واضح آرشیو وب فارسی:مهر: یادداشت؛
غربزدگی و نان شب ما/ با علوم انسانی نمیتوان نزاع را چاره کرد
شناسهٔ خبر: 3871512 - یکشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۵ - ۱۱:۳۰
دین و اندیشه > اندیشکده ها
.jwplayer{ display: inline-block; } خیال باشد اگر گمان بریم با اتکا به آنها که خوب علوم سیاسی خواندهاند یا خوب مذاکره میکنند میتوان به نزاع با غرب رفت. علوم انسانی از غرب حق و حقیقت برگرفته و بالیدهاست. به گزارش خبرگزاری مهر، متن زیر یادداشتی از پیمان فراهانی است که در ماهنامه خردنامه منتشر شده است. مواجهه با غرب مواجههای تام و تمام در پیش است؛ نهتنها بین شرق و غرب، غربیها و غربزدگان نیز با هم مصاف خواهند کرد. آری، بین غربزدگان نیز نزاعی خواهد بود چراکه جملگی طالب سیطرهی خویشاند. اصلا مگر دموکراسی -که فردید آن را سلطنهالدهماء خوانده است- غیر از تلاش برای جمعوجور کردن نزاعی است که هر آن میتواند صورتی خشنتر به خود بگیرد؟ دموکراسی صورت بیخونریزی اسلحهکشیدن است. دموکراسی یعنی هیچ مفری و هیچ چشمانداز امیدبخشی پیش رو نیست. تعارض بین ابنای بشر از نوک موی تا بن استخوان برقرار است. از خواستهای اقتصادی تا هواداری سیاسی، از نیاز به شغل تا تمنیات نفسانی و شهوانی، چه چیز است که پیرامون آن از تحتالثری تا ثریا بین «غربزدگان از ابنای بشر» اختلاف نباشد؟ دموکراسی کشمکشی است در میان ابنای بشر و خواستههایشان و چگونه این اختلافات کنترل میشوند؟ دموکراسی به ابنای بشر میفهماند که توقعاتشان را پایین بیاورند و محض خاطر آنچه مهمتر میپندارند از باقی تمنیات خود صرفنظر کنند. اصلا مگر فلسفه برای کودکان -به آن نحو که متیو لیپمن طرح کردهاست- بنا نیست از کودکی بیاموزاند که بهجای آنکه چاقو بکشند یا دست به سلاح گرم ببرند بهتر است با کلمات بر سر و چشم و پهلوی هم بکوبند؟ و خدا میداند که تا چهوقت خلایق، خود را مقید به این نحوه نزاع خواهند دانست. نفس امارهی خودکامه جز خویشتن، حق و حقیقتی نمیبیند لذا بهدنبال گذشت یا ایثار یا فداکاری نیست؛ او خودبین و خودرأی است و با شعارهای دموکراتیک آرام و قرار نمییابد و خدایی جز مطامع و مشتهیات و منافع نمیشناسد. دموکراسی دوای درد بیدرمان اومانیسم و اندیویدوالیسم نیست، مسکنی است که جوامع غربی ناچار از استعمال آناند. انسان از مواجهه با غرب ناگزیر است. این مواجهه صورتهایی دارد و صرفا صورت انفسی، جنگ سیاسی، جنگ اقتصادی، جنگ نرم یا جنگ برّی و بحری نخواهد داشت. غرب بهدنبال بسط خود، بهدنبال منافع چون منهوم لایشبع، دهانی به گسترهی کهکشانها دارد. در این میانه مواجههی اهل ادیان با غرب به چه نحو است؟ ادیان از خودبینی و خودرأیی انذار میدهند و برحذر میدارند که نفس خود را اله خود بگیریم و خدای خود را فراموش کنیم. خصوصا اسلام داعی به توحید کلمه و کلمهی توحید است و با غرب که پذیرش تفرقه را شرط میداند سازگار نمیشود. چشمانداز اسلام سیر بهسوی امت واحده است اما غرب از کثرت و تکثر و تکاثر بیرون نخواهد شد. این وضعی است که اهل ادیان و غربزدگان در آن به تعامل نخواهند رسید. در این میانه باید دید که خود در کدام سوی میدان ایستادهایم. دام سخت است مگر راه شود لطف عمیم ورنه انسان نبرد صرفه ز شیطان رجیم نزاع بر سر منافع نیست نزاع شرق و غرب، نزاعی بر سر منافع نیست. «منفعت من» آن زمان طرح میشود که «من» مبدا و معاد امور باشد و این یعنی غربزدگی و غروب حق و حقیقت در جان آدمی. غرب استکبار است و کبریاطلبی. این کبریاطلبی انسان در شیطان هم هست و آدم از آن جهت که جامع اسماء است میتواند اضل از حیوان و همرتبه با شیطان هم باشد. تعارض شرقی-غربی با سودای منافع حل نخواهد شد. استکبار، تمامیتطلب است. استکبار را نباید با خدای تواب و رحیم اشتباه گرفت و با استکبار نمیتوان از در تسلیم و رضا درآمد. با علوم انسانی نمیتوان نزاع را چاره کرد خیال باشد اگر گمان بریم با اتکا به آنها که خوب علوم سیاسی خواندهاند یا خوب مذاکره میکنند میتوان به نزاع با غرب رفت. علوم انسانی از غرب حق و حقیقت برگرفته و بالیدهاست. علوم انسانی غربی همچون موم در دستان ما نیست بلکه خود نیز اقتضائاتی دارد. تا آنجا که گمان بردهایم «فعال ما یرید» هستیم و صرفا با قدرت و عقل بشر و آزاد از وحی و هدایت الهی میتوانیم به مدد علوم انسانی، آنچه میخواهیم را بر کرسی تحقق بنشانیم خود نیز غربزدهایم و راهی که نشان میدهیم راه خروج از بحران نیست، ورطهای هولناک است.
خواب خوش آسایش دوگیتی هرقدر هم شیرین، خوشتعبیر نیست. دلخواه ما شاید این است که یا در هر نزاعی از پیش برنده باشیم یا آنکه در هیچ نزاعی وارد نشویم. البته جهان و کار جهان به دلخواه این و آن نمیگردد. این جهان جنگ است چون کل بنگری ذره با ذره چو دین با کافری فردید و امکانات ما در این نزاع احمد فردید وضع ما را در این نزاع شرح و بیان کرده است. چه با او موافق باشیم چه نباشیم آنچه از او میتوان آموخت وصف غرب و غربزدگی است؛ شرح این مطلب است که ما در این نزاع، مطلقالعنان نیستیم. فلسفه و گذر از فلسفه با فلسفه میتواند امکانات ما را به دید آورد و افق فراروی ما را بر ما آشکار کند و این جز با جهاد اکبر و اوسط و اصغر محقق نخواهد شد. مگریز ز سوز عشق زیرا جز آتش عشق دود و سوداست
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 101]