محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1844148172
دل نوشته های انتظار
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
دل نوشته های انتظار تهیه کننده: م. عاقبت بخیرمنبع: راسخون دعاى امام صادق(علیه السلام)بارخدايا! آن جمال دلارا و آن روشن جبين ستوده را به من بنما. ديدگانم را با سرمه يك نظر به سوى او بيارا. در گشايش او شتاب كن و درآمدنش را آسان گردان. راه و روش او را وسعت بخش و مرا به طريق او هدايت نما. فرمانش را نافذ و پشت او را استوار دار. به دست او سرزمينهايت را آباد گردان و بندگانت را زندهساز. كه خود فرمودى و سخنان تو نيز حق است كه به سبب آن چه مردم انجام دادهاند، فساد و تباهى خشكىها و درياها را در برگرفته است. پس اى خدا! ولى خود و فرزند پيامبرت را، همو كه همنام فرستاده توست آشكار ساز! تا هرآن چه از باطل كه بدان دست يابد نابود كند و حق را چنانكه بايد برپا دارد و عملى سازد. خداوندا! او را پناهگاه بندگان ستمديدهات و ياور كسانى كه جز تو ياورى ندارند قرار ده. آن چه از احكام كتابت تعطيل شده به دست او تجديد كن و او را پشتيبان نشانههاى دينت و سنت پيامبرت - كه درود و سلام خداوند بر او و خاندانش باد - قرار ده. ****دعاى امام رضا(علیه السلام)بار خدايا! ولىّ و جانشين خود و حجت بر آفريدگانت را پشتيبان باش. خداوندا! به وسيله او شكافها را برطرف ساز و گسيختگىها را به هم پيوسته كن، ستمها و نابرابرىها را با او بميران و عدل و داد را آشكار ساز، زمين را با درازاى ماندگارىاش بياراى، او را با نصرت خويش حمايت كن و بابيم (و هراسى كه در دل دشمنان مىافكنى) پيروز ساز، هر كس او را يارىمىكند پيروز گردان و هركس از يارى او دريغ مىكند به حال خود واگذار. هركس كه طرح دشمنى با او در افكند هلاك ساز و هركس را كه از در نيرنگ با او در آيد، نابود كن. سردمداران كفر و تكيهگاهها و استوانههاى آن را به وسيله او به هلاكت رسان و گمراه كنندگان، بدعتگذاران، محوكنندگان نعمت و تقويتكنندگان باطل را در هم شكن. همه گردنكشان را به دست او خوار ساز و همه كافران و بىدينان را در هر جاى زمين كه هستند در مشرقها و مغربها، در خشكىها و درياها، در جلگهها و كوهستانها برانداز؛ تا آنجا كه از آنها كسى باقى نماند و اثرى برجاىنماند. ****خدا كند تو بيايى سيد مهدى شجاعىاز عمق ناپيداى مظلوميت ما، صدايى آمدنت را وعده مىداد.صدا را، عدل خداوندى صلابت مىبخشيد و مهر ربانى گرما مىداد.و ما هر چه استقامت، از اين صدا گرفتيم و هر چه تحمل، از اين نوا دريافتيم.در زير سهمگينترين پنجهها شكنجه تاب مىآورديم كه شكنج زلف تو را مىديديم. در كشاكش تازيانهها و چكاچك شمشيرها، برق نگاه تو تابمان مىداد و صداى گامهاى آمدنت توانمان مىبخشيد.رايحهات كه مژده حضور تو را بر دوش مىكشيد مرهمى بر زخمهاى نو به نومان بود و جبر جانهاى شكسته مان. دردها همه از آن رو تاب آوردنى بود كه تو آمدنى بودى.تحمل شدائد از آن رو شدنى بود كه ظهورت شدنى بود و به تحقق پيوستنى.انگار تخم صبر بوديم كه در خاك انتظار تاب مىآورديم تا در هرم خورشيد تو به بال و پر بنشينيم.سنگينى بار انتظار بر پشت ما، سنگينى يك سال و دو سال نيست سنگينى يك قرن و دو قرن نيست. حتى از زمان توديع يازدهمين خورشيد نيست.تاريخ انتظار و شكيبايى ما به آن ظلم كه در عاشورا بر ما رفته است بر مىگردد، به آن تيرها كه از كمان قساوت برخاست و بر گلوى مظلوميت نشست، به آن سم اسبهاى كفر كه ابدان مطهر توحيد را مشبك كرد. به آن جنايتى كه دست و پاى مردانگى را بريد.از آن زمان تاكنون ما به آب حيات انتظار زندهايم، انتظار ظهور منتقم خون حسين.تاريخ استقامت ما از آن زمان هم دورتر مىرود، از عاشورا مىگذرد و به بعثت پيامبر اكرم مىرسد. هم او در مقابل همه جهل و ظلم و كفر و شرك و عنا و فسادى كه جهان آن زمان را پوشانده بود و عده مىفرمود كه كسى خواهد آمد. نامش نام من، كنيهاش كنيه من، لقبش لقب من، دوازدهيمن وصى من خواهد بود و جهان را از توحيد و عدل و عشق و داد پر خواهد فرمود.اما تاريخ صبر و انتظار ما به دورترها بر مىگردد، به مظلوميت و تنهايى عيسى، به غربت موسى، به استقامت نوح و از همه اينها گذر مىكند تا به مظلوميت هابيل مىرسد.انتظار و بردبارى ما را وسعتى است از هابيل تاكنون و تا برخاستن فرياد جبرئيل در زمين و آسمان و آوردن مژده ظهور امام زمان (عج).آرى و در آن زمان هستى حيات خواهد يافت، عشق پر و بال خواهد گشود و در رگهاى خشكيده علم، خون تازه خواهد دويد. پشت هيولاى ظلم و جهل با خاك، انس جاودان خواهد گرفت، شيطان خلع سلاح خواهد شد، انسان بر مركب رشد خواهد نشست و عروج را زمزمه خواهد كرد.****مهدي زهرا عجل الله تعالي فرجه الشريف، دلم برايت خيلي تنگ شده، دل كوچك و تنهايم، طاقت اين همه دلتنگي را ندارد. آقا جان كجايي كجايي تا پروانه جان بيتابم، تا افق روشن نگاهت بال گيرد؟!كجا دل ناقابل من به تشريف قدومت طلا خواهد شد؟ گي بر اين دل ديوانه قدم مينهي؟!گلشن حبيبي****معرفت، محبت، انتظار، سه كلمه زيبا كه با نام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف در خاطر ما زنده ميشود.انتظار بدون محبت و محبت بدون معرفت. بيمعنايست. بهترين فرصتها را به اين سه كلمه زيبا اختصاص ميدهيم و ميكوشيم بر معرفت خود به امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف بيفزاييم و عشق او را در دل شعلهورتر كنيم تا از منتظران و مشتاقان حقيقي ديدارش باشيم. به اميد روزي كه بيايد.(سيد ميلاد مير غضنفري)****تو را از كودكيهامان مشق كرديم «آن مرد آمد، آن مرد در باران آمد، آن مرد با اسب آمد» نديده تو را عاشق شديم، صدايت را نشنيده پاسخ گفتيم. دعا كرديم كه بيايي، سالهاي سال.(مريم شيري)****پروردگارا! به حق عمه مظلوم و رنج ديده امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف فرج آقايمان را نزديك گردان و نوري را كه منتظرش هستيم به چشمهاي گنهكار ما بنمايان. آمين(سعيد حسين زاده)****به تماشاي طلوع تو جهان چشم به راه است. تنها بايد اميد داشت و اميد و نجات دهنده است. انسانيت انسان به اميد زنده است. اين نجات دهنده بايد بيايد تا رسالت همه انبيا و اوليا و اوصيا تكميل شود.(كلثوم سماوي)****زمزمهاي در كنار كعبه ـ تيرماه 87مهدي جان! پروانههاي سفيد پوش طواف آهنگ انتظارات را به چنگ پرده كعبه باز ميگويند. در مدينه وقتي كه ضريح دستانت دخيل التماس ياس ميشود، در جمكران آنجا كه صد پارههاي دل صدبارههاي «اياك نعبد و اياك نستعين» را تسبيح تمنايت ميسازد و در دلواپسي اين همه جمعههاي بينشاني حضور هستي بخش تو را لمس ميكنم. به اميد آدينه سبز ظهور.(مائده وليزاده)****ضمن تشكر از نشريه خوبتان، دوست دارم اين نشريه با تيراژ بيشتري در شهرستان ما توزيع شود تا ما بتوانيم دسترسي بهتري به آن داشته باشيم.(مهسا رضايي)****بيتعارف نشريه امان، شايستهترين و با ارزشترين نشريهاي است كه به بحث مهدويت پرداخته و بسيار متأسفم كه از اين دوازده شماره فقط آخرين شماره را دريافت كردهام.پيشنهاد ميشود لااقل براي آشنايي مديريتهاي آموزش و پرورش شهرستانها، يك شماره به صورت رايگان ارسال شود تا زمينه اشتراك همكاران فراهم شود.(مهدي كاووسي)****از محضر علما و مراجع معظم تقليد و فرمايشات آنها در باره مهدويت بيشتر استفاده كنيد. در خصوص اين كه چكار كنيم تا منتظر خوبي براي آقا باشيم و ايشان ما را دعا كنند، برايمان بنويسيد.(مرضيه مدحي)****هو الهادي الي المهديفطرت بر تمجيد و تبليغ محبوب و معشوق سرشته است و عاشق همه چيز را پنهان ميكند جز محبت را و صد البته كه محبت ميوه معرفت است و البته تعريف و تمجيد و تحبيب به اندازة معرفت است و بيش از اين انتظاري نيست. لينك، جوشش درون بسيار بيش از ريزش برون است امام صد حيف كه توان بيانش نيست. به نظر تو اين همه عاشقانه سرودنها و جمعه به جمعه سوختنها شناخت نيست پس چيست؟! هزار و صد سال انتظار و شناخت نيست (يا ديوانگي است يا اوج عقل است) نسل به نسل، شهر به شهر، سلسله به سلسله همه او را ميخوانند. آيا دوستي كه با پيكهاي بزرگ و كوچك دور و نزديك براي تو پيغام ميفرستد دوست نداري! نواب اربعه، شيخ مفيد، ابن مهزيار، سيد بن طاوس، مقدس اردبيلي، علامه مجلسي، سيد بحرالعلوم چه خصوصيتي داشتهاند جز اينكه با غايت از نظر احساس حضور داشته اند و چه بسيار كه گمنامند آيا من و تو چه گمان ميكنيم؟ در رهگذر تاريخ دين خدا را چه كسي حفظ كرده است؟ از شر مغولان، از شر كتاب سوزان، از شر بنيعثمان (امپراطوري عثماني) آن زمان كه فقههاي شيعه را در حبس ميكشتند، آن زمان كه گروهي را به جان گروهي ديگر ميانداختند، به طمع قدرت و ثروت دين را ميفروختند و جهل ميافروختند. در سيطره مدرنيته كه فرهنگهاي بشري يكي از پس ديگري له ميشدند چه كيي اين تار مو را نگاه داشت و سلسله ايمان را پيوسته كرد. به نظر تو شناخت چگونه حاصل ميشود، به نظر تو خورشيد پشت ابر را نميتوان ديد؟ بلي. ميپذيرم قلم ناتوان است و زبان بيچاره، ولي آيا بايد دست روي دست گذاشت و به يأس اميد داشت! قلب ميسوزد و ميگدازد چرا آتش نيفشاند. سخن اين نيست كه من هستم پس او هست، سخن اين است كه او تنفس ميكند پس من هستم خداي متعال علم سرشار و قدرت سرشار را به انسان ندهد به كه بدهد! و انسان جز او كيست! ****حرفهاى دل!فاطمه نورمندى پوربايد بمانى كه او بيايد و دردهاى كهنه تو و تمام عالم را درمان كند و تو چشم به راهش مىمانى با انتظارى توأم با اميد؛ مىگويند سوارى است از آفتاب، از روشنى، با ردايى سبز و شمشيرى از عدل؛ مىگويند قامت سبزى دارد و خالى برگونه؛ مىگويند از راه سپيده مىآيد با بارانى از نور؛ مىگويند كعبه ميزبان قدوم پاك او و تكيهگاه او خواهد شد، نمىدانم شايد روزى بيايد كه جز مشتى پر از اين پرنده در قفس نباشد. اما در انتظارش مىمانم تا روزى كه درِ باغ خدا را باز كند و عطر دلانگيز حضورش در سراسر عالم بپيچد و دنيا از نور جمالش روشن گردد. با جانى آماده قربانى شدن، چشم به راهش مىمانم تا بيايد و بىقرارى هايم با يك تبسم او آرام گيرند و نيم نگاهش آبى بر آتش درد فراق باشد. آن وقت با او بودن چه خوش است و يك قطره از جام وصال او نوشيدن چه خوش گوارتر از تمامى آبهاى عالم.اى عزيز! ببخش بر من اگر با جانى نه پاك و دلى نه روشن و اعمالى نه مقبول، مشتاق تواَم، اما باور كن كه در سر سودايى جز محبت تو نيست و خيالم از نقش و نگار تو پر است. ****صبحترين خواب يوسفانرضا بابايىسلام بر تو كه راه خانه دوست را مىدانى. سلام بر سلامهاى تو، سلام بر گريههاى تو در دشتهاى زرد غيبت، سلام بر تو كه وعده خدايى، موعود زمانى، شكوه زمينى.ستارگان تمام شدهاند، ديگر ستارهاى براى شمردن نمانده است. شب را سرِ بيدارى نيست و روز بهانه آمدن ندارد. جمعهها، چه دلگير روزهايى است! هفتهها چه انباشته ايامِ خالى از لطفى است!سال شمار عمر ما، به دست باد ورق مىخورد، برگ از گل مىهراسد و باد از ابر، اما من سخن گفتن با تو را از عندليبان باغ آموختم، همان مرغانى كه هميشه گل را ميان جنگل شاخهها گم مىكنند.اى صبحترين خواب يوسفان! با چشم اين همه يعقوب چه خواهى كرد؟ تبار ابراهيم در گذر از آتش انتظارند! هرلحظه فرجنامه ظهور مىخوانند و دمساز با عاشقانند. ****غرق در چشمان هاشمىعليرضا عسكرىگفتهاند كسى مىآيد كه در نگاه نخست، همه در عمق چشمان هاشمىاش غرق مىشويم و به حبل المتين يك تار موى سياه او دل مىبنديم كه به يك تبسمش همه انتظارمان سر مىرود؛گفتهاند كسى مىآيد كه زيباتر از آسمان است و مهربانتر از ابر؛گفتهاند كسى مىآيد كه رحمت را به عدالت ميان قطرههاى باران تقسيم مىكند و به دست هر مظلومى عصاى موسى مىسپارد تا حق خويش بستاند؛گفتهاند كه او خاطرات تلخ اسارتها را ناگفته مىداند كه او در همه اين سالهاى تنهايى و مقاومت با ما بوده است؛ كه او گرسنگى اردوگاه موصل و تكريت را چشيده است؛ كه او زخم كابلهاى خاردار دشمن را هم به تن خريده است، كه همه شهيدانمان سر به دامان او سردار شدند؛ كه مفقودانمان در بهشت آباد او ماندگار شدند؛ كه همه اين مدت تلخ جدايى، اوبراىمان غصه مىخورده است؛ كه او شب حمله، كنار كرخه براىمان دعامىكرده است. ****اى ساحل آرام بخش نجات!على اكبر مهدى پور اى نور يزدان! اى مهر تابان! اى فروغ بىپايان! اى خورشيد هميشه فروزان!اى پرچم نجات در آغوش! اى چشمهسارِ عاطفه را نوش! اى غايب ناگشته فراموش!اى هركجا فساد، تو هادم! اى هركجا نظام، تو ناظم! اى هركجا قيام، تو قائم!اى همه غمها را تو پايان! اى همه دردها را تو درمان! اى همه نابسامانىها را تو سامان!هجر جانكاهت به درازا كشيد، چشمها فرو خفتند، جز چشمان شيداى شيفتگان، كه در شب يلداى غيبت، طلوع خورشيد جهان آراى تو را مىجويند، اى خورشيد فروزان هستى،دريا طوفانى شد، زورقها همه در هم شكستند، جز زورق سرخ چشم به راهان، كه بر فراز امواج فتنهها كرانه رهايىبخش تو را مىطلبند، اى ساحل آرام بخش نجات!شب تيره غيبت به درازا كشيد اما به راستى در تاريخ «وصل و هجران» و در دفتر «عشق و حرمان»،محبتى چنين ديرپا، محبانى چنين پابرجا، هيچ چشمى به خود نديده است، اكنون يك هزار و شصت و چهار سال است كه «جذبه و ناز» و «راز و نياز» ادامه دارد. ****خدايا، اى مهربان!سيد امير حسين اصغرى بارالها! آيا صداى گوشهنشينان منتظر مهدى (عجلالله تعالى فرجه) را بىپاسخ خواهى گذاشت؟آيا گرفتهترين نگاهها را كه در سپيده دمان، آنگاه كه سرخى شفق مىدرخشد، بر مهدىات سلام مىفرستند، فراموش خواهى كرد؟ آيا اين سينههاى سوخته كه از ميان جماعت مرداب زده به عشق تو و مهدى تو زندهاند، در بىپناهى رها خواهى كرد؟ كاسههاى چشمان خالى است. ديگر اشك هم يارى نمىكند؛ لهيب فروزان عطش در صحراى صبر مىسوزاندشان. اى مهربان پروردگار ما!پيروزى را قرين او گردان و سربازانش را پيروز گردان،دروازهاى از بركات به رويش بگشا كه افق پيروزى و نصر در آن سلطنت باشد،اى مهربانترين مهربانان! به وسيله او اسلام را ظاهر گردان و سنت رسولت را به دست او آشكار فرما،خدايا! اباصالح(عج) را سلامت بدار و مؤمنان را به وسيله او به دار عافيت روانه ساز. ****مولاى من!پاى من گرچه در بند زمين است، اما دلم در هواى توست. از وراى زمان و مكان تو را مىجويم، هرچند كه تو با منى، مانند حضور نور، هوا، آب؛ اما خوشا روزى كه هلال رخسار تو بدر كامل گردد. زمين اگرچه گرد خورشيد مىچرخد، اما روح آن را مدارى است كه گرد تو مىگردد.مولاى من! هر مظلومى كه در زير چكمه ستم كارى جان مىسپارد، نام تو بر لب دارد و تنها تويى كه فريادرسى و بس؛ هرجا حق و عدالت در معرض تجاوز و ستم قرار گرفت من رداى مقاومت بر تن نموده و بر پيشانى بند انديشهام «يا مهدى» را حك مىكردم.اى نابترين انديشه راهنماى من به سوى كمال!اى رهاننده من از بندهاى اسارت زمان!اى مدافع راستين تمامى حقوق من!و اى فريادرس مظلومان بر خون نشسته!من در انديشه تواَم. ****ندبههاى دلتنگىكجاست آن كه - جهان - چشم به راه او دوخته تا كژى و ناراستى را راستگرداند؟كجاست آن كه براى گسستن ريشه ستم گران آماده شده است؟كجاست آن كه اميدها به سوى او رود تا بنياد ستم و بيداد بر كند؟كجاست آن كه اندوخته شده تا فريضهها و سنتهاى دين را نو گرداند؟كجاست آن كه گزيده شده تا دين و آيين را - به اصل خود - بازگرداند؟كجاست آن كه آرزويش داريم كه قرآن و احكام آن را زنده كند؟كجاست بُرنده شاخساران ستم و تفرقه؟كجاست محو كننده نشانههاى كژروى و هواپرستى؟كجاست عزيز دارنده دوستان و خواركننده دشمنان؟كجاست آن آينه خدا كه دوستان به سويش روى آرند؟كجاست آن رشته پيوند خورده ميان زمين و آسمان؟كجاست آن فرمانرواى روز پيروزى و افرازنده درفش راهنمايى؟كجاست گردآوردنده سزاوارى و خشنودى حق؟كجاست خون خواه كشته كربلا؟كجاست آن پيشوايى كه از جانب خدا يارى شده بر هر كه بر او دست ستم گشود و به او دروغ بست؟كجاست آن سر گُل آفريدگان، آن نكوكار پرهيزگار؟كجاست فرزند پيامبر مصطفى و فرزند على مرتضى و فرزند خديجه روشن رخسار و فرزند فاطمه كبرى؟پدر و مادرم فدايت باد و خودم سپر و حامى تو باشم، اى فرزند سروران مقرّب، اى فرزند گزيدگان بزرگوار، اى فرزند رهنمايان راه يافته، اى فرزند نيكان پاكيزه، اى فرزند بزرگان زبده، اى فرزند پاكان پاكيزه، اى فرزند بزرگواران برگزيده، اى فرزند درياهاى بخشش.اى كاش مىدانستم در كدامين خاك و سرزمينى! آيا در كوه «رَضْوى» هستى يا در جاى ديگر؟ يا در «ذى طُوى»؟گران است بر من اين كه مردم را ببينم و تو را ديدار نكنم و از تو آواز و نجوايى نشنوم؛ بر من ناگوار است كه بلا تو را گيرد و مرا نگيرد و ناله و گلايهام از من به تو نرسد.به جانم سوگند كه تو همان غايبى هستى كه از ما جدا نيستى؛ به جانم سوگند كه تو همان امامى هستى كه از نگاه ما - ظاهراً - دورى و در واقع دورنيستى.كى شود كه پرچم پيروزى برافرازى و ما تو را ببينيم و تو ما را؟كى شود كه ما گرداگرد تو فراهم شويم و توپيشواى مردم شوى و زمين را از عدل پركنى؟كى شود كه ريشه بيدادگران را از بيخ و بن براندازى و ما از سر شادمانى و سپاس بگوييم: ستايش از آن خداوندى است كه پروردگار جهانيان است.خداوند! درود فرست بر او برترين و كاملترين و تمامترين و با دوامترين و بيشترين و فراوانترين درودها را كه بر احدى از برگزيدگان و ستودگان خلقت نفرستادهاى؛ و درود فرست بر او، درودى بىشمار و بىپايان و بىانتها.خداوندا! حق را به واسطه امام زمان«عج» بر پاى دار و باطل را به وسيله او برانداز و دوستان خود را به پيشوايى او به دولت رسان و دشمنان خود را به وسيله او خوار و زار ساز.خداوندا! ميان ما و او پيوندى برقرار كن كه سرانجام، ما را به مصاحبت با پدرانش رساند و ما را از كسانى قرار ده كه به دامن آنان چنگ زده و در سايه ولايت آنان آرميدهاند. اى مهربانترينِ مهربانان!****به ما نگفتندسيد مهدى شجاعىگفتند تو كه بيايى خون به پا مىكنى، جوى خون به راه مىاندازى و از كشته پشته مىسازى و ما را از ظهور تو ترساندند. همه، پيش از آن كه نگاهمهرگستر و دستهاى عاطفه پرور تو را وصف كنند، شمشير تو را نشانمان دادند.آرى، براى اين كه گلها و نهالها رشد كنند بايد علفهاى هرز را وجينكرد و اين جز با داسى برنده و سهمگين ممكن نيست. آرى، براى اين كه مظلومان تاريخ، نفسى به راحتى بكشند. بايد پشت و پوزه ظالمان و ستمگران را به خاك ماليد و نسلشان را از روى زمين برچيد.آرى، براى اين كه عدالت بر كرسى نشيند هرچه سرير ستم آلوده سلطنت را بايد واژگون كرد و به دست نابودى سپرد. و اينها همه، همان معجزهاى است كه تنها از دست تو بر مىآيد و تنها با دست تو محقّق مىشود.اما مگر نه اين كه اينها همه مقدّمه است براى رسيدن به بهشتى كه تو بانى آنى. آن بهشت را كسى بر ما ترسيم نكرد. كسى به ما نگفت كه وقتى تو بيايى، پرندگان در آشيانههاى خود جشن مىگيرند و ماهيان درياها شادمان مىشوند و چشمهساران مىجوشند و زمين چندين برابر محصول خويش را عرضه مىكند.به ما نگفتند كه وقتى تو بيايى، دلهاى بندگان را آكنده از عبادت و اطاعت مىكنى و عدالت بر همه جا دامن مىگسترد و خدا به واسطه تو دروغ را ريشهكن مىكند و خوى ستم گرى و درندگى را محو مىسازد و طوق ذلت بردگى را از گردن خلايق بر مىدارد.به ما نگفتند كه وقتى تو بيايى، ساكنان زمين و آسمان به تو عشق مىورزند، آسمان بارانش را فرو مىفرستد، زمين، گياهان خود را مىروياند و زندگان آرزو مىكنند كه كاش مردگانشان زنده بودند و عدل و آرامش حقيقى را مىديدند كه خداوند چگونه بركاتش را بر اهل زمين فرو مىفرستد. هيچ كس فقير نمىماند و مردم براى صدقه دادن به دنبال نيازمند مىگردند و پيدا نمىكنند. مال را به هر كه عرضه مىكنند، مىگويد: بىنيازم.و... ظهور تو بىترديد بزرگترين جشن عالم خواهد بود و عاقبت جهان را ختم به خير خواهد كرد.****انتظاراسماعيل شفيعى سروستانىبه هوش باشيد كه:برگزيده آسمان از ميان تمامى مخلوقات مىآيد. گوش به فرمانش فرا دهيد و طاعتش را گردن نهيد! گريزگاهى نيست، چه در التهاب اين نداى فراگير آسمانى خفتگان در بستر بى خبرى از جاى بر مىخيزند. ايستادگان از سر غرور و نخوت برجاى ميخ كوب شده و با بازوانى لرزان بر زمين مىغلتند! نشستگان از سرِ ناچارى در حيرتى تام، از جاى بر مىخيزند و همگان در اضطرابى سخت مىمانند تا دريابند آنها را چه رسيده است.****ديرى نمىپايد كه صدايى ديگر همه را به خود مىآورد. نغمهاى گوشنواز:من آن بقيت خدايم، دليلى از سوى او و خليفهاى در ميان بندگان، آمدهام، آگاه باشيد كه اين آمدن، شما را بهترين بشارت است. كاش نيك دريابيدش، انقلابى بزرگ آسمان و زمين را در بر مىگيرد و حيرت آنى زمينيان را رها نمىسازد و آنان كه شنيدن نغمه دل انگيزش را انتظار مىكشند. اى ياران برجسته و اى هم رازان و هم رزمان من! اى همه كسانى كه خدايتان شما را براى يارى من برگزيده! اى ذخيرههاى خداوندى! به سوى من آييد. ****حديث نيازالهي! زمين هر لحظه در معرض انفجار مي بود، اگر آرام گامهاي او نبود. اعصار و زمان هر لحظه در خود مي پيچيدند، اگر اشارات صبر از ولي خويش در نمي يافتند. والعصر ان الانسان لفي خسر الا الذين آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصو بالصبر الهي! دلهاي ما هم چون دل زمين و زمان، سخت به تنگ آمده از شدت: عظم البلاء و برح الخفاء و انکشف الغطاء و انقطع الرجاء... ببين که انسان چگونه بار بلاها و مصائب را به دوش مي کشد. ببين که با چه شرمي به تماشاي «خسران » نشسته است! از چه چنين بيچاره شده ايم؟ چه ديدي که دگر پرده رحمت و ستاريت خويش برفکندي؟ ما چه کرده ايم که آن عزيز، آن آيت رحمت و حمايت نيز چنين رها و در خود گممان کرده است! آرام زمين، صاحب زمان، ولي امر انسان کجاست؟ اين گله راعي خويش مي جويد صاحب خويش مي خواند غيبت و تطويل مدت آن را سبب چيست؟ خدايا! اميد نمانده پناه بر تو که قهر و غضبت، روشناي اميد دلهامان را هم به ظلمت ياسي مرگبار فرو برده! الهي! ببين که ... ضاقت الارض و منعت السماء... چاره کن بر اين زمين به تنگ آمده از ستم و فساد که تيره غبار معصيت بشر، فضاي آسمان آن را هم به تيرگي کشيده است. صداها به آسمان نمي رسند! دعاها به سد «منع سماء»، در پژواک آن ميان آسمان و زمين، معطل و معلق مانده است. اي مظهر «سبق رحمة غضبه!» باران رحمت و غفرانت کجاست؟! به حق سابقه رحمت بر غضبت، به وزش نسيم رحمت و مغفرت، خورشيد ولايت را از پس تيره ابر حجابها بر ما بنما! که تنها... انت المستعان و اليک المشتکي و عليک المعول في الشدة و الرخاء... گفته بودند و رسيديم نيز بدان که تنها تويي ياريگر ما و آنگاه که دل به تنگ آيد از ظلم خود بر خود و ديگران بر ما، مرجع شکاياتي نيز جز تو هرگز نيست. که تنها تويي يگانه سزاوار اعتماد و تنها پناه و پشتيبان به هر سختي و حتي گاه آساني!... به هر قبضي و هر بسطي و به ديگر سخن، لحظه لحظه امتحان در وادي زندگي! خدايا! اقرارمان شنيدي! کاش سوز نيازمان تمامي پهنه اين زمين «ضاق » گشته از فرط گناه را فرا مي گرفت و فرياد جگرسوز استغفارمان، سد «منعت » آسمان را فرا مي شکافت و همه گناه بني آدم را يکباره مي سوخت، حجابهاي ميان ما و تو را از بين مي برد، دعاي مضطران به اجابت مي نشست و درد فراق دلهاي ما را چاره اي مي کرد. اما اي بخشاينده مهربان! تو همان بخشايشگر مهرباني که خود گفته اي! اسماء و صفاتي که خود آموختيمان، حجت را بر توبه ما و رحمت تو تمام مي کند. کي «الرحمن » و «الرحيم »، «الله » را رها مي کند؟!... ياس، با اينهمه مانع و آيه هاي رحمت و غفرانيت در برابر خويش، دلها را به نفع اميد، رها مي کند. دريافته ايم که راز رضا و خشنوديت نهفته در چيست که البته عرض حاجات به نزد بزرگان، بدون عرضه بر شفيعان و آبرومندان آن درگاه، ميسر نيست. اي مهربانترين مهربانان! ديدي که در تنگي لحظه هامان، راه فرج را هم خود تو، اشاره مي کني، پس اينک به طاعت فرمانت: ... اللهم صل علي محمد و آل محمد، اولي الامر الذين فرضت علينا طاعتهم و عرفتنا بذلک منزلتهم... درود فرست بر محمد و آل محمد، آن چهارده رشته پيوند، مبشران وصال و محبت، چهارده آيت از شفقت، برگزيدگان خدا به عشق هدايت و رحمت! گفته بودي که به طاعت و اطاعت مستقيمشان، به اعزاز و اکرامشان نيز نزد او وقوف يابيم. اراده فرموده بودي که ما هم به عزت ايشان، نزد تو عزيز باشيم، اما نفهميديم... يا محمد يا علي!... يا محمد يا علي! و مگر خدايا، تو بر پيغمبر خويش نفرموده بودي که: اللهم انک قلت و لو انهم اذ ظلموا انفسهم جاؤک فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحيماخدايا! و مگر نه اينست که آنگاه که رسول رحمت نيز به نيت دعا، به نام عظيمي قسمت داد، فرمود: «الهي! بحق علي!»پس ببين که کنون پر گشوده ايم با دو بال قدير پرواز به سويت، با دو پرچم صلح جاودان با تو، و دو نشان شرف و سرفرازي در دو سرا. ببين که چگونه به تقديم نبوت، دل به تسليم ولايت سپرده ايم. پس شما يا محمد يا علي! اي خدايان عصمت و عارفان محض توحيد و وحدانيت! اي راهتان، يگانه صراط مستقيم تا احد! اي انوار هدايت و پرتوافشانان نور حق، به شبهاي ظلمت! و اي استادگان بر تارک قدسي عرش، به نواي رحمت و محبت! ما غرق گناهيم و تا رضاي خدا ما را، تنها يک امکان هست. محبت او بر شما بيش از همگان است، به در آستانش که رفتيم، به حکم «عرفتنا بذلک منزلتهم » باز اشاره به کوي شما و تنها صراط مستقيم شما نمود. آيا ما را اجازت توسل به «وجيهون عندالله » هنوز ميسر است؟ بي شفاعت شما، ما را بر آن آستان، راه نيست. بحق «عرفت بذلک منزلتهم » و بحق اشد حب اولي الامران بر انفاس بشر - بيش از خود آنان - اکفياني، فانکما کافيان! و انصراني فانکما ناصران!... کاش پيش از اين دانسته بوديم! کاش پيش از اين، دريافته بوديم! و تو «يا مولانا، يا صاحب الزمان!»از چه ما را به خويش واگذاشته اي؟ چه ديدي که چنين از ما پيوند محبت بريده اي؟ از چه چنين محروم از رخصت ديدار توايم؟ اي منتهاي مسير رضا، رحمت و مغفرت تا خدا! کمال شفاعت، تويي که رضايت شفيعان نيز کنون در رضاي توست. بين ما و اجابت «اهل کساء» تا خدا، تنها يک حجاب مانع است... «رضاي تو»! يا مجيب المضطر! بحق «خودت »، اجب المضطر! که فرج تو، شفاي جاودان همه دردها و دلتنگيهاست و فراق از سر نارضايي تو، علت تمام سختيها و معصيتها! اي مهربانترين مهربانان! ز ما بگذر و بازگو بحق محمد و خاندان پاک محمد!...الغوث، الغوث، الغوث! ادرکني، ادرکني، ادرکني! الساعة، الساعة، الساعة! العجل، العجل، العجل! يا ارحم الراحمين، بحق محمد و آله الطاهرين. ****عهدنامهكنار مسجد مقدس جمكران، مجتمعي وجود دارد به نام مجتمع فرهنگي مهدي ياوران. در آنجا سالن قشنگي به نام كارگاه انتظار درست كردهاند؛ زائراني كه به اين مجتمع ميآيند كنار درسهاي معرفتي و مباحث علمي، سري هم به اين كارگاه ميزنند در آن كارگاه، غرفهاي است به نام عهد با امام در آنجا تو ميتواني صميمانه با آقاي خود عهد ببندي؛ البته اين غرفه نمادين است و صرفاً براي تفكر و تأمل در اين است كه ما با امام خود چه عهدي بايد ببنديم. در اينجا به چند عهدنامه كه توسط زائرين حرم حضرت معصومه عليها السلام و كساني كه به مسجد مقدس جمكران آمده بودند و مهمان اين مجمتع شدند؛ نيمنگاهي مياندازيم. ****آقا جان من عهد ميبندم دائم الوضو باشم. دائم الذكر باشم، روزي دو ركعت نماز براي سلامتي و فرج شما بخوانم و روزي چند صفحه قرآن براي سلامتي و فرج شما بخوانم.آقا جان من عهد بندم جلوي نامحرمان بلند نخندم، حجابم را رعايت كنم هر روز براي شما دعا كنم و دعاي عهد را بخوانم، غيبت نكنم و دروغ نگويم و گناه را از خود دور كنم.آقا جان من دعا ميكنم تا عهدم را نشكنم و تا آخر عمر پايدار باشد.آمدم با تمام وجودم عهد بندم كه تا آخرين لحظه از عمرم در راه خدا و اهل بيت قدم بردارم و قرآن را تا جايي كه ميتوانم به ديگران ياد بدهم و از شما ميخواهم در اين امر مرا ياري نمايي و قلبم را صفا بده تا هميشه به عهدي كه بستم وفادار بمانم و دنبال ماديات دنيوي نباشم و مخلصا نه در اين راه گام بردارم بحق يا ارحم الراحمين كمكم كن.از اين به بعد تصميم گرفتم كه هيچكدام از نمازهايم قضا نشوند. سعي ميكنم دروغ نگويم و غيبت نكنم. هر شب سوره آية الكرسي را قرائت كنم. حجاب كامل داشته باشم. زود عصباني نشوم و به ديگران كمك كنم. لجبازي نكنم و حس حسادت را از خودم دور كنم.****ميدانم حتي لياقت عهد بستن با تو را ندارم و حتي نميتوانم به خود جرأت اينكار را بدهم. شايد جاي اين حرفها اينجا نباشد اما از تو ميخواهم كه از خدا بخواهي به پرونده و قلب سياهم نگاه نكند و از تنهايي و از دام گرفتاريهاي زندگي نجاتم دهي و اميد از دست رفته و ارادة گم شدهام را به من برگرداني چرا كه اينجوري فقط يك مردة متحرك هستم و بس. آقا جان شما را به جان مادرتان فاطمه عليها السلام قسم ميدهم فراموشمان نكني، آقا نظر ميكني؟راستي شما با امام خود چه عهدي ميبنديد؟خوشحال ميشويم كه شما نيز با نوشتن و ارسال عهدنامه خود، به ما و باقي دوستان اماني، يادآور عهدهايمان با امام گرديد****ای برآورنده دعاهاساناز احمدی دوستدارآمده ام که بخوانمت، ای همه من! ای بیکران! ای اقیانوس! ای شکوه!آمده ام تا سلول به سلول، اظهار بندگی کنم و نیاز، که من سراسر نیازم و تو بی نیاز مطلق. دستانم از ریزش باران رحمتت خیس است و چشمانم مشتاق لحظه دیدار، که می بینمت همه جا.حضورت، آفتابی روشن است، آفتابی که حتی در شباهنگام هم غروب نمی کند. هستی، همه وقت، همه جا و من تنها به باران نامت فکر می کنم که تمام لحظه هایم را بهاری کرده است.ای بی همتا! ای یگانه! ای مانا! آمده ام که بخوانمت که خودت گفته ای که «بخوانمت و اجابت شنویم.» اینک دعاهایم را، بر بال واژه ها می نویسم و چونان کبوتری سپید پرواز، به سویت می فرستم.ای که برآورنده هر خواهشی! خواهش هایم بی شمار است و وقتم اندک، دستم از نیاز پر است و بر لبم مدام، آمین می روید. می خوانمت با برترین و والاترین کلمه ها! می خوانمت تو را که سزاوار ثنایی و حمد و سپاس.هر چه دارم و ندارم از توست. تو جز خوبی و خیر برای من نمی خواهی. چه کنم که گاه رازِ چاه را باز نمی شناسم و خوب و بد را نمی دانم؟ چه کنم که جهل، گاهی مرا سوی شر سوق می دهد؟ چه کنم اگر نخواهی من هدایت شوم، که خودت گفته ای «هر آن که را بخواهم، هدایت می کنم.»من تاریکم! یعنی اگر مرا نخواهی، تاریک خواهم شد. تاریک تر از پیراهن بی ستاره شب. مخواه که بی فانوس باشم. مخواه که گم شوم. تو قادری، تو توانایی و خوب حرف های نگفته ام را می دانی.مهربانم! آرام جانم! بی آن که بخواهم، بی آن که بگویم، نیازهایم را پاسخ گو و دستان تمنایم را پر از شکوفه های اجابت فرما.«یا کریم و یا رحیم، ارحم عَبدک الضعیف».****گل سرخ می روید به ناز تا تو هستی...فاطمه رازیهمه ی کلماتی را که از نخستین روز آفرینش بر زبان انسان جاری شده است گرد می آورم و از میان آنها کلمات روشن و سپید را انتخاب می کنم تا عاشقانه ترین نامه را برای تو بنویسمهمه ی ابرهای کبود و بی تابی را که در آسمان بی کران ازل نقش بسته بودند تا بر سر رهگذاران غریب ببارند و صاعقه ها و رعدهایشان سکوت سرد شب ها را بشکند. به یاری می طلبم تا دست هایم را پر از باران و ترانه کنند. مهدی جان! می دانم اگر قرار نبود تو از سفر بیایی اگر قرار نبود تو به سفر بروی. جاده های دور و دراز و پیچ در پیچ آفریده نمی شد. اگر قرار نبود یک روز در انتهای کوچه ای تو را ببینم، آفرینش انسان شکل نمی گرفت. این همه نسیم که در چهار سوی دنیا می وزند و فرشتگان بی شماری که در فضای ملکوت قدم می زنند. دنبال کلمه ای می گردند تا عشق خود را به تو بیان کنند. مهدی جان! روزها از پی هم می گذرند و دلها در آتش هجرانت می سوزند، قناری ها دیگر نای نغمه سرایی ندارند و دلها دیگر هوس غزل گفتن. دیگر نمی توانم بال های پرنده ی دلم را بشکنم تا مانع پروازش به سوی تو شوم دیگر نمی توانم غنچه ای را که با هزاران امید در باغ دلم روییده زیر خاکستر نیمه افروخته ی جانم مدفون کنم.مهدی جان! هر جمعه به یادت دریای دلواپسی هایم را غزل غزل می گیریم. تو در چشمان مهتابی کدامین ستاره خفته ای که حتی یک لحظه به دنیای رویاهای من سرک نمی کشی؟ بی تو باغ سبز جانمان در انتظار شنیدن قدم هایت زرد شد. مهدی جان! اگر شوق شنیدن صدای تو نبود از گوشه ی تنهایی بیرون نمی آمدم و اگر شوق و بدن چشم هایت نبود، هیچ گاه پلک هایم را بیدار نمی کردم و اگر نسیم حرف هایت نمی وزید، معنای جهان را نمی فهمیدم. مهدی جان! تا تو هستی، تا گل سرخ به ناز می روید تا دریا موج می زند، تا خورشید گرم و مهر آینه به ما نگاه می کند، تا کویرها تشنه اند، تا شعله ها سرکش اند. منتظر آمدنت هستم. مهدی جان! بدان که نگاه هایم انتظار آمدن تو را می کشد.****گل نرگس ای مظهر تمام زیباییها ای گل نرگس سالهاست كه انتظار تو را می كشم. من همراه با آسمانها و زمین دعای فرج تو را می خوانم ، تا شاید ظهور كنی و مرهمی بر این دل زخم دیده از روزگار بی انصاف باشی آخه میدونی مولا امام زمان خیلی از این زمونه پست دلم به درد اومده و در تنهایی خودم با تو نجوا می كنم و به نمازت می ایستم و در سجده عاشقی با تو نجوا می كنم. و اشك ریزان فرج تو را از خداوند می خواهم. ای گل زهرا بیا و درد دل ما را دوا كن. كه ما برای دیدنت بی قراریم.****دست دعااي قرآن ناطق و اي ناطق قرآن! سلام بر تو آن هنگام که زلال جاري صدايت دلهاي تشنه ما را سيراب مي کند.سلام بر تو آن هنگام که ياسهاي سپيد آيات الهي بر لبانت شکوفا مي شود. اي صاحب عصر و اي امام زمان! سلام بر تو آنگاه که خورشيد به استقبالت مي آيد و درود بر تو آن زمان که ماه با همه ستارگانش جاي پايت را بوسه مي زنند. اي منتظرِ قيام و قائم منتظر! سلام بر تو هنگامي که [در انتظار سيصد و سيزده کبوتر مشتاق در ميان رکن و مقام] مي ايستي. سلام بر تو هنگامي که [بر مسند حکومت حقّ و عدالت] مي نشيني.اي امام جمعه موعود! سلام بر تو هنگامي که عطر نماز و قنوت به گرد گنبد آسمان مي پيچد. سلام بر تو آنگاه که ذکر رکوع و سجودت در محراب زمين جوانه مي زند. سلام بر تو هر زمان که از نسيمِ تکبير و تهليلت صحن قلبهاي عاشق لبريز از خدا مي شود.اي چهاردهمين بدر آسمان خدا! سلام بر تو آنگاه که پلک صبح با سر انگشت محبّتت گشوده مي شود و آن هنگام که مهربانترين ماه ها با تبسّم دلنشينت طلوع مي کند. اي عزيز دل ما! سلام بر تو آن زمان که يوسف ماه از حُسن بي حد تو سر در چاه شب فرو مي برد و آن هنگام که نسيم دست خدا نقاب از چهره زيباي تو برمي دارد و آفتابِ نگاهت بر اهل زمين سايه مي افکند.سلام بر تو که سطر نخستين کتاب انتظاري و سرآغازِ دفتر آرزوها. درودهاي بي پايان همه قلبها و قلمها برتو باد****گام در راه یازدهمپا در یازدهمین قرن انتظار نهادیم، قرنی که پیرتر از دیگر قرن هاست، قرنی که حرف هایش بسیار است و دردهایش فراوان و چین و چروک هایش عمیق و پر فراز و نشیب.پا در یازدهمین قرن انتظار نهادیم، قرنی که پیرتر از دیگر قرن هاست، قرنی که حرف هایش بسیار است و دردهایش فراوان و چین و چروک هایش عمیق و پر فراز و نشیب.قرنی که بیش از قرن های دیگر انتظار کشیده و منتظر بودن را درک کرده و منتظران نیک نهاد و نیکو منظر را می شناسد، قرنی که خاکستری تر از دیگر قرن هاست و سیاهی را چشم بسته می بیند و سفیدی، آرزویش شده و عدالت اولین خواسته اش است.قرنی که اگر لب بگشاید، گوش ها توان شنیدن ندارند و چشم ها میل دیدن ندارند و گام ها، حوصله پیش رفتن ندارند، قرنی که ما را در آغوش گرفته و خواهان رساندن ما به دامان امن آسایش است و دم به دم دریغ بر لب می آورد و افسوس خوران، به افق می نگرد، بلکه در جمعه ای نیلگون سواری سبز پوش را بر مرکب علوی ببیند که می آید با یک سبد سیب سرخ خورشید و سخاوتی که در نگاهش موج می زند و عدالتی که در برق شمشیرش عیان است و مهری که از قامتش می بارد. پا در یازدهمین قرن انتظار گذاشتیم، قرنی رنجور، اما امیدوار؛ قرنی نالان، اما شاکر؛ قرنی خسته، اما بردبار. یازدهمین قرن انتظار را منتظرانه سپری می کنیم، باشد که بر صفحه تاریخ بنویسند مردمان قرن یازدهم، امیدوار ترین مردم بودند که پنجره خانه های شان را رو به افق بنا کردند و هیچ گاه پنجره های شان را نبستند و همیشه غبار از آینه های شان می گرفتند و مقابل خانه شان را جارو می کردند و آب می پاشیدند و سجاده شان همیشه پهن بود و بوی گل یاس سجاده شان دل می برد و دلبر شاد می کرد. پا در یازدهمین قرن انتظار گذاشتن دشوار است و باید کاری کنیم کارستان که روزی درباره مان بنویسند، مردم قرن یازدهم یک لحظه از امید غافل نشدند و همیشه به عدالت می اندیشدند و برای عدالت خواهان جهان دعا می کردند و عدالت خواهی را خواسته ای مقدس می شمردند و رفتار عادلانه را می ستودند و تبار علویان را، عدالت پیشه ترین قبیله جهان می دانستند.پىنوشتها 1. سيدبن طاووس، مصباح الزائر، ص 692. شيخ طوسى، مصباح المتهجّد، ص 366منابع:shamim.valiasr-aj.net www.zerotime.orgwww.intizarmag.ir سایت آفتاب سایت بلاغماهنامه موعودماهنامه امان /خ
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 607]
صفحات پیشنهادی
دل نوشته های انتظار
دل نوشته های انتظار تهیه کننده: م. عاقبت بخیرمنبع: راسخون دعاى امام صادق(علیه السلام)بارخدايا! آن جمال دلارا و آن روشن جبين ستوده را به من بنما. ديدگانم را با سرمه يك ...
دل نوشته های انتظار تهیه کننده: م. عاقبت بخیرمنبع: راسخون دعاى امام صادق(علیه السلام)بارخدايا! آن جمال دلارا و آن روشن جبين ستوده را به من بنما. ديدگانم را با سرمه يك ...
دل نوشته های انتظار(قسمت دوم)
دل نوشته های انتظار(قسمت دوم) تهیه کننده: م. عاقبت بخیرمنبع: راسخون یا صاحب زمان!شیطان با تمام لشکر بر انگیخته تا شیعیان و پیروان ترا از دم تیغ گناه و انحراف ...
دل نوشته های انتظار(قسمت دوم) تهیه کننده: م. عاقبت بخیرمنبع: راسخون یا صاحب زمان!شیطان با تمام لشکر بر انگیخته تا شیعیان و پیروان ترا از دم تیغ گناه و انحراف ...
كوچه باغ انتظار دل نوشته هايى به آقا امام زمان(عج)
كوچه باغ انتظار دل نوشته هايى به آقا امام زمان(عج)-كوچه باغ انتظار دل نوشته هايى به آقا امام زمان(عج) آن ... كوچه هاي غريب بي كسي را آب و جارو مي كنم تا تو صبحي زود از آن ك.
كوچه باغ انتظار دل نوشته هايى به آقا امام زمان(عج)-كوچه باغ انتظار دل نوشته هايى به آقا امام زمان(عج) آن ... كوچه هاي غريب بي كسي را آب و جارو مي كنم تا تو صبحي زود از آن ك.
دلنوشته های کودکان مهدهای کودک بهزیستی زنجان به رهبر انقلاب
دلنوشته های کودکان مهدهای کودک بهزیستی زنجان به رهبر انقلاب-دلنوشته های ... وی ادامه داد: کودکان انتظار دارند حقوق آنها درجامعه حفظ شود وهیچ کودکی در اقصی نقاط جهان ...
دلنوشته های کودکان مهدهای کودک بهزیستی زنجان به رهبر انقلاب-دلنوشته های ... وی ادامه داد: کودکان انتظار دارند حقوق آنها درجامعه حفظ شود وهیچ کودکی در اقصی نقاط جهان ...
فرازهايي از دل نوشته هاي، سردار خيبر
فرازهايي از دل نوشته هاي، سردار خيبر-محمد ابراهيم همت روز دوازدهم فروردين سال 1333خورشيدي در شهر ... اكنون من مي روم با دنيايي انتظار، انتظار وصال و رسيدن به معشوق.
فرازهايي از دل نوشته هاي، سردار خيبر-محمد ابراهيم همت روز دوازدهم فروردين سال 1333خورشيدي در شهر ... اكنون من مي روم با دنيايي انتظار، انتظار وصال و رسيدن به معشوق.
تار های دل او در دست شما
تار های دل او در دست شما-اینکه زن وشوهر برای داشتن زندگی مشترک و تداوم آن نیاز به تفاهم و اشتراک ... افراد در محیط خارج خانه و حتی در داخل خانه به علت ارتباط با گفته ها، نوشته ها، دیدارها و شنیده ها در معرض خطرات بسیاری هستند. .... دل نوشته های انتظار ...
تار های دل او در دست شما-اینکه زن وشوهر برای داشتن زندگی مشترک و تداوم آن نیاز به تفاهم و اشتراک ... افراد در محیط خارج خانه و حتی در داخل خانه به علت ارتباط با گفته ها، نوشته ها، دیدارها و شنیده ها در معرض خطرات بسیاری هستند. .... دل نوشته های انتظار ...
دل نوشته هایی برای امام غائب
دل نوشته هایی برای امام غائب-دل نوشته هایی برای امام غائب « الهی» ـ الهی، درک مولایمان ... میلاد مهدی(عج)، تصنیف سرخ ترانه های انتظار، بر عموم مسلمین جهان مبارک باد!
دل نوشته هایی برای امام غائب-دل نوشته هایی برای امام غائب « الهی» ـ الهی، درک مولایمان ... میلاد مهدی(عج)، تصنیف سرخ ترانه های انتظار، بر عموم مسلمین جهان مبارک باد!
اعلام نتایج مسابقه دل نوشته به امام زمان علیه السلام
اعلام نتایج مسابقه دل نوشته به امام زمان علیه السلام-اعلام نتایج مسابقه دل نوشته برای ... از شما خواستیم تا دلنوشته های خود که خطاب به مولای مهربانمان حضرت حجت ابن ... اما وابسته به نیمه شعبان سروده شده بودند را به صفحه در انتظار یار ارجاع دادیم تا هر ...
اعلام نتایج مسابقه دل نوشته به امام زمان علیه السلام-اعلام نتایج مسابقه دل نوشته برای ... از شما خواستیم تا دلنوشته های خود که خطاب به مولای مهربانمان حضرت حجت ابن ... اما وابسته به نیمه شعبان سروده شده بودند را به صفحه در انتظار یار ارجاع دادیم تا هر ...
دلنوشته های جوانفکر درباره موسوی و کروبی!
دلنوشته های جوانفکر درباره موسوی و کروبی! اين نکته برجسته ميشد که آقاي احمدينژاد با انگشت گذاشتن بر نقاط ضعف آقايان هاشمي و خاتمي و حمله به آنان توانست در ...
دلنوشته های جوانفکر درباره موسوی و کروبی! اين نکته برجسته ميشد که آقاي احمدينژاد با انگشت گذاشتن بر نقاط ضعف آقايان هاشمي و خاتمي و حمله به آنان توانست در ...
دل نوشته هاي جوانفكر براي مشايي
دل نوشته هاي جوانفكر براي مشايي من هم تو را می شناسم. ... که فضای زندگی را در مرکز ام القراء اسلامی، به محیطی با نشاط و برخوردار از نشانه های دینی تبدیل کردی می شناسم. ... محسن رضايي: انتظار داريم قواي سهگانه همكاري بيشتري با مجمع داشته باشند ...
دل نوشته هاي جوانفكر براي مشايي من هم تو را می شناسم. ... که فضای زندگی را در مرکز ام القراء اسلامی، به محیطی با نشاط و برخوردار از نشانه های دینی تبدیل کردی می شناسم. ... محسن رضايي: انتظار داريم قواي سهگانه همكاري بيشتري با مجمع داشته باشند ...
-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها