واضح آرشیو وب فارسی:مهر: خطبه های نماز جمعه هامبورگ؛
علم با محدودیت ابزاری خود نمی تواند به پرسش های انسان پاسخ دهد

شناسهٔ خبر: 3883828 - یکشنبه ۳ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۰:۱۴
دین و اندیشه > اسلام در جهان
.jwplayer{ display: inline-block; } آیت الله رمضانی گفت: علم با محدودیتهای ابزاری خود، نمی تواند به پرسشهای انسان است پاسخ دهد، به دلیل اینکه علم برای شناخت بخشی از پدیده هستی، از ابزاری چون تجربه و آزمون استفاده می کند. به گزارش خبرگزاری مهر، متن زیر مشروح خطبه های نماز جمعه این هفته هامبورگ است که توسط آیت الله رمضانی ایراد شده است. بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله ربّ العالمین و الحمد لله الذی لا مُضادّ له فی مُلکه و لا مُنازِعَ لَهُ فی أمره. الحمدالله الذی لا شریک لَهُ فی خلقه ولا شبیه لَهُ فی عَظَمَتِه (جزء من دعاء الإفتتاح) وصلّی الله علی سیدّنا ونبیّنا محمّد صلّی الله علیه وعلی آله الطاهرین واصحابه المنتجبین. عبادالله ! أُوصیکم و نفسی بتقوی الله و اتّباع امره و نهیه. یکی از مسائلی که ممکن است ذهن هر انسانی را به خود مشغول سازد این است که آیا زندگی انسان به امور حسّی و مادّی بر می گردد و محدود میشود؟ به این معنا که هر کس از لحاظ مادی دارائی بیشتری داشته باشد، و لذّت بیشتری ببرد و از رفاهیات کامل برخوردار باشد، او به درستی زندگی کرده و به آرامش رسیده است! یا اینکه تعریف زندگی دربارۀ انسان با توجّه به داشته های فطری، مجموعه ظرفیتها، و استعدادهای او به بعد غیر مادّی وی بر می گردد؟ لذا میبایست به این پرسش با دقت پاسخ داده شود. جایگاه انسان در نظام هستی بسیار واضح و روشن است که با نگاهی درون دینی پاسخ این پرسش، به این موضوع بر می گردد که حقیقت و ماهیت و چیستی انسان به چه اموری بستگی دارد! زیرا با توجّه به اینکه خداوند برای انسان جایگاهی ویژه قرار داده، و ظرفیت علم آموزی و آگاهی را به او داده، و او را برای نظام خلافة اللهی آفریده، پس نباید فقط اغراض مادی ـ مانند قدرت و ثروت ـ در هدف آفرینش او نقش داشته باشد. بلکه انسان متناسب با شرائط وجودی اش برای رسیدن به حیات و زندگی واقعی خود باید در مسیر و راهی حرکت کند تا او را به کمال مطلوب برساند، و لازمهی چنین حیاتی آنست که باید با برنامه و قانون و ضابطه متناسب، از انسان و جهان یک تفسیر روحانی و معنوی صورت پذیرد. چرا که چنین تفسیری از انسان لازم و ضروری است، آنگاه برنامه و نسخهی حیات و زندگی برای انسان، متناسب با همان نگاه های معنوی و روحانی خواهد بود. لذا به همین جهت است که «دین» در حیات انسان ضرورت پیدا می کند، زیرا دین متصدی این مسئولیت بزرگ است که تفسیرها را بر اساس نظام حکیمانه معنا نماید. غرض خداوند از خلقت نظام هستی مطابق صریح آیات قرآن کریم جهان و نظام هستی، بر اساس حق آفریده شده است. «وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما إِلاَّ بِالْحَق؛ ما آسمانها و زمین و آنچه را میان آن دو است، جز بحق نیافریدیم».[۱] لذا هیچ چیزی بیهوده آفریده نشده، و هیچ چیز به بازی گرفته نشده، و نظام هستی یک بازیچه نیست که همه را به بازی گرفته باشد. بلکه هر چیزی و هر موجودی در جای خود بر اساس «حکمت و مصلحت» قرار داده شده است. بر این اساس انسان هم که زیر مجموعه این نظام هستی است، ـ که البته جایگاهی ویژه و والا دارد ـ مطابق آیات نورانی قرآن کریم بیهوده آفریده نشده است: «أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنا لاتُرْجَعُون؛ آیا گمان کردید شما را بیهوده آفریدهایم، و بسوی ما باز نمیگردید؟».[۲] بلکه خلقت و آفرینش هستی بر اساس نظام توحیدی است، و همه از حق تعالی نشأت گرفته است، لذا به لحاظ تکوین همهی موجودات تسبیح گر حق، و عبادت کنندهی او هستند. «تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فیهِنَّ وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبیحَهُمْ؛ آسمانهای هفتگانه و زمین و کسانی که در آنها هستند، همه تسبیح او میگویند؛ و هر موجودی، تسبیح و حمد او میگوید؛ ولی شما تسبیح آنها را نمیفهمید».[۳] و در آیهای دیگر می فرماید: « اِنْ کُلُّ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِلاَّ آتِی الرَّحْمنِ عَبْداً؛ تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند، بنده اویند».[۴] لذا شعار توحیدی در قرآن نظام از اوئی و به سوی اوئی است: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُون؛ ما از آنِ خدائیم؛ و به سوی او بازمیگردیم».[۵] و در آیهی دیگری میفرماید: «إِنَّ إِلی رَبِّکَ الرُّجْعی؛ و به یقین بازگشت (همه) به سوی پروردگار تو است!».[۶] و در جای دیگری فرموده است: «هُوَ یُحْیی وَ یُمیتُ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُون؛ اوست که زنده میکند و میمیراند، و به سوی او بازگردانده میشوید»،[۷] «وَ أَنَّ إِلی رَبِّکَ الْمُنْتَهی؛ (و آیا از کتب پیشین انبیا به او نرسیده است) که همه امور به پروردگارت منتهی میگردد؟».[۸] سخن پایانی نتیجه زندگی در چنین نظام معناداری این خواهد بود که حرکتها جهت مند و تعریف شده خواهد بود. و با این نگاه، جایگاه دین برای تحول یک نگاه معنوی و روحانی، روشن خواهد شد؛ و هر کسی در موقعیت خود قرار خواهد گرفت، و به سوی کمال حرکت خواهد کرد. بنابراین آنچه مهم است این است که آدمی در زندگی خود به یک نگاه صحیح و جامع و دقیق دربارۀ جهان هستی و نیز شناخت انسان برسد. زیرا بدون شک چنین نگاهی می تواند در همهی مراحل زندگی انسان تأثیرگذار باشد، و جهت زندگی و حیات را مشخص سازد. لذا اگر نگاه به دین و انتظار بشر از دین درست فهمیده و درک شود، به نظر می رسد بسیاری از مسائل مربوط به انسان به درستی تحلیل و ارزیابی شود. امّا اگر بخواهیم همه چیز را بر اساس مِتُد و روش علمِ روز، تفسیر و معنا کنیم بی شک بسیاری از پرسشها بدون پاسخ خواهد ماند. زیرا علم با محدودیتهای ابزاری خود، نمی تواند به پرسشهائی که فرا روی انسان است پاسخ دهد، به دلیل اینکه علم برای شناخت بخشی از پدیده هستی، از ابزاری چون تجربه و آزمون و ... استفاده می کند. لذا نمیتواند پاسخگو به پرسشهای فلسفی و کلی باشد. بنابراین باید از علوم دیگر ـ خصوصاً از دانش دین ـ برای پرسشهای مربوط به شناخت انسان استفاده کرد. همانند سوالاتی نظیر از کجا آمدهام و آمدنم بحر چه بود؟ و به کجا می روم؟ که این موارد پرسشهای مهمی هستند که بشریت را در طول تاریخ به خود مشغول ساختهاند. لذا آنانکه درصدد یافتن پاسخ برای این پرسشهای مهم می باشند مشمول رحمت الهی می باشند. چراکه در روایتی منسوب به حضرت امیر(ع) آمده است: «رَحِمَ اللَّهُ امرَأً عَرَفَ مِن أینَ وفی أینَ وإلی أین؛ خداوند، بیامرزد مردی را که دانست از کجا و در کجا و به سوی کجاست».[۹]همچنین مولوی خیلی زیبا این نکته را در شعری پر نغز تفسیر کرده است: روزها فکر من اینست و همه شب سخنم که چرا غافل از احوال دل خویشتنـم از کجا آمده ام آمدنم بـهر چه بــود به کجا می روم آخر ننمایی وطنم مانده ام سخت عجب کزچه سبب ساخت مرا یا چه بوده است مرا دوا از این ساختنم خنک آن روز که پرواز کنم تا بر دوست به امید سر کویش پر و بالــی بزنم کیست آن گوش که او می شنود آوازم یا کدامین که سخن می کند اندر دهنم من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم آنـکه آورد مـرا باز بـرد تــا وطنــم مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم [۱]. الحجر/۸۵.
[۲]. المؤمنون/۱۱۵.
[۳]. الإسراء/۴۴.
[۴]. مریم/۹۳.
[۵]. البقرة/۱۵۶.
[۶]. العلق/۸.
[۷]. یونس/۵۶.
[۸]. النجم/۴۲.
[۹]. صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم، الحکمة المتعالیة فی الأسفار العقلیة الأربعة، ج۸، ص۳۵۵، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چ سوم، بی تا. (البته این حدیث در منابع حدیثی شیعه نیامده است. ر.ک: محمدی ریشهری، محمد، موسوعة العقائد الإسلامیة، ج۲، ص۳۰۱، ح۲۴۵۱، قم، موسسه علمی فرهنگی دار الحدیث، چ سوم، ۱۴۲۹ق).
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 91]