تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 8 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):اى على! از ارجمندى مؤمن در نزد خدا اين است كه برايش وقت مرگ، معيّن نفرموده است...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1835139287




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

یک پیوند آسمانی


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
یک پیوند آسمانی
یک پیوند آسمانی نويسنده: محمدحسین فکور هر سه می‏آیند و می‏گویند: تو از همه با تقواتری; از همه زودتر مسلمان شده‏ای; هر خوبی که بگویی، داری; دختر پیامبر (صلی الله علیه واله) بزرگ شده، ما از او خواستگاری کرده‏ایم; ولی جوابمان کرده‏اند و گفته‏اند: «خدای او برایش تصمیم می‏گیرد» ; چرا تو نمی‏روی! شاید به تو روی خوش نشان بدهند» . تو، دلت آتش می‏گیرد; چشمانت غرق اشک می‏شود و می‏گویی: «ای ابوبکر! چیزی را به یادم آوردی که سعی کرده بودم، فراموشش کنم . به خدا! فاطمه را دوست دارم و هرگز نخواسته‏ام درباره ازدواج با او بی‏خیال باشم; ولی ... ولی ... آخر دستم از دنیا خالی است‏» . ابوبکر می‏گوید: «ای علی! این حرف را نزن; خودت می‏دانی که خدا و رسولش دنیا را به چیزی نمی‏گیرند» . عمر می‏گوید: «این رفیقم راست می‏گوید; هر سابقه خوبی که بگویند، تو در آن پیش قدم بوده‏ای ای ابوالحسن! (1) تو از همه به پیامبر خدا نزدیک‏تری; اشراف قریش، فاطمه را خواستگاری کرده‏اند; ولی شنیدی که ابوبکر چه گفت‏» . تو آستین بالا می‏آوری و اشک از چشم پاک می‏کنی و به عمر نگاه می‏کنی . این بار، سعد معاذ زبان باز می‏کند: «راستی چه مانعی در میان داری ای علی! من می‏گویم همین امروز ... نه، همین حالا راه بیفت‏» . تو شتر آبکش خودت را سوار می‏شوی; مزرعه را پشت‏سر می‏گذاری; به خانه می‏آیی; شتر را می‏بندی; لباس کارت را عوض می‏کنی; وضو می‏گیری; غسل می‏کنی; عبای نوی قطری‏ات را می‏پوشی; به نماز می‏ایستی و پس از آن، به طرف خانه پیامبر می‏روی . پیامبر خدا در اتاق همسرش ام سلمه است . در که می‏زنی، ام سلمه می‏پرسد: کیست؟ قبل از آن که جواب بدهی، آشکارا صدای پیامبر را می‏شنوی که می‏گوید: «ام سلمه! برخیز در را بگشا و بگو داخل شود . به خدا! مردی که خدا و رسولش او را دوست دارند، پشت در است; او هم خدا و رسولش را دوست دارد ...» . ام سلمه می‏گوید: «پدر و مادرم فدایت! این مردی که ندیده در باره‏اش چنین سخن می‏گویی: کیست؟ پیامبر (صلی الله علیه واله) می‏گوید: «خاموش باش! او برادر و پسر عمو و نزدیک‏ترین خلق خدا پیش من است‏» . همسر پیامبر با عجله می‏رود و در را می‏گشاید و تو صبر می‏کنی تا او پشت پرده برود; بعد داخل اتاق می‏روی . سلام می‏کنی و کنار رسول خدا (صلی الله علیه واله) می‏نشینی . سرت را پایین می‏اندازی و چشم به زمین می‏دوزی . پیامبر خیلی زود می‏فهمد که برای کاری نزدش آمده‏ای; اما خجالت می‏کشی به زبان بیاوری . با مهربانی به تو می‏گوید: «ای ابوالحسن! خیال می‏کنم با من کاری داری; حاجتت را بگو; هر نیازی که باشد، برآورده می‏کنم‏» . تو بااندکی آزرم می‏گویی: «پدر و مادرم فدایت! خودت بهتر می‏دانی که روزگاری مرا از خانه پدرم به خانه خودت آوردی . من کودک بودم; از غذای خودت به من می‏خوراندی; با آداب و روش خودت مرا تربیت کردی و مرا از شرک و بت‏پرستی رایج آن روزگار نجات دادی ... . ای رسول خدا! تو بهترین گنجینه منی . امروز دوست دارم که تشکیل خانه و خانواده بدهم تا در سایه آن، آرامش داشته باشم ... و آمده‏ام تا دخترت فاطمه را خواستگاری کنم ...» . پیامبر خدا (صلی الله علیه واله) می‏خندد و از شادی رنگش تغییر می‏کند و به تو می‏گوید: «صبر کن تا از خودش هم بپرسم‏» . پیامبر می‏رود و زود می‏آید و می‏گوید: «الله اکبر; سکوت او نشانه رضایتش است‏» . سپس می‏گوید: «چیزی هم داری که با آن امر ازدواجت را فراهم کنی‏» ؟ تو می‏گویی: «پدر و مادرم فدایت! وضع زندگی مرا که می‏دانی; شمشیرم، زرهم و یک شتر آبکش که با آن در مزرعه‏های مردم آبکشی می‏کنم‏» . پیامبر می‏گوید: «شمشیرت را که در جنگ با دشمنان خدا نیاز داری; شترت را هم همین طور; باید با آن کار کنی و در مسافرت مرکبت‏باشد; ولی زره‏ات را بفروش; به تو بشارت می‏دهم که خدا در آسمان قبل از زمین، عقد تو و فاطمه را بسته است‏» . تو می‏گویی: «چشم تو روشن و پدر و مادرم فدایت! تو همیشه بشارت دهنده و مبارک قدم بوده‏ای; صلی الله علیک‏» . آن‏آگاه، شادمان از جا برمی خیزی و بیرون می‏آیی; به خانه می‏روی; زره‏ات را برمی‏داری و در بازار می‏فروشی . سپس پول‏ها را نشمرده، پیش پیمبر می‏آوری . پیامبر که قبل از آمدن تو، بلال و عمار و ابوبکر را خبر کرده بود، یک مشت درهم بر می‏دارد و به بلال می‏دهد و می‏گوید: «برای دخترم عطر بخر» . به عمار و ابوبکر هم می‏گوید: «بقیه پول‏ها را به بازار ببرید و لوازم خانه بخرید» . آن دو می‏روند و ساعتی دیگر باز می‏گردند . همه باری که به دوش گرفته و آورده‏اند، جلوی پیامبر می‏گذارند . آن چه خریده‏اند، عبارتند از: پیراهنی برای عروسی به قیمت هفت درهم، یک روسری به ارزش یک درهم، یک حوله، تختی از چوب و برگ‏های درخت‏خرما، دو تا تشک کتانی; یکی پر از پشم و یکی دیگر پر از برگ‏های نرم درخت‏خرما، چهار تا بالش، یک تکه حصیر، یک جفت‏سنگ آسیای دستی، یک پرده، یک مشک آب، یک کاسه چوبی، یک ظرف پوستی، یک سبو، چند کوزه، دو تا بازوبند و یک ظرف مسی . پیامبر جهیزیه را می‏نگرد و بی‏اختیار اشک از چشمانش سرازیر می‏شود و می‏گوید: «خدایا! زندگی را بر گروهی که بیشتر لوازمشان ساده و سفالی است، مبارک گردان‏» . (2) پی نوشت ها1 . کنیه در میان عرب‏ها مرسوم بوده، حتی کودکان گاهی کنیه داشته‏اند 2 . بحارالانوار، ج‏43، ص‏125 - 134; به نقل از کشف الغمة . حوزه تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 337]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن