واضح آرشیو وب فارسی:مهر: ترجمه؛
علم وسیله ای برای بررسی حکمت الهی در دوره رنسانس/ ثمره حقیقی علم
شناسهٔ خبر: 3713934 - جمعه ۲۲ مرداد ۱۳۹۵ - ۰۹:۲۵
دین و اندیشه > اندیشمندان
.jwplayer{ display: inline-block; } هر کس تاریخ علم در دوران رنسانس در اروپا را پیگیری کند، خواهد دید که اکثر دانشمندان در آن زمان جزو مومنین پرهیزکار بوده اند. علم حقیقی و ایمان صادقانه، هیچ وقت با یکدیگر در جدایی نبوده اند. به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر ترجمه مقاله ای از فداء یاسر الجندی نویسنده سوری و کارشناس موضوعات علمی و فنی است که در سایت الجزیره نت منتشر شده است. متن ترجمه این مقاله را در ادامه می خوانید؛ یک بار در مقدمه یکی از مقالات علمیام در سایت الجزیرة نت این عبارت را نوشتم: «میگویم، و بالله التوفیق [به توفیق خدا].» یک نفر در پایین مطلب با اسم مستعار نظر داده بود: «همین که در اول مقاله عبارت و بالله التوفیق را خوندم فهمیدم چیزهایی که در ادامه خواهم آمد نه ربطی به علم دارد نه ربطی به دانش بلکه عبارت خواهد بود از نتایج برخاسته از یک ذهن لاهوتی صرف که میخواهد غیبیات را به مباحث علمی و تجربی تحمیل کند. تا زمانی که وقتمان را در این گونه تفکر عقیم هدر میدهیم، امیدی به پیشرفتمان نیست»!! بسیاری از افرادی که واله و حیران علم و علما هستند (از آن دسته افرادی که به عقده «بیگانهزدگی» دچارند و افرادی که فرهنگ علمی و تاریخیشان را از منابع صحیح نمیگیرند) معتقدند که اگر موقع ارائه یک بحث علمی، ذکری از خداوند متعال به میان آوری، در آن صورت از سیاق علمی خارج شده و دیگر داری دربارهی غیبیات و عقاید حرف میزنی نه علم و اگر میخواهی از ایمان حرف بزنی، باید علم و علوم را بگذاری کنار (چون شایستگی آن را نداری) زیرا علم حقیقی ربطی به ایمان ندارد و جای ایمان، اماکن عبادتی است و جای علم، آزمایشگاهها و دانشگاهها و مراکز پژوهشی؛ و انقلاب علمی در دوران رنسانس فقط وقتی ممکن شد که علما از سیطره کلیسا و کشیشها و راهبان خلاصی یافتند و ایمان و ادیان را کنار انداخته و شروع کردند به شنا کردن آزادانه (و با آزادنگری) در دریای علم و در نتیجه توانستند برای دنیا پیشرفتهای گستردهای به ارمغان بیاورند که تا پیش از آن زمان حتی در داستانهای علمی تخیلی هم تصورش نمیرفت. این حرف، شبیه آن دسته از خرافاتی است که خیلیها بدون بحث قبولش میکند. شکی ندارم که نویسنده آن نظر هم یکی از قربانیان این عقیده اشتباه بوده و اگر او و امثال او از تاریخ علم و علما اطلاع داشتند (مشخصا در اروپا و در عصری که به آن عصر رنسانس میگویند –یعنی حد فاصل قرون شانزدهم تا نوزدهم میلادی) آن وقت حتما نظرشان را تغییر میدادند. حقیقت ماجرا (آن طور که تاریخ علمی موثق نشان میدهد) آن است که محرک اول نهضت علمی نوینی که اروپا بعد از قرون تاریک وسطی شاهد آن بود، چیزی نبود جز ایمان به خدا؛ و سردمداران بزرگ آن نهضت به وجود یک نیروی مطلق عظیم که بر این جهان سیطره دارد عمیقا مومن بودند، در نتیجه عقل و استعدادهای خدادادشان را برای کشف «حکمت خدا» و «عظمت و تدبیر» او (از طریق کشف قوانینی که بر جهان حاکم است و از آن محافظت میکند و آن را به خدمت بشر در میآورد) به کار گرفتند. این حرف را به عنوان شعار و گزافهگویی مطرح نمی کنیم، بلکه دلایل محکمی داریم که این مسئله را تأیید میکند و آن هم عبارت است از صحبتهای علمای بزرگی که نهضت علمی اروپا بر دوش آنان مستقر بود و به فضل اختراعات و علم و نبوغ آنان به وجود آمد و پیش رفت. با علم مشهور هولندی، نیکولاس کوپرنیکوس (متوفی به سال ۱۵۴۳) شروع میکنیم، همان کسی که مفاهیمی که تا زمان او بر علم نجوم سیطره داشت را زیر و رو کرد. این عالم عظیم میگوید: «دانشمند (تا آنجا که منطقی که خدا به او داده اجازه میدهد) باید سعی کند حقیقت را در هر چیزی بفهمد.» گالیله، دانشمند ایتالیایی معروف (متوفی به سال ۱۶۱۵ میلادی) (که هم منجم بود هم فیلسوف هم فیزیکدان. و از بزرگترین دانشمندان عصر خود به شمار میرفت) میگوید: «مجبور نیستم معتقد باشم خدایی که موهبت حواس [پنجگانه] و منطق و حکمت را به ما ارزانی داشته، همو از ما میخواهد که همهی اینها را کنار بگذاریم.» روبرت بویل، دانشمند شیمیدان و مخترع ایرلندی، متوفی به سال ۱۶۷۴، که از بزرگترین دانشمندان شیمیدان در قرن هفدهم به شمار میرود و او را پدر شیمی میخوانند، میگوید: «وقتی با تلسکوب به سیارات و ستارگان نگاه میکنم، و وقتی با میکروسکوپ خلاقیت شاهکارانهای را میبینیم که حتی با دقیقترین چیزهای صنعتی قابل مقایسه نیست، و وقتی در آزمایشگاههای شیمی کتاب طبیعت را مرور میکنم، میبینم که چیزی در درونم بی اختیار فریاد میزند: خدای من، چقدر سازندگیات خلاقانه و قابل ستایش و بدیع است، حکمت توست که همه چیز را اینطور به وجود آورده.» اما اسحاق نیوتن، (متوفی به سال ۱۷۲۷) پیشرو دانشمندان عصر رنسانس (و ای بسا پیشرو دانشمندان تمام عصرها)، نویسنده کتاب «اصول ریاضی فلسفهی طبیعی» (که یکی از بزرگترین کتب علمی تالیف بشر محسوب میشود و موثرترین کتاب در سیر رشد علمی انسانها، خصوصا در فیزیک به حساب میآید) وقتی کتاب مذکور را به قلم آورد، گفت: «این کتاب را نوشتم و همواره مد نظرم است که این کتاب راهی باشد برای کمک به مردم تا به خداوند ایمان بیاورند، و هیچ چیز به اندازهی رسیدن به این هدف خوشحالم نمیکند.» و از دیگر اقوال نقل شده از او این است که: «همین که به انگشت شستم نگاه کنم، برای ایمان آوردن به خدا کافی است.» اینها نمونههایی بود از سخنان دانشمندانی که علوم در دوران رنسانس بر دوش آنان قرار داشت. و هر کس تاریخ علم در دوران رنسانس در اروپا را پیگیری کند، با تعجب خواهید دید که اکثر دانشمندان (نمیگویم تمام آنها) در آن زمان جزو مومنین پرهیزکار بودند؛ این را پروفسور استانلی جاکی در کتابش «طریق علم و راه به سوی خدا» مورد تأیید قرار میدهد؛ او مینویسد: «در بسیاری موارد، علم، وسیلهای بود که از آن برای بررسی حکمت الهی [در ساخت جهان] استفاده میشد.» این مسئله منحصر به دوران رنسانس نیست، بلکه غالب علمای بزرگ در همه زمانها و مکانها همینطور بودهاند. نمونهاش دانشمند بزرگ آلبرت اینشتین (صاحب نظریه نسبیت)، متوفی به سال ۱۹۵۵، است که میگوید: «ثمرهی حقیقی علم، آن حس عمیق و زیبای روحانیت است. کسی که این حس را نمیشناسد و در مقابل عظمت جهان، با خشیت و تواضع نمیایستد، این آدم جزو مردههاست.» همو میگوید: «میخواهم کشف کنم که خدا چطور جهان را آفریده است. برای من این پدیده یا آن پدیده مهم نیست، یا تأثیر این عنصر یا آن عنصر. من میخواهم حکمت خدا را درک کنم، چیزهای دیگر صرفا یک سری جزئیات است.» و از دیگر صحبتهای منقول از او، در تأکیدش بر عظمت جهان و ساختار دقیق و حیرتانگیزش این است که گفته: «خدا، تخته نرد بازی نمیکند.» دانشمند کبیر ماکس پلانک (متوفی به سال ۱۹۴۷) که برای ارائهی نظریهی فیزیک کوانتومی توانست جایزهی نوبل فیزیک را کسب کند میگوید: «نه علم و نه دین، هیچکدام از ایمان به خدا بی نیاز نیستند؛ اما در مورد دین، که ایمان به خدا آغاز کار و اساس است، اما در مورد علم، ایمان به خدا نتیجهی همهی پژوهشهاست. ایمان به خدا، آن نهایتی است که در رأس نگاه عمومیمان به جهان قرار میگیرد.» دانشمند آمریکایی فرانسیس کالینز، مدیر یکی از عظیمترین طرحهای علمی در قرن بیست و یکم (طرح نقشهی ژنوم انسان) هم میگوید: «خدایی که در انجیل میشناسیم همان خدایی است که از طریق ژنها میشناسیم. میتوانیم او را در کلیساها عبادت کنیم، همانطور که میتوانیم او را در آزمایشگاهها عبادت کنیم. چیزهایی که او خلق کرده عظیم، بدیع، بسیار پیچیده و دقیق، و بالاتر از همهی اینها، زیبا هستند.» با همه اینها، ما صحبتها و افکار ابن سینا و ابن رشد و غزالی و فارابی و صدها تن دیگر از دانشمندان بزرگ اسلامی را اینجا نقل نکردیم (کسانی که قرنها مشعل علم را با ایمانشان حمل کردند، و محرکشان در این حرکت سخن خدای تعالی بود که میفرماید: «قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ» [سورهی زمر، آیهی ۹: بگو: آیا آنان که اهل علم و دانشند با مردم جاهل نادان یکسانند؟] و این سخن خدای تعالی که :«إِنَّمَا یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ» [سورهی فاطر، آیهی ۲۸: از میان بندگان خدا تنها دانشمندان از او میترسند.]) بلکه در اینجا صحبتهای استوانههای علمی غرب را (از دوران رنسانس تا دوران حاضر) ذکر کردیم، حرفهایی که نمیشود از آنها نتیجهای جز این گرفت که ایمان به خدا، همان جرقهای بوده که شمع فکر آنها را شعلهور کرده و آنها را واداشته تا در دریاهای علم شنا کرده و به اکتشافات و قوانین علمیای دست پیدا کنند که برای بشر منافع بیشماری به بار آورده و چنان او را به پیش برده که حتی خلاقانهترین کتابهای علمی-تخیلی هم نمیتوانستند آن را تصور کنند. اما داستان دشمنی شدید و سرسختانهای که کلیسا در قرون وسطی با علم و علما داشت چه میشود؟ جواب این است که این، دشمنی بین کلیسا و علم بود، نه ایمان و علم. کلیسا در آن زمان موسسهای بود که به اسم دین بر جوامع اروپایی قرون وسطی سیطره داشت، به مردم جواز ورود به بهشت میفروخت و «متبرکسازی» (یعنی تأیید) خود را در اختیار پادشاهان سرکش اروپایی قرار میداد که با پشتیبانی قدرت مقدس کلیسا بر سر کار بودند. کلیسا فقط با علم و علما در جنگ نبود، بلکه به صورت کلی روی سینهی جوامع چنبره انداخته و اصرار داشت که جوامع در دوران تاریکی و جهل و عقبماندگی باقی بمانند تا قدرت کلیسا بر مردم و جامعه حفظ شود. فلذا، تباین در دوران قرون وسطی بین ایمان و علم نبود، بلکه بین علم بود با کلیسا و رهبران آن (که مدعی بودند خادم تورات و انجیلاند). اما علم حقیقی و ایمان صادقانه، هیچ وقت با یکدیگر در تباین و جدایی نبودهاند (کما اینکه دیدیم) و ابدا هم نخواهند بود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 142]