تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 25 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):اى على هر كس حلال بخورد، دينش صفا مى يابد، رقّت قلب پيدا مى كند، چشمانش از ترس خدا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1806596798




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

امید به پایان دشمنی‌ها


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین:


امید به پایان دشمنی‌ها فرهنگ > دین و اندیشه - مطلبی اختصاصی از حجت الاسلام والمسلمین سروش محلاتی

یکی از مفاهیم بنیادی و اساسی که در قرآن کریم و منابع اسلامی ما فراوان تکرار شده است، مفهوم «محبت و دوستی» است. آیا دوستی نسبت به یکدیگر؛ عشق ورزیدن نسبت به انسان‏های دیگر و محبوب آنها قرار گرفتن مطلوب است؟ آیا اساساً اسلام بر این ارزش تأیید و تأکیدی دارد؟ آیا ما باید به این موضوع اهمیت بدهیم که مردم نسبت به ما چه قضاوتی پیدا می‏کنند؟ یا این که داوری مردم ارزشی ندارد و ما باید حساب‏مان را با خدا پاک کنیم؛ نه اظهار علاقه آنها اعتباری دارد و نه اظهار نفرت و بی‏اعتنایی آنها، اینها هیچ‏کدام ارزش ندارد؟
پاسخ اجمالی این است که محبوب قرار گرفتن ارزش است. به چند دلیل:
نخست: «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَـنُ وُدًّا»(مریم/96) خداوند می‏فرماید کسانی که اهل ایمان و عمل صالح هستند، پاداشی از ما دریافت می‏کنند. و پاداش ما این است که آنها را بین مردم «محبوب» قرار می‏دهیم. «محبت»، عطیه‏ای الهی و نعمتی الهی است، لطف الهی در حق انسان‏های ویژه است، انسان‏ها به فردی عشق می‏ورزند، در دل آنها حضور پیدا می‏کنند، نسبت به او علاقه پیدا می‏کنند. این نعمت است که خداوند می‏فرماید من در اختیار برخی انسان‏ها قرار می‏دهم. پس معلوم است که اگر محبوب بودن، ضد ارزش بود، خداوند آن را پاداش نیکوکار بودن قرار نمی‌داد. این چیز بی‏ارزشی نیست و حتی کم‏ارزش هم نیست.
دلیل دیگرِ ارزش و اهمیت محبوب قرار گرفتن، فرازی از زیارت «امین الله» است. «اللَّهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسِي مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِكَ رَاضِيَةً بِقَضَائِكَ مُولَعَةً بِذِكْرِكَ وَدُعَائِكَ مُحِبَّةً لِصَفْوَةِ أَوْلِيَائِكَ مَحْبُوبَةً فِي أَرْضِكَ وَسَمَائِكَ ...»
تک تک این جملات دعاست و همه اینها جای تأمل و فکر دارد. به خصوص که امام سجاد(ع) درحالی که در کنار قبر امیرالمؤمنین(ع) می گریست، این جملات را می‌گفت. یکی از فرازهای این دعاها این عبارت است: «مَحْبُوبَةً فِي أَرْضِكَ وَ سَمَائِكَ» خدایا من را چنان قرار بده که در نزد زمینیان و آسمانیان محبوب باشم؛ دل‏های آنان را متوجه من قرار بده.
البته جالب است که حضرت در این دعا، قلمرو درخواست محبوبیت را بسیار گسترده قرار داده، به محبوبیت در نزد مؤمنان هم اکتفاء نکرده و حتی از محبوبیت در نزد انسان‌ها هم، فراتر رفته و از خداوند می‌خواهد که نه تنها در روی زمین، بلکه در آسمان‌ها هم، مورد محبوبیت باشد. قضاوت و نظر مردم درباره افراد مهم است
امام سجاد ع در دعای عرفه می فرماید: «وَاجْعَلْ لِي لِسانَ صِدْق فِي الْغابِرِين» یعنی خدایا برای من در میان آیندگان، نام نیک قرار بده. پس معلوم می‌شود برای امام سجاد(ع) مهم است که مردم درباره انسان چه قضاوتی دارند. امام نگاه بدبینانه مردم را نفی می‌کند و از خداوند تقاضا دارد که نه فقط امروز، بلکه فردا، و نه فقط این نسل، بلکه نسل‌های آینده نیز به نیکی از او یاد کنند.
نمونه دگر این اهتمام از سوی اولیای الهی، دعای حضرت ابراهیم(ع) است. خداوند در قرآن کریم از زبان حضرت ابراهیم خلیل، دعاهایی نقل می‏کند. یک دعا هم این دعاست: «وَاجْعَل لِّي لِسَانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ»(شعراء/84) خدایا از تو می‏خواهم در میان نسل‏های آینده نام نیکی از من باقی بماند. واقعا اگر داوری مردم، کاملا بی ارزش است، چرا حضرت ابراهیم با آن مقام شامخ، چنین درخواستی دارد؟ و اساسا برای انسانی که از دنیا رفته است، چه فرقی می‌کند که نسل‌های آینده، چه قضاوتی درباره او داشته باشند؟
همین ابراهیم خلیل(ع)، وقتی برای فرزندانش دعا می‏کند، می‏گوید: «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِّنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ»(ابراهیم/37) خدایا نسل من و فرزندان من را درمیان مردم محبوب قرار بده و دل‏ها را متوجه آنان کن.
اینگونه جملات همه گویای آن است که انسان‌های بزرگ، توجه به محبوب بودن داشته‌اند و به همین دلیل است که باید بررسی کرد «محبوب بودن» چه ارزشی دارد؟ دیکتاتوری و نفی قضاوت مردم
اما دو گروه هستند که به عواطف و احساسات مردم اعتنایی ندارند و به محبت مردم اعتنائی نمی‌کنند؛
گروه اول انسان‏هایی که عرفان و تصوف را به غلط آموخته‏اند و می‏گویند هرآنچه را که خدا به ما گفته، برای چگونه زندگی کردن کافی است ولی توجه و علاقه مردم به انسان‌ها، نه تنها برای سیر و سلوک آدمی، مفید نیست بلکه ضرر هم دارد حتی برخی از آنها می‌گویند؛ انسان وقتی می‌تواند به کمال برسد که مورد توهین و تحقیر قرار گیرد «ملامتیّه» چنین اعتقادی دارند.
گروه دوم انسان‏های مستبد و دیکتاتورند که کاری به قضاوت و نظر مردم ندارند و چون می‌دانند که در میان مردم جایگاهی ندارند و چون می‌فهمند که با شیوه‌های مستبدانه نمی‌توانند در قلوب مردم نفوذ کنند، لذا سیاست‌های قدرت‌طلبانه خود را بدون توجه به خواست و رضایت مردم دنبال می‌کنند و وقتی که در مراحل نهایی، خود را در معرض سقوط دیدند، تازه درصدد جلب محبت مردم برمی‌آیند.
البته موارد دیگری هم در منابع اسلامی وجود دارد که صرفا به برخی اشاره می‌کنم مثل اینکه خداوند یکی از نعمت های خود نسبت به پیامبر(ص) را همین نام بلند او در میان مردم بیان کرده است: «و رفعنا لک ذکرک»(شرح/4) و در دعای ابوحمزه هم، در ردیف نعمت‌های الهی، پس از اشاره به نعمت‌ پرورش در دورة کودکی، به نام‌آوری در بزرگسالی اشاره شده است: «ربّیتنی صغیرا و نوّهت باسمی کبیرا» و در دعای کمیل نیز، ثنای جمیل در نزد مردم حتی در جاییکه شایستگی و لیاقت آن وجود ندارد، یکی از الطاف الهی شمرده شده است: «کم من ثناء جمیل لست اهلا له نشرته». همه این تکرارها و تاکیدها نشان می‌دهد که نام نیک و محبوبیت، یک ارزش است که اولیای الهی به آن اعتناء داشته‌اند. ماجرای شام و محبت الهی
شام از زمانی که فتح شد در اختیار دودمان بنی‏امیه بود. چهل سال علیه امیرالمومنین علی(ع) تبلیغات کردند. بعد از چهل سال، پس از ماجرای کربلا، خاندان رسالت در لباس اسارت وارد شام شدند. اینها از اسیران استقبال می‏کنند وقتی امام سجاد(ع) تریبون را در اختیار گرفت فرمود: «اُعطينا ستاً وفُضّلنا بسبع: اُعطينا العلم والحلم والسماحة والفصاحة والشجاعة والمحبة في قلوب المؤمنين» خداوند شش نعمت در اختیار ما قرار داد: علم، بردبارى، سماحت، فصاحت، شجاعت و محبت در قلوب مؤمنين. ما «محبوب» مردم هستیم!
شاید کسانی که در آن فضای تبلیغاتی تاریک این کلام را می شنیدند، می‏گفتند کدام محبت؟ شما در اسارتید! در کدام جامعه؟ در کدام حکومت؟ در حکومتی که سال‏ها در همین‏جا، معاویه علیه شما تبلیغات کرده و دیروز تبلیغات معاویه و حالا یزید روی کار است و آن هم در مجلسی که خود یزید هم در مجلس حضور دارد، چطور شما می‏گویید ما صاحب قلب‏های انسان‏های مومن هستیم و محبت در قلوب مؤمنین امتیاز ماست؛ این را باید کسی بگوید که ده ها سال است که برای جلب رضایت مردم هزینه کرده و همه ابزارهای تبلیغات را به کار گرفته است؛ کسی که در رأس قدرت است. این را باید کسی بگوید که مردم برای او دست و پا می‎شکنند؛ شما الآن چی دارید؟! چگونه امام سجاد(ع) در چنین موقعیتی این مطلب را بیان کرد؟ می‏توان گفت کمالاتی مانند علم وفصاحت را که حضرت در سینه‎اش داشت، قابل غضب کردن نبود، اما «محبت در قلوب مؤمنین» چطور؟
می‏دانید کجا حضرت «محبت در قلوب مؤمنین» را نشان داد؟ همان‏جا و در همان مجلس! بعد از چهل سال تبلیغات علیه خاندان امیرالمؤمنین علی(ع)! وقتی آن خطیب مزدور شروع کرد به سخنرانی و اهانت کردن، امام سجاد(ع) خطاب به خلیفه گفت: اجازه می‏دهی من هم بالای این چوبها بروم و چند کلمه صحبت کنم؟ همه مردم حاضرند، شخص خلیفه و درباریان حضور دارند. خلیفه راضی نبود، اطرافیان اصرار کردند بگذارید چند کلمه‏ای صحبت کند، اتفاقی نمی‌افتد. عجب ریسک بزرگی کرد خلیفه! خلیفه فاسد و قاتل بود، اما تریبون را در اختیار امام سجاد(ع) قرار داد. می‏دانید این کار به چه معنا بود؟ به معنای این بود که در یک برنامه زنده تلویزیونی، امام سجاد(ع) مستقیم با مردم صحبت کند. خودشان همه‏ مردم را جمع کرده بودند و حالا خودشان تریبون را به امام سجاد(ع) واگذار نمودند. این اقدام خلیفه یا از جهالت بود و یا از مردانگی؛ هرچه بود این کار را کردند.
در این فضا امام سجاد(ع) شروع به صحبت کرد و با چند جمله به یزید بن معاویه نشان داد که چه کسی صاحب قلوب مردم است. آنها می‏گفتند شما جایگاهی در جامعه ندارید، ما هستیم، شما چکاره‏اید؟ قدرت در اختیار ماست. ثروت در اختیار ماست و مردم ما را می خواهند. شما در این حکومت و در میان مردم جایگاهی ندارید. ولی وقتی یک روزنه‏ای باز شد، از همان روزنه امام سجاد(ع) استفاده کرد و با چند جمله امام، مجلس منقلب شد. اینهایی که کف و سوت می‏زدند شروع کردند به اشک ریختن. امام سجاد(ع) به آن جباران نشان داد که چه کسی واقعا در دل مردم حضور دارد و مالک قلب‏های مردم است و چه کسی صرفا در شعارهای ظاهری مردم حضور دارد. امام سجاد با یک فرصت کوتاه نشان داد که آنچه از حمایت بنی امیه در جامعه دیده می‌شود، در حد همان کف‌های روی آب است که دوام و استقراری ندارد: «إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا» (اسراء/81) اینها کف روی آب است، اینها چیزی را تغییر نمی‏دهد. محبت مردم یا خدا؟
معمولاً دیکتاتورها، آدم‏های خودرأی و متکبر و کسانی که اعتنایی به انسان‏های دیگر نمی‏کنند و جایگاهی در میان مردم ندارند، اینطور استدلال می‏کنند که قضاوت مردم در نزد خداوند ملاحظه نمی‏شود. آنها با این تفکیک می‌خواهند بگویند اگر ما در میان مردم هم جایگاه خوبی نداشته باشیم و اگر مردم هم فرضا ما را لعن و نفرین کنند، ولی این عداوت‌ها، ضروری به منزلت ما در نزد خدا نمی‌زند و ما همچنان محبوب خداییم! مخصوصا جبارانی که به استبداد دینی و به سرکوب مردم با شعارهای مذهبی روی می‌آورند در عین حال، خود را از «مقربین» می‌دانند. ولی امیرالمومنین(ع) خطای این مغالطه خطرناک را آشکار ساخته است تا مبادا حاکمی، رضایتمندی خدا را در سخط مردم ببیند و با این بهانه، خود را مجاز به چنگ انداختن به صورت مردم بداند. حضرت به مالک اشتر متذکر می شود: «وَ إِنَّمَا يُسْتَدَلُّ عَلَى الصَّالِحِينَ بِمَا يُجْرِي اللَّهُ لَهُمْ عَلَى أَلْسُنِ عِبَادِهِ»(نهج‏البلاغه/ نامه53) جناب مالک! نگو من به داوری و نظر مردم کاری ندارم؛ بدان که براساس آنچه بر زبان مردم جاری می‏شود، می‏توان فهمید که شخص شایسته است یا شایسته نیست. همین نظر مردم واقعیت‏ها را نشان می‏دهد که «يُسْتَدَلُّ عَلَى الصَّالِحِينَ».
امیرالمؤمنین علی(ع) می‏فرماید: ای مالک این داوری‏ها را نادیده نگیر «وَ إِنَّمَا يُسْتَدَلُّ عَلَى الصَّالِحِينَ بِمَا يُجْرِي اللَّهُ...»؛ در اینجا امیرالمؤمنین باز به خدا محول می‏کند و می‏گوید این نام نیک نه این است که مردم پیش خودشان قرار داده باشند، این نام نیک را خداوند بر زبان مردم قرار می‏دهد «بِمَا يُجْرِي اللَّهُ لَهُمْ عَلَى أَلْسُنِ عِبَادِهِ»
آری! این داوری‏ها نشان‏دهنده واقعیت‏هاست، پندار نیست. آیا همه مردم نمی‏فهمند؟! همه مردم اشتباه می‏کنند؟! حتی اگر احتمال خطا هم وجود داشته، قطعا احتمال خطا در داوری جمع، کمتر از احتمال خطا در داوری فرد است. محبت به دشمن؟!
آیا با دشمن هم می‏شود محبت و صمیمیت داشت؟ یکی از سوره‏های انقلابی، سوره ممتحنه است: «بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِيمِ، يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ»(ممتحنه/1) در اینجا دستور عداوت نسبت به دشمن است. در همین سوره یک مقدار که جلو می‏آییم به آیه 7 می‏رسیم: «عَسَى اللَّـهُ أَن يَجْعَلَ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَ الَّذِينَ عَادَيْتُم مِّنْهُم مَّوَدَّةً وَاللَّـهُ قَدِيرٌ وَاللَّـهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ»؛ یعنی ما گفتیم که شما دشمنان خودتان را و دشمنان خدا را به دوستی انتخاب نکنید؛ ولی مبادا از این کلام برداشت کنید که بغض و کینه مطلق نسبت به آنها داشته باشید؛ نه! امیدوار باشید که روزی فرا برسد که با آنها هم مودت داشته باشید. «عَسَى اللَّـه»، امید داشته باشید؛ خداوند دارد به ما امید می‏دهد، که چی؟ «أَن يَجْعَلَ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَ الَّذِينَ عَادَيْتُم مِّنْهُم مَّوَدَّةً» که خداوند بین شما و بین کسانی که عداوت و دشمنی با شما دارند مودت قرار دهد و امیدوار باشید که این بغض و کینه و دشمنی به پایان برسد.
با توجه به این آیه، آیا این منطق درست است که نسبت به دشمن «عداوت مطلق» داشته باشیم؟ آیا می‌توانیم بگوییم: هیچ وقت اینها آدم نمی‏شوند! و در رابطه ما با آنها هیچ وقت صفا و صمیمیت بوجود نخواهد آمد! آیا این عدوات و دشمنی تا قیامت ادامه دارد؟ این تلقی با قرآن مخالف است.
همین آیه‏ای که ابتدایش خداوند فرمود «لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ» مودت و دوستی اینجا خط قرمز است، ولی بعد خداوند می‏فرماید فکر نکنید این هم مطلق است؛ نه! فکر نکنید این بغض و کینه الزاماً همیشه باید باقی بماند. خدا رحمت کند مرحوم علامه طباطبایی را که در ذیل این آیه می گوید: «فعلی المؤمنین ان یرجوا من الله ان یبدل معاداتهم موده»(المیزان، ج19، ص233) یعنی بر مومنین لازم است که این امید را نسبت به حق تعالی داشته باشند، که عدوات را به مودت تبدیل کند. نه تنها عیبی ندارد کسی چنین آرزویی داشته باشد که کینه‏ها از بین برود و دشمنی‏ها پایان پذیرد بلکه خدا به ما امید را تلقین می‌کند. ادامه آیه عجیب است مثل اینکه خدا با بعضی از همین انسان‏ها و افرادی که ما در زمان خودمان می‏بینیم که دائما از عداوت مطلق دم می زنند، صحبت می‏کند آنها که القا می کنند: مگر می‏شود دشمنی‏های ما با اینها از بین برود؟ اینها که مظهر فساد و شیطنت هستند، مگر می‏شود این‏ اتفاق بیفتد و عدوات به مودت تبدیل شود؟ این «مگر می‏شود؟» که در ذهن ما می‏آید، خداوند جوابش را می‏دهد و در ادامه آیه می‏فرماید «والله قدیر» من می‏توانم تغییربدهم و در قدرت من شک نکن. در آیات دیگر قرآن، خدا وقتی مسأله قدیر بودن خودش را مطرح می‏کند، به حوادث و وقایع تکوینی اشاره دارد. اینجا خدا قدرت خودش را در تحولات سیاسی و امنیتی مطرح می کند که آری می‏شود، نگویید نمی‏شود و امکان ندارد و این عدوات و دشمنی باید باقی بماند؛ ولی خداوند این عداوت را یک قاعده قطعی و تخلف ناپذیر در روابط مسلمانان با کفار معاند نمی‌داند. خدا می‏فرماید «شاید بشود» «والله قدیر» جواب به آنهایی است که خیلی ناراحت‏اند و می‏گویند امکان ندارد.
یک گروه دومی هم هستند که می‏گویند اگر چه امکان تغییر هست، ولی در صورت تغییر، آن دشمنی‏ها و عدوات‏های گذشته‏شان چه می‏شود؟ آن همه شرارت کردند، ما برای اینکه مودت و صمیمیت داشته باشیم، آن سابقه چه می‏شود؟ آیا می‏شود چشم پوشی کرد؟ دوباره خدا برای این افراد ناراحت می‏فرماید: «والله غفور رحیم» این «غفور رحیم» برای چیست؟ این «غفور رحیم» برای مسلمانان نیست بلکه برای همان‏هایی است که عدوات و دشمنی داشتند و ظلم کردند. خدا می‏گوید هم من می‏توانم تغییر بدهم و هم اگر این تغییر اتفاق افتاد، می‏توانم گذشته آنان راببخشم. می‏توانم در میان روابط شما رحمت بوجود بیاورم؛ شما نگران چه هستید؟ دنبال چه هستید؟
یکبار دیگر این آیه را بخوانم: «عَسَى اللَّـهُ أَن يَجْعَلَ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَ الَّذِينَ عَادَيْتُم مِّنْهُم مَّوَدَّةً وَاللَّـهُ قَدِيرٌ وَاللَّـهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ» دوبار پشت سر هم خدا می‏گوید: «والله قدیر» «والله غفور»؛ چون اگر غیر خدا این کار را بکند و حتی اگر فرد دیگری حرفش را هم بزند، اتهامات زیادی متوجه‏اش می‏شود. خدا می‏گوید من خودم می‏توانم این کار را بکنم هم تغییر بدهم و هم عفو کنم. پس ای مسلمان‌های نگران و بدبین اجازه بدهید در دل مردم این امید برای از بین رفتن این عدوات‏ها وجود داشته باشد. اگر به قرآن ایمان دارید، تخم یأس و ناامیدی در جامعه نپاشید.
مگر امیرالمؤمنین(ع) با معاویه نجنگید؟! مگر معاویه جرثومه فساد و شرارت نبود؟! مگر او شروع کننده جنگ بر امیرالمؤمنین(ع) نبود؟! پس چرا وقتی برخی از اصحاب امیرالمؤمنین(ع) بر سپاهیان شام دشنام دادند، حضرت فرمود دشنام ندهید و سب نکنید! مگر سب کردن نسبت به آن باغیان و متجاوزان چه اشکالی داشت؟ پس به جای دشنام چه بگوییم؟ دشمن‏اند آنها! در میدان جنگ‏اند! حضرت فرمودند اینطور بگویید: «اللَّهُمَّ احْقِنْ دِمَاءَنَا وَ دِمَاءَهُمْ وَ أَصْلِحْ ذَاتَ بَيْنِنَا وَ بَيْنِهِمْ»(نهج‏البلاغه/ خطبه 206)؛ خدایا خون ما و خون آنها را حفظ کن. این عبارت «خون ما را حفظ کن» واضح است، این دعاست؛ اما «خون آنها را حفظ کن» چه معنایی دارد؟ مگر باغیان مهدورالدم نیستند؟ خون سپاهیان شام! چه ارزشی دارد؟ خون انسان‏های کثیف و آلوده! اما امیرالمؤمنین(ع) می‏فرمایند به جای دشنام دادن، اینگونه دعا کنید و بگویید «اللَّهُمَّ احْقِنْ دِمَاءَنَا وَ دِمَاءَهُمْ» آنگاه در ادامه فرمودند: «وَ أَصْلِحْ ذَاتَ بَيْنِنَا وَ بَيْنِهِمْ» خدایا بین ما و آنها را اصلاح کن و مشکلات را برطرف ساز و گمراهان را از گمراهی برگردان و صلح و صفا و صمیمیت در بین انسان‏ها بوجود بیاور. پس آنجا هم نباید روزنه امید را برای مودت و اصلاح مسدود کرد و این امید را باید نگه داشت. ببینید در قرآن، حتی در آیات تند و تیزی که موضوع حفظ عداوت با دشمنان مطرح است، بلافاصله در کنار آن، امید به اصلاح هم ذکر می شود و در صحنه جنگ و در بحرانی ترین شرایط، از اصلاح و امید به آن سخن می‌گوید.

برگرفته از سخنرانی استاد در سالگرد وفات همسر آیت الله خاتمی در اردکان. /6262


کلید واژه ها: اسلام - تاریخ اسلام - فقه اسلامی -




یکشنبه 29 فروردین 1395 - 12:20:19





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 113]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن