واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین:
آیت الله جوادی آملی: امام و انسان کامل هرگز نمی میرد/ شاگردان ارسطو، کنار قبرش بحث می کردند فرهنگ > دین و اندیشه - آیت الله جوادی آملی می گوید: «وجود مبارک علیبنابیطالب(ع) فرمود که امام و انسان کامل هرگز مرگ برنمیدارند، گرچه به حسب ظاهر ممکن است که انسان کامل معصومی رخت بربندد و در قبر اثری از او نباشد، ولی در حقیقت زنده، مانا و پویاست.»
به گزارش خبرآنلاین، آیت الله جوادی آملی پیامی برای دومین همایش از سلسله همایشهای حکمت و حکمای خراسان، که در نکوداشت چهار حکیم مدفون در کوهسنگی مشهد، برگزار شده صادر کرده است. این همایش برای نکوداشت حکیمان مرحوم آقابزرگ حکیم شهیدی، میرزا مهدی شهیدی فرزند آقابزرگ حکیم، شیخ اسدالله یزدی و شیخ سیفالله ایسی هفتم آبان ماه در مشهد برگزار شده است. خلاصه ای ازنکات مهم پیام آیت الله جوادی آملی را در ادامه می خوانید. «گرامیداشت عالمان صالح و باعمل، منشأ نزول رحمت است که «عِنْدَ ذِکْرِ الصَّالِحِینَ ینْزِلُ الرَّحْمَةُ». عالمان دین ـ مخصوصاً عالمان معارف الهی ـ مصداق روشن «الْعُلَمَاءُ بَاقُونَ مَا بَقِی الدَّهْرُ» خواهند بود. بیان نورانی علیبنابیطالب(ع) این است که عالِم زنده است و عالمان دینی زنده هستند. این جمله گرچه به صورت خبر بازگو شد، ولی میتواند به داعی انشا باشد؛ یعنی شما بکوشید نام عالمان دین، آثار و مآثر عالمان دین را احیا کنید. امام و انسان کامل هرگز مرگ برنمیدارند در حقیقت این جزء احیای امر اهل بیت(ع) است که فرمود: «رَحِمَ اللَّهُ امْرَأً أَحْیا أَمْرَنَا»، چون عالمان دین ـ چه حکیم، فقیه، مفسّر، محدّث و مانند آن ـ در صدد احیای مآثر و آثار اهل بیت عصمت و طهارت(ع) بودهاند و هستند. بنابراین احیای نام اینها مرضی خداست. این جمله نورانی «الْعُلَمَاءُ بَاقُونَ مَا بَقِی الدَّهْرُ»، هم از تکوین خبر میدهد که آثار علمی در جهان زنده و پویا و ماناست و هم وظیفه شرعی علاقهمندان به تحقیق و تدقیق را روشن میکند؛ لذا امر میکند که نام و آثار عالمان دین را حفظ کنید؛ یعنی این جمله خبری به داعی انشا القا شده باشد. رازش آن است که وجود مبارک علیبنابیطالب(ع) در خطبه ۸۷ نهجالبلاغه فرمود که امام و انسان کامل هرگز مرگ برنمیدارند: «یمُوتُ مَنْ مَاتَ مِنَّا وَ لَیسَ بِمَیتٍ وَ یبْلَی مَنْ بَلِی مِنَّا وَ لَیسَ بِبَال»، گرچه به حسب ظاهر ممکن است که انسان کامل معصومی رخت بربندد و در قبر اثری از او نباشد، ولی در حقیقت زنده، مانا و پویاست. گرچه انسان کامل مصون گزند از پوسیدن است، ولی حضرت فرمود اگر به حسب ظاهر اثری از ما نباشد هرگز ما نمیمیریم؛ زیرا علم و حق حی هستند و کسی که علممدار و حقمحور است، حی خواهد بود و شاگردان آنها هم به تبع آنها، در ذیل عنایت آنها، از این نعمت کبرا طَرْفی میبندند. عالمان دین چه زنده و چه مُرده، در حقیقت مجرای فیض تعلیمی الهی میباشند، پس «بالاصالة» خطبهٴ ۸۷ شامل آن ذوات قدسی است که فرمود: «یمُوتُ مَنْ مَاتَ مِنَّا وَ لَیسَ بِمَیتٍ وَ یبْلَی مَنْ بَلِی مِنَّا وَ لَیسَ بِبَال»، «بالتبع» یا «بالعرض» اینها عالمان دین، یعنی مفسّران، یعنی حکیمان، یعنی فقیهان، یعنی محدّثان و مانند آنها، آنها هم همیشه زندهاند و به ما هم گفتند که آنها زندهاند و از فیض حیات آنها بهره بگیرید، یک؛ فیض حیات آنها را گسترش بدهید، دو؛ زیرا «الْعُلَمَاءُ بَاقُونَ مَا بَقِی الدَّهْرُ». بحث کردن شاگردان ارسطو در کنار قبرش خاطرهای را از شصت سال قبل به ذهن دارم؛ یعنی سال تحصیلی ۳۳ و ۳۴، شهریور ۳۴ که از حوزه تهران به حوزه قم مشرّف میشدم، خدمت استادمان مرحوم آیت الله آقا شیخ محمدتقی آملی(ره) مشرّف شدم ـ ایشان آن روزها فقه و اصول تدریس میکردند یک خارج فقه و یک خارج اصول داشتند ـ از ایشان اجازه گرفتم که به قم مهاجرت کنم. ایشان ضمن تشویق این هجرت، فرمودند در قم برکات فراوانی هست: اولاً حرم اهل بیت است و کریمه اهل بیت(ع) آنجا مضجع ملکوتی دارد. ثانیاً عالمان و فقیهان و حکیمان و محدّثان و مفسّران فراوانی در آنجا آرمیدهاند، در کنار قبور علما رحمت و برکت هست، آنگاه این داستان را اوّلین بار از ایشان شنیدیم؛ فرمود شاگردان ارسطو هر وقت مشکل علمی پیدا میکردند، کنار قبر ارسطو به بحث مینشستند و انتظار داشتند آن مشکل برایشان حلّ شود! آن روز ما قبسات داشتیم، امّا آن چاپ قدیم بود، وقتی قبسات چاپ جدید آن به بازار آمد که تقریباً با خطوط کلّی این کتاب مأنوس بودیم، بحث مزار و زیارت و قبور بزرگان را مرحوم میرداماد در قبسات مطرح میکند، در بحث بهرهبرداری از قبور بزرگان، میفرماید شاگردان ارسطو هر وقت میخواستند مشکل علمی برایشان حلّ شود، به انتظار گشایش آن مسائل میرفتند کنار قبر ارسطو به بحث مینشستند؛ مرحوم میرداماد این مطلب را در قبسات از المطالبالعالیة جناب فخررازی نقل میکند، وقتی به المطالبالعالیة فخررازی مراجعه کردیم ـ هم صفحه قبسات مشخص است و هم شماره صفحه المطالبالعالیة فخررازی ـ ایشان میگوید که شاگردان ارسطو برای حلّ مشکلات علمی به کنار قبر او میرفتند. سقراط شهید راه توحید شد و از این راه افلاطون و بعد ارسطو تربیت شدند قدری از جناب فخررازی که جلوتر برویم، میبینیم جناب ابوریحان بیرونی تحلیلی دارند؛ ایشان ستایشی از حکمای یونان و گلایهای هم از عالمان هند دارد. ابوریحان بیرونی در تحقیق ماللهند میگوید: فضای خاورمیانه آن روز یا شرک بود یا الحاد، وجود مبارک ابراهیم خلیل(ع) وقتی قیام کرد، براهین فراوانی اقامه نمود که کمتر اثر بخشید و احتجاج حضوری، شفاهاً یا غیر شفهی داشتند که کمتر اثر بخشید، دست به تبر برد که کمتر اثر بخشید، گرچه بیاثر نبود، جریان ﴿حِرِّقُوهُ وَ انصُرُوا آلِهَتَکُمْ﴾ مطرح شد و آن آتش سنگین را برافروختند و وجود مبارک خلیل حق را که به آتش انداختند و پیام ﴿یا نَارُ کُونِی بَرْداً وَ سَلاَماً﴾ که آمد بسیاری از مردم وضعشان عوض شد. گرچه آن روز خبر به آسانی منتشر نمیشد، ولی این خبر آنقدر وزین و سنگین بود که در کوتاهترین مدت بخش وسیعی از خاورمیانه را فرا گرفت. این پیام توحیدی خلیل حق که به تعبیر سعدی «خلیل من همه بتهای آزری بشکست» این پیام خلیل که بتهای آزری را میشکند و آتش را به فرمان حق گلستان میبیند، این پیام به بسیاری از مناطق رسید، اوّلین گروهی که این پیام را درک کردند و از الحاد و شرک تبرّی جستند حکمای یونان بودند که فطرت توحیدی اینها احیا شد و در راه توحید قدم برداشتند و جناب سقراط شربت سمّ را در راه حفظ توحید نوشید، او مشکل سیاسی یا مشکل امنیتی یا مشکل اجتماعی نداشت، مشکل اعتقادی آنها بود که جناب سقراط را وادار کردند سمّ بنوشد. مرحوم ابوریحان بیرونی در تحقیق ماللهند میگوید سقراط شهید راه توحید شد و از آن راه توانست شاگردی به نام افلاطون تربیت کند و او شاگردی به نام ارسطو تربیت کند و فضای یونان را فضای توحید کند. البته همانطوری که در اسلام «ارْتَدَّ النَّاسُ بَعْدَ النَّبِی» عالمان هند پیام ابراهیم(ع) را درک نکرده اند که همچنان سخن از بودا و گوساله پرستی است الاّ گروه اندک، گرچه ارتداد از ولایت مطرح است و بسیاری هم جاهلیت و تعرّب بعد از اسلام یعنی هجرت را انتخاب کردند، این کار در یونان به این صورت شد که موحّدانی طبق تحلیل جناب ابوریحان بیرونی در تحقیق ماللهند تربیت شدند؛ اول سقراط، بعد افلاطون، بعد ارسطو. گلایهای که از عالمان دین دارد، چون خود ایشان مدتها در هند به سر میبرد، گفت عالمان هند این پیام ابراهیم و خلیل حق را خوب ادراک نکردند؛ لذا همچنان در هند سخن از بودا و برهمن، سخن از صنم و وثن، بود و هست. اگر هندیها همانند سقراط و افلاطون و ارسطو راه توحید را طی میکردند، سرزمین وسیع هند از گزند صنم و وثن و گوسالهپرستی و گاوپرستی و مانند آن در دیروز و امروز نجات پیدا میکرد. غرض آن است که استادمان آیت الله شیخ محمدتقی آملی سفارش کردند که از کنار قبور بزرگان برکات فراوانی بهره مجاوران خواهد بود، این معنای «الْعُلَمَاءُ بَاقُونَ مَا بَقِی الدَّهْرُ» خواهد بود. استاد ما مرحوم حکیم الهی قمشهای نزد حکمای خراسان که در مشهد میزیستند و حوزه علمیه مشهد را فروغ و رونق میبخشیدند، مثل مرحوم حکیم آقا بزرگ خراسانی ـ سید بزرگوار ـ و حکمای بزرگوار دیگر بهرهها بردند. مرحوم الهی قمشهای غزلی در مدح این سید بزرگوار، آقا بزرگ حکیم خراسانی دارد: «نگار محفل حکمت امیر کشور عشق» زمانه مثل او نخواهد آورد، بدانید که او نگار محفل حکمت، امیر کشور عشق بود و روزگار به آسانی مثل او نخواهد آورد. در رثای آنها هم قصیده دارد، در زمان حیات و ممات آنها مدحی فرموده است. مرحوم آقا بزرگ حکیم خراسانی و مرحوم آقا شیخ اسدالله یزدی یکی متولّی حکمت مشاء بود و دیگری متولّی حکمت اشراق و حکمای دیگر هم در کنار اینها به تبیین علوم عقلی میپرداختند، اینها شیخ مشایخ ما هستند؛ یعنی استادِ استاد ما هستند، حشر همهٴ اینها با انبیا و اولیای الهی باشد! این بخش اول از سخن بود. در بحث علما، وارث باید بمیرد تا از ارث بهره مند شود ذات اقدس الهی انبیا را فرستاده به عنوان مورّثان اصلی و علما را هم تشویق کرده که شما وارثان انبیا باشید. اگر کسی وارث یک مورّث مادی باشد و بخواهد از مورّث مال ارث ببرد، چنین ارثی متوقّف بر مرگ مورّث است، تا مورّث نمیرد چیزی به وارث نمیرسد؛ ولی اگر عارفی خواست از علم مورّث، از روحانیت و فضیلت و معنویت مورّث طَرْفی ببندد و وارث شود، شرط آن مرگ وارث است، نه مرگ مورّث! تا وارث به موت طبیعی نمیرد، از مورّث خود طَرْفی نمیبندد. عالمان دین تا مشمول «مُوتُوا قَبْلَ أَنْ تَمُوتُوا» نشوند، یعنی این وارث نمیرد، سهمی از علم مورّث نمیبرد. تا تویی تو، زِ تو از بین نرفت، هرگز نمیتوانی از علم حیات و علم معنوی مورّث استفاده کنی! «علمالدراسة» در حوزه و دانشگاه کم نیست، «گفت آنکه یافت می نشود» همین «علمالوراثة» است که شرط آن مرگ وارث است. /6262
کلید واژه ها: آیتالله عبدالله جوادی آملی - فلسفه - استان خراسان رضوی - مشهد -
شنبه 9 آبان 1394 - 11:40:39
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 28]