محبوبترینها
مزایای آستر مدول الیاف سرامیکی یا زد بلوک
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1854256443
منشأ کفر و بیاخلاقیها، هوی و هوس است!
واضح آرشیو وب فارسی:مهر:
دین و اندیشه پای درس اخلاق آیت الله قرهی؛
منشأ کفر و بیاخلاقیها، هوی و هوس است!
آيتالله قرهي در جلسه درس اخلاق گفت: آن کسی که به واسطه هوی و هوس و نفس دونش اوامر و فرامین الهی را انکار میکند، کافر است. مثلاً نماز را انکار میکند؛ چون میخواهد به هوی و هوسش جواب دهد. قبر و قیامت را انکار میکند، برای این که میخواهد به هوی و هوسش جواب بدهد و اوامر الهی را خفیف میشمرد و اهانت میکند. لذا در حقیقت همه وجوه این معاصی، به خاطر هوی و هوس است.
به گزارش خبرگزاری مهر،دویست و هفتاد و پنجمین جلسه درس اخلاق آیتالله قرهی با موضوع : کفر که در محل مهدیه القائم المنتظر(عج) برگزار شد. در پی می آید:
هدایت از طریق شناخت عقل و جهل و سپاهیانشان
یکی از علت هایی که انسان مبتلای به کفر و شرک می شود، این است که باور ندارد باید متخلق به اخلاق الهی شود. ارتباط ایمان با اخلاق را در جلسات قبل بیان کردیم و اکنون در مورد کفر، به این عنوان که ضد اخلاق محسوب میشود، بحث میکنیم.علت العلل گرایش به کفر، نفس دون است.
در باب عقل، روایات شریفه بسیاری داریم و در یکی از روایات تبیین شده: « الْعَقْلُ مَا عُبِدَ بِهِ الرحْمَنُ »؛ یعنی عند العقلاء عقل را اینگونه تبیین کردهاند.
بیان کردیم: عقلای عالم، در حقیقت بندگان خدا هستند و این عقلای عالم به سپاه خیر مزین هستند و آنهایی که به سپاه شر مبتلا هستند، در جهلند.
یعنی هم جهال و هم عقلای عالم سپاهی دارند. این مطلب براساس روایت شریفهای است که اصل بحث ما در این یکی دو سال براساس آن روایت شروع شد و بیان کردیم: در مبانی حدیث شناسی این روایت از لحاظ سند، هم از باب رجالی و هم از باب علم الدرایه، بسیار عالی و قوی است.
کلینی، آن مرد الهی و عظیمالشأن بیان می فرمایند: « عِدةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمدٍ عَنْ عَلِي بْنِ حَدِيدٍ عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَان كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللهِ ع وَ عِنْدَهُ جَمَاعَةٌ مِنْ مَوَالِيهِ »[1] سماعهبنمهران بیان می کند: نزد حضرت صادق القول و الفعل، امام جعفر صادق(ع) بودم و گروهی از دوستان، محبین و صحابه آن حضرت هم نزد ایشان بودند. «فَجَرَى ذِكْرُ الْعَقْلِ وَ الْجَهْلِ»بحث عقل و جهل به میان آمد. « فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ ع اعْرِفُوا الْعَقْلَ وَ جُنْدَهُ وَ الْجَهْلَ وَ جُنْدَهُ تَهْتَدُوا » حضرت فرمودند: عقل و سپاهش و جهل و سپاهش را بشناسید، تا هدایت شوید.
کسی، إلا ذویالعقول، درک نمی کند که عقل، خودش به عنوان یک مخلوق پرودگار عالم، دارای شعور است و جهل هم همینطور.
دو عنصر درونی انسان!
کما این که در روایتی که قبل[2] بیان کرده بودیم، آمده: وقتی وجود مقدس ذوالجلال و الاکرام، حضرت حق، عقل را خلق کرد، بیان فرمود: جلو بیا، آمد. بعد فرمود: برو، رفت. اما وقتی به جهل، که او هم خلقت خداست، بیان فرمود: برو، رفت، ولی وقتی گفت: برگرد، برنگشت.
در آنجا، فرق بین عقل و جهل را در آن روایت شریفه، بررسی کردیم، اما اینجا بحثم چیز دیگری است.
عقل و جهل، به عنوان دو عنصر درونی انسان است که یکی انسان را به خوبی ها هدایت می کند و دیگری به بدیها. شاید یک معنای «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها »[3] هم همین باشد. پروردگار عالم می فرماید: ما به این انسان، هم فجور و هم تقوا را الهام کردیم که فجورش از باب همان سپاه جهل است و تقوایش هم از باب همان سپاه عقل و این نکته بسیار مهمی است.
عقل کامل، فقط در نزد کسانی است که خداوند دوستشان دارد!
از جمله دیگر مطالبی که در این زمینه بیان شده، روایتی از وجود مقدس امام باقر(ع) است. این روایت از باب سندی، روایت بسیار عجیبی است که به محمدبنمسلم میرسد و او بیان کرده: « عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: لَما خَلَقَ اللهُ الْعَقْلَ اسْتَنْطَقَهُ ثُم قَالَ لَهُ أَقْبِلْ فَأَقْبَلَ ثُم قَالَ لَهُ أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ ثُم قَالَ وَ عِزتِي وَ جَلَالِي مَا خَلَقْتُ خَلْقاً هُوَ أَحَب إِلَي مِنْكَ وَ لَا أَكْمَلْتُكَ إِلا فِيمَنْ أُحِب »[4]. حضرت باقرالعلوم(ع)، آن امام همام بیان می¬فرمایند:پروردگار عالم وقتی عقل را خلق کرد، او را بازخواست و استنطاق کرد. سپس به او فرمود: برو، رفت. بعد فرمود: برگرد، برگشت. بعد هم فرمود: به عزت و جلالم، هیچ خلقی را نزد خودم بهتر از تو قرار ندادم و تو را هم کامل نمی¬کنم، إلا برای کسانی که دوستشان دارم « وَ لَا أَكْمَلْتُكَ إِلا فِيمَنْ أُحِب » که این هم یک نکته بسیار مهم راجع به عقلاء است.
حالا این عقل دارای سپاه و جهل هم دارای سپاه است، هر دو هم از یک مقوله نشئت میگیرند و آن این که: آن¬ها که به اخلاق الهی متخلق می¬شوند، طبیعی است در حقیقت به آن سپاه عقل وارد شدند و آن¬هایی هم که از اخلاق دور می¬شوند، به سپاه جهل وارد شدند.
عقل و نوری از سمت راست عرش!
لذا منظور از این مطلب که حضرت صادق القول و الفعل(ع) فرمودند: « فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ ع اعْرِفُوا الْعَقْلَ وَ جُنْدَهُ وَ الْجَهْلَ وَ جُنْدَهُ تَهْتَدُوا » عقل و سپاهش را بشناسید تا هدایت شوید، همین است.
« قَالَ سَمَاعَةُ » سماعهبنمهران می گوید: « فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ » من سؤال کردم: فدایت شوم « لَا نَعْرِفُ إِلا مَا عَرفْتَنَا » این که شما می فرمایید سپاه عقل و سپاه جهل را بشناسیم تا هدایت شویم، ما نمی¬توانیم بشناسیم إلا به این که شما، آنها را به ما بشناسانید - که این مطلب، باب معرفتی سماعه را نشان میدهد -
« فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ ع إِن اللهَ عَز وَ جَل خَلَقَ الْعَقْلَ وَ هُوَ أَولُ خَلْقٍ مِنَ الروحَانِيينَ عَنْ يَمِينِ الْعَرْشِ مِنْ نُورِهِ » حضرت فرمودند: پروردگار عالم، عقل را از سمت راست عرشش خلق کرد.
این را که عرش چیست، ما نمی دانیم.بیان شده: عرش، در مقابل فرش است. یا به تعبیر دیگر عرش، در مقابل أرض است که أرض هم معانی مختلفی دارد «کلمة واحدة تدل علی معانٍ مختلفة ». یک معنای ارض، همین کره زمین ماست، اما أرض بما هو أرض، همه آن چیزی است که در مقابل عرش است. اینکه پروردگار عالم بیان فرمود: « إِني جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً » یعنی من، انسان را خلیفه ای که برای همه جا هست، قرار دادم.
لذا این أرض اولی که به « إِني جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ» تبیین کردند، منظور همه آسمانها و زمین است، اما در آنجا که بیان شده: «سخر السماوات و الأرض»، این أرض ثانوی به عنوان أرض دنیوی؛ یعنی همین کره زمین است. کما این که عرض کردم وقتی ما به کره ماه برویم و کره خودمان را نگاه کنیم، تعجب کرده و می بینیم که ما هم در آسمانیم!
پس کل آنچه که در مقابل عرش است، یا به عنوان فرش تبیین می شود، یا به عنوان أرض. حالا عرش چیست؟! یکی از آن مطالب عجیب است.
در اینجا هم فرمودند: « عَنْ يَمِينِ الْعَرْشِ مِنْ نُورِهِ » پروردگار عالم، عقل را از سمت راست عرش خود خلق کرد.
جالب است که ما در فاطمیه هم یک روایت بسیار عالی با سند صحیح خواندیم که در آن، در مورد نور بیبیدوعالم(س)، بیان شد: یک موقعی از سمت راست عرش، نوری ساطع شد و ملائکه الهی تا آن نور را دیدند، ناخودآگاه به سجده افتادند و بعد عرضه داشتند: خدایا! این نور چیست؟ پروردگار عالم فرمود: « خَلَقْتُهُ مِنْ عَظَمَتِي»[5] این نور عظمت من است. یعنی بیبیدوعالم(س) از آن نور عظمت حضرت حق خلق شده است. لذا فرمودند: قبل از خلقت عرش و فرش، آن نور در مقام تسبیح بود و حالا آن نور هویدا شده است.
حالا شاید « عَنْ يَمِينِ الْعَرْشِ مِنْ نُورِهِ» هم همین نور باشد؛ یعنی این عقل، از آن نوری که در عرش بود، آمده باشد.
اطاعت عقل و تکبرورزی جهل!
لذا حضرت می¬فرمایند: « هُوَ أَولُ خَلْقٍ مِنَ الروحَانِيينَ عَنْ يَمِينِ الْعَرْشِ مِنْ نُورِهِ فَقَالَ لَهُ أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ ثُم قَالَ لَهُ أَقْبِلْ فَأَقْبَلَ » - که این شبیه همان روایتی است که قبلاً خواندیم - عزوجل به او گفت: برو، رفت.بعد فرمود: برگرد به سمت خودم، برگشت.
« فَقَالَ اللهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقْتُكَ خَلْقاً عَظِيماً وَ كَرمْتُكَ عَلَى جَمِيعِ خَلْقِي » سپس عزوجل فرمود: تو را با عظمت خلق کردم و بر همه خلقم کرامت دادم.
پس عقل بما هو عقل، این «كَرمْتُكَ عَلَى جَمِيعِ خَلْقِي » است، همان چیزی که ما در مهدویت بحث کردیم و بیان کردیم: بعضی از چیزهایی که ما به عنوان عقل تصور می¬کنیم، ادراکات عقلیه و یا رشحات العقلیه و یا مقداری از حالات عقل است و عقل بما هو عقل نیست.
« قَالَ ثُم خَلَقَ الْجَهْلَ مِنَ الْبَحْرِ الْأُجَاجِ ظُلْمَانِياً » سپس پروردگار عالم جهل را از دریای تاریک و ظلمانی خلق کرد.
اصلاً جهال عالم هم به همین خاطر است که همیشه فکرشان، فکر ظلمانی و تاریک است. وقتی پروردگار عالم ولایت خودش را هم بیان می¬کند، می¬فرماید: « اللهُ وَلِي الذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظلُماتِ إِلَى النور وَ الذِينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النورِ إِلَى الظلُمات »[6].
«فَقَالَ لَهُ أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ ثُم قَالَ لَهُ أَقْبِلْ فَلَمْ يُقْبِلْ » ذوالجلال و الاکرام وقتی به جهل خطاب کرد:برگرد، برنگشت. « فَقَالَ لَهُ اسْتَكْبَرْتَ»، پس به او گفت:تو تکبر جستی، « فَلَعَنَهُ » پس لعنتش کرد.
« ثُم جَعَلَ لِلْعَقْلِ خَمْسَةً وَ سَبْعِينَ جُنْداً فَلَما رَأَى الْجَهْلُ مَا أَكْرَمَ اللهُ بِهِ الْعَقْلَ وَ مَا أَعْطَاهُ أَضْمَرَ لَهُ الْعَدَاوَةَ فَقَالَ الْجَهْلُ يَا رَب هَذَا خَلْقٌ مِثْلِي خَلَقْتَهُ وَ كَرمْتَهُ وَ قَويْتَهُ وَ أَنَا ضِدهُ وَ لَا قُوةَ لِي بِهِ فَأَعْطِنِي مِنَ الْجُنْدِ مِثْلَ مَا أَعْطَيْتَهُ ».
أحد، همه چیزش، أحد است و برای مخلوق محدود، غیرقابل درک!
خوب توجه کنید. ناچارم این مقدمه را بیان کنم تا به بحث اصلی که اخلاق چیست، ورود پیدا کنم.
اگر هر کسی غیر از معصوم(ع)، این روایت را بیان کرده بود، قبول نمی کردیم. بارها به همه شما بزرگواران و جوانهای عزیزم یک کدی دادهام. بیان کردم: ما مخلوقیم و مخلوق، فعل فاعل است. پس ما مفعولیم و آن که مخلوق است، محدود است و محدود، لایتناهی را نه تنها در باب ذاتیه، بلکه در باب صفاتیه هم درک نمیکند.
در جلسه تفسیر این هفته هم بیان کردیم که در معصومین(ع) هم، تمام صفات ذوالجلال و الاکرام، نازله است و صفات بما هی صفات نیست. ذوالجلال و الاکرام، أحد است و آن که أحد است، هم ذاتش أحد است و هم صفات و اسمائش. ذات أحد را که کنار میگذاریم چون هیچ کسی در طبیعت نمی تواند ذاتش را درک کند، اما حتی صفاتش را هم نمی توانند بفهمند.
دلیل این است که آن کسی که صفات و اسماء ذوالجلال و الاکرام را بخواهد درک کند، باید ردیف او باشد و آن که أحد است، ردیف ندارد. « قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ »، از أحد شروع شده « لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ » و به أحد ختم هم می شود.
لذا آن که أحد است، همه چیز او، أحد است؛ صفاتش، أحد است؛ اسمائش، أحد است؛ نورش، أحد است و همه حالاتش، أحد است.
آنچه که از باب خلقت نورانیه نیریه هم هست، از باب أحد است، منتها چون هبوط پیدا می کند، نازل می شود و دیگر حالش، حال أحد نیست، بلکه مِن الأحد است. ولی این نور و این صفات و این اسماء و این حالات، هیچکدام آن حقیقت احدیت نیست.
لذا این را که پروردگار عالم بیان می فرماید، ما نمی فهمیم و معصوم می فهمد. چون ما مخلوقیم و محدود. تازه با اینکه این جملات ذوالجلال و الاکرام به لسان مبارک صدقیه صادقیه، حضرت جعفربنمحمدالصادق(ع) تبیین شده، شاید ما باز هم نفهمیم. اما این را من به شما بیان کنم که اگر هم می پذیریم، به صورت ظاهر و حالت تعبدیه است.
گرچه آن کسانی که تعبدی هستند، در حقیقت تعقلی هستند. چون «العقل، عینه عبادة و لامه لقاء و قافه قرب» ، «و العبد، عینه عقل و بائه بر و داله دعاء الله تبارک و تعالی». این حال عبد و عقل، عقل و عبد است که در حقیقت هر دو یکی هستند. به تعبیر دیگر عباد حقیقی، عاقلان حقیقیاند و عاقلان حقیقی، عباد حقیقی و لا فرق بینهما، ولی این را کسی درک نمی¬کنند، إلا کسانی که به مقام عصمت و تالی تلو معصوم رسیده باشند.
لذا این روایت را هم در ابتدا هیچکس نمیفهمد. خوب دقت کنید، این نکته بسیار عالی است و بنده توضیح این روایت را از لسان شیخنا الاعظم، حضرت مفید عزیز تبیین میکنم و آن این که فقط کسی این روایت را می فهمد که بعد از ورود به جنود عقل - که حضرت جنود عقل را یک به یک شمرده و بیان کرده و ما اینجا باید جداً بخواهیم درجات سماعهبنمهران زیاد شود که از حضرت درخواست کرد و گفت: « لَا نَعْرِفُ إِلا مَا عَرفْتَنَا » آقاجان! ما خودمان نمی دانیم، شما بفرمایید و به تعبیری حضرت را وادار کردند که اینگونه بیان کنند - این جنود را در درون خود قرار دهد و به تعبیری جلو برود و به درجه تالی تلو معصوم برسد. اگر ما هم این حال را پیدا کردیم، آن وقت می فهمیم وإلا نخواهیم فهمید.
جهل و عداوت
پس بیان شد: خدا به عقل، هفتاد و پنج سپاه داد و جهل هم وقتی این کرامت ذوالجلال و الاکرام بر عقل را دید، عداوتش بیشتر شد.
لذا شیطان هم همین حالات جهل را دارد و اصلاً تمام دشمنان دین و آنها که با اسلام معاندند، جهل دارند که حالا یک به یک سپاهیان عقل و جهل را بیان می کنیم تا این مطالب معلوم شود.
لذا می بینیم پروردگار عالم می فرماید: اول دشمن، ابلیس است، « عَدُوي وَ عَدُوكُمْ »و از شیطان تعبیر به عدو می کند و بعد از آن، آنهایی را که پیرو او هستند و جنسشان« مِنَ الْجِنةِ وَ الناسِ » است، بیان میکند.
بارها هم بیان کردیم: همانطور که پروردگار عالم، هادی را از جنس خود ما آورد؛ « هُوَ الذِي بَعَثَ فِي الْأُميينَ رَسُولًا مِنْهُمْ » یا « وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا »، سپاه ابلیس برای از بین بردن ما هم از جنس خود ما بیشتر استفاده میکند. البته آنها هم شیطانند، منتها از جنس انسان هستند، نه آن جنسی که ابلیس به عنوان « كانَ مِنَ الْجِنِ » بیان شده است. البته آن شیطان هم گاهی وساوسی دارد، اما اصلش از جنس خودمان است.
این هم که امام راحل و عظیمالشأن فرمودند: «آمریکا، شیطان بزرگ است»، از این باب که بخواهد آنها را حقیر کند، نیست؛ بلکه این را از باب روایات و آیات بیان می فرماید.« وَ إِذا لَقُوا الذِينَ آمَنُوا قالُوا آمَنا وَ إِذا خَلَوْا إِلى شَياطِينِهِمْ قالُوا إِنا مَعَكُمْ إِنما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ »، که « اللهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَ يَمُدهُمْ فِي طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ ». لذا معلوم می شود که حال سپاهیان شیطان اینطور است.
خیر؛ وزیر عقل
لذا رسیدیم به آنجا که جهل بیان کرد: به عقل، کرامت دادی و به من ندادی. پروردگار عالم هم فرمود: به تو هم کرامت می¬کنم « فَقَالَ نَعَمْ فَإِنْ عَصَيْتَ بَعْدَ ذَلِكَ أَخْرَجْتُكَ وَ جُنْدَكَ مِنْ رَحْمَتِي » اما اگر بعد از این، معصیت مرا کنید، از رحمت من خارج می¬شوید. « قَالَ قَدْ رَضِيتُ فَأَعْطَاهُ خَمْسَةً وَ سَبْعِينَ جُنْداً فَكَانَ مِما أَعْطَى الْعَقْلَ مِنَ الْخَمْسَةِ وَ السبْعِينَ الْجُنْدَ » پس خدا به جهل هم هفتاد و پنج سپاه عطا کرد.
بعد حضرت سپاهیان هر یک را تبیین فرمودند، « الْخَيْرُ وَ هُوَ وَزِيرُ الْعَقْلِ » که جلسات متعددی راجع به خیر صحبت کردیم که خیر چیست، چگونه باید اهل خیر شویم، اگر اهل خیر نباشیم چه خصایصی داریم و ... که روایات همه اینها را به خوبی برای ما تبیین کردهاند.
شر؛ وزیر جهل
بعد بیان فرمودند: « وَ جَعَلَ ضِدهُ الشر وَ هُوَ وَزِيرُ الْجَهْلِ » که راجع به شر هم بحث کردیم و بیان کردیم: اگر کسی شرارت کند یا بدی دیگری را بخواهد (یعنی چه شر باشد و چه برای دیگران، شر بخواهد)، حالاتش چیست. یا این که بیان کردیم: لعنی که پیامبر کرده و آن مطالب عجیبه و گرفتاری¬هایی که برای اهل شر به وجود می¬آید، چگونه است که حتی پروردگارعالم در دنیا هم گرفتارشان می کند.
«أَمْهِلْهُمْ رُوَيْدا» یعنی چه؟
مگر پروردگار عالم در قرآن کریم و مجید الهیاش نفرمود: «أَمْهِلْهُمْ رُوَيْدا»[7]؟!فرمود: اینها را به حال خودشان رها می کنیم و مهلت می دهیم هر کاری دلشان خواست بکنند، اما فردای قیامت، عذاب بسیار الیم و دردناکی، برایشان قرار میدهیم.
در جایی دیگر هم فرمود: اینها فکر می کنند که دین و مؤمنین و ... را به استهزا می کشند؛ در حالی که اینطور نیست و خدا آنها را استهزاء میکند، «وَ إِذا خَلَوْا إِلى شَياطينِهِمْ قالُوا إِنا مَعَكُمْ إِنما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُن اللهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَ يَمُدهُمْ في طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُون»[8] میفرماید:هر کاری دلتان می خواهد بکنید و به تعبیری آن موقع که وقتش شود، گوشتان را می گیریم.
من به یاد دارم که وقتی در دبستان بودیم، درست است که زمان طاغوت بود، اما به دبستان اسلامیه می رفتیم که بسیار عالی بود. اما یک کسی خیلی شرور بود و قدش هم بلند بود؛ چون هر پایه را در دو سال میخواند و مدام رد میشد، یعنی پنجم بود، اما باید دهم می بود.
او از دیوار راست بالا می رفت.مدیری به نام آقای مجتهدی داشتیم که خدا رحمتش کند، تازه هم آمده بود، به او گفته بود: آقاجان! هر موقع می¬خواهی بروی، در برای تو باز است، تو از در برو!
برای این که باعث نشود دیگران هم چنین کارهایی را بیاموزند، خیلی هم با مهربانی، به او، اینچنین گفته بود. ضمناً می¬دانست که به هر حال امسال را باید با او بگذراند، چون دیگر پروندهاش زیر بغلش است و هیچ جا هم ثبت نامش نمی¬کنند.
حالا این، مصداق «أَمْهِلْهُمْ رُوَيْدا» است، یعنی اجازه می دهند هر کاری دلش می خواهد بکند، بعد وقتی موقعش شود، به تعبیری یقه طرف را می گیرند!
روایتی از امام صادق(ع) که نشان میدهد شاید ما هم کافر باشیم!
حضرت در ادامه برشمردن سپاه عقل و جهل فرمودند: «وَ الْإِيمَانُ وَ ضِدهُ الْكُفْرَ».
ما راجع به ایمان، مفصل بحث کردیم و حالا راجع به کفر هم جلساتی را اختصاص میدهیم که کفر چیست؟ وقتی بحث کفر پیش می آید، اول چیزی که به نظرمان می آید، می گوییم: بحث کافر، یک بحث اعتقادی است؛ چه ارتباطی با بحث اخلاق دارد؟! اما روایتی را برایتان بیان میکنم که بدانید اصلاً منشأ کفر، بداخلاقیهاست و اس و اساس آن، برای همین نفس دون است که عامل می شود برای این که انسان گرفتار شود. در حقیقت نافرمانی، به خاطر نفس دون است.
وجود مقدس حضرت صادق القول و الفعل، امام جعفر صادق(ع) روایتی را بیان می فرمایند که خیلی عالی است. در این روایت، حتماً تأمل کنید. حضرت در ابتدا، معنای کفر را تبیین می کنند. می فرمایند:«فَمَعْنَى الْكُفْرِ كُلُ مَعْصِيَةٍ عُصِيَ اللهُ بِهَا بِجِهَةِ الْجَحْدِ وَ الْإِنْكَارِ وَ الِاسْتِخْفَافِ وَ التهَاوُنِ فِي كُل مَا دَق وَ جَل وَ فَاعِلُهُ كَافِرٌ »[9].
خدا آیتالله دزفولی را رحمت کند. یکی از آقایان چندین بار شنیده بود، شخصی که اهل نماز و اهل مسجد آقا بود و پشت سر آقا هم نماز می خواند؛ به هر کسی که کارهای خلاف و زشت انجام می دهد، علنی میگوید:بیدینِ کافر!
لذا به او معترض شده که این چه حرف زشتی است که می زنی و مردم را کافر می دانی؟! بعد هم به آیتالله دزفولی شکوه کرده بود: آقا! این فرد که پشت سر شما نماز می خواند، خیلی از خودراضی است، همه را کافر می پندارد و به همه، بیدین کافر می گوید، این خیلی زشت است.
آقا دیده بود: این بنده خدایی که اعتراض کرده، خودش هم اهل نماز و اهل مسجد است، لذا به او گفته بود: چشم، به آن فرد می گویم که دیگر نگوید. بعد هم به او گفته بود: نگویید.
اما یک مرتبه به خاطر این که مطلب جا بیفتد که کفر در چه مرحلهای برای انسان هست و چه چیزی عامل میشود برای این که انسان به کفر مبتلا می شود، مخصوصاً همین روایتی که بیان کردم، در یکی از سخنرانیهای خود، در صبحهای جمعه، قبل از دعای ندبه خواندند و به آن شخص رساندند که اگر این معنی کفر باشد؛ این مطلبی که این آقا دارد می گوید، عیبی ندارد.
حالا ببینید حضرت چه می فرمایند.میفرمایند: «فَمَعْنَى الْكُفْرِ كُلُ مَعْصِيَةٍ عُصِيَ اللهُ بِهَا بِجِهَةِ الْجَحْدِ وَ الْإِنْكَارِ وَ الِاسْتِخْفَافِ وَ التهَاوُنِ فِي كُل مَا دَق وَ جَل وَ فَاعِلُهُ كَافِرٌ ». پس کافر، آن چیزی نیست که گاهی ما در ذهنمان می پرورانیم. ای بسا، نعوذبالله و نستجیربالله، پناه به ذات احدیت، ما هم دچار کفر و کافر باشیم، منتها تقسیم دارد.
معنی کفر این است: معناى كفر، هر معصيتى است كه با آن، از روى نفى و انكار و استخفاف و بىاعتنايى به ريز و درشت، خداوند نافرمانى شود و اين نافرمان، كافر است.
حالا هر معصیتی که می خواهد باشد. اگر نعوذبالله و نستجیربالله به کسی تهمت بزنیم، مشمول این کفر هستیم، یا اگر نعوذبالله ونستجیربالله چشممان بد کار کند، دچار نوعی کفر شدیم و کافر هستیم!
بعد می فرمایند: این معاصی از روی نفی و یا انکار پروردگار عالم باشد. البته فقط اینها نیست؛ یعنی درست است که ما یک کافر داریم که منکر خداست، اما یک کافر دیگری داریم که حضرت در ادامه روایت به آن اشاره میکنند و آن اینکه میفرمایند: «وَ الِاسْتِخْفَافِ وَ التهَاوُنِ » کسی که اوامر پروردگارعالم را خفیف می شمرد و نسبت به آنها، بی اعتنا است، «في كُل مَا دَق وَ جَل» و ریز و درشت، کوچک و بزرگ، برای او مهم نیست. مثلاً کسی که نماز را اهمیت نمی دهد، مشمول یک نوع کفر است. «وَ فَاعِلُهُ كَافِرٌ» و به فاعل آن، کافر می گویند.
مثلاً کسی نعوذبالله و نستجیربالله، پناه به ذات احدیت، یک موقعی در ادارهای، جایی، ولو به مقدار کم اختلاس کند؛ کافر است، حالش، حال بدی است و دارد گناه می کند.
پس کافر، فقط این نیست که ما تصور کنیم خدا را نمی شناسد و مسلمان و اهل دین نیست و به ادیان الهی اعتقادی ندارد. ما انواع کفر داریم و در این روایت میفرماید: اگر کسی ضد آنچه که پروردگار عالم گفته، انجام دهد و اوامر الهی را خفیف بشمارد، کافر است.
باز هم در اینجا باید تأکید کنم که باز هم اگر این را وجود مقدس معصوم، رئیس مذهب، امام جعفر صادق(ع) نمیفرمودند، هیچ احدی، ولو عرفای عظیم الشأن، اولیاء خدا و خصیصین هم نمی توانستند بگویند و می ترسیدند.
فکر کنید یک فردی غیر از معصوم میگفت: آن که مبتلای به گناه می شود، یک نوع کفر دارد و کافر است؛ معلوم است در دهانش می زدند که این حرف چیست که می گویی، او گناه کرده، اما کافر که دیگر نیست. ولی ببینید حضرت چقدر زیبا و عالی تبیین می فرمایند. لذا اصلاً مباحث اخلاق را باید از فرمایشات حضرات معصومین(ع) اخذ کرد. همانطور که من در شروع مباحث اخلاق، عرض کردم که اخلاق باید اخلاق علمی باشد؛ یعنی آنچه که مِن ناحیه الله تبارک و تعالی، از لسان معصوم، آمده است.
ببینید حضرت چقدر عالی و چه جورچین زیبا و چه حال قشنگی را تبیین می کنند که اگر راجع به ریز و درشت فرامین پروردگار عالم، مبتلا به کوچکترین بی اعتناییها شدی و گناهی را انجام دهی؛ تو به نوعی کافری.
کفر در مقابل شکر!
کما این که وقتی آقایان ادبا و نحویون می خواهند در باب شکر، توضیح دهند، از جمله توضیحی که ابنعقیل بیان می کند، یا آنچه در شرح ابنعقیل تبیین میشود و یا بعضی از آقایان در سیوطی و کتب ادبی دیگر مانند ابن فارس بیان میکنند و یا آنچه ابنهشام در شذورالذهب خود بیان کرده که معطیه هم شرحی را راجع به آن داده؛ وقتی به مقام حمد میرسند که در ابتدا، خطبه و ثنای ذوالجلال و الاکرام و حمد تبیین میشود، یک نکتهای را میگویند، میگویند:در مقام حمودیت و مقام شکر، این مطلب، مهم است که اگر کسی به افعال و کردار خودش، عملی را انجام ندهد؛ نوعی کفر است در مقابل شکر.
بعد تبیین به این میکنند که وقتی ذوالجلال و الاکرام فرمود: «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِن عَذابي لَشَديد»[10]این، حال انسانهاست و افعالی است که برای انسان، موجودیت به فعلیت است، یعنی از حال به فعلیت آنها، که هم شکر است، اگر نعم الهی را به افعال و کردار پاس بدارند و هم کفر است، اگر به افعال و کردار نباشد. حالا اینها یک سری مباحث ادبی است که ورود به آن پیدا نمیکنیم.
آنوقت، در اینجا هم وقتی اینچنین تبیین میکند، این روایت شریفه هم، این حال را بیان میکند. یعنی آنچه که ادبا و نحویون تبیین میکنند، در این روایت، به نوع زیبایش، تبیین میشود.
هوی و هوس، معصیت و رسیدن به کفر!
حالا این نافرمانیها برای چیست و چرا فاعل آن، کافر میشود؟
« فَإِنْ كَانَ هُوَ الذِي مَالَ بِهَوَاهُ إِلَى وَجْهٍ مِنْ وُجُوهِ الْمَعْصِيَةِ بِجِهَةِ الْجُحُودِ وَ الِاسْتِخْفَافِ وَ التهَاوُنِ فَقَدْ كَفَرَ وَ إِنْ هُوَ مَالَ بِهَوَاهُ إِلَى التدَينِ بِجِهَةِ التأْوِيلِ وَ التقْلِيدِ وَ التسْلِيمِ وَ الرضَا بِقَوْلِ الْآبَاءِ وَ الْأَسْلَافِ فَقَدْ أَشْرَكَ» خوب دقت بفرمایید، خیلی عالی است. اتفاقاً حضرت، کفر را از هوی و هوس و نفس دون میداند.ضداخلاق یعنی کفر.
میفرماید: چنين كسى اگر به سبب هواى نفس خودش، به معصيتى رو بیاورد و انگيزهاش، انكار و استخفاف و بىاعتنايى باشد، كافر شده است و اگر به سبب هواى نفس خودش به ديندارى روى بیاورد و انگيزهاش تأويل و تقليد و تسليم و تن دادن به گفتههاى پدران و نياكانش باشد، شرك ورزيده است.
لذا آن کسی که به واسطه هوی و هوس و نفس دونش؛ اوامر و فرامین الهی را انکار میکند، کافر است. مثلاً نماز را انکار میکند؛ چون میخواهد به هوی و هوسش جواب دهد. قبر و قیامت را انکار میکند، برای این که میخواهد به هوی و هوسش جواب بدهد و اوامر الهی را خفیف میشمرد و اهانت میکند. لذا در حقیقت همه وجوه این معاصی، به خاطر هوی و هوس است.
چه کنیم که حق و باطل را تشخیص دهیم؟
پس چرا باید متخلق به اخلاق الهی شویم؟ چون اگر متخلق به اخلاق الهی شدیم، از هوی و هوس دور میشویم و آنجاست که عقلمان بارور میشود. وقتی عقل بارور شد، تشخیص حق و باطل را میدهد.
عندالاولیاء، آن عقلی را عقل سلیم، بیان میکنند که انسان در بستر و ظرف اخلاق - که نبی مکرم(ص) بیان فرمود: «الخُلقُ وِعاءُ الدينِ»[11]اخلاق، ظرف دین است - رشد کند و همان، عامل برای این میشود که فرقان برایش به وجود بیاید؛ یعنی دیگر تشخیص میدهد کدام حق است و کدام باطل.
مالکاشتر، عقل محض بود!
آن مرد الهی، آیتالله العظمی بهاءالدینی یک نکته بسیار عالی را راجع به مالکاشتر بیان فرمودند که خیلی زیباست. فرمودند: مالکاشتر، عقل محض بود!
دلیل عقل محض بودنش، این است که آنجا که به او اهانت و جسارت میکنند و در بازار، یک فرد بذلهگو و باطلی، ایشان را تمسخر میکند، ایشان میگذرد و رد میشود.
وقتی دوست آن فرد، به او میگوید:فهمیدی او کیست؟ او، مالک اشتر، سپه سالار امیرالمؤمنین(ع) است؛ از آنجایی که اسم مالک، زبانزد خاص و عام است؛ وحشت میکند و مالک را تعقیب میکند. میبیند جناب مالک عظیمالشأن وارد مسجد شده و نماز میخواند.
نماز ایشان که تمام شد، آمد به پای مالک افتاد. چون ترسیده بود و با خود میگفت: او یک عده را میفرستد و به آنها میگوید: او را بگیرید و پدرش را دربیاورید. اما تا به ایشان گفت:اشتباه کردم. مالک گفت: من آمدم برای تو نماز بخوانم که خدا، تو را هدایت کند.
با اینکه مالک میتوانست در همان لحظه به او سیلی بزند. مالک اشتر، کسی است که در شجاعت، مثالزدنی است. میرود تا جایی که خودش بیان فرموده: نفس نفس زدن عمروعاص و معاویه را شنیدم، اما امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: بیا و من هم سریع برگشتم.
برای همین او، عقل کل است؛ چون نگفت: حالا پنج دقیقه سخن امیرالمؤمنین(ع) را نشنیده میگیرم، ریشه سران فتنه را میکنم، گردنشان را میزنم و بعد میروم.
وجود مقدس آیتالله العظمی بهاءالدینی فرمودند: چون مالک در اخلاق رشد کرده، عقل کل شده است. چون در آنجا هوی و هوس را زیر پا گذاشته و میداند باید مطیع فرمان امامش باشد که اینها همه در بستر اخلاق است. لذا عقلش بارور شده، رشد عقلانی پیدا کرده و عقلش با بندگیاش همان طور که بیان کردم، یکی شده است.
تصور کسی شدن و افتادن در جهل!
پس اصل معنی کفر این است که انسان معصیت پروردگار عالم را انجام دهد. «ِكُل مَعْصِيَةٍ عُصِيَ اللهُ»، هر معصیتی که انسان انجام دهد، معلوم است کافر است.
لذا اگر نیاز به اخلاق داریم، برای این است که اگر متخلق به اخلاق شویم، از کفر دور میشویم. معلوم است اگر متخلق نشویم، آرام آرام، مثل ابلیس و مثل خود جهل، احساس میکنیم کسی هستیم و در مقابل پروردگار عالم هم میایستیم!
در روایت داریم: ابلیس بعد از اینکه دیگر بنا شد رجیم باشد، عرضه داشت: خدا! من را ببخش، ولی من به یک شرط، قول میدهم نوعی عبادتت میکنم که تا به حال کسی نکرده باشد، همانطور که تا به حال کردم و کسی هم نکرده است.
لذا این هم خودش یک نوع عجب و تکبر است که تصور کند فقط خودش در عالَم، عابد است. خیلی باید مواظب باشیم.
تمام بیچارگی بشر هم همین است که دچار به همان أنانیت ابلیس شود. ابلیس گفت: «أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَني مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طين» من از او بهترم، چون من را از آتش خلق کردی، آتش گرما و نور دارد و روشنایی بخش است، اما او را از خاک خلق کردی که خاک، سرد است. من شش هزار سال، تو را عبادت کردم و ... .
مگر قدرت همین عبادت را چه کسی داده؟ خدا داده است. لذا اگر کسی برایش توفیقی از ناحیه خدا، در هر زمینهای، در مباحث علمی، در مباحث عبادی، در مباحث سیاسی و ... پیش آمد، تصور کند خودش است، تمام است و سقوط کرده است.
لذا برای همین است که بارها و بارها بیان کردم و بارها و بارها هم بیان میکنم و میخواهم شما هم بارها و بارها این را با همین تعبیر و بدون هیچ افزودن و کاستنی در ذهنتان مرور کنید و اسمش را کد اساسی زندگیتان بگذارید که «هر کس ولو به لحظهای، تصور کند کسی شده است، همان لحظه، لحظه سقوط اوست».
ما یک بحثی در منطق به نام تصور و تصدیق داریم. یعنی جنین شخصی تصور کرده کسی شده، اما در حقیقت کسی نیست و برای همین سقوط میکند.
ابلیس تصور کرد خودش، تنها کسی است که میتواند عبادت کند. در حالی که اصلاً از خود تو نمیپرسید که چه کسی تو را خلق کرد! تازه باز هم عناد او را ببینید که برای خدا، خالقش شرط میگذارد و میگوید: شرط این است که من را از سجده بر آدم معاف بداری؛ آنوقت تو را - کما این که تا الآن هم اینگونه عبادت کردم - طوری عبادت میکنم که هیچ احدی این گونه تو را عبادت نکند.
أنانیت را ببینید! این تکبر درونی و این حال را ببینید! این تصور کسی شدن را ببینید! بله دیگر، آن وقت، همین عامل میشود که همه مطالب جهل، برایش پیش بیاید.
لذا این کفر است و اخلاق، انسان را از این کفر و معاصی دور میکند.
برای همین بخواهیم که عبد بشویم، عبد و بنده خدا! اگر یک گناه کنیم، معلوم میشود به کفر نزدیک شدیم، پس باید مواظب باشیم که گناه نکنیم.
مواظب باشم که این دستم چه مینویسد، این چشمم کجا را میبیند، این زبانم چه میگوید، این گوشم چه میشنود. کدام موسیقیها را میشنوم،ترانههای مبتذل، یا ...؟! کدام تصاویری را میبینم، نستجیربالله ماهوارهها و اینترنت یا ... ؟! من چه کسی هستم؟ من انسانم، بنده پروردگار عالم. پس این پایم کجا میرود؟
اگر اینها را رعایت کنیم و اخلاقی شویم، دیگر هم عاقل میشویم، هم عالم میشویم، هم عابد میشویم و ...اما در غیر این صورت جاهل میشویم.
اگر یک گناه کردیم به کفر نزدیک میشویم؛ چون حضرت فرمود: کفر در مقابل ایمان است. یکی از سپاه عقل، ایمان است و یکی ار سپاه جهل، کفر است که عامل کفر، همین دوری از اخلاق است. هر نوع معصیت، انسان را بیچاره و به کفر نزدیک میکند، پس خیلی باید مراقب بود.
صدای قلب یک مرجع، وقتی که از ایشان تعریف میکردند!
اینکه اولیاء خدا مدام از مراقبه میگویند، میترسند و گریه و ناله میکنند که نکند یک لحظه غافل شوند، برای همین است. این که در سجدهشان، این که در رکوعشان، این که در قنوتشان، این که در دل شب و در درون خودشان، مدام بیان میکنند: «لَا تَكِلْنِي إِلَى نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَدا»، برای همین است.
آن مرد الهی، آیتالله مولوی قندهاری، کنز خفی الهی میفرمودند: وقتی از آیتالله العظمی، سید ابوالحسن اصفهانی تعریف میکردند، ایشان ظاهراً در سکوت بودند و سرشان پایین بود؛ اما من به گوش خودم شنیدم که قلبشان میگفت:«لَا تَكِلْنِي إِلَى نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَدا».
یعنی وقتی از ایشان تعریف میکردند، درون قلبش میگفت: خدایا! نکند من را به یک چشم بر هم زدن هم، به حال خودم واگذار کنی که باورم شود مثلاً منِ آسید ابوالحسن، کسی شدم!
با اینکه ایشان، مرجع عظیم الشأن و یکهتازی بودند که از دست آقاجانمان، حضرت حجت توقیع داشتند. اما اولیاء خدا همیشه وحشت دارند. چون آنها خوب میفهمند و اتفاقاً هر که بیشتر میفهمد، بیشتر میترسد و بیشتر وحشت دارد و بیشتر مراقبه میکند «لَا تَكِلْنِي إِلَى نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَدا».
بعد ایشان میفرمودند: یک مرتبه به آقا گفتم: آقا! گاهی وقتی از شما تعریف میکنند، من یک چیزی از قلب شما میشنوم. گفتند: آقا آنقدر اشک ریختند که از محاسنشان چکه میکرد. چون فهمیدند من رازشان را فهمیدم. این حال اولیاء و بندگان خاص خداست.
یعنی میشود ما هم اینطور شویم؟ مراقب و مواظب باشم، میشود.
راهی عملی برای محفوظ ماندن از جلوات دنیا!
یک راه هم که بخواهیم هیچگاه به حال خودمان واگذار نشویم «لَا تَكِلْنِي إِلَى نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَدا»، این است که دائم یاد آقاجانمان باشیم.
این که بیان کردم: هر شب، دقایقی، با آقاجانمان، حضرت حجت حرف بزنیم؛ برای همین است که چقدر هم مزه میدهد.
یابن الحسن! آقاجانم! ما نمیتوانیم در این جلوات و ظواهر دنیا، خودمان را حفظ کنیم. یک پناه میخواهیم و پناهمان هم شما هستید.
باید با آقاجان حرف بزنیم. بارها بیان کردم: شبها، موقعی که دیگر برق خاموش شد و به تعبیری دیگر مسواکت را هم زدی و میخواهی بخوابی؛ اگر طلبهای، یک گوشه حجرهات؛ اگر دانشجو هستی، یک گوشهای از خوابگاه؛ اگر در خانه هستی، یک گوشه دور از همسر و بچهها و دور از پدر و مادر؛ با آقاجان حرف بزن.
اول سلام کن، ادب به خرج بده. بگو: «السلام علیک یا مولای یا بقیة الله». جواب سلام، واجب است و معلوم است آقا جواب سلام میدهند. خدا کند برسد آن موقعی که آرام آرام گوشهایمان شنوا بشود و جواب سلامش را هم بشنویم.
بگو: آقاجان! پناهی ندارم، گرفتارم، ظواهر دنیا فریبم میدهد. آقاجان! کسی را ندارم، تو پدر امتی، من بیچارهام، تنهایم. آقاجان! نفس، از درون و شیطان هم از بیرون مرا گرفته و محاصرهام کردهاند، دستم را بگیر یابنالحسن!
«السلام علیک یا مولای یا بقیة الله»
...............................................................
[1]. الكافي، ج: 1، ص: 21
[2]. در مباحث مهدویت، وقتی بحث شناخت امام از دیدگاه عقل را داشتیم، عقل را از دیدگاه فلاسفه غرب و شرق و نیز از دیدگاه آیات و روایات بررسی کردیم و این روایت شریفه را خواندیم.
[3]. شمس/ 8
[4]. شمس/ 8
[5]. علل الشرائع، ج:1، ص:180، باب: 143
[6]. بقره/ 257
[7]. طارق/ 17
[8]. بقره/ 14 و 15
[9]. تحف العقول، ص: 330
[10]. ابراهیم/ 7
[11]. کنزالعمال
۱۳۹۳/۱/۲۳ - ۱۱:۳۷
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 107]
صفحات پیشنهادی
شخصیت والای امامزادگان نشانگر هویت شیعیان است
دین و اندیشه استاندار قم شخصیت والای امامزادگان نشانگر هویت شیعیان است استاندار قم با حضور در گلزار مقدس شیخان و امامزاده ابراهیم ع گفت امامزادگان و شخصیتهای برجسته دینی بخشی از تاریخ هویت و اعتقادات مذهبی شیعیان هستند به گزارش خبرگزاری مهر حجت الاسلام والمسلمین صالحی منشعملی که ترک آن موجب فقر است!
عملی که ترک آن موجب فقر است شاید شما نیز افرادی را در اطراف خود دیده باشید که پیوسته از فقر و تنگدستی خود گله مند و ناراضی می باشند بی آنکه دلیلِ آن را بدانند اما این گونه افراد غافل از این می باشند که ترک بعضی از اعمال موجب این حال و روز برای آن ها شده است در این باره روایت شزیارتگاه هویزه
زیارتگاه هویزهحضور کاروانهای راهیان نور در زیارتگاه هویزهعکس حسین مرصادی1393 01 11 - 11 30 دریافت کل گزارش تصویریپس از هویج بنفش، گوجهفرنگی سیاه هم تولید شد
پس از هویج بنفش گوجهفرنگی سیاه هم تولید شد دانش > پزشکی - ایسنا نوشت درحالی که رویای تولید سبزیجات رنگین مانند هویجهای بنفشرنگ کدوی زرد و مارچوبه سفید پیش از این به واقعیت پیوسته بود اکنون دانشمندان آمریکایی پس از پرورش گوجهفرنگی بنفش موفق بهپادشاهی که میمیرد و همچنان زنده است!
پادشاهی که میمیرد و همچنان زنده است به نظر می رسد خبر منتشر شده درباره کناره گیری ملک عبدالله از قدرت به همان بی اعتباری ده ها خبر قبلی درباره مردن یا در حال مرگ بودن یا نیست و نابود شدن خاندان آل سعود باشد خبرآنلاین به نظر می رسد خبر منتشر شده درباره کناره گیری ملک عبدارئیس کمیسیون فرهنگی اجتماعی شورای شهر اصفهان: هویت اصفهان با برگزاری هفته فرهنگی میدان امام علی (ع) نمایش داده
رئیس کمیسیون فرهنگی اجتماعی شورای شهر اصفهان هویت اصفهان با برگزاری هفته فرهنگی میدان امام علی ع نمایش داده شدرئیس کمیسیون فرهنگی اجتماعی شورای اسلامی شهر اصفهان گفت هویت اصفهان با برگزاری هفته فرهنگی میدان امام علی ع در معرض دید عموم قرار گرفت به گزارش خبرگزاری فارس از اصفامامزادهاي كه در داخل يك دبستان واقع شده است! + تصاوير
امامزادهاي كه در داخل يك دبستان واقع شده است تصاوير امامزادهاي در يكي از مناطق شمالي كشور در داخل حياط يك مدرسه ابتدايي واقع شده است به گزارش خبرنگار باشگاه خبرنگاران بارگاه منور امامزاده قاسم ع در شهر محمودآباد استان مازندران در داخل حياط دبستان ابتدايي انقلاب اسلاراگبی به چه مفهومی است!
راگبی به چه مفهومی است راگبی یا راگبی فوتبال در مفهوم عام خود همه ورزشهایی را در برمیگیرد که از نوعی فوتبال که در مدرسه راگبی در انگلستان بازی میشد ریشه گرفتهاند به گزارش خبرنگار ورزشی باشگاه خبرنگاران راگبی یا راگبی فوتبال در مفهوم عام خود همه ورزشهایی را در برمیگیرد کاولیویرا: بازی سختی با العین داریم/ زمین کمپمان برای کاشت سیبزمینی مناسب است!
دوشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۳ - ۱۳ ۳۴ سرمربی تیم تراکتورسازی تبریز گفت زمین چمن استادیوم یادگار امام و کمپ تمرینیشان کیفیت خوبی ندارد ولی برای بازی فردا آماده هستند تونی اولیویرا - سرمربی تیم تراکتورسازی تبریز - در کنفرانس خبری پیش از بازی با العین امارات در لیگ قهرمانان آسیا اظهارسرمربی تراکتورسازی: زمین کمپمان برای کاشت سیبزمینی مناسب است!
سرمربی تراکتورسازی زمین کمپمان برای کاشت سیبزمینی مناسب است سرمربی تیم تراکتورسازی تبریز گفت زمین چمن استادیوم یادگار امام و کمپ تمرینیشان کیفیت خوبی ندارد ولی برای بازی فردا آماده هستند به گزارش نامه نیوز به نقل از ایسنا تونی اولیویرا - سرمربی تیم تراکتورسازی تبریز - درروز جمهوی اسلامی، سند آزادی و استقلال ملت آزاده و استکبار ستیز ایران اسلامی است
استاندار لرستان روز جمهوی اسلامی سند آزادی و استقلال ملت آزاده و استکبار ستیز ایران اسلامی است خرم آباد - ایرنا - استاندار لرستان با صدور پیامی به مناسبت فرارسیدن 12 فروردین روز جمهوری اسلامی گفت 12 فروردین ماه سند آزادی و استقلال ملت آزاده ایران اسلامی در دستیابی به آرمانکارشناس مسائل سیاسی سپاه: اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی هویت مییابد
کارشناس مسائل سیاسی سپاه اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی هویت مییابدکارشناس مسائل سیاسی سپاه گفت اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی هویت مییابد و در سال جاری در این حوزه باید از شعار و ظاهرسازی دوری کرد محمدحسن حمزه امروز در گفتوگو با خبرنگار فارس در استان سمنآری قاطع مردم به جمهوری اسلامی ، فرهنگ ایران را هویت بخشید
آری قاطع مردم به جمهوری اسلامی فرهنگ ایران را هویت بخشید ساری-ایرنا-مدیر کل میراث فرهنگی صنایع دستی و گردشگری مازندران گفت آری قاطع مردم به جمهوری اسلامی فرهنگ و میراث فرهنگی ایران را هویت بخشید دلاور بزرگ نیا روز سه شنبه به مناسب روز دوازدهم فروردین که به روز جمهوری اسلسفرنامه دشت هويج، پيشدرآمد سفر به روستاي افجه
سفرنامه دشت هويج پيشدرآمد سفر به روستاي افجه دشت هويج يكي از زيباترين جاذبههاي روستاي افجه است كه در ارتفاع 2 هزار و 400 متري از سطح دريا و در بالادست مركز روستا ناحيه گلندوك و لواسان قرار دارد به گزارش خبرنگار اقتصادي باشگاه خبرنگاران روايتهاي تاريخي مختلف حكايت از آن ددر محضر بزرگان/ ایمان این افراد بیارزش است!
در محضر بزرگان ایمان این افراد بیارزش است دریافتن و آموختن نکات حاصل از تجارب شخصی انسانهای بزرگ و موفق در حقیقت راه میانبری است به سوی درک خوبیها و درستیها که تقدیم به همه کاربران عزیز میگردد مجله شبانه باشگاه خبرنگاران امیر مومنان علی علیه السلام می فرماید شما را به«دنیا فنی زاده» پشت کلاه قرمزی است! +عکس
دنیا فنی زاده پشت کلاه قرمزی است عکس اسماش را از کلاهقرمزش گرفته و دیگر کسی نیست به این فکر کند که این اسم از کجا آمد این عروسک از کجا آمد و چطور شد که اینطور ماند مهم این است که او دیگر عروسک بیجانی نیست که دیگران خلقاش کرده باشد او پسرک دو دهه ماست دنیا فنی زاده رظاهر ترسناک زنی که بارها عمل جراحی کرده است! + عکس
ظاهر ترسناک زنی که بارها عمل جراحی کرده است عکس جکی استالونه مادر سیلوستر استالونه یکی از افرادی است که جراحی های مختلفی زیبایی برروی صورتش انجام داده است و حالا که سن او به 90سالگی رسیده است جکی استالونه مادر سیلوستر استالونه یکی از افرادی است که جراحی های مختلفی زیبایی بر-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها