تبلیغات
تبلیغات متنی
آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
بهترین دکتر پروتز سینه در تهران
محبوبترینها
راهنمای انتخاب شرکتهای معتبر باربری برای حمل مایعات در ایران
چگونه اینورتر های صنعتی را عیب یابی و تعمیر کنیم؟
جاهای دیدنی قشم در شب که نباید از دست بدهید
سیگنال سهام چیست؟ مزایا و معایب استفاده از سیگنال خرید و فروش سهم
کاغذ دیواری از کجا بخرم؟ راهنمای جامع خرید کاغذ دیواری با کیفیت و قیمت مناسب
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
آفریقای جنوبی چگونه کشوری است؟
بهترین فروشگاه اینترنتی خرید کتاب زبان آلمانی: پیک زبان
با این روش ساده، فروش خود را چند برابر کنید (تستشده و 100٪ عملی)
خصوصیات نگین و سنگ های قیمتی از نگاه اسلام
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1867702112

کارکرد عدالت در تعاملات اجتماعی
واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
کارکرد عدالت در تعاملات اجتماعی
عدالت اجتماعی که گاه در فرهنگ قرآن، از آن به قسط یاد میشود، بدان معنا است که همة افراد اجتماع، به میزان استحقاق خود از حقوق و امتیازاتی یکسان بهرهمند باشند.

بخش اول چکیده عدالت، به تعبیر حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام از مفاهیم نادری است که در توصیف آن، میتوان فراوان سخن گفت؛ اما کمتر کسی در مقام عمل، میتواند آن را برتابد. با توجه به اهمیت عدالت در تعاملات اجتماعی، نگارنده در این مقاله، به بررسی این مسأله پرداخته است. بدین منظور، پس از تبیین مفهوم عدالت، آن را به دو محور اصلی عدالت اجتماعی و عدالت داوری تقسیم کرده و عدالت اجتماعی را در دو بستر اجتماعی مورد بررسی قرار داده ایم که عبارتند از: عدالت در تعلیم و تربیت و عدالت در عرصه نهادهای اجرایی. عدالت در عرصه داوری نیز در دو ساحت مورد توجه قرار گرفته است: عدالت در عرصه داوری در مرافعات و مشاجرات و عدالت در داوری در ارزشگذاری مسابقات و کالاهای مادی و معنوی. هدف نگارنده از این مقاله، تذکر این نکته است که برخلاف اهمیت بیش از پیش عدالتگرایی در تعاملات اجتماعی، گاه از آن، غفلت داشته و چشم خود را از پیامدهای تلخ این غفلت، فرو میبندیم. کلید واژهها: عدالت، عدالت اجتماعی، عدالت داوری، تعلیم و تربیت، نهادهای اجتماعی. مفهوم عدالت عدل، به معنای داد، گذاشتن هرچیز در جای بایسته آن، ادای حق هرچیز، آنگونه که شایسته آن است و مفهومی مخالف جور است[1]. حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در گفتاری در بیان تفاوت وجود عدل وجود، عدل را به معنای قرار دادن اشیا در جای بایسته آنها دانسته است: عدل، امور را در جایگاه بایستة آنها مینشاند؛ اما جود، آنها را از آن جایگاه، خارج میسازد.[2] عادل، کسی است که به حق، داوری میکند. هرکس سخن و حکمش، مورد رضایت مردم باشد، اهل عدالت است. گاه از عدالت، به مساوات یا حق یاد میشود؛ برای مثال وقتی گفته میشود در ترازو یا پیمانه، میان دو تن عدالت به خرج داد؛ یعنی میان آنان، با مساوات برخورد کرد [3]. مفهومی دیگر که تا حدود زیادی به مفهوم عدالت نزدیک بوده و گاه، کنار آن استعمال میشود، مفهوم انصاف است. در عرف مردم، رایج است که میگویند: فلانی اهل عدالت و انصاف است. انصاف، از ریشه نصف (نیمه) است و به معنای عدالت و اعطای حق است. وقتی گفته میشود: در برخورد با فلانی، انصاف به خرج بده، یعنی بسان سهمی که برای خود قایل هستی، حق او را ادا کن. گویا شخص منصف، کسی است که تنها حق را برای خود قایل نیست؛ نیمی برای خود و نیمی برای دیگری قایل است؛[4] برای نمونه وقتی کالایی را از فروشندهای میخرد، چنان که برای خود توقع دارد کالا تقلبی نباشد یا با قیمت مضاعف و کاذب به او فروخته نشود، نباید انتظار داشته باشد فروشنده کالا، آن را به کمتر از خرید خود یا کمتر از سود متعارف و مورد رضایت طرفین، به او بفروشد [5]. عدالت، یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین رفتارهایی است که در منش اجتماعی، مورد توصیه همه ادیان آسمانی، ادیان زمینی و مکاتب اخلاقی است. برخلاف آنکه مفهوم و کارکردهای عدالت، برای همگان شناخته شده است، اما به دلیل دشواری پایبندی به آن، کمتر در رفتارهای اجتماعی اشخاص، به چشم میآید. حضرت امیر علیه السلام در باره مفهوم حق که مفهومی در تراز مفهوم عدالت است، چنین فرمود: حق، در مقام توصیف، وسیعترین چیزها و در مقام عمل، سختترین کارها به شمار میرود. حق، به سود کسی جاری نمیشود، مگر آن که ]در زمانی دیگر[ به زیان او جاری میگردد، و به زیان کسی به جریان نمیافتد، مگر آن که ]در مرحلهای دیگر[ به سود او جاری میشود.[6] مفهوم بخش نخست گفتار امام این است که اگر از هرکس درباره حق و عدالت پرسش شود، آن را میستاید و با عباراتی شیرین و دلنشین، آن را توصیف میکند؛ اما وقتی پای عمل میرسد، با هزار زحمت به آن، تن میدهد. زندگی و حکومت کوتاه آن حضرت، بهخوبی این امر را نشان داد؛ چه، بسیاری از اشخاص که به امیرالمؤمنین علیه السلام علاقه داشته و خود، برای تحقق حکومت امام تلاش کردند، وقتی امام، زمام کار را برعهده گرفت و عدالت را مبنای کار خویش قرار داد و هیچگونه ملاحظات شخصی، طایفهای و جناحی را در عزل و نصبها دخالت نداد، شماری از این افراد، عدالت آن حضرت را برنتافته، به دربار جورپیشه معاویه پناه بردند.[7] تا بدانجا که بعضی از دوستان حضرت علی علیه السلام به امام خرده گرفتند و از او خواستند قدری در اجرای عدالت کوتاه آید. امام علیه السلام برآشفت و از آنان گله کرد که چرا چنین انتظاری از آینه حقخواهی دارند و فرمود: آیا به من فرمان میدهید از راه ستم بر کسی که مرا بر او ولایت دادهاند، پیروزی به دست آورم؟ به خدا سوگند! تا دهر، افسانه بقا سراید، و اختران، در پی یکدیگر بچرخند، به چنین کاری نزدیک نشوم. اگر مال، از آنِ من بود، همانا میان مردم به تساوی تقسیم میکردم؛ تا چه رسد به این که این مال، مال خدا است.[8] امام درباره این دست از انسانها فرمود: همانا در عدالت، فراخی است و کسی که عدالت برای او تنگ باشد، ستم، برایش تنگتر خواهد بود.[9] دشواری برتابیدن عدالت، از آن جهت است که عدالت، شمشیر دو لبه است؛ یعنی چنان نیست که همیشه به نفع انسان داوری کند؛ بلکه گاه، عدالت برضد انسان و منافع او حکم میراند؛ برای مثال اگر کسی از همسایه خود به دلیل عدم رعایت اصول بهداشت و نظافت شکایت داشته و به حکم عدالت، او را به رعایت این حق محکوم بداند، اگر همسایه دیگرش از خود او به دلیل عدم رعایت حریم خانه شکایت کند، عدالت، این همسایة خاطی را محکوم میداند. از این جهت، عدالت را باید نوعی حقگرایی دانست که در آن، هیچ امر و ملاحظهای خارج از حق و حقیقت دخالت ندارد. اقسام عدالت عدالت را از نظر موضوع و ساحت، میتوان به دو دسته اساسی تقسیم کرد: 1. عدالت اجتماعی: منظور، این است که در رفتار و منش انسان با دیگران، اصل عدالت حاکم باشد؛ بهگونهای که در همة عرصههای تعاملات اجتماعی ـ اعم از عرصههای اقتصادی، سیاسی، اجرایی، مدیریتی، فرهنگی و… ـ هواها و امیال شخصی، فامیلی، گروهی و… را دخالت نداده و تنها به حقیقت و حقخواهی بیندیشد. 2. عدالت داوری: مقصود از آن، این است که آنجا که قرار است درباره دیگران یا کالاهای مادی و معنوی آنان یا میان مشاجرات به داوری بپردازد، اصل عدالت را رعایت کند و بر مبنایی باطل، حق را به جانبی خاص جهت نداده و در مقام داوری، مرتکب جور و ستم نشود. دقت در آیات قرآن دربارة عدل، این دستهبندی را تقویت میکند؛ چه، قرآن، گاه از عدالتگرایی بهطور مطلق یاد کرده است؛ نظیر آیه (اعدلوا هو اقرب للتقوی)[10]و آیه (ان الله یامر بالعدل و الاحسان)[11] و گاه نیز از عدالت در مقام داوری و قضاوت یاد کرده است، نظیر آیه (و اذا قلتم فاعدلوا و لو کان ذا قربی)[12] و آیه(و اذا حکمتم بین الناس أن تحکموا بالعدل).[13] پیدا است در آیه اول و دوم، سخن از مطلق عدالتگرایی در رفتار اجتماعی است؛ اما در آیه سوم و چهارم، از عدالت در مقام قضاوت و داوری میان مردم یاد شده است. عدالت اجتماعی و عدالت داوری هریک، از نظر مخاطبان میتواند به پنج دسته تقسیم شود: 1. عدالت میان اشخاص حقیقی؛ یعنی عدالتی که میان دو دوست یا همکار یا همسایه میتواند اجرا شود. 2. عدالت میان اشخاص حقیقی با اشخاص حقوقی یا نهادهای حقوقی؛ مانند نوع رفتار و منشی که کارمند یک اداره یا مؤسسه خصوصی یا دولتی با شخص مراجعه کننده یا به عکس نشان میدهد. این رفتار، میتواند عادلانه یا جائرانه باشد. 3. عدالت میان اشخاص حقوقی یا نهادهای حقوقی؛ مانند عدالتگرایی میان دو نهاد یا موسسه دولتی. 4. عدالت میان دولت و امّت؛ یعنی آنجا که حکومتها در برخورد با اقشار مختلف اجتماعی و شهروندان مناطق مختلف، در همة عرصهها عدالت را پیشه میکند، یا بنا به ملاحظات غیرالهی، میان آنها تبعیض قایل میشود. این امر، در نوع برخورد شهروندان با دولتها نیز صادق است؛ مانند پرداخت مالیات یا گریز از آن که از تکالیف شهروندی است. 5. عدالت میان دولتها و در عرصه بینالمللی. آنجا که پای دولتها به میان میآید، سخن از عدالت جهانی است؛ برای مثال گفته میشود: حق وتو در شورای امنیت که یک نهاد بینالمللی است، مخالف عدالتگرایی در عرصه بینالمللی است. برای روشن شدن جایگاه و اهمیت عدالت، مناسب است به بررسی دو قسم عدالت اجتماعی و عدالت داوری بپردازیم که به نوبه خود میتواند پنج قسم پیشگفته عدالت را دربر گیرد؛ هرچند آنچه اینجا بیشتر مطمح نظر است، عدالت در سه قسم نخست است. 1. عدالت اجتماعی عدالت اجتماعی که گاه در فرهنگ قرآن، از آن به قسط یاد میشود،[14] بدان معنا است که همة افراد اجتماع، به میزان استحقاق خود از حقوق و امتیازاتی یکسان بهرهمند باشند؛ به این معنا که در تقسیم حقوق و امتیازات ـ اعم از مادی و معنوی ـ ملاحظات غیرارزشی همچون رنگ پوست، زبان، نژاد، قومیت، تبار، منطقه جغرافیایی یا هرگونه حبّ و بغضی دخالت نکند. پیدا است چنین عدالتی، در مرحله نخست، بیشتر متوجه حکومتها است؛ هرچند آحاد هر ملت ـ به ویژه آنان که به دلایلی از شرایط اجتماعی بهتری برخوردارند ـ میتوانند در بسط یا جلوگیری از آن سهیم باشند. این مفهوم از عدالت، به استناد قرآن از جمله اهداف رسالت پیامبران اعلام شده است؛ آنجا که قرآن آورده است: «به راستی پیامبران خود را با دلایل آشکار روانه کردیم و با آنها کتاب و ترازو را فرود آوردیم تا مردم به انصاف برخیزند».[15] این امر، از اهمیت و جایگاه مهم عدالت اجتماعی حکایت دارد؛ زیرا مفهوم آیه آن است که خداوند، برای تحقق و بسط چنین عدالتی، خود پای به میدان گذاشته و با ارسال پیامبران، آن را دنبال کرده است.[16] البته با درنگریستن در سایر آیات قرآن، کاملاً میفهمیم که چرا عدالت اجتماعی تا این حد از اهمیت برخوردار است؛ زیرا از نگاه قرآن، محرومیت جامعه از عدالت اجتماعی، گذشته از زیانهای مادی، زیانهای معنوی متعددی را دربر دارد، از جمله آن که فاصله طبقاتی، به آنجا میانجامد که اشخاصی همچون نمرود و فرعون، زمام کار را برعهده گیرند و در سایه قدرت کاذبی که بهدست میآوردند، بسان فرعون، ادعای خدایی کرده و «أنا ربکم الاعلی»[17] سر دهند و برابر پیامبران و دعوت آنان صف آرایی نمایند؛ چنانکه ابراهیم علیه السلام به دستور نمرود بهدلیل مبارزه با بتپرستی، به آتش افکنده شد و موسی علیه السلام بالاخره توانست با قدرت و اعجاز الهی و با گذر از رود نیل، از تعقیب فرعون رهایی یابد. بنابراین از منظر قرآن، مادام که عدالت اجتماعی تحقق نیابد، پیامبران امکان لازم برای نشر دعوت خود را نخواهند یافت و هدایت و تربیت مردم که هدف اصلی رسالت است، تحقق نخواهد یافت. فقدان عدالت اجتماعی و وجود فاصله طبقاتی، در کنار پدید آوردن حاکمان ستمپیشه، جامعه را به دو گروه ثروتمند و فقیر و به تعبیر امروزین جهان اول و سوم تقسیم خواهد کرد. قرآن، از طبقه ثروتمند مغرور، با عنوانهای مترفان[18]، ملأ[19] و مستکبران[20] یاد کرده است. ترف به معنای تنعم و مترف، کسی است که از لذات و شهوات دنیا برخوردار است؛[21] یعنی آنان، کسانیاند که امکان زندگی سرمستانه و همراه لذایذ و خوشیها برایشان فراهم است. ملأ از ریشه «مِل» به معنای سران است که از ثروت، پر و لبالب هستند.[22] امروزه در عرف عامیانه میگویند: وضع فلانی توپ است. پر و توپ بودن، کنایه از آن است که انبان و خزانه و حسابهای مالی آنان، انباشته از پول و ثروت است؛ بهگونهای که به خود آنان و نه خزانهشان، «پر» اطلاق شده است. اطلاق استکبار، به این طبقه، بدان سبب است که ثروت و مال و موقعیتهای اجتماعی، باعث گردنکشی و برتریطلبی آنان شده است؛ بهگونهای که هماره، همراه و در صف حاکمان ستمگر قرار گرفته و برای حفظ ثروت، مال و موقعیت خود، برابر دعوت پیامبران صفآرایی کردهاند.آیه ذیل، گواه مدعا است: و ]ما[ در هیچ شهری، هشداردهندهای نفرستادیم، جز آنکه خوشگذرانان آنها گفتند: «ما، به آنچه شما بدان فرستاده شدهاید کافریم» و گفتند: «ما، دارایی و فرزندانمان از همه بیشتر است و ما عذاب نخواهیم شد».[23] از سویی دیگر، آنان هماره با تحقیر طبقات پابرهنه جامعه، به دلیل پذیرش دعوت پیامبران و نیز با شماتت انبیا که چرا طبقات ضعیف، دعوت آنان را پذیرفتهاند، هماره هدایتیابی طبقات ضعیف اجتماع را با موانع اساسی رو به رو میساختند. این امر، در آیاتی چند منعکس شده است؛ نظیر آیات ذیل از سورة سبأ: و کسانی که کافر شدند، گفتند: «نه به این قرآن و نه به آن [توراتی] که پیش از آن است، هرگز ایمان نخواهیم آورد».ای کاش بیدادگران را هنگامی که در پیشگاه پروردگارشان بازداشت شدهاند، میدیدی! [که چگونه] برخی از آنان، با برخی [دیگر جدل و] گفتوگو میکنند؛ کسانی که زیردست بودند، به کسانی که ]ریاست و[برتری داشتند، میگویند: «اگر شما نبودید، قطعاً ما مؤمن بودیم». کسانی که]ریاست و[ برتری داشتند، به کسانی که زیردست بودند، میگویند: «مگر ما بودیم که شما را از هدایت -پس از آنکه به سوی شما آمد- بازداشتیم؟ ]نه،[ بلکه خودتان گناهکار بودید»[24] کار، بدان جا رسید که گروهی از همین طبقات مرفه، نزد پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله آمده و اعلام کردند اگر طبقات ضعیف و پابرهنه اجتماع را کنار بگذارد، ایمان خواهند آورد. خداوند، پیامبر را از خطر این اقدام آگاهی داده است. آنجا که آمده است: و کسانی را که پروردگار خود را بامدادان و شامگاهان میخوانند -در حالی که خشنودی او را میخواهند- مران. از حساب آنان، چیزی بر عهده تو نیست، و از حساب تو [نیز] چیزی بر عهده آنان نیست، تا ایشان را برانی و از ستمکاران باشی.[25] قرآن، برابر این گروه، از طبقه ضعیف و محروم غالباً با عنوان مستضعف یاد کرده است؛ گرچه در عموم موارد، طبقات مرّفه و مترف، برخلاف تلاشها و تبلیغات سوء، مانع هدایتیابی طبقه ضعیف نشدهاند؛ اما گاه توانستند آنان را از این سعادت باز دارند. پیداست که نتیجه طبیعی فقدان عدالت اجتماعی، فقر و محرومیت گروه زیادی از مردم در عرصه بینالمللی یا در یک اجتماع است. بر اساس آمارهای اعلام شده ٪80 ثروت دنیا تنها در اختیار کمتر از ٪20 از دولتها و افراد قرار دارد. آمار اعلام شده درباره وضعیت جاری کشور ما نیز مشابه همین آمار جهانی است؛ یعنی با صرفنظر از اموال دولت، سه چهارم ثروت کشور در اختیار یک پنجم از شهروندان یعنی ثروتمندان قرار دارد. ثروت و برخورداری بیش از حد برای طبقه مرّفه، طغیان و گردنکشی برابر دعوت الهی و لجام گسیختگی اخلاقی را به بار میآورد؛ چنانکه قرآن دراین باره میفرماید: «حقاً که انسان، سرکشی میکند، همین که خود را بینیاز پندارد».[26] در روایات آمده است: «مال، منشأ بسیاری از شهوات است».[27] امروزه رخدادهای اجتماعی مختلف بهخوبی نشان میدهد بخش مهمی از لغزشها و آلودگیهای رفتاری، مربوط به طبقه مرّفه و غرق در لذایذ و خوشیها است. البته در برابر، طبقه محروم و فقیر نیز به سبب محرومیتهای مختلف، سخت در معرض آسیب قرار دارند؛ همانگونه که در برخی از روایات آمده است که فقر میتواند زمینهساز کفر و بیدینی شود. از رسول اکرم صلی الله علیه و آله چنین نقل شده است: «نزدیک است که فقر به کفر بینجامد و نزدیک است که حسادت، بر قدر الهی چیره شود».[28] آیا پدید آمدن و رواج بخشی از انواع بزههای اجتماعی همچون سرقت، رشوهخواری، فحشا و خودفروشی، نیرنگ در معاملات، کلاهبرداری، اعتیاد و… ناشی از فقر اجتماعی نیست؟ آیا میتوان همه مشاهدات، گزارشها، آمار، واقعیتهای ملموس اجتماعی را انکار کرد که بهخوبی گواهی میدهند که فقر و محرومیت در جایگاه یکی از مهمترین عوامل انحرافات و پلشتیهای اجتماعی نقشآفرین است؟ پیدا است که فقر برای انسانهای رشدیافته، گاه به جای انحطاط اخلاقی و بینشی، زمینه کمال و تعالی آنان را فراهم میکند؛ چنانکه تمجید از فقر که در بخشی از گفتار پیشوایان دینی انعکاس یافته را میبایست بر آن حمل کرد؛[29] اما باید باور داشت این دست از انسانها، انگشتشمارند و عموم طبقات اجتماعی از چنین رشدیافتگی محروم هستند و فقر برای آنان، به منزله دالان خطرناکی است که آنان را به سراشیبی سقوط و انحطاط میکشاند. رابطه عدالت اجتماعی با قدرت از آنجا که عدالت اجتماعی هماره با قدرت و اقتدار همراه است، مخاطب اصلی آن، حکومتها و کلیه کسانی هستند که تمشیت کار دیگران، به نوعی به آنان واگذار شده است. راز آنکه حضرت امیر علیه السلام بلافاصله با بهدست گرفتن زمام کار، برقراری عدالت اجتماعی و از بین بردن فاصله طبقاتی را برنامه حکومت خود قرار داد و اعلام کرد اگر اموال بیتالمال، به ناحق، مهر زنان شده باشد، به جای نخستین خود بازمیگردد[30] و در سالهای کوتاه حکومت خویش به رغم رو به رو شدن با سه جنگ بزرگ جمل، صفین و نهروان، از بسط عدالت در قلمرو حکومت خود دفاع کرد.[31] آن حضرت، به نیکی میدانست پیش از بهدست گرفتن قدرت، امکان تحقق عدالت اجتماعی میسّر نیست، مگر برای اجتماع و افرادی محدود، اما هنگامیکه قدرت در اختیار انسان قرار گیرد، میتواند تا آنجا که حوزه قدرت او است، به بسط عدالت همت گمارد. هرچه میزان و قلمرو قدرت و نفوذ اشخاص و حکومتها بیشتر باشد، مسؤلیت آنان برای بسط و گسترش عدالت خطیرتر میشود. با صرفنظر از گره خوردن عدالت با قدرت در عرصه کلان حکومت و دولت که مباحث فراوانی را میطلبد، تمام کسانیکه به نوعی مسؤولیتهای محدود اجتماعی را برعهده داشته و بهگونهای مسؤولیتشان با نوعی قدرت همراه است، مخاطب عدالت اجتماعیاند. آنان، به ارزشهای اخلاقی و گسترش آن در اجتماع میاندیشند، باید با تمام وجود، به عدالت، پایبند باشند. برای روشن شدن اهمیت این مسأله نمونههایی را برمیشمریم. 1-1. عدالت اجتماعی در عرصه تعلیم و تربیت آموزش و تربیت که در جامعه ما برعهده وزارتخانههای مختلف گذاشته شده، از عرصههایی است که میتواند منعکسکننده عدالت یا بیعدالتی باشد. آموزگار و استاد یک درس، در برخورد با شاگردان خود، میتواند از روی عدالت یا جور رفتار کند. او، میتواند به دلیل نسبت فامیلی با یکی از شاگردان یا همشهری یا همطایفه بودن، یا به دلیل سفارش و توصیههای بیرونی که غالباً بر اساس داد و ستدهای مالی یا معنوی پنهان انجام میگیرد، یا سایر ملاحظات و حب و بغضها میان دانشآموزان و دانشجویان به ناحق تبعیض روا دارد. این تبعیض، میتواند به گونههای مختلف اعمال شود؛ بذل محبّت جائرانه، افزودن یا کاستن نمرات درسی، نادیده انگاشتن خطاها و لغزشها؛ در حالی که برای دیگران کیفر را همراه دارد، نادیدهانگاشتن غیبت در کلاس، سپردن مسؤولیت در امور کلاس و مدرسه و… از نمونههای بیعدالتی در عرصه آموزش است. اگر در سیره رسول اکرم صلی الله علیه و آله میخوانیم که آن حضرت، نگاههای خود را به یکسان میان یارانش تقسیم میکرد و برخورد مهربانانه عدالتگونه او بهگونهای بود که هریک از همنشینان ایشان گمان میکرد محبوبترین انسانها نزد پیامبر است [32]، همه از اهتمام ویژه آن حضرت به عدالت در عرصه آموزش و برخورد اجتماعی حکایت دارد. چه میزان از آموزگاران، دبیران، مدرسان و اساتید، به اصل عدالت اجتماعی در عرصه آموزش اهتمام دارند؟ بهویژه آنکه آنان بهخوبی میدانند مخاطبان آنان، دیر یا زود، خود مسؤولیتهای مهم اجتماعی را برعهده خواهند گرفت و درس عملی عدالت ورزی معلم و استاد خود را در عرصه عملی بروز خواهند داد یا خدای ناکرده درس بیعدالتی که احیاناً ناخواسته فراگرفتهاند، تجسّد خواهند بخشید. از کلاس درس، به دفتر مدیر مدرسه یا دفتر رییس دانشکده یا دانشگاه میرویم. مدیر، به دلیل مسؤولیتی که به عهده او گذاشته شده است، تنظیم برنامههای درسی و توزیع آنها میان آموزگاران و نظارت بر کیفیت تدریس، حضور و غیاب معلمان و سایر مسؤولیتهای مرتبط، به او واگذار شده است. رییس دانشکده و دانشگاه، با داشتن اختیارات بیشتر در زمینه عزل و نصب معاونتهای مختلف مالی، اداری، آموزش، پژوهشی، تنظیم بودجههای مالی گروهها، تأثیرگذاری در جذب اعضای هیات علمی یا لغو عضویت آنها، تعیین مدیران گروههای علمی و… دارای قدرت و اعمال نفوذ است. بهراحتی میتوان دریافت که رعایت اصل عدالت، یعنی اعطای حق هر شخص و بخشش به اندازه نصاب استحقاق نه کم و نه زیاد، یا کنار گذاشتن آن و در پیش گرفتن رفتاری جائرانه، تا چه اندازه در تعالی و بالندگی یک دانشکده یا انحطاط آن، مؤثر است. پدیدههای پیشگفته، در واحدهای بزرگتر در آموزش و پرورش یا دانشگاهها، همچنان جاری و ساری است؛ یعنی وقتی از دفتر مدیر مدرسه به دفتر کار رییس اداره آموزش و پرورش یک منطقه در شهرستان، مدیرکل شهرستان، مدیرکل استان، معاونتها و سازمانهای اصلی وزارت آموزش و پرورش تا وزیر آن پیش برویم، به میزان افزایش قدرت و قلمرو نفوذ و تأثیرگذاری، عدالتگرایی یا جورمنشی در رشد و بالندگی مجموعه آموزشی یا ضعف، رخوت، عقبگرد، انحطاط و از همپاشیدگی یک مجموعه تأثیر مستقیم میگذارد. وضعیت دانشگاهها نیز با حرکت صعودی از مدیریت بخشهای کوچک به مجموعههای بزرگتر، بر همین منوال است. آیا بخشی از کاستیها، چالشها و ناکامیها در نهاد آموزش و پرورش و دانشگاههای کشور، ناشی از بیعدالتی اجتماعی در این عرصه نیست؟ آیا اگر عزل و نصبها در مدیریتهای خرد وکلان در وزارتخانههای مرتبط با تعلیم و تربیت همچون وزارت آموزش و پرورش، وزارت تحقیقات و فنآوری، وزارت بهداشت و علوم پزشکی، بر اساس اصل عدالت و اصل شایسته سالاری باشد، و مدیران و مسؤولان بخشهای خرد و کلان عرصه آموزش، بیش از هرچیز به رعایت اصل عدالت در تصمیمگیریهای خود بیندیشند، وضعیت آموزش کشور در همین حال و هوایی خواهد بود که امروزه شاهد آن هستیم؟ آیا اگر عدالت در عرصه آموزش بهدرستی اعمال شود و امکانات مطابق با استحقاقها باشد، میان وضعیت تحصیلی دانشآموزان و دانشجویان، فضاهای آموزشی، امکانات کمک آموزشی، میزان حمایتهای مالی و معنوی از معلمان و اساتید ـ آنگونه که در پایتخت یا مراکز استانها و شهرهای بزرگ دیده میشود ـ با سایر شهرها بهویژه استانهای حاشیهنشین و محروم کشور، تا این اندازه تفاوت و تبعیض وجود داشت؟ 2-1. عدالت در عرصه نهادهای اجرایی زندگی پیچیده امروزین و ظهور صدها پدیده نوین اجتماعی ـ بهویژه زندگی شهرنشینی ـ صدها نهاد، واحد، سازمان، اداره دولتی و خصوصی را پدید آورده که کار تنظیم تعاملات اجتماعی و تامین رفاه و آسایش مردم را برعهده دارند. هزاران نفر، وقتی صبح از خانه خود بیرون میروند، به انواع و اقسام اداره و سازمان برای حل مشکلات خود مراجعه دارند. بدون تردید، یکی از گستردهترین عرصههایی که عدالت اجتماعی، تجسّد یافته و مردم، وجود یا فقدان عدالت را بسیار سریع احساس میکنند، عدالت در دستگاههای اجرایی است که کنار برخورداری از قدرت در سطوح مختلف، رتق و فتق امور خرد و کلان مردم به آنان سپرده شده است. فرض کنید شخصی با پشت سرگذاشتن دهها مانع، سرپناهی کوچک برای خانواده خود فراهم کرده است، تا خود را از فشارهای مالی و روانی اجارهنشینی برهاند. او، ناگزیر است برای استفاده از امکانات ضروری شهری به اداره آب، برق، گاز و تلفن مراجعه کند. اگر به او، برابر اصرار و پافشاری و گاه عجز و لابه و التماس، گفته شود: فعلاً به دلیل نبودن امکانات، امکان در اختیار قرار دادن خط تلفن، آب، برق یا گاز یا یکی از آنها وجود ندارد، بدیهی است اگر دستاندرکاران آن اداره در گفتارشان صادق باشند و میان اربابرجوع تبعیض قایل نشوند، تحمل این سختی برچنین مراجعهکنندهای آسان میشود؛ اما اگر چنین شخصی دیر یا زود دریابد که شخصی دیگر در همسایگیاش که دیرتر از او به همان ادارات مراجعه داشته، از امکانات درخواستی بهرهمند شده است، چه احساسی به او دست خواهد داد و نگاه او به جامعه چگونه خواهد بود ؟ بهویژه آنکه وقتی در مراجعه مکرّر بعدی و اعتراض به رفتار تبعیضآمیز اداره مربوط، با پاسخهای سرد و مایوسکننده رو به رو شود. این مثال، در دهها عرصه اجرایی دیگر نیز به شکلهای گوناگون میتواند ساری و جاری باشد. متاسّفانه برخلاف شعارهای داده شده، فساد اداری بهطور گسترده بر کشور ما حاکم است و دولتها، هریک با شعار اصلاح نظام اداری سر کار میآیند؛ اما بیآنکه کاری جدّی در این عرصه صورت گیرد، دوران آنان پایان میپذیرد و مردم، همچنان در آتش عشق به عدالت میسوزند. با استثنا کردن آن دسته از مدیران و کارگزاران خداباور که بر اساس باور و پایبندی به ارزشهای دینی و اخلاقی، عدالت در زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی آنان تجسّد یافته است، متاسفانه در عموم موارد، وضعیت دستگاهها و نهادهای اجرایی ما، بهگونهای است که با دخالت کمترین عامل تأثیرگذار نظیر روابط فامیلی نزدیک یا دور، گرایشهای سیاسی و باندی یا دخالت تطمیعهای مادی یا معنوی کفّه ترازو به جهتی خاص و جائرانه سنگینی میکند و با بخشیدن ظالمانه امتیازی به شخص، گروه یا حتی نهادی خاص، حقوق دیگران ضایع میشود. گاه تضییع حقوق، از مرز اشخاص و افراد، پا فراتر گذاشته و گاه، عرصهای بس وسیعتر را شامل میشود؛ برای مثال اگر قرار باشد سازمان برنامه و بودجه که باید بودجهها را بر اساس اصل عدالت، یعنی برابری حق با استحقاق تنظیم کند، در تنظیم همه یا بخشهایی از بودجه، ملاحظات و حبّ و بغضهای غیر دخیل در استحقاق را دخالت دهد، و به دولت پیشنهاد کند یا دولت خود در اثر چانهزنی هریک از وزیران، اصل عدالت را کنار زند یا چنین رفتار جائرانهای در مجلس و هنگام تصویب بودجه اتفاق بیفتد، میزان خسارت ناشی از بیعدالتی در توزیع بودجه، گاه یک استان و یا طیف عظیمی از نیروی انسانی یک نهاد یا سازمان را تحت تأثیر خود قرار میدهد. با فرض رعایت اصل عدالت در نهادهای کلان دولتی، اگر این اصل در مراکز استانها، شهرستانها و… همچنان دنبال نشود، باز اثرات منفی جور، در بخشهای مختلف اجتماع ظاهر میگردد؛ برای مثال اگر استانداری که به مثابه رییسجمهور در منطقهای خاص با اختیارات زیاد عمل میکند، بر اساس ملاحظات پیشگفته، شهری خاص در استان خود را مورد بیمهری قرار دهد و همه یا بخشی از بودجه آن استان را آشکار و پنهان به شهری دیگر اختصاص دهد یا به همین صورت به نهاد یا سازمانی خاص در استان ستم روا دارد، به میزان گسترة قلمرو مدیریتی او، بیعدالتی گسترش یافته و زیانهای جبرانناپذیری به ارکان اجتماع وارد خواهد شد. چنین منشی گاه درباره فرماندار یا شهردار یک شهر در مناطق مختلف شهری یا بخشدار یک بخش در روستاهای مختلف صادق است. حال باید پرسید در کشور ما که داعیهدار حکومت عدالتگرای علوی است، تا چه میزان، عدالت در عرصههای کلان حضور دارد و تا چه حد، حقوق مادی و معنوی و امکانات بخشهای مختلف اجتماعی بر اساس میزان استحقاق آنها و بدون در نظر گرفتن هرگونه ملاحظات غیرالهی و غیرارزشی، در اختیار آنها قرار گرفته است؟ مقایسه ساده میان امکانات گسترده و بیحدوحصری که در اختیار شهر تهران قرار گرفته با شهرهای اقماری آن؛ یا رفاه و آسایشی که در شهرهای بزرگی همچون اصفهان، شیراز، مشهد و تبریز وجود دارد، با آنچه که در شهرهای دیگر بهویژه شهرهای حاشیهنشین کشور به چشم میخورد، از کمرنگی عدالت اجتماعی در عرصه مدیریت و اجرا حکایت دارد. 2. عدالت قضایی و داوری قضاوت و داوری، از مقولههایی است که به نوعی، با زندگی عموم ما گره خورده است. کاربرد قضاوت و داوری، حداقل در دو عرصه مهم است که عبارتند از: 1. حل و فصل مرافعات و مشاجرات؛ 2. ارزشگذاری مسابقات و کالاهای مادی و معنوی. مناسب است به اختصار به بررسی اصل عدالت در این دو عرصه بپردازیم: 1-2. عدالت در عرصه داوری در مرافعات و مشاجرات به اذعان انسانشناسان و جامعهشناسان، انسان از روی طبع و غریزه یا از روی سرشت و فطرت مدنی، است.[33] یعنی به زندگی جمعی و گروهی وابسته است. تحقیقات باستانشناسی درباره انسانهای نخستین نیز بهخوبی نشان داده که انسانها حتی در شکل بدوی زندگی غارنشینی، به صورت گروهی زندگی میکردند. بعدها گروههای مختلف انسانی، بر اساس رویکرد نیازهای جدید به آب، خاک و شرایط مناسب محیطی، به مناطق مختلف زمین کوچ کرده و آرام آرام جوامع مختلف انسانی شکل گرفت. قرآن، پدید آمدن گروههای مختلف انسانی بهصورت تیره، طایفه و قبیله را از نشانههای قدرت خداوند دانسته و آن را ناشی از اراده تکوینی الهی میداند؛ آنجا که آورده است: ای مردم! ما شما را از مرد و زنی آفریدیم، و شما را ملّت ملّت و قبیله قبیله قرار دادیم تا یکدیگر را شناسایی کنید. در حقیقت، ارجمندترین شما نزد خدا، پرهیزگارترین شما است. بیتردید، خداوند، دانای آگاه است».[34] زندگی گروهی و اجتماعی، کنار همه امتیازات و خوبیها، خود زمینهساز چند مشکل اساسی شد که اختلاف و مشاجره از اهم آنها بهشمار میرود. وقتی قرار باشد چند نفر به صورت ساده در قالب یک خانواده خرد وکلان یا به صورت چند خانواده و تبار یا در قالب پیچیدهتری بهصورت گروههای مختلف اجتماعی امروزین زندگی جمعی روستایی، یا کلان شهری را تشکیل دهند و با ضمیمهشدن چند شهر،کشور و از ضمیمه شدن چند کشور، نظام کنونی جهانی شکل گیرد، طبیعت زندگی، گروهی تنازع بر سر تصاحب امکانات و امتیازات بیشتر را فراهم میسازد. مگر آنکه افراد، از چنان تقوا، خداترسی و معنویتی برخوردار باشند که از دنیا رسته و به خدا پیوسته باشند؛ چنانکه سعدی میگوید: «هفت درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند». راز خوابیدن بیدغدغه و بیسر و صدای هفت درویش بر روی یک گلیم که نماد سادگی و بیپیرایگی است، عدم دلبستگی آنان به دنیا است و سرّ جنگ و ستیز دو پادشاه در یک سرزمین که میتواند بس پهناور باشد، دلبستگی و محبت آنان به دنیا است؛ چنان که امام سجاد علیه السلام فرمود: «دوست داشتن دنیا باعث بسیاری از خطاهاست».[35] پیداست که عموم آدمیان، در رشد و تعالی روحی و انسانی، به پای عارفان نمیرسند. به تعبیر قرآن، شیطان از بیرون و هواهای نفسانی از دورن، زمینه اختلاف و منازعات را فراهم میسازد. بر این اساس، در فرهنگ قرآن، اختلاف هماره ریشه شیطانی دارد و شیطان در هر دو طرف مشاجره یا در یکی از دو طرف حضور دارد.[36] باری؛ وقتی قرار باشد ده فرزند یعقوب علیه السلام که در دامن آن پیامبر آسمانی بزرگ شده و رشد یافته بودند، تنها به این دلیل که پدرشان به یوسف و برادرش بیش از آنان محبت میورزد، به کشتن او راضی شده و سرانجام به چاه انداختن او و دوری چهل سالهاش از پدر و نابینایی او تن دهند، تکلیف انسانهایی که عموماً با یکدیگر نسبت خویشی ندارند و گاه، حلقه ایمان، آنان را به هم پیوند نزده، روشنتر است. آنچه همه روزه پیرامون ما میگذرد، بهترین شاهد گستردگی منازعات و مشاجرات اجتماعی است که البته عواملی چند همچون فقر و فاصله طبقاتی به آن دامن زده است. دامنه اختلافات گاه مربوط به اعضای یک خانواده است؛ نظیر مرافعات و اختلافاتی که میان زن و شوهر پدید میآید. گاه میان اشخاص حقیقی بر سر معاملات و داد و ستدهای مختلف، و گاه میان اشخاص و نهادهای حقوقی اختلاف پدید میآید؛ نظیر اختلاف یک کارمند یا کارگر با رییس اداره یا کارفرما. و گاه در سطوحی وسیعتر در عرصههای مختلف اجتماعی رخ مینماید؛ مانند اختلاف میان دو سازمان و اداره یا اختلاف میان مجلس و شورای نگهبان. حتی گاهی نیز اختلاف از درون یک کشور فراتر رفته و میان کشورهای همسایه یا میان دو کشور بر سر قراردادهای مختلف ایجاد میشود؛ مانند اختلاف میان ایران و امارات بر سر مالکیت جزایر سهگانه خلیجفارس یا اختلاف میان هندوستان و پاکستان بر سر تصاحب منطقه کشمیر یا اختلاف امریکا با چین درباره حق مالکیت تایوان و…. بخشی از اختلافها ماهیتاً از حالت اختلاف خارج بوده و در حقیقت بر اثر تعدّی و تجاوز و قانونشکنی یک طرف از دعوا تحقق مییابد؛ مانند سرقتها، قتلها، تجاوز به حریم دیگران، تجاوز به عنف و…. در همه شکلهای مختلف و قابل تصور اختلاف، معمولاً راهحلهایی پیشبینی شده است. وجود دستگاه قضایی یا نهادهای داوری خرد وکلان در دستگاههای مختلف یا بهره جستن از داور تحکیم یعنی شخص یا گروهی که با رضایت طرفین درباره مشاجره داوری کنند، از راههای رایج آن است. این امر، در حال حاضر در بعد اجتماعی، منطقهای و جهانی وجود دارد؛ برای مثال دادگاه بینالمللی لاهه، کار داوری درباره اختلافات و مشاجرات بینالمللی را برعهده دارد. پی نوشت ها: [1]. لغت نامه دهخدا، ج 10، ص 15764. [2]. نهج البلاغه، حکمت 437. [3]. ابن منظور مینویسد: « ساوی الشئ الشئ اذا عادله و ساویت بین الشئین اذا عدّلت بینهما » لسان العرب، ج 6، ص 444. [4]. برای آگاهی بیشتر در این باره ر.ک: همان، ج 14، ص 165- 167. [5]. قرآن از عدم مراعات حقوق متقابل دیگران در مسائل مالی با عنوان تطفیف یاد کرده است. برای تفصیل بیشتر ر. ک: مجمع البیان، ج 10، ص291؛ المفردات فی غریب القرآن، ص 305. [6]. نهج البلاغه، خطبه 216: فالحق أوسع الأشیاء فی التواصف، وأضیقها فی التناصف. لا یجری لأحد إلا جرى علیه، ولا یجری علیه إلا جرى له. [7]. ر. ک: موسوعة الامام امیرالمؤمنین علیه السلام ، ج 7، ص 45 ـ 37. در این کتاب، نه تن از یاران امام آمده است که به دلیل برنتابیدن عدالت آن حضرت به شام نزد معاویه گریختند. [8]. نهجالبلاغه، خطبه 126؛ أتامرونی ان أطلب النصر بالجور فیمن ولّیت علیه! والله لا أطور به ما سمر سمیر و ما أمّ نجمُ فی السماء نجماً! لو کان المال لی لسویّت بینهم، فکیف و انما المال مال الله!. [9]. همان، خطبه15؛ فان فی العدل سعة و من ضاق علیه العدل فالجور علیه اضیق. [10]. مائده (5): 8. [11]. نحل (16):90. [12]. انعام (6):152. [13]. نساء (4):58. [14]. مانند آیات آل عمران (3):21؛ نساء (4): 127 و 125 و…. [15]. حدید (57): 25. [16]. سبأ (34): 31- 33. [17]. نازعات (79): 24. [18]. مانند آیات: (إِنَّهُمْ کَانُوا قَبْلَ ذَلِکَ مُتْرَفِینَ (45) وَکَانُوا یُصِرُّونَ عَلَى الْحِنثِ الْعَظِیمِ) (واقعه (56): 45- 46). [19]. مانند آیه: «ویصنع الفلک وکلما مر علیه ملأ من قومه سخروا منه قال إن تسخروا منا فإنا نسخر منکم کما تسخرون.» (هود (11):39). [20]. مانند آیات (وبرزوا لله جمیعا فقال الضعفاء للذین استکبروا إنا کنا لکم تبعا فهل أنتم مغنون عنا من عذاب الله من شیء قالوا لو هدانا الله لهدیناکم سواء علینا أجزعنا أم صبرنا ما لنا من محیص) (إبراهیم (14): 22). [21]. ابن منظور مینویسد: « المترف المتنعم المتوسع فی ملاذ الدنیا و شهواتها» (لسان العرب، ج 2، ص30). [22]. ابن منظور در این باره چنین آورده است : « الملأ الروساء سموا بذالک لانهم مٍِلاء بما یحتاج الیه » (همان، ج 13، ص 166). [23]. سبأ (34): 34- 35. [24] سبا(34): 31 ـ 33. [25]. انعام (6):52. [26]. علق(96): 6- 7. [27]. نهج البلاغه، حکمت 58. [28]. «کاد الفقر ان یکون کفراً و کاد الحسدان یغلب القدر» (کافی، ج 2، ص 307، باب العصبیه). [29]. در روایتی معروف از پیامبر نقل شده است که فرمود:«الفقر فخری و به أفتخر». در توجیه این حدیث دیدگاههایی ارائه شده است. برای تفصیل بیشتر ر. ک:بحار الانوار، ج 69، ص 29 ـ 31. [30]. گفتار بلند امام در این زمینه چنین است: « والله لو وجدته قد تزوج به النساء و ملک به الاماء لرددته » (نهج البلاغه، خطبه 15). [31]. امام، در این باره چنین فرمود: «آیا حکم قرآن را میان شما جارى نداشتم و آیا ثقل اصغر (حسن و حسین علیه السلام ) را میان شما نگذاشتم؟ هر آینه میان شما، مراتب ایمان را ثابت کردم و به حدود حلال و حرام آگاهتان ساختم و از دادگرى، خود لباس عافیت بر شما پوشاندم و با قول و فعل خود، کار نیکو را میان شما گستردم و اخلاق کریمه خود را به شما ارائه کردم» (نهج البلاغه، خطبه 87). [32]. سنن النبی، ص 120. [33]. برای تفصیل بیشتر در این زمینه ر. ک: المواقف، ج 3، ص 337؛ شرح المقاصد، ج 2، ص 180؛ المیزان، ج 2، ص 117؛ ص 126؛ مقدمه ابن خلدون، ص 42. [34]. حجرات (49): 13. [35]. «حب الدنیا رأس کل خطیئه» کافی، ج 2، ص 131 «باب ذم الدنیا و الزهد فیها» [36]. برای تفصیل بیشتر ر.ک: دائرة المعارف قرآن، ج 3، مقاله «اختلاف» از نگارنده. منبع: ماهنامه انتظار موعود - شماره 26 ادامه دارد ...
92/12/15 - 10:26
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 46]
صفحات پیشنهادی
وزیر علوم: عضویت در شبکههای اجتماعی دانشجویان را از تعاملات رودرو دور میکند
چهارشنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۲ - ۱۰ ۲۴ وزیر علوم تحقیقات و فناوری با تاکید بر ضرورت عملیاتی شدن سند دانشگاه اسلامی گفت چهار کارگروه مشغول بررسی عملیاتی شدن و تعاریف عملیاتی مفاهیم سند دانشگاه اسلامی در شورای اسلامی شدن دانشگاهها هستند به گزارش سرویس دانشگاهی ایسنا دکتر رضا فرجی دانعدالت اجتماعی سر لوحه تلاش ها برای دستیابی به رشد پایدار و برابر
پیام دبیرکل سازمان ملل متحد به مناسبت روز جهانی عدالت اجتماعی عدالت اجتماعی سر لوحه تلاش ها برای دستیابی به رشد پایدار و برابر تهران - ایرنا - مرکز اطلاعات سازمان ملل متحد تهران به مناسبت روزجهانی عدالت اجتماعی 20 فوریه برابر با یکم اسفند ماه پیام دبیرکل سازمان ملل را با عنوانباید علل بروز ناهنجاری های اجتماعی را از بین برد نه مسکن تزریق کرد
دین و اندیشه در گفتگو با مهر طرح شد باید علل بروز ناهنجاری های اجتماعی را از بین برد نه مسکن تزریق کرد رئیس مرکز پاسخگویی به سؤالات دینی سازمان تبلیغات اسلامی گفت باید با علت درد مبارزه کرد ولی ما در مسائل و ناهنجاری های اجتماعی بیشتر اوقات مسکن می زنیم حجت الاسلام سیدمحمد سحضور زنان در اجتماع از نشانههای عدالت و توسعه اجتماعی است
چهارشنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۲ - ۰۹ ۵۸ مدیرکل دفتر امور بانوان و خانواده استانداری اردبیل گفت حضور زنان در عرصههای اجتماعی و مدیریتی یکی از نشانه های عدالت و توسعه اجتماعی در توزیع متناسب فرصت های اجتماعی- اقتصادی است به گزارش سرویس زنان ایسنا ماریا موسوی در نشست با دهیاران زن و اعمدیرکل امور بانوان و خانواده استانداری اردبیل: مشارکت بانوان در عرصههای مختلف مصداقی از عدالت و توسعه اجتماعی
مدیرکل امور بانوان و خانواده استانداری اردبیل مشارکت بانوان در عرصههای مختلف مصداقی از عدالت و توسعه اجتماعی استمدیرکل امور بانوان و خانواده استانداری اردبیل گفت حضور تأثیرگذار بانوان در عرصههای مختلف مصداق روشنی از عدالت و توسعه اجتماعی است به گزارش خبرگزاری فارس از اردبیلوکلا عدالت خواه و مسلح به دانش قضا باشند/ تلاش برای بالا رفتن عدالت اجتماعی
استانها شرق خراسان رضوی در مراسم بزرگداشت روز وکیل مطرح شد وکلا عدالت خواه و مسلح به دانش قضا باشند تلاش برای بالا رفتن عدالت اجتماعی مشهد - خبرگزاری مهر رئیس کل دادگستری خراسان رضوی گفت حرفه وکالت مانند امر قضا از قداست برخوردار است و وکلا باید در راستای انجام وظیفه شانتوجه به مدیریت هوشمند در بیمارستانها عدالت اجتماعی را تحقق میبخشد
پنجشنبه ۸ اسفند ۱۳۹۲ - ۱۳ ۴۷ رییس دانشکده پیراپزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران بر لزوم توجه به مدیریت هوشمند مبتنی بر نوآوری در نظام سلامت تاکید کرد و گفت توجه به این نوع مدیریت ضمن کاهش هزینهها و استفاده بهینه از منابع در بیمارستانها عدالت اجتماعی را نیز تحقق میبخشد به گزارشفعال سیاسی و اجتماعی که نمی تواند روی مرز تقوا راه برود بهتر است خانه نشین شود
دین و اندیشه فعال سیاسی و اجتماعی که نمی تواند روی مرز تقوا راه برود بهتر است خانه نشین شود رئیس مرکز رسیدگی به امور مساجد گفت اگر یک فعال سیاسی اجنماعی اقتصادی نمی تواند مرزها را رعایت کند زبان و دستش مهار شده و درکنترل نیست نمی تواند روی مرز تقوا راه برود چنین کسی خوب استوقف در سوق دادن جامعه به سمت عدالت اجتماعي بسيار مؤثر است
۱۳ اسفند ۱۳۹۲ ۱۰ ۴ق ظ رئيس كل دادگستري استان سمنان وقف در سوق دادن جامعه به سمت عدالت اجتماعي بسيار مؤثر است رئيس کل دادگستري استان سمنان در نشست مشترک با اداره کل اوقاف و امور خيريه وقف را موجب جلوگيري از انباشت ثروت و افزايش شکاف طبقاتي در جامعه دانست به گزارش خبرگزاري موجحسادت و پیامدهای آن در عرصه اجتماعی/ حسادت موجب شکست و عقب ماندگی می شود
دین و اندیشه در گفتگو با مهر مطرح شد حسادت و پیامدهای آن در عرصه اجتماعی حسادت موجب شکست و عقب ماندگی می شود یک استاد مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره گفت در حسادت افراد بجای همکاری و کمک به تضعیف و تخریب یکدیگر می پردازند و این موجب شکست و عقب ماندگی در زندگی فردی و اجتمنهاد دولت و عدالت اجتماعی
نهاد دولت و عدالت اجتماعیشاهین کارخانه 13 اسفند 92تاریخ انتشار سه شنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۰۸ ۴۵ با توجه به رویکردهای اقتصادی دولت یازدهم چندی است که بحث "عدالت اجتماعی" در محافل گوناگون بسیار مطرح می شود مفهومی که هرچند مصطلح و ساده به نظر می آید اما خیلی کم به طوبی عدالتی اجتماعی و اقتصادی در قطب اول اقتصاد اروپا
بی عدالتی اجتماعی و اقتصادی در قطب اول اقتصاد اروپا برلین - ایرنا - هرچند آلمان به رغم بسیاری از کشورهای درگیر بحران اقتصادی در اروپا از وضعیت به نسبت باثباتی در رشد اقتصادی و اشتغال برخوردار است اما آنچه بیش از همه چیز شهروندان این کشور را آزار می دهد رشد روز افزون فاصله فقیر وهمایش جایگاه عدالت در تفسیر قواعد و مقررات حقوقی برگزار می شود
دین و اندیشه با سخنرانی ناصر کاتوزیان همایش جایگاه عدالت در تفسیر قواعد و مقررات حقوقی برگزار می شود به همت انجمن علمی حقوق دانشگاه علامه طباطبایی همایش جایگاه عدالت در تفسیر قواعد و مقررات حقوقی با سخنرانی ناصر کاتوزیان امروز در دانشکده حقوق و علوم سیاسی این دانشگاه برگزار می شعدالت اجتماعي سر لوحه تلاش ها براي دستيابي به رشد پايدار و برابر
۳ اسفند ۱۳۹۲ ۱۰ ۱۵ق ظ عدالت اجتماعي سر لوحه تلاش ها براي دستيابي به رشد پايدار و برابر دبيرکل سازمان ملل گفت عدالت اجتماعي بايد در سر لوحه تلاش ها براي دستيابي به رشد پايدار و برابر براي همه مردم قرارگيرد به گزارش خبرنگار بين الملل خبرگزاري موج بان کي مون دبير کل سازمان مللبا نماز میتوان فحشاهای اجتماعی را از بین برد
سهشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۲ - ۱۲ ۵۰ قائم مقام ستاد اقامه نماز گفت اگر میخواهیم حجم عظیم ضایعات و آسیبهای اجتماعی از بین برود فقط با ترویج نماز میتوانیم این مشکلات را رفع کنیم به گزارش خبرنگار دین و اندیشه خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا حجتالاسلام والمسلمین کلباسی صبح امروز سهشامام جمعه ی بجنورد: اقتصاد مقاومتی خودکفایی و عدالت اجتماعی را محقق می سازد
بجنورد امام جمعه ی بجنورد اقتصاد مقاومتی خودکفایی و عدالت اجتماعی را محقق می سازد امام جمعه ی بجنوردگفت اقتصاد مقاومتی با شکست جنگ اقتصادی دشمن خودکفایی و عدالت اجتماعی را محقق می سازد به گزارش خبرنگار باشگاه خبرنگاران بجنورد حجت السلام والمسلمین ابوالقاسم یعقوبی در خطبه هایهنر دینی و هنرمند دینی و کارکردهای آن بررسی می شود/ بین هنر و دین ارتباط بسیار نزدیكی وجود دارد
دین و اندیشه در برنامه زاویه هنر دینی و هنرمند دینی و کارکردهای آن بررسی می شود بین هنر و دین ارتباط بسیار نزدیكی وجود دارد دکتر حسین پاینده و دکتر مهدی بنیانیان از اساتید دانشگاه برای بررسی و پرداختن به هنر دینی و هنرمند دینی و کارکردهای آن میهمان زاویه شبکه چهار سیما هستن-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها