واضح آرشیو وب فارسی:مهر: نوشتاری از دکتر علیرضا عالیپناه؛
واکاوی مسئلۀ اصلی اسلام و نیازهای زمان در اندیشۀ شهید مطهری
شناسهٔ خبر: 2956089 - دوشنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۴ - ۱۴:۲۴
دین و اندیشه > اندیشمندان
یادداشت پیش رو نوشتاری از دکتر علیرضا عالی پناه است که به واکاوی مسئله اصلی اسلام و نیازهای زمان در اندیشه شهید مطهری رحمه الله می پردازند. به گزارش خبرگزاری مهر، در این یادداشت دکتر عالیپناه به بازاندیشی مسئلۀ اسلام و نیازهای زمان از دیدگاه شهید مطهری رحمهالله پرداخته است. وی معتقد است که در مرحلۀ بازاندیشی یک اندیشه، حسب اختلافاتی که در مشربها و منشها وجود دارد هفت مطلب مورد واکاوی قرار میگیرد که در این یادداشت به تبیین مسئلۀ اصلی پرداخته می شود؛ بیان مسئلۀ اصلی در قرن نوزدهم، تئوری تکامل درحوزۀ علوم اجتماعی از تعمیم و توسعۀ تئوری داروین در زیستشناسی بهوجود آمد و منشأ مناقشات فراوان شد. این نظریه در قرن نوزدهم میلادی از آخرین و بهروزترین نظریههای علوم اجتماعی بوده است. در نظریۀ تکامل اجتماعی -که به مکتب داروینیسم اجتماعی معروف است- بیان میشود همانطور که انواع در زیستشناسی در حال تکامل هستند، جوامع بشر نیز در حال تکامل و ترقی هستند. این نظریه از یک واقعیت حکایت میکند و در دستۀ نظریات توصیفی قرار میگیرد و بیانکنندۀ یک گزاره است که سیر جامعۀ بشر به سمت پیشرفت و تکامل است. انسانها و جوامع بشری هر روز بهتر از دیروز هستند، همانطور که انواع موجودات زنده هم هر روز بهتر از دیروز هستند و همواره تکامل پیدا کردهاند. این تکامل و ترقی، یک قانون است و هر چیزی را که مانعش باشد، از بین خواهد برد. همانطور که در فرآیند تکامل انواع زیستی و جانوری، آن گونههایی که نتوانستد خود را با محیط تطبیق بدهند منقرض شدند و از بین رفتند، هر چیزی که مانع تکامل و ترقی جوامع انسانی باشد نیز از بین خواهد رفت. این گزاره بیان یک واقعیت است و از نوع گزارههای کشفی است؛ یعنی لازم نیست انسانها برنامهریزی و تلاش کنند تا موانع پیشرفت را از بین ببرند، بلکه چون سیر جامعۀ بشر به سمت تکامل است، خود موانع در این سیر از بین خواهند رفت. البته این نظریه شباهتهایی با نگاه دینداران دارد که صیرورت جوامع به سوی حق و نابودی باطل میباشد. در قرآن کریم[۱] نیز به این مطلب اشاره شده است که باطل، کف روی آب است و از بین میرود و حق برای مردم نفع دارد و باقی میماند[۲]. بر این اساس شهید مطهری با طرح این سوال که در رابطه با نسبت چگونگی و نحوه ربط و نسبت مذهب با پیشرفت، به دنبال تبیین ربط و نسبت بین مذهب با تکامل بوده است. این سؤال که آیا مذهب از جمله موانع تکامل و پیشرفت است و در نتیجه محکوم به زوال و نابودی است و یا اینکه مذهب هیجگونه مانعیتی در راه تکامل و پیشرفت جامعه ندارد؟ معرفی اجمالی نظریات نسبت دین با پیشرفت در مواجهه با مسئلۀ تبیین ربط و نسبت مذهب و پیشرفت، چهار تفکر و نظریه شکل گرفت. در این قسمت بهطور اجمالی این چهار نظریه معرفی خواهد شد ۱- نفی مذهب به دلیل مخالفت با پیشرفت این نظریه بیان میکند که اعتقاد به مذهب و انجام دستورات آن مانع تکامل فرد و جامعه است. مذهب و گزارههای پوسیدۀ آن برای نیازهای امروزی بشر پاسخی مناسب ندارد و مانند غل و زنجیری بر دست و پای بشریت مانع پیشرفت انسان و جامعه است. از معتقدین به نظریۀ مخالفت دین و پیشرفت میتوان به روشنفکرانی مثل تقیزاده اشاره کرد. ادلهای که این نظریه برای تعارض دین و پیشرفت اقامه میکند عبارت است از: ظاهرگرایی مذهب، مخالفت مذهب با علم، مخالفت مذهب با فناوری و تکنولوژی و توجه مذهب به مناسبات قدیمی. بنابراین با توجه به دلایلی که ذکر شد، مذهب -با آن تلقی خاص- مقابل پیشرفت و در تعارض با تکامل است و دینی که مقابل پیشرفت است، محکوم به فنا و زوال است و براین اساس باید کنار گذاشته شود. ۲- نفی پیشرفت، به دلیل مخالفت با مذهب قائلین این نظریه برای مذهب قداست قائلند و نسبت به آن تعصب دارند. از طرفی به تناقض و تضاد بین پیشرفت و مذهب نیز اذعان دارند که در نتیجۀ این تناقض مذهب را برمیگزینند. ۳- نظریۀ تطبیق این دسته معتقدند، هرچند بین مذهب و تکامل تناقض وجود دارد، ولی میتوان برای افزایش مقبولیت مذهب و جلوگیری از انقراض آن، مذهب را با توجه به شرایط و ملزومات جهان امروز، با تکامل تطبیق داد و آن را به گونهای تفسیر و بیان کرد که در تضاد با تکامل نباشد؛ یعنی مذهب با تکامل بشری تطبیق داده شود. ۴- نظریۀ انطباق قائلین این نظریه بین تکامل و مذهب تناقضی نمیبینند و ضمن ابطال ادلۀ نظریۀ اول، وظیفۀ خود را کشف انطباق موجود بین تکامل و مذهب میدانند. تفاوت این دسته با طرفداران نظریۀ تطبیق این است که نظریۀ انطباق، پیشرفت و مذهب را منطبق بر هم میداند -نه در تناقض که در پی تطبیق برآید- و خود را موظف به کشف این انطباق میداند. نظریه انطباق، نظریه مقبول و مختار شهید مطهری است و معتقد است مکانیسمی که انسان را به درک دین با حیثیت واقعیش- که منطبق با پیشرفت است- نائل خواهد کرد، اصل اجتهاد است. اجتهاد که روش دینشناسی زمان شناسانه است، به مسلمانان کمک میکند که دائماً انطباق دین با اقتضائات زمان را درک نمایند. اگر اجتهاد وجود نداشته باشد، همیشه مسلمانان یا بدلیل جمود از زمانه عقب خواهند بود و یا بعلت جهل از زمانه جلو خواهند زد؛ به بیان دیگر عدم اجتهاد، تفریط یا افراط را در پی خواهد داشت. .[۱] رعد، آیۀ ۱۷: أمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفَاءً وَأَمَّا مَا يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ. [۲]. یادآوری میشود اینجا قصد تأیید این تطبیق را نداریم و فقط در مرحله و مقام بیان مسئله قرار داریم. مسلم است که در اندیشۀ اسلامی، اصالت حق و حرکتی که خدای متعال برای جوامع ذکر کرده، ناظر به پیشرفت جبری جوامع بدون توجه به عملکرد جوامع نخواهد بود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 57]