تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 13 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):ياد خدا عقل را آرامش مى دهد، دل را روشن مى كند و رحمت او را فرود مى آورد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1803923383




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

آنان كه خاك را به نظر كيميا كنند


واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:



آنان كه خاك را به نظر كيميا كنند
عمران پسر شاهين از بزرگان عراق بود. وى عليه حكومت عضدالدوله ديلمى قيام نمود.




به گزارش سرویس دینی جام نیوز؛ عمران پسر شاهين از بزرگان عراق بود. وى عليه حكومت عضدالدوله ديلمى قيام نمود.
عضدالدوله با كوشش فراوان خواست او را دستگير نمايد. عمران به نجف اشرف گريخت و در آنجا با لباس مبدل مخفيانه زندگى مى كرد.  
عمران در كنار بارگاه حضرت على عليه السلام پيوسته به دعا و نماز مشغول بود تا اينكه يك بار آن حضرت را در خواب ديد كه به او مى فرمايد:
- اى عمران ! فردا فناخسرو (عضدالدوله ) به عنوان زيارت به اينجا مى آيد و همه را از اين مكان بيرون مى كنند. آن گاه حضرت به يكى از گوشه هاى قبر مطهر اشاره نموده و فرمود:
- تو در اينجا توقف كن كه آنان تو را نمى بينند. عضدالدوله وارد بارگاه مى شود. زيارت مى كند و نماز مى خواند. سپس به درگاه خدا دعا و مناجات مى كند و خدا را به محمد و خاندان پاكش سوگند مى دهد كه وى را بر تو پيروز نمايد. در آن حال تو نزديك او برو و به او بگو: پادشاها! آن كسى كه در دعا هايت مورد تاءكيد تو بود و خدا را به محمد و خاندان پاكش قسم مى دادى كه تو را بر او پيروز كند كيست ؟  
فناخسرو خواهد گفت : مردى است كه در ميان ملت ما اختلاف انداخته و او قدرت ما را شكسته و عليه حكومت قيام نموده است . به او بگو اگر كسى تو را بر او پيروز كند چه مژده اى به او مى دهى ؟
او مى گويد هر چه بخواهد مى دهم . حتى اگر از من بخواهد او را عفو كنم عفو مى كنم .
در اين وقت تو خودت را به او معرفى كن . آنگاه هر چه از او خواسته باشى به تو خواهد داد.
عمران مى گويد: همان طور كه امام على عليه السلام مرا در عالم خواب راهنمايى كرده بود، واقع شد. عضدالدوله آمد. پس از زيارت و نماز خدا را به محمد و آل محمد قسم داد كه او را بر من پيروز گرداند. من نزدش رفتم به او گفتم : اگر كسى تو را بر او پيروز كند، چه مژده اى به او مى دهى ؟ او هم در پاسخ گفت : هر كس مرا بر عمران پيروز گرداند، حتى اگر خواسته اش عفو باشد، او را خواهم بخشيد.  
عمران مى گويد در اين موقع به پادشاه گفتم : منم عمران پسر شاهين كه تو در تعقيب و دستگيرى او هستى .
عضدالدوله گفت : چه كسى تو را به اينجا راه داد و از جريان آگاهت نمود؟ گفتم : مولايم على عليه السلام در خواب به من فرمود فردا فناخسرو به اينجا خواهد آمد و به او چنين و چنان بگو! من هم خدمت شما عرض كردم . عضدالدوله گفت :
- تو را به حق اميرالمؤ منين قسم مى دهم كه آيا حضرت به تو فرمود: فردا فناخسرو مى آيد؟
گفتم : آرى ! سوگند به حق اميرالمؤ منين كه آن حضرت به من فرمود. عضدالدوله گفت : هيچ كس غير از من ، مادرم و قابله نمى دانست كه اسمم ((فناخسرو)) است .  
پادشاه در همانجا از گناه وى درگذشت و او را به وزارت انتخاب نمود. و دستور داد برايش لباس وزارت آوردند و خود به سوى كوفه حركت نمود. عمران نذر كرده بود هنگامى كه مورد عفو و گذشت پادشاه قرار گرفت با سر و پاى برهنه به زيارت اميرالمؤ منين مشرف شود. (كه البته همين كار را هم كرد.)  
راوى اين داستان حسن طهال مقدادى مى گويد:
- جد من نگهبان بارگاه اميرالمؤ منين عليه السلام بود. حضرت را شب به خواب مى بيند كه به او مى فرمايد: از خواب برخيز و برو براى دوست ما (عمران پسر شاهين ) در حرم را باز كن !
جد من از خواب برمى خيزد و در حرم را باز كرده و منتظر مى نشيند. ناگهان مشاهده مى كند مردى به سوى مرقد حضرت مى آيد. هنگامى كه به حرم مى رسد، جدم به او مى گويد: بفرماييد اى سرور ما! عمران مى گويد: من كيستم ؟
جدم پاسخ مى دهد: شما عمران پسر شاهين هستيد.  
عمران تاءكيد مى كند كه من عمران پسر شاهين نيستم !
جدم مى گويد: شما عمران هستيد. الان على عليه السلام را در خواب ديدم و دستور داد كه برخيز و در را به روى دوست ما باز كن .
عمران با تعجب مى پرسد:
- تو را به خدا سوگند مى دهم كه چنين گفت ؟
جدم مى گويد: آرى ! به حق خداوند سوگند مى خورم كه چنين گفت . عمران خود را بر درگاه حرم مى اندازد و مشغول بوسيدن مى شود دستور مى دهد شصت دينار به جدم بدهند. بحار: ج 42، ص 319 پيرمرد 150 ساله دستگیری زنی که دلال جهاد نکاح بود عمل شنیع فرمانده تروریست‌ ها با نوه خود؛ تصاویر     برای دیدن اخبار رسانه های انگلیسی و رسانه های عربی کلیک کنید




۱۳۹۲/۱۱/۶ - ۱۷:۴۴




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام نیوز]
[مشاهده در: www.jamnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 122]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن