تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 دی 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):اگر باطل با حق درنياميزد، بر حقيقت جويان پوشيده نمى مانَد و اگر حق با باطل آميخته ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1846247319




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

بررسی تاریخی وضعیت خمس در عصر حضور ائمه (ع) - بخش اول پیشینه تاریخی بحث دربارة خمس


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: بررسی تاریخی وضعیت خمس در عصر حضور ائمه (ع) - بخش اول
پیشینه تاریخی بحث دربارة خمس
براساس دیدگاه ائمه اطهار(ع)، مصداق خمس تنها غنایم جنگی نبوده، بلکه تمامی منافع و عواید سالیانه را شامل می‌شود.

خبرگزاری فارس: پیشینه تاریخی بحث دربارة خمس



  چکیده یکی از تکالیف شرعی که خداوند در قرآن‌ کریم بر مسلمانان واجب کرده، پرداخت خمس است. برپایه دیدگاه اهل‌سنت، مصداق خمس در آیه 41 سوره انفال تنها غنایم جنگی است، اما براساس دیدگاه ائمه اطهار(ع)، مصداق خمس تنها غنایم جنگی نبوده، بلکه تمامی منافع و عواید سالیانه را شامل می‌شود. با توجه به اهمیت و جایگاه خمس، رسول خدا(ص) و امامان معصوم(ع) علاوه بر تبیین مصادیق خمس، برای اجرای آن نیز اهتمام ورزیده‌اند. طبق این دیدگاه، آن دسته از روایات معصومان(ع) که بر حلیت تصرف در مال متعلَّق خمس دلالت می‌کند ناظر به شرایط و مقطع خاص و به علت شرایط سیاسی- اقتصادی و اجتماعی بوده است. بنابراین در عصر غیبت هم وجوب پرداخت خمس همچنان باقی است. در این پژوهش تلاش شده تا با بررسی تاریخی وضعیت خمس در عصر حضور، به‌صورت توصیفی و تحلیلی، شبهه‌های تاریخی این موضوع و دیدگاه اهل‌‌سنت مورد بررسی و نقد قرار گیرد. کلیدواژه‌ها: خمس در قرآن، تاریخ خمس، معصومان، تشیع. مقدمه قرآن کریم در آیه 41 سوره انفال، پرداخت خمس توسط مسلمانان را مطرح کرده و می فرماید: وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبى وَ الْیَتامى وَ الْمَساکینِ وَ ابْنِ السَّبیلِ (انفال: 41)؛ بدانید هر گونه غنیمتى به دست آورید، خمس آن براى خدا و براى رسول خدا صل الله علیه و آله و براى ذى القربى و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه است. براساس این آیة شریفه، برخی مفسران و مورخان اهل سنت، مصداق وجوب خمس را فقط غنیمت جنگی می دانند. از دیگر سو، چند روایات بر حلال بودن خمس برای برخی از شیعیان وجود دارد که برخی همانند مدرسی طباطبایی تصور کرده اند که امامان نخستین تا امام جواد علیه السلام خمس را از شیعیان اخذ نکرده ا ند (مدرسی طباطبایی، 1386، ص 4). بنابراین، برای پاسخ به این شبهه ها لازم است به چند سؤال اساسی در این زمینه پاسخ داد: آیا اصل خمس در عصر ائمه اطهار علیهم السلام وجود داشته است؟ شیعیان و ائمه علیهم السلام برای دریافت و پرداخت خمس چگونه برخورد می کردند؟ مواردی که خمس به آن تعلق گرفته کدام است؟ بنابراین در پژوهش حاضر تلاش شده تا با روش توصیفی- تحلیلی براساس منابع کتابخانه ای به وضیعت تاریخ خمس نزد شیعیان پاسخ داده شود. ازاین رو، لازم است ابتدا پیشینه تاریخی بحث دربارة خمس مطرح گردد تا روشن شود که آیا شیعیان و ائمه اطهار علیهم السلام به آن عنایت داشته اند یا خیر؟ پیشینه تاریخی بحث دربارة خمس در عصر حضور ائمه علیهم السلام و آغاز غیبت صغرا کتاب های فقهی بسیاری از سوی شیعیان نگارش یافته که یا به طور مستقیم عنوان خمس داشته و یا در آن بحث خمس مطرح شده است. حسن بن سعید بن حماد بن مهران (نجاشی، 1416ق، ص 58)، علی بن مهزیار اهوازی (همان، ص 253)، علی بن حسن فضّال (طوسی، 1417ق، ص 157)، محمدبن عیسی بن عبید (همان)، محمد بن اورَمه (اوربمه) قمی (نجاشی، 1416ق، ص 330)، حسین بن سعید بن حماد (ابن شهرآشوب، بی تا، ص 76) ، محمد بن حسن بن فروخ صفار (نجاشی، 1416ق، ص 354)، احمد بن محمد بن دول قمی (همان، ص 40)، حمید بن زیاد بن حماد (همان، ص 132)، محمد بن احمد بن جنید اسکافی (همان، ص 3058)، محمد بن علی بن حسین بن موسى بن بابویه قمی (همان، ص 389) ازجمله کسانی هستند که کتاب های مستقلی در زمینه خمس نگاشته اند. در عصر غیبت کبری نیز عالمان شیعه، بابی از کتاب های فقهی را به غنایم یا خمس اختصاص داده اند، چنان که علی بن بابویه قمی در کتاب فقه منسوب به امام رضا علیه السلام بحث خمس را مطرح کرده است (صدوق، 1406ق، ص 294). شیخ صدوق در المقنع (صدوق، 1415ق، ص 171) و الهدایة (صدوق، 1418ق، ص 276) باب مستقلی به نام خمس دارد. شیخ مفید نیز به طور مستقل باب خمس و غنایم را در کتاب المقنعه مطرح کرده است (شیخ مفید، 1410ق، ص 276). همچنین سید مرتضی در کتاب الانتصار بابی با عنوان ما یجب فیه الخمس وکیفیة قسمته (علم الهدی، 1415ق، ص 225) و نیز در کتاب رسائل بابی در احکام خمس دارد (علم الهدی، 1405ق، ص 226). در دوران معاصر نیز آثار زیادی در زمینه بررسی مسئله فقهی خمس از سوی علما و محققان شیعه نگاشته شده، اما بیشتر مباحث آنها به بررسی روایی- فقهی در زمینه مصادیق و مستحقان خمس و چگونگی محاسبه خمس اختصاص دارد. آنان تنها در مقدمه کتاب خویش بحث مختصری درباره دریافت خمس غنایم از سوی رسول خدا صل الله علیه و آله و اهتمام ائمه علیهم السلام، به بیان وجوب و متعلَق خمس مطرح کرده اند. تنها کتابی که به طور مفصل، تاریخ خمس را در دوران نبوی صل الله علیه و آله و نیز برخی گزارش های پرداخت خمس از سوی شیعیان به ائمه علیهم السلام را مطرح کرده، کتاب الخمس اثر آیت الله حسین نوری همدانی است. کتاب دیگری که به طور مختصر دربارة تاریخ خمس در عصر رسول خدا صل الله علیه و آله پرداخته، کتاب خمس اثر سیدحسن امامی است. البته بیشتر تلاش نویسنده در خصوص اثبات وجوب خمس در منافع و نیز پاسخ به شبهات اهل سنت است. پس از روشن شدن اهمیت و اهتمام شیعیان به نگارش کتاب درباره خمس، برای پاسخ به پرسش های اساسی درباره تاریخ خمس، لازم است تا بررسی اجمالی درباره وضعیت خمس در عصر نبوی و عصر هریک از ائمه علیهم السلام صورت گیرد. الف. عصر رسول خدا صل الله علیه و آله خمس غنایم در نبردها طبق گزارش کلبی برخی از مسلمانان از همان آغاز هجرت که در درگیری با مشرکان غنیمتی را به دست می آوردند، طبق رسم های پیش از اسلام غنایم را نزد رسول خدا صل الله علیه و آله آورده و می گفتند: ای رسول خدا صل الله علیه و آله آنچه مخصوص شماست و یک چهارم را بگیر و باقى را به ما واگذار نما، پس همان طور که ما در جاهلیت رفتار می کردیم یک چهارم از غنایم و صفایاى آن، و حُکم، فرمان شماست (طبرسی، 1372، ج 9، ص 392). بعد از اسلام نیز در عصر نبوی بر مسلمانان لازم بود که خمس غنایم به دست آمده از سرزمین های مفتوحه و نیز غنایم به دست آمده از مشرکان (متقی هندی، 1409ق، ج 4، ص 378) و خمس درآمد را پرداخت کنند. طبق برخی گزارش ها نخستین غنیمت جنگی که سهم حاکم و رسول خدا صل الله علیه و آله از آن برداشت شد، غنایمی بود که در جریان جیش عبدالله بن جحش در منطقه نَخله به دست آمد. در این درگیری، کشمش، پوست و دیگر کالاهای تجاری به غنیمت مسلمانان درآمد و آن را به مدینه آوردند. عبدالله به یاران خویش گفت: یک پنجم غنیمت شما از آن رسول خدا صل الله علیه و آله است. البته این پیش از تشریع خمس بود. به هر حال، وی خمس غنایم را براى پیامبر گرامی صل الله علیه و آله جدا کرد و باقی مانده را میان یاران خود تقسیم کرد (یعقوبی، بی تا، ج 2، ص 412 و 481). به نظر می رسد مراد از تقسیم سهم حاکم همان مرباع باشد که در عصر جاهلی مرسوم بود، زیرا واقدی در گزارش دیگری مىنویسد: از ابىبردة بن نیار نقل شده است که پیامبر صل الله علیه و آله غنایم اهل نخله را نگهدارى کرد و به جنگ بدر رفت، آن گاه پس از، بازگشت از بدر، غنایم نَخله را با غنایم اهل بدر تقسیم و به هر کس حقش را عطا کرد (واقدی، 1409ق، ج 1، ص 18). سیوطی نیز درباره اسباب نزول آیه خمس می نویسد که مشاجره مسلمانان درباره غنایم بدر زمینه نزول آیه این آیه بود (سیوطی، بی تا، ج 3، ص 160). گفتنی است که رسول خدا صل الله علیه و آله در جنگ های دیگر نیز بعد از گرفتن غنایم، خمس اموال را جدا و بین مسلمانان حاضر در جنگ تقسیم می کرد. بخش نامه برای گرفتن خمس رسول گرامی صل الله علیه و آله که حاکم الهی در جامعه اسلامی بود، به مسئلة خمس توجه ویژه داشت. براساس همین اهتمام حضرت بود که فرماندهان جنگ پیش از تقسیم غنایم، خمس اموال را جدا می کردند. رسول خدا صل الله علیه و آله پس از گسترش اسلام نیز به اجرای قوانین الهی اهمیت داد و با ارسال سفیران یا نگارش نامه به آموزش احکام و اجرای آن و نیز گرفتن خمس اهتمام بیشتری ورزید (نیشابوری، بی تا، ج 1، ص 35).  آن حضرت در نامه های خطاب به نهشل بن مالک وائلی باهلی، همراه با تأکید بر دوری از مشرکان (ابن سعد، 1410ق، ج 1، ص 284)، بنی معاویة بن جَرول الطائیین (ابن عساکر، 1415ق، ج 4، ص 331)، بنی جوین طائیین (ابن سعد، 1410ق، ج 1، ص 206)، عمروبن معبد جُهَنی، بنی حرقه از جُهینه، بنی جرمز (همان، ص 208)، بنی زیربن أقیش (متقی هندی، 1409ق، ج 8، ص 666)، بنی جرش (ابن کثیر، 1407ق، ج 5، ص 350)، صیفی بن عامر از طایفه ثعلبه (ابن حجر عسقلانی، 1415ق، ج 3، ص 367)، وفد بنی البُکاء فجیع بن عبدالله بکایی (ابن سعد، 1410ق، ج 1، ص 232)، وفد فَزاره، وفد ثَعلبه، وفد سعدبن بکر، ضُمام بن ثعلبه و وفد الداریین از لَخم (مقریزی، 14240ق، ج 2، ص 89)، رؤساى قبیلة ذى رعین، معافر و همدان (حمیری کلاعی، 1420ق، ج 2، ص 25) و مردم مسلمانان یمن (یعقوبی، بی تا، ج 2، ص 80) می نویسد: خمس غنایم را بپردازید. همچنین خطاب به عمروبن مرّه جُهنی می نویسد: به پرداخت خمس اقرار کنید (ابن کثیر، 1407ق، ج 2، ص 320). همین طور رسول خدا صل الله علیه و آله در نامه ای خطاب به قبیلة زُهیربن اُقَیش تأکید کردند: باید شهادت دهند که خدایی جز خداوند یکتا نیست... و بپذیرند در غنایم آنها خمس و سهم و صفایای نبی هست (ابن حنبل، بی تا، ج 5، ص 363). در برخی از نامه های رسول خدا صل الله علیه و آله خطاب به مسلمانان، هیچ گونه اشاره ای به جنگ و غنیمت جنگی نشده است، چنان که برای طایفة حَدَس از قبیله لَخم نوشتند: هر کس که نماز را بر پا دارد و زکات را بپردازد و بهره خدا و رسولش را رعایت کند (ابن سعد، 1410ق، ج 1، ص 205). در گزارش دیگری آمده است که رسول خدا صل الله علیه و آله نامه ای خطاب به أبونُخیلة لهبی نوشته و در آن وجوب خمس رِکاز (گنج) را یادآوری کردند (ابن حجر عسقلانی، 1415ق، ج 7، ص 340). نیز در نامه ای که مخاطب آن مشخص نیست، نوشتند: فروش سهم از مغنم پیش از پرداخت خمس جایز نیست (ابن اثیر، 1409ق، ج 2، ص 451). از ظاهر این دسته نامه ها، به دست می آید که مراد آن حضرت اهتمام مردم به پرداخت سهم خمس از باب عمل به تکلیف شرعی و پاک کردن مال آنان بوده است، زیرا اگر مراد خمس غنایم بود باید در این نامه ها نیز به خمس غنایم اشاره می شد. پرداخت خمس دیگر اموال گاهى رسول خدا صل الله علیه و آله به مردم توصیه مىکردند که علاوه بر خمس غنایم، خمس دیگر اموال را نیز بپردازند، چنان که ایشان به ابوذر و سلمان و مقداد مىفرمود: و بیرون کردن خمس از هرچه که مردم آن را مالک مىشوند، نیز واجب است تا آنکه آن را به دست سرپرست مؤمنان و زمامدارشان برسانند (سید بن طاووس، 1420ق، ص 130). همچنین اگر کسی گنجی به دست می آورد، نزد رسول خدا صل الله علیه و آله می آمد تا خمس آن را خارج کند. این سیره در عصر خلفا نیز ادامه یافت، چنان که عِمر، معدن را به منزلة رِکاز (گنج) در خمس قرار داد (متقی هندی، 1409ق، ج 6، ص 541). ملاک وی یافتن گنج در مخروبه یا منطقه غیرمسکونی بود (عینی، بی تا، ج 9، ص 102). ب. عصر ائمه اطهار علیهم السلام بعد از رحلت رسول خدا صل الله علیه و آله وضعیت مالی مردم چندان مساعد نبود تا بتوانند به پرداخت خمسِ ارباح مکاسب اهتمام ورزند. از سوی دیگر، خلفا نیز در گرفتن این نوع از خمس کوتاهی می کردند (ابویوسف، 1420ق، ص 352)، این در حالی بود که خاندان بنی هاشم نیز در وضعیت مالی خوبی به سر نمی بردند. مؤید این سخن، سخنان عمر است که می گفت: اگر خمس عراق دریافت شود، مشکل ازدواج و خدمت گزاری به هاشمیان از میان می رود (همان). با روی کارآمدن خلفا و کشورگشایی آنان، غنایم جنگی بیشتری به دست آمد. براساس آیه 41 سوره انفال، سهم خمس باید به صاحبان آنان پرداخت می شد. اما با توجه به جایگاه خمس در مشروعیت بخشی به ولایت ائمه اطهار علیهم السلام، نگاه خلفا به خمس تفاوت پیدا کرد. طبق گزارش منابع تاریخی و روایی اولین کسی که پرداخت خمس به ذوی القربی را منع کرد، ابوبکر بود (مجلسی، 1403ق، ج 30، ص 222)؛ ابن ابی الحدید در این باره می نویسد: ابوبکر هنگام توزیع سهام خمس، حضرت زهرا علیها السلام و بنی هاشم را از دریافت سهم ذوی القربی بازداشت (ابن ابی الحدید، 1418ق، ج 16، ص 230). بعد از او نیز عمر آن را تشدید کرد (ابن حنبل، بی تا، ج 1، ص 320). زمانی از امام باقر علیه السلام درباره خمس سؤال شد: فرمودند: خمس برای ماست اما از آن منع شدیم (ابن شهر آشوب، بی تا، ج 2، ص 210). همچنین امام کاظم علیه السلام در مناظره با هارون می فرمایند: ما از دریافت سهم غنایم و خمس منع شدیم (مجلسی، 1403ق، ج 48، ص 1447). عصر خلافت امام علی علیه السلام خمس در دوران حکومت امیرالمؤمنین علیه السلام نیز دریافت می شد و کسانی که آن را سبک می شمردند، توبیخ می شدند (صدوق، بی تا، ج 2، ص 377). ابویوسف در کتاب الخراج در این باره می نویسد: علی علیه السلام خمس را همانند خلفا تقسیم کرد (ابویوسف، 1420ق، ص 23). براساس این گزارش می توان گفت که امیرالمؤمنین علیه السلام خمس اموال مسلمانان یا غنایم را دریافت می کرد. البته چگونگی تقسیم آن همانند دورة خلفا بود. مؤید این نظر، سؤال راوی از امام باقر علیه السلام درباره رأی امام علی علیه السلام در باب خمس است، که فرمودند: نظر ایشان در خمس نظر اهل بیت علیهم السلام بود، اما ایشان به علت اعتراض مردم، بیم داشت با نظر خلفا مخالفت کند (بلاذری، 1417ق، ج 1، ص 517). دلیل این رفتار، فضای فکری ـ سیاسی جامعه بود که امام بنابر مصلحت در چگونگی تقسیم آن، تغییری ایجاد نکرد. امیرالمؤمنین علیه السلام خمس گنج و معدن را نیز از مسلمانان دریافت می کردند، چنان که ابوعبیده در کتاب الاموال می نویسد: علی علیه السلام معدن را رِکاز (گنج) نامید و حکم گنج را بر آن اجرا کرد و از آن خمس گرفت (ابن سلام، 1408ق، ص 426). همچنین امام علی علیه السلام از کسی که معدنی را در برابر صد گوسفند فروخته بود، خمس معدن را گرفت (همان). همین طور آن حضرت در عراق مردی را که 1500 درهم گنج پیدا کرده بود، امر کرد اگر آن را در روستای غیر آباد (مخروبه) پیدا کرده، خمس آن را بپردازد (بیهقی، بی تا، ج 4، ص 156). در گزارش بیهقی هم آمده است: مردی در حوالی محله های قدیمی کوفه یک ظرف حاوی چهارصد درهم را پیدا کرد. امام علی علیه السلام به آن شخص فرمود: آن را به پنج سهم تقسیم کن، سپس امام سهم خود را برداشت و چهار سهم آن را برگرداند. بعد فرمود: در همسایگی شما فقرا هستند؟ گفت: آری. امام فرمود: این سهم را هم بگیر و میان آنان تقسیم کن (همان، ص 157). یکی دیگر از شواهد پرداخت خمس، روایت امام صادق علیه السلام است که می فرمایند: مردی نزد امام علی علیه السلام آمد و گفت: من ثروت جمع می کنم، اما کوتاهی می کنم که از راه حلال است یا از راه حرام. اکنون می خواهم توبه کنم، اما حلال و حرام آن را نمی دانم، زیرا به هم آمیخته است. امام فرمود: خمس مال را پرداخت کن، چراکه خداوند به یک پنجم اموال رضایت داده و مابقی اموال برای شما حلال است (کلینی، 1362، ج 5، ص 125). براساس گزارش شیخ صدوق، امام به وی فرمود: خمس مال را بده و وی خمس را پرداخت کرد (صدوق، 1413ق، ج 2، ص 43).  امام علی علیه السلام با توجه به مشکلات مالی شیعیان، گاهی با تأکید بر پرداخت خمس و بیان آثار منفی عدم پرداخت آن، کسانی را که در پرداخت خمس کوتاهی می کردند مؤاخذه می فرمود، گرچه سهم خمس آنان را می بخشیدند تا زندگی آنان پاک بماند، چنان که در روایتی امام باقر علیه السلام، از امام علی علیه السلام نقل کرده، آن حضرت می فرماید: مردم به خاطر خوردنی ها و همسران خود نابود می شوند، زیرا آنان سهم ما را نپرداخته اند، آری ما شیعیان خود و پدران آنان را از این جهت حلال کردیم (صدوق، بی تا، ج 2، ص 377). عصر امام حسن علیه السلام، امام حسین علیه السلام و امام سجاد علیه السلام در دوران امام حسن علیه السلام، بنی امیه روی کار آمده و تلاش کردند تا حقوق شیعیان، سادات علوی و امامان شیعه علیهم السلام را نفی کرده و سهم ائمه اطهار علیهم السلام را پرداخت نکنند، زیرا موجب مشروعیت بخشی به آنان می شد. در این دوره پرداخت خمس به شیعیان توسط بنی امیه نادیده گرفته شد (ابن سعد، 1410ق، ج 5، ص 305). از دیگر سو، با توجه به وضعیت مالی و فشار سیاسی خلفا بر شیعیان، امکان پرداخت خمس از سوی شیعیان نیز به کمترین حد ممکن رسید و اگر کسی هم به پرداخت آن اهتمام داشته در تاریخ ثبت نشده است. عصر امام باقر علیه السلام با انتقال قدرت سیاسی از بنی مروان به بنی عباس و تلاش روزافزون ائمه علیهم السلام در عرصه سیاسی ـ اجتماعی و عقیدتی و گسترش تشیع، این دوره متفاوت با عصر امامان قبلی بود. ابن سعد در طبقات می نویسد: امام باقر علیه السلام فرمود: از زمان معاویه تا به امروز خمسی در میان ما تقسیم نشد (همان). همچنین در گزارش کشف الغمة آمده است: عمربن عبدالعزیز هفتاد خروار زر سرخ و سفید از مال خمس به ایشان داد و نیز آنچه حق بنى فاطمه و بنى هاشم بود که در زمان ابوبکر، عمر، عثمان، معاویه، یزید و عبدالملک جمع کرده و به ایشان نداده بودند، به ایشان بازگرداند، و بنى هاشم در آن سال ها غنى شده و وضع مالی آنان بهبود یافت (اربلی، 1381ق، ج 1، ص 96). امام باقر علیه السلام درباه فراموشی این حکم توسط خلفا، خطاب به نجیه فرمودند: برای ما در کتاب خدا خمس، انفال و اموال برگزیده قرار داده شده است، اما در حق ما ظلم شده و آن را پرداخت نمی کنند (طوسی،1407ق، ج 4، ص 145). نیز ایشان شیعیان را به پرداخت خمس و اهمیت آن توجه داده و در این باره فرمودند: ما نزدیکان رسول خدا صل الله علیه و آله هستیم و خمس، سهم ماست. هر کس مالی که خمس به آن تعلق می گیرد در دست دارد، مالک آن خمس نیست، بلکه از آنِ خاندان رسول خدا صل الله علیه و آله است و وظیفه دارد آن را به امام خویش برساند (صدوق، 1413ق، ج 2، ص 41). امام علیه السلام در سخنان دیگری درباره نهی از خرید مال با پول خمس نداده (طوسی، 1407ق، ج4، ص136)، فرمودند: غنیمتى که مسلمانان در جنگ با کفار براى مسلمان شدن آنان به دست مىآورند، خمسش از آنِ ماست و براى هیچ کس روا نیست که از مال خمس چیزى بخرد، مگر آنکه حق ما را به ما برساند (کلینی، 1362، ج 1، ص 545). امام باقر علیه السلام در تبیین مسائل مالی شیعیان، بر اهمیت پرداخت خمس به عنوان یک عمل فقهی برای تزکیة مال و نفسِ شیعیان تأکید و آنان را به پرداخت آن ترغیب می کردند، ازاین رو، شیعیان تلاش می کردند تا با پرسش و پیگیری از مباحث خمس به تکالیف شرعی خویش عمل کنند. برای مثال، محمدبن مسلم از ایشان درباره نمک زار پرسیدند، حضرت فرمودند: نمک زار چیست؟ گفتم: زمینی شوره زار نمکی است که در آن آب می بندند تا نمک شود. امام فرمود: در این معدن، خمس است. پس گفتم: در گوگرد و نفت که از زمین بیرون می آید؟ فرمودند: در این و مانند اینها خمس وجود دارد (همان، ج 4، ص 122).  نیز حَکم بن علبای اسدی می گوید: نزد امام باقر علیه السلام رفتم و به ایشان گفتم: من کارگزار بحرین شدم و دارایی بسیاری کسب کردم و کشت زار فراوان، کالاها، غلامان، کنیزان و زنانی که برایم فرزند بیاورند، خریداری کردم و هزینه آنان را می دهم و این هم خمس این دارایی ها، این کنیزان، زنان و مادر فرزندانم شده اند که نزد شما آورده ام. امام فرمود: بله همه اینها برای ماست و هرچه آورده ای از تو می پذیرم و زنان و مادر فرزندانتان و برخی هزینه ها را بر تو حلال کردم. من و پدرم بهشت را برای تو تضمین کرده ایم (همان، ص 136). ابن ابى نصر می گوید: به امام باقر علیه السلام نوشتم: خمس را پیش از مخارج بدهم یا بعد از مخارج؟ امام علیه السلام در پاسخ نوشتند: بعد از مخارج (همان، ج 1، ص 545). نیز شخصی از امام باقر علیه السلام درباره معادن طلا، نقره، آهن، قلع (سرب) و مس سؤال پرسید، فرمود: خمس به اینها تعلق می گیرد (همان، ص 544). در روایت دیگری آمده است که از ایشان درباره معادن پرسیدند، فرمود: در هرچه گنج باشد خمس آن باید پرداخته شود (طوسی، 1407ق، ج 4، ص 122). عصر امام صادق علیه السلام امام صادق علیه السلام همانند پدر خویش، شیعیان را به پرداخت خمس سفارش کرده و در این باره فرمودند: همان طور که رسول خدا صل الله علیه و آله خمس می گرفت، امام علیه السلام هم خمس می گیرد (همان، ص 128). بزرگ ترین گناه، انکار حق ما اهل بیت علیهم السلام است (مفید، 1410ق، ص 291). در گزارش دیگری آمده است که شیعیان خَراج مالشان (سهم امام) را به امام صادق علیه السلام می رساندند، ازاین رو، منصور عباسی امام علیه السلام را متهم کرد که از پیروان خود خَراج می گیرد (مجلسی، 1403ق، ج 47، ص 187). امام صادق علیه السلام در باب اهمیت پرداخت خمس فرمودند: هر کس غنیمت و کسبی دارد باید خمس آن را بپردازد، حتی خیاطی که لباسی را به پنج دانق (دانگ)(دهخدا، 1377، ج 7، ص 10402) بدوزد باید یک دانق (دانگ) خمس بپردازد (طوسی، 1407ق، ج 4، ص 122). نیز در اهمیت پرداخت آن برای تطهیر روح شیعیان فرمودند: من حتی یک درهم را از همه شما می گیرم، درحالی که از نظر مالی، ثروتمندترین مردم مدینه هستم. تنها مقصودم از این کار، پاکیزه کردن شماست (کلینی، 1362، ج 1، ص 538). امام صادق علیه السلام باتوجه به شرایط سیاسی - اجتماعی و اقتصادی به وجودآمده برای شیعیان در برخی موارد متعلَق خمس را برای آنان معرفی می کردند، چنان که فرمودند: گرفتن اموال ناصبی ها و پرداخت خمس آن جایز است (طوسی، 1407ق، ج 4، ص 122)، زیرا آنان دشمنان رسول خدا صل الله علیه و آله محسوب می شوند. همچنین فرمودند: آنچه سلطان ظالم به شیعیان پرداخت می کند باید خمس آن پرداخت شود (صدوق، 1415ق، ص 539). همین طور می فرمودند که خمس عنبر و غواصی برای مروارید نیز باید پرداخته شود (کلینی، 1362، ج 1، ص 548). به معادن و گنج نیز خمس تعلق می گیرد (طوسی، 1407ق، ج 4، ص 122). ایشان در پاسخ به سؤال شخصی درباره آیه خمس فرمودند: خمس به فایده هر روز تعلق می گیرد (کلینی، 1362، ج 1، ص 544). همچنین ایشان در نامه ای خطاب به شیعیان، پرداخت خمس طلا و نقره را که یک سال از آن گذشته باشد واجب دانسته اند (طوسی، 1407ق، ج 4، ص 142). شیعیان نیز با توجه به اهمیت پرداخت سهم امام، امور مالی خود را یا مستقیم و یا غیرمستقیم از طریق وکلایی چون معلی بن خنیس (کلینی، 1362، ج 6، ص 445) به امام علیه السلام می رساندند. در گزارشی عمربن یزید می گوید: ابی سیار مسمع بن عبدالملک را در مدینه دیدار کردم، در آن سال وجهى براى امام صادق علیه السلام آورده بود و آن حضرت به او پس داده بود. به او گفتم: چرا امام صادق علیه السلام وجهى را که برایش آورده بودى به تو پس داد؟ در جواب گفت: من وقتى آن وجه را خدمت امام علیه السلام دادم به ایشان گزارش دادم که من متصدى غوص (مرواریدگیرى) از دریاى بحرین شدم و چهارصدهزار درهم به دست آوردم و خمس آن را که هشتاد هزار درهم است براى شما آوردم و نخواستم آن را که مال شماست نگهدارم؛ این حقى است که خداوند براى شما در اموال ما قرار داده است.  امام علیه السلام فرمود: اى ابا سیار! ما آن را برای تو حلال کردیم، همین مال خود را با خود برگیر، هر آنچه از زمین در دست شیعیان ماست بر آنان حلال است تا قائم ما قیام کند (همان، ج 1، ص 408). در گزارش دیگری خطاب به مردی از اصحاب که درباره غنایم سؤال کرد، فرمود: خمس ما را پرداخت کند تا مال او پاک شود (عیاشی، 1380ق، ج 2، ص 64). همچنین طبق نقل ابن شهرآشوب، امام صادق علیه السلام از سوى برخى از زیدیه به علت پرداخت وجوهات شیعیان به امام خویش، مورد هجمه قرار گرفتند (ابن شهرآشوب، بی تا، ج 4، ص 225). برخلاف روایاتی که بر پرداخت خمس از سوی شیعیان تأکید دارد، چند روایت وجود دارد که در آنها وجوب خمس از برخی شیعیان برداشته شده است. به عبارت دیگر، امام خمس را از آنان اخذ نمی کرد. در یکی از این روایت ها آمده است که مردی طناب و گهواره فروش نزد امام صادق علیه السلام آمد و گفت: فدایت شوم، من کالاهایی دارم و تجارت می کنم، سود می برم و می دانم برای شما حق مشخصی وجود دارد که ما در مورد آن کوتاهی می کنیم. امام علیه السلام در پاسخ فرمود: اگر امروزه (با شرایط فعلی) ما شما را به ادای این حقوق و پرداخت خمس این اموال مکلف کنیم، در حق شما انصاف به خرج نداده ایم (مفید، 1410ق، ص 283). نیز هنگام حضور ابی سیار مسمع بن عبدالملک برای پرداخت خمس، امام علیه السلام آن را بر وی حلال کرد (کلینی، 1362، ج 1، ص 408). روایت آخر که از عمربن یزید درباره ابی سیار نقل شده چون مرسل است نمی توان به آن استناد کرد، اما با فرض قبول روایت، این دو روایت، زندگی سخت و شرایط اقتصادی شیعیان، باعث شده است تا امام پرداخت خمس را از ایشان بردارد، چنان که امام صادق علیه السلام فرمودند: اگر امروزه (با شرایط فعلی) ما شما را به ادای این حقوق و پرداخت خمس این اموال مکلف کنیم، در حق شما انصاف به خرج نداده ایم (مفید، 1410ق، ص 283). مؤید این سخن، روایتی است که در آن شخصی از امام صادق علیه السلام درباره حلال بودن طعام خمس نداده خویش پرسید، فرمودند: اگر محتاج به آن است برای وی حلال است (طوسی، 1407ق، ج 4، ص 143). همچنین در گزارش دیگری آمده است: دو نفر برای حلیت پرداخت سهم خدمت امام صادق علیه السلام رسیدند. امام علیه السلام فرمود: ما را نرسد که حلال کنیم یا حرام کنیم (کلینی، 1362، ج 1، ص 545). بنابراین، امام علیه السلام وجوب خمس را برنداشته اند، بلکه با توجه به موقعیت افراد به حلیت خمس برای وی امر الهی کرده اند. گاهی شیعیان اموال دیگران را خریداری کرده و برای اطمینان از اینکه خمس بر آن واجب است یا نه، از امام سؤال می پرسیدند و امام حلیت این اموال را بیان می کردند، چنان که در گزارشی آمده است: حارث بن مُغیره از امام صادق علیه السلام پرسید: ما کالاهایی از قبیل غلات و کالاهای تجاری شبیه به این داریم و می دانیم که شما در آن سهمی دارید. امام علیه السلام فرمود: ما آن را بر شیعیان خود حلال نکردیم، مگر برای پاک بودن زاد و ولد آنان و هر که ولایت پدرانم را پذیرفته باشد. پس آنچه از حق ما در دست ایشان است بر آنان حلال است (طوسی، 1407ق، ج 4، ص 143). امام صادق علیه السلام گاهی به علت کوتاهی برخی در پرداخت خمس، به شدت از آنان انتقاد می کرد، اما برای پاک کردن زاد و ولد آنان، خمس را بر آنان می بخشیدند، چنان که در روایتی امام علیه السلام خطاب به ضُرَیس کناسی فرمود: آیا می دانید زنا از کجا بر مردم داخل شد؟ گفتم: نمی دانم. امام فرمود: از جانب خمس ما اهل بیت علیهم السلام (که نمی پردازند)، مگر برای شیعیان پاک نهاد ما؛ پس برای زاد و ولدشان حلال شده است (همان، ص 136). بنابراین، با توجه به فحوای این روایت و روایات دیگری که درباره حلیت مقطعی خمس برای برخی شیعیان وجود دارد (همان، ص 143)، به نظر می رسد شرایط سیاسی ـ اجتماعی حاکم علیه شیعیان (ر.ک: کلینی، 1362، ج 1، ص 375) و عدم آگاهی کافی یا سهل انگاری آنان در خصوص پرداخت خمس اموال، زمینه بروز مشکل شرعی در زمینه نکاح و معاملات را به وجود آورده بود؛ ازاین رو، امام علیه السلام آن را برایشان حلال کردند.   منابع ابن ابی الحدید، عبدالحمید،(1418ق) شرح نهج البلاغه، تحقیق محمّد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، داراحیاء الکتب العلمیة. ابن اثیر، عزالدین على بن محمد، (1364) النهایة فی غریب الحدیث، تحقیق محمود محمد الطناحی، ط الرابعه، قم، اسماعیلیان. ـــــ ، (1409ق) أسد الغابة فى معرفة الصحابة، بیروت، دارالفکر. ـــــ ، (1385ق) الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر. صدوق، محمدبن علی،(1406ق) الفقه المنسوب للإمام الرضا علیه السلام، مشهد، مؤسسه آل البیت علیهم السلام. ـــــ ، (1415ق) المقنع، قم، مؤسسه امام مهدى“. ـــــ ، (1418ق) الهدایة، قم، مؤسسه امام هادى علیه السلام. ـــــ ، (1413ق) معانی الاخبار، تحقیق على اکبر غفاری، چ دوم، قم، دفتر انتشارات اسلامى. ـــــ ، (بی تا) علل الشرایع، قم، داوری. ـــــ ، (1378ق) عیون الاخبارالرضا علیه السلام، تهران، جهان. ـــــ ، (1405ق)کمال الدین و تمام النعمة، قم، النشر الاسلامى. ـــــ ، (1413ق) من لایحضره الفقیه، تحقیق على اکبر غفاری، چ دوم، قم، دفتر انتشارات اسلامى. ابن حجرعسقلانی، احمدبن على،(1415ق) الاصابة فی تمییز صحابة، تحقیق عادل احمد، بیروت، دارالفکر. ابن حنبل، احمد،(بی تا) مسند، بیروت، دارصادر. ا بن سعد الهاشمی البصری، محمد ،(1410ق) الطبقات الکبری، تحقیق محمدعبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیة. ا بن سلام، ابوعبیده قاسم،(1408ق) الاموال، تحقیق محمدخلیل هراس، بیروت، دارالفکر. ابن شهرآشوب، محمدبن على،(بی تا) معالم العلماء، قم، موسسه آل البیت علیهم السلام. ـــــ ، (1379ق) مناقب آل أبی طالب علیهم السلام، قم، مؤسسة العلامة للنشر. ابن عساکر، على بن حسن،(1415ق) تاریخ مدینة الدمشق، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالفکر. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر،(1407ق) البدایة و النهایة، بیروت، دار الفکر. ابو یوسف، یعقوب بن إبراهیم،(1420ق) الخراج، مصر، المکتبة الازهریة للتراث. اربلی، ابوالحسن على بن عیسی،(1381ق) کشف الغمة فی معرفة الأئمة علیهم السلام، تحقیق رسولی محلاتی و بنى هاشمى، تبریز، بی نا. بروجردی، مرتضی،(بی تا) المستند فی شرح العروه الوثقی (الخمس)، تقریرات درس ابوالقاسم خویی، قم، موسسة احیاء آثار الامام الخویی. بلاذری، احمدبن یحیی،(1417ق) أنساب الأشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر. بیهقی، أحمدبن الحسین،(بی تا) السنن الکبری، بیروت، دار الفکر. جباری، محمدرضا،(1382) سازمان وکالت، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشى امام خمینى ره. حمیرى کلاعی، ابوالربیع،(1420ق) الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله صل الله علیه و آله و الثلاثة الخلفاء، بیروت، دار الکتب العلمیة. دهخدا، علی اکبر،(1377) لغت نامه، چ دوم، تهران، دانشگاه تهران. سیدبن طاووس، علی بن موسی،(1420ق) طرف من الأنباء و المناقب، مشهد، تاسوعا. سیوطی، جلال الدین،(بی تا) الدرالمنثور فی التفسیر بالمأثور، بیروت، الدارالمعرفة للطابعة والنشر. علم الهدی، شریف مرتضی،(1415ق) الانتصار، قم، مؤسسة النشر الإسلامی. ـــــ ، (1405ق)، رسائل، قم، دارالقرآن. صفار، محمدبن حسن،(1404ق) بصائرالدرجات فی فضائل آل محمّد صل الله علیه و آله، چ دوم، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی. طبرسی، فضل بن حسن،(1372) مجمع البیان فی التفسیر القرآن، تحقیق محمدجواد بلاغی، چ سوم، تهران، ناصرخسرو. طبری، محمد بن جریر،(1387ق) تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد أبوالفضل ابراهیم، ط الثانیة، بیروت، دارالتراث. طبری امامی، محمدبن جریر،(1413ق) دلائل الامامة (منسوب به طبری)، قم، بعثت. طوسی، أبی جعفر محمدبن الحسن،(1411ق) الغیبة، تحقیق عبادالله طهرانی و علی احمد ناصح، قم، المعارف اسلامیه. ـــــ ، (1417ق) الفهرست، تحقیق جواد القیومی، مؤسسة نشر الفقاهة. ـــــ ، (1407ق) تهذیب الاحکام، چ چهارم، تهران، دار الکتب الإسلامیه. عیاشى، محمدبن مسعود،(1380ق) تفسیر العیّاشی، تهران، المطبعة العلمیة. عینی، محمودبن أحمد،(بی تا) عمدةالقاری، بیروت، دار إحیاء التراث العربی. قزوینی، سیدعباس،(1329ق) زبدة المقال فی خمس الرسول صل الله علیه و آله و الآل علیهم السلام، تقریرات بحث آیه الله سیدحسین بروجردی، قم، پیام آزادگان. راوندى، قطب الدین،(1409ق) الخرائج و الجرائح، قم، مؤسسه امام مهدى علیه السلام. کشی، محمدبن عمر،(1409ق) رجال، تحقیق محمدبن حسن طوسی، مشهد، دانشگاه مشهد. کلینی، محمدبن یعقوب،(1362) الکافی، چ دوم، تهران، اسلامیه. متقی هندی، علاء الدین،(1409ق) کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال، تحقیق شیخ بکری حیانی، بیروت، موسسة الرسالة. مدرسی طباطبایی، سیدحسین، (1386) مکتب در فرآیند تکامل، ترجمه هاشم ایزدپناه، تهران، کویر. مجلسی، محمدباقر،(1403ق) بحار الأنوار، چ دوم، بیروت، دارإحیاء التراث العربی. مفید، محمدبن محمدبن نعمان،(1413ق) الاختصاص (منسوب به شیخ مفید)، تحقیق علی اکبر غفاری، قم، المؤتمر العالمى لالفیة الشیخ المفید. ـــــ ، (1413ق) الارشادفی معرفة حجج الله علی العباد، قم، کنگره شیخ مفید. ـــــ ، (1410ق) المقنعة، چ دوم، قم، مؤسسه نشر اسلامی. مقریزى، أحمدبن على،(1420ق) إمتاع الأسماع، بیروت، دار الکتب العلمیة. موسوی خویی، سیدابوالقاسم،(1413ق) معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواة، چ پنجم، قم، بی نا. نجاشی، احمدبن علی،(1416ق) رجال، چ پنجم، قم، جامعه مدرسین. نوری همدانی، حسین،(1377) الخمس فی ضوء مدرسه اهل البیت علیهم السلام، چ دوم، قم، دفتر تبلیغات اسلامی. نیشابوری، مسلم،(بی تا) الصحیح، بیروت، دارالفکر. واقدی، محمدبن عمر،(1409ق) المغازی، چ سوم، بیروت، اعلمی. یعقوبی، ابن واضح،(بی تا) تاریخ یعقوبی، بیروت، دار صادر.   محمدجواد یاوری سرتختی / دانشجوی دکتری تاریخ تشیع اثنی‌عشری مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره).   
محمدرضا جباری / دانشیار مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره). تاریخ - سال دهم، شماره اول، پیاپی 34، ادامه دارد...

http://fna.ir/EFVNRP





94/09/24 - 05:16





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 110]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن