واضح آرشیو وب فارسی:خراسان: درامتداد تاريكي
رضا آذريان- مادرم هميشه نگران و زود رنج بود. وسواس و حساسيت بي حد هم با اين رفتارها توام بود. ما ۳ برادر و يك خواهر بوديم و پدرم اخلاقي تند و خشن داشت و بسيار ايراد گير بود. براي هر كاري هزاران بار تذكر مي داد، حتي به مادرم كه ۳۸ سال بود با او زندگي مي كرد. من و يك برادر و خواهرم ازدواج كرده بوديم و زندگي مستقلي داشتيم ولي برادر كوچكم كه حالا ديگر بزرگ شده بود هنوز با پدر و مادرم زندگي مي كرد، اختلال شخصيتي داشت و مادرم بسيار نگرانش بود. او از كودكي هر وقت پدر داد و فرياد مي زد و با توهين و تحقير يكي از ما، زندگي را به كاممان تلخ مي كرد، نه حرف مي زد و نه واكنشي نشان مي داد، فقط مي ايستاد و نگاه مي كرد. من خيلي زود با تمام سنگ اندازي هاي پدرم ازدواج كردم و پشت سر من برادر ديگرم هم تا كاري پيدا كرد، در عين ادامه تحصيل ازدواج كرد و خواهرم، كه پدر به طور كلي از پسرها بيشتر دوستش داشت و روي همه خواستگارهايش عيبي مي گذاشت، بالاخره با انتخابي كه صددرصد فقط مورد پسند پدر بود، ازدواج كرد و خدا را شكر برايش بد هم نشد. ولي بعد از مدتي وقتي اصطكاك هايي بين پدر و همسرش ديد ارتباط خود و همسرش را با پدر به حداقل رسانيد. مادركاملاً عصبي شده بود. حتي با وجود اينكه مدت ها بود كه پدر كاري به كار او نداشت ولي تا صداي پدر را مي شنيد كاملاً به هم مي ريخت و روحيه اش خراب مي شد و حالا هم دربه در از اين متخصص به آن متخصص دنبال بهبود برادركوچكم بود. مشاوري كه تشخيص داده بود او اختلال شخصيتي دارد پيشنهاد كرده بود دارو درماني بشود و وقتي مادر درباره زندگيمان و نحوه تربيت مان و خصوصيات اخلاقي پدر گفته بود، مشاور ريشه اين موضوعات را نحوه تربيت پدر تشخيص داده بود و اينكه مجموعه فشارهايي كه روي خانواده بوده، از همه بيشتر روي برادركوچكم تاثير گذاشته است. براي همين او حالا نمي تواند مستقل باشد، به شدت بي حوصله است، افسردگي واضح دارد، سر هيچ كاري دوام نمي آورد، در كارهايش كُند عمل مي كند، وسواس شديد هم دارد و از همه مهم تر به هيچ كس، حتي مادرم اعتماد نمي كند و به هيچ كس براي رفاقت و دوستي نزديك نمي شود، حتي با مشاور هم بسيار دير ارتباط برقرار و به شدت مقاومت مي كند. مشاور خواست پدر را هم با خود بياورند اما پدر نه مشاور و نه هيچ كس ديگر را در هيچ زمينه اي قبول نداشت. از حق نگذريم ما هم از نظر رواني در آرامش و سلامت كامل نيستيم و هر كدام مان ويژگي هاي منفي زيادي داريم ولي از آن آگاهيم و با آنها مقابله مي كنيم. احساس مي كنم پدر به جاي تربيت با ما مبارزه كرده است و بزرگ ترين قرباني اين تربيت برادر كوچكم بوده است.
سه شنبه 3 دي 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خراسان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 37]