تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 25 دی 1403    احادیث و روایات:  انبر مناسب دستگاه تسمه کش اگر نگاهی به یک یخچال یا اجاق گازی که در کارتن است بیندازید، تسمه هایی د...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

کلینیک زخم تهران

کاشت ابرو طبیعی

پارتیشن شیشه ای اداری

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

ساندویچ پانل

ویزای ایتالیا

مهاجرت به استرالیا

میز کنفرانس

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1853393203




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

قرآن باید وارد زندگی عموم مردم شود/ فقر محتوایی در ترجمه های قرآن


واضح آرشیو وب فارسی:مهر: یک کارشناس علوم قرآنی در گفتگو با مهر:
قرآن باید وارد زندگی عموم مردم شود/ فقر محتوایی در ترجمه های قرآن

مجید شجاعی


شناسهٔ خبر: 2968296 - شنبه ۱۲ دی ۱۳۹۴ - ۰۸:۳۲
دین و اندیشه > قرآن و متون دینی

مجید شاعی، کارشناس علوم قرآنی گفت: برای به کارگيری قرآن درزندگی روزمره شرط اول حضورِ ظاهری و نمادين قرآن در زندگی ماست و ما امروز همین حضور حداقلی قرآن را هم در زندگی عموم و حتی طلاب نداریم. به گزارش خبرنگار مهر، با اینکه قرآن کتابی است برای انتخاب بهترین زندگی که سعادت جاودانه در پرتو آن تحقق می‌یابد، اما متاسفانه ما کمتر شاهد حضور فعال و اثرگذار این کتاب آسمانی در زندگی اجتماعی مان هستیم. برخی دلیل این کمرنگ بودن را به خودِ قرآن نسبت می دهند اما برخی دیگر، علت این حضور کمرنگ را در کم کاری پژوهشگران دین می دانند. در گفتگویی که با مجيد شجاعي، کارشناس علمي ميز قرآنِ دفتر تبليغات اسلامي اصفهان انجام دادیم نظر او را به عنوان یک کارشناس علوم قرآنی در این رابطه جویا شدیم که مشروح این گفتگو را در ادامه می خوانید: *پرسش اصلي ما اين است که «چرا قرآن در زندگي مردم حضور فعال و اثرگذار ندارد؟»، به عبارت ديگر «چرا ما نمي‌توانيم از قرآن در ساماندهي زندگي فردي و جمعي‌مان بهره‌ي لازم را ببريم؟». آيا اين به قرآن برمي‌گردد که از کارايي افتاده و توانِ پيش آمدن و هم پايي با تحولات و پديده‌هاي نوظهور را ندارد يا پژوهشگران علوم انساني و به ويژه معارف ديني، در به کارگيري قرآن ضعيفند؟  طبق تحقیقات و بررسی هایی که ما انجام دادیم، سه عامل مهم، سبب ناکارآمدی قرآن در زندگی مردم شده است: حضور اجتماعی قرآن کم رنگ است. نمادها و نشانه های قرآن تقریبا از بین رفته است، جامعه دینی به ویژه طلاب(به عنوان متولیان امر دین)، با قرآن انس ندارند و ضعف باور به کارآمدی قرآن در بین نخبگان(چه حوزوی و چه دانشگاهی). براي به کارگيري قرآن در زندگي روزمره، شرط اول، حضورِ ظاهري و نمادين قرآن در زندگي ماست. قرآن در قديم، به صورت نمادين در گوشه گوشه‌ي زندگي ما حضور داشت: در عروسي، در سفر رفتن، در مراسم ختم، در تولد و مرگ عزيزان و در خيلي مراسم ديگر، يعني حداقل استفاده‌اي که مي‌شد از قرآن، همين بود، امّا حالا همين هم نيست؛ ديگر کسي حتي به همين استفاده‌هاي نمادين که مي‌توانست قرآن را در زندگي ما زنده نگه دارد هم توجهي نمي‌شود. بعد از اين گاه گاهي هم به تناسب قرآن خوانده مي‌شد و درباره‌ي آن فکر مي‌شد. حالا ما همين حضور حداقليِ قرآن را هم نداريم. اين نه تنها در زندگي عمومِ مردم بلکه در زندگي حوزويان و متوليان فرهنگ و معارف ديني و قرآني نيز مشهود است. چه بسا طلبه‌ي که بتواند مجتهد شود بي‌آنکه حتي براي يک بار هم که شده به قرآن نيازي داشته باشد و يا قرآن را گشوده باشد. الآن موضع به گونه‌اي است که طلبه اصلاً قرآن نمي‌خواند، اما همسر او که يک فرد معمولي است قرآن مي‌خواند. يعني طلبه‌ي ما نه تنها نيازي به قرآن در خود احساس نمي‌کند، بلکه هرچه بخواهد در کتبِ غير ديني براي او فراهم است. اعم از مباحث تربيتي، روانشناسي، سياسي و ... همه و همه به صورت دسته‌بندي شده و آکادميک در کتبي که مباني غير ديني دارد، آماده است. در مباحث درسيِ طلبه نيز که قرآن هيچ جايي ندارد. چه بسا درسي هم تحت عنوانِ قرآن باشد، در نازلترين سطح ممکن و در بدترين ساعات تدريس شود. *خب شايد اين امر به ناکارآمد شدن قرآن، به خاطر نبودِ پژوهش‌هاي زيرساختي درباره‌ي قرآن باشد. مثلاً قرآن در حوزه‌هاي مختلف نياز به علوم ديگري دارد تا بهتر شناخته شود. مثلاً تاريخ و فرهنگ عرب عصر نزول و فهم قرآن؛ ريشه‌شناسي واژه‌هاي قرآني، قبل و بعد از اسلام و قبل و بعد از نهضت ترجمه؛ نسبت قرآن و فقه و جايگاه قرآن در فقه؛ نسبت قرآن با فلسفه، به ويژه درحوزه‌ي فهم قرآن و نسبت قرآن با مسئله‌هاي جامعه و تمدنِ بشريِ امروز. شايد دانستن اينها به عنوان بسترهاي فهم قرآن سبب شود که قرآن کارآمدي بهتري داشته باشد؟ توجه کنيد که کاربري قرآن دو سطح دارد: سطح نخبگاني و سطح عمومي. شما اين بحث‌ها را بايد در سطح متخصصين و پژوهشگران علوم قرآن مطرح کنيد. البته اينها آنجا لازم است اما به گمانم اگر کاربري قرآن موکول شود به همين موضوعات، نه تنها قرآن از کاربري لازم و عمومي مي‌افتد بلکه در لا به لاي مباحث نظري و پژوهشي گم مي‌شود و اصلاً نمي‌تواند از حوزه‌ پژوهش پا را فراتر بگذارد و به عرصه‌ي زندگي عموم مردم وارد شود. پس چه بايد کرد؟ قرآن در سطح دوم و عمومي، بايد وارد زندگي عمومِ مردم شود. اين کار هم عملاً از تبليغ و آموزش آغاز مي‌شود. ما نياز نداريم که آن مباحث را براي عمومي مردم طرح کنيم. بيان خود قرآن اين است که «اين قرآن براي مردم است»، براي هدايت، «الناس» آمده که عموم مردم را شامل مي‌شود و عموم مردم از اين دست مباحث بي‌بهره‌اند. قرآن اول و مهم تر از همه، بايد در سيستم آموزشي حوزه جاي خود را باز کند. اين کار اول از همه بايد از حوزه شروع شود. حوزه‌ي علميه است که اول بايد قرآن بخواند و به همان نسبت قرآن را هم به زندگي مردم وارد کند. الان طلبه منبر مي‌رود، جلسه‌هاي تخصصي آموزشي و مشاوره‌اي با مردم يا گروه‌هاي سني مشخص برقرار مي‌کند اما هيچ حرفي از قرآن نمي‌زند. همين سبب مي‌شود که مردم ديگر اهميتي براي قرآن قائل نباشند. وقتي متولي دين خود را از کتاب دين اش بي‌نياز ببيند، چه انتظاري از مردم هست؟! *خب مگر عموم مردم مي‌توانند قرآن بفهمند و چنين چيزي ممکن است؟ نياز به زبان عربي دارد. آشنايي با برخي واژه‌هاي قرآني و آشنايي حداقلي با تفسير مورد نياز است. خود قرآن مي‌فرمايد که «أَفَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ»؟. اينجا قرآن خطاب‌اش متخصصيين نيستند، چون در ظاهر کلام هيچ قرينه‌اي بر اين اختصاص وارد نشده است. اينجا خطاب قرآن عموم مردم است. استفهام هم توبيخي است، زيرا پس از آن مي‌فرمايد: «ام علي قلوبٍ أقفالُها؟». يا در جاي ديگري در ادامه‌اش مي‌فرمايد: « وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا». اين آيات نشان مي‌دهد که خداوند از مردم، فهميدن قرآن را مطالبه کرده و بالضروره مي‌دانسته که همه‌ي مردم، همه‌ي علوم مرتبط با قرآن را واجد نيستند  ولی تدبر در قران را از آنها طلب کرده است. الان در تهران مدرسه‌ علميه‌اي به همت حجة‌الاسلام غلامرضا قاسميان راه‌اندازي شده که طلاب از بدو تحصيل علاوه بر تمامي دروسي که دارند، در تمامي مقاطع، قرآن را با الگوي کتاب زير آموزش مي‌بينند و با قرآن مأنوسند. ايشان، مأنوس نبودنِ طلاب با قرآن (به نحوي که فهمش براي طلابِ جديد الورود هم ممکن باشد) را تشخيص داد و براي آن چاره‌اي انديشيد و الان چند مدرسه در تهران و چند مدرسه در قم دارند از روش ايشان در آموزش قرآن به طلاب پيروي مي‌کنند. در سيستم عرفي و معمول حوزه، فهم قرآن موکول شده است به آخرين پله‌هاي آموزشي، يعني بعد از آن که طلبه ادبيات، فقه و اصول، فلسفه و خارج فقه را خواند، آن موقع است که اگر برسد و بشود، بايد وارد قرآن شود و الا پيش از آن فهم قرآن ناممکن تلقي مي‌گردد. خب با چنين ذهنيتي چه انتظاري که قرآن در حوزه‌ها حاضر باشد و از حوزه‌ها به مردم برسد؟!اين آغاز راه تفکر درباره‌ي قرآن است.حالا مسئله اين مي‌شود که مردم درباره‌ي چه چيزي در قرآن تفکر کنند؟ و شيوه‌ي تفکر در قرآن چگونه است؟ اميرالمؤمنين (عليه‌السلام) در نهج‌البلاغه مي‌فرمايد که قرآن را بايد به سخن درآورد و «استنطاق از قرآن» بهترين و کارآمدترين و عمومي‌ترين شيوه‌ بهره‌برداري از قرآن است. مردم بايد سؤالات خود را از قرآن بپرسند و در آن در پي جواب باشند. آيات را زير و رو کنند، فکر کنند، نظام‌سازي کنند تا قرآن را به سخن گفتن وا دارند. اين البته هم زحمت دارد، هم برخي از علوم مقدماتي مانند ادبيات و لغت را نياز دارد و مهمتر از همه اين که باورمندي به توانايي قرآن در پاسخگويي به پرسشهاي بشر را نياز دارد. اين باور از طريق متوليان امر ديني بايد در عموم مردم ايجاد شود، چيزي که الان در خود آنها نيز نيست. اگر این باور در مردم ایجاد شد و ان سؤالات پیش آمد، متولی امر دین هم مجبور می شود که پاسخ بدهد. مجبور می شود که برگرد به قرآن.مرحوم علي صفايي در کتاب «روش برداشت از قرآن» اين شيوه را با زباني روان تبيين کرده است. *پس آيا ما به زبان‌شناسي قرآن نيازمند نيستيم؟ آيا به تاريخ فهم قرآن و تحول و تطور آن نيازمند نيستيم؟ مثلاً دقت در واژه‌ي ربا و آيات آن يا دقت در آيات حجاب يا دقت در آيات نماز، مي‌رساند که خود قرآن، هم يک سير نزولِ آيات، متناسب با فهم و درکِ بشرِ معاصرش دارد و هم تحولِ مفهومي براي اين مفاهيم لحاظ کرده که ابعاد يا وجوه گوناگوني از مسئله را در بر مي‌گيرد. همين نگاه سب مي‌شود که مثلاً ما در فهم احکام متناسب با ربا يا حجاب، در حوزه‌ي فقه فردي و فقه اجتماعي، يک فهمِ روشمند متناسب با قرآن داشته باشيم و بدانيم که تحول فکري - فرهنگي صورت گرفته در جامعه‌ي عرب شِبه جزيره، بر اساس اين آيات و مفاهيم و چيدمان آنها چگونه بوده و بتوانيم فقه را کارآمدتر و پوياتر فهم کنيم و پيش ببريم. موضوعات متناسب ديگر نيز تأثيراتي مشابه در فهمِ قرآن و کارآمدي آن خواهند داشت. بله. اين درست است. اين هم يک استنطاق در سطحي بالاتر و تخصصي‌تر است. مثلاً در جامعه‌ي ما ربا يا حجاب يک مسئله است. يک فهمي عموم مردم از اين موضوعات از قرآن دارند، يک فهمي هم پژوهشگر قرآني از اين مسئله دارد. حجة‌الاسلام دکتر عبدالکريم بهجت‌پور در کتابي با عنوان «همگام با وحي»، که تاکنون دو جلد آن چاپ شده است، از ميان تمام سير نزول‌هاي آيات قرآني، يکي را برگزيده و بر اساس آن به فهم و تفسير قرآن پرداخته‌اند.

مبناي ايشان اين است که قرآن در يک صيرورت تاريخي و انساني، از آغاز اسلام تا وفات پيامبر (صلي‌الله عليه و آله و سلم)، بر حسبِ رشد و بالندگي مردم و بر حسبِ تغيير شرايط تاريخي و تحقّق شرايطي که امکان نزول آيات را فراهم کند، نازل شده است. لذا بايد قرآن را در همان سير فهميد تا بتوانيم در مهندسي فرهنگ جامعه از همان شيوه تبعيت کنيم. ايشان در آيه‌ي «وَقُرْآنًا فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى مُكْثٍ»، مُکث (درنگ) را به معنايِ درنگ تاريخي گرفته و بالتبع معناي خاصي براي «ترتيل» قائل است و ترتيل را نزول همراه با تدبر و تربيت مي‌داند. *بله. اين رويکرد را پيش از ايشان، مرحوم دکتر راميار در کتاب تاريخ قرآنش تشريح کرده بود و در بحث حفظ قرآن توضيح مي‌دهد که سيره‌ اصحاب پيامبر در حفظ و تلاوت آيات اين بود که آيات را بر اساس شيوه‌ي نزول و به صورت دسته دسته مي‌آموختند و در آن تفکر مي‌کردند و به آن عمل مي‌کردند و احکام و دستورات آن را استخراج مي‌کردند و بعد سراغ دسته‌ي بعدي آيات مي‌رفتند، لذا گاهي مثلاً حفظ سوره‌ي بقره ۱۲ سال طول مي‌کشيد. بله. آن هم شيوه‌ي تربيتي زمان نزول بوده که به منظور حفظ و نگهداري و فهم قرآن انجام مي‌گرفته. اما خود نزول قرآن در يک بستر تاريخي - انسانيِ رو به رشد و تحول انجام مي‌شده و به زعم آقاي بهجت‌پور، همين سير نزول مي‌تواند مبناي کاربردي شدنِ قرآن شود. *البته اين رويکرد را امين‌الخولي در مصر و برخي از شاگردان او ترويج کردند. حتي تا جايي که به ياد دارم، سيد قطب هم در اين زمينه يادداشتهايي دارد. مرحوم مهندس بازرگان هم ناظر به همين نگاه، کتابِ «مهندسي فهم قرآن» را نگاشت و در آن آيات قرآن را بر اساس تاريخ نزول و موضوعِ نزول مرتب و دسته‌بندي نمود. برخي از محققين هم تلاش‌هايي کرده‌اند تا قرآن را تا حد امکان به فهم عمومي نزديک کنند، مثلاً آقاي دکتر رضايي اصفهاني، يک جلد تفسير قرآن نوشته و در آن به انتخاب خود، برخي از تفاسير را برگزيده و به صورت کنار نويس، در کنار صفحه‌ي قرآن قرار داده تا خواننده فهم بهتري پيدا کند. بله. آقاي خرمشاهي هم ترجمه‌ي مفصل و تفسيري‌اي از قرآن دارد که در قطع رحلي به چاپ رسيده و در هر صفحه‌ي آن، در پائين صفحه به مشکلات آيات قرآن از منابع تفسيري مختلف اشاره کرده است تا خواننده آن آيات را بهتر فهم کند. و در انتهاي قرآن نيز، چند ده صفحه، ملحقاتي در شناخت قرآن و تاريخ تفسير و برخي شبهات حول قرآن آورده شده تا عموم مردم بتوانند استفاده کنند. اما متأسفانه علاوه بر سنگيني متن ترجمه، اشکالاتي معدودي نيز در ترجمه مشاهده مي‌شود.

اصل ترجمه‌پذيري قرآن، امر بسيار مهمي است. اين که آيا مي‌شود واژه‌هاي قرآن را فهم و ترجمه نمود يا خير، چالش عمده‌اي است که اغلب پژوهشگرانِ زبان با آن درگير هستند. در اين زمينه حجتلاسلام دکتر محمد علي کوشا، يکي از متخصصين برجسته‌ي ترجمه‌ي قرآن هستند که نظرشان صائب و براي ديگر مترجمين محل اعتناء است. ايشان بر برخي از ترجمه‌هاي قرآن که معروف هم هستند اشکالاتي وارد کرده‌اند که قابل توجه است. في‌الواقع ما به علّت فقر زبان‌شناسي تاريخي و ترمينولوژي قرآني، دچار فقرِ محتواي دقيق در زمينه‌ي ترجمه هستيم و همين امر تا حدي سبب ناکارآمدي فهم قرآن مي‌شود. در ميانِ تفاسير موجود، شايد بهترين و دقيق‌ترين تفسير بعد از مجمع‌البيان طبرسي، تفسير الميزان علامه طباطبايي است. آقاي صفوي ترجمه‌اي از قرآن بر اساس الميزان انجام داده‌اند که عليرغم ارزشمندي، امّا به دليل عدم تسلط کافي به مباني علامه در تغيير، برخي نکات را مغفول گذاشته يا کم توجهي کرده‌اند. در حالي که ترجمه‌ي قرآن بر اساس الميزان مي‌تواند يکي از بهترين ترجمه‌ها براي فارسي زبانان باشد تا با بهره‌گيري از آن کارآمديِ قرآن را افزايش دهند. *برخي از حوزويان، فلسفه خواندن، به ويژه حکمت متعاليه را در فهم صحيح و عميق قرآن شرط مي‌دانند و تا قبل از خواندن حکمت متعاليه، هرگونه برداشت از قرآن را ناقص مي‌دانند. نظر شما در اين باره چيست؟ بايد از آنان پرسيد آيا امام صادق هم فهم ناقصي داشته چون حکمت متعاليه نخوانده؟! زراره و حمران و ديگر شاگردان امامان چه؟ يعني ۴۰۰ سال است که قرآن درست فهم شده و قبل از آن قرآن فهم نمي‌شده؟! اين حرف اشتباهي است. اصلاً همين نگاه مقدس مآبانه به حکمت متعاليه بابِ تحول و رشد بسياري از معارف را بسته است. طلبه‌اي که وارد حوزه‌ مي‌شود و به جاي مطالعه‌ي سير تاريخي فلسفه از ابتدا تا حکمت متعاليه، بدون مقدمه و آمادگي و يکراست به حکمت متعاليه، آن هم نه نسخه‌ي اصلي‌اش بلکه برخوانش علامه طباطبايي از حکمت صدرايي يعني بدايه و نهايه سوق داده مي‌شود، نه مي‌تواند قرآن را فهم کند، نه برهان و نه عرفان را. همين که طلبه بدايه و نهايه و نهايتاً اسفار مي‌خواند، مي‌پندارد که از قرآن بي‌نياز است، چرا؟ چون به زعم خود ملاصدرا، فلسفه‌ي او که همان حکمت متعاليه است، پايان دهنده‌ي فلسفه است و محلِ تلاقي و يکدستي آن سه حوزه‌ي معرفتي. لذا طلبه را يکراست مي‌برند آخر خط تا از مقدمات بي‌نياز شود. در حالي که ملا صدرا يک عمر قرآن و حديث خوانده، فلسفه خوانده، رياضت کشيده تا توانسته اين حکمت را تدوين کند. ضمن آن که فهم قرآن نه محدود به زمان است و نه محدود به افراد، که اگر چنين مي‌بود، جامعيّت، جهان شمولي و ابدي بودن قرآن زير سؤال مي‌رفت و کل فهم قرآن در يک نفر به نام ملاصدرا ختم مي‌شد. *پس آنچه که روايتِ «متعمّقون» را به ايشان تطبيق مي‌کنند را چه مي‌شود گفت؟ آقاي دکتر برنجکار چند سال پيش در مقاله‌اي در مجله‌ي نقد و نظر معناي «متعمّقون» را کاويده بودند و آن را يک تقبيح مي‌دانستند نه يک تمجيد. از اين منظر هم مي‌شود به کار ملاصدرا نگاه کرد. البته من یک موقعی در یک جلسه ای به آقای محمدرضا حکیمی گفتم که شما چزا هی به عرفان و فلسفه بدگویی می کنید؟ خب یک مدل کامل و مطلوب ارائه بدهید تا بشود از آن استفاده کرد. ایشان گفت: «تا وقتی ناسزا نگوییم، کسی متوجه بد بودن اینها نمی شود و به فکر اصلاح و درست کردن نمی افتد.» خب این هم یک رویکرد است که نه خروجی عملی دارد و نه متد موجود را بر می تابد. *به گمانم يکي از اصلي‌ترين چالش‌هاي پيش روي کارآمدي قرآن، توسعه و کارآمديِ علوم تجربي و ساينتيفيکال است. مثلاً روان‌شناسي يا جامعه‌شناسي، با تبيين مبانيِ نظريِ روشمند و سنجيده شده که روايي و پايايي مناسب هم دارد، مي‌تواند نسخه‌اي براي شما پيچيد و شما را به هدفي از پيش تعيين شده برساند و راه حل‌هاي مناسب پيش پاي شما بگذارد، برخلاف معارف ديني که اغلب از حوزه‌ي متافيزيکي و غير قابل دسترسي و سنجش بوده و به کلي گوئي‌ها يا نهايتاً توصيه‌هاي اخلاقي ختم مي‌شود. خوب مسلم است که هر کسي در هر حوزه‌اي که نياز دارد، مي‌رود سراغ آنچه آزموده شده، نمونه‌ي عيني دارد، ضريب خطايش مشخص است و زودتر جواب مي‌دهد. اينجاست که قرآن و معارف ديني، صرفاً براي ارضاي حس معنويت يا آخرت‌گرايي انسان به کار مي‌آيد و از کارآمدي مي‌افتد. بله. اين نکته بسيار مهم است. اين که آيا ما مي‌توانيم از آيات قرآن و قال الصادق (عليه السلام) را به مثابه متن منبع و بنيادين معرفتي حساب کنيم، و از آنها دستورالعمل روشمندِ جوابگو با پايايي و روايي مناسب استخراج کنيم يا نه مسئله‌ي بسيار مهمي است. برخي از پژوهشگران مشغول تلاش در همين زمينه هستند. مثلاً آقاي دکتر عباس پسنديده در حال تدوين روانشناسي اسلامي بر اساس روايات و آقاي دکتر همتِ بناري مشغول تدوين مباني تربيتي بر اساس قرآن هستند. البته هنوز در آغاز راهند. آقاي دکتر پسنديده و تأليفات چاپ شده‌اي هم دارند اما کارهاي آقاي دکتر همتِ بناري هنوز در مرحله‌ي بازنگري علمي است که ان‌شاءالله به زودي چاپ مي‌شود. اما کل معارف بشري که به همين دو حوزه ختم نمي‌شود. ما هم به معارف بنيادين و محض نياز داريم و هم به مباحثِ مضاف و هم به محصول يا دستورالعمل اجرايي. در اين زمينه تقريباً هيچ فعاليتي در کشور صورت نمي‌گيرد. *پس اين همه مؤسسات تهران و قم که در علوم انساني فعاليت مي‌کنند، خروجي‌اي نداشته‌اند؟! شما بگوئيد که کداميک از مسئله‌هاي نظام از ابتداي تأسيس تاکنون حل شده تا متوجه شويد که خروجي عملي اين مؤسسات چه بوده. بانک، حجاب، اقتصاد، فرهنگ، نماز و مسجد يا هر مورد ديگري که مد نظر بياوريد، آيا اين مؤسسات توانسته‌اند چاره‌اي يا مدلي يا برنامه‌اي براي بهبود وضعيّت، مبتني بر مباني ديني و اسلامي داشته باشند يا نه. برخي از اين مؤسسات که خروجي‌هايشان قطعاً فقط مصرف داخلي دارد يعني فقط براي کساني که با ادبيات و فرهنگ آنها آشنا باشند معنادار است مانند مدرسه‌ي قرآن و عترت يا فرهنگستان علوم اسلامي آقاي مير باقري و يا حداقل طي يک دو نسل آتي خروجي‌اي نخواهد داشت و بايد منتظر نسل‌هاي آتي آنها بود و برخي هم که خروجي دارند، کارآمدي ندارند.









این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 143]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن