنى‏الارائه و الاعلام و من هنا يظهر من آلايه الكريمه فان قوله عز وجل اولا « و لا بيدين زينتهن الا ما ظهر منها» انما يعبد وجوب ستر البدن الذى هو موضع الزينه و حرمة كشفه ماعدا الوجه والكفين فى حين ان قوله ثانيا « و لا يبدين زينتهن الا لبعوتهن‏» يفيد حرمة اظهار بدنها وجعل الغير مطلعا عليه واراءته مطلقا من دون فرق بين الوجه واليدين (41) بعدا ايشان رواياتى را كه وجه و كفين را استثناء كرده توجيه‏ مى‏كنند و تطبيق مى‏دهند بر نظر خودشان، مى‏فرمايند: رواياتى‏كه وجه كفين را استثناء كرده مربوط به همان قسمت اول آيه‏ است كه خود آيه ‏استنثا دارد و رواياتى كه وجوب پوشش وجه وكفين رابيان مى‏كند. (42) مربوط به قسمت دوم آيه‏ است.«فان هذه‏الايه تصدى ‏لبيان حكمين، حكم‏ الظهور فى نفسه عند احتمال وجود ناظر محترم و حكم ‏الاظهار للغير عندالقطع بوجود ناظر محترم والذى يطهران‏ الروايات الوارده فى تفسير هذه الايه الكريمه تؤكد ماذكرناه‏ من ‏التفصيل ‏فان‏ بعضها نسال‏ عن ‏القسم ‏الاول و بعضها عن ‏القسم ‏الثانى‏». (43) جواب: اساس استدلال ايشان براين است كه معناى فعل‏«لايبدين‏» با آوردن و يا نياوردن "لام" تغيير مى‏كند در صورتى كه ‏در مقام استعمال، غير از آن ممكن نيست; چون كه آيه، اولا، مى‏خواهد مقدارى از بدن را كه حكم وجوبى پوشش دارد ومقدارى كه حكم وجوب پوشش ندارد بيان كند و در مقام ‏تعرض به افراد ديگر نيست، لذا متعلق را همراه با "لام" نياورد و ثانيا، مى‏خواهد حكم زن در مقابل ديگران را بيان كند، پس‏ مجبور است متعلق را همراه "لام" بياورد. اما اين كه معناى فعل‏تغيير پيدا مى‏كند صرف استظهار است ودليلى ندارد. لغوى هم‏اين را نگفته‏است. ثالثا، حكم ظهور فى حد نفسه يا احتمال ‏وجود ناظر محترم يعنى چه؟ اگر ناظر نيست كه اصلا حكم ‏پوشش هم نيست و در صورت احتمال اگر احتمال عقلانى وقوى است كه مثل وجود ناظر است و حق ندارد خود را برهنه‏كند واگر احتمال غير عقلانى و ضعيف است مثل عدم وجود ناظر است، پس دراين صورت، با معناى ايشان هيچ موردى ‏براى قسمت اول آيه باقى نمى‏ماند. رابعا، توجيه روايات ‏قرينه‏اى ندارد و صرف احتمال است. پي نوشت : 1- طبرسى، مجمع البيان، (طهران:العملية‏اسلاميه، 1383 ق)، ص 137;فيروزآبادى، قاموس‏المحى، (بى‏جا: موسسه‏الرسالة، 1407ه)، چ دوم، 2- الزبيدى،تاج‏العروس،(بيروت:دارمكتبة‏الحياة،);آلوسى، روح‏المعانى،(بيروت: داراحياءالتراث‏العربى،)،ج 18، ص 138 3- فيروزآبادى،پيشين;جوهرى،الصحاح،(بيروت:دارالعلم‏الهلايين،); راغب اصفهانى،مفردات راغب،(بيروت: دارالمعرفة،) 4- احمدبن‏فارس، مقايس اللغه،(مصر: شركت‏مكتبه، 1392 ق)،چ دوم،اصل يدل على‏تقنح فى‏الشى و من ذلك الفرجه 5- مفردات راغب،پيشين منبع:معرفت شماره 7/س
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 595]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن