واضح آرشیو وب فارسی:مهر: محمدجواد ارسطا مطرح کرد؛
گذار از اندیشه سیاسی به الگوی کشورداری اسلامی
شناسهٔ خبر: 3839324 - شنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۵ - ۱۴:۰۸
دین و اندیشه > آیین ها و تشکل های مذهبی
.jwplayer{ display: inline-block; } حجت الاسلام ارسطا گفت: ما میتوانیم از متون دینی یک نظریه سیاسی منسجم راجع به چگونگی تشکیل حکومت و اداره آن استخراج کنیم. تاکنون نتوانستهایم ضوابط حکومت بهدست بیاوریم. به گزارش خبرگزاری مهر، حجت الاسلام والمسلمین محمدجواد ارسطا در گفتگوی پیش رو معتقد است الگوی کشورداری اسلامی از اندیشه سیاسی اسلام استخراج میشود. کار اصلی و مهمی که ما باید کنیم این است که باید افرادی باشند که مفاهیم مربوط به حقوق عمومی و علوم سیاسی را به خوبی دریافته باشند، در عین حال مفاهیم اسلامی را نیز به خوبی فهمیده باشند. از طرف دیگر، مراجعه مستمر اجتهادی به متون و منابع دینی داشته باشند. *آیا در متون دینی، در رابطه با فقه سیاسی، صرفاً یک سلسله بایدها و نبایدها وجود دارد و یا این که یک نظریه سیاسی منسجمی راجع به حکومت دینی از منابع دینی میتوان استخراج کرد؟ ما میتوانیم از متون دینی یک نظریه سیاسی منسجم راجع به چگونگی تشکیل حکومت و اداره آن استخراج کنیم. شاهد مثال بنده روایات متعددی است که در باب حکومت داریم که مهمترین این روایات، نامه پنجاهوسوم نهجالبلاغه به نام عهدنامه مالکاشتر است. مشکلی که در این زمینه با آن مواجه هستیم، همان است که مرحوم علامه نایینی در کتاب «تنبیه الامة و تنزیه الملة» به آن اشاره میکند. ایشان میفرمایند: برای ما موجب سرشکستگی است وقتی میبینیم از شش تا روایت در باب استصحاب، فقهای ما توانستند این بحث عریض و طویل استصحاب را استخراج کنند، ولی از این همه روایاتی که در باب مسائل مربوط به حکومت داریم، تاکنون نتوانستهایم ضوابط حکومت و اصولی را که باید در حکومتداری مراعات شود، بهدست بیاوریم. مشکل اصلی ما در ارتباط با مباحث فقهیِ مربوط به حکومت در همین امر خلاصه میشود. مثلاً یکی از مباحثی که در حکومت درباره چگونگی اداره سازمانهای عمومی مطرح میشود، مسئله مشورت است. مشورت را همانطور که برخی از فقها فرمودند، بر حاکم اسلامی باید واجب دانست. بنابراین عقیده من این است که ما در رابطه با نحوه اداره حکومت، تأسیس حکومت، سازمانهای حکومت، قوای حاکم در یک حکومت، چگونگی تعامل حکومت با مردم، حقوق و وظایف متقابل دولت و مردم، حکومت و مردم، میتوانیم مطالب فراوانی را از متون دینی استخراج کنیم، امّا آنچه تاکنون صورت گرفته، مراجعه اجمالی به متون دینی بوده است. * آیا دین اسلام میتواند مدل عینی را برای حکومت ارائه کند و یا آنکه میبایست صرفاً به یکسری بایدها و نبایدها و حداکثر ارائه یک اندیشه سیاسی بسنده کند؟ گویا از این سؤال یک مدل عینی برای حکومت، یعنی مدلی ثابت و لایتغیّر که تمام اجزائش بهصورت کاملاً از پیش تعیینشدهای شکل میگیرد، مد نظر است. آنچه توسط نظامهای حقوقی دیگر هم برای حکومت ارائه میشود، هیچوقت اینطور نیست. حال میتوان یک سلسله اصول ارزشی را که در هر حکومتی وجود دارد، به تناسب زمان و مکان، در قالبهای متفاوتی ریخت. مثلاً یکی از آن اصول ارزشی، نحوه تعامل حکومت با مردم است. امروزه در دانشکدههای حقوق دنیا، اصطلاحی به نام «Good Governance» یا حکمرانی شایسته مورد بحث است. به شکلهای مختلفی ممکن است این اصول که تحت عنوان حکمرانی شایسته از آنها نام برده میشود، در جامعه تحقق بپذیرد. نحوه اجرا شدن این اصول تبعاً باید به تناسب شرایط جامعه، زمان و مکان و اقتضائات جامعه متفاوت باشد. اگر اینطور نباشد، قابلیت اجرا در زمانها و مکانهای گوناگون را از دست خواهد داد. بنابراین، میگویم مدل عینی، یعنی ارائه دادن یک سلسله ارزشها و بایدها و نبایدها، منتهی نه کلی که هیچگونه شکل خاصی از آن قابل استخراج نباشد، بلکه بایدها و نبایدهایی است که وارد جزئیات مسائل مربوط به حکومت هم میشود. البته پارهای از مسائل هست که دیگر به اقتضائات زمان و مکان بستگی دارد؛ مثل اینکه حکومت تا چه درصدی از عدم تمرکز استفاده بکند؟ بنابراین عرض بنده دقیقاً در نقطه مقابل آن نظریهای قرار میگیرد که میگوید راجع به حکومت در اسلام صرفاً یک سلسله کلیاتی میتوان یافت و نحوه اداره و شکل حکومت و سایر مباحث مربوط به حکومت را باید بر اساس شیوههای عقلا در هر زمانی تشخیص داد و دریافت کرد. من با این نظر مخالفم و به عقیده من خیلی بیشتر از اینها میتوان از متون دینی در باب حکومت استخراج کرد. *آیا تجربیات دیگر کشورها که حکومت آنها عمدتاً غیراسلامی است، میتواند به ارائه الگوی کشورداری اسلامی کمک کند یا اینکه چنین الگویی اساساً تفاوت ماهوی با نظامهای حاکم در چنین کشورهایی دارد؟ اولاً یک سلسله از چیزهایی در الگوی حکومتداری اسلامی مطرح میشود، برگرفته از سیره عقلا است و بنای شارع مقدّس هم در اکثر مواضع، امضای سیرهی عقلا است. ثانیاً تجربیات کشورهای دیگر، میتواند موجب تکمیل راهکارهای اجرایی باشد که میتوانیم برای پیاده کردن سیاستهای اسلامی اتخاذ کنیم. یکی از دستورهای امیرالمؤمنین(ع) این است که میفرماید: من با امّتهای گذشته زندگی نکردم، ولی در تاریخ آنان آنقدر تأمّل کردم که گویا با آنها زندگی کردهام. نتیجه: پس، از تجربیات دیگران تحت دو عنوان مشخص میتوانیم استفاده کنیم: 1. آن تجربیاتی که میتواند سازنده بنائات عقلایی و سیرههای عقلاء باشد که تحت همین نام سیره عقلا برای ما قابل استفاده است. 2. تجربیات دیگری که میتواند دستاوردهای اطلاعات و اندیشههای دیگران باشد. *برای تبدیل اندیشه سیاسی اسلام به الگوی کشورداری اسلامی، به ترتیب چه گامهایی میبایست برداشته شود؟ الگوی کشورداری اسلامی از اندیشه سیاسی اسلام استخراج میشود. کار اصلی و مهمی که ما باید کنیم این است: باید افرادی باشند که مفاهیم مربوط به حقوق عمومی و علوم سیاسی را به خوبی دریافته باشند، در عین حال مفاهیم اسلامی را نیز به خوبی فهمیده باشند. از طرف دیگر، مراجعه مستمر اجتهادی به متون و منابع دینی داشته باشند. *در ارائه الگوی برای هر کشور اسلامی، چه مؤلفههایی در رابطه با آن کشور خاص میبایست در نظر گرفته شود؟ اصولی کلی وجود دارد که آنها را از آیات و روایات میتوان استخراج کرد. سلسله اموری هم هست که در آن امورِ ارجاع داده شده به سیره عقلاء، به عرف ارجاع داده شده است. مثلاً خداوند در قرآن راجع به رابطه زوجین میفرماید: «و عاشروهن بالمعروف». باید برای الگوی اسلامی در هر کشوری، ابتدا موازین ثابت اسلامی را استخراج کرد، سپس دید که در چه مواردی میتوان به عرف مراجعه کرد، آنگاه با در نظر گرفتن شرایط زمان و مکان و حکم حاکم در آن کشور، آن مواردی را که به عرف ارجاع داده شده، تدوین و تبیین نمود. *به عنوان متخصص و فعال در این حوزه، کارهای نظری انجام گرفته در این 35 سال را برای تبدیل اندیشه سیاسی اسلام به الگوی کشورداری، چگونه ارزیابی میکنید؟ فکر میکنم یکی از کارهای بسیار خوب طی این 35 سال، همان کاری بود که اوّل انقلاب صورت گرفت و آن تدوین قانون اساسی بود که در تدوین اندیشه سیاسی اسلام و ارائه دادن یک الگوی عینی برای چگونگی تشکیل و اداره حکومت اسلامی نقش به سزایی داشت.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 116]