-درامتداد تاريكي
رضا آذريان- مادرم هميشه نگران و زود رنج بود. وسواس و حساسيت بي حد هم با اين رفتارها توام بود. ما ۳ برادر و يك خواهر بوديم و پدرم اخلاقي تند و خشن داشت و بسيار ايراد گير بود. براي هر كاري هزاران بار تذكر مي داد، حتي به مادرم كه ۳۸ سال بود با او زندگي مي كرد. من و يك برادر و خواهرم ازدواج كرده بوديم و زندگي مستقلي داشتيم ولي برادر كوچكم كه حالا ديگر بزرگ شده بود هنوز با پدر و مادرم زندگي مي كرد، اختلال شخصيتي داشت و مادرم بسيار نگرانش بود. او از كودكي هر وقت پدر داد و فرياد مي زد و با توهين و تحقير يكي از ما، زندگي را به كاممان تلخ مي كرد، نه حرف مي زد و نه واكنشي نشان مي
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان