واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:
اویس قرني (ره)، یار یمنی؛
امام علی(علیه السلام) در جستجوی اویس
ایمان، زهد و عبادتهای او آنچنان شهره زمان شده بود که بارها پیامبر(صلی الله علیه و آله) از او یادکرد و هر کس روانه یمن میشد، سلام ویژهای به او میرساند.
به گزارش سرویس دینی جام نیوز، اویس قرنی از کسانی است که پیامبر(صلی الله علیه و آله) راندید؛ امّا سخت شیفته آن حضرت و دین و آیین اسلام شد؛ تا آخر عمرش نیز موفق به دیدار ایشان نشد؛ ولی ایمان، زهد و عبادتهای او آنچنان شهره زمان شده بود که بارها پیامبر(صلی الله علیه و آله) از او یادکرد و هر کس روانه یمن میشد، سلام ویژهای به او میرساند. زهد او بهجایی رسید که از زهّاد هشتگانه معروف شد و بعد از رحلت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) جزء خواص و حواریّون امیرمؤمنان علی(علیه السلام) قرار گرفت و در جنگ صفّین حضور فعّال داشت و سرانجام به شهادت رسید. تبارشناسی «اویس بن عامرمرادی بن جزء بن مالک بن عمرو بن سعد بن عصوان بن قرن بن رودان بن ناحیةبن مراد» از طایفه قَرَن، معروف به «اویس قرنی» از قبیله یمانی «بنیمراد» بود.[1] پدر او مردی والامقام بود. در نقل شیخ مفید(ره)«اویس بن انیس القرنی» آمده است.[2] معرفی اویس از زبان پیامبر(صلی الله علیه و آله) پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) درباره او فرمود: «تَفُوحُ رَوَائِحُ الْجَنَّةِ مِنْ قِبَلِ قَرَنٍ وَا شَوْقَاهْ إِلَیْکَ یَا أُوَیْسُ الْقَرَنِی؛[3]از جانب یمن بوی بهشت میوزد، چه بسیار مشتاق توأم ای اویس قرنی!» و به اصحاب فرمود: «هر کس او را ملاقات کرد، سلام مرا به او برساند.» عرض کردند: یا رسول الله! اویس قرنی کیست؟ پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: شخص گمنامی است که اگر غایب باشد، نمیخواهید او را بیابید. و اگر نزد شما باشد، به او اعتنایی ندارید؛ امّا با شفاعت او؛ دو قبیله بزرگ «ربیعه» و «مضر» داخل بهشت میشوند، و به من ایمان میآورد، باآنکه مرا ندیده است و در پیش روی خلیفه من امیرالمؤمنین، علی(علیه السلام)در صفّین کشته میشود.»[4] از «عبدالله بن عباس» حال اویس قرنی را پرسیدند، گفت: «رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: او مردی است میشچشم و دو جامه کهنه بر تن دارد، باکسی آشنایی نکند و مردمان او را نشناسند. حضور و غیبت او نزد خلق یکسان باشد. چون غایب شود، او را طلب نکنند و چون حاضر گردد، از دیدن او بشاشت (و شادی) ننمایند، و چون سلام گوید، (به راحتی) جواب سلام او را ندهند.»[5] امام علی(علیه السلام)در جستجوی اویس بهخاطر توصیفاتی که پیامبر اکرم( صلی الله علیه و آله) از اویس ارائه میفرمود، خیلیها مشتاق دیدار او شدند، ازجمله امیر مؤمنان علی(علیه السلام). ابن عباس میگوید: وقتی پیامبر(صلی الله علیه و آله) از اویس قرنی خبر دادند، امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) و یکی از صحابه از حال او جستجو نمودند، مردی قرنی گفت: در میان ما هیچکس نیست که او را اویس خوانند، مگر برادرزاده من، او مردی است که کسی او را نشناسند و او ضعیفتر از آن است که کسی از او یاد کند. آن صحابی گفت: ای شیخ! برادرزاده تو کجاست؟ آن مرد گفت: در اینجا با ما همراه است و چند شتر از ما را به صحرا برده است و آنجا در میان درختان اراک عرفات، شتران را میچراند. امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)و آن فرد به تعجیل تمام به سوی درختان اراک رفتند. چون آنجا رسیدند، او را در میان درختان دیدند که دو جامه پشمی پوشیده و بر پای ایستاده نماز میخواند، با خشوع و خضوعی تمام. حضرت علی (علیه السلام) فرمود: «اگر در جهان اویس قرنی وجود دارد، باید این فرد باشد که با این وصف و حالت به عبادت مشغول است.» پس هر دو پیاده شدند و نزد او رفتند. وقتی اویس آنها را دید، خواندن نماز را مختصر کرد و به تشهّد و سلام نشست. آن دو جلو رفتند و گفتند: «اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ وَرَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُهُ» اویس در جواب گفت: «عَلَیْکُمُ السَّلاَمُ وَ بَرَکَاتُهُ وَ رَحْمَتُهُ» آن صحابی گفت: میخواهم که نام تو را بدانم. اویس گفت: من بنده خدایم و بندگان او مرا اویس گویند. امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)فرمود: «الله اکبر! مقصود حاصل شد. لطف نموده از جانب چپ خود جامه را کنار بزن.» اویس گفت: مقصود شما از این کار چیست؟ امام (علیه السلام) فرمود: «رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ما را از حال تو خبر داده و توصیفاتی کرده است که آن اوصاف را در تو یافتم. او خبر داده که بر جانب چپ تو سپیدی باشد، به مقدار درهمی یا دیناری. ما میخواهیم که آن سفیدی را ببینیم.» اویس جامه را از کتف چپ خود کنار کشید. آنها آنچه را پیامبر(صلی الله علیه و آله)خبر داده بود، دیدند و او را بوسیدند و گریه کردند و گفتند: اویس! حضرت مصطفی (صلی الله علیه و آله) فرمودند: که هرگاه اویس را دیدید، سلام مرا به او برسانید و از او بخواهید تا شمارا دعای خیر کند. اکنون سلام رسول الله (صلی الله علیه و آله) را رساندیم و از تو میخواهیم تا در حقّ ما دعای خیر کنی. چون اویس این سخن را از امام علی(علیه السلام) شنید، بسیار گریه کرد و پرسید: شما کیستید؟ امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: من علیّ بن ابی طالب هستم. اویس با مشاهده ایشان بسیار خوشحال شد، برخاست و مجدداً به آنها سلام کرد و گفت: من با این حقارت قدر، و کثرت گناه و کمال غفلت، برای شما چه دعایی بکنم؟ و برای ایشان دعا کرد.[6] اویس در جستجوی پیامبر(صلی الله علیه و آله) اویس در یمن شتربان بود و با مادر پیر خود زندگی میکرد؛ امّا وقتی علاقه شدیدی به زیارت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) پیدا کرد، از مادر اجازه خواست، به حجاز آید تا پیامبر(صلی الله علیه و آله)را زیارت کند؛ مادرش به شرطی اجازه داد که اگر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در مدینه نبود، نیمروزی بیشتر توقف نکند. اویس (با عشق فراوان) راه طولانی میان یمن و مدینه را پیمود؛ امّا هنگامی که به مدینه رسید، مردم به او گفتند: پیامبر(صلی الله علیه و آله)در مدینه نیست. او گفت: سلام مرا به آن حضرت برسانید و بگویید که مردی از یمن به نام اویس به زیارت شما آمده بود؛ امّا اجازه توقف نداشت. وقتی پیامبر(صلی الله علیه و آله)به خانه بازگشت، پرسید: آیا کسی به خانه ما آمده است؟ همسران ایشان عرض کردند: آری، شتربانی از یمن به نام اویس آمد و بر شما درود و سلام فرستاد و بازگشت. پیامبر(صلی الله علیه و آله)فرمود: «آری نُوراللهِ وَ اَشَمُّ رَائِحَةَ اللهِ؛[7] نور خدا را میبینم و بوی خدا را استشمام میکنم.» این جمله میرساند که اویس قرنی نور خدا و بوی خدا است.» آری، مؤمن نور دارد و حتی در این دنیا نیز نور او قابلمشاهده است و پیامبر(صلی الله علیه و آله)و امثال او این نور را متوجّه میشوند، جالب است که این نور ذخیرهشده و بعد از مدّتی که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)آمده، آن را مشاهده کرده است و بارها میفرمود: «إِنِّی لاشمُّ رُوحَ الرَّحْمَانِ مِنْ طَرَفِ الْیَمَنِ؛[8] نسیم خدایی از طرف یمن به مشامم میرسد.» علاّمه محمّد حرز الدین[9] مینویسد: از بعضی علمای مورداطمینان، مانند جلیل الحافظ الشیخ محمّد لائذ نجفی شنیدهام: اویس در زمان هجرت پیامبر(صلی الله علیه و آله)به مدینه وارد شد. پیامبر(صلی الله علیه و آله)برای شستشو رفته بود و حضور نداشت. حضرت علی(علیه السلام)حاضر بود. به اویس فرمود: علت اینکه در این ساعت به اینجا آمدهای، چیست؟ (مواظب جانت باش) قریش تو را میکشند، برو بعد از 25 سال نزد ما بیا. اویس عرض کرد: دستت را بیاور تا با تو بیعت کنم. بیعت کرد و رفت. پس از گذشت مدت مذکور در جنگ صفّین به حضور امام علی(علیه السلام)شرفیاب شد. پیش از آنکه به حضور حضرت(علیه السلام)تشرّف یابد، امام به مردم خبر داده بود که هزار نفر از مردان با من بیعت میکنند.همان تعداد هم بیعت کردند، و یک نفر کم بود که ناگهان اویس از راه رسید، درحالیک ه لباس پشمینه بر تن و دو شمشیر همراه داشت. وقتی نگاهش به امام علی(علیه السلام) افتاد، عرض کرد: دستت را بیاور تا با تو بیعت کنم. حضرت فرمود: آیا در مدینه با من بیعت نکردی؟ عرض کرد: آری، بیعت کردم؛ ولی امروز با تو به عنوان بیزاری از دشمنانت و از اینها (معاویه و پیروانش) بیعت میکنم. پسازاین بیعت و جنگیدن به شهادت رسید. [10] پی نوشت : [1]. سفینة البحار، شیخ عباس قمی، دار الاسوة للطبعة والنشر، بیروت، چهارم، 1427ق، ج1، ص1000؛ بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، دار الکتبف، تهران، ج42، ص155؛ و اسد الغابة، ابن اثیر، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ اوّل، ج1، ص179. [2]. الاختصاص، الشیخ المفید، دار المفید للطباعة والنشر، بیروت، الثانیة، 1414ق، 1993 م، ص7. [3]. بحار الأنوار، ج42، ص155، باب 124. [4]. «وَ یُقْتَلُ بَیْنَ یَدَیْ خَلِیفَتِی أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّبْنِأَبِیطَالِبٍ(علیه السلام)فِی صِفِّینَ» الروضة فی فضائل امیرالمؤمنین(علیه السلام)، شاذان بن جبرئیل قمی، به تحقیق علی شکرچی، بینا، بیجا، چاپ اوّل، 1423ق، بیجا، صص 49 ـ 48 و 107؛ شرح الاخبار، القاضی النعمان المغربی، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، چاپ اوّل، بیتا، ج2، ص36. [5]. الفتوح، ابن اعثم کوفی، ترجمه محمّد بن احمد، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، تهران، 1308ش، ج1، ص500؛ سفینة البحار، شیخ عباس قمی، دار الأسوة، بیروت، 1414ق، ج1، ص199. [6]. الفتوح، ابن اعثم، ج2، صص 502 ـ 503 و سفینة البحار، شیخ عباس قمی، ج1، ص200؛ بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، ج42، ص156. [7]. الفضائل والرذائل، مظاهری، بینا و بیجا، چاپ اول، ص 128؛ دائرةالمعارف جامع اسلامی (معارف و معاریف)، سیّد مصطفی دشتی، مؤسسه فرهنگی آرایه، تهران، چاپ چهارم، 1385، ج1، ص1022. [8]. اویس قرنی، محمّد محمّدی، انتشارات علاّمه، قم، چاپ اوّل، بیتا، ص44. [9]. ر.ک: مراقد المعارف، محمد حرز الدین، نشر سعید بن جبیر، قم، 1371ش، ج1، ص167. [10]. اویس قرنی، محمّد محمّدی اشتهاردی، نشر علامه، قم، 1396ق، ص82. ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره184
۲۵/۰۶/۱۳۹۴ - ۱۷:۵۹
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 130]