واضح آرشیو وب فارسی:مهر: مدیر انجمن فیلسوفان آمریکا:
عصر روشنگری منجر به سکولار شدن علم شد/ لزوم توجه علم به اخلاق
شناسهٔ خبر: 3730067 - سهشنبه ۱۲ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۴:۵۷
دین و اندیشه > اندیشمندان
.jwplayer{ display: inline-block; } دکتر «اریک توماس وبر» مدیر انجمن فیلسوفان آمریکا با اشاره به اینکه عصر روشنگری منجر به سکولار شدن علم شد، بر لزوم توجه علم به اخلاق تأکید کرد. به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از طلیعه، دکتر «اریک توماس وبر» مدیر اجرایی انجمن فیلسوفان آمریکا، رئیس کمیته سیاست عمومی این انجمن و استاد فلسفه و سیاست عمومی در دانشگاههای «میسیسیپی» و کنتاکی آمریکا است. کتاب «رالز، دیوئی و سازهانگاری» و «رهبری و دموکراسی» از جمله آثار وی به شمار میروند. آخرین اثر این استاد دانشگاه در سال ۲۰۱۵ با عنوان «اتحاد میسیسیپی: دموکراسی و رهبری در جنوب» به رشته تحریر درآمده است. در گفتوگو با وی نسبت علم و دین را مورد بررسی قرار داده است که در ادامه از نظر میگذرد؛ *پس از عصر روشنفکری، ما شاهد سکولار شدن علوم هستیم. آیا فکر میکنید که ماهیت فعلی علم سکولار است؟ با اینکه جواب کلی به این سوال مثبت است، اما برخی از معتقدین مذهبی با آن مخالف هستند. این مساله بستگی به این دارد که این دسته از افراد با توجه به دیدگاه مذهبی خود چه برداشتی از ماهیت حقیقت و آگاهی دارند. دستهای از افراد معتقدند به دلیل مفاهیم مشخص ارائه شده در متن مقدس، عمر این جهان تنها به چند هزار سال میرسد. این افراد همچنین منکر یافتههای علمی و یا هرآنچه از راه تجربه به دست بیاید و نمود عینی داشته باشد شده یا آنها را کم اهمیت میشمارند. در چنین چشماندازی که میتوان آن را بنیادگرایی نامید، هر شاهدی که در معارضه با محتوای متن مقدس قرار گیرد حذف میشود. اگر این نوع از نگاه مذهبی را مدنظر قرار دهیم، بله، حوزه علم باید مستقل باشد. وجود ساختمانها، برق و تلفنهای همراه، همگی نتیجه نظریهپردازی، بازبینی و مانند اینهاست. از آنجا که ما اعتقادات جدید را مورد تست و آزمایش قرار میدهیم و از این راه فرضیه خود در مورد آنها را قبول و یا رد کرده و از تجربه خود بهره میبریم، علوم، تجربی خوانده میشوند. برای تاکید بر این نکته که ارزش والای شواهد تجربی هیچ ارتباطی به تنزیل اعتقاد مذهبی ندارد، برخی از مومنین فکر میکنند که حقیقت و دانش جنبهالهی دارند. این یک تشکیک رادیکال مانند آن چیزی است که «دکارت» تصور میکرد یعنی همان تشکیک افراطی است که سعی در القاء این مفهوم دارد که چشمان ما تنها برای فریفتن ما خلق شدهاند. مومنین مذهبی غیر رادیکالی همچون «سی. اس. لوئیز» به این نکته معتقدند که خداوند به ما احساسات، مغز و عقل عطا کرده تا در مسیر درست مثلا در راه علم از آنها استفاده کنیم. اشتباه اینجاست که ما فکر میکنیم همه چیز را میدانیم یا بر همه چیز احاطه داریم. یک دانشمند خوب کسی است که محدودیتهای انسان را بشناسد، حال میخواهد معتقد و مومن باشد یا خیر. ممکن است یکی فکر کند علم میتواند سکولار باشد و دیگری فکر کند که اینطور نیست. مومن غیر بنیادگرا حاضر به یادگیری از طریق امتحان و شواهد است و میتواند در کنار افراد غیرمذهبی به مطالعات علمی بپردازد. برای چنین فردی علم میتواند جنبه سکولار داشته باشد. این ارتباطی به عقاید خاص مذهبی ندارد. هرچند این به آن معنا نیست که معتقدین مذهبی غیر بنیادگرا، علم و مذهب را دو عنصر جدا از هم میدانند. حتی خود واتیکان هم معتقد است که بر اساس شواهد علمی و نظری، بیگبنگ به عنوان فرضیه تکامل اتفاق افتاده است. نکتهای که باید بر آن تاکید شود این است که بر اساس گفتههای پاپ، معتقدین کاتولیک نمیگویند که این رخداد صرفا برحسب تصادف اتفاق افتاده است. نظر خود من در مورد چنین مسالهای این است که نوعی ابهام در این کار وجود دارد. دانشمند ابزاری عینی برای سنجشی تجربی که بوسیله آن بتواند طراحی الهی را مورد ارزیابی قرار دهد در اختیار ندارد. بنابراین وی ممکن است به این نکته اکتفا کند که جهان به صورت تصادفی به وجود آمده است. اما واژه تصادفی میتواند به صورت مستقل از هرگونه طراحی قلمداد شود که هویت و نمود آن از راه شواهد تجربی در نظر گرفته شود. پاپ، واژه تصادف را به معنای فقدان وجود هرگونه طراحی از جمله طراحی الهی تفسیر میکند. اما ذهن دانشمند به معنای نخست این واژه معطوف است و نه معنای اخیر آن. *آیا شما فکر میکنید رابطه میان علم و دین رو به رشد و نزدیکتر شدن پیش میرود؟ اگر (منظور) ما، دانشمندان و کار آنها باشد، من هیچ تغییری را پیشبینی نمیکنم. اگر سوال در مورد عموم، معتقدین و تجمیع (اعتقادات مذهبی) و یافتههای علمی مطرح میشود، زیاد نمیتوان خوشبین بود. در سال ۱۹۸۲، موسسه گالوپ اعلام کرد که ۴۲% از آمریکاییها، حتی پس از صدور رای از جانب واتیکان، باز هم بر اعتقادات (مذهبی) خود پافشاری دارند. ممکن است معتقدین مذهبی به سمت آموختن بیشتر در مورد علوم روی بیاورند و سعی در تجمیع اعتقادات مقدس خود با آنچه شواهد نشان میدهد کنند. ممکن است برعکس شود. من فکر میکنم ایالات متحده به رقابتهای بینالمللی خود ادامه دهد یعنی طبق همان چیزی که «فرید زکریا» آن را ظهور آرامش میخواند، آمریکاییها با فشار بیشتر و بیشتری برای تجهیز خود با علم و دانش مواجه میشوند. مردم خیلی دیر در مورد مسائل مهم درس میگیرند. همانطور که ما شاهد بحران مالی و صنعت نزدیک به فروپاشی اتومبیلسازی در آمریکا بودیم. در حال حاضر من فقط می توانم امیدوار باشم که یک جنبش، منجر به ایجاد سرعت بیشتر در هل دادن آمریکا به سمت تربیت مهندسین و سایر دانشمندان شود. احساس من این است که تلاشهای ما برای پیشرفت نسل جوان خیلی دیر انجام شده یعنی اکثرا معطوف به دوران پس از مقطع تحصیلی راهنمایی شده است. بنابراین ما همین الان هم با توجه با نیازهای اساسی برای آموزش علم در بسیاری از زمینهها در کشور عقب هستیم. مدارس ابتدایی و راهنمایی ما باید بر روی ترویج گرایشهای علمی و عادتهای روانی منطقی تلاش کنند. (اما) به جای این کار، ما اغلب به شکل ویژهای بر روی محتوای قابل اندازهگیری سلطه که تنها عنصر کوچکی از یادگیری را شامل میشود مورد تمرکز کردهایم. *برخی از دانشمندان و فلاسفه بر روی اهمیت اخلاق در علوم تاکید میکنند. چرا؟ دلایلی برای اینکه چرا اخلاق از اهمیت زیادی در علوم برخوردار است وجود دارند. یکی از آن دلایل این است که ما بعضی اوقات برای انجام مطالعات علمی خود، آسیبهای مهلکی به انسانها و حیوانات وارد میکنیم. زمانی، دانشمندان برای مطالعه بر روی موضوعات انسانی، آزادی آنها (انسانها) را سلب میکردند که منجر به وارد آمدن ضربات موقتی یا دائمی به آنها میشد. این نکته که مطالعات علمی ما امروز با دقت و به دور از هرگونه آسیبهای وارده غیرضروری و همراه با اطمینان از حداکثر شفافسازی در مورد جزئیات عناصر مطالعه و رضایت مشارکت کنندگانی که باید برای شرکت در این مطالعات از آزادی قابل امتناعی برخوردار باشند، بسیار ضروری است. جدا از ویژگیهای هدایت علم با توجه به موضوعات مربوط به انسان یا حیوانات، برخی پرسشها در مورد آنچه ما باید انجام دهیم وجود دارند. منابع انسانی محدود هستند و بنابراین موضوعی که ما روی آن مطالعه میکنیم، اخلاقا از اهمیت زیادی برخوردار است. میزان پولی که صرف تحقیقات پزشکی و یا اصلاح داروهای تجویز شده برای بیماران و احیای آنها میشود، همه برای کسب منافع (مادی) است. هدف از این کار، کشف حداکثری راههای علاج جدید و تامین سعادت و رفاه بشر نیست بلکه کسب حداکثر سود است. ارزشهای ما میگویند که سیاست باید خروجیهایی را به همراه داشته باشد که منجر به ایجاد بیشترین سود برای کل بشریت شود و نه تنها به فکر تامین بیشترین سود (صرف مساله سودگرایی) شود. در این مورد پیش رو، اخلاق می بایست نقش بازدارندگی در مورد هر دو تصمیم ما یعنی جایی که همه تلاش خود را در راه علم و چگونگی هدایت مطالعات با دقت و با احترام در مورد موضوع این مطالعات میکنیم و همچنین چگونگی صرف منابع گرانبها و کمیاب مشترک ما ایفا کند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 125]