واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: داستان بسيار جالب از مرگ اختياري پيرمرد
مرحوم هيدجي از علماي طهران بود .او منكر موت اختياري بوده است و خلع روح را به طور اختياري محال ميدانسته.و او اين در جه و كمال را براي مردم ممتنع ميپنداشته است،و...
12
مرحوم هيدجي از علماي طهران بود .او منكر موت اختياري بوده است و خلع روح را به طور اختياري محال ميدانسته.و او اين در جه و كمال را براي مردم ممتنع ميپنداشته است،و در بحث با شاگردان خود جدا انكار مينمود و رد ميكرد.
يك شب در حجره ي خود بعد از بجا اوردن فريضه ي عشا رو به قبله مشغول تعقيبات بوده است ،كه ناگهان پير مردي دهاتي وارد شده ،سلام كرد و عصايش را در گوشه اي نهاد و گفت:جناب اخوند!تو چه كار داري به اين كارها!هيدجي گفت:چه كارها،پيرمرد گفت:مرگ اختياري و انكار ان ،اين حرفها به شما چه مربوط است.
هيدجي گفت:
:اين وظيفه ي ماست،بحث و نقد و تحليل كار ماست ،درس ميدهيم،مطالعات داريم،روي اين كارها زحمت كشيده ايم،الكي و سر خور نميگوييم.
پير گفت:مرگ اختياري را قبول نداري؟حكيم گفت نه پير مرد در مقابل ديدگان او پاي خود را به قبله كشيده و به پشت خوابيد و گفت:انا لله و انا اليه راجعون و از دنيا رحلت كرد.و گويي 1000سال است كه مرده است.
حكيم مظطرب شد .و گفت:خدايا اين بلا بود كه امشب بر ما وارد شد؟حكومت ما را چه ميكند؟ميگوين مردي را رد حجره برديدو او را كشتيد و سم داديد يا خفه كرديد.
بيخودانه دويدم و طلاب را خبر كردم،انها به حجره امدند وهمه متحير و از اين حادثه نگران شدند بالا خره خادم مدرسه ميخواست تابوتي بياوركه شبانه او را به فضاي شبستان ببرند تا فردا براي تجهيزات و اسشهادات امده شوند،كه ناگاه پير مرد از جا برخاست ونشست و گفت:بسم الله الرحمن الرحيم سپس رو به حكيمهيدجي كرد ه ولبخندي زد و گفت حالا باور كردي؟هيدجي گفت:اري باور كردم،به خدا باور كردم اما امشب پدر مرا امشب در اوردي ،جان ما را گرفتي؟
پيرمرد گفت:اقا جان!تنها به درس خواندن نيست ،عبادت نيمه شب هم لازم دارد،تعبد هم ميخواهد .
از همان شبحكيم رويه و راه خود را تغيير داد،نيمي از ساعات خود را براي مطالعه كردن و نوشتن و تدريس كردن قرار ميدهد و نيمي را براي تفكر و ذكر و عبادت خداي عزو جل..شبها از بستر خواب پهلو تهي ميكند وبه انجا كه ميخواهد ميرسد.
چهارشنبه 20 آذر 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 85]