تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 25 دی 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):در پاسخ به پرسش از معناى سنّت، بدعت، جماعت و تفرقه فرمودند: به خدا سوگند، سنّت، هم...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

کلینیک زخم تهران

کاشت ابرو طبیعی

پارتیشن شیشه ای اداری

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

ساندویچ پانل

ویزای ایتالیا

مهاجرت به استرالیا

میز کنفرانس

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1853519193




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

امید به رخداد با رجوعی به اندیشه‌ هیدگر (۲)


واضح آرشیو وب فارسی:مهر: یادداشت اختصاصی از احمدعلی حیدری؛
امید به رخداد با رجوعی به اندیشه‌ هیدگر (۲)

احمدعلی حیدری


شناسهٔ خبر: 3602029 - سه‌شنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۵ - ۱۱:۱۶
دین و اندیشه > اندیشمندان

هیدگر در سال ۱۹۶۹ در جریان مصاحبه‌ای تلویزیونی اعلام کرد که او نه بمب اتمی بلکه بیوفیزیک را که در کار ساختن آدم است، خطرناک‌ترین پدیدار فناوری تلقی می‌کند. به گزارش خبرنگار مهر، «پژوهشکده فرهنگ معاصر» پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با همکاری «انجمن فلسفه میان‌فرهنگی ایران» به تازگی شروع به برگزاری سلسله سخنرانی‌هایی با عنوان «بیم‌ها و امیدها؛ در جهانی پر مخاطره» کرده است. سال گذشته هم توسط «پژوهشکده فرهنگ معاصر» پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و «انجمن فلسفه میان‌فرهنگی ایران» سلسله نشست هایی با عنوان «دیگری و دیگرهراسی» برگزار شد. اولین نشست «بیم‌ها و امیدها؛ در جهانی پر مخاطره» عصر روز گذشته (یکشنبه ۲۹ فروردین ماه) در سالن اندیشه پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد. در این نشست ابتدا احمدعلی حیدری، دانشیار فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی وعضوهئیت علمی «پژوهشکده فرهنگ معاصر» پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی درباره موضوع امید به «رخداد» (با رجوعی به اندیشه هایدگر) و سپس علی صادقی، درباره موضوع تراژدی یا امید؟ سخنرانی کرد. مطلبی که در ادامه می خوانید متن سخنرانی احمد علی حیدری است که به صورت اختصاصی در اختیار خبرنگار مهر گذاشته شده است و در دو بخش در گروه دین و اندیشه خبرگزاری مهر منتشر می شود. متن پیش رو بخش دوم این مقاله است؛ عرصه‌ سوم مواجهه با وجود عرصه‌ فناوری و تکنیک است هیدگر در سال ۱۹۶۹ در جریان مصاحبه‌ای تلویزیونی اعلام کرد که او نه بمب اتمی بلکه بیوفیزیکBiophysik (GA ۱۶, ۷۰۶) را که در کار ساختن آدم است، خطرناک‌ترین پدیدار فناوری تلقی می‌کند و به این ترتیب به جایگاه خطیر تحولات عرصه‌ علوم طبیعی در دهه‌های پیش‌روی خود اشاره کرد. پس از این، حدود سی سال دیگر این مسئله را مد نظر داشت و در باره‌ آن می‌اندیشید. هیدگر از همان آغاز به این مسئله توجه داشته است که معنای نقطه‌ عطف اندیشه‌ دکارت در دوران جدید در کتاب گفتار در روش (۱۶۳۷) با داعیه‌ «انسان آقا و مالک طبیعت»، چیست. هیدگر در درس‌گفتار ترم تابستانی ۱۹۳۵ از منبعی سخن گفت که تمامی اندیشه‌ او را در خصوص مسئله‌ فناوری متأثر ساخت. این منبع آنتیگونه‌ سوفوکلس بود که بخشی از ترجمه‌ آن در زبان هیدگر از این قرار است: خوفناک (Unheimliche) متنوع است. هیچ جنبنده‌ای در خوفناکی به پای انسان نمی‌رسد (GA ۴۰, ۱۵۵). [تعبیر شر دواب] ein Gefühl leichter oder unbestimmter Furcht oder Angst erregend هنگامی که سوفوکلس از انسان به عنوان خوفناک‌ترین جنبندگان سخن می‌گوید قابلیت فناوری وی را مد نظر دارد که می‌تواند در طبیعت به نفع مصالح خود تصرف کند. شاعر تخنه‌ای (techne) را به انسان نسبت می‌دهد که به سبب آن می‌تواند یا به شر روی آورد یا شرافت را تحقق بخشد. سوفوکلس به منظور توصیف این قابلیت از واژه‌ تو ماخانوئن (to machanoen) استفاده می‌کند که صورت وصفی مخانیکوس (mechanikos) از آن گرفته است. هیدگر بر مبنای همین واژه که به معنای ابداعی مبتنی بر مهارت و تدبیر است مفهوم «نظام فعل» (Machenschaft) را به کار می برد (ebd., ۱۶۸). هیدگر پس از این، این واژه را برای بیان ماهیت فناوری مورد استفاده قرار می‌دهد. او در جهتِ روشن‌شدنِ بیش‌تر مفهوم تکنیک به متن فلسفی کلاسیکی اشاره می‌کند که در آن تخنه (techne) به دانش ترجمه شده است. ارسطو هم در کتاب ششم از اخلاق نیکوماخوس تخنه را به عنوان دیانوئتیک (dianoetisch) یعنی فضیلتی که با فاهمه سر و کار دارد توصیف کرده است. تخنه نسبت‌گرفتن (hexis) فراآوردنده‌ای است که با عقل حقیقی (Logos) مرتبط است (۱۱۴۰ a ۱۰) و از این رو دانشی در خصوص فراآوردن و تولید است. واژه‌ خوفناک‌ترین در وصف انسان آن‌گونه که سوفوکلس به کار برده است از این جا ناشی می‌شود که انسان دانش را در اختیار دارد و  از این حیث دانش در بیان او متضمن معنایی دو گانه است: خوفناک تهدید‌کننده‌ای است که به خوبی در عرصه‌ شناخت ما قرار نمی‌گیرد به عنوان مثال در یک جنگل خوفناک همواره در معرض این خطر هستیم که حادثه‌ای خوفناک روی دهد اما در عین حال به این امکان نیز می‌اندیشیم که به سلامت از این مهلکه عبور کنیم. در عین حال هرگاه از خوفناک سخن می‌گوییم می‌دانیم که نمی‌توان در قبال آن خنثی بود؛ او ما را در بر می‌گیرد و نمی‌توانیم از آن رهایی یابیم. هنگامی که این وصف را در باره‌ انسان به کار می‌بریم آشکار می‌شود که سوفوکلس آن را به عنوان ذاتی تراژیک در معنای تمام عیار خوش فهمیده است. انسان می‌تواند بر مبنای تخنه به کاری بزرگ دست زند اما در عین حال می‌تواند از حدود و معیارهاعدول کند (hybrid) خطا کند و ناکام گردد. از این رو تکنیک در ذات خود ماهیتی دو ارزشی (Ambivalenz) دارد و این نکته‌ای است که هیدگر آن را تا آخرین آثارش مد نظر دارد و در صدد تبیین آن است. هیدگر پس از نخستین مواجهه در مفهوم (Machenschaft) تغییراتی را به دست داده است. این تغییر بیش از هر چیز متوجه این تلقی از فناوری است که آن را دانشی در اختیار تصرف آدمی قلمداد می‌کند. ارسطو در تعریفی که از این مفهوم به دست می‌دهد آن را وضعیتی دیانوئتیک می‌داند و عمدتاً به فعالیت‌های هنرمندانه می اندیشد. هنرمند در فهمی که یونانیان از آن دارند صاحب دانشی است که بر مبنای آن می‌تواند اشیائی از قبیل گلدان‌ها و تندیس‌ها را فراآورد و تولید کند. ما در زندگی مدرن با چنین شرایطی مواجه نیستیم. انسان در جوامعِ بزرگِ مدرن، البته فناورانه زندگی می‌کند بدون این‌که ابزارهای بسیار متنوع فناورانه‌ پیرامونش را خود تولید کرده باشد و بدون این‌که اساساً بتواند آن‌ها را بسازد. انسان امروز در اقل موارد از چند و چونِ کارِ ابزارهایی که از آن استفاده می‌کند خبر دارد. انسان فناورانه زندگی می‌کند بدون این‌که ابزارهایی که او را احاطه کرده‌اند، در اختیار داشته باشد. بسیاری می‌پندارند که با تجهیز به دانش‌های کاربردی به عنوان مثال دانش‌های ناظر به رایانه که امروزِ روز اهمیت بسیاری یافته‌‌اند، بر این دستگاه‌ها حاکمند، اما این پندار به زودی زود محو خواهد شد هرگاه به سبب نقص فنی مختصری چنین دانش‌هایی از حیز انتفاء بیفتند. بدین ترتیب شیوه‌ فناورانه‌ زندگی مدرن آدمی، دیگر از نوع دانش نیست. در افقی که این واقعیت می‌گشاید و نشان می‌دهد که رابطه‌ انسان و فناوری مدرن با ابزارها در حیطه‌‌ی دانش ما نیست، این نسبت دگرگون می‌شود: این ما نیستیم که بر تکنیک حاکمیم بلکه او بر ما حاکم است. هیدگر در نوشته‌های نیمه‌ دوم سال‌های سی مفهوم واژه‌ Machenschaft را گسترد و پرورد. وی می نویسد: در دستگاه فعل (Machenschaft) انسان موجودات را در ذیلِ وجهه‌نظر عمل (Machen) می‌بیند (GA ۶۵, ۱۲۶). هر آن‌چه که هست می‌تواند متعلقی برای عمل آدمی باشد تا آن‌جا که در وهله‌ نخست چنین به نظر می‌رسد که دستگاه فعل در شمار ویژگی‌ها و خصایص آدمی است و بر نوعی از رفتار دلالت می کند. هیدگر این نکته را برجسته می‌کند که چنین وضعیتی برآمده از شرایطی است. شرط، برای این که بتوان چیزها را متعلق فعل قرار داد این است که آن‌ها خود را پیش از این در وجودشان چنین نشان دهند. از نظر هیدگر این در حیطه‌ اختیار آدمی نیست که موجودات از پیش خود را در وجودشان چنین نشان دهند و در عین حال انسان‌ها را به اعمالِ توانایی و (Machen) و به تولید (Herstellen) دعوت کنند. صورت درست مسئله از این قرار است که به تدریج کار به آن‌جا خواهد رسید که آدمی نمی‌تواند از این شیوه‌ وجودی (Seinsweise der Dinge) اشیاء طفره رود تا آن جا که در فرجام گرفتار این تلقی می‌گردد که گویا تنها شیوه‌ مراوده با موجودات اعمال فعل بر آن‌ها است. مؤلفه‌ی اساسی این رویداد خود را در این پدیدار نشان می‌دهد که در چنین فرآیندی آدمی گمان می‌کند که آقا و حاکم وضعیت است. هیدگر از تأثیری متقابل سخن می‌گوید: به میزانی که لفافه‌ تکنیک بر آدمی و بر جهان کلفت‌تر شود، وابستگی آدمی به این اقتدار و وابستگی به آن بیش‌تر می‌شود تا آن‌جا که همه چیز را فقط از منظر قابلیتِ زیرسلطه‌در‌آوردن (Machbarkeit) مشاهده می‌کند. در چنین شرایطی فناوری در زمره‌ دانش نیست بلکه نظامی از فعل است؛ حوالتی تاریخی (ein pochale Schicksal) برای انسان. در چنین اوضاع و احوالی دیگر ناممکن است تکنیک را نوعی ابزار تلقی کنیم که انسان به واسطه‌‌ی آن خوبی یا بدی «کند». Kommt einmal er auf Schlimmes, das andre zu Gutem هیدگر این جنبه‌ اطلاقی را در فهم آدمی از وجود که اینک صبغه‌ای فناورانه یافته بود در اواخر سال‌های چهل سده‌ گذشته در چهار سخنرانی‌ موسوم به برمن (Bremer Vorträge) توصیف کرد. وی عنوان این نشست‌ها را نگاهی به آن‌چه هست (Einblick in das was ist) گذاشت و با چنین عنوانی خواست به صراحت نشان دهد که انسان این روزگار خود را تحت چه شرایطی می‌بیند. در همین اثناء نظام مفهومی جدیدی رخ نمود که هیدگر در آن از مفهوم Machen به Stellen منتقل شد. اکنون ذات تکنیک به عنوان Ge-Stell معرفی می‌شود. منظور این بود که در این دگرگونی مفهومی مؤلفه‌های مختلف فناوری با دقت بیش‌تری نشان داده شود. این عناصر مفهومی را می‌توان از طریق مثال زیر نشان داد: برای تولید یک هواپیما در وهله‌ نخست لازم است که آن را به تصور درآوریم [برابر نهادن] (vorstellen). در آن هنگام که آن را تصور می‌کنیم آن را توصیف و ترسیم می‌کنیم [برنهادن] (darstellen). از آن جا که یک شرکت هواپیمایی طالب چنین تولیدی است آن را سفارش می‌دهد [پیش‌نهاد-دادن] (bestellen). اساساً فرآیند تولید مستلزم این است که موجودات به عنوان آن چه که قابل تولید است [برنهادینه‌شدن] (herstellbares) ظاهر شوند و چنین استلزامی انسان را درگیر چالشی می‌کند که بر مبنای آن انسان و برابرایستاها در وضعیت [درنهادی] (Einstellung) خاصی قرار می‌گیرند که هیدگر آن را وضعیت متأخر [پس‌نهاد] (nachstellen) می نامد. هیدگر این مجموعه روابط و مناسبات را گشتل [مجمع نهادن‌ها/ایستاندن‌ها] (Ge-Stell) خوانده است. هیدگر این نوع از فناوری را که سابقه‌ای در تخنه‌ (techne) یونانی دارد همتراز با ریشه‌ یونانی‌اش نمی‌داند. این تمایز که از آغاز دوره‌ جدید سر بر می‌آورد و در سده‌ بیست اوجی بی‌سابقه را تجربه کرد در این است که فناوری مدرن به مثابه‌ی یک پدیدار اونیورسال به نوعی اطلاق رسیده است. فناوری به نوعی از بسیج در تمامی ابعاد تبدیل شده است که هیچ چیز از تصرف و دخالت آن در امان نیست. در چنین شرایطی همه چیز بدون استثناء به نوعی از موجودی [نهادینگی] (Bestand) قابل معاوضه و قابل انتقال (auswechsel- und lieferbar) تبدیل می‌شود (ebd., ۲۶). هیدگر این مطلق‌انگاری را در درس‌گفتار گشتل با عباراتی که امروز هم تحریک‌آمیز است بیان می‌کند: اینک مزرعه، صنعتِ تغذیه‌ مبتنی بر فعالیت موتورها است، در اساس همان تولید صنعتی اجساد در اتاق گازها و اردوگاه‌های نابودی؛ در اساس همان تحریم‌کردن (Blockade) و گرسنگی‌دادن به ملل و سرزمین‌ها؛ در اساس همان تولیدِ صنعتی بمب‌های هیدروژنی (ebd., ۲۷). هیدگر رویدادهای تکان‌دهنده‌ای از قبیل جنگ و یا مدیریت کشتار جمعی یهودیان، استثمار کشورهای فاقد قدرت و نیز تولید صنعتی مواد غذایی را در ذیل مفهوم گشتل یکی می‌داند (das Selbe). هیدگر این جملات را زمانی بر زبان جاری می‌کند که پنج سال از دوران حاکمیت نازی بر آلمان گذشته است و می‌توان به خوبی دریافت که چگونه جملاتی از این دست، احساساتِ کسانی را که زخم‌خورده‌ دولتمردان سفاک آن روزگار بوده‌اند جریحه‌دار می‌کند. حتی امروز هم چنین عباراتی که صریح، سرد و فاقد همدردی است در مخاطبان، احساسات متضادی را پدید می‌آورد. آیا قصد هیدگر این نیست که با این تکرارِ خطابی که در عباراتی طولانی سه بار مکرر شده است یعنی واژه‌‌ «همان» به یک رسوایی بزرگ اشاره کند. هیدگر با طرح عباراتی از این دست می‌خواهد این را توجه را بیدار کند که مطلق‌انگاریِ موجود، در ذات فناوری سده‌ بیستم به آن‌جا رسیده است که در آن، چیزها به منزله‌ موجودی [نهادینگی]/ایستاده به کار [standby] (Betand) قابل مصرف در آمده‌اند که حاصلِ بلافصل آن کشتار و نابودی انسان‌ها است. توصیف چنین شرایطی به منظور صادر کردنِ احکام اخلاقی نیست تا بر مبنای آن، افعالی از این دست را غیرانسانی بدانیم، بلکه تأکید بر این مسئله است که برای اولین بار در تاریخ، انسان‌ها به برابرایستاهایی [برابرنهادهایی] در یک فرآیند اقتصادی تبدیل شده‌اند که شیوه‌ اجرای آن از حیث صورت و ملاحظات اقتصادی هیچ تمایزی با دیگر فرآیندهای مبتنی بر اهداف مصلحت‌جویانه‌ آن‌ها ندارد؛ فرآیندی که حاصل آن نابودی انسان است. سازمان اداری و برنامه‌ریزی کشتار توده‌ای در آوشویتس و تولید در مجموعه‌های صنعتی از حیث صورت یکی هستند (das Selbe). درک این واقعیت دهشت‌انگیز است و فجایع اردوگاه‌های نازی را غیر قابل تحمل می‌سازد. هیدگر «خطر» و «منجی» را به عنوان دو پدیدار مختلف نمی‌داند هیدگر هم مانند هانا آرنت و تئودور آدورنو، یگانگی و خاص‌بودن هلوکاست را در وقوع آن نمی‌بیند بلکه چگونگی آن را مد نظر دارد. هیدگر نیز بر این باور است که حادثه‌ مذکور برآمده از نوعی مطلق‌انگاری است که طی یک تاریخ طولانی به فهمی از جهان رسیده است که از جمله تبعات آن اداره و تدبیر کشتارهای جمعی بوده است. هیدگر در عین حال نقطه‌نظر آدورنو و آرنت را در این موضوع تأیید می‌کند که ما هنگامی می‌توانیم پدیدارِ مطلق‌انگاریِ نهفته در ماهیتِ فناوری را ملاحظه کنیم که آن را در بستر مصیبتی که پدید آورده مد نظر قرار دهیم. با همین توجه است که هیدگر در یکی از سخنرانی هایِ برمن خود با عنوان «خطر» یادآور می‌شود که درک سابقه‌ این مصیببت از راه تأملات نظری به دست نمی‌آید، دریافت باطن این موضوع مستلزم نوعی پاتوس (Pathos) و درد است (ebd., ۵۷). حصولِ معنای درد، در میان مردمان فرع بر تجربه‌ درد آن است. هیدگر در سخنرانی چهارم برمن با عنوان «گشت» بیتی معروف از هلدرلین را که برگرفته از سرود پاتموس (Patmos) اوست، نقل می‌کند: آن جا که خطر است منجی نیز می‌بالد. Wo aber Gefahr ist, wächst das Rettende auch! هیدگر «خطر» و «منجی» را به عنوان دو پدیدار مختلف نمی‌داند. ذاتِ فناوری خطر است و در عین حال منجی. در تلقی هیدگر از جمله مآخذ خطرِ بزرگ، در روزگار ما جدایی میان نظر و عمل و توجه یک‌جانبه به پراکسیس و اجراء است. آن‌گونه که هیدگر در پرسش از تکنولوژی می‌گوید: در گشتل خشونت پیش‌نهاد-دادن‌های مکرر (rasende des Bestellens) حاکم است که انسان نمی‌تواند از آن مصون بماند. از جمله‌ این مخاطرات تبعات ناشی از بیوفیزیک، تقلیل‌دهنده‌ فرآیندهای زنده به فیزیک و مکانیک است که دیر یا زود دامن آدمی را خواهد گرفت. هیدگر در عین حال از معانی دوگانه‌ ذات تکنیک سخن می‌گوید: «گشتل صرفاً انجام سفارش‌ها/پیش‌نهاد-دادن‌های بی‌وقفه (das Unaufhaltsame) نیست بلکه نوعی «بسترسازی و امکان‌دهی (Gewährendes) است که صورتی خاص از وجود و دوام را به آدمی عرضه می‌دارد (währen) که تاکنون تجربه نشده است، اما شاید در آینده تجربه گردد، در این شرایط جدید آدمی می‌تواند موضوعی برای رفع نیاز گردد(Gebrauchte). رفع نیازی به جانب حضور ذات حقیقت» (Wahrnis des Wesens der Wahrheit). این بسترسازی و امکان‌دهی که صرفاً در خشونت پیش‌نهاد-دادن/سفارش دادن (Bestellen) حاصل می‌گردد، این خود منجی است که ما را در قبال روال تکنیکی‌شدن تمام‌عیار جهان و انسان می‌تواند حفظ کند/دوام بخشد (bewahren) [که ادامه‌ بودن ما را می‌تواند تضمین کند][۱]. بنا بر این گشتل نه تنها به عنوان یک تولید و واسازی مسخ‌کننده ظاهر می‌گردد بلکه در عین حال به عنوان یک امکان مراوده‌ی معنی‌دار و رهایی بخش است که شیوه‌ای جدید از مناسبات با اشیاء و انسان‌ها را رقم می‌زند. اگر سوفوکلس انسان را به عنوان خوفناک‌ترین –یا بر وفق ترجمه‌ هلدرلین ترسناکترین (Ungeheurer)- ملاحظه می‌کند این گونه نیست که وی در تفسیرِ ذات فناوری به عنوان نظام فعل یا گشتل بر هیدگر سبقت جسته باشد. به نظر می‌رسد که سوفوکلس هم این نکته را می‌داند که توان آدمی در بهره‌برداری از طبیعت و تصرف در آن که حاصل تجهیز وی به فناوری است متضمن معنایی دوگانه (zweideutig) است. انسان با استفاده از ابزارهایی که دارد می‌تواند زیست خود را در جهان و یا در پلیس به نحو منطبق با معیار درست (Maßvoll) تنظیم کند. البته این امکان نیز مد نظر است که با از دست دادن معیارِ درست دچار خطا شود. در تراژدی یونانی این معیار (Maß) یا مترون (metron) در مرز میان انسان‌های فانی و خدایان باقی قرار دارد. خطای انسان عدول از معیار است (hybris) یعنی قد علم کردن در برابر معیاری که از ناحیه خدایان به انسان داده شده است. گشتل قدرتی است که مرزها را در‌می‌نوردد و بر فراز هر معیاری قرار می‌گیرد. گشتل در گرایشی که به اطلاق و تعمیم دارد هم دست اندر کار کشف عرصه‌های زیر اتم است و هم راه خود را به جانب کهکشان می‌گشاید. هیدگر از تفکر اراده‌ی به قدرت سخن می‌گوید که بر مبنای مصالح اکونومیک و اقتصادی دست اندر کار محاسبه و پژوهش است. چنین تفکری همان گرایشی است که برای وصول به مقاصدش هیچ حد و مرزی را نمی‌شناسد و به طور خاص عمدتاً خود را در حوزه‌ی علوم طبیعی عرضه می‌دارد. در مقابله‌ با این، در شعرِ هلدرلین که هیدگر او را در جایی برادر سوفوکلس دانسته است، عناصری از نجات داریم: حد و مرز، معیار و به طور خلاصه توجه به تناهی انسان. هیدگر به مجموعه‌ی این عناصر، شاعرانه یا امر شاعرانه (das Dichterische) می‌گوید. وی در مقاله‌ی هلدرلین خود با عنوان تذکار (Andenken) چنین می‌گوید:  [...] شاعرانه امری است متناهی، آن چه که به مرزهای وجاهت و برازندگی ملحق می‌گردد. شاعرانه آن پیوندی است که ناپیوسته‌ها را می‌پیوندد. شاعرانه آن نگاه‌داشته‌شده و آن معیاری است که در پیوند و اندازه است. در همه جا شاعرانه ناظر به حغظ حدود، آرامش، پیوند و اندازه است (GA., ۴, ۱۲۷). از همان روزگار سوفوکلس، نه در فلسفه و نه در علوم طبیعی، بلکه در شعر است که تذکار به تناهی آدمی و عملش مد نظر قرار می‌گیرد. از آن جا که شعر خود تذکار است نه تنها گرایش آدمی را به گشتل می‌شناسد، گرایشی که همه چیز را در عرصه‌های قابلیت‌های عملی می‌بیند، بلکه در عین حال از کیفیت و منزلت عسرت‌ها و منابع اگزیستنسیل زندگی انسانی باخبر است که تا چه اندازه از عرصه‌ی محاسبه و انتفاء‌ بیرون‌اند. شعر که به میزان توجه دارد در عین حال جنبه‌ دوارزشی ذات تکنیک را نیز درمی‌یابد و نسبت به دو جهت خطر و نجات آن وقوف دارد. تفسیر هیدگر از فناوری به عنوان نظام فعل و گشتل معضلی را مخاطب می‌سازد که در سده‌ بیست خود را در اردوگاه‌های کار اجباری و بمب اتمی به عرصه‌ نمایش آورد. اینک سده بیست‌ویکم خود را در برابر معضلی می‌یابد که هیدگر پیش از این به آن اشاره کرده بود. پرسش این است که مواجهه‌ ما با فعالیت‌هایی که مترصدند انسان را بر مبنای فناوری‌هایِ ناظرِ به تصرف در ژن‌ها طراحی کنند، چگونه خواهد بود؟ هیدگر این را پنهان نکرده است که هنوز برای انسان فرصت‌هایی باقی است تا از این گردونه‌ مهلک بیرون آییم. وی در مصاحبه با اشپیگل یادآور شد که ذات تکنیک چیزی است که با اتکاء‌به خویش نمی‌تواند بر انسان غالب آید (GA., ۱۶; ۶۶۹). هیدگر امیدوار است. امید به نوعی از حیات و شورمندی آزاد که بتواند مانعِ تحرکِ مطلق‌انگاری فناورانه در حوزه‌ سیاست و علم گردد. به این منظور به شعر هلدرلین نیاز داریم. شعر هلدرلین به منزله‌ ترکی (Riss) است در عالم تکنیک‌زده‌ مطلق‌انگار، شکافی است که از درون آن می‌توان دازاین آزاد دیگری را دید. هانا آرنت شاگرد هیدگر در کتاب توتالیتاریسم خود نیز بر همین معنا تکیه کرده است. صرفاً شعراء که فارغ از خطاهای تئوری‌ها از برای فرزندان جهان سخن می‌گویند و مصون از اشتباه،‌ متعهد به جریان حقیقی جهان‌اند می‌توانند انجام چنین کاری را عهده‌دار شوند (Arebdt, ۱۹۹۸, ۳۲۵). دارم امید عاطفتی از جناب دوست کردم جنایتی و امیدم به عفو اوست دانم که بگذرد، زِ سرِ جرم من، که او گر چه پریوش است ولیکن فرشته خوست هیچ است آن دهان و نبینم از او نشان موی است آن میان و ندانم که آن چه موست دارم عجب، ز نقشِ خیالش که چون نرفت از دیده‌ام که دم به دمش، کار، شست و شوست عمریست، تا زِ زلف تو بویی شنیده‌ام زان بوی، در مشامِ دلِ من، هنوز بوست حافظ بد است حالِ پریشان تو ولی بر بویِ زلفِ یار، پریشانیت نکوست دلا ز رنج حسودان مرنج و واثق باش که بد به خاطر امیدوار ما نرسد به نا امیدی از این در مرو بزن فالی * بود که قرعه دولت به نام ما افتد دلیل پرداختن هایدگر به شعر هلدرلین دو دلیل عمده برای پرداختن هیدگر به شعرهلدرلین مطرح است. او در سال ۳۵/۱۹۳۴ نخستین درس‌گفتار خود را در این موضوع ارائه کرد. علت نخست ناظر به رابطه‌ فلسفه و منطق کلاسیک بود که پایه در آراء‌ ارسطو داشت و علت دوم به بستر و زمینه‌ سیاسی آن روزگار راجع می‌شد. در نیمسال‌ تابستانی ۱۹۳۴ هیدگر درس‌گفتاری را در خصوص منطق عرضه کرد که در آن پرسش از ماهیت زبان در کانون درس قرار داشت. وی به تفصیل به این مسئله پرداخت که چرا فهمی که ارسطو و سنت متافیزیکی پس از او در خصوص منطق به دست داده‌اند در باره‌ ذات زبان صادق نیست؛ در حالی که لوگوس و منطقی که بر مبنای آن شکل‌گرفته معنایی بنیادین برای دازاین دارند. هیدگر پیش از این در وجود و زمان به این نکته اشاره کرده بود که گرامر خانواده‌ زبانی هند و ژرمناز بستر و زمینه‌ منطق یونانی برمی‌خیزد. هیدگر مترصد آن بود که ذات زبان را به‌گونه‌ای بیندیشد که الزاماً متکی بر این پایه و سابقه‌ منطقی نباشد. از منظر هیدگر شعر چنین مدخلی را به دست می‌داد. زیرا امکانی را مد نظر داشت که با برجسته‌ساختن آن مجالی برای رهایی از فروکاهش‌های منطق صوری فراهم می‌آورد. برای فهم روشن موضوع لازم است فهم هیدگر را از شعر که ریشه در تلقی هلدرلین دارد، مورد توجه قرار گیرد. شعر یک فعالیت خلاق است که فرآورده‌ها و آثار آن از قلمرو زبان و مواد زبانی برمی‌آید (GA۴, ۳۵). شعر به عنوان اثری فهمیده می‌شود که تجربه‌های سوبژکتیو شاعر را اخبار می‌کند؛ در عین حال سنت فرهنگی اروپا نشان می‌دهد که شعر می‌تواند جایگاهی فراتر از این تعریف داشته باشد. از همان روزگار حماسه‌های شعری هومر، شعر دیگر جنسی از هنر که برآمده از مصالح زبانی باشد،‌ تلقی نمی‌شد بلکه در بردارنده‌ی مناسباتی از معانی متنوع ملاحظه می‌گردید که اسباب هویت‌بخشی را به سخنگویان آن زبان فراهم می‌کرد. این هومر بود که نوعی از جهت‌گیری در جهان را برای یونانیان به ارمغان آورد و در این میان به طور خاص حکایات اسطوره‌ای هومر از خدایان در میان یونانیان نوعی از التزام و تفسیر پایبندانه را صورت داد. افلاطون نیز فلسفه را شیوه‌ای اصیل می‌دانست که با استمداد از آن امکان جهت‌گیری در جهان فراهم می‌شد و البته وی مترصد بود آن را در چالش با هومر از مؤلفه‌‌هایی که نمی‌پسندید، جدا کند. بخش قابل ملاحظه‌ای از مؤلفه‌های فرهنگی جهان مسیحی نیز برآمده از متون تعیین‌کننده‌ای است که شعرای بزرگ باعث و بانی آن بوده‌اند. با چنین توجهی دیگر نمی‌توان شعر را حاصل فعالیت خلاقانه‌ سوژه‌ای دانست که خود را اظهار می‌کند. شعر به جامعه این امکان را می‌دهد که خود را بشناسد. هیدگر در درس‌گفتار تابستانی ۱۹۳۴ چنین معنی و اهمیتی را برای شعر قائل شد: «قوت زبان و صرفاً قوت زبان است که به جهان مجال تدبیر و اداره می‌دهد» (GA۳۸, ۱۶۸). هیدگر مترصد است این تعین عام را برای زبان در درس‌گفتار «ذات زبان» در همان معنایی که حماسه‌ هومری برای یونانیان داشت، تجدید کند. شعر به عنوان پدیدار خاصی از زبان در جستن این بازیابی معنایی از زبان نقش تعیین‌کننده‌ای دارد. شعر ظهور تشدید‌یافته‌ای (verdichtet) زبان است و از این رو می‌تواند نقش جامعی در جهت‌گیری‌های آدمی در جهان ایفاء کند. با همین توجه هیدگر می‌نویسد: «شعر بنیاد مقیدبه‌واژه‌ وجود است» (GA۴, ۴۱). [Dichtung ist die worthafte Stiftung des Seins] شعر افقی را بنیان می‌گذارد که در بستر معانی آن انسان‌ها همواره در جریان زندگی و مراودات‌شان می‌زیسته‌اند. با چنین توضیحی در خصوص شعر،‌شعر به عنوان پدیداری زبانی در زبان ریشه دارد به این ترتیب شعر را به عنوان صورت خاص ظهور یک امر عام (زبان) تلقی می‌کنیم. البته هیدگر چنین نسبتی را در تعریف شعر رد می‌کند. اگر شعر بنیاد مقیدبه‌واژه‌ وجود است پس شعر آنی است که به واسطه‌ آن همه چیز در عرصه‌ ظهور (ins Offene) در می‌آید، یعنی همه‌ آن‌چه که ما در زبان روزمره بر زبان جاری می‌کنیم و عمل می‌کنیم (ebd., ۴۳). بنا بر این شعر مقدم بر زبان است،‌ شعر آرخه‌ی زبان (Ursprache) است. بنا بر این نمی‌توان از راه ذات زبان چیستی شعر را دریابیم. اگر در جست و جوی ذات زبانیم لازم است جست و جوی خود را در عرصه‌ شعر که اصیل‌تر و بنیادی‌تر است، دنبال کنیم. شاید وجود شواهدی از قبیل اشعار شعرای بزرگ در زبان جاری مردم و شیوه‌‌های بیانی آن‌ها بتواند این تلقی را تأیید کند. شعر این امکان را می‌دهد که فارغ از قواعد منطقی تفکر یعنی فارغ از این که آیا گزاره‌هایی که بر زبان جاری می‌شود درست یا نادرست‌اند مؤدی به نوعی جهت‌گیری مقید به واژه‌ی در چهان شوند. برای به‌دست‌آوردن درک روشنتتری از این اندیشه به شواهدی از شعر هلدرلین اشاره می‌کنیم. این بیت که به سخنانی از پاولوس قدیس اشاره دارد از منظر دستور زبان و گرامر ساختاری درست دارد و منافی با هیچ‌یک از قواعد منطق نیست؛‌ این پرسش که آیا این بیت معارض منطق هست یا نیست در جهت فهم آن اهمیتی ندارد. حتی اگر کسی در جهت تفسیر این بیت چنین پرسشی را مطرح کند به خطا رفته است. در تفسیر اشعار خود آن چه که موضوع خبر و اطلاع است در مرئی و منظر قرار می‌گیرد. نوع مطالبه‌ی حقیقت در شعر با این پرسش که آیا عبارات شعر از منظر صورت منطقی درست یا نادرست‌اند سر و کاری ندارد؛ حتی اگر شعر به ظاهر حاوی تناقضی باشد این تعارض از منظر صورت منطقی تحلیل نمی‌شود. بااستمداد از صورت‌های منطقی نمی‌توان در باره‌ی قبول و یا عدم قبول گفته‌ شعر (Gesagte) سخن گفت. عباراتی از این دست که فلسفه برخی از امور را می‌تواند روشن کند اما تجلی خداوند مقوله‌ای است که از حدود توانایی فلسفه بیرون است اما این امکان را می‌یابد که در قالب شعر بیان شود و از این حیث از فلسفه ممتاز می‌گردد؛ تمامی این عبارات از حدود ساختارهای استنتاجی منطق و احکام آن بیرون است. حقیقت در دیدگاه‌هایی از این دست خود را به نحو تئوریک و صوری نشان نمی‌دهد بلکه بدین ترتیب ظاهر می‌گردد که به نحوی در خور با آن زندگی کنیم. هیدگر با طرح این موضوع که شعر آرخه‌ زبان است قصد ندارد زبان را به عنوان اشتقاق‌یافته از شعر توصیف کند. هیدگر می‌خواهد بگوید که صورت اندیشه در فلسفه‌ اروپایی که مبتنی بر منطق افلاطون و ارسطو است و متافیزیک نام دارد در عسرت افتاده است و نیازمند تحول و دگرگونی است. وجود (Seyn) را نمی‌توان با زبان موجود اندیشید. چنین مشکلی هیدگر را بدان‌جا می‌برد که نوع دیگری از تفکر را جست و جو کند. هیدگر در این باب می‌نویسد: «پس چه کسی می‌گوید و چه کسی اثبات می‌کند که تفکر برآمده از منطق، تفکری دقیق است؟ این سخن البته زمانی معتبر خواهد بود –اگر البته بتوان برای آن اعتباری قائل شد» که مفروض بداریم تفسیر منطق وجود،  تنها امکان تفسیر است، سخنی که البته مبتنی بر حکمی بدون پشتوانه است (GA۶۵, ۴۶۱). هیدگر با طرح تخاطب و هم‌سخنی میان اندیشه و شعر احکامی از این دست را رد می‌کند. نسبت میان شعر و تفکر و پرداختن به آن به منزله‌ی مشخصه‌ای برای فیلسوفانی است که مترصد گذار از مبانی صوری تفکر اروپایی‌اند. هیدگر با طرح شعر به عنوان آرخه‌ی زبان کوشش می‌کند زبان دیگری را به تفکر اعطا کند. فهم منطق به عرصه‌ی دامن‌گستر زبان نمی‌رسد. منطق از توان زبان برای بنیاد‌گذاردن جهان بی‌خبر است. آن زبانی که می‌تواند جهانی را تأسیس کند شعر است. البته قوت بنیان‌گذاری جهان در شعر عام است اما خود را بر حسب ضرورت در مکان و زمان و در میان ملتی خاص نشان می‌دهد. آن‌گونه که هومر در تکوین عادات و هویت یونانیان نقش داشته است. در تلقی هیدگر هلدرلین برای آلمان اهمیت مشابهی دارد. تفسیری که هیدگر از شعر هلدرلین به دست می‌دهد به این منظور است که این دستاورد برجسته‌ی فرهنگ آلمانی را از دست ابزار‌سازی ناسیونال سوسیالیسم برهاند و در مقابل فهم دیگری از آلمان را به عرصه‌ی زبان در آورد. [۱]  هیدگر در این عبارات از واژه ی وار (wahr) و مشتقات آن استفاده می کند معانی زیر برای (wahr) آورده شده است: andauern, bleiben, Bestandhaben استمرار داشتن؛ ماندن و برقرار‌بودن با این ملاحظه حقیقت یا همان Wahrheit عبارت است از was wahr ist, was Bestand hat یعنی آن‌چه که دوام دارد و برقرار است. در خصوص وارنیس هم باید به این نکته اشاره کرد که نیس در آن پایانه‌ای اسم ساز است که مفاهیم انتزاعی می‌سازد. با این ملاحظه وارنیس مانند کلماتی هم‌چون: Ereignis, Geheimnis, Besorgnis, Erkenntnisاست که می‌تواند به معنای دوام و حضور باشد.









این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 24]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن