واضح آرشیو وب فارسی:مهر: یادداشتی از داوود مهدوی زادگان؛
مغالطات مدرن/ نگاه سوفسطایی روشنفکران
شناسهٔ خبر: 3683020 - سهشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۱:۴۹
دین و اندیشه > اندیشمندان
روشنفکر حامل و مروّج اصلی فرهنگ سوفسطایی است. او درباره همه چیز به نحو سوفسطایی نگاه می کند و می اندیشد. روشنفکر، انسان گرا است و هیچ مرجعی جز من را برنمی تابد و بر عدم قطعیت اصرار می ورزد. به گزارش خبرگزاری مهر، متن زیر یادداشتی از حجت الاسلام مهدوی زادگان است که از نظر می گذرد. واژه مغالطه از باب مفاعله است و به معنای به غلط و اشتباه افتادن یا انداختن در هر امری است. بنابر این مغالطه کنش بشری است که وقوع سهوی آن از هر کس ممکن است. ولی ممکن است این عمل برای فرد یا جماعتی به عادت یا فرهنگ بینشی - رفتاری تبدیل شود. در این صورت کنش مغالطه، عمدی و آگاهانه خواهد بود. نظیر فرهنگ سوفسطایی که در قرن پنجم قبل از میلاد به فرهنگ مسلط تبدیل شده بود. سوفسطاییان، خطیبان زبر دستی بودند که با استفاده متبحرانه صنعت مغالطه درفنّ خطابه بر رقیب غالب می آمدند. در واقع سوفسطایی یکی از آن گروه هایی بود که کنش بشری مغالطه را به صنعت تبدیل کرد. تا آن که سقراط و افلاتون و ارسطو علیه فرهنگ سوفسطایی نهضت علمی براه انداختند. نتیجه این نهضت در شکل گیری دو دانش بزرگ منطق و فلسفه تاثیر گذار بود. تاسیس هر دو دانش به انگیزه حفظ ذهن از خطا در فکر و نا صواب اندیشی بود. شاید اگر مغالطه در یونان آن روزگار به فنّ غلبه برخصم تبدیل نشده بود؛ ارسطو در کتاب منطق خود(اُرگانون) گفتار مفصلی برای آن اختصاص نمی داد. بعدها فیلسوفان مسلمان تا به امروز این بحث را به کمال رساندند. فنّ هفتم منطق الشفاء ابن سینا درباره سفسطه است(الفن السابع فی السفسطه). دومین گفتار علّامه طباطبایی در کتاب رسائل سبعه درباره مغالطه است . رویداد بزرگی که در قرون وسطای مسیحی اتفاق افتاد آن است که به موازات سست و کم رنگ شدن اندیشه منطقی – فلسفی، فرهنگ سوفسطایی بار دیگر بدست اومانیست ها(انسان گراها)ی ایتالیایی قرن دوازدهم و سیزدهم جانی تازه گرفت. ایتالیا این دوره پیشتاز نهضت بازگشت به یونان پیش سقراطی بود. بعد آن است که شاهد زایش سوفسطایی نوین طی چند قرن اخیر هستیم. اکنون سوفسطایی گری مدرن در اوج فَربِگی و سیطره جهانی قرار دارد. گویا خاک اروپای غربی برای این فرهنگ، زمین حاصل خیزی است. بنیاد سوفسطایی قدیم و جدید بر حجیت فرد انسانی و عدم قطعیت است. و بطور طبیعی، صنعت مغالطه همچون زمانه پیش سقراطی در کانون توجه فرهنگ سوفسطایی نوین قرارمی گیرد. فلسفه های مدرن – بویژه فلسفه علم غربی - پشتوانه اصلی فرهنگ نوین است. و پیشرفت تکنولوژی در فربه تر شدن فرهنگ سوفسطایی نقش چشم گیری داشته است. تکنیک های تصویری(عکاسی و فیلم) کمک بسزایی در رواج این فرهنگ کرده است. کمپانی های فیلم سازی – بویژه هالیوود – و جشنواره های فیلم اروپایی - آمریکایی از تولید کنندگان و پشتیبانان اصلی فرهنگ سوفسطایی مدرن به شمار می آیند. شاید تئاتر کمتر برای چنین فرهنگی مستعد باشد. فیلم مستند طعنه ای بر سوفسطایی بودن صنعت فیلم سازی مدرن است. نظام های دموکراسی خواهی نیز در ترویج سوفسطایی گری جدید موثرند. نامزدهای انتخاباتی برای پیروزی بر خصم و تصاحب قدرت، بکارگیری صنعت مغالطه را امری لازم و ضروری می دانند. هر یک از کارگزاران تمدن غربی – یک فیلسوف علم، فیلم ساز، کارشناس تبلیغاتی و نامزد انتخاباتی - به نوعی حامل فرهنگ سوفسطایی هستند. اما در این بین، روشنفکر حامل و مروّج اصلی این فرهنگ است. او درباره همه چیز به نحو سوفسطایی نگاه می کند و می اندیشد. روشنفکر، انسان گرا است و هیچ مرجعی جز من را برنمی تابد و بر عدم قطعیت اصرار می ورزد. برای بسط خود – و نه حقیقت - نقد دیگری را به مثابه وظیفه روشنگرانه می داند. لذا از فنّ مغالطه به طور جدّ بهره می گیرد. روشنفکر، دین را مهم ترین دیگری یا رقیب اصلی خود می پندارد. به همین خاطر همواره مترصد نفی دین و دینداری است. بخش زیادی از ادبیات روشنفکری از دیرباز تا کنون، مربوط به نقد دین است . گفتیم مغالطه، عبارت است از کنش به غلط و اشتباه افتادن یا به در انداختن دیگری در فهم حقیقت و آن چه واقعیت است. همچنین گفته شد رشد چشم گیر تکنولوژی تصویری عرصه مغالطه گری را بیش از پیش گسترده ترکرده است. منطقیون مغالطه را به لفظی و معنوی تقسیم می کنند. مغالطه لفظی در جایی که اشتراک لفظی ممکن باشد، استفاده می شود مثلاً می گوییم «شیر آمد». اما مغالطه معنوی در جایی است که معنا برای مغالطه مستعد است؛ مانند جمله معروف «آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند» که دولت مردان آمریکایی این جمله را برای مردم آمریکا در معنای درست کاری معنا می کنند. این که مغالطات تصویری از نوع لفظی یا معنوی یا نوع سومی است، باید در جای دیگربه آن پرداخت. پس مغالطه در ماده یا صورت قضایا حقّه اتفاق می افتد. یعنی همانطور که علاّمه طباطبایی فرموده است، مغالطه بر امر باطل عارض نمی شود بلکه بر امر حق وارد می شود . امر حق، شامل امری که می تواند حامل معنای مغایر خود باشد یا معنای مغایر بر آن حمل می شود؛ مانند جمله «لاحکم الاّ لله» و «انسان آزاد آفریده شده است». نام قسم اخیر را «مغالطه اراده باطل از کلمه حق» می گذاریم. بنابر این سوفسطایی در کار مغالطه گری چاره ای از گزینش سخنان حق ندارد. چنین نیست که ادبیات سوفسطایی سراسر باطل باشد. و نقد مغالطات سوفسطایی به معنای باطل دانستن تمام سخنان آنان نیست. به هر روی؛ همانطور که گفته شد مغالطات مدرن شایع ترین نوع صنعت مغالطه است. ادبیات روشنفکری یکی از خاستگاه های مغالطات مدرن - بویژه در نسبت با دین – است. به این خاطر تلاش داریم در ادامه به انگیزه روشنگری، مواردی از مغالطات مدرن در ادبیات روشنفکری را معلوم کنیم. یک نمونه ازمغالطه(برداشت غلط): ﺍﺑﺘﻬﺎﺝ ﺗﻌﺮﯾﻒ می کرد: ﺩﺭ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﮐﻔﻦ ﻭ ﺩﻓﻦ ﺷﺨﺼﯽ ﺷﺮﮐﺖ ﮐﺮﺩﻡ، ﺩﯾﺪﻡ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ او را در ﻗﺒﺮ بگذارند، ﭼﯿﺰﯼ ﺣﺪﻭﺩ ﯾﮏ ﻭﺟﺐ ﺳﺮﮔﯿﻦ ﻭ ﻓﻀﻮﻻﺕ ﺗﺮ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ، در ﮐﻒ ﻗﺒﺮ ریختند. ﺍﺯ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﮐﻪ داشت ﺍﯾﻨﮑﺎﺭ ﺭا ﺍﻧﺠﺎﻡ می دﺍﺩ، ﺳﻮﺍﻝ ﮐﺮﺩﻡ: ﺍﯾﻦ ﭼﻪ ﺭﺳﻤﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﺩﺍﺭﯾﺪ؟ ﮔﻔﺖ: در ﺭﺳﺎﻟﻪ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﻓﺮﺩ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ مستحب است ﻭ ﻣﺎ ﻣﺪﺗ ﻬﺎﺳﺖ ﺑﺮﺍی ﻣﺮﺩﻩ ﻫﺎیماﻥ ﺍﯾﻨﮑﺎﺭ ﺭا ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯿ ﺪهیم. ابتهاج ﻣﯿ ﮕﻔﺖ ﮐﻪ ﭼﻮﻥ ﺑﺮﺍﻡ ﺗﻌﺠﺐ ﺁﻭﺭ ﺑﻮﺩ، ﺳﺮﯾﻊ ﮔﺸﺘﻢ یک ﺭﺳﺎﻟﻪ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺭﻓﺘﻢ ﺳﺮﺍﻍ ﻃﺮﻑ، به او ﮔﻔﺘﻢ: ﮐﺠﺎیش ﻧﻮﺷﺘﻪ؟ ﻃﺮﻑ ﻫﻢ ﺑﺨﺶ ﺁﯾﯿﻦ ﮐﻔﻦ ﻭ ﺩﻓﻦ ﻣﯿﺖ را ﺁﻭﺭﺩ ﮐﻪ ﺑﻔﺮﻣﺎ. ﺩﯾﺪﻡ ﻧﻮﺷﺘﻪ «ﮐﻒ ﻗﺒﺮ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ، ﻣﺴﺘﺤﺐ ﺍﺳﺖ ﯾﮏ ﻭﺟﺐ ﭘﻬﻦ ﺗﺮ ﺑﺎﺷﺪ.» ﺷﻔﯿﻌﯽ ﮐﺪﮐﻨﯽ.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 118]