واضح آرشیو وب فارسی:مهر: یادداشتی از داوود مهدویزادگان؛
اجتهاد شخصی/ مانع بزرگ برای بازگشت استبداد و مطلقه شدن دولت مدرن
شناسهٔ خبر: 3769204 - چهارشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۵ - ۱۵:۰۲
دین و اندیشه > اندیشمندان
.jwplayer{ display: inline-block; } در امر حکومت تنها کنش عقلانی مشروعیت دارد. اجتهاد شخصی فقیهِ حاکم باید مبتنی بر کنش عقلانی باشد والا مشروعیت ندارد. برای همین یکی از شرایط ولی فقیه، عادل بودن است. به گزارش خبرگزاری مهر، یادداشت زیر توسط حجت الاسلام دکتر داوود مهدوی زادگان عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی نوشته شده است که در ادامه می آید: نقطه مشترک ولایت و سلطنت مطلقه این است که هر دو بر اساس قانون اساسی کشور، در یک شخصیت حقیقی متجلی می شوند و هیچ کس نمی تواند روی حرفشان حرف بزند. گفته می شود که شاه حرفش را از خودش در می آورد و ولی فقیه سخنش را از خودش در نمی آورد. قبوله. هر چند خیلی باید بحث کرد. ولی اگر بگوید مذاکره با آمریکا مجاز است از منابع فقه اخذ حکم کرده است و اگر بگوید مذاکره با آمریکا مجاز نیست نیز از منابع فقه اخذ حکم کرده است. آیا قائل به انجام اجتهاد شخصی نیستید، هرچند که متکی به مبانی فقهی باشد؟ یعنی او به استناد این که مبانی شرع مقدس به او اجازه اخذ هر تصمیمی را داده است، تصمیم گیری می کند. در روزگارانی که قانون اساسی وجود خارجی نداشته، فقط برای ایران نبوده که وجود خارجی نداشته، بلکه نرم جهانی بوده. یعنی به طریقی عرف جهانی تایید می کرده است که شاه منصوب خداست و اختیارات خود را از خدا گرفته است و شاه در طول تاریخ سلطنت شاهی ایرانی به چه استنادی مجاز مطلق به اتخاذ هر تصمیمی بوده است؟ آیا معتقد نیستید که شاه می گفته از آن جا که خدا مرا شاه کشور و ملت قرار داده است من چنین تصمیمی را می گیرم. ۱- وقتی سلطنت مشروعیتش را از قانون اساسی می گیرد؛ مطلقه نیست بلکه مشروطه است. سلطنت مطلقه فرا قانون است و مبنای مشروعیتش ایده غلبه و قدرت به همراه اصل وراثت است. فیلسوفان سیاسی مدرن تلاش کردند مبنای مشروعیت سلطنت را باز خوانی کنند. چنان که توماس هابز در کتاب لویاتان کوشید برای سلطنت مطلقه مبنای مشروعیتی جدید درست کند و آن عبارت از جامعه مدنی است. مردم در جامعه مدنی فردی را به عنوان حاکم انتخاب کرده تمام اختیارات شان را به طور مطلق به او واگذار می کنند. اراده حاکم مطلق، قانون است. او حتی می تواند مذهب مردم را تغییر دهد اما جان لاک سلطنت پادشاه را مشروطه تفسیر کرد. ۲- باید واژه مطلقه در اصطلاح ولایت مطلقه فقیه را در نظام واژگانی فقهی ـ اصولی معنا کرد. وقتی گفته می شود فلان حکم مطلق است یعنی در حکم بودن مقید به هیچ حکم دیگر نیست. حکم مقید، جنبه فرعیت پیدا می کند. مثلاً حکم وضو مطلقه است. شارع مقدس در صدور حکم، امر دیگری حتی صلات را لحاظ نکرده است ولی حکم تیمم، مقید به عدم تمکن از وضو گرفتن است تفاوت اساسی امام خمینی(ره) و بزرگانی مثل صاحب جواهر و نراقی رحمه ما الله در بحث ولایت فقیه مربوط به همین مطلقه دیدن آن است. آنان ولایت فقیه را مقیده می دیدند؛ یعنی از احکام فرعیه تلقی می کردند. ولی اما خمینی(ره) ولایت فقیه را مطلقه می دانست. زیرا به عقیده ایشان ولایت از احکام اولی است، مانند صلات و صوم و حج که از احکام اولی است. بنابر این ولایت مطلقه فقیه هیچ سنخیتی با سلطنت مطلقه قدیم و جدید ندارد. ۳- واژه شخصی در اصطلاح «اجتهاد شخصی» ابهام دارد. می دانید که نفس دارای قوای عقلانی، شهوانی، غضبانی و وهمیه است. کنش شخصی، منسوب به هر یک از این چهار امر است. کنش عقلانی به همان اندازه شخصی است که کنش شهوانی و غضبانی و وهمی شخصی هستند. بنابر این تمام کنش های عقلانی شخصی است. و در امر حکومت تنها کنش عقلانی مشروعیت دارد. اجتهاد شخصی فقیهِ حاکم باید مبتنی بر کنش عقلانی باشد والا مشروعیت ندارد. برای همین یکی از شرایط ولی فقیه، عادل بودن است. ۴- فلسفه سیاسی مدرن تلاش دارد اجتهاد شخصی عقلانی را جایگزین دیگر اجتهادهای شخصی کند ولی با دو مشکل اساسی مواجه است. نخست خود بنیادی انسان مدرن است. خود بنیادی عبارت از مطلق اندیشی و مطلق گرایی است. دوم، رجحان ایده آزادی بر اصل عدالت است. عقل سلیم، نه خود بنیادی را قبول دارد و نه رجحان آزادی بر عدالت. بنابراین، اجتهاد شخصی مدرن از عقلانیت فلسفی ـ ارزشی فاصله بسیار زیادی دارد. اجتهاد شخصی مدرن، هر قدر هم کوشش کند، مطلقه است اما اجتهاد شخصی در نظریه ولایت مطلقه فقیه به غایت عقلانی است. زیرا اولاً مبتنی بر خرد خود بنیاد نیست و متکی بر وحی است. ثانیاً قائل به رجحان اصل عدالت بر ایده آزادی است. ۵- عقیده عرف مبنی براینکه شاه منصوب خداست و اختیارات خود را از خدا گرفته است؛ حجیت ندارد. پادشاهان برای مشروعیت سلطنت شان هیچ مستند الهی نداشتند و ندارند. کاهنان و روحانیان درباری هستند که براساس اجتهاد شخصی غیر عقلانی به سلطنت مطلقه شاهان مشروعیت دینی کاذب می دهند. اگر فقیه پارسایی از روی اجتهاد شخصی عقلانی با پادشاهی تعامل می کند؛ این تعامل به معنای مشروعیت شاه نبوده است بلکه از باب حفظ نظام امت اسلامی در شرایط عدم تمکن از برپایی ولایت فقیه است. ۶- کدام حرف شاه ایران مورد قبول شرع انور بوده است که این حرفش (شاه می گفته از آن جا که خدا مرا شاه کشور و ملت قرار داده است من چنین تصمیمی را می گیرم) قبول شده است. بنابراین هیچ نقطه مشترکی میان مفهوم مطلقه در ولایت مطلقه فقیه با سلطنت مطلقه قدیم و جدید نیست. به همین خاطر، چهار دهه است که ولایت مطلقه فقیه در ایران مانع بزرگی برای بازگشت استبداد و مطلقه شدن دولت مدرن، از همان نوع که امثال سعید حجاریان تمنای آن را دارد، شده است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 93]