تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 15 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):داناترين مردم كسى است كه دانش ديگران را به دانش خود بيفزايد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804651777




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

معنا و مبناشناسی کرامت انسانی؛ با نگاهی بر کرامت سیاسی در آموزه های قرآنی - بخش اول کرامت و مصاحبت و انس با پروردگار


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: معنا و مبناشناسی کرامت انسانی؛ با نگاهی بر کرامت سیاسی در آموزه های قرآنی - بخش اول
کرامت و مصاحبت و انس با پروردگار
کرامت به عنوان یک قاعده اساسی، در پرتو مبنای برخاسته از آن، نقش مهمی در تنظیم روابط شهروندان و دولت ایفا می‌کند و می‌تواند در تحقق یک الگوی مطلوب سیاسی و ترسیم جایگاه مردم در آن نظام سیاسی نقش‌آفرینی کند.

خبرگزاری فارس: کرامت و مصاحبت و انس با پروردگار



  چکیده «کرامت انسانی»، هم در آموزه های اسلامی و هم در نظام بین  المللی حقوق بشر، به طور خاص مطمح نظر قرار گرفته است. اهمیت این موضوع در رویکرد قرآنی، به جایگاه و نقشی برمی گردد که این معنا برای انسان در نظام آفرینش به طور عام، و در نظام سیاسی به طور خاص، به وجود آورده و در نظام حقوق بشری، به مبنا بودن آن برای شناسایی حقوق بشری و حقوق شهروندی معطوف است. اگرچه بحث «کرامت انسانی» قدمتی طولانی دارد، اما آنچه امروزه این موضوع را در کانون توجه اندیشمندان و سیاست مداران قرار داده آثار گسترده آن در نظام حقوقی و نظام سیاسی است. ارزیابی آنچه در خصوص این واژه به نگارش درآمده در گرو فهم معنایی و شناخت رویکرد مبنایی آن است. ادعا این است که ریشه معنایی و مبانی بیان شده در حوزه های گوناگون علمی، از جمله نظام سیاسی اسلام، در گرو فهم معنای قرآنی این واژه است. «کرامت قرآنی» به معنای برخورداری از قدرت تعقل و اندیشه است، هرچند انتظار قرآنی آن است که هدف و جهت اندیشه در روابط اجتماعی و سیاسی بر محور تقوای الهی باشد. نتایج به دست آمده بیانگر آن است که این واژه به طور جدی تر و عمیق تر و حتی متفاوت تر از قبل منظور نظر قرار گرفته است. کلیدواژه ها: مبنا، معنا، کرامت، انسان، سیاسی، نظام. مقدمه توسعه روابط انسانی در حوزه های گوناگون، از جمله در تعاملات حاکمیتی از یک سو، با چالش هایی چند، و از سوی دیگر، با سؤالات و ابهامات گوناگونی مواجه شده است. شکل گیری مفاهیم جدید و نوپیدا از رهگذر این توسعه، بسترهای اولیه، برخی چالش ها و ابهامات علمی را به وجود آورده است. از جمله این مفاهیم، موضوع حقوق بشر و حقوق شهروندی در یک نظام سیاسی است. تنظیم روابط جدید دولت و مردم با رویکرد حمایت از شهروندان و بلکه آحاد بشر، هدف اصلی و اولیه حقوق بشر است. اینکه بر اساس چه مبنایی رسالت حمایتی برای حقوق بشر تعریف شده است، باید در مقوله ای به نام کرامت انسانی جست وجو شود. پذیرش کرامت برای نوع انسان به معنای آن بود که هیچ عامل تفاوت سازی نباید و نمی تواند در ترسیم حقوق انسانی بر اساس کرامت انسانی نقش آفرین باشد. در این نگاه، کرامت در حوزه مطالعات غیرژنتیکی، شناسایی آزادی انسان بود؛ بدین معنا که کرامت انسانی به رسمیت شناختن آزادی اوست؛ اما در حوزه ژنتیکی این سؤال وجود دارد که کرامت انسانی به چه معنایی است؟ روشن نبودن معنای کرامت منجر به عدم تصویب اسناد بین المللی در حوزه مباحث ژنتیکی شده و جامعه جهانی تنها به صدور اعلامیه بسنده کرده است. واژه کرامت، که بدین سان در نظام بین الملل حقوق بشر خود را نشان داده، در آموزه های دین نیز مطرح بوده است. در عین حال، طرح این مباحث در نگاه بین المللی توجه اندیشمندان مسلمان را به مقوله کرامت جدی تر کرده است. نگارش کتاب ها، مقالات و برگزاری همایش های گوناگون، چه در ایران اسلامی و چه در سایر کشورهای اسلامی، مؤید این ادعاست. اکنون سؤال مطرح این است که در آموزه های اسلامی، به طور عام و قرآنی به طور خاص، کرامت به چه معنایی است تا بتوان با آن مبنا، به ترسیم کرامت سیاسی پرداخت. ازآن رو که رویکردهای گوناگون به این واژه قرآنی، به ویژه در معناشناسی کرامت سیاسی، شکل گرفته، هر نوع بررسی در این زمینه منوط به فهم معنای قرآنی کرامت است. این هدف در تحقیق حاضر دنبال می شود. قضاوت های گوناگون و حتی متعارض در خصوص دیدگاه اسلام نسبت به حقوق شهروندی و مقوله حقوق بشری و جایگاه افراد در زمینه حق تعیین سرنوشت، ریشه در این حقیقت دارد. پیشینه این بحث بیانگر اهتمام مفسران قرآنی، فقها، و اندیشمندان حوزه مطالعات اجتماعی به موضوع کرامت است. تعابیر به کار رفته در کلام این محققان یکسان نیست؛ کرامت انسانی، کرامت ذاتی، کرامت حقیقی، کرامت ارزشی و کرامت اکتسابی نمونه هایی از این تعابیر است. نیم نگاهی به مطالعات صورت گرفته در این زمینه، حاکی از آن است که سؤالات گوناگون و بی پاسخ همچنان در این حوزه مطرح است که پرداختن به این نوع تحقیقات را ضروری می کند. نکته قابل ذکر آن است که نوعاً محور همه این مباحث در نگاه مفسران و فقها و اندیشمندان مسلمان به دو آیه از قرآن کریم (اسراء: 70؛ حجرات: 12) برمی گردد. در نتیجه، هر نوع تبیین و یا برداشت از معنای کرامت انسانی در گرو توجه به این دو آیه شریفه است. برای مثال، برخی از محققان حوزه حقوق عمومی با استناد به آیه بیست و پنجم سوره حدید، حق تعیین سرنوشت را از آن مردم و به عنوان یک حق ذاتی دانسته اند (حقیقت و میرموسوی، 1381، ص268) که خداوند آن را شناسایی کرده است. وجود چنین حقی حاکی از کرامت انسانی است. ارزیابی این نوع سخنان ازآن رو که ریشه در آموزهای قرآنی دارد، نمی تواند بدون بحث و بررسی قرآنی باشد. کلام فقها نیز از این حقیقت به دور نیست. حوزه مطالعات اخلاقی و سیاسی نیز از این قاعده جدا نمانده است. نکته مهم آنکه منظور از مبانی در این تحقیق، همان مصطلح فقه، حقوق و علوم سیاسی است. سخن بر سر یافتن ملاک ها و معیارهایی است که به مناط آن و از رهگذر آن، خداوند این کرامت را به انسان عطا کرده است. یافتن مبانی علاوه بر آنکه معیار کرامت انسانی را نشان می دهد، بیانگر حقیقت کرامت انسانی و قلمرو و حتی نحوه اجرای آن نیز هست. هدف اصلی در این تحقیق، یافتن مبنای قرآنی کرامت است، تا بتوان در خصوص سؤالاتی همچون حق حاکمیت انسان و حقوق شهروندی و نقش آن در تنظیم مناسبات اجتماعی انسانی اظهار نظر منطقی داشت. ادعا آن است که می توان به کرامت به عنوان یک قاعده فقهی در ترسیم جایگاه و حقوق انسان ها در نظام سیاسی توجه کرد. این سخن بدان معناست که اقتضای پذیرش کرامت انسان ها، حضور جدی آنها در تحقق بخشی به سرنوشت خویش است. کرامت قرآنی در اندیشه های تفسیری همان گونه که بیان شد، فهم کرامت انسانی به طور عام، و کرامت سیاسی به طور خاص، ریشه در آموزهای قرآنی دارد. تحقق این هدف با مراجعه به کتاب های تفسیری حاصل می شود. نگاهی به اندیشه های تفسیری مفسران حاکی از نبود وحدت نظر در این زمینه است. این تفاوت، هم می تواند ریشه معنایی داشته باشد و هم می تواند سرمنشأ مصداقی داشته باشد. به منظور روشن شدن این بیان، توجه به دیدگاه مفسران ضروری است: مفسران قرآن کریم بیشترین بحث خود در خصوص کرامت را ذیل آیه شریفه هفتاد سوره اسراء و در توضیح واژه قرآنی ولقد کرّمنا مطرح کرده اند. از نظر معنای لغت، در کتاب مفردات راغب و ذیل واژه کرم آمده است: این واژه هرگاه صفت خداوند قرار گیرد به معنای احسان و انعام الهی است که اظهار شده: فَإِنَّ رَبّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ (نمل: 41)، و آنگاه که به انسان نسبت داده شود به معنای صفات و اخلاق پسندیده ای است که از او صادر می شود. و البته برخی نیز بیان کرده اند که این صفت باید برجستگی زیادی داشته باشد تا بتوان نسبت کریم را به فرد داد. و اینکه در قرآن بیان شده که باکرامت ترین شما باتقواترین شماست، به همین سبب است (راغب اصفهانی، 1404ق، ص429). اما در اصطلاح قرآنی، موضوع به گونه خاصی تبیین شده است: الف. در کتاب مجاز القرآن، واژه کرّمنا به معنای مبالغه در کرامت تعریف شده است. در ذیل روایتی که از ابو عبیده توسط ابن حجر عسقلانی نقل شده، همین معنا بیان گردیده است (ر.ک: ابوعبیده معمر بن مثنی، 1381). ب. در الوجیز فی تفسیر القرآن العزیز، واژه کرّم به معنای فضل به کار رفته است. در توضیح آیه و در خصوص این سؤال که چرا چنین تعبیری در قرآن به کار رفته، ایشان بیان کرده که اتصاف همگانی این صفت یا به اعتبار افرادی است که دارای این صفت هستند؛ مثل واژه کنتم خیر امه... که به اعتبار افرادی بیان شده است که دارای صفات امر به معروف و نهی از منکر هستند، و یا بدان علت است که این واژه ها بار معنایی دنیوی دارند و در نتیجه، همگان از آن برخوردارند؛ همانند صورت نیکو داشتن، و یا قدرت بر تسخیر اشیا و یا بعثت انبیا (عاملی، 1413ق، ج1، ص379). در جای دیگر، ایشان بیان کرده، این تفصیل به عقل، نطق و اعتدال در خلقت است (همان، ج2، ص210). این برتری در مقایسه با غیر ملائکه و خواص ملائکه است. هرچند انبیا نسبت به ملائکه برترند. در نتیجه، به اعتبار جنس ملائکه، برتر و به اعتبار استفاده از این کرامت، برخی انسان ها بالاتر از ملائکه هستند (همان). ج. در تفسیر نهج البیان عن کشف معانی القرآن، واژه کرّم به معنای عقل و نطق تعریف شده و سپس به نقل از طبری، در معنای خوردن و آشامیدن بیان گردیده است (شیبانی، 1413ق، ج3، ص242). د. تفسیر فتح القدیر به نکات تفسیری چندی اشاره کرده است: از یک سو، تکریم دارای معنایی عام است و به اعتبار نعمت های گوناگون الهی، از جمله شکل و نحوه خوردن، نوع خوردنی ها، پوشیدنی ها و ازدواج معنا می شود؛ چنان که به اعتبار عقل و نطق نیز همین گونه است. همچنین به اعتبار مرد و زن و تفاوت های ظاهری آنها نیز مطرح می شود. در ادامه، به سخن ابن جریر توجه داده و کرامت را به سلطه ای معنا کرده است که انسان بر دیگران پیدا می کند، و درنهایت، بیان کرده است که مانعی برای جمع کردن همه موارد پیش گفته وجود ندارد. نویسنده این کتاب به نعمت عقل به عنوان معنای بارز این کرامت اشاره کرده؛ زیرا همه این توانمندی ها ناشی از وجود عقل است (شوکانی، 1414ق، ج3، ص290). در تفاسیر دیگر، از جمله احکام القرآن ابن العربی کرامت به جواز رکوب تفسیر شده است (ابن عربی، بی تا، ج3، ص1218). احکام القرآن جصاص همان نگاه و رویکرد صاحب تفسیر الوجیز را پذیرفته است (جصاص، 1405ق، ج5، ص31). در تفسیر اعراب القرآن الکریم، بیان شده که واو در این آیه، حرف قسم است و لام در جواب قسم محذوف و قد نیز حرف تحقیق است، که معنای آن این گونه می شود، و قسم می خورم به تحقیق که انسان را تکریم کردیم (حمیدان، 1425ق، ج2، ص197). در تفسیر انوار التنزیل و اسرار التأویل نیز روایتی از ابن عباس نقل کرده که گفته است: هر حیوانی غذا را با دهان می خورد؛ یعنی دهان خود را به غذا نزدیک می کند، درحالی که انسان غذا را با دست به دهان خود نزدیک می کند، و این همان کرامت انسانی است (بیضاوی، 1418ق، ج3، ص262). می توان گفت: در بین کتاب های تفسیری، آنچه همه اقوال را در خود جای داده، کتاب البحر المحیط فی التفسیر است. نویسنده در توضیح آیه، بیان کرده که آیه مذکور در سیاق بیان نعمت های الهی است و بالاترین نعمت را نیز مد نظر قرار داده و تمام موارد بیان شده در ذیل این آیه، جنبه تمثیلی دارد. در ادامه، به اقوال علمای تفسیری پرداخته است. عطا به توازن در خلقت توجه کرده است؛ ضحاک به نطق؛ ابن عباس به تفضیل به عقل؛ زید بن اسلم به خوردنی ها؛ یمان به حسن صورت؛ محمد بن کعب به وجود پیامبر مکرم؛ ابن جریر به وجود قدرت سلطه؛ ابن عطیه به عقل؛ و در نهایت، برخی به خلقت انسان به دست خود خداوند توجه داده اند (اندلسی، 1420ق، ج7، ص85). در میان سخنان مفسران، به جلوه دیگری از تکریم می توان رسید. داشتن علم و شناخت، قدرت نطق، و طهارت و پاکی انسان پس از مردن (سیوطی، 1416ق، ج1، ص292)؛ نیکو بودن آفرینش انسان (تین: 4) (ابن کثیر، 1419ق، ج5، ص 89)؛ و عرض امانت بر انسان (آلوسی، 1415ق، ج15، ص117) از نمونه های این سخنان است. تفسیر الدر المنثور فی تفسیر المأثور، از افراد گوناگونی به نقل اقوال پرداخته است. حاکم در کتاب تاریخ، دیلمی و بیهقی در کتاب دلایل، و کتاب فی شعب الایمان و در کتاب فی الاسماء و الصفات و نیز ابن عساکر و خطیب بغدادی در کتاب تاریخ بغداد، نمونه این اقوال را ذکر کرده اند (سیوطی، 1404ق، ج4، ص193). در کتاب لطایف الاشارات، بیان شده است که منظور از بنی آدم، همان مؤمنان هستند؛ چراکه به تعبیر قرآن، وَ مَنْ یُهِنِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُکْرِمٍ (حج: 18) در نتیجه، غیرمؤمن دارای کرامت نیست. و اگر واژه بنی آدم به کار رفته و از واژه مؤمنون استفاده نشده بدان روست که این تکریم ناشی از طلب کاری و استحقاق نیست (قشیری، بی تا، ج2، ص359). در کتاب تفسیر مفاتیح الغیب، دایره وسیع تری برای کرامت بیان شده که هم شامل نفس و هم بدن می شود. برتری از جهت نفس بدان سبب است که انسان دارای پنج قوه، یعنی نمو، تولید، حس، حرکت و اغتذا است، درحالی که حیوان فقط حس و حرکت دارد و مهم تر از همه آنکه نفس دارای قوه عقل است و از روح الهی برخوردار، و بدن نیز به عللی همچون متوازن بودن و نحوه غذا خوردن از دیگر موجودات برتر است (رازی، 1420ق، ج21، ص373). مرحوم علامه طباطبائی نیز در ذیل این آیه، بحثی طولانی دارند و همه اقوال را به عنوان مصادیق کرامت انسانی و تعریف کرامت دانسته و معتقدند: کرامت انسانی به سبب قوه عاقله است. بر اساس این توانایی است که سایر کارها نیز توسط انسان صورت می گیرد و به تبع آن نیز دارای امکانات و اختیاراتی شده است (طباطبائی، 1417ق، ج13، ص165). ایشان ضمن رد همه اقوال پیش گفته، معتقد است: واژه کرامت بر عنصر اختصاصی انسان دلالت دارد که همان قدرت تعقل و اندیشه است و واژه تفضل به نعمت ها و مواهب الهی اشاره می کند که همگان از آن برخوردارند، ولی انسان از نظر کمی و کیفی بیش از آنها متمتع می شود (همان). در نتیجه، کرامت به معنای بهره مندی از قدرت اندیشه است. این معنا البته از معنای لغوی دور نیست؛ چراکه بهره مندی از عقل بالاترین صفت مثبتی است که می توان به انسان نسبت داد. در مجموع، باید گفت: آنچه از سخنان مفسران به دست می آید ناظر بر یک موقعیت ویژه در انسان است و کرامت نیز در همین معناست. این ویژگی منحصر به انسان است. ویژگی اختصاصی انسان را باید در قدرت نطق او تعریف کرد و بنابراین، کرامت به معنای توانایی فکر کردن و اندیشیدن است. این نعمت به سبب ویژگی های خاص خود، از جایگاه بالایی برخوردار است که بهره مند شدن از آن منوط به تحصیل شرایط است، ولی در عین حال، خداوند تبارک و تعالی آن را در اختیار انسان قرار داده است که از رهگذر، لطف الهی و عنایت او شکل گرفته است. در خصوص بهره مندی از این توان نیز استحقاقی وجود ندارد و آنچه می تواند معنا داشته باشد عنایت و تفضل الهی است. بنابراین، نبود استحقاق از یک سو، و اعطای لطف از سوی دیگر، هویت بخش واژه کرم است. مبناشناسی کرامت با لحاظ آنچه در معنای لغوی و اصطلاحی کرامت انسانی بیان شد، اکنون سؤالی در رابطه با کرامت انسانی مطرح است: خداوند بر چه اساس و مبنایی چنین عنایتی به انسان کرده و به او کرامت داده است؟ با مراجعه به سخنان فقها و اندیشمندان حوزه علوم تفسیری و قرآنی و علوم اجتماعی، با استناد به آیات قرآن کریم، مبانی گوناگونی بیان شده است: الف. کرامت و مصاحبت و انس با پروردگار بر این اساس، گفته شده است: کرامتِ ذاتی انسان ناشی از نیاز انسان به مصاحبت و انس با پروردگار است. اساس چنین انسی وجود شناخت درست از خداوند است و مقدمه شناخت برخوردار بودن از اسباب و لوازم آن، که همان قدرت تعقل و تفکر است. در روایتی بیان شده است: به حضرت داود علیهم السلام وحی شد: ای زمینیان، غرور را رها کنید و به کرامت و مصاحبت و انس با من روی آورید (محمدی ری شهری، 1377، ج2، ص222). ب. کرامت و قداست انسان منسوب به خداوند است و خداوند به صراحت، انتساب انسان به خویش را پذیرفته و با عبارت نفخت فیه من روحی بر آن مهر تأیید زده است. ازاین رو، نوعی قداست برای انسان حاصل شده است. لازمه وجود رابطه مزبور برخوردار شدن از تناسب است که بدون وجود آن، نمی توان به حقیقت ارتباط معتقد بود. از این نظر و در راستای ایجاد و حفظ تناسب، ضروری است ابزار آن نیز در اختیار انسان قرار گیرد. اصلی ترین ابزار در این رابطه، توان درک وجود رابطه بین انسان و خداوند و مهم انتساب خویش به خداوند است. به منظور تحقق این معنا، وجود ابزار اندیشه و تعقل ضروری است. بدیهی است عدم توجه به جایگاه و نحوه انتساب انسان به خالق خود، معنای روشنی از خلیفه الله بودن به دست نمی دهد و شبیه انجام نوعی کار عبث و بیهوده است. ج. کرامت و بهره مندی از نعمت با لحاظ اقوال مفسران، به ویژه آنچه در تفاسیر عامه بیان شده است، این معنا به دست می آمد که انسان به علل گوناگونی تکریم شده است. این کرامت در نوع پوشیدنی ها، خوردنی ها، و سایر نمونه ها بیان شده است. نکته مهم آنکه استفاده مناسب از نعمت های پیش گفته در جایی که عنصر اختیار نقش آفرین است، نیاز به عنصر عقل و اندیشه دارد. بدون توجه به جلوه گری عقل و قدرت آن بر ایجاد تفکر و اندیشه در انسان، یا نمی توان از نعمت استفاده کرد و یا نمی توان به ارزش و جایگاه نعمت الهی توجه نمود (مرکز تحقیقات حج، بی تا، ج7، ص258). قرآن کریم در آیات متعدد، درمقابل کسانی که به نعمت های خداوند کفر ورزیده و مسیر انحرافی را برگزیده اند، ادبیاتی تند به کار گرفته است (مائده: 80). در آیه 18 سوره حج نیز می فرماید: وَ مَنْ یُهِنِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُکْرِمٍ؛ و آن که را خداوند تحقیر کند، کرامتی ندارد. در آیه چهل و هفتم سوره انعام نیز به همین معنا اشاره شده است. د. کرامت، همدلی و همگرایی اصل همگرایی و وحدت بین انسان ها از اصول مهم شریعت اسلامی است. در آیات گوناگون قرآن بر این اصل و دوری از اختلاف و نزاع، حتی بین اهل کتاب، تأکید شده است (آل عمران: 64). در نامه 53 نهج البلاغه نیز امام علی علیهم السلام این حقیقت را به مالک اشتر گوشزد کرده اند. حفظ کرامت انسانی و شکل گیری صلح و آرامش در گرو وجود عنصر عقل است. بدون تفکر و اندیشه، نمی توان انتظار داشت حرمت افراد شکسته نشود و حریم ها مورد تعدی و تجاوز واقع نگردد. آنچه حضرت در خطبه 27 و در خصوص داستان شهر انبار مطرح کرده اند ناشی از عنصر کرامت انسانی است. در هر حال، بدون بهره مندی از توانمندی های عقل و بدون توجه به خرد انسانی، که خداوند به رسم امانت در اختیار او قرار داده است، نمی توان از کرامت سخن گفت (مرکز تحقیقات حج، بی تا، ج7، ص218). تحقق زندگی انسانی بدون بهره مندی از عنصر عقل امکان پذیر نیست. این معنا و حقیقت قابل فهم است که نمی توان از یک جامعه پیشرفته صحبت کرد و یا یک جامعه دارای تمدن را مطرح نمود، درحالی که در آن انواع نزاع ها، حرمت شکنی ها، هنجارشکنی ها و پرده دری ها وجود دارد. ه‍ . کرامت و آزاد بودن آزاد بودن انسان در انجام اعمال و رفتارهای خویش و عدم اجبار او به انجام رفتار خاصی و در عین حال، مکلف بودن از سنت های قطعی الهی است (بقره: 256). بر این اساس، افراد در انجام تکالیف و مسئولیت های خود، از اختیار فیزیکی برخوردارند، هرچند در اثر سوء استفاده از این آزادی، باید پاسخگوی رفتارهای خود نیز باشند (مصباح، 1380، ص76). البته قرآن کریم در خصوص این نوع رفتارهای غلط، که موجب آزرده خاطر پیامبر صلی الله علیه و آله می شد، ایشان را دلداری می دهد که اینها هیچ ضرری به خداوند نمی زنند، بلکه به خودشان لطمه و آزار می رسانند (آل عمران: 176). در همین معنا، واژه کرامت را خداوند به بیت الله نیز نسبت داده؛ چون خانه ای آزاد شده است (حسینی جرجانی، 1404ق، ج2، ص 373). ازآن رو که خداوند بر آفرینش انسان به صورت موجود مختار نظر داشته، ضروری است که او از آزادی عمل برخوردار باشد، وگرنه بدون این نوع آزادی، هدف آفرینش و خلقت محقق نمی گشت. بدین روی، انسان تکریم شده، یعنی از آزادی عمل برخوردار گشته است. این معنا امروزه در اندیشه های سیاسی زیاد خود را نشان می دهد (مصباح، 1380، ص85). بر این مبنا، برخی معتقد شده اند: حفظ کرامت انسانی همه شهروندان، حتی مخالفان سیاسی به آزادی داشتن آنهاست، بلکه می توان گفت: مسلمان و غیرمسلمان در این زمینه فرقی ندارند و تفاوت عقیده در این زمینه نقشی ندارد (منتظری، 1387، ص77). ازاین رو، اندیشیدن و بهره مندی از منابع طبیعی حق همگان است، هرچند آن که ایمان دارد در جایی از حقوق بیشتری برخوردار خواهد شد. این مبنا در ماده 6 و 7 اعلامیه جهانی حقوق بشر اسلامی مد نظر قرار گرفته است (جعفری، 1419ق، ص165) و آزادی انسان و البته مسئول بودن او را در برابر خداوند بر اساس پذیرش کرامت انسانی لحاظ کرده اند. در کتاب رسائل فیض کاشانی در خصوص کرامت به سه معنا توجه داده شده که یکی از آنها آزادی عمل انسان است (بلد: 10) (استرآبادی، 1426ق، ج1، ص44). و. کرامت و آفرینش در کتاب لوامع صاحبقرانی، کرامت و آفرینش به معنای فطرت به کار رفته است (مجلسی، 1414ق، ج1، ص115). بر این اساس، آفرینش انسان مساوی با کرامت اوست. خداوند دو اقدام درباره انسان می توانست انجام دهد: یا او را از عدم به مرز وجود نیاورد که مخالف با کرامت وی بود، و یا کاری را که اکنون انجام داده است صورت دهد که همان کرامت انسانی است. این آفرینش همراه با بهره مندی از قابلیت و استعدادهای عظیمی است که او را از ملائکه برتر می کند (همان). در کلمات فیض کاشانی نیز این احتمال داده شده است. ایشان در یکی از معانی کرامت، به نحوه آفرینش انسان توجه داده و اینکه این موجود از توانایی های خاصی بهره مند است (فیض کاشانی، 1429ق، رساله اول، ج 1، ص64). ازآن رو که آفرینش انسان همراه با بهره مند شدن او از روح الهی است، کرامت انسانی چیزی جدای از آفرینش او با وصف برخورداری از روح الهی نیست. این نحوه آفرینش نزد خداوند، دارای ارزش خاصی است و به سبب آن نیز به خود تبریک گفته است (مؤمن: 14) و این حاکی از جایگاه انسان نزد خداوند و قدر و منزلتی است که نصیب او شده و درواقع، همان کرامت انسانی است که خداوند به انسان اعطا کرده. وجود چنین کرامتی موجب شرافت در انتساب گشته است؛ چنان که در انتساب بیت الله به خداوند نیز این معنا وجود دارد (حسینی، 1371، ص93). ز. کرامت و رفتارهای انسانی در این معنا، سخن بر سر آن است که شأن انسان به گونه ای است که نمی توان با او رفتار غیرکریمانه داشت و بر این مبنا، خداوند نیز چنین کرده و انسان را به زیور کرامت آراسته است. در یک عنوان کلی، بیان شده که هر نوع رفتار تحقیرآمیز یا غیرانسانی ممنوع است. اقتضای کرامت آن است که این نوع رفتارها در برخورد با انسان ها وجود نداشته باشد. در برخی از اسناد جهانی نیز به موضوع ممنوعیت رفتارهای غیرانسانی، ازجمله شکنجه توجه شده و اعلامیه ای نیز با همین عنوان تصویب شده است. اعلامیه سازمان ملل متحد در خصوص حمایت از همه افراد در برابر شکنجه و سایر رفتارها یا مجازات های ظالمانه غیرانسانی و تحقیرکننده (1975) به گونه ای است که بیانگر شمول تعریف شکنجه نسبت به مجازات های قانونی هم هست. البته کنوانسیون منع شکنجه (1984) با مجازات های قانونی به صورت مبهم برخورد کرده که چنین ادبیاتی تنها با این معنا از کرامت توجیه پذیر است. بر این مبنا، بهره مندی از توان عقلی و توان اندیشیدن مانعی است در برابر اعمال رفتارهای غیرانسانی و تحقیرکننده و کرامت الهی نیز بر این اساس معناپذیر است. بدون بهره مندی از فکری بلند و ایده ای آرمان شهری و بدون درک معنای عدالت، نمی توان از وجود چنین رفتارهایی در جامعه مصون ماند. ح. کرامت و تقوا خداوند از انسان انتظار برخورداری از تقوا و داشتن روح پرهیزگاری دارد. تحقق این مهم نیازمند تعقل و اندیشه است. خداوند در راستای هدف آفرینش، بر مبنای نظام احسن و مبتنی بر حکمت بالغه خویش، نوع افراد بشر و آحاد جامعه انسانی را تکریم کرده است. این کرامت بهره مندی از نیروی دانش است. هدف آفرینش در نظام انسانی ـ الهی اسلام، بهره مند شدن از تقواست (جوادی آملی، 1386، ص109). در این معنا، تقوا اساس و پایه ای می شود که خداوند انسان را به سبب آن احترام ویژه کرده است. در پرتو این تقوا، احترام به دیگران بر اساس عقل، دانش و شرافت، خود را نشان می دهد (اسحاقی، 1385، ص54). بر این مبنا، کرامت و مقدم داشتن دیگران بر خود مصداق دیگر تقوا و برخاسته از کرامت انسانی است. امام صادق علیهم السلام در پاسخ به شقیق بلخی به این نکته توجه دادند (قاضی، 1367، ج12، ص235).  نفی عوامل تفاوت و تبعیض مصداق دیگر تقواست (رضوانی، 1387، ج1، ص414). عبادت ریشه در کرامت انسانی دارد و بر اساس داشتن کرامت، به انجام عبادت، به منظور رسیدن به تقوا تلاش می کند. خدامحوری و تفکر انا لله و انا الیه راجعون را که تحقق خداترسی است، باید محور دیگر این کرامت دانست (یمانی، 1378، ص44). بندگی خداوند ناشی از کرامت است که حدیث امام سجاد علیهم السلام درباره بی اعتنا بودن به کارهای پست و رذیل، و گذشتن از امور کم ارزش را باید بر این مبنا دانست (حسنی، 1371، ص135). علامه طباطبائی از این نوع کرامت با تعبیر کرامت حقیقی یاد کرده است (طباطبائی، 1407ق، ج18، ص327). به نظر می رسد در یک جمع بندی کلی، باید بین کرامت ارزشی و کرامت ذاتی فرق گذاشت. کرامت ارزشی ناشی از تقوا و تقوا ناشی از وجود تفکر و اندیشه و تعقل است. بنابراین، مبنای شکل گیری کرامت ارزشی کرامت ذاتی است. جمع بین آیه هفتاد سوره اسراء و آیه دوازده سوره حدید را می توان این گونه بیان کرد که خداوند با اعطای عقل به انسان، او را احترام کرد و برای او در آفرینش جایگاه خاصی در نظر گرفت. این همان معنایی است که در کلام امام علی علیهم السلام بیان شده است. حضرت فرمودند: پیامبران مبعوث شدند تا توانمندی های پنهان شده عقل را آشکار سازند (نهج البلاغه، خ 1). اما انتظار خداوند در مقابل، استفاده مطلوب توسط انسان است و بر این مطالبه در سوره حجرات تأکید شده است.  جهت گیری کلی آموزهای الهی در این زمینه قابل فهم است و بر این اساس، پذیرش تمام فعالیت های فردی و اجتماعی توسط خداوند با محوریت تقوا گره خورده است؛ چراکه حرکت نکردن بر محور تقوا به معنای پاسخ ندادن به مطالبه خداوند در اعطای نعمت عقل و استفاده از آن است. با لحاظ آنچه در خصوص معنا و مبنا مطرح شد، به دست می آید که دیدگاه واحدی در این زمینه وجود ندارد، هرچند همه معانی و مبانی پیش گفته حالت مانعه الجمع ندارند و می توان هم معنای گسترده ای برای کرامت انسانی و هم مبانی متعدی را مد نظر قرار داد. دلایل گوناگونی می تواند در اعطای این ویژگی به انسان از سوی خداوند تبارک و تعالی نقش آفرین باشد، در عین حال که یک عامل در این زمینه کلیدی تر است.  اگر عنصر عقل و نقش آن از زندگی بشری حذف شود سایر موارد بیان شده برای کرامت، برای انسان موقعیت ساز نیست. بر این اساس، مسئولیت انسان نیز شکل می گیرد. بهره مند شدن از یک نعمت بزرگ الهی اقتضای استفاده از آن را دارد و چنانچه بهره برداری مناسب و کامل از آن صورت نگیرد، می توان در خصوص چنین اتفاقی سؤال کرد. آیات قرآنی در موارد گوناگون، به مسئله پاسخگو بودن انسان در برابر نعمت مذکور توجه داده اند (صافات: 24). وجود صفت کرامت در انسان به گونه ای شکل گرفته که ابعاد و حوزه های متفاوتی را شکل می دهد. این ابعاد در یک تقسیم بندی کلی، به کرامت ذاتی، که همگان در آن شریک هستند و از آن برخوردارند، و کرامت ارزشی، که تنها با تعهد به ارزش های اجتماعی، اعم از دنیوی و اخروی و فردی و جمعی به دست می آید، تقسیم می شود. ازاین رو، چنانچه افراد جامعه با تکیه بر سرمایه ذاتی خویش و استفاده از آن به توسعه کرامت ارزشی بپردازند، به آثار وجودی گوناگونی در دنیا و آخرت می رسند و چنانچه با عمل و رفتار خویش، کرامت ذاتی را به چالش بکشند مستحق مذمت و مجازات هستند. می توان به نقش کرامت ارزشی در تحقق نظام سیاسی، در قالب حکومت انسان های صالح توجه کرد. اینان کسانی هستند که از نعمت عقل در جهت پاسخ به خواست الهی حرکت کرده اند. تعابیر قرآنی در خصوص افراد، گروه ها و امت هایی که این هدف را دنبال کردند، قابل توجه است. این تعابیر حاکی از واقعیت های وجودی شکل گرفته در انسان، ناشی از تعهد به ارزش های پیش گفته است. منابع نهج البلاغه، 1385، ترجمه محمد دشتی، قم، پارسایان. ابن عربی، محمدابن عبدالله، بی تا، احکام القرآن، بی جا، بی نا. ابوعبیده معمر بن مثنی، 1381ق، مجاز القرآن، قاهره، مکتبه الخانجی. استرآبادی، محمدامین، 1426ق، رسائل فیض کاشانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی. اسحاقی، سیدحسین، 1385، جرعه های رسالت، قم، مشعر. ـــــ ، 1386، چگونه زیستن، قم، مشعر. اعلامیه ملل متحد در خصوص حمایت از همه افراد در برابر شکنجه و سایر رفتارها یا مجازات های ظالمانه غیر انسانی و تحقیرکننده 1975. اندلسی، ابوحیان محمدبن یوسف،1420ق، البحر المحیط فی التفسیر، بیروت، دار الفکر. انصاری، مرتضی، 1410ق، مکاسب المحشی، قم، مؤسسه مطبوعاتی دار الکتاب. انصاریان، حسین، 1374، چهل حدیث حج، قم، مشعر. آلوسی، سیدمحمد، 1415ق، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، بیروت، دار الکتب العلمیه. بیضاوی، عبدالله بن عمر، 1418ق، انوار التنزیل و اسرار التأویل، بیروت، دار احیاء التراث العربی. جعفری، محمدتقی، 1419ق، رسائل فقهی، تهران، مؤسسه منشورات کرامت. جزیزی، عبدالرحمن و دیگران، 1419ق، الفقه علی المذاهب الاربعه، بیروت، دار الثقلین. جصاص، احمدبن علی، 1405ق، احکام القرآن جصاص، بیروت، دار احیاء التراث العربی. جمعی از محقیقن، 1428ق، جهاد در آیینه روایات، تهران، زمزم. جمعی از مؤلفان، بی تا، مجله فقه اهل بیت فارسی، 56 جلدی، قم، مؤسسه دایره المعارف فقه اسلامی. جوادی آملی، عبدالله، 1386، جرعه ای از صهبای حج، قم، مشعر. حسنی، علی اکبر، 1371، سیری در اماکن سرزمین وحی، قم، مشعر. حسینی جرجانی، سیدامیر ابوالفتح، 1404ق، احکام القرآن جرجانی، تهران، نوید. ـــــ ،1363، تفسیر شاهی، تهران، نوید. حقیقت، سیدصادق و سیدعلی میرموسوی، 1381، مبانی حقوق بشر از دیدگاه اسلام و دیگر مکاتب، قم، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی. حلی، جمال الدین احمدبن محمد، 1407ق، المهذب البارع فی شرح المختصر النافع، قم، دفتر انتشارات اسلامی. حمیدان، قاسم، 1425ق، اعراب القرآن الکریم، دمشق، دار المنیر و دار الفارابی. خراسانی، وحید، 1428ق، توضیح المسائل، قم، مدرسه امام باقر علیهم السلام. خوئی، سیدابوالقاسم، 1418ق، فقه الشیعه، قم، مؤسسه آفاق. دلشاد تهرانی، مصطفی، 1377، دولت آفتاب، تهران، خانه اندیشه جوان. دمشقی (ابن کثیر)، اسماعیل بن عمر، 1419ق، تفسیر ابن کثیر، بیروت، دار الکتب العلمیه. رازی، فخرالدین، 1420ق، مفاتیح الغیب، بیروت، داراحیاء التراث العربی. راغب الاصفهانی، حسین بن محمد، 1404ق، مفردات الالفاظ القرآن الکریم، قم، دفتر نشر الکتاب. رضوانی، علی اصغر، 1387، شیعه شناسی و پاسخ به شبهات، قم، مشعر. سیوطی، جلال الدین، 1416ق، تفسیر الجلالین، بیروت، مؤسسه النور للمطبوعات. ـــــ ، 1404ق، الدر المنثور، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی. شوکانی، محمدبن علی، 1414ق، فتح الغدیر، دمشق، بیروت، دار ابن کثیر، دار الکلم الطیب. شیبانی، محمدبن حسن، 1413ق، نهج البیان عن کشف معانی القرآن، تهران، بنیاد دایره المعارف اسلامی. شیرازی حسینی، سیدمحمد، 1428ق، من فقه الزهراء، قم، رشید. صافی گلپایگانی، لطف الله، 1417ق، جامع الاحکام، قم، حضرت معصومهƒ. صدوق، محمدبن علی، 1400ق، الامالی، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات. ـــــ ، 1409ق، من لا یحضره الفقیه، ترجمه غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی. طباطبائی، سیدمحمدحسین، 1417ق، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی. عاملی، علی بن حسین، 1413ق، الوجیز فی تفسیر القرآن العزیز، قم، دار القرآن الکریم. عمید زنجانی، عباسعلی، 1421ق، فقه سیاسی، چ چهارم، تهران، امیرکبیر. فیض کاشانی، محمدمحسن، 1429ق، رسائل فیض کاشانی، تهران، مدرسه عالی شهید مطهری. قاضی، نورالله، 1367، الصوارم المهرقه فی نقد الصواعق المحرقه، قم، مشعر. قشیری، عبدالکریم بن هوازن، بی تا، لطایف الاشارات، مصر، الهیئه المصریه العامه للکتاب. کنوانسیون ممنوعیت شکنجه، مصوب 1984، ملل متحد. گرجی، ابوالقاسم، 1421ق، تاریخ فقه و فقهاء، چ سوم، تهران، سمت. گلپایگانی، سیدمحمدرضا، 1401ق، القضاء، به قلم علی حسینی میلانی، قم، خیام. لنکرانی، محمدفاضل، 1425ق، جامع المسائل، چ یازدهم، قم، امیر قلم. مجلسی، محمدباقر، 1410ق، بحار الانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار‰، بیروت، مؤسسه الطبع و النشر. مجلسی، محمدتقی، 1414ق، لوامع صاحبقرآنی مشهور به شرح فقیه، چ دوم، قم، اسماعیلیان. محمدی ری شهری، محمد، 1377، میزان الحکمه، تهران، دار الحدیث. مرکز تحقیقات حج، بی تا، فصلنامه میقات حج،73 جلدی، تهران، مشعر. مصباح، محمدتقی، 1380، پاسخ استاد به جوانان پرسشگر، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره . مطهری، مرتضی، بی تا، مجموعه آثار، قم، بی نا. منتظری، حسینعلی، 1387، مجازات های اسلامی و حقوق بشر، تهران، ارغوان دانش. یمانی، محمد عبده، 1378، فاطمه زهرا علیهم السلام، ترجمه محمدتقی رهبر، قم، مشعر. مسعود راعی: استادیار گروه حقوق، دانشکده حقوق ـ الهیات و معارف اسلامی، واحد نجف آباد دانشگاه آزاد اسلامی، نجف آباد، اصفهان، ایران. معرفت سیاسی - سال ششم، شماره دوم، پیاپی 12، پاییز و زمستان 1393. ادامه دارد...

http://fna.ir/70NW9L





94/09/13 - 01:06





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 130]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن