واضح آرشیو وب فارسی:مهر: یادداشت؛
مبارزه علنی اباعبدالله با جرثومه فساد/ چرا کوفیان پیمان شکستند؟
شناسهٔ خبر: 3783829 - پنجشنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۵ - ۰۸:۰۵
دین و اندیشه > آیین ها و تشکل های مذهبی
.jwplayer{ display: inline-block; } جامعه اسلامی بعد از پیامبر(ص) آگاهانه یا ناآگاهانه به رهبران بی کفایتی تنداده که نتوانستند بعدها خود را از نتایج زیانبار این انتخاب رهاسازند. خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه_زهره حاجی: اگر نگاهی به جریانات حقیقتطلب تاریخ بیاندازیم همیشه با دو دسته متفاوتی از مخالفان روبرو می شویم؛ دسته اول همان کسانیاند که آشکارا با جریان حق به ستیزه برمیخیزند و تاب تحمل آن را ندارند اما دسته دوم هیچگاه اقدام به اظهار علنی مخالفت خود نکرده بلکه صبر می کنند تا با حاصل شدن موقعیتی مناسب از نیت های خود استفاده کامل ببرند. بعداز اعلام دعوت توحیدی پیامبر(ص)، بنابر پرستش خدای یکتا به جای بتان، اولین دسته از مخالفان این حرکت عظیم توحیدی همان بت پرستان مکه بودند که به هیچروی حاضر به پذیرش این دعوت نبودند. قرآن این دسته را به عنوان مشرکان معرفیمیکند؛ «إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ، ...»(توبه/۲۹) که بعد از فتح مکه و تا سالهای دیگر که پیامبر(ص) در جنگهای خود به مبارزه با آنها می پرداخت، اندک اندک از دایره ایجاد خطر برای اسلام حذفشدند. [۱] اما با قدرت گرفتن اسلام در جزیره العرب و دیگر مناطق جهان، گروه جدیدی از مخالفان و معارضان پابهعرصهگذاشتند که کسی جز پیامبر(ص) از نیتهای سوء آنها آگاهنبود. این دسته، به جز افراد معدودی که از همان ابتدا مورد لعن پیامبر(ص) بودند؛ شامل برخی دیگر، از جمله مسلمانان رده اول میباشند که همیشه در مصاحبت و همراهی پیامبر(ص) نیز حضور داشتند و به تدریج در وقایع و اتفاقات مختلف جامعه اسلامی انگیزههای درونی خود را آشکار میساختند که این امر نشان از نقشههای شوم آنها برای امت اسلامی، بعد از پیامبر(ص) داشته است.با این حال هنوز هم مسلمانان قادر به شناخت این مخالفان به ظاهر موافق نبودند. قرآن از این دسته خطرناک به عنوان منافقان یاد می کند که تهدیدی جدی در برابر حرکت جریان نوپای اسلام بهشمار میآمدند. خداوند در آیات متعددی خصوصیات این دسته را برای پیامبر(ص) و مؤمنان بیان می کند. از جمله ذیل آیات هشت و ۹ سوره بقره در مورد این گروه می فرماید: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ»، «یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ ما یَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرُونَ». البته لازماست به این نکته مهم توجه داشتهباشیم که پیامبر(ص) به دلیل شرایط خاص جامعه اسلامی جز در مورد برخی افراد خاص، قادر نبود این اشخاص را به صورت مستقیم به مردم معرفیکنند، لذا خداوند با تبیین خصوصیات این گروه به مردم متذکر میشد که آنها را بشناسند. در چنین شرایط ویژهای بود که این لایه از مخالفان، بدون ایجاد خطری جدی، در سایه امنیت حاصل از رشد و گسترش جامعه اسلامی به حیات خود ادامه میدادند و به عنوان مسلمانان مقرب نیز شناخته می شدند تا اینکه بعد از رحلت پیامبر(ص) اندکاندک با کسب فرصتهایی شروع به قدرت نماییکردند و اولین نشانه موضعگیری جدی آنها در مخالفت با اسلام اصیل را باید غصب مقام خلافت از امام علی(ع) در سقیفه دانست؛ [۲] که یکی از علت های اصلی چنین اتفاقی را باید در شناخت ناکافی مردم نسبت به بیلیاقتی این افراد ناشایسته جستجوکرد؛ البته در این میان حضرت علی(ع) و حضرت زهرا(س) بارها انتصاب امام علی(ع) به رهبری جامعه را از سوی پیامبر(ص) به مردم و غاصبان آن یادآور شدند که نتیجه ای جز سرکشی و چشم بستن بر حق از سوی جماعت در برنداشت. [۳] به همین دلیل می بینیم که جامعه اسلامی بعد از پیامبر(ص) آگاهانه یا ناآگاهانه به رهبران بی کفایتی تنداده که نتوانستند بعدها خود را از نتایج زیانبار این انتخاب رهاسازند. بهواقع شرایط جامعه اسلامی در آن زمان به گونهایبود که حتی امام علی(ع) و امام حسن(ع) نیز به دلیل عدمهمراهی مردم، قادر به نابودی کامل این رشته باطل نبودند. این گروه که اکنون توانستهبودند به مناصب و جایگاههای قدرت دستیابند، دیگر به چیزی جز کسب منفعت و قدرتطلبی خود و نزدیکانشان نمیاندیشیدند. با تقویت این اوضاع، دیگر عرصه بر امام علی(ع) و امام حسن(ع) سخت تر می شد و رهبران بی کفایت جامعه از ترس حمایت مردم از این بزرگواران با حاکمکردن خفقان بر جامعه زمینه هرگونه حمایتی از ناحیه مردم را برای ایشان سلبکردهبودند. [۴] البته دلایل این عدمهمراهی مردم را باید در عوامل دیگری نیز جستجو کرد و آن پنهانشدن این جریان پشت مظاهر اسلامی است که بیکفایتی و عوام فریبی آنان را برای مردم ناشناخته میساخت؛ لذا در چنین شرایطی نتیجه قیام برای امام علی و فرزندشان امام حسن(ع) چیزی جز هدر رفت خونشان نبود و درست به همین دلیل بود که ائمه معصوم(س) بنابر مصالح جامعه اسلامی مجبور به سکوت شدند. اما در زمان امامت امام حسین(ع) اوضاع به کلی تغییر کردهبود؛ چندی بعد از امامت ایشان معاویه مرد و یزید به عنوان حاکم جدید مسلمین دیگر اصراری بر ظاهرفریبی و پنهانکردن ظلم و فساد خود نداشت و علناً مرتکب محرمات می شد؛ این درحالی بود که مردم هم، شاهد این جریانات بودند و امام نیز در تنگای بیعت با یزید قرار داشت؛ درنتیجه این مقدمات زمینهای شد تا امام از فرصت موجود برای افشای چهره حقیقی حاکمان ناشایسته و بیکفایت اموی استفاده ببرد. برای دستیابی به این منظور، ایشان چاره ای جز یک مبارزه علنی با جرثومه فساد نداشتند و این آخرین تیر و در نتیجه ضربه مهلکی برپیکره نیمه جان این دستگاه ناکارآمد بود. حضرت اباعبدالله(ع) پس از اینکه از کمکها و حمایتهای مردم عراق در قیام علیه جبهه ظلم یزید ناامید شدند برای نمایانساختن لایههای پنهان چنین جریانی با کمک یاران اندک و خانواده خویش وارد میدان مبارزه شدند. نوع و کیفیت برخورد لشکریان یزید با امام و یارانش نمونه ای از بی رحمانه ترین برخوردها تا آن زمان و تا امروز تاریخ بوده است و مردم علناً مشاهدهکردندکه دستگاه حکومتی یزید برای حفظ قدرت خود حتی به عزیزترین فرزندان رسول خدا(ص) هم رحم نمی کند و چیزی جز طعم شیرین قدرت و سلطنت برای آنان قابلفهمنیست. پس از این واقعه بود که مردم چهره واقعی جریان ناشایست حکومتی را شناختند و به صورت گروههایی خودجوش درپی انتقام از آنها برآمدند. ...................................... [۱]. آیتی، محمد ابراهیم، تاریخ پیامبر اسلام، ص ۵۶۳، ۵۸۲، ۵۹۸ [۲]. جعفریان، رسول، تاریخ سیاسی اسلام، ج/۲، صص ۱۹ [۳]. همان، ص ۲۶ [۴]. سعید بن هلال، ثفقی، الغارات، ص ۲۱۷
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 53]